روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به دوستان هم فرکانسی؛
امروز، روز 9 ام سفره. موضوع بحث، تولد استاد عباسمنش هست و حرف های حکیمانه ای که در مورد عزت نفس و در صلح بودن با خودمون زدند. دوستان، واقعا عزت نفس، همه چیه. رضایت از خود، همه چیه. خوشحال بودن در همه حال و عدم احساس گناه و سرزنش نکردن خود، همه چیه. فونداسیون کل مباحث موفقیت در هر سطحی و هر کتابی و هر استادی، موضوع عزت نفس و نداشتن احساس گناهه. احساس گناهی که همواره از طرف مدرسه و دانشگاه و محل کار و جامعه و رسانه ها به ما تحمیل شده و میشه. اگه واقعا آدم وقت زیادی از هر روزشو بذاره روی مبحث اعتماد به نفس، عزت نفس، پذیرش خود و روی خودش و باورهاش کار کنه، به هیچ عنوان ضرر نکرده. ما باید با خودمون، با درونمون و با روحمون دوست باشیم. ما باید با خدای درونمون و با خدای مهربونمون دوست باشیم. در اون صورت، مردم هم ما رو دوست خواهند داشت. یعنی با اجرای اصل توحید و نفی شرک، محبت مردم هم متوجه ما خواهد بود. چون آیه صریح قرآن هست که می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا (سوره مریم- آیه 96)
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی خدای رحمان برای آنها محبتی (در دلها) قرار می دهد.
هم چنین در آیه 96 سوره نحل داریم:
مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ
آنچه نزد شماست، نابود می شود و آنچه نزد خداست، باقی است.
پس فقط کافیه که رابطه مون رو اول با خودمون و بعد با خدای خودمون، خوب و محکم کنیم. و… در اونجاست که می فهمیم ما و خداوند یکی هستیم و نیروی عظیمی در درون ماست که هر چیز به ظاهر ناممکنی رو ممکن می کنه. اگر این رابطه رو، درست و اصلاح کنیم، کل مردم جهان و کل کائنات با ما همراه میشه و به خدمت ما درمیاد. دیگه لازم نیست نگران نظر دیگران درباره خودمون باشیم و اگه هر روز روی این رابطه کار کنیم، دیگه نگران از دست دادن یا به دست آوردن هیچ چیزی نخواهیم بود. چون این وعده الهی و نصِ صریح قرآن هست.
اگه همه موافقید که رابطه مون رو با خودمون خوب کنیم و پیمان نامه ی صلح با درونمون رو امضا کنیم…. بسم الله.
سلام به دوستان هم فرکانسی؛
امروز، روز 8 ام سفره. موضوع امروز در مورد فایل انگیزشی شماره 3 هست. یادآوری اهداف، ایجاد انگیزه برای دنبال کردن اهداف و مهمتر از همه ایمان برای رسیدن به اهداف، موضوع اصلی این کلیپ هست. نکته ساده و بسیار مهمی که در این کلیپ اومده، اینه که:
“برای رسیدن به اهداف، نمی خواد کارهای عجیب و غریب یا خیلی بزرگی انجام بدیم. بلکه کافیه که فقط قدم های کوچک اما متوالی رو برداریم”. این نکته همون موضوع اصلی کتاب اثر مرکب هست. برداشتن قدم های کوچک به طور روزانه، انرژی زیادی از ما نمی گیره. ولی همین تسلسل و توالی کارهای کوچک هست که اثر مرکب رو پدید میاره و بعد از یه مدت مشخصی، نتایج باورنکردنی رو به بار میاره.
مورد بعدی، شروع کردن از همین زمان و همین مکان هست. یعنی از همون جایی که الان هستیم شروع کنیم و هی امروز و فردا نکنیم.
نکته بعدی هم خارج شدن از دایره امن و روبرو شدن با چالش های جدید هست. ذهن ما دوست داره که همواره حالت قبلی خودش رو حفظ کنه. قدرت نیروی ایستایی یا اینرسی از قدرت نیروی جنبشی بسیار بیشتره. فقط نکته اصلی که همیشه باید به خودمون یادآوری کنیم، اینه که سختی مقابله با نیروی ایستایی، فقط اولشه. اما وقتی که بیفتیم روی غلطک، این نیرو کمتر میشه و خبر خوب اینه که وقتی بیفتیم رو غلطک، تکانش هم به کمک ما میاد و اگه همینطور آهسته و پیوسته حرکت کنیم، هم فشار زیاد بهمون نمیاد و هم مدام در حال حرکت رو به جلو هستیم.
امیدوارم همه مردم جهان، به خصوص اعضای این خانواده دوست داشتنی، این حرکت رو به جلو و مداوم رو همیشه داشته باشن و از مشکلات پیش رو هم به عنوان ابزاری برای پیشرفت بیشتر و وضوح خواسته ها استفاده کنن.
موید باشید.
سلام خدمت همسفرای عزیز؛
امروز، روز 7 ام سفر منه. فایل مورد بحث، در مورد غذای روح هست. اما سوالی که خانم شایسته به عنوان تمرین مطرح فرمودند، استفاده از اهرم رنج و لذت برای کنترل ورودی های ذهن هست. اهرم رنج و لذت طبق گفته دوستان این سایت، در دوره هدفگذاری استاد آموزش داده شده. من خودم دوره هدف گذاری رو تهیه نکردم. عوضش مراجعه کردم به فایل رایگان 3 قسمتی “عالم بی عمل” تا اهرم رنج و لذت رو از این فایل ها یاد بگیرم و تو اینجا، ایده ام رو برای استفاده از اهرم رنج و لذت بنویسم. تو قسمت اول مجموعه فایل “عالم بی عمل”، استاد یه سوال رو به عنوان مسابقه مطرح کردند که چرا ما به دانسته هامون عمل نمی کنیم؟ چرا با وجود اینکه صد در صد مطمئنیم که یه دانسته یا کار یا تمرینی درست هست، به اون عمل نمی کنیم؟ من قبل از اینکه برم سراغ فایل های بعدی این مجموعه، دوست دارم همینجا به جواب این سوال بلند بلند فکر کنم تا شما هم با خوندنش، این جواب رو بشنوید.
راستش اگه بخوام صادقانه جواب بدم، باید بگم که من هنوز دچار یه احساس دوگانه ای در مورد قانون ارتعاش هستم. یه خرده شک و تردید (یا بهتر بگم، شرک!!!) در مورد این قانون دارم. قلب و روحم با تمام وجود فریاد می زنه که این قانون درسته، ولی چون هنوز نتیجه خیلی قابل توجهی از قانون نگرفتم، دچار شک و تردید در مورد قانون هستم و تمریناتش رو انجام نمیدم. در واقع دلیل اصلی همراه شدنم در این سفر 40 روزه، خودکاوی و ملزم کردن خودم به انجام تمرینات هر روزه اون و گذاشتن ردپا از خودم هست. بهتره بگم، مثل یه درختی هستم که هنوز نهاله و فقط داره ریشه هاش رشد می کنه. ریشه هایی که قابل دیدن توسط دیگران نیست. باید بگم سرعت عملم در درک و اجرای قانون خیلی پایینه. و از همه بدتر، باید اعتراف کنم که ذاتاً آدم تنبلی هستم.
تو کل زندگی ام هم آدم تنبلی بودم. ولی الان واقعاً می خوام از این پیله ای که دور خودم تنیدم، بیام بیرون و رها بشم. دیگه واقعا خسته شدم از عالم بی عمل بودن. تو صفحات قبلی سفرنامه ام عنوان کردم که من یه دوره دیگه ای از قانون جذب رو هم شرکت کردم. ولی حتی تمرینات اون رو هم انجام ندادم. نمی دونم چرا یکی به نعل می کوبم و یکی به میخ؟!
هم یقین دارم که این قانون درسته و جواب میده و هم اینکه چون نتایج خیلی قابل توجهی به واسطه انجام ندادن تمرین ها در زندگی ام نمی بینم، از قانون مایوس میشم.
همه مون می دونیم که ایمانی که عمل نیاره، ایمان خالص نیست. بهتره بگم که من هنوز ایمانم خالص نیست و می خوام در طول این سفر، ایمانم رو با کمک شما دوستان پالایش کنم. می خوام تا آخر عمرم زندگی و اعمالم رو بسنجم. چراکه به قول یه فیلسوف یونانی، “زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد”، چرا که باید “حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا” رو اجرا کنم.
می دونم که تکرار این جمله که من تنبلم، من تنبلم، من تنبلم و … هم خودش ارتعاش منفی به جهان هستی ارسال می کنه. ولی چه کنم که این تنبلی و راحت طلبی از اول زندگی ام همراهم بوده و به همین دلیل، نتایج ملموس و قابل ملاحظه ای (به خصوص در مورد وضعیت مالی) در زندگی ام ندیدم. معلومه باورهای مالی ام خیلی خرابه که نتیجه خوبی تا به حال نگرفتم!
اما اگه بخوام به سوال استاد عباسمنش در قسمت اول فایل “عالم بی عمل” که پرسیدند چرا به دانسته هامون عمل نمی کنیم، جواب بدم، اینه که: چون اون دانسته ها رو عمیقاً باور ندارم که تنبلی هم همراهش میشه و عمل نمیاره.
تو قسمت دوم فایل “عالم بی عمل”، استاد اهرم رنج و لذت رو تعریف کردند که من اینجا میارم.
تعریف اهرم رنج و لذت:
مغز ما هر کاری انجام میده، برای فرار از یه رنج یا رسیدن به یه لذتی هست. اگه رنج آینده ی مربوط به انجام ندادن یک کار مفیدی مثل درس خوندن یا ورزش کردن یا تناسب اندام برامون بزرگ نباشه و لذت انجام اون کار برامون کوچک باشه، تلاشی در جهت انجام اون کار نمی کنیم. برای اجرای این اهرم رنج و لذت، ما باید بشینیم بنویسیم که اگر با همین روند ادامه بدیم، 5 یا 10 سال بعد، چه بلاهایی ممکنه سرمون بیاد. یعنی باید آینده نامناسب با انجام روند فعلی رو برای خودمون بزرگ کنیم. در مورد منافع و لذت ها هم همینطور. فواید و نتایج ملموسِ تغییر و اصلاح روندمون رو 5 یا 10 بعد، برای خودمون بنویسیم. این کار می تونه آدم رو هل بده به سمت عمل کردن به قانون. بعد، این نوشته ها رو 21 روز پیاپی بخونیم و با تمام وجود احساسش کنیم. اون وقت انسان دست به عمل می زنه. اما اهرم رنج و لذت در افراد ناموفق برعکس این هست!
استاد در فایل دوم گفتند که تنبلی وجود نداره و در واقع، همون بی انگیزگی هست. چیزی به نام پشتکار هم وجود نداره. اگر انسان انگیزه داشته باشه، پشتکار هم داره.
سوال فایل قسمت دوم این بود:
چی کار کنیم که ایمانمون به قانون بیشتر بشه تا به تَبَع این ایمان، به قانون عمل کنیم؟
جواب من اینه: دیدن هرچه بیشترِ نتایجِ استفاده از قانون در خودمون و اطرافیان، استفاده از نظرات موجود در سایت عباسمنش، ایجاد شدن احساس خوب در درونمون و دیدن الگوهای موفق.
استاد هم تو قسمت سوم فایل تاکید کردند به تکرار و تکرار و تکرار قانون و تایید نشانه های اون و تجسم اهداف. چون این آگاهی ها فرار هستند. و بعد من متوجه شدم که ذهن منطقی ام خیلی قوی تر از آگاهی های قلبم هست و این پاشنه آشیل منه.
جمله طلایی استاد هم این بود که “دنبال اطلاعات نباش، دنبال ایمان باش”.
پس نتیجه می گیریم: اگه الان خودمون رو درگیر مسائلی مثل قیمت دلار و وضعیت اقتصادی کشور و غر زدن و پیشرفت نکردن و درجا زدن کنیم، چه رکود و پسرفتی در انتظار ماست. کنترل ورودی های ذهن و روزه ی فکری و رسیدن به احساس خوب پایدار، یک تکلیف هست دوستان.
موفق باشید.
سلام خدمت اعضای خانواده صمیمی عباسمنش؛
امروز روز 6 ام سفرِ منه. موضوع بحث امروز هم قانون تکامله. اصلا اسم بردن از این قانون به آدم آرامش میده، چه برسه به اینکه آدم باورهاش و کارهاش رو هم با این قانون مهم هماهنگ کنه. دقیقاً همینجاست که آدم به صحت جمله “عجله کار شیطونه!” پی می بره. عجله ای تنها ارمغانش برای انسان، تشویش، نگرانی و ناامیدیه.
من سالها کارمند بودم و چون تو زمینه برنامه نویسی کار می کردم، فکر می کردم اولِ بسم اله باید بشم یه برنامه نویس حرفه ای با سرعت عمل بالا و به قول برنامه نویس ها و IT کارها، بشم Geek برنامه نویسی!!! (Geek شدن، به معنای خوره ی یه کار کامپیوتری شدن هست).
متاسفانه مدیرم هم این درک از قانون تکامل رو نداشت و انتظار داشت که با پایین ترین حقوق کارمندی، من هر روز یه برنامه کامل و بی نقص تحویلش بدم. اینه که همون اولِ کار، بذر ناامیدی در زمینه برنامه نویس حرفه ای شدن رو در من کاشت و من از اون کار خارج شدم.
الان که این قوانین مسلم زندگی رو می دونم و با این دیدگاه، به اون موقع ها فکر می کنم، خنده ام می گیره. وقتی سواد برنامه نویسی الانم و هر زبانی که بعدها بخوام یاد بگیرم رو با اون موقع مقایسه می کنم، این تکامل رو بطور کامل درک می کنم. و می بینم که من اون زمان هم عملکردم نسبت به حقوقی که دریافت می کردم، خیلی خوب بود.
یه قانونی به اسم قانون 10.000 ساعت مطرح شده (به نظرم، آقای مالکوم گِلَدوِل این قانون رو تعریف کرده) که میگه برای کسب هر تخصصی و نامبروان شدن در اون، فقط کافیه که 10.000 ساعت رو به طور مداوم و پیوسته روی یادگیری اون تخصص زمان گذاشت که با یه حساب سرانگشتی، اگه آدم هر روز 5 ساعت وقت بذاره، میشه حدود 5 سال. فرقی هم نمی کنه چه تخصصی باشه؟!
از لوله کشی و برقکاری گرفته تا برنامه نویسی و آشپزی و …
همین ندونستن قانون، چقدر باعث شده که من در برهه های مختلف زندگی ام و کاریم، دچار ناامیدی و افسردگی بشم. می خواستم یه شبه تو کارم حرفه ای بشم، یه شبه بهترین ماژول ها رو طراحی کنم، یه شبه یه کسب و کار سودآور راه بندازم و …
اگه بخوام روراست باشم، باید بگم وقتی افرادی رو می بینم که تو سن کم پولدار شدن، مثل ایوان اشپیگل، مارک زاکربرگ، بنیانگذار Air b&b و …، به حالشون غبطه می خورم و از خودم بدم میاد که چرا من تو این عمر 32 ساله ام به اندازه اونها تلاش نکردم تا دوره تکاملم رو زودتر طی کنیم و سریعتر به استقلال مالی برسم.
من این فایل استاد عباسمنش رو فقط یک بار و اون هم سال 94 دیدم و اون موقع اصلا انگار نشنیدم که استاد از قانون تکامل توش صحبت کردند. قانون تکامل رو بار اول از دوره جهان بینی توحیدی 1 استاد درک کردم که همون موقع، یه حس اطمینان قلبی عجیبی رو به من اعطاء کرد.
الان فقط به ایجاد کسب و کار شخصی خودم فکر می کنم و به همین دلیل دعوت به یه کار دولتی تو سازمان امور مالیاتی (که آزمونش رو سال 94 داده بودم) قبول نکردم. برای منی که تا مدتی کار نداشتم، این تصمیم از قول اطرافیان، احمقانه ترین کاری بود که می تونستم انجام بدم. ولی من چون فقط به کسب و کار شخصی فکر می کردم، ناراحت نبودم. ولی الان که این فایل رو دیدم، استاد اشاره کردن که یه کار دیگه انجام بدین، برای مدتی پول پس انداز کنین و بعد بیاین کسب و کار خودتون رو راه بندازین و تا 6-7 ماه راه اندازی اولیه و خاک خوریش رو انجام بدین.
من در حال حاضر برای انجام کارم، فقط 800 هزار تومن دارم و از هیچ جایی هم فعلا درآمد مالی ندارم. ولی خوشبختانه هزینه آنچنانی هم ندارم و قصد دارم از اول سال 98 کارم رو راه بندازم به امید خدا.
اما هنوز تردید دارم که آیا 6 دونگ حواسم به کسب و کار خودم باشه یا جای دیگه هم کارمندی کنم تا یه پشتوانه مالی هم داشته باشم؟
همسفرای عزیزم، در حین اینکه دارین داخل کوپه ی قطار تخمه می شکونین:)، به من بفرمایید نظر شما چیه؟
با سلام خدمت همسفرای عزیزم؛
امروز روز 5 ام سفر هست. موضوع امروز در مورد دیدن نشانه های تغییره و اینکه این تغییرات رو از کِی باید شروع کنیم. خانم شایسته عزیز سوال کردند که از خودتون بپرسید چه جنبه هایی از زندگی تون الان نیاز به تغییر داره؟
برای من که در حال حاضر کار نمی کنم و هیچ درآمدی ندارم، تغییر وضعیت مالی ام در اولویته. از طرفی با هیچ کسی هم تا به حال وارد رابطه عاشقانه نشدم. همیشه با خودم فکر می کنم اگه وضعیت مالی ام عالی بشه و با فرد مورد علاقه ام (که تمام ویژگی هاش رو نوشتم و مکتوب کردم!) ازدواج کنم و خدا بهم 2 تا فرزند بده:)، چقدر از زندگی ام راضی تر خواهم بود…
اما تمرکز الانم روی ازدواج نیست و فعلا بهش فکر نمی کنم. تمرکز اصلی ام روی وضعیت مالی و ایجاد یه کسب و کار تو حوزه آموزش یا گردشگری هست.
کارهایی که الان انجام میدم روزی 2 ساعت خودشناسی هست، خوندن و تفکر در مورد نوشته های بخش های مختلف سایت استاد عباسمنش هست، خوندن یه مجله آنلاین گردشگری هست و …
متاسفانه من یه عیب بزرگی که دارم، اینه که خیلی خوابالو و شکمو هستم که این دو مورد به ترتیب باعث شده که خیلی از زمانم رو در طول روز از دست بدم و تو خواب بگذرونم و مشکل اضافه وزن هم داشته باشم.
از اول امسال روزی یک ساعت پیاده روی در پارک و گوش دادن به کتاب یا فایل های صوتی آموزشی در حین پیاده روی رو در برنامه ام قرار داده بودم و خیلی عالی، هم صبح زود بیدار می شدم و هم اندامم متناسب و ورزیده شده بود.
(داخل پرانتز بگم: همین الان پنجره اتاقم رو باز کردم… چه بارونی می باره ماشاء الله. خدایا شکرت.)
اما متاسفانه یه مدتی مریض شدم و پیاده روی رو ترک کردم و الان که حالم خوبه، خواب خیلی زیاد و بعد از ظهر بیدار شدن، هم وقتم رو می سوزونه و هم دوباره اضافه وزن پیدا کردم.
از امروز که 22 بهمن هست تا عید، حدود 37 روز وقت هست. تصمیم دارم که ساعت خوابم رو به طور تدریجی کم کنم. یعنی از بیدار شدن در ساعت 8 صبح شروع کنم و یواش یواش برسونمش به 5 صبح تا بتونم نماز صبح رو هم سروقت بخونم. راستی، من وقتی نمازهام رو سروقت می خونم، بعد از نماز ظهر حدود 5-10 آیه از قرآن رو هم با تفسیر و معنی می خونم و الان تو اواسط سوره مبارکه “شُعراء” هستم.
اتفاقا جالبه وقتی که سحرخیز میشم، خود به خود کمتر هم غذا می خورم و بیشتر آب می نوشم و از لحاظ سلامتی، احساس خوب و تندرستی می کنم.
اما لازم به ذکره که اون ساعاتی که بیدارم، همش پای کامپیوتر و مطالعه هستم و به هیچ عنوان وقتم رو پای تلویزیون و شبکه های اجتماعی و رفیق بازی و … تلف نمی کنم.
یه چیز دیگه هم که باید در زندگی ام تغییر کنه، اینه که من تو انجام کارهای مختلف خیلی کُند هستم.
مثال اول: تایپ 10 انگشتی هنوز بلد نیستم و الان با یه انگشتِ دستِ راستم تایپ می کنم که با اینکه با یه انگشت خیلی سریع تایپ می کنم، ولی به هرحال سرعتش به تایپ 10 انگشتی نمی رسه!
مثال دوم: با اینکه دوره تندخوانی استاد رو سال 92 تهیه کردم، اون رو خوب تمرین نکردم و الان تندخوانی بلد نیستم و صد افسوس که کُند می خونم و نمی تونم سوال و جواب های عقل کل یا جاهای مختلف همین سایت رو تند بخونم تا بتونم در طول روز مطالب بیشتری رو مطالعه کنم!
در ضمن موقع کار با کامپیوتر هم یه کم کُند عمل می کنم. الحمدلله دقتم در کارها بسیار بسیار بالاست ولی سرعت عملم هنوز پایینه و اگه سرعت در کارهام رو هم به همراه دقت، بالا ببرم، نور علی نور میشه…
اگه این دوره خودشناسی ام تا عید به جای خوبی برسه و کسب و کار موردعلاقه ام رو به طور قطعی تعیین کنم، می خوام براش یه business plan بنویسم و کار جدیدم رو ان شاء الله در سال 98 استارت بزنم.
دلیل اینکه اینقدر خودشناسی ام طول می کشه، اینه که من به هر حوزه و رشته ای که فکرشو بکنید، اعم از علمی، هنری، فرهنگی، ورزشی و …، علاقه دارم و اولویت بندی این علاقه ها و استعدادهام، زمان زیادی ازم می گیره. بنابراین فعلا تو جایی کار نمی کنم و شش دونگ حواسم رو گذاشتم روی خودشناسی و واقعاً از این کارم راضی هستم و رشد رو توش احساس می کنم. خدایا شکرت.
سایت خانواده عباسمنش هم خیلی تو این مسیر خودشناسی بهم کمک می کنه و یه وقتی هم باید بذارم برای شناسایی و استخراج و تغییر باورهام، خصوصا در مورد مسائل مالی و روابط.
شما همسفرهای عزیزم هم هر پیشنهادی برای بهبود عمکرد من دارین، خوشحال میشم باهام در میون بذارین.
یا حق.
با سلام و خداقوت خدمت همه همسفرای عزیزم؛
تشبیه جهان به آینه یا به قول یه عده ای، به موتور جستجوی گوگل، خیلی تشبیه خوبی هست. یعنی مکانیزم جهان رو خیلی ساده با مثال توضیح میده. من خودم به شخصه، وقتی در اکثر اوقاتِ روز احساسم مثبته و خوشبینم، یه حس سبکی و راحتی می کنم و احساس می کنم یه هاله ای از آرامش و نور دورم هست. ولی امان از وقتی که شیطان ذهن با ترفندهای مختلف این احساس خوب رو از قلب ما می گیره و به طور مداوم تشویش و نگرانی و کمبود رو به ما القا می کنه. گرفتن روزه ی فکری که استاد عباسمنش توی فایل پیشنهاد دادند، خیلی تکنیک خوبیه. من تو یه دوره ی دیگه ای از قانون جذب هم که شرکت کردم، این تکنیک رو به صورت 21 روزه پیشنهاد دادند و گفته میشد که این روزه رو آنتونی رابینز هم پیشنهاد داده. ولی متاسفانه من همیشه تنبلی می کردم که انجامش بدم. شاید دلیلش این بوده که اوایل کار، انجام این تمرین سخت هست که آدم مدام مراقب کانون توجه اش باشه که همیشه مثبت باشه. ولی الان چون داخل سفر هستم و رو به جلو حرکت می کنم، نه عقب، تصمیم گرفتم از فردا به مدت یک هفته این تمرین رو انجام بدم. مطمئنا اگه نتیجه گرفتم، گزارشش رو توی همین سفرنامه می نویسم.
اما در مورد سپاسگزاری که نزدیکترین فرکانس به فرکانس خداوند هست، دوست دارم یه تجربه ای رو بگم. من کتاب “معجزه سپاسگزاری” خانم راندا برن رو سال 95 خوندم و تمام تمریناتش رو مو به مو انجام دادم و حتی همه تمرین هاش همین الان هم مکتوب هست. ولی هیچ نتیجه قابل ملاحظه ای نگرفتم!
حتی تمرین “بازی فراوانی” خانم استر هیکس رو هم تا 90 روز انجام دادم و نتیجه ای حاصل نشد!
با اینکه فکر می کنم این دو تمرین رو خیلی خوب انجام دادم و نتیجه قابل توجهی نگرفتم، اما هنوز هم در اعماق وجودم حس می کنم که اون آگاهی ها و تمرین ها درست هست، قانون فرکانس و قانون احساس خوب = اتفاقات خوب درست هست و مو لای درزش نمیره. فقط من بلد نیستم که درست ازش استفاده کنم.
و به خاطر همین نتیجه نگرفتن ها، تمرین های اینچنینی رو انجام نمیدم و با اینکه تو یه دوره دیگه از قانون جذب هم این تمرین روزه فکری گفته شده بود، انجامش ندادم. چون می ترسیدم دوباره انجام بدم و نتیجه نگیرم و بعد اعتقادم رو نسبت به این آموزه ها از دست بدم!!!
اما همونطور که گفتم این سفر 40 روزه ی خودشناسی خانواده عباسمنش، 4 روزه که برای من شروع شده و الان داخل قطاریم و چاره ای جز روزه فکری گرفتن و توجه به نکات مثبت زندگی نداریم. وگرنه، قطار متوقف میشه و از اونجا رونده و از این جا مونده میشیم. شیطان هم فقط منتظره که این قطار لحظه ای توقف کنه تا بیاد داخل واگن ها و کارش رو شروع کنه…
ولی ما بهش این اجازه رو نمی دیم، مگه نه؟؟؟
سلام خدمت همسفران توحیدی و عزیزم؛
چقدر خوبه که در همین اوایل سفر برامون الگوسازی کردین. ابراهیم (ع) هم سفر عمیقی داشت و الگوی فوق العاده ای بوده و هست… از ستاره و خورشید و ماه پرستی شروع کرد… و بعد گفت: لا احب الافلین (سوره انعام- آیه 76). بعد رفت سراغ پدر یا عموش “آزر”، که اون هم سخن ابراهیم رو نپذیرفت و ابراهیم رو به سنگسار تهدید کرد. بعد ابراهیم با اعتماد به رب به داخل آتش رفت، اما سوزانندگی آتش هم تحت تاثیر ایمان و عمل صالح ابراهیم قرار گرفت و تمام قد برای ابراهیم، بَرد و سلام شد. ببینید مخلوقات و پدیده های طبیعی و مسلم جهان آفرینش، چه جوری در مقابل ایمان راستین اشرف مخلوقات کُرنش می کنند؟!
دیدن تکامل ایمانی ابراهیم در طول سفرش که به قربانی کردن فرزندش ختم شد، واقعا آموزنده اس. به واقع، اگه ما انسانها ترس هامون رو کنار بگذاریم و تسلیم مطلق پروردگار باشیم، سایر مخلوقات خدا همه به خدمت ما درمیان.
افسوس که شیطان هم بیکار نمیشینه و با نجواهاش، این ترس ها و باورهای اشتباه و احساسات بد رو به ما القا می کنه. اما اگه ما همیشه مطیع امر پروردگار باشیم و خودمون رو در آغوش خدا قرار بدیم، شیطان تسلطی بر ما نداره.
به قول یکی از دوستان همین سایت، ابراهیم قبل از اعتماد به رب، روی اعتماد به نفسش کار کرده بود… داستان سفر درونی ابراهیم در قرآن آمده که ما باید موشکافانه این داستان رو بخونیم و ازش الگوبرداری کنیم.
امروز روز سوم سفره….
اگه ابراهیم خلیل الله تونسته، پس ما هم می تونیم. فقط باید روی باورهامون و روی ایمانمون به غیب کار کنیم.
سلام به همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش؛
امروز روز دوم سفرنامه من از این سفر خودشناسی هست. موضوع صحبت، فایل رایگان 4 ام از سری “اعتماد به نفس چیست؟” استاد عباسمنش بود. در این فایل، آیات زیادی از قرآن مطرح شد و بحث ظلم به خویشتن به طور کامل باز شد. با مرور این فایل بیشتر به این نتیجه می رسم که آیات قرآن مثل آینه است که خودمون رو به خودمون نشون میده. همین امروز درک کردم که تمام آگاهی های قرآن رو ما در درونمون داریم و از قبل می دونیم. خداوند از طریق پیامبرانش فقط این آگاهی ها رو به ما یادآور میشه و برامون مرور می کنه. چون شیطان قسم خورده که تا آخر عمرِ ما و تا زمانی که این دنیا پابرجاست، ما رو فریب بده و از احساس خوب و افکار خوب و اعمال خوب باز بداره!
بنابراین، نیاز به یادآوری مداوم هست…
توی این فایل، یه نکته جالبی رو استاد عباسمنش در مورد فیلم هایی که ساخته میشه اشاره کردند و گفتند که اکثر فیلم های هالیوود یا جاهای دیگه دنیا، موضوعش محدود به این زندگی دنیایی هست و وقتی که کسی تو فیلم کشته میشه، فکر می کنن که زندگی اون شخص واقعا تموم شده. یه جمله از “کوین ترودو” یادم اومد که می گفت شما هیچوقت به چگونگی رسیدن به هدف هاتون فکر نکنید و فقط به این فکر کنید که چرا اون هدف رو می خواید و احساستون رو در موردش خوب کنید. چون اون اهداف در “صفحه رادار” شما نیست و هیچ راهی برای رسیدن به اون هدف رو متصور نیستید، پس همه اش به چگونگی رسیدن به اون هدف فکر می کنید و وقتی راهی جلوی پاتون پیدا نمی کنید، ناامید و دچار احساس بد میشید!
در مورد موضوع فیلم های ساخته شده در دنیا هم همینه. کارگردان ها و نویسنده ها، چیزهایی که در صفحه رادارشون نیست رو نمی بینند و به قول استاد، اون “Big Picture” رو نمی ببینند و بر اساس نمودهای فیزیکی هر چیزی در این دنیا فیلم می سازند. در صورتی که همه انسان ها (فارغ از دین و مذهب)، با این آگاهی ها و با این big picture به این دنیا پا گذاشتن.
هر چی زمان جلوتر میره، بیشتر به این نتیجه می رسم که واقعا خودشناسی و دسترسی به منبع خوشبختی و اصل و اساس وجودمون، آرامش واقعی رو به زندگی مون میاره.
من چون خودم هنوز عزت نفس رو خوب درک نکردم و در خیلی از مواردِ زندگی ام خودم رو مقصر می دونم، هنوز به اون احساس آرامش عمیق و “همـــــــــــــــــــــــــیشگی” نرسیدم.
راستش هنوز نمی دونم چطوری باید خودم رو به خاطر اشتباهات و ظلم به خودم ببخشم؟!
با آگاهی های این فایل، خیالم تا حد زیادی از بابت حق الناس راحت شد، ولی هنوز از بابت ظلم به نفس خودم، خیالم راحت نیست و خیلی باید روی خودم کار کنم.
دوستان شما چه راه حلی دارید برای اینکه یه نفر از عذاب وجدان خلاص بشه؟
اگه تو دومین روز سفر، راه حل این مشکل رو پیدا کنم و روی خودم بیشتر کار کنم، بقیه سفر سبکبارتر خواهم بود.
ممنون از همگی.
سلام به همه دوستان سایت استاد عباسمنش؛
من یه خانم 32 ساله هستم و از سال 92 تا الان (حدود 5 سال) با استاد عباسمنش آشنا هستم. این نوشته، اولین نظر من روی سایت هست.
چندین بار تصمیم گرفتم روی سایت نظر بگذارم، ولی هر بار یه حسی در درونم مانع می شد. اما الان تصمیم گرفتم به امید خدا از امروز که 18 ام بهمن ماه سال 97 هست تا سال آینده همین موقع، هر روز یه نظر تو بخش های مختلف سایت بذارم.
و چه اتفاقی مبارک تر از این که با سفرنامه 40 روزه شروع کنم…
راستش من چون خیلی آدم پولکی هستم و ثروت رو بسیار زیاد دوست دارم، برای کسب ثروت، این سایت رو دنبال می کردم و چند تا از محصولات استاد از جمله تندخوانی، راهنمای عملی دستیابی به رویاها و جهان بینی توحیدی 1 و … رو هم تهیه کردم. ولی وضعیت مالی ام هیچ تغییری نکرده. یه بار هم با خانم فرهادی عزیز تماس گرفتم و مشکل مالی ام رو گفتم و ایشون هم راهکار موجود در دوره قانون آفرینش رو بهم پیشنهاد دادند.
الان مدتیه که شب ها قبل از خواب، دوباره به دوره راهنمای عملی با دقت گوش میدم تا اجراش کنم و ازش نتیجه بگیرم.
من یه آدم فوق العاده کمال گرا و متاسفانه تنبل هستم که این تنبلی ام از 15 سالگی ام تا الان که 32 ساله هستم (به مدت 17 سال)، با من همراه بوده و خیلی از موقعیت های فوق العاده ام رو چه از لحاظ درسی و چه از لحاظ کاری از دست دادم!
همین ناکامی ها باعث شد که اعتماد به نفس و عزت نفس من به طرز فاحشی پایین بیاد و چون به شدت کمال گرا هم هستم و تو این 17 سال دستآورد چندانی هم نداشتم، دچار افسردگی شدید شدم و الانم دارو مصرف می کنم.
دوستان اصلا نمی خوام خدای نکرده انرژی منفی بدم و ناراحتتون کنم… ولی اینها واقعیت هایی بود که تو زندگی من رخ داده. از طرفی چون موضوع روز اول سفرنامه خانواده عباسمنش هم در مورد عزت نفس هست، تصمیم گرفتم که این حرف ها رو بزنم.
داخل اولین ویدیو از سری فایل های “اعتماد به نفس چیست؟”، استاد در مورد 2 تا از پیآمدهای بد و مخرب عدم اعتماد به نفس صحبت کردند که یکی اش این بود که یا فرد درونگرا میشه و همه غصه هاش رو می ریزه تو خودش و به مرز افسردگی یا اعتیاد یا مازوخیستم و خودخوری میره یا اینکه برونگرا میشه و کمبودها و عقده ها و حرصش رو روی سر بقیه خالی می کنه و دچار سادیسم و مردم آزاری میشه.
راستش من از وقتی که خودمو شناختم، همیشه مورد توجه خانواده ام و فامیل و دوست و آشنا بودم و همیشه از من به عنوان یه دختر مودب و خوش اخلاق و باهوش و باسواد یاد میشد. اینا رو گفتم که بگم کمبود عزت نفس من عامل بیرونی نداره و تا حالا به جز چند مورد کوچک، کسی به من سرکوفت نزده.
در واقع علت اصلی پایین بودن عزت نفس من، به خاطر سرکوفت هایی بوده که خودم به خودم زدم و همیشه از اون جایگاه هایی که می تونستم داشته باشم و الان ندارمشون، ناراحت بودم.
یعنی پاشنه آشیل من، باور “احساس عدم لیاقت” هست!
من حدود 7 ساله که فایل ها و کتاب های روانشناسی می خونم و به مدت 2 ساله که خودشناسی انجام میدم و این کارها خیلی کمکم کرده… هرچند که همچنان خودم رو در اولِ راه خودشناسی می بینم و معتقدم راه درازی در پیشه…
در حال حاضر احساسم خیلی خوبه و از اون وقتی که بابت خودشناسی روزانه میذارم، احساس رضایت دارم. ولی شاید باورتون نشه، هرازگاهی من حتی کابوس امتحان شیمی می بینم و دستپاچه و ناراحت میشم که چرا زمان دبیرستان، مثلا شیمی یا درس های دیگه رو خوب نمی خوندم و بیشترِ این مدت 17 سال از عمرم رو تلف کردم؟!
همونطور که قبلا هم عرض کردم، توقع ام از خودم خیلی خیلی بالاست!
بگذریم…
این برگِ اولِ سفرنامه منه که موضوعش عزت نفس هست و استاد عباسمنش توی ویدیو سوال کردند که به نظر شما فردی که عزت نفسش بالاست، چه ویژگی هایی داره؟
به نظر من، مهمترین ویژگی فردی که عزت نفسش بالاست، اینه که این فرد از درون عمیقاً احساس رضایت می کنه… یعنی از هرآنچه که هست و نیست، راضیه و از درون با خودش در صلح هست.
در واقع نقطه شروع موفقیت انسان و توحید واقعی هم با همین خودشناسی و ایجاد “عزت نفس” شکل می گیره.
من متاسفانه تا حالا نتونستم دوره عزت نفس استاد رو تهیه کنم…. ولی همسفر شدن در این سفر 40 روزه رو به فال نیک می گیرم که از درون شروع کنم روی خودم و باورهام کار کردن تا هم به ثروت بی نهایت برسم، هم روابط عاشقانه رو تجربه کنم و هم از درون احساس ارزشمندی واقعی کنم تا بتونم از طریق این مسیر، توحید واقعی رو درک کنم.
الهی به امید تو…
سلام سرکار خانم ارزشمند
من هم برای شما آرزوی موفقیت می کنم.
چه تجربه جالب و عجیبی… یه کار عقب مونده….
تا حالا بهش فکر نکرده بودم. باید فکر کنم ببینم که چه کار مهمی هست که باید انجامش بدم؟!
کانسِپت جالبی بود که مطرحش کردین و من رو به فکر وا می داره.
ممنونم ازتون.