ترمزی مخفی بنام «انکار دستاوردهای دیگران» - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

489 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 3131 روز

    سلام به استاد عزیز

    تشکر فراوان بابت فایل زیبایی که گذاشتین با این فایل من چند تا از باورهایی که فکر نمیکردم داشته باشم رو پیدا کردم. مثل حسادت … خدا رو شکر میکنم که احساس میکنم در مسیر درست دارم قدم برمیدارم.خیلی ممنون استاد بزرگوار مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    راضیه مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 3797 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عباس منش

    من بی صبرانه منتظرم که فایل دانلود رایگان از استاد در سایت قرار گیرد .و بلافاصله انرا دانلود و گوش میکنم .من به شخصه واقعا از صمیم قلب موفقیت استاد را تحسین میکنم .به امید موفقیت استاد در عرصه های بین المللی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3090 روز

    به نظر من تحسین موفقیت هم به جنس اون بستگی داره .

    اگر ما موفقیت های درست را تحسین کنیم از جنس اون جذب می کنیم .

    مثلا هر کی مطرح و معروف شده که نمی تونه درست و کامل باشه شاید این آدم یک جنایتکار جنگی باشه فرعون باشه یا خود شیطان باشه یا ستاره یک فیلم غیر اخلاقی من کارهای ناپسند را تحسین کنم که همون ها را جذب کنم. اصلا معمولی بودن هزار بار بهتره که انسان به خاطر کارهای نادرست مشهور بشه.

    خیر موفقیت های نادرست و ناپسند را باید ازش اعراض کرد و بهش توجه نکرد مثل بقیه مسائل ناخوشایند و توجه روی جنبه های صحیح زندگی گذاشت.

    به نظر من انتقاد داریم تا انتقاد میشه با یک جمله ناخوشایند یا تحقیر کسی رو آزار داد و عقده های خودمون را خالی کنیم یا ملایم با لحن خوشایند عیب ها یا تفاوت دیدگاه با اون شخص رو مطرح کرد که چه بسا خیلی سازنده تر از فکر کردن عینا مشابه همون شخص باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3748 روز

    سلام آقای عباس منش عزیز و مهربون، خدا قوت

    بابت محبت های شما بسیار سپاسگزارم.

    یک درخواستی از شما دارم: لطفادر یک فایلی، در مورد مرگ صحبت کنید به صورت رایگان یا به صورت محصول فرقی نمیکنه. در فایل های رایگان مثلا “ما بی انتها هستیم ” در مورد مرگ هم صحبت کردید ولی کمه. دوست دارم در یک فایل محصول یا رایگان، فقط فقط فقط در مورد مرگ صحبت کنید.

    خیلی خیلی خیلی ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهدی ابدالی گفته:
    مدت عضویت: 2940 روز

    سلام به استاد عزیزم وهمچنین کلیه دوستان هم تیمی خوبم

    استاد عزیز از اینکه این مطالب زیبا و مفید را بدون هیچ چشم داشتی در اختیار همه میذاری تا بتونن زندگی راحت تری را برای خودشون بسازن بسیار ممنون و سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3424 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و دوستان

    تشکر ویژه دارم از استاد گرانقدر به خاطر صحبت های بی نظیرشون

    همانطور که استاد فرمودند تمام کارهای نیکو و خصوصیات پسندیده دیگران و از همه مهم تر تحسین موفقیت دیگران بازتاب بسیار خوبی در زندگی خودمان دارد وقتی موفقیت دیگران مارا وادار به تشویق و تحسین میکند در واقع منتظر موفقیت هایی از آن جنس در زندگی خودمان هستیم و هیچ وقت نباید با دید تعصب به قضیه ای نگاه نکرد و یا چون اون فرد خواننده یا هنرمند برجسته است و نباید فلان حرکت را انجام دهد ومورد نقد مردم قراربگیرد آن فرد هر کس که هست با موفقیت کوچکی هم توانسته پیشرفت کند و همین کار باعث تحسین او خواهد شد.همانطور که کودکمان برای اولین بار راه میرود این یعنی پیشرفت شگفت انگیز برای پدرو مادر و این موفقیت بارها مورد تحسین پدرو مادر و اطرافیان قرار میگیرد.

    امیدوارم تا دنیا برجاست از موفقیت های همدیگه خوشحال شویم و از شوق دستای یکدیگر را بفشاریم.

    آرزوی سعادتمندی برای دوستان و استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    ترانه مرندی گفته:
    مدت عضویت: 3149 روز

    من نمی دونم حرف های شما چه حد حقیقت داره. من همی می تونم قشنگ بنویسم که خوشتون بیاد . اما می خوام حرف دلم رو امشب بزنم . مخاطبم فقط خداست.

    فکر کردم باورت کردم ازت انتظار داشتم ازت شکرگذاری کردم از همه انتظار داشتم غیر از خودت بهت اعتماد کردم اما اون رو ازم گرفتی چطور دوباره باور کنم . چطور تونستی این کارو بکنی و این کارو بکنی اون هم زمانی که باورت کردم بارها و بارها .

    از این زندگی خیلی وقته دلم می خواد انصراف بدم .

    من نمی دونم چرا اینجا اومم اشتباه کردم اگه بار اول بود که با اینجا آشنا می شدم نمی یومدم اقلا زندگی اروم خودم رو تو لحظه داشتم . چی بگم اشتباه کردم .فکر رکدم به خودم کمک می کنم زندگیم بهتر بشه . نه سخت تر شد . گاهی وقتها دلم می خواد گریه کنم حالم بد بشه بدون این که وحشت زده بشه . می خوام برگردم گذشته روزهایی که عادی بودم حالم خوب بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نجمه حمزه ای گفته:
      مدت عضویت: 3331 روز

      ترانه عزیزم سلام .

      کامنت های زیادی ازت خوندم .از موفقیت هایی که در کتاب راهنمای جامع نوشته بودی تا فلسفه های سیارات و اجرام آسمانی و ..

      میدانم دختر پری هستی .پر نه از لحاظ حرف که در عمل هم اثبات کردی .

      موفقیت کوتاهت در دانشگاه ها ( کارشناسی و ارشد ) -یادگیری شنا در عرض کوتاه -آزمون های تخصصی و ..همه نشون میده در عمل هم سعی کردی عالی باشی .

      ناراحت شدم که این کامنتت رو خوندم اما میخوام بهت حق بدم.تو حق داری ناراحت باشی ، گریه کنی ، شک کنی و برگردی !

      تو مسیر موفقیت خیلی روزا شده به حس تو رسیدم اما یاد گیرفتم باید خودم رو عوض کنم..

      من اگر ادعا میکنم منشم ، عباسمنشیه ..

      اگر ادعا میکنم قوانین روبلدم و میتونم بدون سختی زیاد به هدفم برسم و نیاز نیست پوستم کنده بشه .

      اگر اعا میکنم خداییی دارم بالاتر از همه و برنامه ها و زمانبدیش به نفع منه و خودم رو میسپرم بهش ، دیگه نباید بترسم..

      باید سریع این طوفان زندگیم رو مدیریت کنم .

      چون میدونم خدا یه قوانینی داره .

      اگر من امروز به هر عنوانی بهم سختی رسیده ، کسی ناراحتم کرده ، به هدفم نرسیدم و یا توهین و تحقیر شدم ، حتما و حتما و بازهم تاکید میکنم حتما خودم مسیر رو اشتباه رفتم .:

      شاید من معنی ” قانون تکامل ” رو یاد نگرفتم و توقع دارم بدون گذراندن پیش نیازها به هدفم برسم ..

      مثلا میخوام درآمد الانم که ماهی صدهزارتومنه تا سه ماه دیگه بشه فرضا صد میلیون تومن..

      وقتی من نمیتونم همین صدهزار تومن رو ماه دیگه برسونمش به صدوپنجاه هزار تومن ، چطور میخوام بشه صد میلیون ؟؟؟

      پس باور من مشکل داشته نه قانون خدا !

      درسته من باور کردم خالق زندگی خودم هستم و میتونم اون رو بسازم اما یادم رفته نتیجه دست اونه ، و تا خدا نخواد برگی از زمین نمیفته .یادم رفته یه سری قوانین ، مشیت های الهی هستن که تغییر نمیکنن:

      مثل مرگ، من هرچقدر هم بخوام جلوی مرگ عزیزم رو بگیرم نمیتونم .پس تلاش نکنم تا این رو عوض کنم .اگر خدای نکرده عزیزم از دستم رفت خدا مقصر نیست چون مرگ یه سرنوشت تغییر ناپذیره و جسم فانیه .من هم مقصر نیستم چون قانونش رو نفهمیدم .زندگیمم تموم نشده همینطور که زندگی خیلی ها بعد از مرگ عزیزانشون تموم نشده .چون نتونستن با قوانین بجنگن..

      باید یاد بگیرم بدون عزیزم ادامه بدم و هر آروزیی برام داشته رو تو اون دنیا بهش بدم .اگر اون نمیخواسته من ضعیف باشم .من نباید ضعیف باشم ..

      من یادم رفته اگر ازدواج دست خودمه و میتونم زندگی بهتری برا خودم بسازم امابازم نتیجه دست اونه ! تا خدا نخواد من نمیتونم به شخصی به زور برسم..ولی قانون داره ، گفته میخوای شریک خوب داشته باشی سعی کن قبل از اومدنش لیاقتش رو داشته باشی .پس من باید لایق اون شخص بشم تا بهش برسم نه اینکه بهش بچسبم و به زور بخواهمش .

      این ” قانون رهایی ” خداست .که میگه هدفت رو بخواه .براش تلاش کن تا لایق اون بشی ولی اینقدر وابستش نشو که اگر بهش نرسیدی زندگیت تموم بشه ..تو باید هر لحظه تو راه رسیدن به هدفت با عشق قدم برداری.با امید و آرامش ..ولی بدونی بالاتر از سیاهی رنگی نیست و یک درصد احتمالات رو هم در نظر بگیری که اگه بهش نرسم چی میشه ؟؟

      و تهش بگی ، هیچی نمیشه .شاید بهش نرسم ولی کلی نتیجه دیگه یاد میگیرم..یا اینکه بگی ، خب از این راه نرسیدم ، خدا راههای دیگه هم داره منو بهش برسونه ..

      باید بدونم تو مسیرم ممکنه خیلی سنگا باشه ، خیلی تحقیرا و توهینا و از دست دادنا و خیلی تلاش هایی باید بکنم ..

      این ” قانون تضاده “..اینا میان تا ببینن من چقدر رو رسیدن به هدفم سرسختم ..چقدر حرف و عملم یکیه ..

      یه روزی میخواستم تو آزمون زبان امتحان بدم ،یه آزمون که باید براش حداقل یکسال آمادگی قبلی داشته باشیم و من نداشتم .و حداکثر سه هفته زمان برا رقابت داشتم ..

      اولش فقط هدفم این بود آزمون بدم و پاس بشم حتی برام مدرکش یا نمرشم مهم نبود ، مهم این بود مطلبی یاد بگیرم. کم کم تو مسیرش یاد حرف استاد افتادم که تو هر زمینه ای سعی کن به بهترین ها برسی ، پیش خودم گفتم خب پس من میخوام نفر اول این آزمون بشم .(اولین اشتباهم : هدف خیلی بزرگ بدون گذروندن قانون تکاملم ).

      بعد گفتم برا این هدفم باید چکار کنم ؟؟

      خب بنشینم کلی کتاب بخونم ،ولی وقت نداشتم ..بهاش این بود از وقت کاریم زدم و وقتش رو پیدا کردم .دورم رو با کلی کتاب پر کردم .واقعا عاشقانه میخوندم .توهر 4 تا مهارتم قوی شدم و خوشحال شدم که دییگه نمره برتر رو حتما بهش میرسم ..

      یه هفته قبل آزمون اینقدر استرس داشتم که اگر موفق نشم چی میشه و …که اتفاقی فیلم ” جنگجوی درون ” رو دیدم و بهم یاد داد از مسیر لذت ببرم نه نقطه اوج ( بهت پیشنهاد میکنم حتما ببینی)

      بعد از اون دیگه اینقدر برام این تقویت مهارتهام تحسین برانگیز بود که دیگه حتی به نمره برتر فکر نکردم ولی دلیل نشد دست از تلاش بردارم، فقط وابستگی به نقطه رو از خودم دور کردم تا به آرامش برسم و تو آرامش بخونم.

      اگر من معنی قانون رهایی رو نمیفهمیدم و اینقدر به هدفم میچسبیدم و فکر کردم تمام زندگی من یعنی این هدف..

      شب و روز از خدا میخواستمش و براش تلاش میکردم و به قول شما فقط به خدا توکل کردم و از خودش میخواستمش والان که بهش نرسیدم باید حالی مثل شما داشتم .

      عصبی و ناراحت که چرا بعد از این همه تلاش من نرسیدم .

      من حقم نبود چون کلی خونده بودم …

      من که تمام قوانین رو رفته بودم و مثبت نگری داشتم و ..

      من که کل زندگیم رو به بهای رسیدن به این هدف تعطیل کرده بودم و نشسته بودم خونده بودم پس چرا بهش نرسیدم ؟؟

      ولی الان آرومم ، چون فهمیدم من یه قانون رو از همون اول اشتباه رفتم :

      -قانون تکامل –

      و این نمره حق اونایی بود که این یه مرحله از من بالاتر بودن و این قانون رو رفته بودن . عدالت خدا حتی اینجا هم درست عمل کرده و حق رو به حقدار رسونده ..

      امیدوارم تونسته باشم مطلب رو بهت برسونم .

      ناراحت نباش که چرا اینقدر حالت بده ..این طوفان بلاخره تموم میشه و آرامش بعدش بیشتر تو رو قوی تر میکنه .میفهمی بالاتر از سیاهی رنگی نیست و دیگه نمیترسی .

      قوی باش دوست گلم .

      روزهای خوب در راه است ..

      اندکی صبر ، خدا نزدیک است ..

      برات از خدا بهترین ها رو آرزو میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ریحانه گفته:
        مدت عضویت: 1986 روز

        “بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم”

        سلام دوست عزیز خانم حمزه ای… راستش من واقعااااا ازتون ممنونم.. شاید جواب یه کامنت دیگه رو داده باشین ولی با همین کامنت ناخواسته کمک بزرگی به من کردین.. متشکرم که وسیله از جانب خدا برای کمک به من شدید و از خدا مهربون بخشنده روزی رسون برات خیر و برکت و فراوانی و معنویت و عشق و عاقبت بخیری و روزی فراوان رو آرزو میکنم.

        در پناه حق.. یا علی(ع) یا زهرا(س)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ترانه مرندی گفته:
        مدت عضویت: 3149 روز

        ممنون دوست گرامی .

        از این که به من توجه داشتید و راهنمایی کردی و نظراتمو رو می خوندی و دنبال کردی .

        نخواستم خودم را خوب جلوه بدم همیشه سعی کردم همونی که هستم رو نشون بدم . اگر روزی ناراحتم از غمم گفتم اگه خوشحال بودم از خداوند سپاس گذاری کردم شاید این خودش بهترین چیز باشه سادگی .

        از خودم بیشتر انتظار داشتم اما حرف شما بسیار صحیح است روزهای خوب در پیش است . این یکی از مهم ترین چیزهایی که در این سایت یاد گرفتم .

        من برنگشتم دوست عزیز . همین مسیر را ادامه میدهم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سید حمید حسینی بیدار گفته:
    مدت عضویت: 3401 روز

    سلام استاد عزیزم و همه اعضای خانواده صمیمی عباس منش

    دقیقا همین موضوع برای من و اطرافیانم زیاد اتفاق افتاده و بیشتر به نظر من به علت حسادت می باشد مثلا یکی از دوستان یا اقوام ماشین یا خونه میگیره همه ایراد میگیرن و میگن که ماشین رو گرون خریده یا کلا مشکل داره و کلی ایرادهای دیگه و هیچوقت نمیگن که طرف شجاعت داشته و حتی خرابشو خریده درحالی که اصلا خودشون حتی نمیتونن بهش فکر کنند ولی خدارو شکر از وقت آشنایی با این گروه خیلی تغییر کردم و سعیم بر این است که همیشه روی خودم کار کنم و خیلی از استاد سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3264 روز

    سلام بر استاد نازنینم و گروه محترمشون

    و سلام به شما دوستان عزیز

    چنتا سوال از خود استاد داشتم که اگر شما دوستان هم نظر خودتونو بنویسید سپاسگزارم.(فکر کردم بهترین جا برای پرسیدن اینجا باشه )

    1٫من حس میکنم قانون رو خوب بلدم.البته دقیقترش اینطوری باید بگم که روز بروز بهتر قانون رو یاد میگیرم و تمام سعیم اینه هرچقد میتونم رو خودم کار کنم و لحظه به لحظه توی جزیی ترین مسایلم حواسم به قانون باشه.با تمام وجودم به قانون ایمان دارم و میدونم تنها راه تغییر شرایط فعلی، تغییر مدارم هست. اما انقد که تو فایلها میشنوم تغییر باورها سخته،بعضی وقتا فکر میکنم من(شخص خودم) نمیتونم باورهامو تغییر بدم، تواناییشو ندارم،نمیتونم فرکانسمو تغییر بدم و مدارمو عوض کنم. بعضی وقتا میگم همه نمیتونن اینکارو بکنند. دلیلش هم اینکه میبینم همه نتیجه نمیگیرن.با اینکه نشونه فراوان و در حد معجزه میبینم، میگم خب اینا به چه دردم میخوره من خواستم یه چیز دیگست. از کجا باید فهمید باورها تغییر کردن، منظورم درحدی نیست که نشونه هارو ببینی. منظورم درحدیکه مطمئن باشی حتما اتفاق میفته. بحث ایمان هم اینجا مطرح نیس که بگی پس ایمانت به خداکمه، چون خدا برای کسی خدایی میکنه که باورهاش عوض شه. و من مشکلم همین تغییر باورهاست.

    2٫ میشه در مورد وابستگی بیشتر توضیح بدین؟دقیقا چی هست. اینکه میگین مانعی در رسیدن به خواسته هامونه یا میتونه عاملی باشه برای از دست دادن چیزایی که به دست آوردیم، چرا و به چه علت… حس میکنم این عادلانه نیس…چون ما ادمیم احساس داریم، حس تعلق و مالکییت داریم…

    2٫ دچار ی مشکل خیلی بزرگ هستم. میدونم که همواره باید توجه و تمرکزمو کنترل کنم و رو خواسته ها بزارم نه ناخواسته ها. اما من از فکر کردن به گذشته با همون خاطرات تلخش لذت میبرم!!!!!!!! چرا واقعا؟ دلیلش چیه و راه حلش چیه؟

    به نظرم اکثر آدما دچار این تناقض هستیم بدون اینکه متوجهش باشیم. این مورد توی روابط عاطفی خیلی شایعه.من خودم درگیر ی رابطه ای بودم به شدت تلخ و سخت،میدونم که بخاطر باورهای اشتباهم بوده و مسئولیت 100درصدشو میپذیرم، درسهای بسیار بسیار زیادی هم گرفتم، موهبتها و هدایایی که برای من در راستای تکامل و رسیدن به خواسته های واقعیم داشته،بقدری زیاده که به سختیش می ارزید(هرچند به قول استاد اگر زرنک باشی جهان همون سختیارم بهت نمیده).رابطه تموم شده و من به هیچ وجه قصد برگشت ندارم. اما خیلی فکر میکنم. بقدری فکر میکنم که میبینم چند ساعت گذشته و من متوجه گذر زمان نبودم. خوب که تجزیه تحلیل میکنم میبینم که من از مرور همون خاطرات تلخ!! هم لذت میبرم!!!!! ممنون میشم همگی کمک کنید ریشه و دلیلیشو بدونم و اینکه راه درمانش چیه.

    این سوالها به شدت ذهنمو درگیر کردن و خیلی ممنون میشم اگر استاد راجع به این مسائل هم صحبت کنن. از دوستان هم اگر کسی فکر میکنه قبلا راجع به اینها صحبت شده ممنون میشم فایلهاشو بهم معرفی کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Aida گفته:
      مدت عضویت: 3264 روز

      سلام استادجان و خانم فرهادی و خانم شایسته عزیز

      و سلام به همه شما دوستان گلم

      من راه حل سوال آخرمو پیدا کردم(البته دلیلش رو هنوز نمیدونم که چه اتفاقی در مغز میفته که گاهی از فکر کردن به تلخی و سختی هم میشه لذت برد)

      +خانم آینا راداکبری عزیز تو یکی از کامنتهاشون تو دوره روانشناسی ثروت1 که حدود 5ماه پیش گذاشتند نوشتند که” این قدر حواسم به کارهای خود و افکار خودم هست که فکر دیگری ندارم و این یکی از بزرگترین دستاوردهای شما برای من است.”

      +یک کامنتی هم تو تلگرام منتشر شد در مورد تکامل که بسیار زیبا توضیح داده بودند منظور از تکامل زمانی است نه تکامل ذهنی.

      این مدت که با فکر کردن به گذشته(تلخ) لذب میبردم با خودم اینطور استدلال میکردم: الان فکر میکنم، دیگه بعدا فکر نمیکنم، خواسته های منم که الان قرار نیس جلوم ظاهرشه اینده میخاد بهم داده شه… پس اشکالی نداره الان فکر کنم.

      این 2تارو با هم که ترکیب کردم گفتم: اولا اینکه ما در لحظه باید حواسمون به فرکانسی باشه که میفرستیم،ثانیا من اگر الان فرکانس نامناسب بفرستم یعنی از خواسته واقعیم دور شدم، یعنی فاصله فرکانسی من بیشتر شده با خواستم(و تبع اون زمان رسیدنم بیشتر میشه چون باید بیشتر تلاش کنم تا اون فاصله فرکانسی رو کم کنم، این تلاش بیشتر یعنی باید زمان بیشتری بزارم). پس الان باید به گذشته فکر نکنم (ولذت آنی نبرم) تا سریعتر بتونم به خواستم برسم و لذت واقعیو اون موقع تجربه کنم.

      استاد هر روز که میگذره یه چیزی از قانون درمیارم. هردفعه فکر میکنم دیگه قانون رو کامل یاد گرفتم. اما روز بروز میبینم چقد چیزای ریز و عمیقی وجود داره که باید بهش توجه کرد. نمیدونم ایا این خوبه و نشون دهنده تکامل من هست، یا خودم ادم سخت گیری بودم قبلا(الان خوب شدم ولی انگار نشدم!) اینطوری میشه و این باور رو جهان در مورد خود قانون هم بهم برمیگردونه!!!یعنی هرچیزیو که نگا میکنی فقط نمایش خالص قانون رو میبینی…خدایا شکرت بخاطر قوانین ثابتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3090 روز

    خالی از حرف شدم.

    می خواستم در مورد خداوند بگویم . چقدر خوب است که همیشه به او فکر کنم . چقدر خوب است که او همیشه کارهایم را انجام می دهد . چقدر خوب است لازم نیست من هیچ کاری بکنم فقط از او می خواهم . چقدر خوب است که او مقتدر و پیروز است و هیچوقت شکست نمی خورد .

    چقدر خوب که فکر کردن به او مایه آرامش و خوشحالی است . من غیر از این ها چه می توانم بخواهم .

    با خودم فکر می کنم چیزی غیر از او هم می تواند وجود داشته باشد چرا که انگار همه چیز از اوست و حتی خود من هم به خاطر او هستم .

    به من گفته بود در این دنیا با تضادهایی روبرو می شوم که احساساتم را بد می کند اما در کنارش بهم گفت که هر لحظه کنارم است و از من محافظت و نگهداری می کند و هدایتم می کند . دلم می خواهد این را همیشه به ذهنم بسپارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: