روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1

الله اکبر

برگ نهم ( درصلح بودن باخودمان)

خداقوت استادعباس منش ودرود برخانم شایسته مهربان وهمه دوستان

تمام اتفاقات زندگی من وقتی تغییرمیکنه که درون من همه چیز تغییرکنه .. وقتی نگاه من به خودم تغییر کنه .

وقتی رابطه ام بادرون . قلب یاهمان انرزی که اوراخدا می نامیم رامهمترین موضوع زندگی ام دانستم وآموختم هرگز به هیچ خواسته ای هرچقدر هم مهم . نچسبم یاوابسته نشوم.

پس به هرشیوه ای که می توانی خودت وچیزهای خوب اطرافت راتحسین کن وبااینکار میان ذهن وروح هماهنگی برقرارکن به هرشیوه ای که می توانی باتغییر زاویه دیدت به احساس خوب برس وبعد همه ی چیزهایی که به دنبالش هستی . راهشان رابه سوی توپیدا می کنند.

مرتب به خودت یادآور شو: که تنها کارزندگی من ایجادهماهنگی میان ذهن وروحم است به نحوی که به آرامش وشادی بیشتری برسم.

وقتی آن اطمینان قلبی راداری وآرام هستی . وقتی احساس شعف می کنی یعنی باخودت درصلح هستی . یعنی راه هدایت به سمت نعمت ها وبرکت هارا باز گذاشته ای ویعنی تمام خواستنی ها به سوی زندگی ات درحرکت است ……..پس این هدیه راازخودت وزندگی ات دریغ نکن .

امروز خودم رامتعهد کردم تا روی هماهنگی میان ذهن وروحم بیشترکارکنم وتمرین امروزمن تا21 روز همین است

خدایامن به معجزات توعادت دارم .

درپناه الله یکتا

سلام

برگ هفتم

سپاسگزارخداوندهستم که مرا دراین مسیر شگفت انگیز هدایت کرد وخبره ترین دستانش (استادعباس منش و خانم

شایسته مهربان ) راوارد زندگی ام کرد.

استادچه تعبیر زیبایی ( غذای روح) خیلی دوسش دارم چون وقتی ازاین دید به ورودی ها وکانون توجه ام نگاه می کنم بهتر قانون درک میکنم وبهتر هم می تونم عمل کنم .

( ذهنم رادرمعرض ورودی هایی قراردهم که احساس بهتری به من می بخشدومراسپاسگزارتر می کند)

من آهن ربای عشقم

من آهن ربای دوست داشتنم

من آهن ربای ثروتم

من آهن ربای موفقیتم

من آهن ربای سلامتی ام

من آهن ربای اتفاقات عالی هستم

برای اینکه خوشبخت زندگی کنم باید تمام تمرکزام رابزارم روی توجه به نکات مثبت ..توجه به آنچکه به من قدرت میده واجازه بدم تمام کانون توجه ام

به سمت خواسته هام باشه .

بنام خدایی که به شدت کافیست

برگ پنجم

سلام با استادعباس منش وخانم شایسته مهربان

نشانه ها راببین خداداره باتوصحبت میکنه ………امروز صبح یه حسی بهم گفت بروبیرون وهوایی بخور. منم رفتم ودوری زدم

یکدفعه دلم خواست برم وکمی گوشی ببینم …خلاصه اینکه بایه ساعت هوشمند مچی ازمغازه بیرون اومدم. خیلی وقت بود دلم

می خواست یه ساعت هوشمند خوب داشته باشم ولی همیشه درزمان خرید ذهنم مقاومت میکرد ولی امروز خداوند هدایتم

کرد وخریدم ومدام به خودم میگفتم باید هزینه کنی برای خودت تارشد کنی وطبق قانون تکامل به مدار خواسته های که فلان

ماشین وفلان خوونه …..هست برسی . یادجلسه ۱۵ ثروت یک افتادم که استاددرمورد باورفراوانی گفتن واینکه اگه پول خرج

نکنی میگنده وثروت باید جاری باشه ومن درزمان خرید مدام داشتم این جلسه درذهنم مرور میکردم که باید اقدام کنم واین

خواسته ام راتجربه کنم تا آرام آرام به خواسته های بیشتری برسم واینکه خودمو لایق چیزهای خوب بدونم .خیلی حال خوبی

دارم واینکه به نشانه خدا گوش کردم رفتم بیرون ووقتی برگشتم یکی ازخواسته هایم که چندوقت پیش دردفتر ستاره قطبی

نوشته بودم دردستم بود .

نشانه دیگه امروزم دیدن خانم مسنی بود در طلافروشی که کلی سکه پهلوی داشت ازقدیم و توصحبتهاش شنیدم که گفت قدیماکه توبانک کارمیکردم

ماهی یه سکه میگرفتم …یکدفعه به خودم اومدم گفتم ببین این نشونه فراوانی خدای من این همه سکه طرح قدیم واینکه ثروتمند بودن وثروتمند شدن

ربطی به زمان قدیم وجدیدنداره واین آدم بااین سن زیادویه کارمند بازنشسته چقدر سکه ارزشمند داشت .

اتفاق خوب دیگه اینکه من خیلی دوست داشتم این سکه ها رادست بزنم ولمس کنم ولی نمی تونستم درخواست کنم ویه جرقه توذهنم زده شد که ( مگه

تونمی خواهی تمرینات عزت نفس انجام بدی وهرروزعالی تر عمل کنی پس درخواست کن ) ومن ازاون خانم درخواست کردم وایشون هم بامهربانی

به من داد ومن ازنزدیک لمس کردم . چه حس خوبیه این همه فراوانی …

کلی انرزی واحساس عالی بهم دست داد وباخودم گفتم واقعا پول معنویه واین همه انرزی وحال خوب به آدم میده واحساس میکنم عطش ثروت درمن

بیشتر شده .

خدایا تورابرای این همه ثروت و نعمت وانسانهایی خوب واین همه فراوانی درهمه چیز بی نهایت سپاسگزارم .

خدایا برای استادعباس منش درزندگی ام ازتوبی نهایت سپاسگزارم.

درپناه الله یکتا

بنام خدایی که به شدت کافیست

برگ سوم سفرنامه

نمی تواند هدف یک فرد درزندگی اش فرزندش باشد….این جمله استاد خیلی منو تکان داد .خدای من خیلی از هدفهای من

درزندگی ام فرزندم است .

باید روی باورهای توحیدی بیشتر کارکنم . تفاوت ابراهیم باخیلی ازما در باورش به خداست .

ابراهیم تسلیم است

ابراهیم باور دارد که خداوند حمایتش میکند

تسلیم یعنی اینکه :

من خودم رارها می کنم . من خودم را به خداوند میسپارم ومن ایمان دارم که خداوندحمایتم می کند

وای خدای من چه باورهای طلایی ونابی خدایا برای استادعباس منش در زندگی ام ازتوبی نهایت سپاسگزارم.

( من تسلیم هستم نسبت به اتفاقاتی که در زندگی ام رخ می دهد)

خدایا مرایاری وهدایت کن تا باورهای توحیدی درخودم ایجادکنم تابتوانم درهرکارو هر اتفاقی تسلیم توباشم

الله اکبر

درپناه الله یکتا شادوسعادتمند وثروتمند باشید.

بنام خدایی که به شدت کافیست

سلام به استادعزیزم ومریم جان مهربانم

برگ اول

اول اینکه چه آهنگ زیبایی خیلی لذت بردم همراه باتصاویر زیبا وتصویر استاد که کلی حالمو خوب کرد

استادازشما سپاسگزارم که یک باور عالی درموردنوشتن کامنت گفتین که خیلی به دردم خورد چون من

به ندرت کامنت می نویسم :

اینکه وقتی کامنت می نویسم وازاتفاقات عالی می نویسم این انرزی را به دیگران می دهم و۱۰۰ درصد این انرزی به خودم برمیگرده ومن بااشاعه خوشبختی ونعمت وتوحیدوثروت باعث میشم همه اینها به میزان زیادی

واردزندگی خودم بشه.

برگ اول سفرنامه خیلی عالیه … فهمیدم نباید خودم واردچرخه احساس گناه

کنم. اینکه بپذیرم انسان هستم وامکان خطا واشتباه است وشخصیتم ازعملکرد

من جداست ودرزندگی ام باورهای من است که نتیجه ساز است وذهنم راشرطی کنم که هرگز سمت احساس بد نرود و باتغییردیدگاهم احساسم را عالی

نگه دارمومهمترین قسمت اعتمادبه نفس من احساس خودارزشی است وهرچه بیشتر روی اعتماد به نفسم

کارکنم ابعاد ظرف وجودم رشد بیشتری می کند برای دریافت نعمتهای بی انتهای خداوند.

خدایا من به معجزات تو عادت دارم

این سری دوم است سفرنامه راشروع کردم وبه خودم قول دادم هرروز برگی ازاین سفرشگفت انگیز را بنویسم

الله اکبر

درپناه الله یکتا شاد وثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید.