قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 27

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    بنام خداوند بزرگ و مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    چقدر برام با ارزشه وقتی میبینم خیلی از دوستای خوبم به طرق مختلف در موقعیتی قرار گرفتن که دوست داشتن این مطالب رو از طرف خداوند مهربانم بشنوند

    و شما استاد عزیز و شایسته جانم با زبان شیرین خودتون ما رو کلی ذوق زده کنید

    درست زمانی که بخاطر اندک کمکی که میتونستم به یک فرد بکنم تحقیر شدم و چقدر دلم از این موضوع شکست .. بجای اینکه قضاوتی کنم اومدم اینجا و فقط از خداوند خواستم که منو به سوی نشانه ام هدایت کنه

    اون لحظه ای که دلم شکست گفتم چرا من نمیتونم بیشتر اون مبلغ کمک کنم که تحقیر نشم

    و وقتی اومدم اینجا دیدم خداوند داره اشاره میکنه به اینکه تو قبلا همین مقدارم نمیتونستی و الان میتونی این مقدار رو به راحتی قبول کنی و به دیگری ببخشی مگر ما به تو عطا نکردیم بیشتر از قبل..

    و اینکه مهم اصل کار من بود که با شوق و ذوق اون مبلغ کمکی رو تقبل کردم و نباید بخاطر تحقیر شدنم بابت مبلغ کم کمک بغض میکردم

    من اصل رو درست انجام دادم و از این بابت دیگه ناراحت نبودم بلکه به خودمم افرین گفتم که الان تونستم و قطعا بعدا میتونم مبلغای خیلی بیشتری رو کمک کنم

    استاد عبامنش عزیزم و شایسته جانم در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    صفدر مومنی گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به روی ماه همتون

    دیشب میخواستم کامت بزارم نجواها بهم میگفتن تو هیچ وقت نتونستی قلبت رو به سوی خدا باز کنی تو مشرکی و هزار داستان دیگه حتی چند خط نوشتم و بعد حذفش کردم

    اما امشب الهاماتی دریافت کردم گفت اینا رو بنویس یکم سخته اما چون گفته منم مینویسم

    قلبی به سوی خدا باز بشه یعنی

    تو سن کم داری میبینی که از درد اعتیاد میمیری و هیچ کاری از دستت بر نمیاد ساعت ها گریه میکنی و میگی خدایا من نمیخواهم با اعتیاد بمیرم پاکم کن بعد جانم را بگیر میبرتت جایی که خیلی راحت پاکت میکنه و تا الان 14 سال نمیزاره هیچ گونه ماده مخدری مشروبات الکلی یا هیچ قرص مرفین داری مصرف کنی و بهت زندگی دوباره ای بدون درد و رنج معجزه وار می‌بخشه و از جهنم اعتیاد بیرونت میاره و مادری که نا امید شده ازت و غصه تو باعث سردرد های وحشتناک شده بهبود پیدا میکنه که اون هم دقیقاً 14 ساله برای سر درد دکتر نمیره و قرص نمی‌خوره

    قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ «60»

    و پروردگارتان گفت: «مرا بخوانید تا براى شما اجابت کنم. همانا کسانى که از عبادت من سر باز زده و تکبّر مى‌ورزند به زودى با سرافکندگى به جهنّم وارد مى‌شوند

    قلبی به سوی خدا باز بشه یعنی

    رابطه عاطفی که هر روز دعوا فحاشی همه اطرافیان رو هم خسته کردی و چهار بار تا مرز طلاق بره و روز آخر بهت میگه این کار رو نکن من درستش میکنم بهم اعتماد کن و یه آرامشی تمام وجودت رو میگیره و تو گوش میگیری و بعد از یک سال نمیزاره بفهمی تا چهار ماهگی همسرت ( چون گفته بودم اگه بفهمم بارداری صقطش میکنم ) و بعد اینکه میفهمی بهت میگه نگران نباش خودتو بسپار به من برنامه ها دارم برات و چون تو بهش اعتماد کردی همه دکتر ها میگن از وقت فلان آزمایش ها و سونوگرافی ها گذشته و اگر بچه ات ناقص باشه نمیشه کاری کرد و…. اما تو هیچ ترسی نداری و با ایمان به همسرت میگی نگران نباش بخدا بچمون سالم سالمه و الاه دوتا دختر خوشگل رها خانوم و رستا خانوم داریم خدا را صد هزار مرتبه شکر رابطه عاشقانه عالی داریم خودم باورم نمیشه این همون رابطه داغون باشه

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد

    الان که دارم این متن رو مینویسم بغضم گرفته و نمیدونم از کدوم بخش زندگیم بنویسم که هر کدومشون میشه ساعت ها نوشت از سلامتی از ثروت از روابط داغون اعتماد بنفس اعتبار احساس ارزشمند حال خوبم

    هیچ وقت اعتبار اینها رو به خودم ندادم میگم من خواستم خداوند اجابت کرد

    ممنون استاد عزیزم برای این فایل زیبا کمک کردی تا من هم خیلی چیزها رو به خودم یاد آوری کنم

    ممنونم از تمام دوستان که وقتی کامنت هاشونو میخونم لذت میبرم و فقط شکر گزاری میکنم بابت بودنشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    امیر بیات گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    به نام رب

    سلام استاد عباسمنش خوشتیب و خانم شایسته بزرگوار و دوستان عزیز

    آخ استاد باز این سوره، سوره ای که وقتی تو دوره 12قدم بهش رسیدم نمیدونی با من چه کرد

    من خرداد 1400 دوره دوازدهم قدم رو شروع کردم و درست خرداد 1401 که قدم دوازدهم بود تفسیر شما از این سوره مصادف شد با کار بزرگی که من اون روز می خواستم انجام بدم الان که دارم مینویسم مو به تنم سیخ شده خدای من چه کردی؟

    درست و دقیق خدا داشت با من حرف میزد میگفت امیر ببین تو این یک سال چه بار منفی(افکار منفی و حال بد) رو از دوشت برداشتم ببین به چه نتایج خوبی رسیدی پس شک نکن برو جلو همونجوری که این اتفاقات خوب برات رقم خرد بعد از اینم همینه اصلا شک نکن.

    واقعا هیچی نمی تونم بگم از این هم زمانی جز اینکه خدا بدجور هوای انسان هایی رو که در مسیر درست قرار گرفتند و قلبشون رو براش باز کردند داره و چه مثالی بالاتر از استاد خودمون

    خدایا صد هزار مرتبه شکررررررر به خاطر اینکه ما رو به این مسیر هدایت کردی

    برای همه تون بهترین ها رو میخوام شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سونیا عاقل زاده گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    به نام الله

    سلام به روی ماه استاد عزیز و نازنینم و مریم بانو جان خوش چهره و سیما

    ماشاالله به شما مریم بانو چه قدر چهره تان نورانی و ناز شده است من ازدیدن این‌چهره دلنشین و پاک سیر نمیشم قطعا قلب و روحتان هم‌مثل چهره تان این قدر نورانی و شفاف و زلال است.

    چه قدر که این مدل مو جدیدتون مریم بانو جان زیبا است و چه قدر که بهتون میات ماشاالله.نور آفتاب که به موهاتون میخورد که رنگ زیبایی رو نشون میداد

    به به ماشاالله چه استایل و ست جذابی،واقعا خیره کننده است

    چه آرامشی من در چهره شما استاد جانم و مریم‌جان میبینم ..واقعا ستودنی است

    واقعا هر چه قدر بگویم که این فایل چه قدر من را میخکوب کردسر جایم کم گفتم.من چند بار این فایل را گوش دادم و بازهم قطعا گوش خواهم داد و چه قدر اشک ریختم با توصیحات شما استاد جان.کاش اونجا بودم و میتونستم کلی بغلتون کنم

    قربونتون برم من استاد جان که چه آرامشی در صدایتان بود.چه اشکی که در چشمانتان حلقه زده بود

    واقعا من سپاسگزارم از شما استاد جانم که وقت گذاشتید و این فایل بسیار بسیار با ارزش و گرانقدر را تهیه کردید

    ممنونم از شما مریم بانو جان که با عشق با استاد همیاری میکنید

    بینهایت دوستتون دارم

    براتون آرزوی سلامتی و عمر با عزت میکنم

    میبوسمتون از راه دور و در آغوش میگیرم هردو جفت توحیدی و دوست داشتنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1581 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    استاد جانم دو روزه دارم این فایلو گوش می کنم، دفعه اول که دیدم وگوش کردم دلم میخواست فقط سر به سجده بذارم..

    بعد بشینم یه کتاب بنویسم از موقعه هایی که فقط وفقط لطف ورحمت خداوند توی زندگیم بوده که شامل حالم شده و من الان اینارو می فهمم ودرک میکنم وبابتش شاکرم…!!!

    شما هی به یاد می آوردید لطف ورحمت خداوند در حقتون رو …

    ومن هی به یاد می آوردم لطف ورحمت خداوند در حقم رو…

    استاد جانم شما آقا هستید مرد هستید، میدونم از چه مسیری از بچگی عبور کردید تا به امروز، چون منم از همون مسیر از بچگی عبور کردم وبا تک تک سلولهام می فهمم وقتی از خانواده و شرایط مالی وعاطفی وکابوسهای شبانه و….میگید..

    اما خواستم بگم، خیلی سخته یه دختر ، یه زن، که انقدر آسیب پذیر هست، از حمایت پدرو مادر و همسر و…محروم بمونه…اما بتونه هر بار که میشکنه هربار که تا مرز نابودی میره، هر بار که زمین میخوره بلند بشه و به مسیرش ادامه بده…

    من روزیکه وارد سایت شما شدم فقط امیدم این بود چیزهایی یاد بگیرم ازتون که منو نجات بده از اینهمه بدبختی واتفاقات بد و شرایط بد…

    از سرنوشت شومی که دست از سرم برنمیداشت و هیچ کجای زندگیم نشونی از لطف ورحمت خداوند تا اون موقعه نمی دیدم واز نظر من خداوند بسیار هم در حق من یکی بد کرده بود، پدر معتاد و قمار باز و شرایط بد مالی و کودکی ونوجوونی که با ترسها و اضطرابها وسختیها گذشته بود، همسری بدتر از پدرم و مرگ بد و زود هنگامش و غربت و یه بچه 6 ساله کم شنوا ی بدون پدر و …از دواج دومی که باز توش به بن بست وشکست و جدایی رسیده بودم…

    خب مهر ولطف ورحمت خدا پس کجای زندگیم بود؟ اصلا بود؟

    وااااای استاد، نمیدونم چطور واقعا چطور سپاس خدارو به جا بیارم که از طریق شما منو با خودش آشتی داد، منو به خودش نزدیک کرد و خودش رو بهم شناسوند و رحمت ومهربانیش رو بیشتر از پیشتر نسیبم کرد…

    توی تمام مسیر زندگیم،شرکی مخفی وجود داشت اینکه من دنبال این بودم بلاخره یکی بیاد نجاتم بده، ولی هر بار نه تنها نجات دهنده ای پیدا نمی کردم بلکه هر کی وارد زندگیم میشد بیشتر باعث درد ورنجم میشد تا مرهمم باشه …

    من با شما فهمیدم که چقدر مشرک بودم واز شما آموختم که هرچی امید به هرکسی دارم رو کنار بذارم و فقط وفقط برخدا امید ببندم و بهش تکیه کنم…

    خب زمان برد تا به این درک برسم، باید به یاد می آوردم که کجاها خودم مقصر بودم کجاها خدا مقصر بود، یه فرصت 6 ماهه به خودم دادم، چون شما این فرصتو در اختیارم قرار داده بودید که باشما باشم تا بتونم درک درستی از اونچه که اصل هست پیدا کنم…

    ومن هربار که توی گذشته ام ریز شدم وجستجو کردم خدای مهربون رو دیدم که چطور جاری وساری میشه در دل اتفاقات، در وجود ادمها و حتی تو قلبم که منو هدایت کنه، منو پناه بده، دستمو بگیره، نجاتم بده ومن هر بار باخیره سری ازش رو برمیگردوندم..

    خدا رو می دیدم که چطور گندهایی که میزدم رو درست میکرده، چطور خطاها واشتباهاتم رو تصحیح میکرده، چطور از شرایط بدی که با نادونی برای خودم درست میکردم نجاتم میداده، چطور هر بار کمکم میکرده تا از نتایج شوم وبد تصمیمات عجولانه و نا اگاهانم در امان باشم…

    خب من همش دیدم که خداوند اصلا هیچ بدی برای من نخواسته، اگه تا زمانیکه کوچیک بودم و نادان خب می تونستم بگم تحت تاثیر شرایط خانوادگی اوضاع من بدهست ولی از یه جایی به بعد من بزرگ شده بودم خودم عقل داشتم خودم باید مسیر درست ونادرست رو تشخیص میدادم منتهی من خواستم مثل اجدادم مثل گذشتگانم مثل پدرو مادرم فکر کنم حرف بزنم ورفتار کنم، خب معلوم بود نتایج اون افکار وحرفها و عملکردها چیز خوبی از آب در نمیاد…

    خدا رو دیدم که هر بار چطور اونقدر،واضح منو هدایت میکرد تا به خودم آسیب نزنم تا بتونم خوشبختی رو بفهمم ودرک کنم و خودم رو دوست داشته باشم امااااا من جاهلتر از این حرفها بودم…

    هرچقدر توی گذشته ام گشتم و کنکاش،کردم جزء حماقت خودم و نادانی خودم و جزء لطف ورحمت خداوند ندیدم…

    واز یه جایی به بعد که تونستم ارتباط دو نفره و از روی عشقی رو با خدا تجربه کنم، یعنی از وقتی که رفتم به سمتش و خواستم که کمکم کنه و نجاتم بده، خواستم که قلبمو باز کنه تا حرفهاشو بتونم بفهمم ودرک کنم، جوری منو مورد لطف ورحمتش قرار داده که به ازای هر قدمی که به سمتش برمیدارم برای نزدیکتر شدن بهش، با عشق ورحمتش صدها قدم بر میداره به سمتم، تا ثابت کنه اگه من در مسیر حق، در مسیر درستی وراستی و توکل وایمان و یکتاپرستی باشم، می تونم همواره خوشبختی رو حس کنم و در نهایت آرامش،وامنیت وسلامتی و ثروت وشادی باشم ، بدون اینکه بخوام تلاش زیادی انجام بدم یا سختی بکشم…

    اون سختی ها اون ظلمهایی که در گذشته از چشم خدا وآدمها می دیدم، سختی هایی بود ظلمهایی بود که خودم به خودم داشتم…

    اگه حتی سر سوزن بشه خدا رو بشناسی وبهش ایمان بیاری،و هر روز در تلاش باشی که اون ایمان رو افزایش بدی، دیگه باید مطمعن باشی که در مسیر درست هستی، چون جهان(خداوند) انگار که کارو بار تمام عالم هستی رو رها کرده تا تو خوشبختی رو با تمام وجودت حس کنی…

    اصلا کارش همینه، به قول خودش که تو کتابش میگه ایا ما زمین وزمان (عالم وآدمیان) رو بازیچه افریدیم؟

    انقدر که عشق ورحمت ومهربانی در وجودش بی حد وحساب بوده که میخواسته اونو به عزیزانش هدیه کنه، و همیشه هم اینکارو انجام داده و انجام میده….

    این جمله ی باخدا باش پادشاهی کن، عجب جمله ی خفنیه!!

    چون اون پادشاهی برای من معنیش اینه، تکیه زدی بر تخت پادشاهی خودت مثل قاصدکی رها در نسیم، میدونی تمام جهان وهر چه در جهان هست در اختیار توست، حتی خدای قدرتمندی که خالق کل جهان هست…منتهی شرط چنین پادشاهی وحس چنین آسودگی ورهایی، در میزان ایمانی هست که به خدات داری…

    هر چقدر با ایمانتر ومتوکلتر باشی همونقدر خوشبختر و شادتر و در امنیت وآرامش بیشتری هستی….

    واقعا خیلی باید بی عقلی باشه که کسی بخواد این مسیر راحت و آسون رو رها کنه بره سراغ مسیر سخت و ناهموار و ….

    من اینجا میخوام بگم، من همونم همون ادمیکه بارها از پدر ومادر وحمایت خانوادش ناامید شد و ترد شد و از ازدواج و شوهر و خانواده شوهر و از هر کسی که میشناخت و نمی شناخت ناامید شد و دلش شکست و هر بار وهر بار وهربار، خداوند خودش و بچشو چنان در پناه امنش جای داد و حمایت کرد و عزت داد و ارامش داد و شادی داد و سلامتی داد و ثروت داد وبی نیازش کرد، که همونا که یه روز تردش کردند، بهش بی تفاوت بودن، یا نمی تونستند براش کاری انجام بدن و ….

    حالا میپرسن چی شد؟ چطور شد؟ چطور تونستی؟

    چطور مورد لطف ورحمت خداوند قرار گرفتی؟

    چقدر خدا دوستت داره، چه خوب که هواتو داره؟

    واقعا وبراستی که لطف ورحمت خداوند همیشه بوده در حق من وفرزندم، اما من ناشکر وناسپاس ونادان بودم…

    فقط الان فرقش اینه قدر دان و سپاسگزارم ودر گذشته نادان وناسپاس…

    در گذشته رو توانایی و قدرت خودم وآدمها تکیه زده بودم که هر بار شکست میخوردم زمین میخوردم، اما الان بر قدرت خداوند و عشق ومهر ورحمتش امید می بندم و توکل می کنم و خدا خودش بهم توانایی و قدرت میده و آدمها رو میاره که در خدمت من باشند و بهم عشق بدن، بدون اینکه من ازشون بخوام و تلاش کنم و سختی بکشم…

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که فرصت شناختش رو بهم داده…

    خدا رو هزاران بار شکر که جاهل از دنیا نرفتم و به لطفش هر روز تلاش می کنم بر ایمانم بیفزایم و این از لطف خداست…

    استاد جانم آرزوی همیشگی من بوده وهست که از خدا میخوام وهمیشه بهش میگم خدایا از جنس ایمان سیدحسین عباسمنش، از جنس توکل وایمانش به من عطاء کن…

    چون من هنوز اول راهم وادایی در این مورد ندارم، همیشه گفتم بازم میگم اونچه که باعث ایمان وآرامش و حس خوشبختی در شماست به خاطر شرایط مالی شما نیست، به خاطر اون حس ایمان و عشق و باوری هست که نسبت به ربتون دارید…

    من دقیقا همونو میخوام، همون ایمان وتوکل و باوری ویقین رو نسبت به خالقم داشته باشم تا بتونم همینقدر حس خوشبختی وآرامش وشادی قلبی رو تجربه کنم ودر کنارش شرایط مالی ومادی خوبی هم داشته باشم.انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 812 روز

    به نام خدا

    ردپای 83

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم

    نمیدونید چقدر شکرگزار خدام که هر روز در حال رشد و مواجهه با ترس هامم

    این دقیقا زندگی که من در وهله اول آرزوش داشتم!و حالا در حال زندگی در اون رویا تحقق یافته ام

    تو کامنت ها قبل گفتم که چقدر با اقوامی که[ تا مدرسه ای میپرسن کارنامه گرفتی تا کنکوری رتبه کنکور تا دانشجویی میگن کی تموم میشه بعد میپرسن ازدواج کردی یا نه بچه دار شدی یا نه و…]این ویژگی شخصیتی دارن ،بیزارم !انقدر که نمیخواستم ببینمشون

    امروز که یکدوم از همین دوستان آمد خونمون ،گفتم وقتشه!وقتشه مواجه بشم

    من نمیتونم آدمی که تمرکزش روی زندگی بقیه است، تغییر بدم

    اما با مواجه با این آدم ها شخصیت خودم قوی تر میکنم

    به ترس هام مقابله میکنم

    اعتماد به نفس بهبود میبخشم

    نگران حرف مردم یا اندازه متر و معیارشون بودن هم نیستم،من نسبت به همشون در زندگی کردن موفق ترم !چون قبل از هر چیز روی خودم و بهبود خودم تمرکز کردم

    کاری هم به بقیه ندارم ایشالا همه شاد و موفق باشن

    با این طرز فکر و اعتماد به نفس رفتم به استقبالشون

    جالب اونجاست که اتفاقا خیلی خوب برخورد کردن و سوال های منزجر کننده نپرسیدن

    《من حتی این لحظه رو هم خلق خودم میدونم !》

    همه اینارو گفتم تا بگم ،خیلی وقتا ترس های ما ،اونقدرام ترسناک نیستن

    خیلی وقتا با طرزفکر متفاوت ،با اعتماد به نفس متفاوت میتونی بازی عوض کنی

    و درنهایت ما خالق زندگیمونیم

    من در نهایت چند دقیقه سوال پرسیدن تحمل میکردم و تمام !درعوض چند روز خودخوری راجب نظر مردم یا وای فلانی چی میگه وای الان فلانی میگه چرا چاق شدی چرا لاغر شدی نمیخوای شوهر کنی و ….. خودخوری نمیکردم

    انسانی که خودش دوست داره و با خودش و بیرون از خودش در صلح ،میتونه بپذیره که پرفکت نیس ،بقیه پرفکت نیستن!

    اون آدما تو زندگی من هستن تا همین درس هارو به من بدن

    پس من میپذیرمشون

    درسمو یاد میگیرم و گذر میکنم

    ●تا زمانی که من درسم یاد نگیرم این اتفاق تکرار میشه

    خداروشکر اگه از امروز همین درس هارو یاد بگیرم ،من بردم

    وگرنه مثل خیلیا هر روزم شبیه روز قبله

    درپناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1075 روز

    ان مع العسر یسری

    سلام و درود بر استاد جان و مریم جان

    واقعا استاد به چشم دیدم که سختی و اسانی کنارهم زیبا هستند.

    استاد سختی وقتی سخته که در فرکانس رنج و درد و اه و گلایه باشیم ولی وقتی در سختی حالت رو خوب نگه داری و بگی این تضاده و قراره توی این تضاد درسی بگیرم و خیری در ان هست شیرین میشه و بعد با اومدن آسانی شیرین تر میشه البته بعضی سختی ها حاوی ذهن کنترل گر و سختگیر و ترسوی ماست و چون ساخته خودمون هست پشت سرش اسانی که در کار نیست هیچ،سختی و بدبختی و رنجش و… در راه هست.

    استاد خیلی روی درس کنترل ذهن کار کردم و به عینه دیدم اطرافیانم که کنترل ذهن ندارن و چه میشون و اطرافیانی که کنترل ذهن دارن و چه میشون

    استاد باید اون ترجمه مهم بعد مهم رو بیشتر گسترش بدیم تا باور کنیم سختی در کار نیست هر اتفاقی می افتد مهمی هست که برامون لازم بوده تا مهم بعدی برامون ارزش مند تر بشه.باید تشنه بشیم تا اب برامون ارزشمند تر بشه.

    استاد این قسمت از سختیا که پشت سر گذاشتیم میگه من هزار بار کارم به مو رسیده ولی پاره نشد و بعد از آخرین تضاد زندگیم وصل شدم به دوستم مرجان و شما که ریشه در خوشبختی زدم و هر روز بهتر از دیروز .

    استاد این سوره و ترجمه ساده و دل انگیز شما میگه هرلحظه نگران نباشید و همه چیز رو بسپارید به خدا

    وقتی عزیزم رو از دست دادم چقدر تحقیر ها و توهین ها برای خودم و خانواده م اتفاق افتاد و گریه و زاری می کردم اونجایی که سپردم به دست خدا ،هر لحظه اتفاقای خوب افتاد .

    در پناه خدای لَکَ صَدرَک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    بنام خدای بخشنده مهربان

    رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    سلام به دو استاد عزیزم و دوستای نازنینم

    به به! چه عنوان فایلی! چه تصویر زیبایی!

    خدا رو شکر که مریم جان با اون لبخند ملیح و پر از آرامشش بعد از مدتی دوباره جلوی دوربین اومد و شما زوج توحیدی و بهشتی رو با هم توی یه قاب تصویری می بینم

    چقدر زیبایی و ثروت توی همین یه تصویر وجود داره از چهره های خندان استاد و مریم جان که حس آرامش رو به انسان منتقل می کنه و لباسهای همرنگ و هماهنگ با صندلیها و دکوراسیون داخلی ماشین و ساعتهای خفنی که بدستتون بستین و ردیف درختان بلند و سرسبزی که از شیشه پشت و دو طرف ماشین دیده میشه و تمومی نداره خدایا شکرت برای دیدن این همه زیبایی

    قلبی که بسوی خداوند باز می شود

    سوره انشراح یکی از قشنگ ترین سوره های قرآن که خدا داره با پیامبر صحبت می کنه ولی برای تک به تک ما هم هست و مشابهت هاشو در زندگی خودمون می تونیم ببینیم

    الم نشرح لک صدرک

    آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم

    و وضعنا عنک وزرک

    و بار گران را از دوش تو برنداشتیم

    الذی انقض ظهرک

    همان باری که سخت بر پشتت سنگینی می کرد

    و رفعنا لک ذکرک

    و نامت را بلند آوازه نساختیم

    یادم به زندگی خودم افتاد

    که از همون ابتدای جوانی  دلم می خواست در مسیر خدا باشم البته با باورهای محدود اونوقتهای خودم و خدا قلبم رو بسوی خودش باز کرد  و بارهای زیادی رو از روی دوشم برداشت

    اونجا که در سالهای اول ازدواجم یک زندگی ساده کارمندی داشتیم و توی دوتا اتاق اجاره ای زندگی می کردیم که یکیش مال من و همسرم بود و اون یکی دست مادر  و خواهر و برادر شوهرم بود با یه آشپز خونه کوچیک مشترک

    و خدا بوسیله پدر و مادرم به بهانه های مختلف مثل روز تولد و عید و ولادت پیامبر و امامان همه جور لباس و وسایل و امکانات اضافی رو که لازم داشتیم ولی از توان ما بیشتر بود در اختیارم قرار میداد

    مورد بعدی این بود که هدایتم کرد با مادر و خواهر شوهرم مثل مادر و خواهر خودم رفتار کنم گاهی وقتا پیش میاد که مادرم و یا خواهرم کاری کنن که من دوست نداشته باشم و ازشون دلخور بشم ولی این دلخوری سریع برطرف میشه پس با مادر و خواهر همسرم هم همینطور رفتار کنم

    و نتیجه اش این شد که با صلح و صفا چند سال با آرامش با هم زندگی کردیم

    بعد از اون هم روز بروز زندگیم به سمت بهتر شدن شرایط پیش رفت

    و بخاطر اینکه من خدا رو انتخاب کرده بودم و هدایت می خواستم  خدا هم دعوت منو اجابت کرد و منو مستقیم به استاد و آموزه هاش هدایتم کرد  صحبتهای استاد بر عمق جانم نشست و من بدون مقاومت پذیرفتم

    فأن مع العسر یسرا

    پس همانا با هر سختی آسانی است

    أن مع العسر یسرا

    البته با هر سختی آسانی است

    همیشه هم سختی هست و هم آسانی و این ما هستیم که انتخاب می کنیم از کدوم مسیر بریم با افکارمون و باورهامون و کانون توجهمون

    آیا  با باورهای نامناسب خودمونو آسون می کنیم برای سختی ها

    و یا با کار کردن روی خودمون و ایجاد باورهای مناسب خودمونو آسون می کنیم برای آسونیها

    فأذا فرغت فانصب

    پس هنگامی که از مهمی فارغ شدی به مهم دیگر بپرداز

    و ألی ربک فارغب

    و مشتاقانه بسوی پروردگارت روی آور

    این آیه چه زیبا روش درست زندگی رو بما یاد آوری می کنه که همیشه باید یه هدفی در زندگی داشته باشیم و براش تلاش کنیم  و حرکت کنیم وقتی که به اون هدف رسیدیم و نتیجه گرفتیم ادامه بدیم و بریم سراغ هدف بعدی متوقف نشیم همیشه باید در مسیر رشد  حرکت کنیم و در این راه با انگیزه و اشتیاق از خدا هدایت بخواهیم خدا هم همواره هدایت می کنه

    از خدای مجیب الدعوات میخوام که همه ما رو در این مسیر موفق کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
  9. -
    جواد طریقت گفته:
    مدت عضویت: 2132 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم خانم و سلام به همه ی دوستان عزیز

    خداوند رو شکر میکنم برای این زندگی زیبا خداوند رو شکر میکنم به خاطر ارامشم خداوند رو شکر میکنم به خاطر حال خوبم خداوند رو شکر میکنم به خاطر سلامتیم خداوند رو بینهایت شکر میکنم به خاطر این همه نعمت و زیبایی که به من داده خداروشکر میکنم به خاطر این فایل فوق العاده زیبا با اگاهی های ناب و توحیدی

    من از این فایل نکته های زیادی یاد گرفتم و استاد جان بینهایت سپاسگذارم برای اینکه اینقد زیبا و قابل فهم و ساده قوانین رو اموزش میدین

    نکاتی که از این فایل دریافت کردم رو مینویسم و مطمئنم بعدا که دوباره این فایل رو ببینم باز نکات جدیدی رو یاد خواهم گرفت

    اولین نکته اینه که استاد گفتن که یه سری افراد میخواستن براشون مشکل ایجاد کنن میخواستن اسیب برسونن ولی ناخواسته کمک میکردن

    به پیشرفت استاد و این نکته طلایی که هیچ کس نمی تواند به کسی که به خداوند ایمان دارد اسیبی برساند

    نکته ی بعدی این که سرنوشت و زندگی تو از قبل مقدر یا نوشته نشده این تو هستی که خلقش میکنی خداوند به یه اندازه به همه ی بندگانش

    نزدیکه و تفاوتی قائل نمیشه و به کسی لطفی خاص نمیکنه که برای کس دیگه ممکن نباشه و در واقع این تو هستی که با ایمانت اتفاقات خوب را خلق میکنی

    و نکته بعدی این که وقتی که هدف داریم خیلی حالمون بهتره تا وقتی که هدف نداریم اینجا این جمله محمد علی کلی رو اضافه میکنم که میگه

    کسی که هدف زندگیش رو بدونه راه درست را در پیش میگیره

    و نکته ی طلایی بعدی اینه که استاد میگن تمامی نعمتهای که در زندگی دارم اعتبار ثروت سلامتی همه از ان خداونده و امتیازش رو به هیچ عنوان به خودم نمیدم

    نکته بعدی این که شما وقتی هدفی دارین با ایمان و توکل به خداوند و داشتن احساس خوب در لحظه میتونین به هدفتون برسین هیچ هدفی نیست که نتونید اون رو بدست بیارین اگه به خداوند اعتماد داشته باشید

    امیدوارم هرجا هستین حال تک تک تون عالی باشه وبه خواسته هاتون برسید و ایمانتون قوی تر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  10. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2924 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیز و مریم بانو و دوستان گلم

    خدا رو شکر نی کنم که امروز این فایل بی نظیر را بر سر راه زندگی من قرار داد و به من گوشزد کرد که چه بار سنگینی را از دوش من برداشت و من اصلا حواسم نیست و قبل از آشنایی با خدا و استاد عزیزم نگرش و دیدگاه من با الان خیلی فرق داشت و چقدر در سختی و مشکلات بودم و همیشه مشکل داشتم و تا جاییکه مثل گذشته استاد همیشه دنبال حقوق گرفتن از شرکت ها بودم و از این شرکت به اون شرکت در خال جابجایی بودم و یادمه از خدا می خواستم که حتی اگه بشه و به من حال بده و کمکم کنه تا یک پیکان مدل پایین بخرم و اینقدر بدون ماشین اذیت نشم و الان که این کامنت را دارم می نویسم خدا روشکر که چند تاماشین و خونه دارم و سپاسگزار خداوند متعال هستم که درآمد منو افزایش داد و منو در شرایطی قرار داد تا با آدم های فوق العاده آشنا شوم و در زندگیم بسیار عالی پیشرفت کردم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای: