روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزاده» در این صفحه: 18
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    ردپای روز یازدهم

    با سلام و درود به اعضای محترم سایت و استاد گرانقدر و مریم جان عزیزم

    چقدر این فایل خیالمون را راحت کرد که شادی شادی بیشتری میاره.

    من قسمت غم غم بیشتری میاره رو سالها تجربه کردم.حالا میخوام این شکل جدید از زندگی رو تجربه کنم.وقتی چیزی ناراحتم میکنه یا اندوهگینم میکنه میگم صبر کن و به صداهای توی سرت گوش بده ببین چی اونجا میگذره که حست رو بد کرده.

    بعد میبینم یه نجوای شیطانیه که معمولا ریشه اش فقر و کمبوده.یا ترس از تسلط بقیه روی زندگیم.بعد به خودم میگم دنیا دنیای فراوانیه و تو خالق زندگی خودت هستی تنها کاری که باید بکنی اینه که فرکانسهای ارسالی ات رو شناسایی کنی و در جهت خواسته ات فرکانس بفرستی.همین.

    یه نکته جالب دیگه هم استاد توی این فایل گفتن

    اینکه سالها طول میکشه تا ما افسرده بشیم اما قدرت حال خوب اینقدر زیاده که با چند روز تغییر میتونیم حالمون رو خوب کنیم.

    و اینکه واقعا وقتی لطف خدا شامل حالمون میشه اندوه ازمون دور میشه.

    سپاسگذار خداوندم که در مسیر این آگاهی ها قرار گرفتم و هر روز از روز پیش آرامش و شادی بیشتری رو دارم تجربه میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    رد پای روز دهم

    سلام به استاد دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان و همه خانواده صمیمی عباسمنش

    تمام این حرفهای استاد رو با گوشت و پوست و استخوانم میفهمم.

    روزهایی بود که راجع به اتفاقات بد زندگیم با سرعت با همه حرف میزدم و از در و دیوار بلا وارد زندگیمون میشد.یه دنده عقب ساده میرفتیم میخوردیم به تیر برق و کاپوت جمع میشد.

    دیگه فکر کنید وقتی میگم از در و دیوار واقعا از همه جا.

    و نمیدونستیم که داریم از کجا میخوریم.

    به لطف خدا در مسیر آگاهی قرار گرفتیم.حالا اگه یه ناخواسته و اتفاق ناجور بیفته حساس میشم به اینکه چیکار کردی که این اتفاق افتاد؟

    و این چه احساس قدرت فوق العاده ای به آدم میده.

    زندگی یه خلقه.مخصوصا تمرین ستاره قطبی خیلی کمک میکنه به درک این احساس.ممنون از استاد عزیزم و سپاس گذار خداوندم بابت این مسیر الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    ردپای روز نهم

    با سلام خدمت استاد عزیز مریم جان شایسته و دوستان همفرکانس

    خیلی جالبه.دیروز این شعر حافظ رو استوری کردم

    گفت آسان گیر کارها کز روی طبع

    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    و امروز استاد این شعر رو توی این فایل خوندن.

    آروم آروم دارم درک میگیرم این رها بودن و وابسته نبودن رو.مرتب در طول روز به خودم میگم رها باش فقط خودت و خدات رو عشقه.

    رو به آسمون میگم من و تو

    بعد میگم تو و من و این توی دومی عجیب قدرت داره و آرومم میکنه انگار من توی بزرگی اون غرق میشم .توی آغوش خداوند قرار میگیرم و گرمای محبتش رو حس میکنم.

    خدا رو شکر بابت بودن در مسیر رشد و آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    ردپای روز هشتم

    سلام و درود به استاد عزیزم،مریم جان بسیار شایسته و همه دوستان هم فرکانس

    بالاخره تصمیمم رو برای جدایی گرفتم و چقدر حالم خوبه و اگزمای ده ساله دستم در عرض چند روز بهبود کامل پیدا کرده انگار هیچوقت نبوده.

    هنوز گاهی ترسهایی به سراغم میاد ولی به دستم که نگاه میکنم میگم به بدنت و شهودت احترام بزار بدنت این تصمیم رو تایید کرده و اینبار به ندای قلبت گوش بده.اولین هدفی که میخوام بهش برسم نوشتن کتابم هست که امروز ساعت پنج صبح بیدار شدم و یک فصلش رو نوشتم‌.دلم میخواد کتابم چاپ بشه و روی سفره هفت سین امسال بزارمش.واقعا خیلی آرامش دارم وقتی به اهدافم فکر میکنم کمتر درگیر گذشته میشم و دیگه ذهنم خاطرات بد رو نشخوار نمیکنه

    خدا رو شکر که در مسیر رشد و آگاهی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و مریم جان شایسته و دوستان هم فرکانس

    ردپای روز هفتم سفرنامه

    واقعا این کنترل وردی ها نکته خیلی خیلی مهمی است که متاسفانه علی رغم تاکید استاد جدی اش نمیگیریم.

    روزهایی بود که خیلی منفی باف بودم و دنبال خبرهای منفی و زندگیم جهنم بود. جهنم یک مکان نیست یک احساسه.احساسات منفی.

    اهمیت کنترل ورودی ها رو بعد از سه سال و کلی بالا پایین شدن درک میکنم.

    منظورتون از اهرم رنج و لذت اینه که هر وقت داریم فکرهای منفی میکنیم یا ورودی های بد داره وارد ذهنمون میشه با خودمون یک لحظه تصور کنیم که داریم یک غذای گندیده کپ زده متعفن رو میخوریم.

    الان که دارم مینویسم هم حالت تهوع بهم دست میده.

    این صحنه رو تجسم کنیم و از شماره پنج تا یک بشماریم و خودمون رو پرتاب کنیم به حالت مثبت.

    هی با خودمون مرور کنیم که اون افکار منفی نتیجه اش تباهیه.

    پس ورودی هامون رو مثبت کنیم تا خروجی هامون تغییر کنه.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیز مریم جان بسیار شایسته و همه دوستان هم فرکانس

    برگ ششم از سفرنامه دوره اول تحول

    من سال ۹۰این ایده به ذهنم رسید که یک مغازه بازی فکری بزنم

    این ایده رو با خواهرام مطرح کردم و نفری دوازده میلیون پول روی هم گذاشتیم و برای اینکه یه موقع ضرر نکنیم اومدیم و به مبلغ ۲۵میلیون یه مغازه توی یک پاساژ گرون رهن کردیم.

    الان که فکرش رو میکنم میبینم ما با ذهنیت شکست این مغازه رو راه انداختیم.

    از تهران جنس آوردیم مغازه خیلی خوبی هم راه انداختیم ولی بعد از حدود نه ماه یکی از خواهرا سرمایه اش رو خواست چون میخواست خونه بخره.خلاصه بعد از یک سال شراکت ما بهم خورد و جنسها رو حراج کردیم و مغازه رو جمع کردیم وچند ماه هم طول کشید تا صاحب مغازه پول ما رو پس داد.

    همون سال یک بنده خدا دیگه با سرمایه تقریبا ده میلیون مشابه کار من رو شروع کرد ولی با اسباب بازی های ارزونتر

    و الان میبینم که بعد از گذشت ده سال به یک برند تبدیل شده توی شهر.

    من تکامل رو رعایت نکردم.باید با همون دوازده تومن خودم شروع میکردم و ادامه میدادم وراه های برگشتم رو پشت سر خودم میبستم.

    الان قانون تکامل رو درک میکنم ولی همچنان برای اقدام کردن کمی ضعف دارم.

    فکر کنم هنوز نیاز دارم فایل روز پنجم رو بارها و بارها بشنوم.

    موفق و شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام به همه عزیزان

    تعهد دادم به خودم که تا سفرنامه هر روز رو ننوشتم به روز بعد نرم.

    بدجور تو روز پنجم قفل شده بودم.فایل صوتی رو گذاشته بودم روی تکرار و همه اش میگفتم آینده زندگی مشترکم اصلا جالب نیست و باید طلاق بگیرم.

    امروز آرومترم.میگم درسته که روابطم نیاز به تغییر داره ولی هنوز راهی هست که من امتحان نکردم و اون تمرکز صد در صد روی نکات مثبت همسرم هست.عزت نفسم پایینه و توی این رابطه خودم رو مسافر میبینم انگار همیشه چمدونم دم در آماده است و هر کسی از اون دور دورها هم رد میشه من با خودم فکر میکنم که صاحبخانه داره میاد پس من باید زحمت رو کم کنم.

    تصمیمم چیه؟

    الان اول دی ماهه.تصمیم دارم دوره عشق و مودت رو شروع کنم به صورت جدی کار کنم.

    تا حالا فقط شنیدم.نه خلاصه نوشتم نه باورها رو استخراج کردم نه هیچی.فقط به قول استاد مثل روزنامه خوندم.

    ولی من یه موجود فرکانسی هستم.میخوام فرکانسم رو تغییر بدم و مدارم رو عوض کنم.

    پس دوره نود روزه ام رو از امشب استارت میزنم.

    به امید حق

    آگاهی های این سفرنامه واقعا عجیب و غریبه و انگار برای همون روز و همون حس من طراحی شده.در زمان درست در مکان درست قرار دارم.

    خدایا شکرت بابت بودنم در مسیر رشد و آگاهی و سپاس ویژه از استاد عزیز و خانم شایسته واقعا نامبر وان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام و صد سلام

    عاشق این جمله شمام خانم شایسته که میگی تصمیم بگیر همین امروز تمرکزت رو زیبایی ها باشه‌

    فقط همین یک کار رو یاد بگیریم یک جهش بزرگ میکنیم‌

    در هر روز بهترین خودمون باشیم.در لحظه اکنون باشیم.

    غصه ها مال گذشته است.ترسها مال آینده.اکنون ناب و پاکه.پس بچسبیم به لحظه اکنون

    گاهی سخت میشه ولی به خودمون یادآوری میکنیم که حس خوب اتفاق خوب رو رقم میزنه پس حالت رو خوب کن.

    ممنونم از خداوند که من رو به این مسیر آگاهی و رشد هدایت کرد

    از استاد گرامی و مریم جان خیلی شایسته و خانواده همراه و همفرکانس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام و درود

    برگ سوم سفرنامه من در چله اول

    اول خدا رو شکر میکنم که توی این مسیر الهی قرارم داد.

    واقعااا همه چی از اعتماد کردن به خدا شروع میشه.من سالهای زیادی بود که خدا رو توی زندگیم نداشتم و همه جور سختی و درد و تحقیرهای روانی رو تحمل کردم.

    ولی الان پشتم گرمه.دلم قرصه.میگم چی میخوای؟

    خلقش کن.اگه نمیشه فرکانسهای قاطی میفرستی.

    هم خواستن هم نخواستن.

    گوش کن ببین ذهنت داره چه میگه بعد با باورهای توحیدی جوابش رو بده.

    هر آنچه که قلبت باور کنی در مغزت مشاهده خواهی کرد.

    واقعااا توکل حضرت ابراهیم عجیب و غریبه.

    بچه ام از مدرسه نیومده بود و دیر کرده بود هول شده بودم و کنترل ذهنم برام سخت بود.

    خیلی راه داریم ولی خدا رو شکر که توی مسیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    سلام مخصوص به مریم خانم واقعا شایسته

    مریم جان جمله اول مثل سیلی خورد توی گوشم.سالهاست از اینکه شوهرم به من خیانت کرده در عذابم و همه جور تقلایی کردم که برش گردونم به سمت خودم ولی باز میخوام که اون تغییر کنه چون اون با کارهاش و رفتاراش منو بدبخت کرده.

    قربانی بودن جذابه.مسئولیت پذیرفتن سخته ولی موقع قبض روح فرشتگان میگن مگه زمین خدا پهناور نبود.

    الله اکبر از این آیه.

    هجرت که فقط از یک مکان نیست.هجرت از یک شرایط ناخواسته هم میشه.از این رابطه ناراضی ام.خاطرات بدم خیلی زیاده؟پس جسارت داشته باش و تمومش کن و دیگه این جهنم رو ادامه نده.

    هزار جور فکر رو خیال میاد.

    بچه ها چی میشن؟خونه چی میشه؟درآمد چی میشه؟

    و جواب همه اینها فقط اینه خدا هست.نگران نباش.

    الان فقط میدونم که باید این رابطه رو تموم کنم.برای بعدش هیچ ایده ای ندارم.

    قطعا هدایت میشم و همه کارها به بهترین و آسونترین شکل ممکن انجام میشه.

    البته تمرکزم رو گذاشتم روی خوبی های همسرم.

    هر چی پیش بیاد خیر منه.

    این هم برگ دوم سفرنامه من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: