قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2390 روز

    سلام به شما دو استاد عزیززززز

    هرچی جلسه ی 1 کشف قوانین رو گوش میدادم احساس می‌کردم واقعا درک زیادی از تمرینش ندارم، کد مینویسم درست کار نمیکنه…

    خلاصه یک ذره حس و حالم یه جوری بود که خدایا بچه ها آنقدر میان کد هاشون رو مینویسن به سادگی اجرا میشه…

    میدونم باید تکاملم طی شه اما خب حتی چیز های ساده ای که همیشه ناآگاهانه خلق می‌کردم الان نمیشه…انقدر برام عجیب بود که نمیدونستم چیکار کنم، گفتم الهام تسلیم نشو ، بلند شو هر آنچه نیاز هست رو انجام بده، و گفتم تا کد نویسی رو نفهمم دست بر نمیدارم و بیخیال نمیشم.

    شروع کردم کامنت خوندن، فایل رو برای دهمین بار گوش دادن، شایدم بیشتر، متن جلسه ی 1 رو خوندن و دوباره کد نوشتن..

    و هی میگفتم خدایا من تا نفهمم این قسمت رو ، این داستان کد نویسی رو دست از سرت بر نمیدارم… چند تا کد دیروز هی نوشتم هی کار کرد، همش نه، ولی چند تاش درست شد، شاید 3،4 تا از اون همه کد ، اما خیلیییی خوب بود فهمیدم ،سماجتم ، تسلیم نشدنم داره بهم کمک می‌کنه، انقدر تو کل روز فکر فهمیدن این قانون بودم ، تو خواب هم داشتم کد نویسی می‌کردم و تو خواب به خودم میگفتم آفرین اجرا شد ، داری یاد میگیری.

    الان این قسمت فایل که استاد گفتید خدا انتخاب نمیکنه، من دنبالش بودم ، پیداش کردم باهاش هم مدار شدم ، و فرمودید همه ی ما به یک اندازه دسترسی دارین به خداوند ، کافی است بخواهیم تا هدایت بشویم و هدایت میشویم، یاد دیروز خودم افتادم.

    اینجوری نبود که خدا بگه حالا این بچه کلافه شد بذار کمکش کنم، من خواستم ازش ،گفتم من تسلیم نمیشم ها خدا حالا خودت میدونی جوابمو بده ، بهم بگو چیکار کنم…

    هدایت خواستم و هدایت کرد.

    سپاسگزارم استاد ازتون بابت این فایل های زیبا و‌بابت محصولات ارزشمندتون ، مخصوصا کشف قوانین.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  2. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    قلبی که به سوی خدا باز می شود

    به نام خدای قلبها

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها ی کم بزرگتر

    با دیدن صحنه داخل ماشین و دیدن استاد و خانم شایسته که تکیه دادن به این صندلی های زیبا یی که جنس چرمشون و برقی که داره ازشون متصاعد میشه چشم هر ببینده ای رو به خودش خیره میکنه ً لباس هایی که تنشونه که من رو یاد توصیف بهشت از لباس بهشتیان میندازه حریر لطیف و پرنیان و ساعت های زرین ٌ آرامش و آسودگی خیالشون درخت های سرسبز زیبای کنار جاده و این مسیری که داره طی میشه بدون هیچ گونه استرس و اضطرار و لغزش و تکونی صحبت هایی که داره میشه

    یاد این آیه های قرآن افتادم که :

    متکئین علی رفرف خضر و عبقری حسان

    متکئین علی سرر مصفوفه و زوجنهم بحور عین

    جنت عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب و لولو و لباسهم فیها حریر

    و چقدر حالا بهتر دارم درک میکنم وقتی خداوند داره اینها رو توصیف میکنه از چی میگه بر خلاف اون موقعی که میگفتم بابا خدا هم داره اغراق میکنه مگه میشه مگه داریم که ی انسان بتونه به ی همچین جایگاهی برسه ؟!!!و ی همچین چیزهایی باشه و دراختیارش قرار بگیره . در ذهنم نمیگنجید

    ولی الان دارم میبینم که توی همین دنیایی که من الان دارم توش زندگی میکنم همچین اتوا متشابهایی وجود داره و من دارم میبنمشون پس راسته و ذهنم دیگه مقاومت نمیکنه در برابرش اما این متشابهات تنها به کسانی داده میشه که :

    مصداق آمنوا و عملوا صالحات هستن

    پس بقول نفیسه جان اگر این کد اجرا بشه نتیجش لاجرم میشه مشمول اون متشابهات شدن

    و این درس اول این فایله برای من

    اما عنوان فایل :

    همین عنوان فایل مفهوم اختیار رو انتخاب رو چقدر قشنگ نشون میده که :

    این ما هستیم که تصمیم میگیریم در قلبمون رو باز نگه داریم یا بسته

    درسته که تمام بافت و عروق و دریچه ها و بطن ها و عصب ها و حتی شکل قرار گرفتن قلب فیزیکیمون رو هم ی نیروی برتر داره کنترل و هدایت میکنه و هر آن اراده کنه میتونه متوقف کنه همه چیز رو

    اما همین نیرو این قدرت رو به ما داده که راه ارتباطی رو باز نگه داریم یا بسته

    یا د ریزش برف افتادم و بسته شدن مسیر جاده ها .برف نعمت خداونده و ما توی اومدن یا نیومدنش دخالتی نداریم اما اینکه ی جاده با برف مسدود بشه اختیار پاک کردن یا نکردنش با ماست !!!!!

    و چه لطف و رحمتی بالاتر از این که همه چیز رو در اختیارت قرار بدن و برات فراهم کنن بی قید و شرط و بی منت و اختیارش رو هم به خودت بدن .دیگه خودتی و خودت میخوای به نفع خودت استفاده کنی ازش یا به ضرر خودت .ی ماشین میتونه اسباب لذت بشه میتونه تو رو به کام مرگ بکشه اما تو هستی که کدوم رو انتخاب میکنی

    موضوع باز و بسته نگهداشتن قلب هم همینه و همینه که توی قرآن توی جاهای مختلف میگه که ی سری از افراد روی قلبشون پرده کشیدن و پیام خداوند رودریافت نمیکنن و تا خودشون نخوان کسی نمیتونه و این قدرت رو نداره که اون پرده رو کنار بزنه

    صحبت از سوره انشراح شد اونموقع که دوازده قدم رو کار میکردم فکر میکردم فهمیدم چی دارین میگین استاد اما الان که دوباره شنیدم انگار تازه دارم میفهمم

    استاد شما میگین مخاطب این آیات شما هستین اما بچه های سایت رو هم بهش اضافه کنین چون هر کسی که الان اینجاست ی روزی بخاطر برداشتن ی باری به اینجا هدایت شده از جمله خود من

    الان که داستان خودتون رو گفتین من هم به یادآوردم داستان خودم رو به یاد آوردم که چقدر دچار ضیق صدری بودم اونقدر که نای راست شدن رو نداشتم درست مثل کسی که درد آنژین صدری امان رو ازش میگیره

    به یادآوردم که چقدر از این دانشگاه به اون دانشگاه از این شهرستان به اون شهرستان از این مدرسه به اون مدرسه توی گرما و سرما رفت و آمد میکردم به خاطر خرده پول هایی که میخواستم از دست اونها بگیرم خرده پولهایی که حتی بموقع هم پرداخت نمیشدن خرده پولهایی که با منت پرداخت میشدن خرده پولهایی که موقع گرفتنشون احساس حقارت میکردم

    استاد شما داشتین میگفتین دوست داشتین فلان مسافرها با فلان مسیر سوار بشن منم یادم اومد که ما هم که حق التدریس بودیم همش دوست داشتیم واحد ها زیاد باشن تا واحد زیادی به ما بدن

    شما میگین رقابت میکردین با راننده های شخصی من هم به یاد آوردم که ی قرابتی بود بین معلم های رسمی و ما ها که غیر رسمی بودیم و چشم دیدن اونا رو نداشتیم چون هم از ی جای دیگه درآمد داشتن هم پولی که بهشون پرداخت میشد نسبت به ما بیشتر بود

    شما از پلیس و گیر دادن هاشون صحبت میکردین من هم به یادآوردم که ما هم از گیرندادن های آموزش و پرورش به روسای مدارس در مورد حق الزحمه کم ما

    به یادآوردم که چقدر پرستاری کردن از یکی از عزیزانم توی اون شرایط من رو بیشتر تحت فشار قرار میداد درست مثل بیمار قلبی که بجای اینکه با برانکارد یا ویلچر ببرنش مجبور بشه راه بره و همین چقدر ریسک خطرش رو بیشتر میکنه

    به یاد آوردم که چقدر احساس تنهایی و بی کسی میکردم در حمل اون وزرها و چقدر عقده و بغض داشتم

    به یادآوردم که حتی وقتی خداوند یکی از وزرها رو که همون عزیزم بود رو از پشت من برداشت هم فیزیکی و هم روحی باز هم من نفهمیدم که یکی داره کمکم میکنه تا بارهام سبک تر بشن

    و تازه وقتی هدایت شدم به سمت شما و بعدش هم دوره دوازده قدم تازه متوجه شدم که یکی هست که حواسش به من بوده و هست و میخواد کمکم کنه و میگه بیا سمت من و دستت رو بده به من تا بقیه مسیر رو با هم بریم اما مثل داستان خضر و اون بنده ی خدا هی نپرس چرا این طوری شد و چرا اونطوری چون الان نمیفهمی بعدا می فهمی

    و کم کم فهمیدم که که بارها داره یکی یکی از روی دوشم برداشته میشه و سنگین ترینش هم برداشته شده بود و بعدی ها هم یواش و آروم برداشته شدن

    الان خداوند داره از طریق دستانش رزق و روزی رو وارد زندگی من میکنه و دیگه خبری از اون تقلاها و زور زدن ها و سر خم کردن ها پیش روسای دانشگاهها و مدارس نیست .الان توی خونه خودم و زیر باد کولر توی گرما و گرمای بخاری توی سرما خودم موسس و مدیر و مربی آموزشگاه خودم هستم و شب وقتی خوابم یا صبح وقتی تازه بیدار شدم پیامک واریز به حسابم میاد و من شکر گزار و سپاسگزار هستم بیشتر مواقع البته بعضی وقتها نجواها میاد که اینا نتیجه ی بزرگ نیست و فراموش میکنم که از کجا به کجا رسیدم اما این فایل ها و آگاهی ها دوباره به یادم میاره که حواسم باشه و کافر نشم اما راضی نیستم به این چیزی که هست و میخوام شرایط بهتر ی رو تجربه کنم و آزاد باشم از هر لحاظی و میدونم که این مستلزم ایمان بیشتر و توحید عملی بیشتره

    خانم شایسته ی عزیز در مورد این صحبت کردن که استاد اصل رو گفتن و میگن و میخوان که شاگردهاش هم همین جوری بدنبال اصل باشن توی همه چیز و از حاشیه دوری کنن و این دقیقا همون چیزی بود که من امروز صبح داشتم راجع به ی موضوعی در مورد اصل و رفعش با خودم صحبت میکردم و به خودم یادآوری میکردم که اصل لذت بردن با احساس خوب از زندگی الانمه و نباید چیزی این رو تحت تاثیر قرار بده و بقول استا نقطه سر خط و چقدر همین توجه به اصل آدم رو آرام میکنه

    ی نکته ی ای که توی این فایل خیلی جالب بود برای من اونجایی بود که خانم شایسته گفتن خداوند استاد رو انتخاب کرده برای الگو بودن و صحبت کردن در مورد اصل

    اینجا با وجود اینکه استاد این رو قبول نداشتن یا یقول خودشون مقاومت دارن نسبت به این اما اجازه دادن خانم شایسته صحبت هاشون رو بکنن و حرفشون رو قطع نکردن و مستقیم نگفتن که نه اینجوری نیست و من اینجوری فکر نمیکنم و حرف ایشون که تموم شد بعد نظر خودشون رو گفتن اونم استادی که واقعا بقول خودشون توی خیلی از موارد خیلی خوب هستن و ادعا دارن

    چقدر این سلف کنترله مهم و امروز به من گفت که خیلی باید مواظب کلامم باشم که دارم با دیگران چطور صحبت میکنم و از کلامم استفاده میکنم چیزی که امروز تجربش کردم و متوجه اشتباه خودم در ارتباط با دوستم شدم که بعضی وقتها اجازه نمیدم اون بنده خدا حرفش رو بزنه و میپرم وسط حرفش البته خیلی بهتر شدم اما باز هم باید حواسم باشه به این موضوع

    و اما آیه ی :

    ان مع العسر یسری

    خدا رو شکر قرآنی رو که کنار دستم هست رو باز کردم و ترجمش رو نگاه کردم دیدم درست ترجمه شده و حتی نرم افزار قرآمی که دارم رو هم نگاه کردم به در کنار هر سختی آسانی هست ترجمه شده اما منم شنیده بودم بارها که بعد از هر سختی آسانی هست و این باور در من شکل گرفته بود که اگر دارم سختی میکشم اشکالی نداره عوضش اون دنیا توی خلد برینم و واسه همین کارهام توی این دنیا با سختی و رنج همراه بود

    اما خدایا شکرت که از این جهالت ها هدایتم کردی به سمت نور

    امروز تجربه ای رو داشتم که بیشتر باور کردم که خدا چقدر بهم نزدیکه

    امروز با چشم خودم دیدم و تجربه کردم که اگر بر خدا توکل کنی خدا چطور سریع الاجابه هست و یاریت میکنه

    امروز فهمیدم که وقتی خداوند میگه هزار فرشته پیاپی به یاری محمد و لشکریانش فرستادم یعنی چی چون دیدم که خداوند چطور در یک آن وقتی ازش درخواست کردم 3 تا فرشته رو به یاری من رساند تا من به هدفم برسم

    و قتی خوب فکر میکنم الان مدتهاست که آسان انجام گرفتن کارها رو دارم تجربه کنم و سختی نمیبینم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  3. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1768 روز

    سلام استاد عزیزم. سلام مریم خانم شایسته عزیزم.

    چقدر دوستون دارم. استاد چه ماشین زیبایی و چقدر بزرگه. انگار پشت میز نشستید و این فایل بی نظیر را تهیه کردید.

    استاد وقتی از بندر عباس میگفتید من یاد پارسال خودم و قبل از اون می افتادم، یاد روزگاری که تلاش میکردم هر روز بیشتر از قبل، هر روز و هر روز و هر روز تا بتونم هزینه های زندگی خیلی ساده را بپردازم، یادم می افتاد چقدر آسان شده بودم برای سختی ها و چقدر زیبا این رب یکتای جهانیان، هدایتم کرد، قطعا من خواستم تغییر کنم و شرایطم را تغییر بدهم؛ قبل از اون هم میخواستم شرایطم را تغییر بدهم ولی فکر میکردم بستگی به نوع کارم و ساعت تلاشم و شدت تلاشم داره. نمیدونستم بستگی به کنترل ذهنم داره، بستگی به آرامشم داره، بستگی به در صلح بودن با خودم و خدای خودم داره، به در صلح بودن با قطب نمای قلبم داره، بستگی به عزت نفسم داره.

    بستگی داره خودم را ارزشمند بودنم، خودم را لایق بدونم، اشتباهاتم را بپذیرم، توی مسیر ازشون استفاده کنم و لذت ببرم. اعراض کنم از اونچه نمی‌خواهم و توجه و تمرکز کنم بر اونچه میخواهم.

    و چه نکته جالب و مهمی، در مسیر پیشرفت و رشد بودن.

    وقتی اون قسمت را شنیدم یاد آیه 186 بقره افتادم

    البقره

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    ﻭ اگر ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ در مورد من ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺮﺳﻨﺪ، من ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ

    اجابت میکنم ﻛﺴﻰ که ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ،

    ﭘﺲ همواره مرا اجابت کنند و همواره به من ایمان بیاورند، باشد که رشد کنند.

    توی مسیر رشد باشی، نباید بایستی، باید حرکت کنی، یه سایت ساختی؟ 2 روز لذتشو ببر، بعد برو سراغ بهتر کردنش.

    یه ساختمان 1 طبقه ساختی؟ 2 روز لذت ببر، برو سراغ ساختن یه 3 طبقه.

    یه کارگاه زدی؟ برو سراغ دومی.

    یه محصول ساختی؟ برو سراغ بعدی یا برو سراغ بروزرسانی همون محصول.

    چقدر خیالم راحت شده. مخصوصا استاد عزیزم با فایلهایی جدیدی که در قسمت دانلودی شما منتشر کردید با موضوع پیدا کردن الگوهای تکرار شونده.

    چه سلسله فایلهای عالی ای هستند.

    توی همین زمان پروردگار هدایتم کرد به دوره عزت نفس، هدایتم کرد به کار کردن روی خودم با روش بهبودگرایی و نه کمالگرایی که تا الان درگیرش بودم و کمی هستم.

    توی همین زمان که 2 الی 3 هفته است دیگه واقعا تعهد دادم تغییر کنم و همیشه ذهنم میگفت یکی یکی، هم سیگار را ترک کردم، هم قند را ترک کردم، هم برنامه ریختم هفته ای 3 روز پیاده روی کنم، هم سایتم را دارم راه اندازی میکنم، هم روی عزت نفسم دارم کار میکنم، هم دوره عالی 12 قدم را ادامه میدهم، هم توی کار ساخت و راه اندازی سایت آموزش میبینم و هم توی ساخت شخصیت جدید.

    توی همین دوره شرایط به نحوی داره رقم میخوره که من بیشترین زمان را دارم برای کار کردن روی خودم.

    توی همین زمان من توی حتی دوره 12 قدم جایی هستم که با فرکانس الانم همسو و همراستا ست.

    خدارا بینهایت شکر و سپاس.

    استاد کاملا باهاتون موافقم، این من بودم که خدارا انتخاب کردم. خدا بهم تذکر داد، پارسال برج 4 ولی این من بودم که انتخاب کردم برگردم و توی این مسیر بمونم.

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود.

    چه عنوان جالبی. چجوری میشه یه عنوان با این زیبایی نوشت؟ غیر از هدایت رب العالمین هست؟

    خداروشکر. خداروشکر. عاشقتم ای رب یکتای جهان.

    الان استاد که دارم سایتم را میزنم، منی که هیچ چیز در مورد سایت نمیدونستم، به زیبایی هدایت شدم، به دوره ای که هم رایگان بود و هم کامل، هدایت شدم به بهترین سایت ها و آموزش های رایگان برای حل هر مسئله ای که تا الان بهش بر خورد کردم.

    و نتیجه بعد از چند روز به در و دیوار خوردن، این بود که الان تقریبا راه افتاده، حالا باید اون محصولات را آماده کنم و منتشر کنم.

    من توی هر مسئله ای رد پای هدایت خدا را درک میکردم و بی نهایت سپاسگزار میشم و میشدم.

    الان که این فایل را دیدم، انگار خدا بهم گفت توی بهترین مسیر و در بهترین فرکانس با من هستی، با قدرت بهم توکل کن و ادامه بده، من کمکت میکنم، چون این وظیفه ی منه کمکت کنم.

    همونطوری که سید حسین عباسمنش رو یه روزی از اون شرایط به این شرایط هدایت کردم.

    عاشقتم استا عزیزم، عاشقتونم مریم گلی شایسته عزیزم. صمیمانه از تح قلبم دوستون دارم و همونطوری که خودتون گفتید این عشق خداست به شما از طریق من.

    اینم واقعا نکته زیبا و جالبی بود. من هر وقت همسرم بهم ابراز علاقه میکرد، کلی سپاسگزار میشدم و میگفتم خدایا تو چقدر منو دوست داری؟!

    عاشق میشدم و کلی عشق بهش میورزیدم.

    هم به خدای خودم و هم به همسر عزیزم.

    حرف و سخن بسیار هست چون تک تک این نوشته ها از قلبم فروزان شد و خداوند گفت و من نوشتم.

    استاد چقدر نوشتن کامنت در اینجا و شنیدن حرف های شما کمک کرده خودش به اینکه من قلمم و کلامم روان‌تر بشود. واقعا میگم. خیلی خوشحالم، چه مسیر زیبایی بهم نشون داد.

    عاشقتونم از صمیم قلبم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  4. -
    عبداله نوروزی خرقانی گفته:
    مدت عضویت: 1151 روز

    با سلام خدمت استادترین استادهاو خانم شایسته و تمامی دوستان.

    با صحبتهای استاد یادم اومد که چقدر اعتیادها توی وجودم ومخصوصا توی ذهنم داشتم و البته هنوزهم دارم ولی خدارو شکر سعی میکنم که با آموزشهای استادم روزبروز کمرنگترش کنم و با توجه به قانون تکامل وبدون عجله تمرین کنم تا این بارهای بسیارسنگین که بشکل اعتیاد به قضاوت کردن دیگران،غیبت کردن و نظر دادن که راهی که میرن اشتباهه واعتیاد به عصبانیت و بیهوده تلف کردن اوقاتم و باری بهرجهت حرکت کردن و نداشتن اهداف و ….در وجودم بود والبته هنوزم هست روسعی کنم بهبود ببخشم و ظرف وجودیمو بزرگترش کنم و رشد کنم. خدارو شکرمیکنم که ازش هدایت خواستم و این سایت و این استاد نازنینم رو در مسیرم قرار داد تا به بهترین ودرست ترین روش ممکن تا این لحظه،این بارها رو ازروی دوشم برداره و سبکبال و آسان بتونم پرواز کنم .بارهای سنگینی مانند روابط ناخوشایند با همسرو فرزند و اطرافیان و همه هم نوعانم و حتی روابط با سایر موجودات و بارهای سنگین که بشکل بیماریهای مختلف در وجودم ریشه دوانده بود را باهدایت خداوند بسمت روابط عالی و سلامتی ذهن و جسمم ببرم.وبارسنگین ناشکری و نشناختن تواناییهام و مهمتر از همه اینها نشناختن رب و الله هی که تو وجودم بوده و….روزبروز با برداشتن این بارها توسط خدای نازنینم ،بجایی رسیدم که آرامش و آسایش رو در زندگیم احساس میکنم.نگران هیچ چیزی نیستم.همه رو دوست دارم .همه انسانهاو همه موجودات زنده وغیرزنده رو .

    یه تجربه ای که همین تازگیا برام اتفاق افتاد رو میگم که برای خودم جالب بود و نشانه ای بود از درست بودن مسیری که دارم میرم .

    مدتی بود که ماشینم یه سره خراب میشد.تا اینکه هفته پیش تصمیم گرفتم بیام عروسی که باید 1500کیلومتر مسیرو رانندگی میکردم.کاپوتو زدم بالا که آب و روغن ماشینو چک کنم.دیدم روی موتور ماشین خیلی روغن ریخته.یک لحظه نجواها اومدن، ولی بقول استادم وقتی مسیرو درست طی کنیم و باور داشته باشیم،شرایط تغییر میکنن. خلاصه کاپوتو بستم و گفتم خدایا من میخوام بدون اینکه گِژ روغنو بکشم و نگاه کنم، باتوکل به خودت راه میفتم.هدایتم کن . راه افتادم و و این مسیرو بقدری راحت و بقدری آسان طی کردم و اومدم به شهر مورد نظرم .و توی شهر جاهای مختلفی رفتیم که ماشینم مثل ساعت کار میکرد .و منم فقط میگفتم خدایا شکرت .خدایا شکرت که بقول استادم باور همه چیزه.خدایا شکرت که وقتی اعتماد کنیم، غیرممکن هست اونشکلی که میخوایم اتفاقات رقم نخورن. خدایا شکرت بابت قوانین بدون تغییرت که خیالمونو راحت کردی.خدایا شکرت بخاطر اینکه اینهمه بهم لطف داشتی که بهترین و دوستداشتنی ترین استاد دنیارو سرراهم گذاشتی.

    به این باور رسیدم که هر فردی که وارد این سایت میشود ، فردی هست که خدا خیلی دوسش داشته و هدایتش کرده بسوی خوشبختی در این دنیا و جهان ابدی.

    خدایا هدایتمون کن که روزبروز شاکرتر و توحیدی تر بشیم.چراکه وقتی باتو باشیم و در همه چیز وهمه کس تورا ببینیم پادشاهی میکنیم ووحال و احساس عالی خواهیم داشت . وبه احساس خوب=اتفاقات خوب میرسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلام آقای نوروزی عزیز

      وقتی از اعتیاد هاتون صحبت کردید یاد افتاد که واقعا قبلا منم یک سری اعتیاد های شمارا داشتم و واقعا ریشه در تکرار موضوعاتی بوده که از بچگی تو گوشمون گفته شده و دیدیم

      به شخصه یادم میاد از هر مهمونی که بر می‌گشتیم یا هر مهمونی که از خونمون نیزفت قضاوت ها شروع می‌شد از سلام و علیک طرف گرفته تا چقدر غذا خوردنش یا مدل تشکر کردنش و تازه بعدش تلفنی با خواهری که ازدواج کرده زود و رفته بود این حرفا تکرار میشد و الان که مدت ها گذشته و میبینم بله اونا هنوز همون روند را دارند و الحمدالله من از مدار این حرف ها خارج شدم یادمه ساعت ها از ابن تلفن به اون تلفن بودیم برای حرف زدن درمورد فلان حرف شخص در یلان جمع و مهمانی

      چقدر شیطان خوب نقشش را بازی می‌کرد و چه ما چه خوب به پیشنهاد هاش چشم میگفتیم

      من خودم یکی از شرک هام که به تازگی فهمیدم و دردم گرفت این بود که فقط میخواستم همسرم تو خونه باشه که من درگیر عواطف اشتباه با کسی نشم در صورتی که همسرم اون کسی نبود که خلع من بتونه رفع کنه ولی من میگفتم اگه تو خونه باشه من درگیر سوسه شیطان نمیشم

      و تازه فهمیدم برای چی بک عمر التماسش می‌کردم بیشتر خونه بمونه در صورتی که یا پای فیلم سینمایی بود یا پای همون فیلم خواب بود

      گاهی به خودم میگم عارفه چکار کردی با خودت تو چه منجلابی از جهل خودت را انداخته بودی

      و واقعا به عجز افتادی که خدا را پیدا کردی و شاکرم بابت این گشایش قلب

      براتون بهترین هارا میخوام عبدالله عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عبداله نوروزی خرقانی گفته:
        مدت عضویت: 1151 روز

        سلام خانم عارفه عزیز وبزرگوار.ممنونم از محبت شما ونظر خوب شما!و وقتی میگید قبلا اعتیادهای مختلف داشتید و مسائلتونو باهدایت خداوند تونستید حلش کنید،خیلی عالیه.وافرادی مثل شما الگویی هستید برای امثال من که میشود.شما تونستید پس من هم میتونم از دست این اعتیادها خلاص شوم. اینکه گفتید؛” شیطان کارشو خوب انجام میده” دقیقا همینطوره،”بقول قرآن؛”إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ” هرلحظه خداوند و شیطان دارن حرف میزنند.حالا بستگی داره که ما به حرف کدامیک گوش بدیم.توکل به خداوند کنیم و قدم برداریم‌.ویا اینکه افسارمونو بدیم دست شیطان ونجواهاش؟! عارفه عزیز بسیار خوشحالم که خودتونو به خداوند سپردید و به خداوند توکل میکنیدو بقول استادعزیزم وقتی روی خودمون کار میکنیم،اگر از مسیر خارج شویم،زود بیدار میشیم.وهدایت میشیم.

        آرزو میکنم همواره در مسیر موفقیت وشادمانی وسلامتی و خیروخوبی که مسیر خداوند است،باقی بمانید و زندگیتون سرشار از خوشبختی و احساس خوب باشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فرهاد شکوه گفته:
    مدت عضویت: 4048 روز

    به نام یکتای بی همتا

    سلام به استاد جان عزیزم

    همین اول بگم که وقتی عنوان این فایل رو دیدم قشنگ به دلم نشست چون بوی توحید میومد ازش

    الهی شکرت بخاطر این زیبایی و قلب هایی که پرودگار با نام و یاد خودش درونشون گشایش پدید میاره و آسانی

    استاد اون موقعی که مریم خانوم گفتند خداوند شما رو انتخاب کرده برا این مسیر دقیقا ذهنم رفت سمت این موضوع که نه هرکی بخواد خدا براش میخواد و انتخاب با ما هست و این موهبت و عدل پرودگاره و خیلی آرامش دهنده و انگیزه بخشه(اگه خدا از قبل معلوم کرده باشه چه انگیزه ای واسه حرکت میمونه_هیچی واقعا و همون باور مسخره ی کذایی رو باید پذیرفت که همینه که هست و خدا خواسته و….)

    من امروز جلسه ی 2 کشف قوانین رو بعد 14 روز تموم کردم چون هر تیکشو شاید چند بار شنیدم یا پوز کردم و نوشتم و جواب دادم و بعد سوال بعدی و….

    یه ترمز سخت رو امروز پیدا کردم و با منطق های جذابی روش کار کردم و قشنگ قلبم باز شد و حس بدی در مورد این مسیر و این اتفاق ندارم الان که همش به قول شما انتخاب من و محبت و گشایش پرودگار میدونم

    سپاسگزارم استاد جانم

    الهی شکرت بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  6. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    به نام رب العالمین قدرتمند)!

    سوره 94 قرآن کریم: الشرح

    تعداد آیه: 8

    جزء : 30

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾

    آیا براى تو سینه‏ ات را نگشاده‏ ایم (1)

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾

    و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾

    [بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    آرى با دشوارى آسانى است (6)

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾

    پس چون فراغت‏ یافتى به طاعت درکوش (7)

    وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾

    و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)

    آری!خدا داره با همه ما حرف میزنه!

    هرکس توی این مسیر حرکت میکنه،دقیقا درک میکنه خدا داره چی میگه!

    چطور قلبت باز میشه ، چطور وجودت خالص میشه برای خداوند؛

    چطور خدا بهت عزت میده ، تو رو از فرش به عرش میرسونه…!

    همیشه به خدا میگم، تمام عزت از آن توعه، من هیچکاری نکردم ،تمام کار ها رو تو کردی؛

    اون آدم قبلی خیلی پست و ضعیف بودد، ولی الان خدا به جایی رسوندتش و طوری عوض شده که خودشم باورش نمیشه ، من که همون قبلی بودم،چیشد الان؟!

    من که هنوز نفهمیدم چطور باید قدردان پروردگار بود ، چطور میشه از خداوند سپاسگزار بود، در حالی که انقدر نعمت و ثروت بهمون داده!

    البته با هر سختی،آسانی است؛

    حواب مسئله درون خودشه!

    تو حق انتخاب داری که از راه آسونی ها بری یا سختی ها! وقتی خداوند رو به عنوان مدیر برنامه ات انتخاب میکنی،وقتی با خدا تقسیم کار میکنی ، عملا تو هیچکاری انجام نمیدی و خدا داره همه کار ها رو برات انجام میده ؛

    وقتی از خدا درخواست کمک میکنه و بار روی دوش خودت نگه نمیداری ،اون موقع است که تو راه آسونی ها رو انتخاب کردی و خدا رو خوب درک کردی که اونه که قدرتمند و رب العالمینه و اونه که گردنش کلفته و تمام کارهات رو اون انجام میده!

    تمام برنامه ریزی و‌کار های منو خدا داره انجام میده ، دیگه در طول روز گیج نمیشم چون خدا مدیر برنامه زندگیمه چون اون همه چی رو خوب میدونه!کار هام خیلی روان تر پیش میرن ولی اگر خودم میخواستم با ذهن خودم اینکار کنم، اصلا هیچ کاری پیش نمیرفت!

    وقتی خدا آسونت میکنه برای نعمت ها و به راحتی به هدف هات میرسی، بدون اینکه بخوای ذره ای سختی بکشی ، تمام مسیر موفقیت ، لذته!تمامش لذت بردن از مسیر با خداونده!

    و اگر لحظه ای بیکار باشیم و هدفی نداشته باشیم ، اونموقعست که جهانه که برات کار میفرستن اونم از نوع تضاد و مشکلات!

    خداروشکر انقدر هدف پشت هدف توی زندگیم هست که حتی وقت ندارم انرژیم رو هدر بدم ، همش داره صرف بهبود خودم میشه ، همش داره صرف زندگی دلخواه خودم میشه ، چون خودمم که دارم زندگیم رو برنامه نویسی میکنم و به عنوان خالق به دنیا اومدم تا هرچی خواستم رو خلق کنم و هرجوری خواستم زندگیم رو بسازم!

    هدف پشت هدف ، موفقیت پشت موفقیت!

    واقعا اینجوری دارم واقعا زندگی میکنم و طعم زندگی و پیشرفت رو میبینم، طعم زنده بودن رو میفهمم!

    زندگی یک مسیره ، نه یک نقطه پایانی!

    وقتی با خدا تقسیم کار میکنی ، دیگه مسیر خیلی لذت بخش داره و با حس خوب و با ایمان به سوی هدف هات میری ، دیگه به راحتی به همه چیز میرسی!

    هرکسی با سختی به جایی رسیده، چون خودش میخواسته با ذهن خودش اینکارو کنه و باور هاش درست نبوده و خدا رو خوب نشناخته ، که اونه که بار روی از دوش مون برمیداره!

    استاد ماهم هرچی دارم از خداست، ما هم هیچی از خودمون نداریم ، همش لطف رب العالمینه!

    همه چیز مال خودشه ، ما هم مال خودشیم!

    دیگران هیچ قدرتی برای دستکاری زندگی تو ندارن؛خداوند قدرت خلق زندگی رو به خودمون داده!

    ما خالقیم! هر چی توی زندگیمونه ، چه خوب چه بد ، ذهن خلاق خودمون خلق کرده!

    چقدر قشنگ خداوند رو درک کردید، که این شما هستید که خداوند رو انتخاب کردید ، حضرت محمد بود که خداوند رو انتخاب کرد ، خدا هیچ تفاوتی بین ما قائل نمیشه ، اگر واقعا بخوایم خداوند هم پاسخ میده و کمکمون میکنه!

    امامان و پیامبر ها ، چیز عجیب و غریبی نبودن ، اونا هم مثل ما بودن که خداوند رو باور کردند!

    مثل استاد عباسمنش که دقیقا همون تجربیات رو داره و همون بهشت رو تجربه میکنه!

    من چند ماهه شروع کردم به خوندن آیه به آیه و سوره به سوره قرآن و هرچی جلوتر میرو قلبم باز تر میشه و بیشتر درک میکنم،بیشتر درک میکنم که خداوند سیستمی کار میکنه ، خداوند ،قرآن رو برای هدایت ما آفریده!

    نگاهم به قرآن عوض شده و کلا دنیام متفاوت شده ، جوری که الان توی خونه همه دنبال قرآنیم و سر خوندنش دعواست که الان کی بخونه!

    تمام قوانینی که بهمون یاد دادید در قرآن هست!

    هیچ فردی رو در جهان ندیدم که مثل شما پایه و اصول زندگیش از قرآن باشه و قرآن رو درست درک کرده باشه!

    و امروز با این سوره کوتاه ولی فوقعالعاده قرآن روبرو شدم و از نزدیک ازش لذت بردم، قبلا آیه هاش رو شنیده بودم ولی الان درکش کردم که چطور خداوندما رو به این بهشت هدایت کرده ، چطور داره کمکمون میکنه و بار از روی دوشمون برمیداره، چطور بهمون عزت و احترام داده، چقدر توی مسیر لحظه به لحظه بهمون الهام میکنه و هدایتگرمونه!

    درخواستم از خداوند همیشه اینه که قلبم رو باز کنه و وجودم رو پاک و خالص کنه برای خودش!

    به قول خانم شایسته، این باور های مخرب دقیقا یه بار سنگین و مثل گاری بهمون وصله و دقیقا با هربار برطرف کردن طرف ها احساس سبکی و پاکی رو‌حس میکنم، خیلیییی حس خوبیه!

    چقدر امروز صبح ، با دیدن چهره شما ،روزم متفاوت شد ، چقدر ذوق کردم از اسم فایل ؛

    و چقدر شما رنگ مشکی رو زیباتر کردید!

    بابت این فایل بی نهایت گرانبها، با قلبم قدردان شما،خداوند قدرتمندم و اعضای این سایت هستم!!!

    با قلبم عاشقتونممممممم!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  7. -
    ایسن خرمالی گفته:
    مدت عضویت: 929 روز

    به نام خداوند آرامش دهنده قلبها

    سلام دارم خدمت استاد بزرگوار و عزیزم و خدمت مریم جانم

    چقدر من خوشبختم که هرروز سعادت دیدن چهره ی نورانی شما پیام آوران خدا را دارم. خدایااا شکرت

    خیلی دوستتان دارم.

    از کجا شروع کنم ، از کدام قلب صحبت کنم؟

    ما انسانها طبق ورودی هایی که میگیریم از رسانه ها و از اطرافیان ، دوست داریم که همیشه بار به دوش بکشیم و این را سنبل موفقیت خودمان میدانیم.

    وقتی خداوند قلب را باز میکند، جایگاه دریافت الهامات را باز میکند،کمک میکند که پیام خداوند را بهتر بفهمیم.

    باری به هر جهت زندگی کردن ، خداوند را یاد نکردن و ازخداوند هدایت نخواستن ، باعث میشوند که پیامهای خداوند را درک نکنی.

    طبق صحبتهای استاد و باری که ایشان در زمان راننده تاکسی بودنشان سخت به دوش میکشیدن ، و با قلبی که به سوی خداوند باز کردن و آسانیها را دریافت کردند ، تقریبا همه انسانها مشابه این نوع سختی‌ها را تجربه کردند ،عده ای خدا را یاد کردند و درمسیر هدایت پیش رفتن و برایشان آسان شد آسانیها و عده ای از خداوند دور شدند و قلبشان را کاملا بستند و برایشان آسان شد سختی‌ها.

    استاد جان و مریم جان ، نمونه ی بار سنگینی که من به دوش کشیدم شاید خیلی از انسانها به دوش داشتند و قابل درک باشه برای خیلی آدمها.

    با وجود اینکه یکم تردید داشتم، ولی حسی بهم گفت که بیام و بیان کنم باری که به دوش کشیدم و چطور رها شدم و الان در آسانی ها به سر میبرم تا به دوستانم کمک کنم تا درمورد این موضوع فایل براشون باور مناسبی ساخته بشه.

    من یکی از عزیزترین شخص زندگیم را ازدست دادم ، زمانی که کسی فوت میشه ، در ایران ، مخصوصا در سنت و فرهنگ ما ترکمنها خیلی خیلی دوران سخت و سخت و سختی هست تا چهلمین روز عزاداری و گریه کردن هست. البته خداراشکر الان خیلی بهتر شده و زمان این دوره در حد سه یا پنج یا هفت روز شده.

    در اون دوران سوگواری، قلبم به سوی خدا بسته بود، چون دائم درحال گریه بودم. دائم از آینده میترسیدم ، دایم فکرهای منفی و نجواهای شیطانی سراغم میامدند.

    گذشت و گذشت، هرروز فشار سختی روی دوشم حس میکردم و زندگی هرروز سخت تر میشد و کنترل امور از دستم داشت خارج میشد. چند سال به همین منوال پیش رفت. همیشه نگران ،همیشه دلواپس،همیشه میگفتم اگر ایشون بودن الان اوضاع بهتر میشد ،الان نگرانیم کمتر میشد.

    بار سنگین و سنگین تر میشد.

    معجزه ای رخ داد ، حسی بهم گفت آرام باشم و شکر خدا را به جا بیاورم ،گفت خدا هست و خدا دوستت داره .

    من اطاعت کردم و شروع کردم به شکرگزاری ، قلبم را باز کردم و از خدا کمک خواستم.

    باورنکردنی بود، با خدا چنان ارتباط عمیقی برقرار کردم ، چنان وصلی شدم که خدا سریع جایزه ام را بهم عطا کرد.

    فهمیدم که قلبم را به سوی خدا باز کنم و از خدا یاری بخواهم و تنها از خدا یاری بجویم ، این نکته بسیار مهمی هست که نمیشه براش بها و ارزشی تعیین کرد.

    چه معجزه هایی خدا بهم هدیه داد! زندگیم آسان و آسان و آسان شد.

    با ایمان به خداوند متعال ، با حس خوب زندگی کردم و به خودم گفتم وقتی من اشرف مخلوقات هستم و خداوند بعد از خلقت من به خودش تبریک گفته ، پس چرا من دائم باید نگران باشم ،در سختی باشم .من اشرف مخلوقاتم و لایق آسانی ها هستم،لایق بهترینها هستم.

    تسلیم خداوند شدم وزندگیمو کاملا در تمام ابعادش ، هرچیزی که در زندگیم مشغله فکریم شده بود و بار سنگینی برام بود را سپردم به خدا.

    و اینجا بود که معجزه ها سرازیر شدند.

    قلبم را باز کردم و هدایت شدم و درها باز شد ،بارها از دوشم برداشته شد،اعتبار و ثروت و سلامتیم چند برابر شد که همه ی اینها از آن خداست .

    خداوند همیشه درحال حمایتم هست و همیشه برام نیکی و پاکی و درستی و خوبی میخواهد، من این جمله را باور کردم با اعماق وجودم باور کردم و به حرفها و تهمتها و توهین های کسی گوش ندادم و فقط و فقط توی ذهنم گفتم من خدا را دارم و خدا منو به آغوش گرفته و ازم مراقبت می‌کنه و حامی درجه یکم هست.

    در جهان هیچ کس کنترلی بر زندگی من ندارد چون خدا را دارم و همه چیز به نفع من پیش میرود که واقعا ،واقعا،واقعا همینطور شد.

    استاد جان و مریم جان برای این فایل بسیار بسیار ارزشمند و پرمحتوایتان نهایت تشکر را دارم.

    با دیدن این ویدیو زیبا ، یادآوری مهمی برام بود که قلبم را به سوی خدا ،فرمانروای جهان هستی باز کردم و همه چیو سپردم به خدا جانم و بعد آسانی را دریافت کردم .

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    Sara گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    با سلام به استاد جانم و خانم شایسته عزیزم

    استاد تو دوره 12قدم شما گفتید برید دنبال ایده هایی که با شرایط فرکانسی شما قابل اجرا باشه ،

    چند وقتی بود که دنبال یه ایده بودم تا اینکه یه روز برای خدا نامه نوشتم و ازش خواستم بهم بگه چکار کنم که همون روز چند تا ایده خوب برای تولید بهم داد ایده های که با شرایط الآنم قابل اجرا هستند ،

    من هم به محض گفته شدن ایده شروع به کار کردم ،چند روزی هست که تو همون ایده به تضادی برخوردم که به جواب نمیرسیدم ،از دیشب داشتم اینو با خودم زمزمه میکردم

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    در شب ظلمانی ام ماه نشانم بده

    یوسف مصری ز چاه گشت چنان پادشاه

    چون که طریق این بود چاه نشانم بده

    و ایمان داشتم خدا بهم میگه ،صبح که دیدم استاد فایل جدید تو سایت گذاشته زدم دانلود بشه که همون موقع هم من داشتم این شعر با خودم زمزمه میکردم

    وای خدای من این فایل درست جواب خدا به من بود همون چند دقیقه اول وقتی مریم جان این آیه هارو برای استاد خوند که

    ای پیامبر آیا سینه است را گشایش ندادیم

    و بار گرانت را فرو ننهادیم

    همان باری که پشتت را شکست

    و آوازه آن را بلند نکردیم

    به راستی که با هر دشواری آسانی است

    آری بی درنگ با هر دشواری آسانی است

    وای خدای من دیگه نمی‌تونستم جلو اشکامو بگیریم

    بی اختیار داشتم گریه میکردم و میگفتم

    خداوند مرا بس است هیچ معبودی جز او نیست فقط به خدا توکل کنم واو پروردگار عرش بزرگ است (سوره توبه 129)

    یادم افتاد که قبل اینا من هر بار به چه مشکلات بزرگی برخورد کرده بودم که فقط خدا می‌تونست نجاتم بده و هر بار نجاتم داده بود

    گفتم خدایا من عاشقتم که داری با من حرف میزنی ،من چرا باید فک کنم تو منو نمی‌بینی و اجابتم نمیکنی

    چقدر دلم قرص شد که خدا هوامو داره

    استاد عاشقانه ازتون سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      عارفه گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلام سارا جان

      ای جانم به ابن کامنت پر احساسی

      احساس‌ خوبت نوش جونت باشه عزیز دلم

      منم رفتم اون شعر زیبا را کاملش را خوندم چقدر زیبا بود

      و واقعا توکل میکنم به توانای شکست ناپذیر مهربان

      حقیقتا قدرت تو دست اونه

      یه خدای مهربون و دویت داشتنی

      امشب داشتم به ابن ایام محرم فکر می کردم به خودم گفتم فکر کن بک عمر آدم های درگیر شرک شدند به جای اینکه امام حسین و هدفش و نگاهش به دنیا را درست بشناسند و الگو برداری کنند فقط برای حاجت هاشون امام حسین را می‌تواند در صورتی که خدای امام حسین تو قلب هاشونه هرجا و همیشه چرا خدارا ول میکنیم میچسبیم به غیر خدا

      خدا که مهربونه خدا که در مهر و لطفش به روی ما بازه

      از امام حسین آزاد بودن و اسیر نبودن باید یاد گرفت

      از ابنکه زندگیش رو توحید بنا شد

      ابنکه اصل از فرع را به خوبی برامون بازکرد که تو وقت اعمال حج ول کرد و عازم سفر شد ابن یعنی تسلیم محض خدا بودن

      به خودم گفتم فکر کن خیلی این کار ها که ما مردم تو ایام محرم میکنیم حتما خیلی هاش امام حسین را تازه به درد میاره چون بوی خدا نمیده

      خدایا مرا از جاهلان قرار نده و قلبم را به نور ایمان خودت روشن کن

      سارا جان بهترین هارا برات آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهسا سالاروند گفته:
      مدت عضویت: 1091 روز

      سلام سارای عزیز.

      دوست خوبم ،بهت تبریک میگم که الهامات الله رو دریافت میکنی،چه حس آشنایی،چه حس زیبایی،حسی که به محض باور به اینکه لایق هم صحبتی با خداوند هستی از راه میرسه،یه حس خیلیییی خوبی با کامنتت گرفتم دوست خوبم،اینکه خداوند همیشه هست تا بار هارو از دوشم بردار،کافیه بهش اعتماد کنم،چه زیبااا از دریافت الهام خداوند گفتی،روز هاست منم این الهاماتو دریافت میکنم،و این حس زیباااا واقعااا قابل وصف نیست فقط میتونی اشک شوق بریزی از این همه عشق پروردگار:)

      عالی نوشتی عزیزززم .

      در پناه خدا باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      امیرحسین نیکدل گفته:
      مدت عضویت: 2459 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر جالب که این همزمانی دقیقا برای من هم اتفاق افتاد . دیشب توی پلن های کاریم به بن بست خورده بودم و وقتی روش عمیق شدم دیدم خیلی روی توانایی های مغزی و ذهنی خودم حساب کردم و هدایت خواستم برای سبک کردن کارهام و امروز این آیه رو باهاش رو به رو شدم توی سایت و آروم گرفتم . دقیقا یک ساعت بعدش گره ها حل شد و مطالب توی ذهنم دسته بندی شد

      امیدوارم و قطعا که جواب هاتون رو دریافت میکنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مریم جعفری پور گفته:
    مدت عضویت: 1077 روز

    سلام و درووود خدمت شما استادگرانقدر و عزیزم

    سلام به روی ماهتون خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و همه بچه های این مکان پر از توحید و حس خوب

    نمی دونید وقتی عکس این فایلو دیدم چه ذوقی کردم از دیدن خانم شایسته عزیز خیلی دلتنگ دیدن شما بودم هر فایلی می اومد روسایت می گفتم کاش خانم شایسته هم بودن کاش استاد یه فایل از زندگی در بهشت میذاشتن تا خانم شایسته رو می دیدم.خیلی خوشحالم که توی این فایل شمارو دیدم چقدر عکس شما دواستاد کنارهم زیبا و دلنشینه خیلی دوستون دارم ..

    استاد وقتی مریم جان شروع به خوندن سوره نورانی انشراح کردن همینکه خوندن

    بسم الله الرحمن الرحیم ..الم نشرح لک صدرک …و وضعنا عنک وزرک ..دیگه اشک اموونم نداد انگار که خدا داشت بامن صحبت میکرد انگار بامن بود آخه نمیدونید من چند وقته چقدر ذهنم درگیر بود استاد هرچی تلاش می کردم واسه پیشرفت کارم هیچ اتفاقی نمی افتاد از هر شخصی که توزمینه کاری من فعالیت می کرد مشورت می گرفتم فقط حرفشون این بود که باید خیلی روپیجت کار کنی باید مرتب استوری بذاری باید مخاطبتو سرگرم کنی بازدید پیجت بالابره و از این جور حرفا ولی من اصلا رغبتی به این کارا نداشتم یعنی حس می کنم اینا دلیل قانع کننده ای نیس اینکه بخوام با چندتا استوری سرگرم کننده و شو آف کردن به خودم با پیج اعتبار بدم خیلی دلم گرفته بود. من به آموزش دادن رشته ای که کار می کنم خیلی علاقه دارم ولی نمیدونستم چطور هنر جو بگیرم چون این نجوا همیشه بود که هرکی بخواد بیاد ثبت نام اول میخواد پیج کاریمو ببینه منم فعالیتم توی اون فضا کمه پس ممکنه فکر کنن آدم کاربلدی نیستم و نمیان پیشم ثبت نام کنن این نجواهاا حالمو بد کرده بود فقط با شنیدن فایلهاتون به آرامش میرسیدم تا اینکه شما تویه فایلی صحبت کردین که بچه ها اگه روخودتون کار کنید تمرکزتون رو بذارید روی کارتون و باورهای همراستا با خواستتون رو بسازید حتما موفق میشید حتما هدایت می شید به شرایط خوب اتفاقات و آدمهای خوب …چندروزی رو هدایت شدم به لطف خدا به شنیدن فایلهای توحید عملی 5و 6…استاد جنس این فایلها و آگاهی که ازشون درک کردم متفاوته آدمو به خدانزدیک می کنه چقدر متوجه شرکهای مخفی بودم که ازشون خبر نداشتم الان دیگه تا حرفی بخوام بزنم یا حتی فکری بکنم سریع به خودم میگم این شرکه و سریع مچ ذهنمو می گیرم و متوجه میشم چی درسته و چی درست نیست .خلاصه به خدا پناه اوردم و باتمام وجودم ازش کمک و هدایت خواستم استاد من همیشه تو هر زمینه ای تو هر دوره ای از زندگیم دنبال یادگیری و پیشرفت بودم و اگه شرایط طوری می شد که محدودم میکردن طاقت نمی اوردم و به فکر راه حل می افتادم از موقعی که فایلهای توحیدی رو با جانم گوش دادم داره اتفاقای خوب و عجیبی توزمینه کارم می افته یه شب که نشسته بودم و داشتم کامنت بچه هارو توسایت میخوندم یه پیام اومد رو گوشیم ..سلام خانم جعفری شما تو فلان زمینه فعالیت می کنید ؟شماره شما توگوشیم بود ما آموزشگاه فنی و حرفه ای داریم و توی رشته شما نیاز به یک مربی داریم …آخر پیامشون گفتن که پیج کاریتونم بدید که بررسی کنیم ..استاد نمی دونید اول چقدر خوشحاااال شدم ولی وقتی آیدی پیجمو خواستن گفتم الان میرن می بینن من زیاد فعالیتی ندارمو منصرف میشن .بعد از چند دقیقه پیام دادن که بتون خبر میدیم ..نجواها شروع شد گفتم آره دیگه احتمالا بادیدن پیج و تعداد لایک ها منصرف شدن …نه اینکه کیفیت کار پایین باشه استاد نه ولی تعداد نمونه کارهایی که گذاشتم و فعالیتم کم بود اما همون تعداد هم کیفیت خوبی دارن و موفقیتایی کسب کرده بودم اما اهل شلوغ بازی و بزرگنمایی نیستم..خلاصه خیلی حالم بد شد تودلم می گفتم کاش لا اقل منو از نزدیک میدیدن بام صحبت میکردن اون وقت متوجه میشدن که من چقدر توانایی دارم و چقدر به کارم مسلطم خیلی دلم گرفت گفتم نه با این شرایط من موفق نمیشم باید به فکر پیج و بهبودش باشم واین حالمو بدتر میکرد..یکی دو روز گذشت یه دختر دایی عزیزی دارم که ایشونم جزءبچه های سایتن و در این مسیر دارن رو خودشون کار می کنن اومدن خونمون و من با ناراحتی این قضیه رو تعریف کردم ایشونم خیلی قشنگ توضیح دادن که نه اشتباه می کنی اینطور فکر نکن اینو یک نشانه بدون که تو درمسیر درستی که از جایی که فکرشم نمی کردی همچین پیامی دریافت کنی بعد اشاره کردن به یکی از فایلهای گفتگوی استاد با دوستان که خانمی که اسمشون رزا بود گفتن بعد ازمدتی یکی جواب داد و گفت نه نیرو نمی خوایم و رزا کلی خدارو شکر کرده بود و خوشحال بودن که یکی پیداشد حداقل جواب منو بده چون همه درخواستهای قبلیشون واسه کار بی پاسخ بود..گفتم بله درسته منم باید حسمو خوب کنم و از خداسپاسگزار باشم که یکی بدون شناخت به من پیام داد اونم آموزشگاه فنی حرفه ای ..خلاصه فردای همون روز که من واقعا از فکر اون خانم اومدم بیرون و به خدا سپردم نزدیکای ظهر دوباره پیام دادن و خواستن واسه مصاحبه برم آموزشگاه .استاد نمیدونید چقدر خوشحال شدم گفتم بله وقتی احساستو خوب نگه داری و به خداتوکل کنی همین میشه..رفتم واسه مصاحبه توراه که سوار ماشین بودم با خدا حرف میزدم گفتم خدایا خودت به جای من حرف بزن خودت به جام توضیح بده اگه خیر من در اینه خودت درستش کن .وقتی رسیدم آموزشگاه عجیب بود که هیچ استرسی نداشتم خیلی آروم و با اعتماد به نفس رفتم اتاق مدیر و ایشونم باگرمی از من استقبال کردن بعد از اینکه رزومه کارمو توضیح دادم ایشون گفتن که من از صداقت شما و از آرامش و صبوری که در وجود شما می بینم خوشم اومده و انرژی خوبی از شمادریافت می کنم اگه خودتون با شرایط آموزشگاه موافق باشید می تونیم با هم همکاری کنیم ..استاد ،مدیر اون آموزشگاه خیلی سریع طبق نظرمن ساعت کلاسهارو واسم تنظیم کردن واین واسم جالب بود که گفتن طی این چندسالی که ما فعالیت می کنیم و اشخاص زیادی واسه مربی گری اومدن و رفتن این اولین باره که با یک جلسه ما شخصی رو بپذیریم همیشه یه پروسه ای باید طی میشد ..استاد این لطف خدانیست؟ اون آرامشی که داشتم کار خدانیست؟قطعا کارخداس ..به قول شما استاد عزیزم وقتی جهان می بینه که دنبال پیشرفتی و تلاش می کنی حتما ازتوحمایت میکنه..خدارو شاکر وسپاسگزارم بابت هدایتم در همه لحظه های زندگی و هدایتم به این سایت و آشنایی با شما و شکر بابت اعتباری که به من داده…ان شاءالله با ایمان به خدا و توکل آسان بشیم برای آسانیها..خواستم شادیمو در اولین قدم رسیدن به یکی از آرزوهام با شما و بچه های بی نظیر سایت به اشتراک بذارم و بابت همه آگاهی هایی که به ما آموزش میدید مخصوصا فایلهای قرآنی دوره 12 قدم که دنیای جدیدی به روی ادم بازمی کنه ازتون تشکر کنم ..در پناه خدای بزرگ و بی همتا ،سلامت و پایدار باشید..ان شاءالله بازم میام و از موفقیتهای بعدی براتون می نویسم روی ماهتون رو می بوسم.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      حسین شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 2547 روز

      درود بر شما خانم جعفری پور

      من حدودا دوهفته پیش شرایطی مشابه شرایط شما را تجربه کردم

      قبل از مصاحبه کارم

      با خدا صحبت کردم و بهش گفتم خودت شرایط این کارو برام فراهم کردی خودت هم بقیشو برام انجام بده به سادگی

      و چه زیباست که بدون واسطه و بدون استرس و دغدغه خداوند همه کارها را برای من درست کرد

      و دقیقا من هم بدون هیچ پروسه طولانی مشغول به کار شدم

      و اتفاقا با درآمد بالاتری نسبت به اون مبلغی که اونها از اول در نظر داشتند و با احترام شروع به کاری کردم که با شجاعت از خداوند خواسته بودمش

      و اون بنده خدایی که با من مصاحبه کرد صاحب فروشگاهی هست که الان در اون مشغول به کار هستم

      چندین بار بهم گفت که یه حس خوبی بهت دارم و من همیشه قاطع بودم و شرایط خودم را داشتم برای استخدام و به هیچ عنوان تغییرش نمی‌دادم

      ولی به لطف خدای بی همتا

      من شرایطمو‌ میگفتم و ایشون قبول میکرد

      من مبلغ حقوقم را گفتم و ایشون قبول کرد

      و این لطف و بخشندگی خداست برای من که شجاعتم را نشون دادم و کار قبلی ای که داشتم را تعطیل کردم و برای مهاجرت به یک شهر بزرگتر از خدا خواستم که هدایتم کنه به یک کار شیک و با کیفیت در همون شهر جدیدی که دوست دارم باشم

      و خداوند اینطوری با عزت و احترام من را هدایت کرد به فضایی که تا دو هفته پیش فکرشم نمی‌کردم بتونم اینجا باشم

      از خدای عزیز سپاسگزارم که من را هدایت کرد به یک شهر بزرگ تر در یک فضای کاری فوق العاده و با کیفیت و از شما دوست الهی هم سپاسگزارم که این کامنت زیبا را نوشتید که هر لحظه با خوندن کامنت شما من اشک توی چشمام جمع میشد و حال دلمو زیباتر کردید

      آرزو دارم در همه مراحل زندگی شاد و سربلند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام مریم عزیز

      چقدر حس خوبی به من داد نوشته شما و چقدر بچه های سایت باورهای توحیدی عالی دارن،چقدر خوبه که در کنارتون دختر دایی دارین که کمک حال خوبتون باشه و چقدر قشنگ روی خودتون کار کردید تا بتونید اصل رو درک کنید و به اون پایبند باشید

      این قسمت از نوشته شما برام خیلی بزرگ بود که به استاد گفتید”استاد این لطف خدانیست؟ اون آرامشی که داشتم کار خدانیست؟قطعا کارخداس”

      بله قطعا کار خداست و خدا رو شکر که اعتبارش رو دادین به خدا

      خدایا شکرت بابت همه نعمتهایی که قلب ما رو بازتر میکنه و آرامش و احساس خوب زیادی رو واردش میکنه

      مریم عزیز سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    هلنا گفته:
    مدت عضویت: 2735 روز

    بسم رب الشهداء و الصدیقین

    درود میفرستم بر همه بندگان صالح خداوند در سراسر جهان و خدا رو شاکر ‌ و سپاسگذارم که جان و نفس و فرصتی دوباره برای گذاشتن ردپای دیگه و اپدیت جدیدی بهم داد

    خدایا خودت بر قلمم جاری شو …

    بیارم بیار الطاف و دریچه های نجاتی که بارها و بارها بروم باز کردی از جاهایی ک گمان نمیکردم …

    چه بارهای کمرشکن و استخوان خورد کننده ای رو از روم برداشتی … هروقت گرسنه شدم سیرم کردی هربار تشنه شدم سیرابم کردی و هربار بیمار شدم شفایم دادی جسم و ذهن و روحم را …

    چه اتفاقات خوبی ک این روزا برامون رقم زدی و چه بلایایی رو از ما دور کردی

    و سپاس خدایی را سزاوار است ک اندوه را از ما زدود …

    الحمدلله رب العالمین

    و در نومیدی بسی امید است …

    و در دل هر سختی ای آسانی ای هست …

    و این دنیا ملعبه و بازی ای بیش نیست و همه ما مهمان این مهمانی گذرا هستیم و در سفر …

    اره سفر مگه زندگی دنیایی غیر ازینه

    سفری که مبدا و مقصدش رو خودمون انتخاب می‌کنیم

    اخه ما با میل و اراده خودمون وارد این جهان مادی دو قطبی زیبا شدیم

    همین الان ک دارم این کامنت رو مینویسم خواهرشوهرم بیمارستان هست و در حال بدنیا آوردن دخترش

    انگار یه مهمون جدید داره برامون میاد …

    و من و همسرم تازه از ماه عسل شماره دو مون برگشتیم خونه و هیچ جا خونه خود ادم نمیشه …

    اره خونه

    ما متعلق به خونه خودمون هستیم جایی ک بهش برمیگردیم یه روز …

    زندگی فرصت کوتاهیه که …

    خدایا کمکمون کن خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم

    خلاص

    یا حق

    حکایت همچنان باقیست

    19 جولای 2023

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای: