قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 23

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم معصومی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    به نام خدواند بخشنده ومهربان

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته مهربان ودوستان گلم

    استاد چقد عالی این سوره از قران توضیح دادین واقعا لذت بردم من چند بار قران معنیش خوندم ولی درکم مثل شما نیست شما همیشه نکاتی پی میبرین در ایه که من اصلا تا حالا هیچ وقت نتونستم همون داستان قلب که خدا باز میکنه هست شما قلبتون بازه

    و خدا رو شکر میکنیم این اگاهیا را با ما به اشتراک میزارین

    اصلا اینکه من با فایل اولی که از شما دیدم جذب صحبتهای شما شدم همین در مورد خدا صحبت کردنتون بود

    قبل از این که باشما اشنا بشم از یه استاد دیگه یه دوره خریده بودم دقیقا یادمه تو یه گروه بودم یه فایل بود از شما گذاشتن من بلافاصله اون دوره که پول هم داده بودم گذاشتم کنار صحبتهای شما به دل من نشست و تا امروز در خدمت شما هستم

    انشالله منم بتونم مثل شما عمل کنم مثل شما موفق بشم

    بازم تشکر میکنم بابت این فایل بی نظیر

    درپناه خداوند شاد وموفق وپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2328 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    یعنی من عاشق این لحظه م ک صبح تا چشامو وا میشه وارد سایت بشم و چهره ی زیبایی شما استاد و خانم شایسته رو ببینم

    با یه لبخند از شکرگزاری ک میتونم یه آگاهی جدیدی رو بشنوم

    واقعا دلم براتون تنگ میشه

    یه عزیزززززم میگم و دانلود میکنم،

    اسم فایل چقد ارامبخشه،

    قلبی ک به سوی خدا باز می‌شود

    چه هدایت قشنگی .

    هزار ماشالله هر روز زیباتر و جوانتر میشید

    این قانون سلامتی چه میکنه واقعااا

    استاد هر دفعه ک فایل میزارید چیزی ک اول به چشم میاد

    عزت نفس بالای شماس ک هر دفعه بالاتر از دفعه قبل

    و از خانم شایسته صلح بیشتر با خودشون ،

    این قانون تکامله ک تا آخر عمرم باید طی کنیم.

    این عزیزدلم گفتنتون چقد به دل میشینه

    میشه خالص بودنشون حس کرد

    عاقااااا چقد شماها خوش تیپید

    هماهنگی تون تو همچیز موج میزنه،

    احترام قشنگی ک بهم میزارید،

    اول یچیزی بگم

    الان ک دارم مینویسم در حال تماشای غروبی زیبااا

    با رنگهای عجیب هماهنگ

    تماشای طلوع و غروب همیشه مورد علاقه م بوده

    اما گاهی فرصت از دست میدادم

    تا اینو از خانم شایسته یاد گرفتم ک دیدن زیبایی ها رو به تعویق نندازم

    و با لذت این فایلو میبینم و کامنت میزارم

    استاد من تشنه فایلهایی م ک از قرآن میگید

    یه قران به نسبت بقیه قران هایی ک تو خونه داریم کوچکتر درست زمانی ک درخواستم درک قران و توحید شد از یه دوست عزیزی کاملا هدایت شده هدیه گرفتم

    ک اونم قصدش نزدیک کردن من با کلام خدا بود ،

    تا حالا هر چه ک شنیدم ازتون راجب قران سریعا پیداش میکنم زیر اون آیه با مداد قرمز خط میکشم و یه نت برگ از پیامش مینویسم

    این شده کتاب راهنمای من ،

    یه درخواستی هم ک دارم اینه شما دوره قران بزارید ،ایشالله به زودی

    چه سوره ی قشنگی

    چقد بموقع بود

    چقد لازمه مدام شکرگزاری کنیم وقتی با توکل به خدا سختی رو میگذرونیم ایجور میتونیم بگیم خدایا تو حواست بمن بود منم یادمه ک چجور باهم گذروندیم

    پاییز سال پیش بود ، من با دفتر شکرگزاریم و توجه م به زیبایی های ک اطرافم بود تونستم کانون توجهم رو از بیماری پدرم به سلامتی ش برسونم

    واقعامعجزه ها رخ داد

    از صدایی ک منو راهنمایی می‌کرد

    از آدمایی مث فرشته ک دستای او شدن

    یادم میاد بغضم میگیره

    اینهمه الهام و شهود موقعی ک فقد به خودش تکیه کردم برام اتفاق افتاد

    خدایا شکرت هزاران باااااار

    برا این قوانین ت

    دیگه از این قشنگ ترم میشه

    این دنیا رو تجربه کرد

    با رویکرد به خدا و با اشتیاق و با حس خوب با ایمان و توکل برای خودم هدف گزاشتم و با لذت بهش میرسم

    خدایااای قشنگم هزاران باااار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1068 روز

    سلام به استادم وخانوم شایسته عزیزم

    سلام به دوستان سایت که در کامنت هاهمراهی دارند یکدیگر را

    این است کلام خدا

    این بود که من هدایت خواستم از خدا

    که این آیه برام باز شد

    سوره توبه آیه 6

    وهر گاه یکی از مشرکان بتو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنوند وپس از شنیدن سخن خدا او را بی هیچ خوف بمأمن و منزلش برسان زیرا که این مشرکان مردم نادانند

    واین شد که قلبی که به سوی خدا باز میشود

    واینک این که به پیامبر گفت هر گاه یکی که گمراه هست از دین به آن بگو

    به گفته ای که دین کلام قانون خدا هست که خدا من را آفریده تا لذت ببرم واین که کلام استاد همان آگاهی استاد است

    واین که کلام خدا را از زبان ساده دارم میشنوم حال این من هستم که این کلام ساده را سخت کنم یا همان آسان پیش بروم که

    فان مع العسر یسرا بشود

    پس با هر سختی آسانی هست

    حال همین هست که استاد گفت سختی نه به این که در این جهان سختی بکشم این که باید سختی را آسان کنم

    به خداوندی خدا که چند روز هست که خودم را رها و آزاد کردم و هدایت های خدا را دریافت کردم

    من به خدا سپردم وعالی پیش میرود

    واین هم همان رد پایی هست که هر گاه داشت فراموشم میشد کامنتم را ببینم که چه شدم و چه میشوم

    واین که کلام خدا در وجودم نهادینه شد

    با این سوره که شایسته جان خوند

    والی ربک فارغب

    وبسوی خدا ی خود همیشه مشتاق باش

    اشتیاقی که هر آنچه که از خدا وقوانین میشنوم وصحبت میکنم خدارا کنارم احساس میکنم واین که خدا داناو حکیم هست ومن را درآغوش گرفته و قلبی با من سخن میگوید

    حال این که استاد از زبان خدا صحبت میکند

    خدایی که عباسمنش را محبوب قرار داد واقعا که من دوستش دارم

    همان خدا مرا هم محبوب قرار داده نزد خودش

    عباسمنش خداراباور کرد واینک خدابهش جایزه میدهد

    پس منم به خدا توکل و ایمان دارم منم باور دارم که جهان یکسان هست

    که استاد اشاره کرد که خدا یکسری ها را فقط انتخاب نمیکند هر کس ایمان بیاورد وخدا را باور کند مورد رحمت خدا قرار میگیرد

    خدایی که استاد عباسمنش را مامور کرد که در کنار لذت بردنش کلام خدارا قلبی برساند نزد آنان که خدارا قلبی حس میکند

    من به خدا پناه آوردم چون قدرتمند ترین هست

    خداجون توراشکر که من را جزؤ صالحین قرار دادی

    خداجون توراشکر که من را قدرت بخشیدی تا کلام تورا اسبات کنم برای خودمذ که قوانین یکسان هست حال من سخت را آسان میکنم یا آسان را سخت

    خداجون توراشکر که هر ثانیه مورد رحمت وهدایت تو قرار گرفتم

    خداجون تورا که دستم به کامنت نوشتن اومد تا رد پا بجا بگذارم

    هر کجا هستین شاد و سربلند و پیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    بنام الله یکتا

    سلام بر استاد عزیزم

    امروز بیقرار بودم و هدایت شدم به این فایل گرانبها

    دیروز که در این سرگردانی بودم و نمیدونستم چیکار کنم….یجوری بودم انگار سررشته تمام امور رو از دست داده باشم ،سرگردان و حیران بودم….میخواستم برم سراغ قرآن طبق عادت همیشگیم…اما با خودم گفتم از بابا منکه درک درستی از قرآن ندارم چرا هی بخودم دلخوشی الکی بدم

    اخه سر قضیه ی روابط عاطفیم و تنش هایی که پیش اومده بود من مرتب از قرآن آیاتی رو میدیدم که میگه ما ناپاک رو از پاک جدا میکنیم

    تو آیاتی از سوره ی آل عمران و دوتا سوره ی دیگه که الان خاطرم نیست

    خلاصه من رو حساب دیدن این آیات همش منتظر بودم عذاب خداوند بر شوهرم نازل بشه و بی آبرو بشه و من خیلی سریع ازش جدا بشم

    اما بهرحال قدم های درست یا نادرست من باعث شد که من تو پروسه ی گرفتن گرفتن وکالت طلاق بیافتم

    یعنی شوهر من که بشدت با دادن حق طلاق مخالف بود الان راضی شد که بهم حق طلاق رو بده(این واسه من معجزه بود)اما همین گرفتن حق طلاق با قاطی شدن با شرک خفی من خیلی طولانی شد

    مرتب از خداوند استغفار طلبیدم و کلی گفتم که اللهم الغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا

    اما هنوز این وکالت نامه بدستم نرسیده

    من هم. بدیده ی خیر نگاه میکنم و میگم حتما خدا بهترش و بمن میده ،

    خلاصه تو همون وقتی که تو سردرگمی بودم خداوند از زبان دخترم با من حرف زد

    دخترم دو روز پیش اومد و همین سوره ی الم نشرح لک ذکرک

    یه احساسی بهم گفت که فرشته تو نرفتی قرآن و باز کنی تا باخدا حرف بزنی ..خدا خودش برات فرستاد آیاتش رو

    اما شیطان ذهن گفت که برو بابا دلت و الکی خوش میکنی…خدا چرا باید باتو حرف بزنه ،تو گنهکاری

    من فقط تنها کاری که کردم نه به سرزنش های ذهنم توجه کردم و نه به اون آیاتی که از زبون دخترم شنیدم توجه کردم

    اما امروز هم که با همون حال دو روز پیشم اومدم تو سایت و از خداوند هدایت خواستم به این فایل فوق العاده هدایت شدم،و دیدم خداوند با لب و دهن شما با من حرف زد

    آره درسته……..

    خداوند یه بار خیلی سنگین رو از روی دوشم برداشته بود چند وقت پیش

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    شکرت که با من حرف میزنی

    الهی قربونت برم که از زبون استادم منو هدایت میکنی

    الهی فدات بشم که برای من خیر میخوای

    الهی قربونت برم استاد که میگی هیچکس جز خود آدم کنترلی بر زندگی خودش نداره

    صدبار اگر توبه شکستی باز آی

    خدایا متشکرم

    استاد عزیزم ممنونم

    بینهایت عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    مهدی محمدوند گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان همفرکانسی ام

    اول از همه من تحسین میکنم این رابطه صمیمی و عاشقانه و محترمانه ای که بین استاد عباسمنش و عشقشون خانم شایسته هست . واقعا وقتی یکی از فایلهای سایت رو میبینم که شما دوتا عزیز با هم هستید ، اولین چیزی که توجه منو به خودش جلب میکنه این رابطه عاشقانه و محترمانه و کاری هست که شما دارید و این باور رو برای من منطقی میکنه که بله میشود در یک رابطه تا این قدر عاشقانه و بدون وابستگی بود ، در عین حالی که اینقدر احترام همدیگر هم رعایت میشود و با محترمانه ترین القاب و عناوین همدیگه رو مخاطب قرار بدیم و تازه همکار هم باشیم. من که لذت میبرم از این ترکیب جادویی !!!

    خدایا شکرت که من شاگرد استادی هستم که در تمام جنبه های زندگیم میتونم ازش الگوبرداری کنم.

    اما چقدر موضوع خوبی رو شما باز کردین برامون استاد عزیزم ! اینکه وقتی قلبمون باز میشه برای الهامات واقعا میتونه ورق برگرده . واقعا من این تجربه رو داشتم تو زندگیم که تو موقعیت های خیلی سختی قرار گرفتم که اگر خداوند کمکم نمیکرد معلوم نبود چه بلاهایی سرم می اومد و مسیر زندگیم به کجاها نمیرفت . یکی از بدترین شرایطی که حتی فکر کردن بهش اذیتم میکنه زمانی بود که من مستاجر بودم و چقدر عذاب میکشیدم بخاطر باورهای محدود کننده خودم . من یادم میاد که توی حدود 16 سال زندگی مشترکم حدود 23 بار اسباب کشی کردم و چقدر برام سخت بود این کار ! یعنی بعضی وقتها حاضر بودم یک هفته برم برای کسی مفتی کار بکنم زیر افتاب داغ ، ولی وسایلم رو جابحا نکنم . تا دو سه روز نمیتونستی وسایل رو جمع کنی بزاری تو کارتن. تا یک هفته _ ده روز هم نمیتونستی بچینیشون داخل خونه . هر خونه یگکه میرفتی یه دردسرایی داشت …. از اولین روزی که میرفتی تو خونه باید به فکر روز آخر قرارداد بودی که ببینی دوباره صاحبخونه ، خونه رو بهت میده یا نه ؟! و هزار بدبختی دیگه …

    اما وقتی که بقول معروف تسلیم شدم و از روی ناچاری رو آوردم به خدا و اروم اروم احساسم بهتر شد و با این بحث های موفقیتی و قدرت باورها و احساس خوب داشتن آشنا شدم ، دیگه ورق برگشت و توی مدت زمان کوتاهی من خونه دار شدم . دیگه از اون مهدی ناامید ، بد شانس و خودخور و غمگین که همه شعرهاش غمگینانه و نا امیدانه بود ، تبدیل شدم به یک مهدی مثبت اندیش و خوش شانس و خوشحال که حالا داره به رویای نوشتن یک کتاب انگیزه بخش فکر میکنه !

    بقول قران و بقول استاد همراه هر سختی ، آسانی هست ! ولی این ما هستیم که انتخاب میکنیم تو مدار کدومش قرار بگیریم و بعد خداوند ما رو آسون میکنه برای اون انتخابمون !

    من الان یکی از شکرگزاریهای اصلیم وجود همین قوانین بدون تغییر خداونده ! قوانینی که الحق و النصاف خطا نمیکنه ! استاد باز هم ازتون ممنونم بخاطر این آگاهی هایی که با ما به اشتراک میگذارید .

    امیدوارم که در پناه الله یکتا همیشه همینطور سالم و شاد و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    حسن یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    غمگین بود و بی رمق.

    به او گفتم زندگی را چیزی مثل «گوگل» ببین.قبلا از آن استفاده میکرده‌ای و از این به بعد هم استفاده خواهی کرد.دلیلی ندارد همان چیزهایی را جستجو کنی که قبلا کرده‌ای.فقط دست از مرور هیستوری بردار و چیزی که میخواهی را سرچ کن.قطعا برایت نتایجی خواهد یافت.

    در آخر او قانع و خوشحال،و من آرام و شاکر از جا برخاستیم.

    حسی به من گفت اینجا هم بیانش کنم،شاید کسی آماده‌ی شنیدنش بود و به دردش خورد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    سلام خدای عزیزم سلام خداجونم عاشقتم

    خدایا من هم دوست دارم قلبم را باز کنی و شرح صدرت باشم

    خدایا من هم دلم می‌خواهد الهامات را دریافت کنم و عمل کنم

    خدایا لطفا بار گران را از روی دوش من بردار

    خدایا من را سر بلند و سر افرازم کن خدایا من دوست دارم عزیز خودت باشم.

    خدایا نام من را هم بلند آوازه کن

    خداجونم من روزی حلال می‌خواهم

    خدایا من فرزندانم را از خودت می‌خواهم خدایا فرزندانم و خودم و زندگی ام را به خودت میسپارم و تسلیم خودت هستم خدایا هدایتم کن

    خدایا من هم متل محمد متل استاذ عباس منش مثل مریم شایسته دوست دارم بنده خوبت باشم

    خدایا من درخواست کردم و مطمئن هستم خودت هم اجابت کرده ای خدایا من قدم هایم را برداشته ام و هر چه تو گفتی انجام دادم خدایا تو هم این کارها را برایم انجام بده

    خدایا من هم سوره انشراح را خیلی دوستش دارم

    خیلی خودم را با اون یکی میدانم

    خدایا من می‌خواهم قوانین جهان را اجرا کنم خدایا یاری ام کن

    خدایا میدونی چرا اینجا و در این سایت مینویسم چون این سایت عباس منش یه سایت معمولی نیست این یک سایت الهی است و خودت فرمانروای اون هستی همه ی ما و حتی استاد را داری هدایت میکنی کجا بهتر از اینجا که من مینویسم و پروردگارم می‌خواند خدایا بینهایت سپاسگزارم

    خدایا تشکر میکنم که در این سایت حضور دارم چون تمام ماهایی که در این سایت هستیم نگاه ویژه ی خداوند را داریم خدایا شکرت

    خدایا تنهام نزار خدایا یاری ام کن

    خدایا من را به راه راست هدایتم کن خدایا من آزادی مکانی و آزادی زمانی و آزادی مالی می‌خواهم خدایا یاری ام کن

    خدایا من می‌خواهم از وطنم مهاجرت کنم به بهترین مکان دنیا خدایا یاری ام کن خدایا من روزی حلال می‌خواهم خدایا من سلامتی و شغل مورد علاقه ام را می‌خواهم خدایا هدایتم کن

    خدایا سربازی فرزندم علیرضا را خودت درست کن.

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا یاری ام کن خدایا راصی ام کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    S گفته:
    مدت عضویت: 730 روز

    به نام الله یکتا

    به نام الله یزدان

    سلام دوستان، خسته نباشید امیدوارم حال دلتون عالی باشه

    سلام بر اقای عباس منش عزیز

    من میخوام امروز درباره موضوعی صحبت کنم که ربطش بدم به فایل جدید اقای عباس منش

    من کارم وزارت دادگستری هست و در واقع جایی هست که خیلی تناقض ها رو هر روز میبینم یعنی مکانی که درونش همه نوع فرکانسی رو میبینم از فرکانس های شیطانی تا روحانی

    این هفته که گذشت خیلی داشتم روی پرونده هایی که میاد و در واقع به جریان میفتن یا مختومه میشن توجه میکردم میدیدم خیلی از متهمین از اول متهم نبودن از اول به قولی معروف انگشت اتهام سمتشون نبوده ولی چه دلیلی باعث شده اون متهم انگ اتهام بهش چسبیده بشه! بزرگترین دلیلش قانون جهان همون فرکانس و ارتعاش رو رعایت نکرده

    در محیطی و شرایطی بالفعل قرار گرفته و به اون شرایط محیطی ذاتا کشش داشته و خلاهایی درونش بوده رو سعی کرده با اون ارتکاب به جرم با تشعشعات فرکانس منفی به ظاهر در خودشون پر کنند

    مثلا عین کسی که ارتکاب به جرم قتل یا زنا یا زورگیری میکنه

    همشون وقتی من بررسی کردم دیدم عزت نفس پایین داشتن و جالبه همچنان هم دارند یعنی با عزت نفس کم فقط دنبال وابستگی دارند

    طرف بهش میگی تو دارایی چرا تکدی کردی چرا زورگیری کردی چرا چرا چرا ها ولی براش جوابی نداره چون آدم وابسته هست وقتی وابستگی داره یعنی عزت نفس پایین داره این عزت نفس پایین سبب شده فرد قانون جهان رعایت نکنه و خودش وارد حاشیه های گرفتاری کنه

    حالا کار جالبی که من دارم میکنم چون در روز باشون ارتباط دارن فایل های عباس منش براشون میزارم به این امید شاید یه نفر از ده نفر راهش عوض شد

    دلش و ذاتش و ذهنش تغییر کرد و پاک شد

    و مطمنم این کارم جواب میده چون من این کار رو برای رضای خدا انجام میدم گاهی شده یه فایل صوتی عباس منش نشستم با فرد گوش دادم تا میخواسته جلسه رسیدگیش شروع بشه بهش گفتم به خودت بیا چون معتقدم عباس منش فقط برای ما نیست گاهی یه ماهی در تنگ اب هم تشنه اب هست

    حالا نگاه به خودمون هم میکنم خیلی از ما ها متهم قانونی نیستیم ولی شرعی چرا

    تو زندگی خلاهایی داریم که بلد نیستیم پرشون کنیم بلد نیستیم به احساس خوب به افکار خوب برسیم به فرکانس خوب برسیم

    اعمالی میکنیم با افکارمون متفاوت یعنی تظاهر

    در حالی اگر افکارمون درست باشه درست بشه اعمالمون درست میشه

    مثل اینه شما وقتی ایمانت درست باشه اعتقادمون درست میشه ولی برعکس نه

    پس ما هم در زندان وجودمون گیر کردیم فقط دورمون دیوار بلند میله های به عین زندان نیست ولی واقعا ما هم تو زندانیم

    برای اینکه به خوبی ها به زیبایی ها توجه نداریم عین زندانی که تو قفس هست شب و روز به ازادی اون طرف فکر میکنه به میله های زندان به نگهبان زندان و… فکر میکنه

    چون عادت کرده به نازیبایی دیدن چون بلد نیست خودش به احساس خوب نزدیک کنند

    نمونش خیلی ها مشکلات مالی یا خانوادگی دارن و خودشون گرفتار حواشی کردن مثل مورفین مثل وابستگی که برای مدتی خودشون بی خیال کنند این یعنی از خدا دورن یعنی قلبشون رو به خدا نیست از اینجا من میخوام درباره فایل اقای عباس منش صحبت کنم

    چرا قلبمون به خدا باز بشه یا کی باز میشه؟

    خیلی از ما ها خدا رو قبول داریم ولی باورش نداریم

    قبول داریم چون نمیتونیم منکر بشیم این جهان با یه نظم الهی خلق شده ولی باورش نداریم تو زندگی شخصیمون

    بلد نیستیم باش ارتباط بگیریم

    همه چیز و همه کس رو اول میزاریم اخر خدا رو میزاریم تو برنامه شخصیمون در حالی که خدا اول بشریت رو قرار داد اخر هم بشریت

    بلد نشدیم یا نیستیم دنبال منشا حس زیبا و شادی باشیم اونم دوست بودن با خودمون وقتی با خودمون دوست باشیم قلبمون به خدا باز شده

    وقتی؛

    به خودمون دروغ نگیم

    وقتی به خودمون اجازه تغییر بدیم

    تغییر درونی نه ظاهری موقت

    وقتی فرکانس مثبت تولید کنیم یعنی افکارمون اول درست کنیم بعد عملمون رو

    خیلی ها عمل میکنند ولی قبلش فکری پشت عملشون نیست

    وقتی قلبمون توأم با خواسته های زیبایی هامون تطبیق بدیم قلبمون کم کم به دیچه الهی باز میشه

    دیگه وابسته فقط خدا میشیم

    دیگه در جهان مادی دنبال وابستگی ها نیستیم دلسبته میشیم اما وابسته نه

    جدیدا شروع کردم قرآن کریم رو روزی 1 ورق فقط معنی فارسی بخونم اونم با تمرکز روی معانی و تفاسیرش

    مطمنم خیلی از جوابمو در قرآن میگیرم

    پیشنهاد داریم دوستان انجام بدن ارزش امتحانش داره قطعا

    اگر قراره قلبمون به شما خدا باز بشه لازمه اش اینه دنبال خدا در بیرون خودمون نباشم بلکه درون خودمون باید بگردیم

    خدا درون ماست همون مدل که گفته من از رگ گردن به شما نزدیک ترم یه جا میگه من خود شما هستم وقتی روحش در ما دمیده یعنی خدا روحش در ماست

    پس خدا در ما هست اگر درکش کنیم قلبمون همیشه به سمتش باز میشه

    اگر از درون تغییر کنیم دنبال سرک تو زندگ بقیه نباشیم

    دنبال پر کردن خلا های وجودمون با وابستگی های الکی نباشیم

    دنبال عزت نفس بالا باشیم

    همیشه شکر گزار باشیم درایی هامون رو ارزش بدونیم

    قطعا قلبمون به سمت خدا باز میشه قطعا احساس خوب دایمی داریم

    این نکاتی بود که من خواستم بگم

    ممنون از همه دوستان

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 837 روز

      و‌ من ممنونم از این نکاتی که گفتین دوست خوش قلب و مهربانم

      سلام عرض شد شما چقدر مهربان هستین

      تحسین تان میکنم برای این درک زیبایی تان

      برای این تحقیق زیبایی تان

      تحسین تان میکنم که در جستجویی خدا در درون هستین

      خدایا شکرت برای حضورت در این لحظه

      از خدا عالی ترین ها را برایت خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر وبخشایشگر

    سلام درودبراساتید گرانقدار استادعباسمنش عشق ” عزیزدلها “وسرکارخانم شایسته نازنین وسایرعوامل ودوستان همسفر درسایت توحیدی والهی عباسمنش

    روزروزرگارتان عالییییی باد ودرهرلحظه لحظه زندگیتون نفس گرم خداوند همراهتان باد

    این دومین کامنت من روی این فایل بی نظیر میباشد وروزگذشته مفصل برداشتم رو از مباحث مطرح شده بادوستان به اشتراک گذاشتم و ازانجایی که من متعهد شده ام  هرزمان که اتفاق زیبایی روتجربه کنم  بیام وبادوستان عزیزم درسایت به اشتراک بگذارم 

    درابتدا   بسیارتابسبارشما استادعزیز رووخانم شایسته نازنین رو که خیلی هم دلتنگشان بودیم بااون استایل جذاب وست  بی نظیر تون  که با رنگ  فضای داخلی ماشین رویایی تون هماهنگ بود تحسین کردم ولذت بردم 

    واما ماجراازاین قراره که من حدود یکماه قبل کامنتی روروی یکی ازفایلهای دانلودی گذاشتم وشرح دادم که پسرارشدم امیرمحمد گلم درحال طی کردن دوران اموزشی خدمت مقدس سربازی است ویه کم نگران این بود که بعدازدوران اموزشی  وهنگام تقسیم درچه استان وشهری خدمتشوادامه بده ودرهمین راستا ازمن خواست که کاری براش انجام بدم تابعد ازدوران اموزشی خدمتش رودر زادگاهمان که استان کرمان میباشدادامه دهد ومن دراون کامنت توضیح دادم که وقتی نزد فرمانده انتظامی شهرمون رفتم تاراهکاری به من بده و ان روز هنگام ملاقات با فرمانده خداوند به طور معجزه اسایی هماهنگ کرد و فردی رو روسمت من هدایت کرد وخودش پیشنهادداد که درپادگان اموزشی که پسرم مَشغول خدمت بود دوست صمیمی دارد وهرکاری ازش ساخته باشد برای پسرم انجام میده وهمان روز مشخصات پسرم روگرفت وگفت خیالت راحت باشه وازهم جداشدیم

    خوب تااینجای کارشایدخیلی ازدوستان فکرکنن که من خدارا فراموش کردم ودنبال شخص یااشخاصی بودم برای انجام کارپسرم ولی من فقط سمت خودمو انجام دادم زیرا ازروزی که پسرم به خدمت اعزام شده (ازاول خرداد )بارها دردفترتمرین ستاره قطبی ام نوشته ام وازخداوند درخواست کردم

    “خداجونم همانطورکه تاکنون همه امورزندگی ام رومدیریت کردی من موضوع  خدمت سربازی امیرمحمد گلم روبه تومیسپارم تاخود فارغ رهاشوم  خودت همه چیزو مدیریت کن وامیرمحمد گلم رودرزمان مناسب ،مکان مناسب، شرایط وموقعیت مناسب و به ادمای مناسب هدایت کن تاازخدمتش لذت ببرد وهرچه به خیروصلاحش میباشد همون براش رخ دهد ”

    وکلا موضوع رورهاکردم وهمه چیزو به خداسپردم زیرااززمانی که دراین  مسیرالهی و زیباهستم احساس میکنم واقعا خداوند باربسبارسنگینی روازدوشم برداشته باری که تا قبل ازاشنایی باقوانین واستادنازنین (سال98) روی دوشم سنگینی میکردوان باراین بود که من برای انجام هرکاری دربدر دنبال پارتی بودم وبرای یه کارکوچیک هم دنبال واسطه بودم وان روزها وسالها تاکاری رابه سرانجام میرسوندم خواب خوراک نداشتم وقدرت رو به عوامل بیرونی میدادم که البته خودمو زیادسرزنش نمیکنم اخه اگاهی نداشتم مثل اکثریت جامعه فکرمیکردم ودرغارزندگی میکردم

    خوب برگردیم به موضوع اصلی وامروز روزموعود فرارسید وزمان تقسیم پسرم بود ومن صبح که ازخواب بسیارراحت ولذت بخش بیدارشدم دردفتر سپاسگزاری وتمرین ستاره قطبی باارامش خاصی وبااحساس فوق العاده خوب یکی ازخواسته هایم این بود

    “خداجونم امروزروز تقسیم امیرمحمد گلم میباشد امروز بهترینها  روبراش رقم بزن ومن منتظر خبرهای بسیار خوشی هستم خودت همه چیزو مدیریت کن”

    ودرادامه همین خواسته ام روتکرارمیکردم وساعت به 10 صبح نرسید که همسرم تماس گرفت وگفت امیرمحمدزنگ زده وتقسیم شده وافتاده

    “ستادفرماندهی انتظامی استان کرمان”

    ودراون لحظه نمیدونستم چکارکنم وباچه ادبیات وزبانی ازخداتشکرکنم وسپاسگزارش باشم که قوانینش اینقدر دقیق کارمیکنن

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت همه چیز

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    بنام خدایی که همه چیز از اوست، خدایی که قلبها رو گشاده می کنه ظرفها رو بزرگ می کنه، نعمت و ثروت و رحمتش همیشه هست و هرچه بیشتر رو خودمون کار کنیم نعمتهای بیشتری در دسترسمون قرار می گیره.

    سلام به دو استاد نازنین و دوست داشتنی. سلام به دوستان بی نظیرم تو این سایت رویایی. وای که چقد دلم تنگ شده بود برای مریم بانو، که آرامش و صلح از چهره ش می باره. استادم که هر روز خوش تیپ تر از دیروز (چشمای قلبی) خدایا شکرت که این فرصت فراهم شد بعد دوروز بیام و بنویسم از حسی که از این فایل گرفتم.

    راستش چند روزی بود یه چیزی تو وجودم کم بود، منم مثل خیلی از بچه ها کشف قوانین رو شروع کرده بودم (از طریق پروفایل مامانم البته) و تمرین کد نویسی رو انجام می دادم. جلسه ی اول رو که گوش دادم اصلا غوغایی در من برپا بود. مثل حس عاشقی که برای بار اول تجربه می کنیم اون تازگی، اون شور، اون شوق، واقعا حال عجیبی داشتم.دلم همش می خواست پرواز کنه. بعد جلسه ی اول تمرین کد نویسی رو شروع کردم و می دونستم که ذهنم تو خیلی چیزا مقاومت داره ولی مهم حرکته. از خدا هدایت خواستم و شروع کردم. دو سه روز پیش روزای پایانی این تمرین سی روزه بودو من یه جورایی از نتیجه م یا بهتره بگم از عملکردم راضی نبودم. حس می کردم پیشرفت بخصوصی تو این سی روز نداشتم. از روز بیست و پنجم به بعد بود که مهم‌ترین خواسته م این بود خدایا نشونه هات رو بیشتر ببینم. می دیدم ولی تو دلم انگار مطمئن نبودم این پروانه ای که از کنارم رد شد نشونه هس یا نه یا مثلا ابرای خوشگل تو آسمون… خلاصه یکم درگیر این قضیه بودم که چطور باید نشونه ها رو بفهمم، همین که به دلم میفته عه این یه نشونه س، یا چیزیه که اون لحظه توقعش رو نداشتم ببینم همین کافیه یا فقط خودمو گول می زنم. دو سه روز آخر حال عجیبی داشتم تو این سی روز فقط دو جلسه از کشف قوانین رو گوش داده بودم و کار کرده بودم. همش می خواستم تموم تمریناش رو مو به مو انجام بدم بعد برم جلسه ی بعد و یکم مانع شده بود برای حرکتم از طرفی هم هروقت می رفتم سراغ تمریناش کلی باید فکر می کردم و وقت می ذاشتم و به آخرش نمی رسیدم. با خودم گفته بودم هیچ عجله ای ندارم، من می خوام این دوره رو با کیفیت برم جلو. نمی خوام فقط جلسه رو تموم کرده باشم می خوام بعد هر جلسه تغییر در خودم و باورها ببینم. خلاصه روز بیست و نهم شد شبش نشستم کدهام رو بررسی کنم، مثل هرشب اول کلی شکرگزاریم رو نوشتم با حس خوب ، و بعدم یه نگاهی به کدهای روزم داشتم خیلیاش رو تیک زدم و خدا رو براش شکر کردم. هنوزم ذهنم به نعمت بغیر حساب مقاومت داره هنوزم میگه «هر روز که نعمت بغیر حساب نمیاد! از کجا بیاد آخه» و بعد یکم فکر کردم به کد نویسی این روزام. به این نتیجه رسیدم که من درسته هر صبح و هر شب شکرگزاری با حس خوب نوشتم ولی همونطور که استاد تو جلسه ی سه کشف قوانین گفتن (که دیروز داشتم گوش می دادم) یه باور فقط با تکرار یه سری حرف شکل نمی گیره. باید اول پایه های محکم درست کنیم براش باید برا ذهن منطقیش کنیم با منطق براش حرف بزنیم تا باور پذیر بشه و بشه یه باور جدید. اون روز صبحش از خدا خواسته بودم کمک کن توحیدی تر باشم، فکر می کردم توحیدم کمه که البته درسته و باید مفهوم توحید رو عمیق تر درک کنم خلاصه یه حس ناراضی بودن داشتم از خودم، که هر روز یه سری خواسته های شبیه بهم رو نوشتم و شبش خیلیا رو چک زدم ولی جسارت تو خواسته هام نداشتم و این یعنی ایمانم قوی نبوده که قوی نخواستم… بعد از نوشتن که رفتم تو تخت بخوابم یه حسی بم گفت سایت رو چک کنم شاید فایل اومده باشه، و دیدم بله “”قلبی که به سوی خداوند باز می شود”” تو ذهنم اومد که فک کنم این همونیه که دنبالش بودم . از طرفی تصمیمم این بود بعد از چند شب امشب رو تا دیروقت مشغول کامنت خوندن نمونم و یکم زودتر بخوابم از طرفی دیدم نمی شه باید فایل رو ببینم و شروع کردم به دیدن… خدایا شکرت برای این هدایت های فوق العاده ت. “”الم نشرح لک صدرک”” گفتم وااای خدای من آره من دقیقا اینو می خوام ازت. می خوام قلبم رو بازتر کنی برای دریافت هدایت هات…. این بود خواسته ای که دنبالش بودم. من قلبی گشاده می خوام می خوام شاخکام تیز باشن و بگیرن تا هدایت یا نشانه ای میاد… و غرق خوشحالی و اشک شدم از این همزمانی… چقدر زیباست این آیات بعد از حرفای استاد و مریم جان با خودم گفتم این آیات به جورایی در مورد همه ی ما که داریم کار می کنیم رو باورهامون، صادقه… که الم نشرح لک صدرک… یادت نیست بنده ی من که تو چه شرایطی بودی تو در و دیوار؟؟ و اولین روزنه های هدایت و امید رو به دلت انداختم قلبت رو باز کردم تا بیدار شی و بگی از بنده ی خدا نباید بخوام از خود خودش باید بخوام… خدایا به هر خیری از جانب تو فقرم… و وضعنا عنک وزرک… و بار گران، اون گاری زوار در رفته که به خودت بسته بودی و داشتی از مسیر اشتباه سربالایی می رفتی بالا با اون مشقت، اون بار رو برنداشتم از دوشت؟ باری که زندگیت رو زهر کرده بود… روز خوش نداشتی… و زمین و زمان رو براش مقصر می دونستی… و رفعنا ذکرک… و نامت رو اسمت رو بلندآوازه کردیم. دیگه همه به خوشی ازت یاد می کنن میگن چقدر سمیه حالش خوبه چقدر شانس داره چقدر کاراش رو روال افتاده… فانّ مع العسر یسری… انّ مع العسر یسری…. پس با هر سختیی آسانی هست… پس تو دل هر مشکلی راه حلش هست «اگر» دنبال راه حل باشی، اگر توحید داشته باشی… اون دو آیه ی آخر هم خیلی حس خوبی داشت و مهم بود. چقدر استاد خوب بیان کردن که از هر کاری فارغ میشی برو برای هدف بعد و عشق خدا رو اگر چاشنیش کنی اون وقته که مسیر لذت بخشه و به هدف هم می رسیم…

    خلاصه که کلی از دو روز پیش حالم خوبه همینکه فهمیدم کجای کارم، همینکه این درخواست رو کدش رو فرستادم، یعنی شروع یه مسیر تازه. دیشب که شب سی ام بود نشست و برای خودم نوشتم که تو تمرین سی روز دوم می خوام متفاوت عمل کنم، می خوام ترمزها رو بکشم بیرون و برای ذهنم جواب منطقی بدم و با منطق قانعش کنم که چرا این باور اشتباهه…

    خداجونم مهربونم عاشقتم که انقدر قوانین فوق العاده ای داری و در عین حال ساده… ازت هدایت می خوام و مدد که بتونم سی روز متفاوت رو رقم بزنم…

    همه تون رو به خدای ارحم الراحمین می سپارم و ازش شادی و سلامتی و ثروت برای هممون می خوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: