بارها از دوستان زیادی که تازه به جمع خانواده صمیمی ما پیوستهاند، شنیدهایم که میپرسند:
«میخواهم باورهایم را تغییر دهم و زندگیام را از نو بسازم. میخواهم برنامه نویس زندگیام باشم. میخواهم شرک های مخفی در وجودم را بشناسم و نگرش توحیدی را در عمل تمرین کنم و به پشتوانه ی این باورها خوشبختیِ دنیا و آخرت را تجربه کنم».
فقط باید از کجا شروع کنم؟»
۱۰۰ها فایل زندگیساز توسط استاد عباس منش تولید شده و در بخش دانلودها در اختیار مان قرار داده شده است. هر کدام از این فایلها، حکم ردپایی است برای درک اصل و اساس خوشبخت زندگی کردن در دنیا و آخرت.
در «روزشمار تحول زندگی من»، ما با دنبال کردن این ردپاها، قدرتی را از نو می شناسیم که خداوند در وجود همه ما قرار داده تا شرایط دلخواه را در زندگی مان خلق کنیم.
در مسیرِ این تحول، ما هماهنگ شدن با خداوند و تشخیص دادنِ الهامات و هدایت هایش را در عمل تمرین می کنیم.
بنابراین، اگر برای تحول زندگی ات کمر همت بسته ای، به خودت قول بده تا تعهدی غیر قابل مذاکره و بیبهانه برای عمل به آگاهی های هر روز داشته باشی.
می توانی به عنوان رد پایی از مسیر این تحول، تجربیات روزانه ات را در بخش نظرات بنویسی. یعنی هر روز یک نکته، تصمیم، ایده یا راهکاری که آموختهای را –در بخش نظرات فایل آن روز- به عنوان برگی از روزشمار تحول زندگی ات بنویس.
اگر این مسیر را با این جزئیات دنبال کنی، در پایان هر بخش از روزشمار تحول زندگی من،هی دید که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، بسیار فراتر است از محدوده محاسبات ریاضی یا تجسمات ذهنیات.
خواهی دید که بارها از شخصیت قبلی ات فاصله گرفته ای
اگر این مسیر را با همین جزئیات دنبال کنی، غیر ممکن های زیادی در زندگی ات نه تنها ممکن می شود بلکه بخشی از تجربه زندگی ات می شود؛
تعهد شما برای ماندن در مسیر این روزشمار و عمل به آگاهی هایی که در هر روز می آموزی:
مشتری به کسب و کارت میآورد؛
عشق در رابطهات میشود؛
سلامتی در جسم و جانت میگردد؛
و آرامشی وصفناپذیر و بیانتها در وجودت جاری می کند.
فقط باید در این مسیر بمانی و هدایت های خداوند را دنبال کنی.
هر فصل از این سفرنامه شامل ۳۰ روز است.
روز اول
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح است در برابر نجواهای فلج کننده ذهن. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برایت رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
روز دوم
زندگی آدمهای زیادی مدتهایت که یک جهنم واقعی است. آنها سالهاست در این جهنم مانده اند زیرا معتقدند این جهنم توسط فردی غیر از خودشان ایجاد شده. مثلا همسرشان به آنها خیانت کرده یا به ناحق قربانی پرخاشگری ها یا اشتباهات دیگران شدهاند و یا به طرق متعدد، مورد ظلم واقع شده اند.
طبیعتاً تغییر آنچه که فکر میکنی تو نقشی در ایجادش نداشتهای ، تقریباً غیر ممکن است. اما حقیقت این است که اگر این اصل جهان را بپذیری که میگوید:
«تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورهای و فرکانس های خودمان است»، آیا موضوعاتی مثل خیانت، مورد ظلم واقع شدن، یا بخشیدن یا نبخشیدن فردی که آن را مقصر بدبختی خود میدانی و… همچنان برایت موضوعیت خواهد؟
آیا همچنان بخش اعظمی از انرژی، تمرکز، توانایی و زمانی را که باید صرف تحقق خواستههایت نمایی، صرف خواهی نمود تا ثابت کنی که مورد ظلم و خیانت واقع شدهای یا یک قربانی و مظلوم هستی؟!
اگر بدانی که، تمام تمرکزی که با هر دلیل، منطق و استدلال، صرف یافتن مقصر یا اثبات تقصیر میشود، یک فرکانس ناخواسته است که ناخواستهی دیگری را میسازد یا یک احساس بد است که اتفاق بدِ بعدی را خلق میکند، آیا باز هم “حق به جانب بودن” برایت مهمتر از “احساس خوب داشتن” خواهد بود؟!
اگرهمین فردی که “صاحب حق بودن” براش بسیار مهمتر از ”تجربه احساس خوب” است، موجودیت فرکانسی خودش و خاصیت فرکانسی جهانی را بشناسد که بدون استثناء به احساس او پاسخ میٔدهد، هرگز با هیچ دلیل، منطق و استدلالی، جرأت تمرکز بر ناخواستهها یا گلایه و شکایت از آنها را-حتی به درگاه خدا- نخواهد داشت.
اگر این اصل را بپذیری که تو بدون استثناء خالق زندگیات با فرکانسهایت هستی، همه حاشیههای زندگیات حذف میشود. آنوقت نمیتوانی عواملی بیرون از خود را موانعی بدانی بر سر راهِ خواستههایت یا عواملی بدانی برای دستیابی به خواستههایت. مگر توحید غیر از این است! آنوقت هدایت میشوی به مسیر اجرای توحید در عمل. همان مسیری که زندگیات را با توانایی و خاصیت خداگونهات خلق میکنی. همان توانایی که تو را همواره در زمان مناسب، در مکان مناسب قرار خواهد داد.
این فایل یکی از توحیدیترین فایلهایی بود که از استاد عباسمنش شنیدم. به نظرم باید “اجرای توحید در عمل” نام میگرفت.
دومین برگ این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز سوم
گرانبهاترین چیزی که از استاد عباس منش آموختهام، «رابطه میان توحید عملی و قانون فرکانس» است.
رابطه میان قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و تسلیم بودن در برابر ربّ.
همان اصلی که به یقین میگوید: فقط یک عامل زندگیات را در این دنیا و آن دنیا رقم میزند و آن، باورهای خودت است!
استاد عباسمنش، به گونهای توحید عملی را به من آموخته که آنرا، نه برای فرار از جهنم یا منتظر ماندن برای پاداش در جهانی دیگربکار گیرم، بلکه از آن برای ساختن بهشت دلخواهم در همین جهان بهره ببرم.
توحیدی که در عمل از استاد عباسمنش آموختهام، به من وعدهی فرداهای دور دست را نمیدهد بلکه خودش را در قالب احساس آرامش و اطمینان قلبیای نشان
استاد عباس منش به گونهای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته که، بتوانم در شرایطی کانون توجهم را کنترل کنم و از درون به احساس خوب برسم که، اوضاع اصلاً مطابق میلم نیست.
استاد عباس منش به گونه ای ایمان به غیب را به من آموخته که بتوانم در شرایط نادلخوه، بیآنکه ایده یا راه حلّی داشتهباشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست، من از درون خود را به آرامش میرسانم با این اطمینان و یقین که، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و آن شرایط، هرچقدر هم نادلخواه، به نفع من تغییر نکند.
هر فردی به این حدَ از یقین درباره قوانین برسد، قطعاً مهمترین کار زندگیاش را کنترل احساس و توجهاش قرار خواهد داد.
دومین برگ این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز چهارم
نزدیکترین فرکانس به فرکانس خداوند، “به معنای خالقی که میگوید باش و همان لحظه موجود میشود”، فرکانس سپاسگزاری است و راه سپاسگزار بودن، از مسیر تمرکز بر زیبایی های اطرافت، دیدن آنها و تحسینشان میگذرد.
تصمیم بگیر تا امروز زندگیآت را به «فقط تمرکز بر نکات مثبت» اختصاص دهی و فارغ از اینکه شرایط چیست، چه نگرانیهایی داری و چه ناخواستههایی برایت بوجود آمده و چه چیزهایی میخواهی اما نداری، تصمیم بگیر امروز بی خیال همهی آن نگرانیها و ناامیدیها شوی و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در اطرافت شوی که دوستشان داری.
سپس تلاش کن فردا هم، دوباره «فقط برای یک روز»، این تصمیم را دوباره بگیری و عملی سازی.
به اندازهای به ویژگی خداگونه ان اقول کن فیکون نزدکتر میشوی که، میتوانی این مسیر را ادامه دهی.
زیرا جهان مثل آینه عمل میکند و کانون توجه تو را به تو بازمیگرداند.
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا.
به عنوان اولین قدم برای خلق یک اتفاق دلخواه، نکات مثبت امروز زندگیات را در بخش نظرات این فایل بنویس.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز پنجم
ما به پشتوانه موجودیت فرکانسی خودمان- به عنوان موجودی که خلق شده تا با باورها و فرکانسهایش، زندگیاش را خلق کند و به پشتوانه نیروی هدایتگری که درون همه ما هست و خیر و شرّمان را به ما الهام میکند- وارد جهانی شدیم که کارش پاسخ به فرکانسهای ماست.
هدف این جهان گسترش است و کارآمدترین ایدهاش برای گسترش، پاسخ به فرکانسهای ماست. ما دستان خداوند هستیم برای گسترش این جهان.
جهان هرکز از رشد باز نمیایستد. به همین دلیل نیز بشترین پاداشها را به افرادی میبخشد که رشد بیشتری ایجاد میکنند و راه ایجاد این رشد، ورود به مسیر اشتیاق و استقبال از تغییرات همیشگی است.
همیشه نقطهای در زندگیات است که نیاز به تغییر دارد.
همیشه بخشی از وجودت آمادهی رشد بیشتر است. همیشه بخش دیگری از تواناییهایت آماده ابراز وجود است و این کار فقط بهوسیله قدم برداشتن برای تحقق یک خواستهی دیگر، انجام میشود. از طریق استقبال از یک تغییر دیگر که، به راحتی میتوانی نشانههای آن را احساس کنی.
نشانههایی که زبان گویای خدای درونت است برای گسترش ظرف وجودت و آمادگی برای دریافت نعمتهای بیشتر و تجربه امکانات بهتر.
در بخش نظرات همین فایل، از خودت بپرس که چه جنبههایی از زندگیات الان نیاز به تغییر دارد و بنویس که چگونه و با ایجاد چه تغییری در باورها و نگرشات میتوانی زندگی بهتری برای خود بسازی و الان چه ایدهای برای برداشتن اولین قدم داری!
دومین برگ این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز ششم
تنها راه ثروتمندشدن، شروع کار از امکانات و تواناییهایی است که در همین لحظه داری.
اگر عاشق آشپزی هستی و میخواهی آشپزخانه حرفهای و پردرآمدی داشتهباشی، اما به خاطر نداشتن سرمایه اولیه هنوز قدمی برنداشتهای، قانونش این است که کار را از آشپزخانه خانهات شروع کنی.
اگر عاشق طراحی لباس هستی و می خواهی یک طراح مد شوی اما به خاطر نداشتن امکانات، هیچ قدمی برنداشتهای، قانونش این است که کار را از اتاق خانهات و طراحی لباس برای خودت، اعضای خانواده و دوست و آشنا و با چرخ خیاطی سادهی مادرت شروع کنی.
اگر قانون تکامل را در مسیر اهداف و علائقات نادیده بگیری، نه تنها هرگز از انجام کار مورد علاقهات لذت نمیبری، بلکه کلاً قدمی برنمیداری زیرا فاصله بسیار زیادی میبینی میان «امکانات کنونی ات»، با «سرمایه مورد نیاز برای اجرای آن کار در ابعاد بزرگ».
زیرا سنگ بزرگ، همیشه علامت نزدن است.
ساختن کسب و کاری حرفهای و پردرآمد، نیاز به آموختن درسهای بسیار دارد که از مسیر حل مسائل و چالشهایی میگذرد که در طی مسیر با آنها مواجه میشوی و با حل آنها، کم کم ظرف وجودت را رشد میدهی.
وقتی قانون تکامل را در گسترش کسب و کار مورد علاقهات لحاظ میکنی و عجلهای برای رسیدن به نتایج خیلی بزرگ نداری، ذهنت آرام شده و با ساختار و خلق و خوی جهان در صلح قرار میگیری. در نتیجه جهان هم روی خوشش را به تو نشان می دهد و تو را به مدار ایدههاییهایی قابل اجرا هدایت میکند. ایدهها و الهاماتی که با امکانات و تواناییهای همان لحظه تو قابل اجراست.
یعنی فکرت خوب کار میکند چون درگیر پرداخت بدهیها نیست و طبق قانون، ذهن آرام همیشه ایدههای سودآور را جذب میکند. تمام افرادی که صاحب یک کسب و کار موفق هستند، بدون استثناء قانون تکامل را درک و عملی ساختهاند.??
در مصاحبه ای از جف بزوس شنیدم که میگفت:
ایدهی آمازون از اتاقی با کف سیمانی شروع شد. من روزها آنجا می نشستم و کتابها را بستهبندی و به اداره پست میبردم. این کار هم وقتگیر بود و هم زانوهام از نشستن روی زمین درد گرفتهبود.
یک روز که در حال گلایه بودم، دوستم به من گفت ما به یک میز بستهبندی نیاز داریم. شنیدن کلمه “میز بسته بندی”، از نظر من، هوشمندانهترین ایدهای بود که در تمام عمر شنیده بودم.
چون هم با امکانات آن لحظه من هماهنگ بود و هم مسائلم را حل میکرد. من به این ترتیب در روند پروسه حل مسائل، راه رشد کسب و کار را بهوسیله ایدههای ساده و عملی آموختم.
در بخش نظرات این فایل، داستان نقش اجرای قانون تکامل یا عدم اجرای این قانون رو در تجربیات زندگیت بنویس. این داستان ها به همه ما کمک میکند تا قانون تکامل را درک کنیم و به اجرایش متعهد شویم و از مزیت آن بهرهمند گردیم.
دومین برگ این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز هفتم
وقتی این فایل را گوش دادم، تصمیم گرفتم با آن، یک اهرم رنج و لذت برای کنترل ورودیهای ذهنم بسازم.
شما هم این کار را انجام بده .زیرا نتیجهاش آنقدر عالی است که واقعاً ارزشش را دارد.
من اهمیت زیادی به تغذیه جسمم میدهم. چون میخواهم جسمی سالم و پر انرژی و اندامی متناسب داشته باشم. به همین دلیل هرگز حاضر به خوردن غذای دستفروشها نیستم. هرگز به غذایی که رنگ، بو و مزهاش تغییر کرده، لب نمیزنم. حتی اگر احساس کنم آشپز آن غذا اصولاً آدمی با سلیقه نیست و به بهداشت فردی خود اهمیتی نمیدهد، آن را نمیخورم. زیرا نمیخواهم ورودی نامناسبی وارد بدنم نمایم.
اگر احساس کنم غذایی سمّی است حتی اگر خوش رنگ و لعاب به نظر برسد، هرگز به آن لب نمیزنم زیرا به بهای جانم تمام میشود. هر روز ساعاتی را به ورزش اختصاص میدهم چون میخواهم جسمی سالم و شاداب داشتهباشم.
حتماً شما هم همینقدر درباره غذایی که میخورید، وسواس به خرج میدهید. اما درباره ورودیهای ذهن چطور؟!
چقدر با وسواس مراقب آنچه هستی که ذهنت را تغذیه میکند؟! منظورم تمام آنچه است که میگویی، میشنوی، میبینی یا به یاد میآوری!
زیرا اینها همان غذاهای ذهن و باورهای تو هستند. به این ترتیب تو در هر لحظه بهوسیله آنچه میگویی، میشنوی، میبینی، به یاد میآوری یا به آن فکر میکنی، یا در حال قدرتمند کنندهتر ساختنِ یک باور قدرتمندکننده هستی یا در حال محدودکنندهتر ساختن یک باور محدودکننده.
از آگاهیهای این فایل، یک ایستگاه بازرسی برای ورودیهای ذهنت بساز. یعنی به این شکل، ذهن خود را شرطی کن که:
هر ورودیای که تو را غمگین یا نگران میکند و میترساند و در یک کلام احساس بدی به تو میدهد، دقیقاً درحکم همان غذای گندیده و سمّی است که حتی حاضر نیستی به آن نگاه کنی، چه برسد که بخواهی آن را بخوری!
هر زمان که به غذای سمّی، گندیده و بدبو، اجازه عبور از این ایستگاه را دادی و آن را خوردی، آنوقت اجازه داری تا ذهنت را نیز با ورودیهای نامناسبی مثل اخبار نامناسب، نگرانی درباره مشکلات کنونیات و ماندن در احساس بدی که هزاران دلیل برایش داری، تغذیه نمایی.
در بخش نظرات این فایل، ایدهی خلاقانه خودت را درباره اهرم رنج و لذتی که به این شکل برای کنترل ورودیهای ذهنت ساختهای، بنویس.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز هشتم
به نظرم این فایل نشانهای قوی برای هر فردی است که تصمیمات مهم خود را تا الان به تعویق انداخته. نشانهای آنقدر قوی که حتی نجواهای ذهن هم نمیتواند آن را انکار کند یا از اهمیتش بکاهد تا تو را قانع سازد تا بازهم تصمیمی قطعی نگیری.
صرف داشتنِ هدف، دنیای پیرامونت را شکل و رنگ تازهای میبخشد. اما زیباییِ این مسیر وقتی بیشتر میشود که به دنبال دلایلی قطعی و محکم میگردی تا آن اهداف را تحقق ببخشی.
این کار هیاهویی دروت به پا میکند و هرچه آن دلایل قویتر و بیشتر میشود، به آن هیاهو جان دوبارهای میبخشد و از دل آن، شور و اشتیاق، اطمینان و ایمانی زاده میشود که بخش وسیعی از تواناییهایت را بیدار میکند که از آن خبر نداشتی. حال آنکه دلیل وجود آنها، تحقق دادن به این خواسته است و بالاخره این شور و اشتیاق را به حدی از رشد میرساند که، تصمیم میگیری آن اهداف را از فضای ذهنی، به تصمیمی در دفترچهی اهدافت منتقل نمایی و برای تحققشان هر روز قدمی برداری.
فارغ از اینکه تا کنون اهداف زیادی در همان مرحله ذهنی متوقف مانده و حتی به دفترچه اهدافت هم منتقل نشده
یا با اینکه آن اهداف سالهاست به دفترچه اهدافت منتقل شده اما هرگز به مرحله اجرا در نیامده
فارغ از اینکه خیلی از هدفهات در همان اولین قدمها متوقف مانده و ادامه نیافته، یقیناً الان که این نوشتهها را میخوانی و این نشانههای واضح را میبینی، بهترین زمان است تا از پشت تصمیم های گرفته شده اما اجرا نشده، بیرون بیایی.
الان بهترین زمان هست تا دلایل خود را برای تحقق آن اهداف بیابی و با آن دلایل، سرنوشت ات را طراحی کنی.
به اهدافی که باید محقق نمایی و قلبت را آگنده از عشق ساخته، فکر کن.
به شرایطی که میخواهی داشته باشی و وجودت را سرشار ساخته، فکر کن.
به آدمی که میخواهی باشی و وجودت را گرسنهی برداشتن قدمی برای تبدیل شدن به آن فرد میکند، فکر کن.
و همین حالا متعهد شو که هر روز برایش قدمی بردار. چون بدون این تعهد هرگز تغییری رخ نخواهد داد. منظورم تعهدی است که غیر قابل مذاکره باشد و هیچ بهانهای نتواند آن تعهد را به تعویق بیاندازد یا از درجه اهمیتش بکاهد.
و هر روز جزئیات قدمی که برداشتهای را در دفترت یا در بخش نظرات این فایل بنویس و اجازه بده انرژی به خاطرآوردن جزئیات قدمی که امروز برداشتهای- انگیزه، ایمان و شور و اشتیاقت را برای برداشتن قدم فردا تغذیه نماید.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز نهم
من این فایل را تمرین «در صلح بودن با خودمان» مینامم. سوال خیلیهاست که چگونه باید با خودم در صلح باشم!
حتماً شما هم در میان فامیل و آشنا فردی را میشناسی که به طرز عجیبی رفتار و گفتارش بینقص است. بزرگان فامیل آن را مرد یا زن دانایی میدانند و از نظر ما آنقدر انرژی اش مثبت است که همه، حتی ناسازگارترین افراد فامیل، در مقابل او کرنش میکنند و آرامند. افرادی که هم خودشان به موقعاند و هم حرفهایشان. در یک کلام افرادی که همواره در زمان مناسب در مکان مناسباند.
اینها نشانههای واضح فردی است که با خودش در صلح است. یعنی توانسته مهمترین رابطهی زندگیاش را- یعنی رابطهاش با نیرویی که آن را خدا نامیدهایم- تا حدی خوب بنا کند. زیرا وقتی این رابطه شکل میگیرد، همه ارتباطات زندگی را مدیریت میکند.
دلیل اینکه این افراد در زمان مناسب در مکان مناسباند، این است که سکّان زندگی را به دست نیرویی سپرند که قادر است همه روابط ما با دنیای پیرامونمان را به بهترین نحو برنامهریزی و مدیریت نماید. نیرویی که درون همهی ماست و همه ما به یک اندازه به آن دسترسی داریم.
ساختن این رابطه به عنوان مهمترین رابطه زندگیمان، از «تلاش برای در صلح قرارگرفتن با خودت» آغاز میشود.
در صلح بودن با خودت یعنی، یافتن ارزشمندیات در آنچه که هستی، چهرهای که داری، پدر و مادر و شهر که در آن به دنیا آمدهای و… فارغ از اینکه دیگران تأییدش میکنند یا خیر!
در صلح بودن با خودت یعنی عدم اثبات ارزشمندی خودت حتی به خودت.
در صلح بودن با خودت یعنی، مهمترین دلیل ارزشمند بودن خودت را موجودیت فرکانسی خودت بدانی. موجودی که قادر است با فرکانسهایش زندگیاش را از دل هیچ، خلق کند.
موجودی که قادر است از دل ناخواستهها و تضادها، خواستههایش را بسازد و جهان را رشد دهد.
هر زیبایی که چشمانت میتواند تشخیص دهد و هر احساس خوبی که تجربه میکنی، نشانهای است از «درصلح بودن با خودت».
تک تک لحظاتی که می توانی موفقیتهای دوستی را تحسین کنی، به غریبهای کمک کنی، به عابری لبخند بزنی، از موسیغی ای لذت ببری، حسرت نداشتههایت را نخوری و برای داشتههایت سپاسگزار باشی، نشانههایی است از در صلح بودن با خودت.
هرچه ساعتهای بیشتری از روز و روزهای بیشتری از ماه و ماههای بیشتری از سال، این نشانهها را تجربه کنی، یعنی بیشتر با خودت در صلح بودهای. یعنی مهمترین رابطهی زندگیات مستحکم تر شده و نتیجه طبیعی این رابطه، هدایت نعمتها و برکتها به زندگیات است.
به عنوان تمرینی برای ساختن مهمترین رابطه زندگیات- که استاد عباس منش آنرا «هماهنگی میان ذهن و روح مینامد و در دوره عشق و مودت در روابط مفصلاً دربارهاش توضیح داده است»- دربارهی نشانه هایی بنویس که امروز برایت رخ داد و پی بردی دلیلشان، در صلح قرار گرفتن با خودت بوده است.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز دهم
علاقه ما به خاص بودن، متفاوت دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن، گاهی دردسرهایی برایمان ایجاد میکند و ناخواستههایی عجیب و غریب را سر راهمان قرار میدهد که هرجور فکر میکنیم، نمیتوانیم دلیلی قانع کننده برای آن اتفاقات نادلخواهی بیابیم که هر صدسال یک بار رخ میدهد آنهم فقط برای ما!
حقیقت این است که ناخواستههای عجیب و غریبی که پایه ثابت اتفاقات زندگی تو شده، از علاقهات به خاص بودن و متفاوت دیده شدن، نشأت گرفته است. مقصر نامرئیای که مدام آن را شماتت میکنی، علاقه تو به صحبت کردن درباره چنین وقایعی است!
ما موجوداتی هستیم که با فرکانسهایمان زندگی خود را خلق میکنیم. تمام آنچه که دربارهاش فکر میکنیم، صحبت میکنیم، میبینیم، به خاطر میآوریم، میشنویم و به آن علاقه داریم یا از آن متنفریم، یک فرکانس است که ارسال میشود و جهان قطعاً به آن پاسخ میدهد.
وقتی علاقه داشته باشی تا با صحبت کردن از اتفاقات عجیب و غریب در جمع دوستانت، توجه آنها را به خود جلب نمایی، متوجه نیستی که چگونه ندانسته با دست خود، درخواست ناخواستههای بسیاری را به جهان ارائه میدهی که از تجربهشان متنفری.
اگر در پی تجربهی اتفاقات دلخواه و دوست داشتنی هستی، باید خیلی مراقب و متعهد باشی که تحت هیچ شرایطی در این دام نیفتی.
راه پرهیز یا خروج از این دام، متعهد شدن به توجه کردن به خواستهها و زیباییهاست. یعنی باید متعهد شوی فارغ از اینکه چه شرایطی را تجربه کردهای، فقط آن بخش از آن تجربه برایت مهم باشد و آنرا به خاطر بسپاری یا دربارهاش صحبت کنی که، رخ دادن دوبارهاش را دوست داری.
به ترتیب است که آرام آرام از مدار ناخواستهها فاصله میگیری و آرام آرام به مدار خواستههای بیشتر و بزرگتر، نزدیکتر میشوی. زیرا فقط درخواست آنچه را به جهان ارسال نمودهای که تجربهاش را دوست داری.
برای امروز، آگاهانه کانون توجهات را تحلیل کن و درباره بخشی از آن بنویس و آن را به خاطر بسپار که به تو احساس بهتری بخشید. این راهکار خوششانس شدن است!
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز یازدهم
انتخاب من برای امروز یک فایل دیگر بود. اما نیرویی برتر مرا به سمت این فایل هدایت کرد تا چراغ راه یازدهمین روز سفرمان باشد.
ماجرا از این قرار است که، هنگام آماده کردن یک فایل دیگر، عنوان این فایل را دیدم و لحظهی ضبط این فایل را در ۴ سال پیش به یادم آوردم.
استاد عباسمنش همیشه عادت داشت پس از پایان ساعات اداری یا در ساعت استراحت همکاران، فایلهای خود را در اتاقی که مخصوص ضبط طراحی شدهبود، آماده نماید.
از قضا آن روز که ایشان قصد ضبط این فایل را داشت، من برای انجام کاری باید بیشتر در دفتر میماندم. آن روز ها به تازگی اما با عشق کارم را در دفتر گروه شروع کرده بودم. از سالها پیش استاد عباسمنش و قانون جذب را میشناختم اما زیاد با نحوه کار ایشان آشنا نبودم.
همچنان که سرگرم انجام کارهایم بودم، صدای ایشان را نیز از اتاق ضبط میشنیدم. اما پس از مدتی، نتوانستم هیچ کار دیگری انجام دهم. دنیایم زیر و رو شده بود. واقعاً دنیایم زیر رو شده بود و آنچه میشنیدم، قلبم و تمام وجودم را دگرگون ساخته بود. گویی تازه متولد شده بودم. انگار این خودِ خداوند بود که با آن واژهها با من حرف میزد و به من مژدگانی میداد. حتی الان که دربارهاش مینویسم نیز اشکهایم سرازیر شده و در قلبم آتشی بهپا شده که جنسش از عشق ناب است.
هیچوقت در زندگیام آدمی مذهبی نیودم. وقتی برای اولین بار با قانونی به نام قانون جذب آشنا شدم که نه تنها هیچ ارتباطی با مذهب و آن خدای قضاوتگرِ خشمگینِ، بدخلق و غم دوست که جامعه به من معرفی کرده بود نداشت، ، بلکه برعکس به من میگفت که میزان خوشبختی ام در زندگی، به میزانی است که میتوانم شاد باشم و لذت ببرم، بدون لحظهای درنگ عاشق و شیفتهی این قانون شدم. خوشحالم بودم که میتوانم خوشبختی را تجربه کنم بی آنکه نیازی به تحمل غم و غصه و اشک و زاری و التماس برای راضی کردن این خدای عصبانی، خشن و قضاوتگر باشد.
به عبارتی زندگی اندوه بار آدمهای مذهبیای که در اطرافم میشناختم، به من فهمانده بود که «شادی» جایی در دنیای مذهب ندارد. با اینکه برداشت من از «مذهب» و «خداوند به عنوان نیرویی که کیهان را هدایت میکند»، یک موجودیت و یکی بود، اما باز هم تصمیم گرفتم به جای مذهبی بودن، شادی را انتخاب کنم.
زیرا شادی، مهمترین عنصر وجود من بوده و هست. وجود من هیچگاه تحمل غم و نگرانی را نداشته. حتی زمانی که قانون را نمیدانستم و از پاداش این احساس با خبر نبودم نیز، «شاد بودن» برای من بهترین پاداش بود.
اما به هر حال، من در آن جامعه مذهبی رشد کردهبودم و رگههایی از احساس گناه- هرچند بسیار کم- گاهی درباره این انتخاب در وجودم ظاهر میشد و آزارم میداد. اما گرایش درونم به شادی آنقدر زیاد بود که حتی احساس گناه نیز نتوانسته بود مرا از ادامه این شیوه منصرف کند.
میتوانی تصور کنی که تمام زندگیات این جنگ درونی را داشته باشی و حالا بشنوی که، «خداوند»- همان نیروی برتری که همه جهان از آن خلق شده و هدایتگر تو در تمام لحظات است-، نه تنها منافاتی با شادیای که فکر میکردی آن را بر خداوند ترجیح دادهای، ندارد. بلکه دقیقاً خودِ شادی است که آن را انتخاب کردهای. این فایل نقطه آشتی من با کلام هدایتگر این نیرو یعنی قرآن است.
این فایل خود خداوند بود که با کلام استاد عباسمنش با من حرف زد و خیالم را برای همیشه راحت کرد و به من این درس بزرگ را داد که «احساس تو»، هرگز درگیر کلمات، واژه ها و آنچه جامعه آن را ارزش یا ضد ارزش دانستهاند، نمیشود. احساس تو همان نیروی هدایتگری است که اگر به او اعتماد کنی، تو را به مسیری هدایت میکند که، بدون شک سعادت دنیا و آخرت را برایت رقم خواهد زد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز دوازدهم
آدمهای زیادی مهمترین دلیل موفقیت را شانس و اقبال میدانند.
تنها این دسته از افراد، همواره در پی امتحان کردن شانسشان هستند.
تنها این دسته از افراد مشتری رمال ها و دعا نویسها هستند.
تنها این دسته از افراد روی هر چیزی حساب باز میکنند، الّا خودشان و قدرتی که خداوند برای خلق زندگی شان داده است.
تنها این دسته از افراد تلاش میکنند پولی در بانک بگذارند تا شاید در قرعه کشی برنده شوند.
تنها این دسته از افراد همیشه قربانی کازینوها و قمارخانه ها هستند.
تنها این دسته از افراد همیشه قربانی ترفندهایی به نام پونزی هستند. همان ترفندی که به شما قول سودهای غیر منطقی و غیر عقلانی یا تخفیفهای غیر منطقی و غیر عقلانی میدهد.
تنها این دسته از افراد ایدهشان برای ثروتمند شدن ازدواج با فردی ثروتمند است.
تنها این دسته از آدمها فکر میکنند زندگی آنها در دست شرایطی بیرون از آنهاست که هیچ کنترلی بر آن ندارند. به همین دلیل مثل برگی در باد همواره سرگردانند. همواره در اضطرابند و همواره نگرانند.
نگاه این آدمها به خودشان این است که:
«من که به صورت طبیعی لیاقت داشتن ثروت و توانایی خلق خواستههایم را ندارم، مگر اینکه اتفاقی رخ دهد و شانس در خانهام را بزند تا به آن خواسته برسم.»
به همین دلیل تنها راه رسیدن به خواستهشان را شانس و اقبال میدانند و از هر فرصتی برای امتحان کردن شانسشان استفاده میکنند و مهمتر از همه همیشه قربانی کلاهبردایهای جور واجور میشوند.
اما موفقیت شانسی نیست. ثروت یک شبه وارد زندگی شما نمیشود. خداوند یک گونی پول از آسمان برای شما نمیاندازد و هیچ شاهزادهای ای با اسب سفید از راه نمیرسد و یک شبه شما را به خواستههاتان نمیرساند.
زیرا سهم شما از ثروت و تجربه ی شرایط دلخواه، به اندازه باورهایتان است و باورها نیز یک شبه ایجاد نمیشوند.
زیرا ثروت یک امر ذهنی است. ابتدا ذهن شما باید ثروتمند شود. سپس آن ذهن ثروتمند شما را به سمت راهکارها، ایدهها و مسیرهای ثروتآفرین هدایت میکند. به همین دلیل است که مهمترین کار زندگی ما ساختن باورهایی است که قدرت کنترل زندگیمان را به ما میبخشد و به ما احساس آرامش و امنیت بیشتری میدهد.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز سیزدهم
افراد زیادی اصرار دارند تا فرشته نجات زندگی دیگران باشند. آنها به دنبال راهی هستند تا بتوانند به کمک هماهنگی با قوانین کیهانی زندگی همسر، فرزندم، دوست، برادر معتادم و… را تغییر دهند و به این شکل به جامعهشان کمک نمایند و بیخبرند از اینکه وقتی تلاش میکنند تا فرد دیگری را تغییر دهند، بیشتر از همیشه از مسیر رشد دور ماندهاند.
یادت باشد اولین قدم برای همراه شدن با قوانین زندگی، دست برداشتن از تلاش برای تغییر دیگران است.
یادت باشد که: «ب» بسمالله قوانین این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء، نتیجه باورها و فرکانسهای خودمان است. تا زمانی که این اصل را درک نکنی، راهی به مسیر هماهنگی با قوانین نداری و وقتی این قانون را درک نمایی، دیگر تلاشی برای تغییر دیگران انجام نمیدهی زیرا میپذیری که هر فردی هم اکنون در جای درستش است. همان جایی که نتیجه باورهای خودش است. همان باورهایی که هیچ فردی به جز خودِ آن فرد، توانایی تغییرشان را ندارد.
باید ناتوانیات را درباره تغییر فردی غیر از خودت بپذیری، تا به آرامش برسی.
باید دست از تلاش برای فرشته نجات دیگران شدن برداری، تا نجات یابی.
باید دست از نگرانی درباره پدر و مادر، همسر و فرزند، خواهر و بردار برداری تا به خوشبختی، فرصت ورود به زندگیات را بدهی!
و مهمتر از همه باید به خاطر داشته باشی که همه ما به یک اندازه به منبع نعمتها و ثروتها دسترسی داریم و به یک اندازه به نیروی هدایتگر الهی متصل هستیم.
عزیزان شما اکنون در هر وضعیتی که هستند، هرچقدر هم نادلخواه، در جای درستی قرار دارند و به محض اینکه اراده کنند و آماده شوند، می توانند با تغییر باورهایشان، از آن شرایط به سمت شرایط دلخواه حرکت کنند.
بنابراین به جای تلاش بیهوده برای تغییر دیگری، این فرصت را به خودت بده. زیرا قانون خداوند «ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیل» است. قانون خداوند «تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی» است. تو نیامدهای تا دیگری را تغییر دهی. تو آفریده شدهای تا عهدهدار امور خودت باشی.
پس با طبیعت خودت همراه شو.
برای ساختن زندگیای بهتر تلاش کن.
برای درک بهتر قوانین تلاش کن.
برای ساختن باورهایی قدرتمندکنندهتر تلاش کن.
برای بیشتر ماندن در احساس بهتر تلاش کن.
برای تجربهی شادی بیشتر تلاش کن.
طبیعیترین و خداگونهترین شیوه زندگی، شیوهای است که فرد به جای تمرکز بر تغییر دیگران، تلاش میکند تا با تمرکز بر آنچه که او را مدت زمان بیشتری در احساس بهتر نگاه میدارد، نسخه بهتری از خود بسازد. تنها افرادی توانایی زیستن به این شیوه را دارند که، این عدل خداوند را باور کردهاند که به همه ما توانایی خلق زندگیمان به وسیله باورهایمان را بخشیده است.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز چهاردهم
برخلاف سایر موجودات این سیاره، که مجبورند تابع شرایط باشند، ما خالق شرایطیم.
برخلاف موجوداتی که نسل در نسل با شکار موجودات دیگر، زندگیای تکراری را با خامخواری گذراندهاند، اجداد ما قانع نشدند تا شیوه زندهماندشان، فقط شکار باشد و حتی با وجود کمبود غذا، به بهانه نمُردن، خوردن گوشت بدمزه و خام را غنیمت به شمار نیاوردند. به همین دلیل آتش و آهن را کشف و شرایط خود را از غارنشینی به کوچ نشینی بهبود بخشیدند.
دوباره بر خلاف پرندگانی که نسل در نسل به خاطر زنده ماندن از شمال به جنوب و از جنوب به شمال کوچ میکنند، پدران ما به کوچ نشینی هم قانع نشدند زیرا نتوانستند بپذیرند که آب و هوا، تعیین کننده نوع زندگی و تغذیهشان باشد، در نتیجه هرجایی که دوست داشتند سکنا گزیدند و زمین را با کشاورزی بارور ساختند.
سپس اجداد ما به این حد از پیشرفت هم قانع نشدند و نپذیرفتند که بخشی از دستاوردشان توسط آفات و وقایع طبیعی به تاراج برود. یعنی به این شکل، ما هر بار با کنار نیامدن با شرایط نادلخواه و تلاش برای خلق شرایط دلخواه، همواره جهان بهتری برای خود ساختهایم.
چهرهای که جهان کنونی ما به خود گرفته، در پی میل شدید ما به بهتر کردن شرایط بودهاست. زیرا ما به یاد داشتهایم که ما خالق شرایط هستیم.
حمل و نقل راحتتر، هواپیماهای پرسرعت تر، ماشینهای ایمنتر و راحتتر، ساختمانهایی امنتر با امکانات دردسترستر، نحوه ارتباطات راحتتر، تغذیه بهتر، غذاهای بیشتر و سلامتتر، آب سالمتر و بیشتر، مرگ و میر کمتر و سلامتی بیشتر و در یک کلام تجربه آسایش بیشتر، نتیجه این ویژگی مان است که نتوانستهایم خودمان را با شرایط موجود وفق دهیم و محدودیتهایمان را بپذیریم و با آنها کنار بیاییم.
به همین دلیل هر بار خواستههای ما، تواناییهامان را رشد داده و توانمندیهای ما، جرأت و جسارتمان را برای خلق خواستههای بزرگتر، بیشتر نموده است.
این واقعیت ماست
این طبیعت ماست
این هدف خداوند از خلقت ماست.
پس، اگر پدران ما به آن شرایط نادلخواهِ به ظاهر تغییرناپذیر قانع نشدهاند و به واسطه ایمان به اینکه ما خالق شرایط هستیم، آن حجم عظیم از تغییرات را پدید آوردهاند، چرا ما با شرایط نادلخواه خود کنار بیاییم و خود را در تغییر آن ناتوان بپنداریم؟!
چرا باید همچنان به انجام همان شغلی ادامه دهی که نه علاقهای به انجامش داری و نه از عهده تأمین خواستههایت برآمده است؟
چرا همچنان در رابطهای ماندهای که نه عشقی به تو میبخشد و نه آرامش؟!
چرا همچنان در همان شهری زندگی میکنی که، تنها دلیل ماندنت این است که روزی در آن شهر متولد شدهای؟!
و هزاران چرای دیگر…
ما نسل پیشرفته همان آدمهایی هستیم که جهان را از غارنشینی به اینجا رساندهاند. قطعاً تغییر شرایطی که آنرا غیر قابل تغییر میدانی، سختتر از کاری نیست که پدران تو با آگاهیها و امکانات بسیار کمتر، از عهدهاش برآمدهاند.
هرگز محدودیت هایت را نپذیر زیرا تو تابع شرایط به دنیا نیامدهای، تو آمدهای تا شرایط دلخواهت را خلق کنی. هدف جهان گسترش است و ما دستان خداوند هستیم بر روی زمین برای گسترش جهان. به همین دلیل ساده و منطقی، جهان فرصتها و امکاناتش را برای حمایت فردی بسیج میکند که به رشد آن کمک کند و راه این گسترش، قانع نشدن به زندگی در محدودیتهاست.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز پانزدهم
به نظرم همین یک فایل، کل قوانین زندگی را که باید ۱۰۰۰ها کتاب دربارهاش خواند و سالها درباره اش به تحقیق پرداخت تا موفق به درک آن شد، به کمک چند تصویر ساده، به خوبی شرح داده است.
تصاویر سادهی این فایل، که گوشههایی از واقعیت زندگی استاد عباس منش فقط در کمتر از ۱۵ سال پیش در اتاقی سیمانی در بندرعباس است، در کنار تصاویری از زندگی کنونی ایشان در فلوریدای آمریکا، این پیام های مهم را برایمان دارد که:
اتفاقات و شرایط تغییر میکند، وقتی باورهای ما تغییر کند. پس به رویاهایت باور داشته باش.
زیرا باور، چنان قدرت عظیمی دارد که قادر است هر پیشبینی و حساب و کتاب ریاضی را نیز غلط از آب درآورد.
و مهمتر از همه، این کلید را در دستمان قرار میدهد که ، نقطه شروع تغییر آنجاست که، تصمیم میگیری فارغ از اینکه شرایط بیرونی زندگیات تا چه حد نابهسامان و خارج از کنترل تو است، از درون به احساس خوب برسی و خوشبین و امیدوار بمانی.
اما تنها زمانی از عهده انجام این کار برمیآیی که، باور کنی تو خالق زندگیات با فرکانسهایت هستی.
باور کنی تضادههایی که تا این حد تلخ، پیچیده و از حد تحمل خارج به نظر میرسند، نه تنها کمر به نابودیات نبستهاند، بلکه بخشی از برنامه جهان است تا بدانی دقیقاً چه میخواهی.
این شرایط خیلی زود تغییر میکند اگر نه تنها ناامید نشوی، بلکه به خاطر واضح شدن خواستهات، سرشار از شور و شوق شوی تا از انرژی آن تضاد، خواستههایت را محقق نمایی.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز شانزدهم
همه ما تجربه روابط عاشقانه را میخواهیم، دوست داریم همواره در سلامتی کامل باشیم، کسب و کاری فوقالعاده داشته باشیم، اعنماد به نفسمان بالا باشد و استقلال مالی و آزادی زمانی برای تجربه علائقمان را میخواهیم.
اما مسئله اصلی این است که، مطمئن نیستیم آیا داشتن تمام این خواستهها، شدنی است؟
آیا منطقی است که فردی در زندگیاش تمام این امکانات و نعمتها را با هم داشته باشد؟
چه راهی برای داشتن تمام این خواستهها با هم، وجود دارد؟
به عبارت دیگر، این خواستهها در وجود همه ما هست اما شور و اشتیاق و انگیزهای که موجب برداشتن قدمی برای تحقق آن خواسته گردد، زیرسایهی سنگین این تردید- که آیا اصولاً داشتن این خواستهها منطقی و ممکن است یا خیر- زندانی شده است.
اما مواجه شدن با الگویی که توانسته به چنین خواستههایی دست یابد، آن شور و اشتیاق محبوس شده را شعله ور میسازد تا بخواهیم برای تحقق آن خواستهها، قدمی برداریم.
وقتی داستان فردی را میشنویم که توانسته حتی با شرایطی بدتر از ما، به خواستهی مدنظرمان برسد، این ایمان در دلمان زاده میشود که اگر برای این فرد ممکن بوده، قطعاً برای من هم امکان پذیر است. فقط باید راهش را پیدا کنم.
و راهش این نگرش است که:
هیچ خواستهای آنقدرها بزرگ نیست که نتوانی به آن دست یابی. تنها چیزی که میتواند مانع تحقق رؤیایت گردد، باورهای خودت است. وگرنه همیشه توانایی لازم برای تحقق آن خواسته، قبل از وضوح آن خواسته در وجودت زاده میشود، تا از طریق تحقق آن رؤیا، به خودش فرصت بروز دهد.
یعنی اگر بتوانی شیوه نگرشات را درباره آن خواسته تغییر دهی، شرایط به گونهای تغییر میکند تا تو را به آن هدف برساند.
این فایل را ببین. سپس داستان رؤیاهایی را در صفحه نظرات همین فایل بنویس که:
مواجه شدن با آدمهایی که توانسته بودند به خواسته مدّ نظرتان برسند یا شنیدن داستان موفقیتهایت دیگران، ایمان و امیدی را در دلت زنده کرد تا رؤیایت را جدی بگیری و برای تحققاش قدم برداری.
به این ترتیب شما هم با به اشتراک گذاشتن داستان موفقیتات، الگویی باش برای تحقق رؤیای صدها انسان دیگر که،خواندن داستان موفقیت تو، ایمانی را در دلشان زنده میکند تا رؤیایشان را جدی بگیرند.
زیرا هیچ چیز در جهان معنویتر از این نیست که، با رسیدن به رؤیایمان این امید را در دل صدها نفر دیگر زنده کنیم که:
اگر ما توانستهایم، آنها نیز میتوانند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز هفدهم
خیلی از همسفر بودن با شما لذت میبردم. خصوصا همسفرانی که هر روز نظراتشان را در سایت میخوانم. اما این سفر را آغاز کردم تا یک بار دیگر اصولی را مرور کنم که زندگیام را به معنای واقعی کلمه متحول نموده است.
میتوانستم خواستههایم را فراموش کنم، آنها را زیاده خواهی یا حتی غیرممکن و مال از ما بهتران بدانم و دست از دنبال کردنشان بردارم و در بهترین حالت، فقط خانم خانهداری باشم که مهمترین دغدغه زندگیاش، پرداختن به برنامه شام میهمانی فرد، تهیه یک لباس متفاوت برای میهمانی هفته آینده یا تغییر مبلمان برای کور کردن چشم این و آن باشد.
اما روحم همیشه فراتر از اینها را خواسته است. روح من نتوانسته در همان کلیشههایی متوقف شود که ۹۵٪ زنهای جهان متوقف شدهاند و این لطف الهی بود تا آن روزها با اینکه قوانین را نمیدانستم، ناخودآگاه سکّان را به قلبم سپردم تا راهنمایم باشد. راهنمایی که مرا به اینجا هدایت نموده و گاهی خواستههایم را به محض واضح شدن، محقق میکند و اگر اغراق نکنم گاهی حتی زودتر از وضوح.
مسیری که برخواستن در صبح هر روز از آن، مرا ذوق زده میکند، تا شور و اشتیاقم را در مسیر یک خواستهی دیگر ادامه دهم.
من یادگرفتهام که هدفهای بزرگ را با قدمهای کوچک اما مستدام بردارم.
من یادگرفتهام که باورهای قدرتمند کننده، حاصل یادآوری و تکرار نکات کوچکی است که هر روز درباره قوانین زندگی میآموزیم.
فقط راهش ادامه دادن است. راهش تکرار آنچه است که آموختهایم.
در این سفر ما چیزی نمیآموزیم، ما فقط هر روز یک نکتهی کوچک دیگر را به خود یادآور میشویم. زیرا «یادآوری»، کل قانون است.
اگر میخواهی همسفر خوبی باشی، نیاز نیست همه قوانین را بلد باشی. نیاز نیست باورهایت را یکشبه تغییر دهی. فقط کافی است از هر فایل از هر روز این سفر، یک نکته بیاموزی و تنها راه آموختنش این است که:
هر فایل را که گوش میکنی، درباره یک نکته از آن که در نظرت مهم آمده، یک متن (کوتاه یا طولانی هم فرقی نمیکند) بنویس.
من هر روز این متن را مینویسم و مثل همین حالا، آن را با شما در اینجا شریک میشوم و یک کوپی هم از آن در آرشیو خودم میسازم.
شما هم متن خودت را در بخش نظرات همان فایل با من و سایر همسفرانت شریک شو.
حتی میتوانی مثل من یک آرشیو هم درست کنی و یک کپی از آن نظر برای خودت داشته باشی و هرازگاهی نگاهی به آن بیندازی و آن روز از سفرت را مرور نمایی.
آنوقت یک سال دیگر، بی آنکه متوجه باشی، ۳۶۵ نکته را مرور کردهای و ۳۶۵ نظر درباره آن نکات نگاشتهای.
به نظرت این شگفت انگیز نیست که با همین شیوه ساده که به بازی و سرگرمی میماند، آرام آرام باورهای قدرتمندکنندهای بسازی که از عهده ممکن نمودن هر غیرممکنی برمیآید؟!
این کار شدنی است. اما رازش این است که برنامهات برای نوشتن یک نکته کوچک در هر روز، «باید غیرقابل مذاکره باشد».
یعنی هیچ برنامهای، هیچ مشغولیتی، هیچ فورس ماژوری، هیچ کار مهمی و هیچ عامل حیاتیای نتواند زمان اختصاص داده شدهات را برای نوشتن این نکته، تغییر دهد.
اگر وارد این سفر شدهای و میخواهی کار ناتمامی را به انجام برسانی که تا کنون نتوانستی، پس همسفر متعهدی باش و از همین امروز، «برنامه غیرقابل مذاکرهات» را اجرا کن. اگر بتوانی این کار را انجام دهی، نخستین پایهها و ریشههای متعهد بودن برای تغییر را در وجودت میسازی. تعهدی که موجب میشود با اجرای آموختههایت، قدرت کنترل زندگیات را به دست بگیری.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
باور ساختن شیوه عجیب و غریبی نمیخواهد. مرور همین نکتهها است که باورها را میسازد و خدا میداند تا پایان این سفر، نسخه جدید هر کدام از ما، چقدر خالص تر و هماهنگتر با اصلش بشود و چقدر خداگونهتر شویم.
فقط کافی است به برداشتن این قدمهای کوچک، تداوم ببخشیم و هر روز یک نکته دیگر از قوانین زندگی را، به آرشیومان بیافزاییم.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز هجدهم
همه ما به یک اندازه به منبع ثروت و نعمتی دسترسی داریم که هیچ پایانی بر آن متصور نیست. توانایی همه ما به عنوان موجودی که با فرکانسهایش زندگیاش را خلق میکند، به یک اندازه است.
شما در همان جهانی زندگی میکنی و با همان قوانینی سر و کار داری که همان افرادی زندگی میکنند که، آنها را موفقهر و ثروتمندتر از خودت میپنداری.
اما آنچه که تعیین میکند که:
کدام سفر را بروی و چه نوع تفریحاتی داشته باشی،
در چه محله و خانهای زندگی کنی،
از چه فروشگاهی خرید کنی،
چه جنسی با چه کیفیتی را تهیه کنی،
با چه اشخاصی رفت و آمد داشته باشی و چه خودرویی را سوار شوی و…
باور «احساس داشتن لیاقت» و «باور فراوانی» است.
در یک کلام، ۹۹٪ از مشکلات زندگی آدمها، از باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت آب میخورد.
به خاطر این دو باور است که افراد زیادی به دنبال اجناس بیکیفیت، اما تخفیف خورده اند.
به خاطر این دو باور است که همیشه قبل از دیدن کیفیت جنس، به دنبال برچسب قیمت هستند و عامل تعیین کننده در خریدن یا نخریدن یک جنس، تجربه یا عدم تجربه یک موضوع، علاقه یا نیازشان نیست، بلکه قیمت آن است.
و غافلند از اینکه- این نوع تفکر- همیشه گرانترین بها را برای کم ارزشترین چیزها میپردازد. زیرا این تفکر همیشه هزینههایی روی دستشان میگذارد که، بارها بیش از بهای همان کالا اما با کیفیت عالی است.
افراد زیادی به خاطر خریدن کالای بیکیفیت اما ارزان، احساس برنده بودن را دارند در حالیکه بهای گزافی بابت درمان بیماریها یا هزینه تعمیر و نگهداریای میپردازند که، نتیجه مصرف همان کالای به ظاهر ارزان است.
راهش این است که:
به جای پایین آوردن کیفیت زندگی، باورهایت را قدرتمندکنندهتر نما.
به جای پایین آوردن توقعات از تجربه نعمتها، قوانین زندگی را درک کن و با آنها هماهنگ شو.
هر زمان رفتاری در خود مشاهده کردی که میخواهد به جای تلاش برای ساختن یک باور، کیفیت خواستهاش را پایین بیاورد، همانجا مچ ذهنت را بگیر و جهادی اکبر برای تغییر آن نوع نگرش راه بینداز.
تلاش ذهنی و تعهد فراوانی نیاز دارد تا مسیر تکاملی ساختن آن باور را طی کنی، اما ارزشش را دارد. زیرا به اندازهای که بتوانی این دو باور را قدرتمندکنندهتر نمایی، به همان اندازه زندگیات در تمام جنبهها، باکیفیتتر میشود.
به همین دلیل ساده و منطقی، سرمایهگذاری روی ساختن این دو باور، سودمندترین سرمایهگذاری زندگیات است.
اگر به کمتر از بهترین قانع نشوی، قطعاً جهان تو را به سمت بهترینها هدایت میکند و قانع نشدن به کمتر از بهترین، یعنی تعهد برای ساختن باورقدرتمند کننده و تغییر باور محدودکننده، به جای پایین آوردن کیفیت خواسته.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز نوزدهم
یکی از دوستان در ۱۸ام روز سفرمان نوشته بود:
«من میدونم کفش گرون کیفیت بهتری داره ولی از یک جهت درآمد بالایی ندارم. پس انتخاب دیگه ایی هم ندارم. حرف استاد کاملا صحیح ولی آگه استاد درآمد بالا نداشت حاضر به خرید اون ظرف های گرونقیمت میشد؟
پاسخ این است که:
استاد عباسمنش هم یک روز نه به خاطر درآمد کمش، بلکه به خاطر باورهای محدودکنندهاش، تنها انتخابش رانندگی با همان تاکسی دنده آرژانیتی بود که همه ما داستان دردسرهای تمام نشدنیاش را از بَر هستیم. اما تنها زمانی انتخابهای ایشان تغییر کرد که باورهای ایشان تغییر کرد و از آن مدار خارج شد.
مسئله این است که: انتخابهای محدود ما، حاصل باورهای محدود خودمان است. وگرنه همه ما به یک اندازه به منبع ثروت در جهان دسترسی داریم. اما جهان به این موضوع اهمیتی نمیدهد و قوانین خودش را دارد.
جهانی که در آن هستیم، مبتنی بر مدار و فرکانس است. یعنی هر کدام از ما در مداری همجنس با باورهایمان قرار داریم. به همین دلیل اتفاقات و شرایطی که تجربه میکنیم، هم اساس با باورهای ماست و ایدهها، راهکارها و چارههای ما برای مسائلمان در حدّ تجارب همان مدار است.
یعنی اگر باور داشتهباشی پول به سختی به دست میآید، این باور شما را در مداری قرار میدهد که در آن مدار اتفاقات، شرایط، ایدهها و وضعیت آدمها به گونهای است که به سختی میتوان پولی به دست آورد.
اگر باورت این است که ثروت محدود است، این باور شما را در مداری قرار میدهد و با اتفاقات، شرایط، ایدهها و وضعیت آدمهایی مواجه میکند که درباره تجربههاشان، انتخابهای بسیار محدودی دارند. تا به این ترتیب به شما ثابت شود که ثروت محدود است.
زیرا این قانون جهان است. زبان داد و ستد ما با جهان، زبان فرکانس است. هر اتفاق و تجربهای در این جهان، فرکانس مخصوص به خود را دارد و تنها زمانی میتوانی آن تجربه خاص را داشته باشی که با آن اتفاق همفرکانس شوی.
پول و ثروت نیز جدا از این قانون نیست. پول یک فرکانس و انرژی خاص است که برای تجربهاش باید با آن انرژی همفرکانس شوی. یعنی وقتی میتوانی ثروت را تجربه کنی که اول، از نظر فرکانسی با آن هممدار شوی.
هر کدام از ما در مداری از جنس باورهایمان قرار گرفتهایم. «تجربه مشکلات مالی»، نتیجه هممداری و همفرکانسی با فقر است. آنهم به خاطر باورهای فقرآفرین.
فرکانس فقر یعنی فرکانس درگیریهای مالی تمام نشدنی. یعنی مشکلاتی مالیای که همیشه درگیرشان هستی. یعنی دغدغههایی که هر ماه برای تأمین هزینههای مختلف داری و فارغ اینکه چقدر تلاشهایی مثل:
تغییر شغل، تغییر مکان، تغییر همسر، تغییر شکل بستهبندی کالایت، تغییر شیوه تبلیغات و هزاران ایدهی دیگر انجام میدهی تا ماه آینده یا سال آینده وضعیتات بهتر از این باشد، اما همچنان درگیر آنها ماندهای به این امید که سال دیگر اوضاع عوض بشود.
این قبیل راهکارها به این دلیل جواب نداده و هرگز جواب نخواهد داد که، هنوز در همان مدار ماندهای.
یعنی تا زمانی که در آن مدار هستی، هر تصمیم، ایده، راهکار و تلاشی که برای بهبود وضعیت مالیات انجام دهی، فارغ از اینکه چقدر جدی و سخت پیگر باشی، به بهبود وضعیت مالی ختم نخواهد شد.
تنها راه تغییر تجربهات از ثروت، خروج از این مدار و ورود به مداری است که ثروت آنجاست. همانگونه که اگر در قم زندگی میکنی، اما میخواهی بندرعباس را ببینی، تنها راهش خروج از قم و حرکت به سمت بندرعباس است.
راه تغییر مدار، تغییر فرکانس است و راه تغییر فرکانس، کنترل ورودیهای ذهن به منظور ساختن باورهای قدرتمندکنندهای است که اساس فرکانسهایمان را تشکیل دادهاند. پس ارزشش را دارد که برای تغییر این فرکانس، وقت، زمان و انرژی بگذاری و تلاشهای ذهنی انجام دهی. این همان کاریاس که استاد عباسمنش از زمانی شروع کرد که فقط یک راننده تاکسی در بندرعباس بود و مثل الان شما انتخابهایش بسیار محدود بود.
اما به مرور هرچه فرکانسها و باورهای ایشان قدرتمندکننده تر شد، محدودیتها کمتر و انتخابها بیشتر شد چون ایشان وارد مدار بالاتری شدند.
این کار برای شما و برای همه ممکن است زیرا همه ما موجوداتی فرکانسی با سیستم ذهنی یکسانی هستیم و در جهانی با قوانین یکسان زندگی میکنیم. همه ما توانایی تغییر باورهایمان را داریم. به همین دلیل همه ما توانایی تغییر تجربههامان را داریم.
برای پاسخ به مسئله این همسفر عزیز، ۱۹ امین روز سفرمان، قرار است اولین قدم را برای ساختن باورهای قدرتمندکنندهای برداریم که ما را با نعمتهای بیشتر و زندگیای باکیفیتتر هممدار میکند.
برگ امروز این سفرنامهات را در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که اعجاز همین کار به ظاهر ساده، چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند و چگونه ذهنت را با آگاهیهای برگ برگ این سفرنامه برنامهریزی میکند و در پایان سفر چه تحولی در تمام جنبههای زندگیات ایجاد کند و چه حجمی از نعمت و برکت را به زندگیات آورد و چگونه غیرممکنهای تمام جنبههای زندگیات را ممکن بسازد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیستم
تعهدی که در ۱۹امین سفر برای ۳ برابر کردن درآمدت نوشتهای، فقط یک جمله نیست که از یک سری کلمات تشکیل شده باشد. بلکه یک تعهد عظیم درونی و غیر قابل مذاکره است برای کنترل ورودیهای ذهنت.
زیرا تمام آنچه به عنوان ناخواسته و ناکامی مالی میشناسی، نتیجه فرکانسهایی است که از ورودیهای ذهنت آب میخورد. یعنی کافیاست ورودیهایی را بشنوی و در گفتگوهای ذهنیات تکرار کنی یا آگاهانه یا ناآگاهانه تأییدشان کنی که نتیجه فرکانسیشان، فقر باشد، آنوقت فارغ از اینکه چه تعهدی نوشتی، فارغ از اینکه چه میخواهی و چقدر تلاش میکنی، نتیجه فقط گرفتاریهای مالی بیشتر و فاصله گرفتن از مدار استقلال مالی است.
یکی از دوستان در روز ۱۹ام نوشته بود:
«یکی از ترمزها و باورهای محدودکنندهای که در خودم کشف کردم که برایم بدهیهای بسیاری ساخت، این بود که:
من در دوران نوجوانی وارد بازار کار شدم و یک جورایی خمس دادن برام سخت بود. اگر خانوادهام هم میفهمیدن که من خمس پرداخت میکنم به شدت مورد تمسخر قرار میگرفتم…»
مواجه شدن با این ورودیها موجب شده بود تا این باور محدود کننده در ذهن دوستمان ایجاد شود که:
اگر درآمدش خوب شود، مجبور است خمس پرداخت کند و این یعنی مورد تمسخر واقع شدن و این یعنی در نظر دیگران باهوش به نظر نرسیدن و…
در ادامه، دوستمان نوشته بود:
« وقتی سرسال که زمان پرداخت خمس میشد و متوجه میشدم که بدهکار هستم، به نوعی ته دلم خوشحال میشدم از اینکه حداقل خمس نمیپردازم. همینطور میگذشت تا حدود دوسال پیش با کوهی از بدهی مواجه شدم و به خود آمدم…»
از این جمله دوستمان که نوشته بود:
«آخه منی که سن زیادی نداشتم و کلی زحمت کشیده بودم برای پولم سخت بود برام که بخوام خمس پس اندازم رو پرداخت کنم…»، به خوبی میتوان دید که ورودیهای نامناسب و محدودکننده، چقدر زیرپوستی، باورهای مضمن و مخربی برایمان میسازد و به چه شکل ذهنمان را برنامه ریزی میکند.
هرکدام از شما به این شکل، در معرض ورودهایی قرار داری که ممکن است متوجه مناسب بودن یا نامناسب بودنشان هم نیستی. ذهنت مدام در حال پردازش این ورودیها و تبدیل آنها به یک سری فرکانسهاست و جهان در هر لحظه فارغ از اینکه تو چه خواستهای داری، به این فرکانسها پاسخ میدهد و آنها را به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگیات میکند.
فیلم هایی که میبینی، الگوهایی که انتخاب کردهای، کتابهایی که میخوانی، چیزهایی که در گفتگوهای روزمره خود با دیگران میشوی و … همه اینها معجونی در ذهن ایجاد میکند و فرکانسهایی را به جهان ارسال میکند.
تجربه تو از ثروت و استقلال مالی، نتیجه فرکانسهای غالبات است.
این قاعدهی بازیِ «چگونگی خلق زندگیات توسط ورودیهایی است که در معرض آن قرار گرفتهای».
یعنی اگر ورودی نامناسب باشد، قطعاً خروجی ذهن نیز نامناسب است. در نتیجه اتفاقاتی که تجربه میکنید هم، قطعاً ناخواستهاست.
بنابراین تغییر باور- به معنای همفرکانس شدن با ثروت، از تغییر ورودیهای ذهن شروع میشود.
همین امروز نگاه دوبارهای به ورودیهای ذهنت داشته باش و برنامهای عملی برای ورودیهای مناسب طراحی کن.
حرفهایی که میشنوی، آدمهایی که با آنها در ارتباط هستی، گفتگوهای ذهنی که مدام آنها را مرور میکنی، و همه آنچه که نتیجهاش احساس بد است را با جسارت از زندگیات حذف کن.
نه فقط آدمها و آنچه که با آنچه که تو میخواهی بسازی متفاوت است، بلکه آنچه که در ذهنت با خود مرور میکنی و نتیجهی احساسیاش، نگرانی، اضطراب، ترس، ناامیدی و در یک کلام احساس بد است و باورهای محدودکنندهای در ذهنت ایجاد میکند، باید حذف شود.
این یعنی برنامهریزی آگاهانه ذهن، برای تولید فرکانس خواستهها.
این همان تعهد غیرقابل مذاکرهای است که باید برای ۳ برابر کردن درآمدت به خود بدهی.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز بیست و یکم
نکته امروز سفر را با نظر مالک عزیز شروع میکنم?
من در 11 بهمن ماه سال 96 ماه تعهد افزایش سه برابری درامد داده بودم و اصلا یادم رفته بود تا اینکه با یادآوری این موضوع توسط خانم شایسته، دنبال اون تعهد گشتم و چون از اون موقع درامدها و هزینه هام رو ثبت میکنم فهمیدم درامدم به لطف خدا و اموزشهای بی نظیر استاد 5 برابر شده! بیش از چیزی که فکر میکردم…البته اینم بگم به مسیری هدایت شدم که تونستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم کار کنم…مهمترین کاری که در این یکسال انجام دادم کنترل ورودیهای ذهن و بهترین کار کنار گذاشتن کامل تلویزیون و اخبار بود..تنها اهنگهای مثبت و فایلهای استاد رو گوش میکنم و به یک ثبات فرکانسی رسیده ام که باعث شده اغلب در احساس خوب باشم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن این نکته، مهمترین نقطه عطف زندگیام و اتفاقاتی را به یادم آورد که مسبب آن، شرکت در کارگاه روانشناسی ثروت استاد عباسمنش در سال ۹۲ در بندرعباس بود. بعدها استاد عباسمنش، این دوره را به صورت بسیار حرفهایتر و کامل، به صورت آنلاین برگزار نمود که شما آن را به نام «روانشناسی ثروت۱» میشناسید.
تصمیم گرفتم این برهه از زندگیام را با شما همسفران دوستداشتنی، به اشتراک بگذارم.
از نظر من، این دوره اصل و اساس باورسازی را میآموزد. درست است که چگونگی ساختن باورهای قدرتمندکننده درباره ثروت را آموزش میدهد، اما آنچه گفته میشود فرمول است.
میتوانی با این فرمول، باورهای قدرتمندکننده درباره روابط، باورهای قدرتمندکننده درباره عزت نفس، باورهای قدرتمندکننده درباره سلامتی، باورهای قدرتمندکننده درباره هر خواستهای که بخواهی را بسازی.
حتی اگر من یک دانشآموز کنکوری بودم و علاقهام قبولی در کنکور بود و از آگاهیهای این دوره هم خبر داشتم، این دوره مهمترین درس آموزشیام در کنار سایر دروس مربوط به کنکور میبود و اگر دقیقاً به شیوه آن آگاهیها باورهای هماهنگ با خواستهام را میساختم، قطعاً رتبه برتر کنکور میشدم. منظورم از این مثال این است که این دوره به شما یاد میدهد که چگونه باورهای هماهنگ با خواستهات را بسازی.
تغییرات اساسی زندگی من با دوره روانشناسی ثروت شروع شد. بهتر است بگویم آشنایی من با قوانین زندگی، با شرکت در این دوره شروع شد. اولین بار که در این دوره شرکت کردم، به صورت یک کارگاه یک روزه در بندرعباس برگزار شده بود. آن روزها مدیر تولید و کنترل کیفیت یک شرکت در حوزه طراحی و ساختمان سازی بودم. میتوانم بگویم در آن حوزه در شهر بندرعباس، به بالاترین حد موفقیت رسیده بودم و نتایجی داشتم که مردهای هم رده من در آن رشته و آن شغل، نداشتند.
اما الان که به آن روزها نگاه میکنم، به وضوح میبینم، اگر تجاربی که پس از درک آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت کسب کردم، از زندگیام حذف شود، دقیقاً زندگیام خالی میشود.
یعنی میخواهم بگویم هر چقدر هم موفقیت کسب کردهای، به آنها راضی نباش. زیرا وقتی باورهای قدرتمندکننده تری میسازی و وارد مدار بالاتری میشوی، تغییرات آنقدر وسیع و متفاوت میشود و زندگیات آنقدر زیبا و خواستنی میشود که، هیچ ربطی حتی به گذشتهی موفقات نداری.
شرکت در آن کارگاه یک روزه روانشناسی ثروت، به معنای واقعی کلمه به زندگیام جهت داد. انگار تا آن روز، روی نمیکت ذخیره در یک تیم عالی نشسته بودم و تنها پس از یافتن آن آگاهیها، دوره نیمکت نشینیام تمام شد و وارد جریان بازی شدم.
من تمام آن کارگاه را برای خودم ضبط کرده بودم. یادم میآید هر روز ۵ صبح بیدار میشدم، لب دریا میرفتم و در حین ورزش، فایل ضبط شدهی این کارگاه را گوش میدادم. به آنها فکر میکردم. به زندگیام در آن روزها و خواستههایی که داشتم، شغلی که در آن بودم و … و تکرار آن آگاهیها مرا مجبور کردهبود تا مرتب از خودم بپرسم:
آیا میخواهم همین شیوه را ادامه دهم؟
یا اینکه میخواهم تغییری جدی ایجاد کنم؟
و هر بار که دوباره آن آگاهیها را میشنیدم، مطمئنتر میشدم که باید تغییری وسیعتر از آنچه تا کنون فکرش را میکردم، ایجاد کنم. مهمترین نکتهای که این دوره فریاد میزد این بود که:
نمیتوانی هم این خواستههای جدید را داشته باشی و هم در همین موقعیت شغلی بمانی.
نمیتوانی همزمان هم بخواهی باورهایت را تغییر دهی و هم همان رفتارها و شیوه قبلیات را دنبال کنی.
در واقع تکرار آن آگاهیها که همراه با تعمق و تفکر بود و مرتباً تمام رفتارها و نگرشهایم را بازبینی میکرد و آن جایی که با آن آگاهیها همخوانی نداشت را به رخ من میکشید، هیاهویی درونم به راه انداخته بود و باورها و نگرش جدیدی در من میساخت.
نکته امروز سفر را با نظر مالک عزیز شروع میکنم?
من در 11 بهمن ماه سال 96 ماه تعهد افزایش سه برابری درامد داده بودم و اصلا یادم رفته بود تا اینکه با یادآوری این موضوع توسط خانم شایسته، دنبال اون تعهد گشتم و چون از اون موقع درامدها و هزینه هام رو ثبت میکنم فهمیدم درامدم به لطف خدا و اموزشهای بی نظیر استاد 5 برابر شده! بیش از چیزی که فکر میکردم…البته اینم بگم به مسیری هدایت شدم که تونستم دوره روانشناسی ثروت 1 رو هم کار کنم…مهمترین کاری که در این یکسال انجام دادم کنترل ورودیهای ذهن و بهترین کار کنار گذاشتن کامل تلویزیون و اخبار بود..تنها اهنگهای مثبت و فایلهای استاد رو گوش میکنم و به یک ثبات فرکانسی رسیده ام که باعث شده اغلب در احساس خوب باشم.
خواندن این نکته، مهمترین نقطه عطف زندگیام و اتفاقاتی را به یادم آورد که مسبب آن، شرکت در کارگاه روانشناسی ثروت استاد عباسمنش در سال ۹۲ در بندرعباس بود. بعدها استاد عباسمنش، این دوره را به صورت بسیار حرفهایتر و کامل، به صورت آنلاین برگزار نمود که شما آن را به نام «روانشناسی ثروت۱» میشناسید.
تصمیم گرفتم این برهه از زندگیام را با شما همسفران دوستداشتنی، به اشتراک بگذارم.
از نظر من، این دوره اصل و اساس باورسازی را میآموزد. درست است که چگونگی ساختن باورهای قدرتمندکننده درباره ثروت را آموزش میدهد، اما آنچه گفته میشود فرمول است.
میتوانی با این فرمول، باورهای قدرتمندکننده درباره روابط، باورهای قدرتمندکننده درباره عزت نفس، باورهای قدرتمندکننده درباره سلامتی، باورهای قدرتمندکننده درباره هر خواستهای که بخواهی را بسازی.
حتی اگر من یک دانشآموز کنکوری بودم و علاقهام قبولی در کنکور بود و از آگاهیهای این دوره هم خبر داشتم، این دوره مهمترین درس آموزشیام در کنار سایر دروس مربوط به کنکور میبود و اگر دقیقاً به شیوه آن آگاهیها باورهای هماهنگ با خواستهام را میساختم، قطعاً رتبه برتر کنکور میشدم. منظورم از این مثال این است که این دوره به شما یاد میدهد که چگونه باورهای هماهنگ با خواستهات را بسازی.
تغییرات اساسی زندگی من با دوره روانشناسی ثروت شروع شد. بهتر است بگویم آشنایی من با قوانین زندگی، با شرکت در این دوره شروع شد. اولین بار که در این دوره شرکت کردم، به صورت یک کارگاه یک روزه در بندرعباس برگزار شده بود. آن روزها مدیر تولید و کنترل کیفیت یک شرکت در حوزه طراحی و ساختمان سازی بودم. میتوانم بگویم در آن حوزه در شهر بندرعباس، به بالاترین حد موفقیت رسیده بودم و نتایجی داشتم که مردهای هم رده من در آن رشته و آن شغل، نداشتند.
اما الان که به آن روزها نگاه میکنم، به وضوح میبینم، اگر تجاربی که پس از درک آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت کسب کردم، از زندگیام حذف شود، دقیقاً زندگیام خالی میشود.
یعنی میخواهم بگویم هر چقدر هم موفقیت کسب کردهای، به آنها راضی نباش. زیرا وقتی باورهای قدرتمندکننده تری میسازی و وارد مدار بالاتری میشوی، تغییرات آنقدر وسیع و متفاوت میشود و زندگیات آنقدر زیبا و خواستنی میشود که، هیچ ربطی حتی به گذشتهی موفقات نداری.
شرکت در آن کارگاه یک روزه روانشناسی ثروت، به معنای واقعی کلمه به زندگیام جهت داد. انگار تا آن روز، روی نمیکت ذخیره در یک تیم عالی نشسته بودم و تنها پس از یافتن آن آگاهیها، دوره نیمکت نشینیام تمام شد و وارد جریان بازی شدم.
من تمام آن کارگاه را برای خودم ضبط کرده بودم. یادم میآید هر روز ۵ صبح بیدار میشدم، لب دریا میرفتم و در حین ورزش، فایل ضبط شدهی این کارگاه را گوش میدادم. به آنها فکر میکردم. به زندگیام در آن روزها و خواستههایی که داشتم، شغلی که در آن بودم و … و تکرار آن آگاهیها مرا مجبور کردهبود تا مرتب از خودم بپرسم:
آیا میخواهم همین شیوه را ادامه دهم؟
یا اینکه میخواهم تغییری جدی ایجاد کنم؟
و هر بار که دوباره آن آگاهیها را میشنیدم، مطمئنتر میشدم که باید تغییری وسیعتر از آنچه تا کنون فکرش را میکردم، ایجاد کنم. مهمترین نکتهای که این دوره فریاد میزد این بود که:
نمیتوانی هم این خواستههای جدید را داشته باشی و هم در همین موقعیت شغلی بمانی.
نمیتوانی همزمان هم بخواهی باورهایت را تغییر دهی و هم همان رفتارها و شیوه قبلیات را دنبال کنی.
در واقع تکرار آن آگاهیها که همراه با تعمق و تفکر بود و مرتباً تمام رفتارها و نگرشهایم را بازبینی میکرد و آن جایی که با آن آگاهیها همخوانی نداشت را به رخ من میکشید، هیاهویی درونم به راه انداخته بود و باورها و نگرش جدیدی در من میساخت.
اید با همین ایمان نیز، ورودیهای ذهنت را کنترل کنی و ذهنت را با ورودیهای ثروتآفرینی مثل آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت۱ تغذیه کنی. با تکرار آن آگاهیها، علف های هرز ذهنت را ریشه کن کنی و حصاری دور دانهی باورهای ثروتآفرین جدیدی که در حال شکل گرفتن هستند بکِشی تا، ورودیهای نامناسب قبلی، آن را لگد مال نکند.
و دریک کلام باید هر لحظه از خودت بپرسی:
«آیا میتوانم به همان شیوهای باورهای جدیدم را مراقبت و تغذیه کنم که، یک مادر، نوزاد تازه متولد شدهاش را مراقبت و تغذیه میکند؟». این مهم ترین کار زندگی تو درباره پرورش باورهای نوپایت است.
ایمان داشته باش بذری که در اولین روز این سفر کاشتهای، در طی این ۲۱ روز ریشههایی در اعماق وجودت دوانده است که اگر به تغذیهاش ادامه دهی، باورهای قدرتمندکنندهای میسازد و نتایجی را رقم میزند که سال دیگر هیچ ربطی به امسالت نداری. از دوره رانشناسی ثروت،۱ برای سرعت بخشیدن به این موضوع استفاده کن.
هر بار که به فایلهای روانشناسی ثروت ۱ گوش می دهم، دوباره مطمئن می شوم که این دوره آنقدر کامل، صریح و آشکار، اصل و اساس تجربه استقلال مالی را به آدم یاد می دهد که دیگر جای سوالی باقی نمی گذارد.
هر بار که با کمک این دوره مسئله جدیدی را در زندگی ام حل می کنم، به یقین می رسم که آموزش های این دوره فرمولی کارا به دستم داده که راهکاری تمام عیار برای همه مسائل زندگیام در همه دورانهاست.
حتی هر بار که نصفه و نیمه به هدفی میرسم و شروع به یافتن ارتباط میان آن نتایج و باورهایم، به همان شیوهای مینمایم که در این دوره آموختهام، به وضوح درمیابم که:
قانون ۱۰۰٪ جواب میدهد و باورهایی که ساخته ام، تا همین جای کار را جواب داده. پس اگر نتایج بزرگتری می خواهم، باید ایمان بیشتر و باورهای قدرتمند کننده تر و ثروت آفرین تر بسازم. به همین دلیل دوباره به تغذیه آن باورها ادامه میدهم.
این دوره مثل یک گنج تمام نشدنیاست که خیال آدم را برای همیشه راحت میکند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز بیست و دوم
فارغ از اینکه تاکنون چقدر توانستهایم متعهد به کنترل ذهن و ساختن باورهای قدرتنمدکننده باشیم، بزرگترین نعمت زندگی ما و بزرگترین سپاسگزاری هر کدام از ما که اینجا جمع شدهایم، از خداوند در هر لحظه، «آگاه بودنمان از نحوه خلق اتفاقات زندگیمان است».
وگرنه افراد زیادی کل زندگیشان را کورکورانه پیرو باورها و نحوه تفکری هستند و از آن مشاوره میگیرند که اساسش بر کمبود، محدودیت، عدم لیاقت، ترس، طمع و شرک استوار است و متعجبند چرا دست به هر کاری میزنند خاکستر میشود؟
چرا حساب و کتابهایشان درست از آب در نمیآید و چرا ۸شان همیشه در گرو ۹شان است.
متعجند که چرا تمام عمرشان به پرداخت قسط و بدهی گذشته اما بدهیهایشان تکان هم نخورده.
متعجبند که چرا همیشه یک هزینه غیرمترقبه از راه میرسد و همه نقشههایشان را نقش برآب میکند. آنها به همه چیز فکر میکنند. همه عاملی را بررسی میکنند، هر احتمالی را در نظر میگیرند، به خاطر تغییر اوضاع هزینههای گزافی میکنند اما موضوع به تغییر باور که میرسد، زیاد آن را جدّی نمیگیرند.از نظر آنها موضوع باورها یک موضوع فانتزی است که اولویت چندانی ندارد به همین دلیل، بیآنکه متوجه باشند، عمر و پولشان صرف پرداخت بهای خرابیهایی میشود که، باورهای محدودکنندهشان به بار آورده است.
باورهای تو راهنمای زندگی توست.
باورهای تو خالق تک تک اتفاقات زندگی توست.
باورهای تو مشاور دائمی تو و منشأ تمامی ایدهها و راهکارهایی است که برای موضوعات مختلف داری. از مشاورههایی که به تو برای افزایش درآمدت دارد تا چگونگی بهبود روابطات و…
اگر مشاوری که همه امور زندگیات را به آن سپردهای، مشاور لایق و قدرتمندی نباشد، زندگی یک جهنم واقعی میشود.
آنوقت پول و عمر تو که باید برای لذت بردن از یک رابطه عاشقانه هزینه میشد، در راهروهای دادگاه و در مشاجرههای وحشتناک برای خلاص شدن از شر یک رابطه نامناسب هزینه میشود.
آنوقت پول و زمانی که باید صرف لذت بردن از یک غذای خوشمزه با تنی سالم هزینه میشد، صرف درمان بیماری و گذران وقت در بیمارستان میشود.
آنوقت پول و زمانی که باید صرف ایدهپردازی برای انجام کار مورد علاقهات و لذت بردن از انجامش میشد باید، صرف رفتن از این پاسگاه به آن دادگاه برای یافتن ردپای کلاهبرداری میشد که تمام سرمایه زندگیات را با یک وعده دروغین با تاراج برده است.
آنوقت پول و زمانی که باید صرف تهیه یک ماشین با کیفیت و لذت از رانندگی با آن میشد، صرف ماندن در جادهای در ناکجاآباد و پرداخت بهایی سنگین برای حمل با جرثقیل و سپس تعمیر موتور آن ماشین میشود که حتی از خود ماشین هم گرانتر است.
پس قضیه جدیتر از این حرفهاست. باید انتخاب کنی که میخواهی دنباله رو چه نحوه تفکری باشی و افسار زندگیات را دست چه باورهایی بدهی و چه نحوه نگرشی را به عنوان مشاور برگزینی.
اما خبر خوب این است که این مشاور قابل تغییر است. میتواند به مشاوری لایق بدل شود و با راهکارها و ایدههایش درهایی از نعمت و برکت به زندگیات بگشاید.
پس درباره هزینه کردن برای تغییر این مشاور دست و دلباز باش وگرنه مجبور به پرداخت بهایی سنگین بابت ویرانگریهای یک مشاور نالایق خواهی شد.
منتظر خواندن «۲۲ امین نکتهای» هستم که هر کدام از شما همسفران خوش ذوق، قرار است در سفرنامهات ثبت نمایی?
نکته مهم اینجاست که:
باورهای ما با همین تغییرات کوچک در رفتارمان شروع به تغییر میکند و یادآوری همین نکات کوچک اما به کرّار است که موجب میشود به تغییر عادتهای بیمارگونهی قبلی، مصمم بمانیم.
فقط کافی است به برداشتن این قدمهای کوچک، تداوم ببخشیم و هر روز یک نکته دیگر از قوانین زندگی را، به آرشیومان بیافزاییم.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته
روز بیست و سوم
«هدایت» کلید واژه لحظه به لحظه این سفر است و باید کم کم کلید واژهی تک تک لحظههای زندگی ما نیز بشود.
روز اول که قصد این سفر را کردم، اول لیستی از فایلها تهیه و تصمیم گرفتم یک روز تمام وقت بگذارم، لیستی از فایلها تهیه کنم، آنها را دستهبندی کنم، برای آنها متن بنویسم و در آرشیوم بگزارم و هر روز یکی از آنها را در کانال با شما به اشتراک بگذارم.
اما از همان روز اول، این سفر خیلی واضح به من گفت که میخواهد لحظههای منحصر به فرد خودش را داشته باشد. میخواهد سکّان به دست آن نیروی برتر باشد و میخواهد مسیر بعدیاش را، همین نیروی هدایتگر تعیین کند.
برای همین تمام عطای آن برنامه ریزی را به لقایش بخشیدم تا اجازه دهم خداوند همان نیروی هدایتگری که درون همهی ماست، همه ما را در هر روز از سفر، به آگاهیای هدایت کند که باید بشنویم و برکتش را بپذیریم.
و این نیرو همان خداست، همان سلامتی است، همان ثروت است، همان عشق است، همان آرامش است، همان اطمینان قلبی است و همان خوشبینی همیشگی است.
هروقت به این نیروی هدایتگر اعتماد کردی و توانستی هدایتش را به برنامه و شیوهای ترجیح دادی که ذهنت یک عمر با دلیل و منطق برایت چیده، بدان که توحیدی شدهای.
سهم تو از عشق، سلامتی، ثروت و آرامش، به اندازهای است که میتوانی توحیدی بشوی و توحیدی بمانی.
اولین بار که با تمام وجودم اساس توحید را درک کردم، جلسه دوم و سوم دوره روانشناسی ثروت۳ بود. برای من این دو جلسه مثل دستگاه تصفیهای میماند که با وسواس و ظرافت خاصّی، بدون خطا شرک را ذرّه ذرّه از وجودت جدا میکند. وجودت را خالص میکند و سکّان را به دست نیروی توحیدگرای درونت میسپارد.
زیرا شرک است که موجب شده، نیروی توحیدگرای درونت که همه راهحلها را میداند را، دست کم بگیری و تلاش کنی تا مسائل را به شیوه ذهنت حل کنی.
ذهنی که هیچ اساس قابل دفاعی ندارد و پشت ماسک «ترس» پنهان شده و تا زمانی قدرت تاخت و تاز دارد که ایمان نباشد.
ذهنی که همواره در حال حساب و کتاب کردن برای هر قدمی است که میخواهی برداری.
ذهنی که همیشه در حال جداکردن ممکنها از غیر ممکنهاست. معمولاً هم لیست ممکنهایش خالی است، حال آنکه ظرفیت لیست غیرممکنها همیشه تکمیل است. مثلاً میگوید:
«امکان ندارد بتوانی کسب و کارت را با تواناییهای همین لحظهات راه بیاندازی. پس باید برای جلب نظر رئیس فلان بانک کاری انجام دهی تا وامی بگیری»
«برای جذب همسر دلخواهت، باید فلان عمل جراحی زیبایی را انجام دهی زیرا به اندازه کافی زیبا و لایق نیستی»
«راه حل این مسئله فقط در دست فلان رئیس یا فلان مأمور دولت است»
«برای این خواسته باید این مدرک را از فلان دانشگاه بگیری»
«اوه!… این خواسته بزرگتر از آن است که بشود به آن فکر کرد»
«دور این یکی را خط بکش چون مال از ما بهتران است»
«عمراً عمرت به تحقق این یکی قد دهد»
«قبلاُها که دست کم بود شاید میتوانستی، اما الان فکرش را هم نکن»
اما نیروی هدایتگر درونت، بیرون و محدودیتهایش را نمیشناسد، بزرگی یا کوچکی خواسته برایش فرقی ندارد، برای او نه تنها دست زیاد نشده بلکه فرصتها هر روز در حال بیشتر شدن و جهان هر روز در حال ثروتمندشدن است.
نگاه او نگاه «ان معالعسر یسری است»و به تو این امید را میدهد که هیچ محدودیتی را باور نکن. زیرا اگر خواستهای در دلت زنده شده نشانهای است که میگوید:
توانایی لازم برای تحقق آن خواسته، زودتر از این آرزو آمده است.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و چهارم
جهان ما، مبتنی بر مدار و فرکانس است. یعنی به گونهای برنامهریزی شده تا تو را در مداری هماساس با باورهایت قرار بدهد تا اتفاقات، شرایط، آدمها و فرصتهایی هم اساس با باورهایت را تجربه کنی.
به زبان سادهتر جهان همیشه باورهایت را به تو ثابت میکند.
بنابراین وقتی در حال مثالآوردن از آدمهایی هستی که مشکلاتی شبیه به تو دارند، به سختی پول در میآورند و کار و زندگیشان به دلار و شرایط اقتصادی و سیاسی وابسته شده ، نه به دلیل است که اوضاع بحرانی است یا پول درآوردن سخت است یا جهان ما دچار کمبود ثروت، فرصت و نعمت شده است، بلکه دلیل حضور آن آدمها در زندگیات، باورها و نگرش مشابهتان با هم است که شما را هممدار گردانیده و سر راه هم قرار داده است.
وقتی ناباورانه به نتایج آدمهای مدار بالاتر نگاه میکنی و هر جور که با چرتکه باورهای محدودکنندهات حساب و کتاب میکنی نمیتوانی چنین نتایجی را باور کنی، نه به دلیل است که آنها از راههای نادرست به ثروت رسیدهاند یا شانس آوردهاند یا خداوند برایآنها خواسته و برای تو نخواسته است،
بلکه دلیل این تفاوت زیاد در نتایج، تفاوت زیاد در باورهایتان است.
داستان زندگی تک تک ما، داستان باورهایمان است.
شرایطی که الان در زندگیات تجربه میکنی، از میزان سلامتی، وضعیت مالی، روابطی که داری و مسائلی که درگیر آنها هستی، هرچقدر دلخواه یا نادلخواه، این را به تو میگوید که:
باورهایی که ساختهای تا همین جای نتایج را جواب داده است. اگر نتایج بزرگتر و متفاوتتری میخواهی، باید باورهای قدرتمندکنندهتر و متفاوتتری بسازی.
اگر تلاش میکنی تا دلیل این تفاوتها در زندگی خودت و افراد موفق را، به عواملی غیر از باورهایت ربط دهی، به این دلیل است که هنوز نتوانستهای نقش باورهایت را در خلق اتفاقات زندگیات بپذیری. وقتی هم عمیقا نپذیری که جهان فقط به فرکانسهایت پاسخ میدهد و تو را در مداری از جنس باورهایت قرار میدهد تا اتفاقات همجنس با باورهایت را تجربه کنی، قدرتی برای تغیر باورهایت نداری
اولین قدم برای باورسازی، این است که:
بپذیری تمام اتفاقات زندگیات بدون استثناء نتیجه باورهای خودت است.
رسیدن به چنین حدّی از پذیرش، یعنی بستن راه تاخت و تاز نجواهای ذهن. وقتی هم راه نجواها بسته شود، راه تمام بهانه ها بسته میشود. این یعنی کنترل ذهن و شروع باورسازی و شروع حرکت به مدارهای بالاتر.
وقتی قبول کنی که شرایط نادلخواه زندگیات نه بخت و اقبال بد توست و نه خواست خداوند، بلکه تماماُ در کنترل خودت است و به دست باورهای خودت ساخته شده، این امید در دلت ساخته میشود که:
پس میتواند به دست خودت هم تغییر کند.
اما اگر بپذیری که شرایط تو به دست دلار ساخته شده، امیدی برای تغییر شرایط نداری چون توانی برای کنترل دلار نداری. سپس
تغییر آنچه که بپذیری خودت آن را بهوجود آوردهای، بسیار آسانتر و امکان پذیرتر از آنچه است که، فکر میکنی نقشی در ایجادش نداشتهای.
این نکته مهم ۲۴ امین روز این سفر پربرکت است.
شما هم نکته امروزت را حتماً در بخش نظرات این فایل بنویس و یادت باشد که این نوشتن چه قدرتی دارد و چه نیروهای نامرئیای را در درونت بیدار میکند.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و پنجم
اگر میتوانی مثالهایی از افراد پیدا کنی که بعد از اینکه ثروتمند شدند، آدمهایی بیرحم و سنگدل شدند.
یا فردی را میشناسی که فکر میکنی به محض رسیدن به ثروت، خودش را گم کرد و آدم مغروری شد یا آدمهایی را در اطرافت به یاد میآوری که، دلیل از هم پاشیدن خانوادهاش یا خیانت به همسرش، ثروتمند شدنش بوده، نشانههایی قوی از یک باور بسیار خطرناک است که یکی از مهمترین دلایل نداشتن استقلال مالی است.
به عبارت دیگر، اگر احتمال یا دلیل تو برای رفتار نامناسب و غیرانسانی آدمها، «به ثروتمندبودنشان ارتباط دارد»، نشانهی محکمی است از این باور خطرناک که:
ثروت ما را از خدا، انسانیت و هر ویژگی خوب دور میسازد.
این باور، یکی از مُهلکترین حربههای شیطان است برای اینکه حتی به مدار ثروت، نزدیک هم نشوی.
برای همین است که اکثراً در آخرین لحظه همه چیز خراب میشود. در آخرین لحظه معاملهات انجام نمیشود یا درست در لحظهی به ثمر نشستن ایدهات، اوضاع به گونهی دیگری پیش میرود که دوباره اوضاع مالیات از همان حدّ همیشگی فراتر نرود و خلاصه همیشه یک جای کار درباره وضعیت مالیات بلنگد.
و هزاران معمای دیگری که میتوانی در آنها، ردّ پای این ترمز را پیدا کنی.
وقتی این ترمز بخشی از باورهایت باشد، اصلا مهم نیست که برای رشد کسب و کارت چقدر تلاش میکنی یا چقدر آدم خلاق و خوش ایدهای هستی. زیرا سکّان به دست این باور است و این باور به شدت تلاش میکند تا با دور کردن تو از ثروت، تو را همان آدم خوب همیشگی نگاه دارد.
یعنی حتی اگر به خاطر سایر باورهای خوبت، در فرصت مناسبی قرار بگیری، این باور در نهایت معادله را به گونهای تغییر میدهد که نتیجه، ثروت نباشد. این باور در کنار ۲ باور «احساس عدم لیاقت» و «باور کمبود»، مهمترین باورهای محدودکنندهای هستند که، باید برنامهای همیشگی برای اصلاحشان داشته باشی و از آنها غافل نشوی.
زیرا شیطان ذهن در باره این ۳ باور اساسی، هیچوقت دست از تلاش برنمیدارد و همواره منتظر یک فرصت مناسب است.
پس راهی نداری جز اینکه برای تغییر این باور جهادی اکبر به راه اندازی و خبر خوب این است که میتوانی کار را از آگاهیهای این فایل شروع نمایی.
این یادآوری، ۲۵ امین برگ سفرنامهام بود که آنها را با شما هم شریک شدم.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و ششم
این اصل که: «تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء نتیجه باورهای خودت است»،
بذر توحید است.
این اصل، دروازه هدایت به زندگیای است که تحت کنترل آگاهانهی خودت است نه قیمت دلار، نه رئیس بانک، نه قوانین دولتها و سیاستها.
این اصل، اساس «در صلح قرار گرفتن با تمامیت زندگی»است.
وقتی این اصل را باور میکنی، همه نگرانیهایی رنگ میبازد و همه تنشهایی اهمیتش را از دست میدهد که، آسایش را از تو ربوده بود.
وقتی این اصل را میپذیری، اول از همه به آرامش میرسی،
دیگر نگران از دست دادن آدمهایی نیستی که، از دست دادنشان را به معنای نابودی میدانستی.
دیگر نگران خلاص شدن از دست آدمهایی نیستی که بودنشان را عامل بدبختیات میدانستی.
دیگر تلاش نمیکنی تا آدمها را از خودت راضی نگه داری یا برای روز مبادا اعتبار جمع کنی.
زیرا دیگر روز مبادایی وجود نخواهد داشت وقتی باور میکنی- خداوند- آنکه رابطهات با او دائمی است، آنکه از رگ گردن به تو نزدیکتر است، آنکه جزئی همیشگی از او هستی، قدرت خلق زندگیات را تنها در دست باورهایت قرار داده و هیچ احدی هیچ قدرتی در زندگی تو ندارد.
اما بدون درک این اصل، راهی به سوی تجربه ثروت و فراوانی نداری.
بدون درک این اصل، در نگرانیای همیشگی زندگی میکنی.
بدون درک این اصل، راهی به مسیر توحید، یعنی همان مسیری که قادر میشوی خداگونه عمل کنی و مثل خداوند خالق باشی، نداری. زیرا این اصل سنت خداوند است و بدون شناخت سنت خداوند، راهی به سوی شناخت خداوند نداری.
توحید عملی یعنی رفتار کردن بر اساس این اصل و شرک یعنی رفتار کردن بر خلاف این اصل.
وقتی قیمت دلار تو را نگران میکند، وقتی از دست رفتن رابطهی عاطفیات تو را میترساند، وقتی تنها راه حل مسائل مالیات را در گرو مورد توجه قرار گرفتن توسط کارفرما، رئیس بانک و هر عاملی بیرون از خودت میدانی، وقتی نگران کم شدن مشتریهایت هستی، یعنی خودت و فرکانسهایت را هیچکاره میدانی و باور داری زندگی تو را دلار، فردی که عاشقش هستی، کارفرمایت و مشتریهایت رقم میزنند. در یک کلام یعنی مشرک شدهای.
اما هر زمان که منشأ رفتار و اعمالت این باور بود که: «زندگی من در دست باورهای خودم است»
و به خاطر این نگاه، نه ترسی داشتی و نه غمی، نه نگران نتیجه نهایی بودی و نه غصهی گذشته را خوردی، بدان که به اندازه ابراهیم، یکتاپرست شدهای.
این یادآوری، ۲۶ امین برگ سفرنامهام بود که آنها را با شما هم شریک شدم.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و هفتم
تک تک آنچه تجربه میکنی، خواه آنها را دوست داری یا نداری، خواه آنها را می خواهی یا نمیخواهی، حاصل فرکانسهایی است که خودت آگاهانه یا ناآگاهانه به جهان هستی ارسال نمودهای.
«درک قوانین زندگی» یا «بیاطلاع بودن از این قوانین»، تغییری در ذات تو که قدرت خلق کنندگی دارد، ایجاد نمیکند. زیرا تو همیشه یک خالق بودهای و خواهی ماند. اما احتمالاً به خاطر ناآگاهی از قوانین، اکثراً خالق شرایط نادلخواه بودهای. منظورم همان شرایطی است که از داشتنشان گله داری و هر بار دلیل آن شرایط را با مقصرهای متنوعی توجیه کردهای.
اما کشف قوانین زندگی، از تو خالق بهتری میسازد. زیرا به تو کمک میکند تا آگاهانه خالق شرایط دلخواهت باشی.
اصل و اساس این قوانین، که باید با تک تک سلولهای وجودت آن را بپذیری این است که:
تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء، حاصل فرکانسهایی است که در هر لحظه به جهان ارسال میکنی. سیستم جهان را به گونهای طراحی شده که در هرلحظه به فرکانسهایت واکنش نشان دهد. این بهترین خبری است که میتوانی بشنوی. زیرا این نوید را به تو میدهد که، تو در هر لحظه این فرصت را داری تا از جایی که هستی شروع به حرکت به جایی نمایی که دوست داری باشی.
این تمام هدف و مأموریت این سفر است. سفر از شرایطی که هستی (حال هرچقدر خوب) به شرایطی که دوست داری و آرزو داری تجربه کنی.
این سفر به تو چگونگی ساختن فرکانس شرایطی را میآموزد که، دوست داری تجربه کنی. زیرا داد و ستد تو با این جهان فرکانسی، به وسیله فرکانس است. پیمون جهان برای مراوده با تو، فرکانس است. برای او هر چیزی یک فرکانس مشخص دارد. یعنی هر آنچه که بشود آن را در این جهان جسمانی تجربه یا حتی تصور نمود. اعم از:
سلامتی، بیماری، یک رابطه عاشقانه، دعوا و مشاجره، تلفن زدن به یک دوست، شرکت کردن در یک جشن، خریدن یک خانه یا ماشین، تجربه یک غذای خوشمزه، تنفر از یک غذای خاص، دیدن منظرهای زیبا، دیدن رابطهای زیبا، دیدن چهرهای زیبا، قضاوت درباره چهرهای نازیبا، همکار شدن با یک فرد خوش اخلاق یا بد اخلاق، ایده هایی که به ذهن ما می رسد، راهکارهایی که برای موضوعات مختلف داریم، داشتن فرزندی با ویژگی خاص، تجربه یک منظره ی دلپذیر، برخورد با یک موضوع نگران کننده، نگرانی از پرداخت هزینه ها، زندگی در یک محله زیبا و تمیز، شکایت از یک محله کثیف، آزادی زمانی برای انجام کارهای دلخواه، شکایت از نداشتن وقت آزاد، تجربه یک گفتگوی دوستانه، تحسین یک رابطه زیبا، حسادت درباره یک رابطه زیبا، تجربه سرماخوردگی، فرار از سرما نخوردن، مشاهده دعوای غریبه ها در خیابان، دیدن یک آهوی زیبا کنار جاده، لغو پرواز و…
این مثالهای فیزیکی و ملموس را بکار بردم تا بگویم منظورم همه آنچه که بشود آن را تجربه کرد یا به ذهن راه داد، دارای یک فرکانس مشخص است که جهان میتواند به راحتی آن فرکانس را اندازه بگیرد و با توجه به مقیاس و شدت فرکانسهایی که از شما دریافت میکند، اتفاقات مشابه آن فرکانس دریافتی را کنار هم بچیند و وارد زندگیات نماید. این برنامه پشت پردهی اتفاقات زندگیات است. همان اتفاقاتی که تا کنون دلایل متنوعی مثل شانس، سرنوشت، جو جغرافیایی و … برایشان آوردی.
«دریافت فرکانس و ترجمه ی آن به شکل اتفاق و تجربه» کل برنامه جهان است. دقیقاً تمام آنچه که همیشه و هر لحظه در جهان در حال رخ دادن است.
تو یک موجود فرکانسی هستی و وارد جهانی شدهای که به این فرکانسها واکنش نشان میدهد. آنچه جهان از موجودیتات می شناسد، فرکانس است. زبان داد و ستدت با جهان، زبان فرکانس است. پس اولین قدم برای تغییر هر شرایطی، تغییر فرکانس است. به همین دلیل از نظر من، دوره روانشناسی ثروت۱ ، استاد آموزش چگونگی تغییر فرکانس است.
آگاهیهای این دوره بی قیمت است و نهایتی برای درک آنها و بیشتر نتیجه گرفتن از آنها وجود ندارد. آگاهیهای این دوره به معنای واقعی کلمه نسل آدم را تغییر میدهد. یعنی چنین حدّی از تغییرات بنیادین در ژنتیک آدم ایجاد میکند. من این تغییر را با گوشت و خون و استخوانم لمس کردهام.
افراد زیادی هنوز نتوانستهاند راهشان را پیدا کنند. حتی آنها که فکر میکنند قانون باور را فهمیدهاند و اهمیت موضوع باور را تشخیص دادهاند نیز، نتوانستهاند ارتباط میان فرکانسها و باورها یا نحوه ایجاد یک باور و چگونگی تبدیل یک فرکانس به اتفاق را درک کنند. چون هنوز نفهمیدهاند که خودشان یک دستگاه فرکانس ساز و باور ساز هستند. چون هنوز نفهمیدهاند که مالک آنها، فرکانسهای خودشان است.
دستگاهی که در هر لحظه، به وسیله کانون توجهاش، به وسیله گفتگوهای درونیاش، به وسیله خشمها، نگرانیها، حسادتها، طمعها، تحسینها، امیدواریها، سپاسگزاریها و تمام آنچه در ذهنش میگذرد و در هر لحظه با آن درگیر است و در ذهنش میچرخاند و در گفتگوهای ذهنی یا فیزیکیاش به آنها پر و بال میدهد، در حال تولید فرکانس و در حال جهت دادن به زندگیاش است.
افراد زیادی از این اصل غافل شدهاند و به دلیل این غفلت، درگیر یادگرفتن مهارتهایی مثل هیپنوتیزم، هاله درمانی یا یک شیوهی جادویی برای تغییر باورهاشان هستند. اما فارغ از اینکه آنها به دنبال چه شیوهای هستند، جهان به شیوه خودش کار میکند. شیوهای که مدام به کانون توجه تو پاسخ میدهد.
به همین دلیل، باید برای کنترل کانون توجهات جهادی اکبر به راه اندازی. زیرا کانون توجه تو”، اسلحه قدرتمندی است که می توانی با کنترل آن، زندگی ات را بسازی یا با رها کردن آن، زندگی ات را نابود نمایی.
اولین قدم را با کنترل کانون توجه ات نسبت به موضوعات مختلف در هر لحظه شروع کن. تمام رخدادهای این سفر، از این نوشته، تا آنچه که در فایل هر روز میشنوی، آنچه که به عنوان برگی از سفرنامهات در قسمت نظرات مینویسی یا نوشتههای همسفرانت را میخوانی، تمام این ردپاهای به جا گذاشته شده، همان معجونی است که برای ساختن باور به دنبالش بودهای.
احساس خوبی که در این لحظات تمرکز، تجربه میکنی، نوید ساخته شدن ریشههایی را میدهد که ثمرهاش بیانتهاست. احساس تو، در هر لحظه میزان هماهنگی یا ناهماهنگی کانون توجهات را با آنچه که میخواهی، گزارش میدهد.
“احساس تو”، در هر لحظه به تو می گوید که چقدر میان ذهنت و روح (اصل و اساس خوشبختی در تمام جنبهها) هماهنگی وجود دارد و با این کانون توجه و با این جنس از فرکانس، باید منتظر ظهور چه نتیجه ای باشی.
یعنی با توجه به احساسی که از «توجه به هر موضوع خاص» تجربه می کنی، می توانی به این سوالات پاسخ دهی که:
آیا در حال ارسال فرکانس خواستههایت هستی یا فرکانس ناخواستههایت.
آیا رفتاری که الان انجام می دهی، ناشی از یک باور قدرتمند کننده است یا باوری محدود کننده.
آیا سکّان به دست ذهن است یا قلب.
آیا در حال قدرتمندکنندهتر ساختن یک باور قدرتمندکننده هستی یا محدودکنندهتر کردن یک باور محدودکننده؟
آیا در مسیر خواستههایت در حال حرکت هستی یا راه را برای ورود ناخواسته های بیشتر، باز کردهای؟
درک هیچ موضوعی، مهم تر از “درک رابطه میان ذهنت و روح” نیست. این مهارت را دوره عشق و مودت در روابط به خوبی به تو میآموزد. این دوره اول از همه خودت را به تو میشناساند و به تو خودشناسی میآموزد تا بتوانی مهمترین رابطه زندگیات یعنی «رابطه میان ذهن و روح» را بسازی. وقتی هم این رابطه ساخته شود، سایر روابط زندگیات را مدیریت میکند. رابطهات با ثروت، سلامتی، عشق، آرامش و …
«احساس تو»، یعنی آنچه در قالب خشم، نفرت، ناامیدی، نگرانی، حسادت، حسرت، طمع، انتقام، عشقورزی، امید، توکل، ایمان، تحسین، سپاسگزای و… تجربه میکنی، همیشه تو را از نوع این رابطه و فاصلهی فرکانسیای که میان ذهنت و روح وجود دارد، مطلع می کند.
هرچه احساس بهتری داشته باشی، یعنی این فاصله کمتر است و هر چه احساست بدتر باشد یعنی این فاصله در حال افزایش است.
هر چه این فاصله بیشتر باشد یعنی در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی که نتیجه اش را دوست نداری. هرچه این فاصله کمتر باشد، یعنی فرکانس های قدرتمند کنندهتری را به جهان ارسال نموده ای که نتیجه اش ورود خواسته های بیشتر، به زندگی ات است.
هرچه این فاصله بیشتر باشد، از منبع ثروت و خوشبختی فاصلهی بیشتری داری و هرچه این فاصله کمتر باشد، یعنی خداگونهتر شدهای.
در یک کلام، کیفیت نتایج تو، بستگی تمام به میزان فاصله ذهنت از روح دارد. هرچه فاصله بیشتر باشد، کیفیت کمتر و هرچه فاصله کمتر باشد، کیفیت بیشتر است. برای همین است که میگویم آگاهیهای دوره عشق و مودت در روابط، مهمترین رابطهی زندگیات را شکل میدهد و مهم تر از همه، وقتی به شناخت کاملتری از این رابطه می رسی، یعنی به شناخت کامل تری از خودت رسیده ای.
این شناخت، کلید گنجی بیانتهاست و تو را قادر به تفسیر فرکانس هایی می سازد که در هر لحظه به جهان ارسال می کنی. آنوقت می توانی بر اساس این تفسیر، نتایجت را پیش بینی نمایی.
حتی میتوانی با تغییر آگاهانه و به موقع کانون توجهات و تغییر فرکانسهایت، از ظهور نتایج ناخواسته پیشگیری نمایی.
برای همین است که میگویم اعجاز خداوند، «در لحظه بودنش است». هر لحظه برای او متفاوت است. زیرا خاصیت قوانینش این امکان را به تو دهد تا فارغ از اینکه در این لحظه شرایط چیست، لحظهی بعدیات را به شکلی که دوست داری، بیافرینی. این یعنی احساس آزادیِ کنترل داشتن بر تمام جنبه های زندگی.
آگاهی فایل روز ۲۷ام سفر، به معنای واقعی کلمه زندگی ساز و هدایتگر است. این فایل زندگیساز و هدایتگر را بیش از حد جدی بگیر. حتماً دربارهاش بنویس و حتماً نوشتههای همسفرانت را نیز بخوان.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و هشتم
قانون خیلی سادهای وجود دارد که:
تو به یک اندازه توانایی تجربه فقر یا ثروت، کمبود یا فروانی را داری. اما اینکه وارد کدام مدار شوی و چه شرایطی را تجربه کنی، در دست باورهایت است.
قانون بسیار واضحی وجود دارد که تو در مداری از جنس باورهایت قرار میگیری و در آن مدار اتفاقات، شرایط و آدمهایی از جنس باورهایت را تجربه میکنی.
و قانون کاملاً ثابتی وجود دارد که: هرچه باورهایت قدرتمندکننده تر شود، ترسها و نگرانیهایت کمتر و هرچه ترسها و نگرانیهایت کمتر شود، نعمتهای زندگیات بیشتر میشود و هرچه نعمتهای بیشتری تجربه کنی، به باورهای قدرتمندکنندهات قدرت بیشتری میدهی و وارد مدارهای بالاتری میشوی که با نعمتهای بیشتری احاطه میشوی تا آنجا که آنقدر از مدار کمبود فاصله میگیری که هرگز راهی به سوی تجربهاش نخواهی داشت.
مثل قانون اول نیوتن که میگوید: اگر یک جسم در حال حرکت، با مانعی مواجه نشود، تا ابد به حرکت یکنواخت خود ادامه میدهد.
به دلیل وجود این قانون است که: اوضاع هر روز تا ابد بهتر و بهتر میشود.
پس چرا نمیتوانی این قانون واضح، مشخص و منطقی را باور کنی و بر اساس این اصل پیش بروی؟
چرا همواره به دنبال راهی هستی تا از عهدهی روز مبادا بر آیی؟
چرا همیشه نگران کم شدن، تمام شدن و از دست رفتن هستی؟
چرا باور به کمبود تا این حد در اعماق وجودت ریشه دوانده که حتی در لحظاتی که با نعمتها احاطه شدهای نیز، به جای لذت بردن از آن لحظه، نگران تمام شدنش هستی؟
حقیقت این است که هر روز منابع جدیدی از نعمتها کشف میشود و هر روز راهها و ایدههای سادهتری برای بهره برداری از منابع موجود، دسترسمان بوده، پدیدار میشود.
فراوانی و ثروت، حقیقت این جهان است. حقیقتی که میتوانی به وضوح در زندگی خودت ببینی که بسیار بهتر و راحتتر از پدربزرگت زندگی میکنی. حتی بهتر از ۵ سال قبل خود زندگی میکنی. پس چرا نمیتوانی با وجود اینهمه نشانهی واضح، فراوانی جهان را باور کنی؟
پاسخ ساده است. چون نتوانستهایم به اصل و اساس جهان که خوشبختی و فراوانی است، اعتماد کنیم. لذا به جای لذت از مسیر، نگران نتیجهایم. وقتی هم به این اصل اعتماد نکنیم یعنی به خدا اعتماد نکردهایم و وقتی هم به خدا اعتماد نکنیم تا ابد در ترس و نگرانی از کمبود، خواهیم زیست.
قانون ثابتی وجود دارد که: نمیتوانی در مسیر ثروت باشی و نگران هم باشی. نگرانی با ثروت همنشین نمیشود. نمیتوانی همزمان نگران وعده شیطان یعنی فقر و کمبود باشی و به فضل و برکت خداوند هم دسترسی داشته باشی.
الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ
شیطان وعده تهیدستى به شما مىدهد و به زشتیها وا مىدارد، ولى خداوند به آمرزش و فزونى نویدتان مىدهد که خداوند گشایشگرى داناست. (268بقره)
از نظر من، باور به فراوانی، توحیدی ترین باور است. زیرا معنای کامل اعتماد به ربّ و سیستمی است که بر این جهان مقرر شده. هرچه این باور عمیق تر شود، خداگونهتر میشویم.
هرچه این باور در تو ریشه بدواند، از شرک دورتر میشوی. چون نمیترسی، نگران نمیشوی و برای حفظ یک موقعیت، فرصت و یا یک آدم در رابطهات، برنامه نمیریزی. چون کمبود را باور نداری. چون وعده خداوند به فراوانی را باور داری:
همان وعدهای که به وضوح میگوید: اگر تمام درختان قلم شوند و دریاها مرکب، نمیتوانی فراوانی جهانم را بشماری.
و چه کسی قابل اعتماد تر از خداوند بر کلام خویش است؟!
سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولا. «منزه است پروردگار ما که وعدههایش انجام شدنى است.»
برای همین است که اصل، «توحید» است و هر چیزی غیر از آن فرع است.
توحید، نگرانیهایت را از ریشه میخشکاند و خوشبینیای تمام نشدنی در اعماق وجودت ریشه میدواند. وقتی سکّان در دست این نگاه قرار بگیرد، زندگیات روی موجی از برکت، فراوانی و نعمت سوار میشود.
باور به فراوانی که مصداق توحید است، به تو کمک میکند برکت هر لحظه از زندگیات را تماماً تجربه و دریافت کنی، بی آنکه نگران تمام شدن یا از دست رفتنش باشی.
اما باور به کمبود که مصداق شرک است، ترسی ناتمام و همیشگی در وجودت قرار میدهد تا حتی در زیباترین لحظههای زندگیات هم، نگران موقتی بودن آن نعمت و از دست رفتنش باشی.
فراوانی قانون سادهای دارد. فراوانی یک امر ذهنی است. سهم تو از تجربه فراوانی در جهان، به اندازهای است که ذهنت آن را باور میکند.
محال است به فراوانی باور داشتهباشی اما آن را در زندگیات نبینی.
محال است به فراوانی باور داشتهباشی، اما همزمان نگران از دست رفتن فرصتها و نعمتها هم باشی.
فراوانی با آرامش همنشین است. فراوانی و نگرانی را نمیتوان یکجا جمع کرد. افراد زیادی میگویند من به فراوانی باور دارم اما همواره در ترس و نگرانی به سر میبردند. آنها مدام نگران از دست دادن شغلشان، کم شدن مشتریهایشان، خرابی بازار، از دست دادن رابطهی عاطفیشان و … هستند.
به میزانی که نگران آیندهات هستی، به میزان ترسی که از تمام شدن نعمتها و فرصتها داری و به میزانی که نگران بدست نیاوردن نعمتها و فرصتها هستی، به همان میزان از تجربه فروانی، فاصله داری. این معیار خوبی برای اندازه گیری «باور به فراوانی در ذهنت است».
میزان نگرانیات درباره از دست دادن یا بدست نیاوردن نعمتها، همان بخش ساخته نشدهی باور فراوانی است. به اندازهای که باور فراوانی در وجودت ساخته میشود، نگرانیهایت کمتر میشود و به همان اندازه وارد مدار نعمتها میشوی و با آنها برخورد میکنی.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته❤️
روز بیست و نهم
دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، برای من یادآور «از نو شناختن خداوند است».
شناخت حقیقت توحید و ادراک چگونگی اجرایش در عمل.
اگر آگاهیهای جلسات ۹ و ۱۰ این دوره را یکی از بزرگترین نقاط عطف زندگیام بنامم، اغراق نکردهام. چون برایم وصل شدن به اصلم را بازآفرینی کرد.
وقتی صحبت از آگاهیهای جلسه ۹ و ۱۰ این دوره میشود، جنس آگاهیها، یک عشق ناب میشود که وجود هر فردی با هر دین و مذهبی عاشق شنیدن و درک آن آگاهی میشود و آن آگاهی مثل نوشدارویی بر جسم و جانش مینشیند.
وقتی این آگاهی را میشنوی، آنچنان با روحت یگانه و هماهنگ میپنداریاش، که منطق قوی آن، ذهنت را به کلی خاموش میکند تا وجه بیشتری از این آگاهی را بشناسی و ابعاد وسیعتری از آن را به یاد آوری.
چون موضوع اصلاً آموختن نیست. موضوع «به خاطر آوردن» است. روحمان تمام این آگاهی را میداند. روحمان خود این آگاهی است. روحما موجودیتش را میشناسد. فقط این ذهنمان است که آن را فراموش کرده است. شنیدن و به خاطر آوردن این آگاهی، ذهن و روحمان را در هماهنگی و یگانگی قرار میدهد و تمام خواستههای زندگی ما در لحظات این هماهنگی محقق میشوند.
در پی سلامتی هستی؟!
این هماهنگی، سلامتی را به جسم و جانب باز میگرداند.
این هماهنگی، عشق را به روابطات باز میگرداند
در پی رونق و ثروت هستی؟!
این هماهنگی رونق را به کسب و کارت میآورد. برایت مشتری و بازار میسازد. برایت تبلیغ میکند و برایت همه چیز میشود.
تنها کار زندگی تو همین است: «تلاش برای بیشتر ماندن در این هماهنگی». تمام معجزات زندگی ما در همین لحظه هماهنگی رخ میدهد.
بالاترین فرکانسها در همین لحظه هماهنگی ارسال میشود.
حتی همین حالا هم، این هماهنگی ما را راهی این سفر شگفت انگیز نموده و دور هم جمع کرده. فقط خدا میداند که جادوی این هماهنگی، چه معجزاتی در زندگی تک تکمان رقم بزند، چه خواستههایی محقق شود و چه گسترشی ایجاد شود.
جلسات ۹ و ۱۰ این دوره حقیقت خداوند را به شما میشناساند.وقتی این حقیقت را دوباره به یاد آوری، ایمانی و یقینی در وجودت بیدار میشود که از عهده تحقق هر خواستهای بر میآید و هر آرزویی را برایت به آسانی محقق میکند.
یکی از مهمترین آروزهای زندگی من، با شنیدن آگاهیهای همین دو جلسه محقق شد. من آنقدر این آگاهی را باور کردم و آنقدر با آن هماهنگ شدم که شاید به فاصله کمتر از یک ماه، خواستهای در زندگیام محقق شد که سالها آرزویش را داشتم.
هر بار که این ۲ جلسه را میشنوم، ساعت ها با خودم خلوت می کنم، به فکر فرو میروم و درباره خواستهام جدیتر میشوم وقتی تحققش را اینقدر ساده و در دسترس و اختیار خودم میبینم.
آگاهیهای این دو جلسه، واقعاً لازمه زندگی تک تکمان است. آگاهیهای این دو جلسه ما را به خداوند، به منشأ ایدهها و راهکارهایی وصل میکند که هر ناممکنی را ممکن میسازد. محال است آگاهی این دو جلسه را بشنوی اما درباره خواستهات دست به کار نشوی و قدمی بر نداری.
این دو جلسه، مفهوم واقعی هممدار شدن با خواسته است. این دو جلسه مفهوم واقعی رهایی است.
حالا هر وقت خواستهای دارم، تمام تلاشم اجرای آنچه است که در این دو جلسه میشنوم. تمام تلاشم ساختن چنین جنسی از هماهنگی با خواستهام است و فقط خدا میداند که آن خواسته چقدر راحت وارد زندگیام میشود.
شما هم امتحان کن. این بزرگترین راز موفقیتهای بیشماری است که از زمان درک این آگاهی در زندگیام کسب نمودهام.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسته ❤️
روز سی ام
اگر بخواهم تمام آنچه از استاد عباسمنش آموختهام را در یک جمله خلاصه کنم و بگویم این جمله مثل چراغی، روشنی بخش راهم بوده و مثل قطب نما مانع گمراهیام شده، آن جمله این است:
«تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است»
ما موجوداتی فرکانسی هستیم که وارد جهانی شدهایم که کار بی وقفهاش، پاسخ دادن به فرکانسهای ماست. حتی یک فرکانس کوچک هم بیجواب نمیماند و چیزی از قلم نمیافتد. اما این جهان ما را در مداری همجنس با فرکانسهای غالبمان قرار میدهد.
ما در شهرهای متفاوت زندگی نمیکنیم، ما در مدارهای متفاوت زندگی میکنیم و در آن مدارها با افراد، اتفاقات، ایدهها، راهکارها، فرصتها، شغل هایی همجنس با باورهای غالبمان احاطه شدهایم.
اینکه هر فرد در چه مداری قرار بگیرد را، باورهایش تعیین میکند.
روش خیلی سادهای وجود دارد که میتوانی مداری را بشناسی که در آن قرار گرفتهای.
به نحوه کسب درآمدت، میزان تلاش جسمانی که باید هر روز انجام دهی و نتیجهای که این تلاش جسمانی به شکل پول، آرامش، آسایش، کیفیت و احساس در دست داشتن کنترل زندگیات، برای تو به ارمغان میآورد، نگاه کن.
به چک و چانه زدن با مشتریهایت نگاه کن و سپس نگاهی هم به باورهایت بینداز.
ارتباط مستقیم میان این باور که، «پول درآوردن کار سختی است» و «میزان تلاش جسمانیای که هر روز برای کسب درآمد بیشتر به خرج میدهی» را پیدا کن.
ارتباط مستقیم میان این باور که «پول دست مردم نیست» و « تلاشت برای جور کردن یک وام دیگر یا علاقهات به خریدن اقساطی ملزومات زندگیات» را پیدا کن.
ارتباط میان باور «ثروت ساختن نیازمند داشتن توانایی و استعداد خاص است» و «راهکاری مثل، تلاش برای گرفتن یک مدرک دیگر یا کسب یک مهارت دیگر برای افزایش درآمدت» را پیدا کن.
ارتباط میان این باور که «پتانسیل و توانایی شغل من، همین میزان درآمد است» و «تلاشت برای بیشتر مأموریت رفتن، اضافه کاری بیشتر، یافتن یک شغل دیگر و …» را پیدا کن.
ارتباط میان این باور که «ثروت آدم را از خدا دور میسازد» و «انتقاد از ثروتمندان» را پیدا کن.
رابطهی مستقیمی میان راهکارها و واکنشهای تو برای تحقق یک خواسته و «باورهایت»، وجود دارد. زیرا باورهای تو اول در رفتارت، ایدههایت، راهکارهایت و عملکردت خود را نشان میدهند، سپس به شکل اتفاق، وارد تجربه زندگیات میشوند.
از طریق این مقایسه ساده، میتوانی ترمزهای ذهنی را پیدا و مچ ذهنت را بگیری.
ارزشش را دارد به جای راهکاریی مثل سختتر کار کردن، تغییر شغل، تغییر محل کار و … ، جهادی اکبر برای شخم زن ذهنت به راه اندازی. زیرا تا زمانیکه ذهن تو برای فقر برنامه ریزی شده باشد، هیچ تلاشی قادر به ورود ثروت به زندگیات نیست زیرا خروجی آن برنامه، هرگز نمیتواند ثروت باشد.
باورهای تو ذهنت را برنامه ریزی می کند. سپس این برنامه توسط مغز به شکل یک دستور صادر می شود و خودش را در نحوه نگرش و واکنش تو نسبت به مسائل زندگی ات و اقدماتی که برای کسب درآمد یا حل یک مسئله داری، نشان میٔهد و درنهایت به شکل، وضعیت مالی کنونیات در تجربه زندگیات ظاهر میشود.
تمام ایده ها و شیوه هایی که برای رسیدن به یک خواسته داری، نمود واقعی برنامهای است که در ذهنت نصب شده.
به همین دلیل، برای تغییر شرایط مالی ات، قبل از تغییر نحوه عملکردهایی مثل تغییر شغل، تغییر شهر، گرفتن یک مدرک دیگر، افزایش ساعات کاری، تبلیغات بیشتر، تولید یک محصول دیگر، تغییر قیمت محصول، تغییر شرایط فروش و هر ایدهی دیگری، باید تغییر را از یک مرحله قبل تر و اساسیتر یعنی تغییر برنامه ریزی ذهن آغاز کنی
یعنی با تغییر ورودیهای ذهنت، شروع به ساختن باورهای قدرتمندکنندهای نمایی که ذهنت را برای ثروت برنامهریزی میکند. سپس این ذهن ثروتمند شما را وارد مداری میکند و با ایدهها، راهکارها، آدمها و شرایطی احاطه میکند که نتیجهاش استقلال مالی است.
دوره روانشناسی ثروت۱، استاد برنامه ریزی ذهن برای ثروت است. این دوره یک شاهکار است که نه فقط زندگی خودت، که زندگی نسلت را برای ثروت برنامهریزی میکند. فقط باید با ذهنی باز سراغ آگاهیهایش بروی و اجازه دهی این آگاهیهای خالص، ذهنت را از نو برنامهریزی و آرام آرام با بالارفتن فرکانسات، تو را در مدار بالاتری قرار دهد.
مشتاق دیدن رد پای شما در این قدم از «روزشمار تحول زندگی تان» هستیم.
تقدیم با عشق- مریم شایسه❤️
نکته بسیار مهم:
هر فصل از سفرنامه شامل ۳۰ روز است.
پایان فصل اول سفرنامه
برای دیدن سایر فصل های «روزشمار تحول زندگی من» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD269MB22 دقیقه
- فایل صوتی روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 116MB22 دقیقه
به نام خدا
سلام.
من یگانه اسم این فایل رو گذاشتم مقدمه فصل اول روز شمار تحول زندگی من.
میخواستم اول بگم پارسال همین موقع ها قصد کردم که روز شمار رو شروع کنم و فقط در حد یک کامنت باقی موند و من اصلا از اگاهی های ناب استفاده نکردم و اون تعهد و عهدی که باید به خودم میدادم رو ندادم مثل اکثر کارهای زندگیم که دلیل موفق نبودم در هر حرفه همین هست که اون طوری که باید متعهد و تلاشگر نبودم اما شرایط انچنان برام طاق فرساست که دیگه تحمل این روند این سیکل معیوب رو ندارم و احساس میکنم که مثل یک اب راکد شدم _ گندیدم و تنها حسی که برام باقی مونده غم و ناراحتی و احساس سنگینی توی قلبمه.
اما من در همین روز همین ساعت و همین دقیقه به خودم برای اولین بار قول میدم و عهد میبیندم که برای همین یک بار هم که شده متعهد باشم به حرفی که زدم و پای حرفم برای خودم باقی بمانم.
و برای یک بار هم که شده برای خودم به عهد خودم پایبند بمانم.
خب اگاهی هایی که در حد ظرفم از این فایل برداشت کردم این بود که = ما به اندازه ظرف خود آگاهی دریافت میکنیم و هرقدر که ظرف ما بزرگتر باشد می توانیم اگاهی های بیشتری دریافت کنیم.
تفاوت هست بین شنیدن و درک کردن تفاوت هست بین شنیدن و عمل کردن .
اگر باورهای ما درست بشه اصلا نمیخواد ما بدوییم به دنبال خواسته هامون ، رزق و نعمت ها و ثروت ها خودشون به دنبال ما میان. ما باید وقت بگذاریم برای خودمون ، وقت بگذاریم برای تغییر باورهامون ،وقت بگذاریم برای تغییر دیدگاه هایی که از قبل بهمون داده شده و اصلا ممکنه همشون غلط باشن و ما عمرمون رو هدر دادیم و حالمون همیشه بد بود برای یک مشت دروغی که دیگران بهمون خوروندن …
باید وقت بگذاریم برای کار کردن و زیر و رو کردن باورهامون ، وقت بگذاریم برای این که ببینیم چه باورهایی داشتیم و چه نتایجی برامون به وجود اورده، چه نتایجی گرفتیم که اصلااااا تا حالا بهشون حتی فکر هم نکردیم نتایجی که باعث شده زندگی این همه برامون سخت بشه…
تمام اتفاقات زندگی ما برای باورهامونه ، تمام شرایطی که داریم تجربه میکنیم به خاطر افکار و فرکانس هامون بدون هیچ استثنایی ( اگر ما همین خط اخر رو درک کنیم و واقعا بفهمیمش و باورش کنیم دنیای هممون زیر و رو میشه ، همه چیز دگرگون میشه دگرگون…)
کل اتفاقات زندگی ما به خاطر افکارمونه پس باید وقت بگذاریم تا افکارمون درست بشه ، وقت بگذاریم و ورودی های درست به ذهنمون بدیم ، وقت بگذاریم تا ببینیم این تو ( در ذهن و مغزمون ) چی میگذره اصلا !
این فایل ها زمانی میتونه روی ما تاثیر بگذاره که باور کنیم تمام اتفاقات رو خودمون داریم خلق میکنیم و میتونیم ( خدایا شکرت) با تغییر افکار و باورهامون زندگی رو اونجوری که دوست داریم رقم بزنیم.
خدایا شکرت که میتونیم همون طوری که زندگی رو خراب کردیم ، دقیقا همونطوری درستش کنیم *
سلام بر استاد عباسمنش یکتاپرست و خانم خانمها شایسته عزیز
سلام بر همه ی دوستان همکلاسی عزیزم
استاد من از همون روزهای اول آشناییم با آموزش های شما با دوره کشف قوانین زندگی با فرکانس و اینکه در زندگی ما چه نقشی دارد آشنا شدم ولی مثل اینکه توی این درس روز 27 ام بهتر درک کرده باشم چون باعث شده بهتر رعایت کنم و حواسم بیشتر به کانون توجه و گفتگوهای ذهنم هست
الان دیگه آگاهانه خواسته هایم را تکرار میکنم خوبیها رو تحسین می کنم ، ثروت را تحسین می کنم
و به نسبتی که حواسم هست اتفاقات بهتری رخ میده و ایمان دارم با رعایت بیشتر قوانین حاکم بر جهان هستی اتفاقات بهتر و زیباتری رقم خواهد خورد
دوستان عزیزم اول با آموزش های استاد و بعد با کامنت های شما مسیریابی میکنم
ازتون سپاسگزارم
در پناه ایزد منان شاد و ثروتمند باشید ️️️
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر که مالک همه چیز اوست خدایاصدهزاربارشکربابت اینکه مراهدایت کردی که مسیر درست را برم . و همیشه ازتو توفیق عمل به این قوانین که استاد گرامی بیان می فرمایند میخواهم . سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت اینکه همیشه برای رهنمایی ما تلاش میکنید خداقوت. سلام خدمت همه دوستان عزیز که عضو این خانواده بزرگ توحید هستند و برای پیشرفت خودشون تلاش میکنند من از روزی که وارد این بخش ازسایت شدم تمام فایل ها یکه در هر روز گوش میدادم واقعاً همون چیزی بوده که نیاز داشتم خدا را شکر این فایل هم که درباره تولد استاد عزیز بودکه باخودمون در صلح وآرامش باشیم به من خیلی خیلی کمک کرد که باخودمون در آرامش باشم همه چیز را به خدا بسپارم خدا وند خودش برام همه چیز را درست میکند احساس میکنم که وصل شدم کار ها برایم راحت تر شده شاد تر هستم نگرانی ندارم باوردارم به همه چیز می رسم خدا یا شکرت که الان اینجا هستم. تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میخواهم
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا شکرت بابت تک تک نعمت های که درروی زمین در اختیار ما قرار داده ای سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز از شما سپاسگزارم بابت اینکه همیشه قوانین خداوند متعال را با سادهترین روش بییان میکند.سلام خدمت همه دوستانی که دراین مسیر توحید ی هدایت شدن که با ما همراه هستند.برداشتی یکه من از این فایل داشتم این هست که مسیر خود را مشخص کنید یا هدفی که داریم .بعدبرای هدف خود قدم اول را بردارید وتوکل خود را به خدا کنید خدا وند.مارا درقدم بعدی هدایت میکند.اگر در مدار درست باشیم همین جوری در قدم های بعدی و بعدی هدایت میشویم اگر هدفی که داریم مشخص باشه واضح باشه اگردر مسیر که هدایت میشویم بمانیم و ادامه بدهیم وباور قلبی داشته باشیم که به آن هدف خود میرسیم .و همیشه درمسیر که برای خود انتخاب میکنیم از قوانین خداوند متعال کمک بگیریم. ازخدا وند همیشه درخواست کنیم که مارا هدایت کند درمسیر درست.خداراشکرکه هشتمین ردپای خود را در روز هشتم فصل اول سفرنامه روز شمار زندگی را نوشتم خدارشکر که بهترین احساس را دارم بخصوصی زمانیکه تو این سایت هستم همه روزه احساس میکنم که من لایق بهترین ها هستم از زمانی که دراین بخش ازسایت هدایت شدم فعال تر شدم آرامشم دارم خدایا سپاسگزارم که مرا توفیق دادی که این ردپارابنویسم ازخودم سپاسگزارم که بازهم باچند روز تأخیر هشتمین ردپای خود را نوشتم.خدایا من و همه دوستانی که دراین مسیر توحید ی هستند که ازدل جان میخواهند که قوانین تورا درک کنند میسر راآسان بگردان چون که تو وهاب هستی خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می خواهم.
الهی به امید تو.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گل خدا قوت.
همچنین سلام خدمت همه دوستان سایت استاد عباسمنش.
یه مدت درگیر بازی های ذهنی شده بودم و کم کاری کردم در حق خودم و کار کردن روی خودم حسابی کم شده بود به امید خدای مهربان و سخنان گهر بار استاد و تجربه های بی نظیر شما دوستان عزیز این روز شمار رو شروع میکنم.
چقدر حرف استاد در همین فایل برام شفاف شد و حس شد اون سیکلی که گفتن من با اینکه چند وقت بطور جدی کار نکرده بودم چقدر همین صحبتهای استاد دلم تازه کرد و بهم انرژی و ذوق داد.
سپاس گذارم از استاد و خانم شایسته عزیز بابت وقت و انرژی که بهم دادین.
سلام روز همگی بخیر
من امروز قدم 3فصل 1گوش دادم
و همونطور که به عنوان تمرین خانم شایسته عزیز خواسته بودن از زیبایی های روزم مینوسم
از اسمون آبی و قشنگی که از پنجره اتاقم معلومه از حس خوب رشد و تقویت عضله های بدنم تو ورزش میگم از شنیدن پادکستای استاد عباسمنش که مثل یه فرشته راه و بهم داره نشون میده از اینکه توی گرما میتونم دوش اب سرد بگیرم و حس خنکی اب و تجربه کنم
ازاین بگم که دارم روی رشد فردیم کار میکنم بااینکه بار هزارمه ازاول شروع میکنم اما همینکه شروع کردم دوباره برام دلچسبه
ازاینکه میتونم توی گوشیم چیزای عالی پیدا کنم تا خودمو رشد بدم و هزارااااان چیز دیگه که قبلا به چشمم نمیومد یا اگه میومد کم بود اما الان به لطف نکات مثبتی که استاد آموزشش دادن زندگی برام قشنگتر شده و کلی چیز اطرافم هست که بهم حس خوب میده
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم خانم عزیز که برای تهیه این فایل ها زحمت زیادی میکشندو همگی دوستان هم فرکانسم که سرشار از انرژی مثبت و توکل به خدا هستند. نکته ای از فایل جلسه سوم آموختم این بودش که تسلیم حق بودن به معنای واقعی میتونه زندگی ما رو از هر جهت کامل تر و الهی تر کنه و این تسلیم بودن زمانی معنا میده که در عمل خودش رو نشون بده مثل حضرت ابراهیم (ع) که حاضر شد دو بار فرزندش رو در راه خدا از دست بده باور اول که اون رو در بیابان رها کرد و بار دوم که حاضر شد اون رو قربانی کنه و برای رسیدن به چنین ایمان و یقینی به خداوند و تسلیم او بودن نیاز داره که هر روز روی خودمون کار کنیم و باور هامونو تقویت کنیم و به خداوند امیدوار باشیم نه این که با به وجود اومدن کوچک ترین مشکلی در زندگی حضور رب رو در زندگی نادیده بگیریم و سرشار از رنج و اندوه بشیم. از خدا میخوام به من و همه شما دوستان عزیزم مقام تسلیم بودن رو عطا کنه تا روز به روز بیشتر به خداوند نزدیک بشیم و ظرف وجودیمون بزرگ تر و بزرگ تر بشه و احساس بهتر و ایمان کامل تری داشته باشیم.با آرزوی بهترین ها برای تک تک شما دوستان عزیزم . در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید
سلام
به خودم ،استاد عزیزم ،مریم جان و همه دوستان
امروز روز اول
روز شمار زندگی کنه
میخوام رد پا داشته باشم که با یاری خدا ثابت قدم باشم تو برداشتن قدم ها ببینم از کجا شروع کردم
الان یک هفته ای هست میخوام مسیر شروع کنم
و امروز استارت خورد و وقتی شنیدم استاد عزیزم مثال اره و آدم های اطراف زد مصمم تر شدم برای دادن دادن راه.
یکم برام سخته چون کلامی همیشه با خودم و خدای خودم صحبت میکنم.
خداروشکر به خواسته های که خواستم تا الان رسیدم . اما طرفم کوچک هست و خواسته هامو همیشه قسمت بندی کردم و با خدای خودم درموردشون حرف زدم و قدم قدم موفق شدم بارز ترین هدفم که با رسیدن به این خواسته رسیدن به بقیه خواسته ها تو ذهنم باور پذیر شدن رسیدن به رابطه عاشقانه عالی و رسیدن به مرد زندگیم بوده.
از زمان بچگی همیشه یادمه به خدا سپردم و اتفاقاتی تو زندگیم افتاد که وقتی چشمام بستم گفتم خدایا مهم نیست چقدر اوضاع بده هیچکس قدرتی ندارد جز تو تو قدرت مطلقی برگی بدون اجازه تو از درخت نمیوفته و باور داشتم کیه که خدا بخواد اونو بالا ببره و همه مردم جمع بشن نمیتونن پایین بکشنش همیشه خدا دستم گرفته و همین طور تو جهت مثبت
هر وقت احساس بدی دارم سعی میکنم رو یه نکته مثبت تمرکز کنم و اون رو برجسته کنم خیلی حالم بهتره
بدنم خیلی خوب به من آلارم میده مدتی بود کار کردن متوقف کرده بودم و عجیب بی دلیل سردرد میشدم و افکار منفی احاطه کرده بود من رو این تضاد باعث شد یادم بیاد دلیل سلامتی موفقیت و حال خوب من چی بود و بخوام به کمک خدا و خودم ادامه بدم و نتایج پایدار و هر روز بهتر کنم
الان چند ماه دیگه از هیچ گونه سردرد خبری نیست و این به نشونه مثبت هست .
میفهمم که میخوام از بدنه جامعه جدا بشم و خودم شرایط زندگی مو تو تمام جنبه ها کنترل کنم و به قول استاد یه برگ تو باد نباشم.
برای خودم و همسر عزیزم ،استاد و بانو محترم مریم ،چو تمام مردم جهان آرزو عشق ،سلامتی،موفقیت،ازادی،احترام،ثروت در هر دنیایی دارم.
به امید دیدار