روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربانم⚘⚘⚘
ردپای روز یازدهم
سلام به استاد عزیزم که دنیای دیگه ای رو بهم نشون داد.. دنیایی سرشار از شادی و هماهنگی و صلح با درون خودم
و درود و عشق به مریم جان عزیزم که با چیدن فایل های بی نظیر استاد عزیزمون که کمکم کردید که سعی کنم عادت روزانه روی خودم کار کردن رو پیدا کنم.
کتاب رویاهایی که رویا نیستند فصل ۴ صفحه ۱۵ رو میخوندم که استاد گفته بودن که در یک ویدئو به نام قانون جذب در قرآن کامل توضیح دادن مطالب رو
من روز یازدهم رو که زدم تا گوش بدم دیدم دقیقا همین فایل رور یازدهم هست
نمیدونم چطور از احساس سپاسگزاریم بگم که خداوند این هم زمانی رو برام رقم زد
و وقتی کامنت خانم شایسته رو خوندم که حتی ایشون هم قصد داشتن فایل دیگه ای رو برای روز ۱۱ ام بزارن ولی هدایت شدن به این فایل .. خیلی بیشتر این نعمت همزمانی رو با تمام وجودم حس کردم❤❤❤❤
گاهی شک میکنم به مسیرم نکنه دارم اشتباه میرم جلو.. درست عمل نمیکنم.. ولی هروقت این نشانه ها رو میبینم قلبم پر از امید میشه🙏🙏
نمیدونم استاد چطور میتونم از شما برای این آگاهی ها سپاسگزاری کنم🙏🙏
با تمام وجودم و با همه عشقم از شما سپاسگزارم🙏🙏
هر کدوم از آیه ها رو که میخوندید .. من یادم میومد که این آیه ها رو قبلا هم خونده بودم ولی اصلا درکی نسبت بهشون نداشتم🙁
مثل اینه که پرده ای از جلوی چشمام کناری رفته میتونم واقعیت رو ببینم
پرده ای که به جای حقیقت تصاویری دروغ از پروردگارم بهم نشون میدادم
خیلی از خدا و خودم شرمنده ام که چرا درست فکر نکردم و هر وقت ندای درونم هدایتم میکرد.. تازه فکر میکردم که شیطان داره با به شک انداختن من به آموزه های دینی گمراهم میکنه..
چقدر زیبا گفتید مریم جان عزیزم
احساس تو همان نیروی هدایتگری است که اگر به او اعتماد کنی، تو را به مسیری هدایت میکند که، بدون شک سعادت دنیا و آخرت را برایت رقم خواهد زد.
و من سالها توجهی به احساسم نکردم😔
احساسی که میگفت چرا باید با گریه کردن برای ائمه باید خدا گناه تو رو ببخشه
چرا خداوند ازینکه خیلی شاد باشی و موزیک گوش بدی عصبانی بشه
بارها این صدا میومد تو ذهنم که کجای قرآن گفته موسیقی شاد حرامه
اگر مسئله حجاب انقدر مهمه چرا فقط تو یکی دوآیه از حجاب گفته شده و نه اونی که تازه اینا میگن
و متاسفانه فقط شرک به خدا رو به جای توحید و یکتاپرستی از روی جهل و ناآگاهی به عنوان دین خودم پذیرفته بودم
چقدر این فایل تمام وجودم رو لرزوند… ازینکه چقدر غلط فهمیده بودم.. چقدر خیلی ها خیلییییی ها غلط فهمیدن و غلط انتقال میدن
چقدر زیباست خدایی که شادی من رو جزو قانون بدون تبدیل خودش قرار داده
اگر شاد باشم و احساس خوب داشته باشم … اتفاقات خوب برام رقم میزنه
چقدر فرق میکرد همه چیز اگر از همون کودکیم این ها رو میشنیدم
چقدر بیشتر عاشق خدا میشدم و چقدر بهتر زندگی میکردم
به قول استاد که در فایل ۲ آرامش در پرتو آگاهی میگن…. اما چه باک.. حالا که اینجا هستم و مشتاقم
پروردگارا شکرت🙏🙏
به قول استاد نگهبانی تا دندان مسلح نیاز دارم که ورودی های ذهنم رو کنترل کنم تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم.. به زیبائیها تمرکز کنم و احساسم رو خوب کنم
احساس خوب=اتفاقات خوب
استاد بی نهایت سپاسگزارم🙏🙏🙏
به نام خداوند بخشنده مهربان🌹🌹🌹
ردپای روز دهم
سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربون❤❤❤
و سلام به همه دوستان عزیزم🌹🌹🌹
من خودم ازونهایی بودم که مدام از ماجراهایی که بهم سخت گذشت… یکی حقم رو خورد…من خوبی کردم ولی فلانی چقدر بی انصاف بود… زیاد قصه تعریف میکردم😓😓
و مدام ازین جور اتفاق ها هربار بزرگتر و شدیدترش برام اتفاق میافتاد🤕
با آگاهی هایی که این روزها، استاد عزیز بهمون دادن…میبینم ریشه این کشش برای تعریف کردن بدترین اتفاق های زندگیم برای بقیه… داشتن حس قربانی بودن و جلب ترحم دیگران و گرفتن تاییدیه ازونها که من چقدر آدم خوبی هستم و متاسفانه گیر آدم های اشتباهی افتادم…. بود🙈🙈🙈
انقدر این قصه ها رو با احساس میگفتم که یه جاهایی سرخ میشدم و حتی طرف مقابلم بهم تذکر میداد که بابا اشکالی نداره.. الان سکته میکنی.. حتی گاهی گریم هم میگرفت😞😞
و بیخبر و جاهل ازینکه با این حجم از احساس بد فقط دارم ازین جنس از اتفاقات رو جذب میکنم😢😢
ولی خدا رو شکر میکنم و سپاسگزارم از استاد عزیزبرای این آگاهی ها و مریم جان مهربونم که با تدوین این فایل ها… این روز شمار تحول زندگی… متن های فوق العاده ای که برای هر فایل نوشتن… و خدای من ..سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت که محشر هستن واقعا… تمرکز بر زیبایی ها رو ساده و لذت بخش کردن… واقعا سپاسگزارم🙏❤❤❤
اگر بخوام یه نمونه بگم از زیبایی که جذبش کردم
قسمت ۱۶ سفر به دور آمریکا که رسیدم..انقدر این فایل پر از زیبایی بود که با یه بار دیدن نمیشد همه زیبایی هاش رو دید …من عاشق بارونم و مدام اون لحظه ای رو تصور میکردم که جایی مثلا زیر آلاچیق بنشینی نه از پشت پنجره که تو خود اون هوای لطیف بارون باشی و باریدن ریز ریز و تند و تند بارون رو ببینی..نسیمش به صورتت بخوره و لذت ببری و از ذوق با صدای بلند میخندیدم که خدایا چه حس خوبی داره😍😍😍
و خدای مهربونم هدایتمون کرد به سمت یکی از پارک های تهران… چندین بار رفته بودیم ولی هیچ وقت اون قسمتش رو نرفته بودیم..یعنی اصلا ندیده بودیم که بریم.. ولی خدای مهربونم هدایتمون کرد.. یه قسمت اختصاصی بود برای پرورش گلی های خاص و اونجا یه چند تا درشکه قدیمی که سقف داشت رو گذاشته بودن که مردم مینشستن رو صندلیش و عکس یادگاری میگرفتن⚘
ولی ما که رسیدیم بارون شروع شد و دیگه کسی سمت اون درشکه ای که من و همسرم نزدیکش بودیم نیومد و ما هم تمام مدتی که بارون میبارید تو درشکه بودیم که نگران خیس شدن نبودیم و انقدر نزدیک بودیم به بارون که صدای قطره های بارون که روی برگ ها و بوته ها می افتاد رو میشنیدیم.. نسیمی که میومد بوی بارون داشت و خنکی لطیفی که نوازشمون میکرد… فقط نیم متر با بارون فاصله داشتم و نور رعد و برقی که میزد رو میدیدم❤❤❤❤
واقعا حس کردم تو همون فضایی هستم که استاد و عزیز دلشون و مایک بودن😍😍😍
فقط اون غذای خوشمزه کم بود که رسیدم خونه پختم😋😋😋😋
و با تمام وجودم حس کردم که این صحنه رویایی که برای اولین بار تو عمرم بود که به این شکل داشتم تجربش میکردم به خاطر تمرکز و تکرار صحنه زیبای اون سفر بود تو ذهنم که باعث اتفاق افتادن اون صحنه های زیبا شد❤❤❤
خدایا شکرت که با نشون دادن این نتایج ..قلبم رو مطمئن تر میکنی برای ادامه دادن تو این مسیر هدایتی که روز به روز زیبایی های بیشتر..سلامتی بیشتر…آرامش بیشتر… و ثروت بیشتری رو ببینیم و به امید الله یکتا تو زندگی خودم تک به تکشون رو تجربه کنم🙏🙏🙏
به نام خداوند بخشنده مهربان⚘⚘⚘⚘
ردپای روز نهم
استاد عزیز تولدتون مبارک⚘⚘
تولدتون رو به خودمم تبریک میگم که وجودتون باعث زیباتر شدن زندگیم شده
و تولدتون رو به همه خانواده صمیمی شما تو این سایت تبریک میگم که اگر هستن و این متن رو میخونن… پس حتما مثل من قدم در راه گذاشتن و زیباتر شدن زندگیشون رو تبریک میگم🌹🌹🌹🌹🌹🌹
استاد تک به تک حرفاتون صحنه و اتفاقات روزهای تولد سالهای گذشته من بود… واقعا شوکه شده بودم که خدایا حتی همین هم دلیلش باورهای من بوده!!!!
با همسرم این فایل رو گوش میکردیم و خیلی خجالت کشیدم… چون دقیقا بوده روزهایی که همون بحث هایی رو که گفتید رو من هم داشتم.
گاهی روزهای تولدم رو میرفتم خودم برای خودم هدیه میگرفتم.. ولی الان که نگاه میکنم اون هم از روی هماهنگی و صلح با خودم نبود… فقط به زور میخواستم جای خالی یه کادوی تولد رو پر کنم … با احساس بد بود.. از روی عصبانیت بود😔😔😔
همسرم آدم خیلی مهربونیه ولی الان میبینم که من رفتار و باور غلطم بدترین وجهه همسرم رو در مورد تولدم بیرون میکشیدم😑😑
روز به روز که بیشتر ازین آگاهی ها استفاده میکنم و مهارتم رو برای دیدن زیبایی ها و تمرکز روی نکات مثبت بالا میبرم…آرامشم خیلی خیلی بیشتر شده و حال دلم خوبه❤❤
اگر بخوام از نتایجی بگمکه خودبخود اتفاق افتاده بگم
من قبلا که میرفتم سر کارم.. وقتی آدم های جدیدی رو میدیدم… هیچ وقت اونا جلو نمیومدن تا باهام صحبت کنن… اسمم رو بپرسن و شروع کنیم به صحبت و البته بگم خودمم با این کار راحت نبودم که برم سمت یه آدم غریبه و شروع کنم برای ارتباط گرفتن
ولی چند وقتی هست که خودبخود کسانی که من رو نمیشناسن جلو میان و شروع میکنن به صحبت و واقعا از صحبت کردن باهاشون لذت میبرم و حس خوبی بهم میده❤❤❤❤
وقتی این فایل رو دیدم.. گفتم همینه و باید تایید کنم این نتیجه ها رو تا خدا بهترش رو در زندگیم بهم نشون بده👍👍
این فایل تمام اگاهی بود و سه صفحه برای هودم نکته برداری کردم تا بارها با خودم تکرارش کنم
و باید با همه چیز در صلح باشم…و همه چیز رو از نگاه خداوند ببینم .. وقتی بفهمم که همه چیز درسته و هیچ اشکالی در کار نیست و لذت ببرم از زندگیم .. همه چیز خود بخود درست میشه
حتی تصورش رو میکنم که اینطوری زندگی کنم..تمام وجودم آروم میشه…چه حس خوبی بهم میده..حتی تصورش.. دقیقا همه چیز لذت بخش میشه❤❤❤
استاد چقدر خوشحالم بتونم با تمام وجود بگم سپاسگزارم…زندگی من با آشنا شدن با شما و استفاده از آگاهی هایی که بهمون میدید..زندگیم زیباتر شده❤❤❤❤
چقدر خوشحالم که زندگی زیبای من بخشی از خواسته شما بوده😍😍
استاد سپاسگزارم که با داشتن این خواسته و برآورده شدنش از سوی خداوند مهربانم باعث گسترش زندگی من شدید🙏🙏🙏
باز هم تولدتون رو تبریک میگم⚘⚘⚘⚘
و به خودم و همه خانواده صمیمی استاد عباسمنش تبریک میگم که روز به روز زندگیمون رو باین آگاهی ها قشنگتر میکنید⚘⚘⚘⚘
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🙏⚘⚘
به نام خداوند بخشنده مهربان که هر لحظه هدایتم کرده و من رو رها نکرده🌹🌹🌹
ردپای روز هشتم
سلام به استاد عزیز و عزیز دلشون❤❤❤
و سلام به دوستانی که اون ها هم مثل من هدایت شدن به این دوره عالی روزشمار تحول زندگی
آشنایی من با استاد عزیزم با همین ویس بود
یادمه وقتی برای اولین بار شنیدمش… با هر جمله ناخودآگاه اشک ریختم و بعد ازون هم با هربار گوش کردن… حتی همین الان هم هنوز اشکم خشک نشده و دارم کامنت مینویسم
خیلی دوست دارم دلیل این اشک ها رو بدونم… مثل فریادی از درون میمونه… هم به اشتیاق میارتم و بهم انرژی می ده و هم یه صدایی فریاد میزنه که کاش ۴۰ سال عمرت رو اینجوری زندگی کرده بودی… اون وقت الان چه زندگی میتونستی داشته باشی😣
صدای اون قدرتی رو که در وجودم خاموش و بی بهره مونده رو میشنوم
مخصوصا اون جایی که استاد میگه شاید تا حالا یه کتاب خوب نوشته بودی ..یا شاید ….
واقعا اگر با ایمان تر قدم بر میداشتم… سرگرم حاشیه ها نمیشدم… دیگران برام بزرگ نمیشدن… نگران افکار دیگران در مورد خودم نبودم…. چقدر رشد میکردم😔😔😓
اما اشکالی نداره… مهم اینه که الان اینجام و دارم در مسیر درست قدم برمیدارم … دست های خداوند رو میبینم که به کمکم میان🙏🙏
دارم در کنار بهترین انسان های خداوند رشد میکنم
استاد عزیزم سپاسگزارم برای سایت پر از گنجی که داری
مثل بارونه… مثل آفتاب…. مثل هوای پاک… مثل نعمت های بی حساب که خداوند روزیمونمیکنه و براش قیمت نمیزاره چون بی حسابه و هر کس به قدر ظرفش میتونه ازش بهره ببره
دارم قدم های تکاملیم رو میبینم
دو ساله تقریبا وارد سایت شدم.. تقریبا از همون زمانی که با این ویس با شما آشنا شدم… با اشتیاق هم ثبت نام کردم… ولی آماده نبودم.. گیج و گنگ بودم… ولی یواش یواش با سایت آشنا شدم… هدایت شدم و هر بار به اندازه ظرفیت خودم استفاده کردم🙏🙏❤❤❤❤
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که لایقم دونستی برای این آگاهی ها🙏🙏🙏🙏
به نام خداوند بخشنده مهربان🌹🌹🌹
ردپای روز هفتم
سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و خانواده مهربون هم فرکانسی استاد❤❤
خدا میدونه که چقدر روز به روز عشقم به شما داره بیشتر میشه❤❤
یه عشق خدایی… اینکه از طریق شما میفهمم که خدا چقدر دوستم داره که من رو به سمت شما هدایت کرده تا بتونم درست زندگی کنم🌹🌹
مریم جون عزیزم خواستید ازین بنویسم که چه اهرم رنج و لذتی رو برای کنترل ورودی های ذهنم ساختم؟
من وقتی این فایل رو گوش کردم.. گفتم خوب امروز سعی کنم ورودی های مناسب تری نسبت به روز گذشته داشته باشم
۵ شنبه بود و تایمم آزادتر و البته دیروز هم همینطور..آف بودم
یادم افتاد سری کتاب رویاهایی که رویا نیستن رو یه دور خوندم و باید یه دور دیگه با دقت بیشتر بخونم….مخصوصا اینکه این سری روی a۴ هم پرینت گرفتم.من با کاغذ خیلی حس بهتری دارم
فصل ۲ هم استاد از کنترل ورودی های ذهن گفتن.. مفصل👌👌👌
و جلسه ۶ ام توحید عملی رو گوش کردم و چند فایل صوتی دیگه
بلا استثنا در همگی استاد تمام سعیشون در این بود که باور کنیم که همه چیز فرکانس هست و فرکانس مارو افکار ما و ورودی های ما..هر آنچه میشنویم..میگوییم…میبینیم …فکر میکنیم….میسازند
به همسرم گفتم… وقتی استاد با این همه تجربه میاد و فقط روی این موضوع تاکید میکنه… و به قولی قسم میخوره به خدا.. هر آنچه میپرستید… که همه زندگی شما رو فرکانس های شما و احساس شما رقم میزنه و یه جاهایی انگار کلمات یاری نمیکنن که اون حد از اعتقادشون به این مسئله رو در قالب جملات بیان کنن… جای هیچ حرفی نمیمونه که اصل همینه.. دیگه چطور خداوند باید هدایتمون کنه و اصل رو بهمون نشون بده که این آگاهی ها رو از زبان کسی بیان کنه که نتیجه گرفته
خود استاد همیشه میگن با زبان نتایج با من حرف بزنید و خودشون دقیقا فقط با زبان نتایج حرف میزنن و از هر موضوعی کلی استوری شخصی دارن که بهمون به صورت عملی نشون بدن که هر آنچه میگن … خودشون عمل کردن
با همسرم فکر کردیم کجا ها احساسمون خوب بوده و هدایت شدیم به زندگی بهتر و کجاها احساس بدی داشتیم.. ورودی بدی داشتیم و اوضاع بدتر شده
یه برهه ای خونه ای زندگی میکردیم که شرایط خیلی سختی داشتیم… و واقعا خسته شده بودیم… شروع کردیم به گشتن خونه ولی هیچ کدوم با شرایط ما جور در نمیومد… بدون اینکه ازین قانون که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب… سعی کردیم خودمون حال خودمون رو خوب کنیم تو همون شرایط
حتی شام رو هم تو خونه نمیخوردیم و غذایی که درست کرده بودیم رو تا همسرم میومد خونه میبردیم تو طبیعت با هم میخوردیم…. ولی خیلی خوب یادمه از همسرم پرسیدم کی ما ازین خونه میتونیم بریم.. کی اوضاعمون درست میشه… جوابش از جنس حرف های همسرم نبود… کلام خدا بود که جاری شد… گفت درست میشه.. گفتم چطوری؟…. گفت خدا از راهی درست میکنه که به ذهن من و تو و هیچ بنده ای نرسه❤❤❤❤
انقدر دلم آروم شد که نمیتونم وصفش کنم.هنوز بعد از ۱۵ سال کلمه به کلمه یادمه و از یاداوریش اشک شوق میریزم.لحظه ای که خداوند مهربونم جوابم رو داد❤❤❤❤
به چند ماه نکشید یه کار خارج از کشور از طرف یه شرکت ایرانی جور شد و ما نه تنها ازون خونه که از کشور خارج شدیم.انقدر توی اون دوسال نیم عوض شدیم و باورهامون تغییر کرد و عزت نفسمون بالا رفت که به محض برگشتن به ایران دیگه به اون خونه برنگشتیم و هر دومون کار پیدا کردیم.👍👍👍
و جاهایی رو یادمون اومد که احساسمون بد بود… مدام از اتفاق بدی که برامون افتاده بود حرف زدیم که همووووون اتفاق بارها توسط افراد مختلف برامون تکرار شد و هر بار تو یه اشل بزرگتر.نمیگم چی بود چون نمیخوام تکرارش کنم
یادآوری همه این تجربه های عینی تو زندگیمون اعتقادمون رو بالاتر برد که مراقب کلاممون و اونچه بهش فکر میکنیم باشیم وگرنه اتفاق های بد بزرگتری برامون میافته
خوب یاد آوری اون اتفاق های بد اهرم رنج عینی بود که لازم نیست زور بزنم تا باورش کنم .. دیدمش..تجربش کردم و به خاطرشون واقعا رنج کشیدم
و همینطور اتفاق های خوب.. هنوزم یادم میافته خدا رو از صمیم قلب شکر میکنم که از راهی ما رو ازون خونه بیرون آورد که حتی فکرش رو هم نمیکردیم.هر روز صبحی که صدای سگ همسایه بیدارم میکرد .. زودتر یادم میاورد که دیگه تو اون خونه نیستم و خدا رو از صمیم قلب شکر میکردم.و یادآوری همه این اتفاق های خوب که لمسشون کردم بهترین اهرم لذته برام😍😍😍😍
و همین امروز..بعد از تمرکز بیشترمون روی سایت و فایل ها و کتاب رویا ها… خداوند ما رو هدایت کرد به ورودی های بهتر… لایو بینظیر استاد که تماما استاد به بهترین شکل و با رساترین بیان، چگونه داشتن احساس خوب رو گفتن و با داستان های شخصیشون ، الگوی درست عمل کردن رو دادن❤❤❤
همیشه استاد میگن با زبان نتیجه ها با من حرف بزنید
امروز….تمرکز روی نکات مثبت.. ورودی های مناسب… و داشتن احساس خوب و در نهایت ….هدایت خداوند برای برآورده شدن یکی از خواسته هام.خیلی براش ذوق دارم😍😍😍
آشپزخونه ما کابینت بندیش طوریه که من میز کار ندارم.. فضای بزرگی هم نداره که هر میز ناهارخوری جا بشه.. باید همسرم با ابعاد آشپزخونه سفارش میداد و بگم یک سال و نیمه که میخوااااد این سفارش رو بده😂😂😂😂😂
امروز هدایتی رفتیم تو یه خیابونی که یه کارگاه پایه های یه میز ناهارخوری رو بیرون گذاشته بود که بسته بندی کنه برای مشتری و حالت تاشو داشت.. من اصلا دقت نکردم که چی بودن.. چون فقط پایه میز بود… یک دفعه همسرم گفت این چه پایه خوبیه برای میز ناهارخوریمون که قابل جمع شدن هم هست…. در جا پیاده شد و بعد چند دقیقه اومد و گفت سفارش دادم… چشمام باز مونده بود.. سفارش دادی!!!!!بله و شنبه آماده است😁😁😁😁
نمیدونید چقدر ذوق کردم😍😍… ذوق کردم که خدایا شکرت ..پس تونستم فرکانسم رو عوض کنم و این نتیجشه…. خدایا شکرت🙏🙏🙏
پس اگر این میشه…. خواسته های بزرگتر ازین هم میتونه اتفاق بیافته به شرطی که من ادامه بدم😉
توکل به الله مهربان ادامه میدیم🙏❤
استاد عزیزم سپاسگزارم…سپاسگزارم… شاید یه زمانی از قانون احساس خوب =اتفاقات خوب استفاده کردیم ولی نا آگاهانه بوده و نمیدونستیم چی باعث شد همه چیز بهتر بشه
ولی آگاهی هایی که شما گسترشش میدید… فقط خدا میدونه که باعث زیباتر شدن و ثروتمند شدن چند خانواده در تمام ابعاد زندگیشون شده… من رابطه خیلی خیلی عاشقانه تری با همسرم نسبت به قبل دارم… من رابطه خیلی بهتری با پسرم دارم… من احساس ارامش بیشتری از قبل دارم… و …. همه اینها گنج های زندگی هستن که زندگی رو لذت بخش میکنن
سپاسگزارم🙏🙏🙏🙏
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🙏🙏🙏🙏
بنام خداوند بخشنده مهربان🌹🌹🌹
سلام به دو استاد عزیز و خانواده صمیمی استاد عباس منش ❤❤
ردپای روز ششم
برام خیلی جالب بود… اونجایی که استاد گفتن اگر نزول پول گرفتید کارتون تمومه…. دقیقا با تمام وجودم حسش کردم
تو یه برهه ای .. همسرم پول نزول کرد و کاری که تازه شروع کرده بود جون بگیره… تمااااااام
تمام اونچه که سود کرده بودیم رو هم از دست دادیم
و همسرم دیگه نتونست به اون کار ادامه بده
و خودمون هم متوجه این موضوع شدیم و فهمیدیم که نزول برکت و خوشی رو برد از زندگیمون ولی خوب آب رفته به جوی بر نمیگرده
دلیل کشیده شدنمون هم به نزول فقط و فقط کمبود عزت نفسمون بود🙈🙈🙈
قرض دادن سرمایه به یه فامیل دو جانبه و رودربایستی و خالی شدن دستمون 🙈🙈🙈
اگر عزت نفس الانمون رو داشتیم… گفتن یک نه و تمام شدن ماجرا
موضوع تکامل رو که واقعا تو هر بخشی از زندگی میشه دید…
راه رفتن یه نوزاد
انجام یه ورزش حرفه ای
یادگرفتن خوندن و نوشتن
.
.
حتی شستن ظرف😅
ولی احساس میکنم عجول بودن انسان به زودتر نتیجه گرفتن باعث میشه بحث تکامل رو از یاد ببره… مخصوصا اگر جایی به پول ربط داشته باشه
من مدت هاست که کارمند بودم و هستم ولی کسب و کار شخصی جدیدی شروع کردم و خوب ابتدای راه هستم و تا قبل ازین.. این تجربه رو نداشتم
البته این هم از آموزه های استاد هست که ایدش به ذهنم رسید و جرات شروع کردنش رو پیدا کردم😎
این کارم خیلی تو اشل کوچیکی هست و مدام به خودم قانون تکامل رو یادآوری میکنم
و امید دارم که خداوند هدایتم کنه که از راه درست گسترشش بدم🙏🙏🙏
امیدوارم خیلی زود بتونم بیام و از دست آوردهای خودم با بقیه هم به اشتراک بزارم.
کارم رو با سرمایه خیلی کم ولی با توکل برخدا و تکیه بر توانمندی که در وجودم گذاشته و ۱۰ سال سابقه کاری که داشتم… تصمیم گرفتم استارت کار کردن برای خودم رو بزنم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
همسرم هم چند سالی هست که کسب کار شخصی خودش رو شروع کرده و خیلی آروم داره جلو میره
تجربه سالهای قبل حسابی بهمون کمک کرده که حواسمون باشه سمت نزول نریم و با اونچه که داریم پیش بریم
و همین باعث شده که به قول استاد تو استرس و نگرانی نباشیم و بتونیم روی کسب و کارمون تمرکز داشته باشیم
خدا رو شکر میکنم که با آشنا شدن با این سایت و استاد عباس منش عزیز تونستیم در مسیر درست قدم برداریم و روی هودمون درست کار کنیم… نسبت به سال گذشته خیلی خیلی عزت نفسمون بالاتر رفته … نگاهمون توحیدی تر شده و خدا میدونه چقدر رشد کردیم
چون انقدر آدم آروم آروم باورهاش تغییر میکنه که گاهی فراموش میکنه که کی بوده و الان چی شده
همین نکته ای که استاد درباره نزول گفتن… من رو یاد اون روزهایی انداخت که چطور فقط به خاطر عزت نفس و اعتماد به نفس نداشتن خودمون رو به دردسر انداختیم و زحمت چند ساله همسرم به باد رفت.
امیدوارم به لطف الله مهربان بتونم تک تک آگاهی هایی که بدست میارم رو در زندگیم بکار ببندم🙏🙏🙏
از استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بی نهایت سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌹🌹
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏🌹❤
بنام خداوند بخشنده مهربانم🌹🌹🌹
درود و خدا قوت به استاد عزیزم و مریم جان مهربونم که شایسته هستند…شایسته بهترین ها
رد پای روز پنجم
قبل از هر چیز از خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم برای متنی که در این روز از تحول زندگی نوشتید که چقدر بی نظیر بود و سرشار از آگاهی
چقدر تغییر کردنمون رو از دیدگاه زیبایی بیان کردید
تغییر کردن ما یعنی بخشی از گسترش جهان
بخشی از برنامه خدا
بخشی از هدف خلقت ما
و اگر تغییر نکنیم… یعنی متضاد با برنامه الهیمون داریم پیش میریم
و نتیجه معلومه…. زندگیمون نمیچرخه… رضایت بخش نیست.. چون با برنامه و هدف الهی پیش نمیریم
مثل اینکه ما دستگاهی رو بسازیم و هدفمون از ساخت اون دستگاه انجام فلان کار باشه… برای به نتیجه رسیدن هم کلی امکانات روی اون دستگاه بزاریم… ولی دستگاه کار نکنه… خوب میشه یه دستگاه بی ارزش… اگر بره توی وسایل به درد نخور و کنج انبار…. به خاطر به درد نخور بودن دستگاهه… یا حتی اگر دستگاه هم کار کنه ولی به روز نشه.. تغییر نکنه.. کنار گذاشته میشه… چقدر کامپیوتر یا لبتاب گرون قیمت به زمان خودش خریدیم ولی از جایی به بعد که نشده ارتقا بریم حتی نتونستیم بفروشیم… فقط انداختیم دور
وقتی این مثال رو زدم … کل وجودم داد میزد ولی انسان دستگاه نیست… کار خدا لنگ انسان نیست… اگر یه انسانی خارج از مدار رشد باشه خودش صدمه میبینه.. یه گوشه میافته و از نعمت ها دور میشه
و هستن کسانی که رشد میکنند و تغییر میکنند و با بزرگ شدن وجودشون ..جهان هم گسترش پیدا میکنه
چقدر جالب بود این قسمت از متن
🌹🌹همیشه بخش دیگری از وجودت آماده رشد بیشتر است.همیشه بخش دیگری از تواناییهایت آماده ابراز وجود است.این کار فقط به وسیله قدم برداشتن برای تحقق یک خواسته دیگر انجان میشود.از طریق استقبال از یک تغییردیگر که به راحتی می توان نشانه های آن را احساس کنی.نشانه هایی که زبان گویای خدای درونت است برای گسترش ظرف وجودت و آمادگی برای دریافت بیشتر و تجربه امکانات بهتر🌹🌹
چقدر ناب بود این آگاهی ها👍👍👍
چقدر خدای درونم با آرامش و حس خوبی که بهم داد… تاییدش کرد.. گفت همینه… باید رشد کنی… باید تغییر کنی
و مریم جان خواستید که از خودمون بپرسیم که چه جنبه هایی از زندگیمون الان نیاز به تغییر داره
از دو روز پیش چندین بار فیلم رو دیدم..به این ویس گوش دادم… و هر دقت با خودم تنها میشدم بهش فکر میکردم… خوب من اونجاهایی که نیاز به تغییر داشتم رو تغییر دادم… دیگه چه تغییری باید بدم
هیچی به ذهنم نمیومد
ولی به قول شما همیشه بخشی از وجودمون آماده رشد بیشتر و تغییر هست
ولی من چرا نمیبینم و از خداوند هدایت خواستم
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
دیشب که داشتم شکرگزاری شبانه خودم رو مینوشتم.. یه مورچه اومد روی سر رسیدم … دقت که کردم دیدم فقط روی قسمت های سفید کاغذ راه میرفت … خودکارم رنگ صورتی خاصی داشت.. کمی حالت فلورسان داشت…نمیدونم شاید به این دلیل بود… به هر حال..تا مورچه میرسید به نوشته ها..سریع عقب میرفت… انگار که به یه دیوار رسیده باشه… برام جالب بود.. شروع کردم دوتادور مورچه خط کشیدن.. مورچه تو یه ناحیه اندازه یه سکه بزرگ گیر افتاد… بی تاب شده بود… مدام جلو و عقب میرفت…. ولی بالاخره با سرعت و آشفتگی از روی نوشته ها راه رفت و به سرعت از دفترم رفت پایین
یه لحظه به خودم اومدم… همینه…. دیوارهایی تو زندگی برای خودم ساختم که فکر میکنم دیواره… و ذهنم حتی بهشون فکر هم نمیکنه
استاد همیشه میگید که در هر شرایطی به قوانین الهی فکر میکنید و اینکه کل جهان بر اساس همین قوانین دارن عمل میکنن
دیدم دقیقا تمام صحبت هاتون در اون مورچه مو به مو داره جلو میره
اون دیوار ذهنی از رنگ خودکار رو داشت.. به اندازه کافی قسمت سفید رو کاغذ بود و به راحتی برای خودش رو صفحه کاغذ راه میرفت و وارد نوشته ها نمیشد… چرا باید این خطر رو به جون میپذیرفت که بره روی نوشته ها!!!!!!!!!!
ولی اوضاع خراب شد… عرصه به مورچه تنگ شد…آشفته شد… ولی بالاخره مجبور به تغییر دیدگاه خودش شد… میگم دیدگاه چون واقعا دیواری وجود نداشت… با کلی آشفتگی پا روی نوشته ها گذاشت … خیلی طبیعی همونجوری که روی قسمت سفید باید قدم بر میداشت قدم برداشت و خودش رو بیرون کشید.
با خودم فکر کردم چند تا ازین دیوار ها برای خودت ساختی؟؟!!!!!!
روز اول تحول…استاد گفتن که وجدان چیه و خیلی هایی که ما به خاطرش وجدان درد میگیریم… فقط ساخته نیاکانمون هست و اصلا وجود نداره😮😮
چند تا ازین حس گناه های ساختگی تو وجودم وجود داره و ترس از گناه نکردن و به خاطر وجدان …. اجازه قدم برداشتن به خودم نمیدم… خیلی از کارها رو تجربه نمیکنم… بهم الهام میشه و الهام الهی رو فکر میکنم که فکر شیطانه چون مغایرت داره با ساخته هایی که در ذهنم و باورم وجود داره🤕🤕🤕
و باید قبل از خراب شدن اوضاع پیداشون کنم
باید حواسم به نشونه ها باشه
باید بتونم آیندم رو ببینم
باید پا روی ترس هام بزارم و با ایمان اقدام کنم
باید مدام آگاهی های بیشتری رو از سایت کسب کنم… فایل های بیشتری با دقت بیشتری ببینم و گوش بدم و تضاد هایی که وجود داره رو ببینم
اگر الان خودم رو عوض نکنم مثل اون مورچه میشم که بازیچه دست من شده بود… که دلیلش خودش بود… اگر روی نوشته ها راه میرفت و اون باور غلط از دیوار بودن و غیر قابل عبور بودن نوشته ها نداشت… من هم به ذهنم نمیرسید که شروع کنن به محدود کردنش
وقتی جهان هم میبینه که ما باور های غلطی داریم .. شروع میکنه به تحت فشار قرار دادن ما… نشون دادن تضاد ها تا بالاخره تصمیم بگیریم که حرکت کنیم و باورهای غلطمون رو دور بندازیم و از روشون رد بشیم
مثلا وقتی آدم ها باورهای غلطی دارن از ثروت و خودشون رو لایق داشتن یک حرفه پر درآمد نمیبینن که آدم های مثل پونزی پیدا میشن که بازیشون بدن و ازشون کلاهبرداری کنن
البته که باورهای اون آدم ها باعث میشه که جهان این جور کلاهبردارها رو سمتشون هدایت کنه تا تحت فشار قرار بگیرن.. مالشون رو از دست بدن… بلکه تغییر کنن
خوب دارم از باورهایی از خودم حرف میزنم که نمیدونم کجا هستند… از دیوار های خیالی حرف میزنم که ساخته ذهنم و توهمی هستن…. و فقط باید به سمتشون قدم بردارم تا ببینم که خیالین…. ولی این دیوارها کجا هستن😓😓😓
خیلی ذهنم درگیر شده
ولی مطمئنم که اگر خداوند من رو به این فایل هدایت کرده… مورچه ای بهم نشون داده که بهم بگه دیوارهایی خیالی تو ذهنت هستن که باید فقط ازشون رد بشی….
حتما هدایتم میکنه که چه کاری انجام بدم… به کجا برم… با چه کسی حرف بزنم… چه بادری باید بسازم
فقط باید به نشونه ها دقت کنم که زبان گویای خداوند هستند و با ایمان و با شهامت، الهام های درونی خودم رو انجام بدم
امید به هدایت هر لحظه پروردگارم دارم که لحظه ای من رو رها نکرده🙏❤❤❤❤❤
من کارهای زیادی در طول روز دارم… ولی برنامه هام رو نمینویسم…. و پیش میاد گاهی موردی رو فراموش میکنم
فکر میکنم این اولین تغییر من هست
هر برنامه و کاری رو دارم از شب قبل تو سر رسیدم بنویسم تا حتی اون موردی ها هم از قلم نیافته
و قطعا کمکم میکنه زمان بندی و اولویت بندی بهتری هم بکنم
فاصله بین فکر کردن و تصمیم گرفتن و عمل کردنم هم کمتر بشه تا عضله های تصمیم گیری سریع هم قویتر بشه👍👍👍
و امیدوارم روز به روز با آگاهی هایی که ازین سایت پر بها و پر از گنج الهیی دریافت میکنم و هدایت الله مهربانم… باورهای محدود کننده خودم رو بشناسم و اون ها رو به باورهای قوی و قدرتمند تغییرشون بدن🙏🌹🌹🌹🌹
از دو استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم🙏❤❤
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏❤❤❤❤
به نام خداوند بخشنده مهربانم🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و تمام خانواده صمیمی عباسمنش
رد پای روز چهارم
خدایا شکرت..چه روز فوق العاده ای بود
روزی که این ایده طلایی…این راهکار بینظیر… تغییر نگاه…تمرکز بر نکات مثبت.. مثبت اندیشی….. یه روز عالی رو برام ساخت❤❤❤❤
دیشب این فایل رو گوش کردم و امروز مدرسه حضوری بود…از اول صبح شروع کردم تمرکزم روی نقاط مثبت باشه
و خدایا شکرت.. همین که تصمیم میگیری و اراده میکنی.. جهان کمک میکنه و زیبایی های بیشتری رو نشونت میده
از همون اول صبح صدای زیبای بارون ریز ریزی که میومد …. حال آدم رو خوب میکرد
توی مسیر دونه های بارون که به چتر میخورد و خیابون های خیس که برق میزدن و صدای آبی که از چرخ های ماشین هایی که روی آب میرفتن
آبی که روی آسفالت جاری شده بود.. خدایا شکرت…. بعد از مدتها این صحنه ها رو میدیدم🙏🙏🙏
پر انرژیتر از هر روز شده بودم.
بچه ها جشن یلدا گرفته بودن و یکی از بچه ها مونده بود خونه تا بتونه با پیانو آنلاین برای بچه ها پیانو بزنه و خدای من … باورم نمیشد یه دختر ۱۶ ساله انقدر قشنگ پیانو بنوازه.. فوق العاده بود😍😍😍😍
تو دفتر نشسته بودم …که صدای دست زدن بچه ها رو شنیدم.. رفتم تو راهرو و دیدم یه موزیکی گذاشتن و یکی از بچه ها یه گوشه که تو دوربین نباشه.. داره فوق العاده زیباااااا میرقصه… با محدودیت کاری نداشت… اینکه بقیه چی فکر میکنن… فقط داشت احساس زیباش رو از جشن یلدا به نمایش میذاشت
چقدر فضای شادی شده بود😄😄😄
من تو این چندسالی که این مدرسه بودم… هیچ وقت انقدر مدرسه رو شاد ندیده بودم… شاید بوده ولی من نگاه امروز رو نداشتم که ببینم
نمیدونم… شاید من فرکانس شادتری داشتم که فضا هم با فرکانس من تغییر کرده بود
تو همون فضای شاد.. من و یکی دیگه از معلم ها تنها معلمایی بودیم که رفتیم بین بچه ها تا شادیشون رو ببینیم… به یک دلیل رفتم… دیشب تعهد داده بودم روی نکات مثبت متمرکز باشم… وقتی صدای دست زدنشون اومد … گفتم چی بهتر ازین و رفتم بینشون ……بقیه تو دفتر نشستن و بیرون نیومدن
مطمئنم اگر آدم قبلی بودم.. حال این رو نداشتم که برم بیرون.. و برای این کارم هزارتا دلیل میاوردم
و این تمرکز .. شادی بیشتری رو به سمتم جذب کرد❤❤
مادر یکی از بچه ها شیرینی های فوق العاده زیبایی درست کرده بود.. آدمک و انار و درخت کریسمس و ….. که بدو بدو اومد سمتم و یه بسته ازون شیرینی های رنگ وارنگ رو به من داد..من تنها معلمی بودم که ازین شرینیهای عالی گرفتم… کلی ذوق کردم
وقتی جلوی آینه رفتم… چهرم خیلی شادتر از همیشه بود🌹🌹👍
همکارم گفت مثل اینکه شما خیلی وقته از خونه بیرون نیومدید… چقدر ذوق دارید برا هرچیزی و همه چیز رو خوشگل میبینید..
حرفش برام یه پیام بود… داری خوب پیش میری ….. ادامه بده👍👍👍
پیاده روی امروزم رو تونستم موقع برگشتن زیر بارون باشم… چقدر حس عالیییی بود… صدای بارون و هوای تمیز برای نفس کشیدن و برق زدن همه چیز❤❤❤
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
شاید امروز هم یه روزی بود مثل روزهای دیگه… اما تغییر نگاهم اون رو زیباتر کرد و زیباییهای بیشتری رو به سمتم جذب کرد
الان میفهمم که وقتی خداوند در قرآن میگه شما به خودتون ستم میکنید…. دقیقا همینه
اگر نگاهم این نبود… شاید برای خیلی چیزها غر میزدم.. و روز خودم رو تلخ میکردم
یعنی خودمم که تصمیم میگیرم دنیام زیبا باشه یا زشت و اگر زشتی رو انتخاب کنم… قطعا این ستم به خودم هست…وقتی میتونم انتخاب بهتری داشته باشم
خدایا شکرت که هدایتمون کردی
استاد عزیزم ممنونم و بسیار سپاسگزار از شما و مریم جان مهربون که حتی همین تمرکز کردن رو از خودتون تو فایلهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت یاد گرفتم.. از کامنت های زیبای بقیه خانواده صمیمیمون… ولی امروز به خودم تعهد داده بودم که انجامش بدم❤❤
امیدوارم روز به روز مهارت تمرکز بر نکات مثبت رو بیشتر و بیشتر در نگاهم تقویت کنم و زندگی زیباتری برای خودم بسازم و دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم🙏🙏🙏🙏
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌹🌹🌹🌹🌹
به نام خداوند بخشنده مهربانم⚘⚘⚘
سلام به استاد عزیز و مریم جان مهربون و همه خانواده صمیمی عباس منش
ردپای روز سوم
استاد چقدر نگاهتون به مسائل متفاوته.من عاشق این دیدگاه خاص و توحیدیتون هستم و هربار بیشتر میفهمم چقدر راه دارم تا روی خودم کار کنم.گاهی از روند کند خودم احساس خستگی میکنم .. ولی بازم صحبت های شماست که این آگاهی رو داده که این از نجواهای شیطانه که نا امیدم کنه از ادامه دادن
مطمئنم که اگر رو خودم کار کنم … من هم میتونم نگاهم رو توحیدی کنم … به احساس خوب برسم و بتونم قوانین الهی رو تو زندگیم اجرا کنم.
این همه عید قربان اومده بود و رفته بود… ولی من هیچ وقت اینطوری نگاه نکرده بودم که حضرت ابراهیم از نگاه توحیدیش هست که امر پروردگارش رو اطاعت میکنه و ایمان داره که زندگی این دنیا قطره ای هست در برابر ابدیت ما و یقین داره به خداوند که هدایتش میکنه.
ولی من همش فکر میکردم کسی که میخواد مثل حضرت ابراهیم با ایمان باشه … باید قصی القلب باشه و خانواده و هرآنچه که دوستش داره رو باید فدا کنه و …..
اما وقتی باورهای درست داشته باشی… همه چیز فرق میکنه
دیگه معنیش فدا کردن فرزند نیست… علم به ابدیت و آخرت و یقین داشتن اینکه پروردگار غفور و رحیم هست… یقین داشتن اینکه که فضل پروردگار به بندگانش عظیم هست.. یقین داشتن اینکه هر خیری به ما برسد از سوی پرودگار هست… کسی که این یقین رو داره براش شکی نمیمونه الا اینکه امر پروردگارش رو اطاعت کنه
و حالا منم و این همه فاصله و امید به اینکه خداوند هدایتم میکنه
استاد.. شمایی که برای مرگ فرزند عزیزتون به خودتون اجازه موندن در احساس بد رو ندادید… وقتی شما گفتید که با اینکه انقدر روی باور توحیدیتون کار کردید و باز هم اگر خود خدا ظاهر بشه و این دستور رو به شما بده… باز هم نمیتونید… من فقط اشک از چشمام میومد که خدایا پس من کجای کار هستم و اگر این باور توحیدی رو ندارم … کلی باورهای شرک آلود دارم.جایی که نور الهی نباشه…تاریکی هست…شیطان هست…. کلی بت تو ذهنم دارم که اگر بخوام به آئین حضرت ابراهیم باشم.. اول باید بت های وجود خودم رو بشکنم… به چه کسانی و چه چیزهایی قدرت دادم؟؟؟؟؟؟
استاد وقتی گفتید که درباره حضرت ابراهیم در قرآن تحقیق کنید.. رفتم و بعد از مدت ها قرآن رو باز کردم و سوره حضرت ابراهیم رو شروع کردم به خوندن. ولی متفاوت تر از سال های قبل… سال های پیش با معنی میخوندم ولی متاسفانه نگاهم به ساعت بود که زودتر این جزء رو تموم کنم که زودتر ختم قرآن کنم!!!!!!!!!
میرسیدم به آیه هایی که من رو به فکر مینداخت که مغایرت داشت با اون چیزی که بهم یاد داده بودن… ولی تو ذهنم دلیل برهان میاوردمکه حتما من متوجه منظور آیه نشدم.. و صدای الهی درونم رو خاموش میکردم تا سریعتر تمومش کنم😓😓😓
خدا رو شکر میکنم که خداوند رهام نکرد و هدایتم کرد تا متفاوت تر از قبل آیه های نورانیش رو بشنوم و دوباره برگردم تا متفاوت تر بخونم🌹
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
استاد عزیزم فقط میتونم بگم سپاسگزارم و خانم شایسته عزیزم واقعا که شایسته بهترین هایید❤❤❤❤از شما هم بینهایت سپاسگزارم که این قدم ها رو برامون تهیه کردید که مسیری داشته باشیم برای مستمر روی خودمون کارکردن🙏🙏🙏🙏
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏❤🌹
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و خانواده صمیمی استاد
ردپای روز دوم
تعهد داده بودم که برای هر روزم یه کامنت بزارم
ولی این فایل و آگاهی هاش انقدر زیاد بود که حس میکردم باید چند روز دیگه همین فایل رو گوش بدم و با خودم تکرار کنم و بعد از گذاشتن کامنت برم روز سوم
آگاهی هایی که ازین فایل گرفتم
اینکه با کسانی که هم فرکانس نیستم… باید دوری کنم و سعی نکنم که اون ها رو عوض کنم.. حتی حضرت ابراهیم هم از پدرش دوری کرد و خداوند دلیل حتی دعا کردن حضرت ابراهیم رو برای پدرش… نا آگاهی حضرت ابراهیم از فرکانس شرک پدرش میدونست که اگر میدونست حتی اون دعا رو هم نمیکرد و ازش دوری میکرد.
چقدر ما رو با امر به معروف و نهی از منکر خوندن تو گوشمون.. به ما تلقین کردن که گناه کردیم اگر برای تغییر کردن بقیه کاری نکردیم
این دنیا در برابر دنیای ابدی ما مثل یک قطره است در برابر دریا و تنها وظیفه ما درخواست از خدا هست که حتما خداوند درخواست ما رو اجابت میکنه به شرط اینکه ما هم اجابت کنیم .. وقتی که خداوند بهمون الهام میکنه ما هم نترسیم و توکل کنیم و حرکت کنیم تا بلکه رشد کنیم… وای چقدر قشنگه… خدا نگفته تا بلکه ثروتمند شوید… گفته تا بلکه رشد کنیم. خداوند رشد و گسترش ما رو میخواد تا با رشد و گسترشمون بخشی از گسترش جهان هستی باشیم
خدایا شکرت که من رو لایق دونستن این اگاهی ها میدونی و با توکل بر خدا تو زندگیم هم بکار میبرمشون
و خداوند برای هر کس که در این فضا قرار بگیره لطفش عظیمه… خدایا شکرت
خزاین آسمانها و زمین در دست خداوند هست و ما به اندازه درخواستمون و باور به اینکه خداوند هست که قادر به انجام اون هست و ایمان به خدا داریم ازین گنج بهره میبریم😍😍😍
خداوند آیاتش رو به وضوح بیان کرده ولی تا من آماده دریافت نباشم.. چیزی نمیفهمم
تا نگردی آشنا زین پرده حرفی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای اسرار سروش
سال ۸۸ بود که بماند چطور با این گروه که ماه رمضان ختم قرآن داشتند آشنا شدم.. گفتم اگر میخواید منم بیام باید معنیش رو هم بخونیم
و خوندن فارسی کل قرآن درکنار کسی که میخوند شد وظیفه من… دور هم جمع میشدیم و بقیه هر آیه ای که میخوندن من هم پشت سرش فارسیش رد میخوندم
دو تا آیه شد چالش اون گروه و اصلا نمیتونستن قبول کنن… کسانی که به قول خودشون سالی ۱۰ بار ختم قرآن داشتن … انگار برای اولین بار بود که این آیه ها رو میشنیدن
یکی همین آیه که فرشته ها سوال میپرسن که در زمین چگونه بودید و جواب دادن مستضعف بودیم و جوابی دور از انتظار ما که چرا مهاجرت نکردید و در آخرت سرانجامتون بدتره
که اعتراض همه بلند شد.. یعنی چی..حتما ترجمه اشتباهه..یعنی کسی تو این دنیا فقر و نداری رو به خاطر خدا تحمل کنه و گناه نکنه و اون دنیا هم بدبخت باشه و عذاب بکشه… کلمه به کلمه ترجمه و آیه رو مقایسه کردن و آخر به این نتیجه رسیدند که باید تفسیر رو نگاه کنن.. ما که نمیفهمیم… اصلا مشکل مسلمونای الان اینه که هر کی از جاش بلند شده..معنی قرآن رو میخونه فکر میکنه خودش میتونه بفهمه..باید همیشه قرآن رو با تفسیر خوند!!!!!!
خدا رو شکر میکنم که خدا هدایتم کرد و بهم الهام کرد که تو قرآن رو بخون… به اندازه درک خودت از قرآن دریافت میکنی
این آیه شد سوال ذهنم که خدایا چی میخوای بگی و چکار باید بکنم که شامل حال این آیه نباشم
دو سه سال بعد تفسیر شعری از مولانا رو شنیدم که تا حدودی متوجه منظور آیه شدم.. میگم تا حدی چون وقتی کلام استاد رو درباره فرکانس ها شنیدم فهمیدم تا الان هیچی نمیدونستم و خدا میدونه که تا چند سال بعد چقدر درک وجودیم بیشتر بشه تا آشناتر بشم به قوانین الهی
خدایا شکرت که با تاکیدت بر اینکه پیامبر هم مثل ماست چقدر نور امید رو تو دلم روشن میکنی
اینکه ما هم قدم برداریم جای رشد زیادی داریم تا بینهایت… قدرتی که در وجود پیامبر هست در وجود ما هم هست به شرطی که همون باورهایی رو داشته باشیم که پیامبر داره
و حس میکنم جهنم یعنی فاصله ای که در لحظه مرگ تا پیامبر دارم
میتونستم چه کسی باشم و در لحظه مرگ چه کسی هستم!!
هر کاری در این دنیا انجام میدیم به خودمون برمیگرده … خیر و شر
چقدر عجیب بود وقتی حضرت موسی کسی رو کشت.. گفت من به خودم ستم کردم… نگفت جان کسی رو گرفتم و اون رو از زندگی محروم کردم و به اون ظلم کردم
خدایا شکرت به خاطر کتابی که برامون فرستادی و ما رو به وسیله این کتاب هدایت میکنی و بشارت میدی
خداوند فقط میخواد گناهانمون رو ببخشه البته اگر خودمون بخوایم
خداوند غفور و رحیمه
چقدر دردناکه که حتی شیطان هم ازمون دوری میکنه اگر به نجواهای شیطان گوش کنیم و الهامات الهی درونمون رو نشنویم و گوشمون بیگانه باشه با صدای الهی
حق الناس در قرآن به این معنی که تعریفش رو شنیدیم وجود نداره
هر ظلمی از نظر ما به مردم… ظلم به خودمون هست… طرف مقابل اگر در مدار درستی باشه.. هر خطای ما نسبت به اون باعث پیشرفتش میشه و نکته مهم اینه که ما مسئول زندگی اون شخص نیستیم و از زندگی اون از ما سوال نمیکنن.. چه پیشرفت کنه چه بدبخت بشه
از ما درباره خودمون سوال میشه… ما مسئول زندگی خودمون هستیم… هر ستمی فقط ستم به خودمون هست
و بدترین ظلم …. شرک هست
خدایا به خودت پناه میبرم… استاد سپاسگزارم که این شرکهایی که ازشون بیخبر بودیم رو بهمون نشون میدی
شرک هایی که تو قالب ایمان خودشون رو قایم کرده بودن.. کل دوره مدرسه بهمون قبولوندن که وقتی با ایمانی که… ائمه رو طوری قبول داشته باشی که یقین داشته باشی وقتی اون ها رو شفیع قرار بدی حتما خداوند تو رو میبخشه و حتی اعمالی که شبهای قدر مرسوم شده انجام دادنش…. همه شرک هست
گاهی میترسم
حس میکنم ایمان که هیچی… دلم فقط یه خرابه است از کلی باورهای مخرب و گندیده
با وضوحی که در این آیات هست حرفی نمیمونه
قرآن رو با معنی میخوندم.. ولی هروقت که به این آیه هایی که شفیع قرار دادن شرک هست… نجواهای شیطانی فریبم میدادن و منم بهشون قدرت میدادم… درسته..منظور این آیه که ائمه نیست.. منظور این یکی آیه این نیست..حتما من بد فهمیدم🙈🙈🙈🙈🙈
خدایا شکرت که هدایت ما رو برخودت فرض کردی
خدایا شکرت من رو رها نکردی و هدایتم کردی به سمت استاد عزیز و این سایت پر از گنج و آگاهی
استاد عزیزم سپاسگزارم❤❤
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🙏❤❤❤❤❤