روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 111
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من زیاد دوست ندارم کامنت بزارم و از آنجایی که استاد گفتن بهتر کامنت از افکار خودمون در مورد هر کدام از فایل های که میبینیم بزاریم یه ندای به دلم آمد تا نظر خودم در خصوص این فایل بزارم در قسمتی از فایل ایشان گفتن الهاماتی که بهشون داده میشده در زمان سخنرانی هاشون که بعدها مراجعه می کردن خودشونم باورشون نمیشد که چنین سخنان طلایی گفته باشن که این نشات گرفته از اعتقاد ایشان و یاد خودم افتادم زمانی که دانشجو بودم برای کانون مهدویت فعالیت میکردم در این زمینه خیلی اعتقاد داشتم زمانی که قم و جمکران بر میگشتیم و متینگی گذاشته شده بود تا هر کس نظراتش درخصوص توسعه این کانون بده و سخنانی که گفتم آنچنان تاثیر گذار بود که الان ١٢ سال از اون موقع میگذره باورم نمیشه همچین جملاتی به ذهن من آمد و گفتم الان که ایشان این مطلب و مطرح کردن فهمیدم که به هر چی اعتقاد راسخ داشته باشی و عشق بورزی میتونی چنین سخنان طلایی داشته باشی آرزو دارم که در مسیری که استاد مارو راهنمایی میکنن قدم بردارم و به چنین اعتقاد و شوقی دست پیدا کنم و از همینجا از ایشان به خاطر وقتی که میزارن و آموزشی که در مسیر موفقیت به تمامی انسان های که به دنبال چنین مسیری در زندگی هستن ارایه میدن از ته قلب سپاسگزارم .
سلام همسر جان، چه قدر زیبا تو کامنت میزاری، دیدگاهت بسیار لذت بخش بود برام.
به نام مالک یوم الدین
روز ۲۷سفرنامه پربرکت
سلام خدمت استاد گرامی و و دوستان هم فرکانسی ام در سفرنامه پربرکت
قانون اصلی کائنات
اصول بدون تغییر جهان، اصل موضوع چیست؟
برای درک قوانین زیبای کیهانی چه باید کرد؟
ما در هرلحظه با توجه به افکارمون در حال ارسال فرکانس به جهان هستی هستیم و به این شکل اتفاقات زندگی ما رخ میده.
و تماما توسط فرکانس های ارسالی مابه جهان هستی است.
مهم نیست الان در چه جایگاهی هستی با تغییر افکار ت فرکانس ها ت تغییر میکنه و نتایج شگرفی رخ خواهد داد. کل داستان اینه.
رقم خیلی زیادیه که ۹۹ درصد جهان درک نمیکنن این موصوع رو و
همه و همه اش بخاطر باورهای نادرستی هست که دارند
و خودشونو دستگاه تولید کننده فرکانس نمیدونن و نمیبینن
عده ای کمی که درک کنن میتونن شرایط زندگیشونو (تا حدی که تلاش کنن و عمل کنن )به نفع خودشون تغییر بدن نتیجه هم میگیرن.
تغییر از هر لحاظی میشه و امکان پذیره خواه ثروت خواه سلامتی خواه معنویت خواه روابط مناسب و دلخواه و.. که باشه
چجوری فرکانس هامونو کنترل کنیم؟
وقتی توی ذهن افکار نادرست میچرخه افکار محدود کننده مدام میاد توی ذهنت
دراین زمان فرکانس های ناخواسته رو داری ارسال میکنی
کسی که نتونه ورودی های ذهنش رو اگاهانه کنترل کنه اصلا نمیتونه خروجی رو کنترل کنه.
اگر بتونی ورودی هات رو کنترل کنی ،فرکانسهای خروجی متفاوت میشن و خواسته ها وارد زندگیت میشن
ما مدام در حال صحبت با خودمونیم در مورد هزاران موضوع ،
خیلی از این نجواها در رابطه با ورودی های ذهن هست و اغلب در مورد چیزایی که اخیرا شنیدیم یا گفتیم یا در مورد موضوعات مهم زندگیمونن
و
این گفتگو ها میتونه بره بسمت موارد منفی که نتیجه اش احساس بده و یا به سمت موارد مثبت که نتیجه اش احساس خوبه
اگر سعی کنیم گفتگوهای ذهنی رو جهت بدیم با ورودی های مناسب که نتیجه اش احساس خوب باشه و اگاهانه نجواها رو مدیریت کنیم به سمتی که احساس بهتری بدن مثل احساس توکل امید یقین پیشرفت سلامتی و در کل احساس خوب بدن
و این مدیریت ورودی ها و مدیریت کنترل ذهن (منظور کنترل نجواها و تغییر نگرش در مورد نجواهای ذهنی) باید مداوم و روزانه باشه
بایدهمانطور که هروز غذا میخوریم هرروز به روحمونم غذا بدیم با وردی های مناسب
بااااید جزیی از برنامه زندگی مون بشن کنترل نجواها با دید مثبت و مدیریت اگاهانه ورودی ها
اولش مقاومت میکنه ذهن بدلیل ورودی های نامناسب که قبلا داشتیم
اما اگر ادامه بدیم که ورودیها رو کنترل کنیم تا باور های بهتری بدست بیاریم بعد مدتی فشار مقاومت ذهن کم میشه
و گفتگو های مثبت میشن گفتگوهای غالب ذهن
که با تمرین میتونیم ذهنو مدیریت کنیم مثلا با گوش کردن فایل های استاد به تعداد دفعات خیلی زیاد
اونوقت نتیجه اش شرایط اتفاقات و موقعیت هایی رو تجربه خواهیم کرد که خیلی راحت به خواسته هامون برسیم
و این ساده تر از بیل زدنه و کارهای فیزیکی سختی که خیلیا حاضرن انجامش بدن
کل داستان کنترل گفتگوهای ذهنی هست به شکلی که به ما احساس بهتری بدن
هیچ عامل دیگه ای تاثیر نداره در زندگی ما فقط و فقط خودمونیم و فرکانسهامون که داریم ارسال میکنیم
طبق ایه بما قدمت ایدیهم..
هرچه بیشتر توی این زمینه استاد بشیم با تمرین کردن اتفاقات به راحتی و بصورت معجزه اسا وارد زندگی ما میشن و زندگی ما متحول خواهد شد
سعی کنیم چند صباحی که زندگی میکنیم رو جوری زندگی کنیم که لحظه مرگ حسرت نخوریم.
این زندگیه سعادتمنده👆
خوب زندگی کنیم و کمک کنیم دنیا رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
نه دولت نه جامعه نه خانواده و نه هیچ عامل بیرونی
در زندگی ما تاثیری نداره
سعی کنیم الگوی مناسبی برای دیگران و فرزندانمون باشیم.
بازهم
خدایاشکرت که این اگاهی ها رو شنیدم و میشنوم ممنونتم استادم که وقت میزارید و این اگاهی ها رو میزارید برامون
به نام رب العالمین
روز ۲۶سفرنامه پربرکت
سلام به همه عزیزان رب العالمین
خدا مالک ماست
شرک یعنی شریک قرار دادن برای خدا چقدر زیبا و واضح معنی کردی استادم
درصورتی که به ما یاد داده بودن شرک و کافر بودن یعنی نماز نخوندن یعنی روزه نگرفتن و …
همه چیز بجز این دیدگاه که شرک یعنی قدرت دادن به هر کسی یا چیزی جز رب
من خالق زندگی خودمم و هیج کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره
خداوند قدرت ،را دراختیار من قرارداده
هیچکس این قدرت را نداره که زندگی من را خراب کنه مگر اینکه من قدرت را به او بدم و باور کنم او میتونه و بپذیرم،
هرکسی که باورهای درست داشته در هر شرایطی زندگیش را عالی ساخته میشه این طبیعت جهانه که به بهترین مسیرها و شرایط هدایت بشه بخاطر باورهای درستش
مالک اصلی ،خالق اصلی، رب، است
زمین و اسمان رو مسخر من کرده
شریک قراردادن برای قدرت خدا ،شرکه
عامل خوشبختی ،توحید و عامل بدبختی ،شرکه
شرک ،بی ایمانی، ترس، و دادن قدرت به دیگران،عامل بدبختی ماست
مالک اصلی من قدرت و توان و باورهای توحیدی من و هر انچه که من باور دارم و او جز رب نیست .
ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه وقنا عذاب النار
به نام خدای وهابم
درس اموخته شده از روز ۲۵سفرنامه پربرکت
سلام به همگی
خداروشکر که باز اگاهیهای جدیدی از این فایل استادم گرفتم
چقدر قشنگ خدا پاز لها رو کنار هم میچینه تا داستان همیشگی و قانون ثابت جهان کبوتر با کبوتر باز با باز
همیشه شکل بگیره چقدر جالب که با گوش خودمون از زبان دست خداوند شنیدیم که فقط و فقط تغییر باور وساختن باور جدید اینجوری نتایج بینظیری رو برات رقم میزنه
وقتی باورات درست و خوبه” بدون اینکه تو کار خاصی” انجام بدی همه چیز باب میلت و به راحتترین شکل ممکن رخ میده همون مسیری که برای افراد با باور نامناسب داره به شکل دیگه ای اتفاق میفته
بابا مسیر یکیه اما نتایج متفاوت اونم بدون اینکه قدم خاصی برداری پارتی داشته باشی یا هرچی دیگه…
اینه که استاد اینقد راحت مهاجرت میکنه به امریکا بعد یه عده ای پوستشون کنده میشه تا بخوان برن بعضیام اونقد مسیر و سخت میبینن که حتی به رفتن فکر نمیکنن
فقط توکل بخدا
فقط ایمان به رب
فقط اعتماد به رب که همیشه و در همه حال همراه و مراقبت هست
فقط با ایمان حرکت به دل ناشناخته ها و نترسیدن از مسیر و تاریک بودن
و اعتماد به ربی که با هر قدم تو ۱۰۰ها قدم مسیرو برات روشن میکنه تا ببینی جلوتو و نترسی و بدونی تنها نیستی یک نیروی برتر همراهت هست یک نیرویی فوق العاده قدرتمند که از همه بزرگتر و قویتره الله اکبر
چقدر این بار فایل اگاهی جدیدی راجع به ثروتمند شدن بهم داد خدایاشکرت (با اینکه قبلا گوشش کرده بودم)
اینکه باااید ثروتمند بشم و به استقلال مالی برسم تا ازش بگذرم و برای این هدفم مصمم تر شدم
باید تجربه اش کنم تا بالاخره با تمام وجود تمام تمرکزم رو بزارم برای رسیدن و نزدیک شدن بیشتر به رب
راست میگی استادم تا زمانی که تجربه نکردی چیزیو مدام دنبال اونی نمیشه که از ثروت گذشت در صورتی که هنوز بدستش نیاوردی خیلی حسم عالیتر شد بابت این تصمیم خودم
خداروشکر میکنم که با شما دست زیبای خداوند اشنا شدم تا اگاهی هایی که باید میشنیدم رو از زبان شما بشنوم
از وقتی که با شما کار کردم روی خودم درامدم بیشتر شد به لطف خدای وهابم و دقیقا همینه که از وقتی درامد استیبل رسیدم تصمیم گرفتم که به مادرم کمک کنم چرا قبلا نمیتونستم اگر ثروتی نباشه که منم نمیتونم قدمی بردارم برای دیگران
اگر درامدم چند برابر بیشتر از الان بود، قطعا رقمی که کمک میکردم بیشتر بود
پس باید ثروت بیشتر و بیشتر بشه تا بتونیم بیشترم کمک کنیم به دیگران
با خودم عهد کردم ۱۰ درصد پولی که به دستم میرسه رو ببخشم تا به قول استادم پول جریان داشته باشه
وقتی پول در جریان باشه پول بیشتر وارد زندگیم میشه و از طرفی به خودم باور فراوانی رو ثابت کنم که وقتی میبخشی چیزی ازت کم نمیشه بلکه باز خداوند شرایطی برات فراهم میکنه تا ۱۰ برابر اون به زندگیت برگرده .
خداروشکر بخاطر تمام نعماتش
اهدانا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
دوستتون دارم😍😍
به نام خدای هدایتگرم
روز ۲۴سفرنامه پربرکت
سلام به استاد مهربان و عزیز دل مریم جان
سلام به تمام دوستان این سرزمین اگاهی ها
خداراشکر که شاگرد استاد شدم
خداروشکر که پیرو او و اگاهی هایش شدم
انقدر با خودم کار میکنم و کار خواهم کرد تا بالاخره این باور که خودمان خالق زندگی مان هستیم
و ذهنم در برابر باورهای درستی که استاد بهم یاد داده کم بیاره و ساکت بشه
و تا به موفقیت و پیشرفت فکر کنم مدام ذهن چموش خودشو نندازه وسط که باید فلان عامل بیرونی مثل پارتی مث استعداد و…. اگر باشه سریعتر رخ میده
دارم به خودم با امدن این باورهای غلط در ذهن سریع یاداوری می کنم که نهههههه اصلا هیییییچ عامل بیرونی در زندگی تو نقشی نداره
تو خالقی و خودت هر طور که دوست داری شرایط رو خلق میکنی
چقدر خداروها بار شکر میکنم که اگاهی هایی از طریق استادم گرفتم
همیشه بزرگترام از بچگی بهم میگفتن خدا همه چیو با هم به ادم نمیده
نگا فلانی پولداره اما بچه اش مریضه یا خودش یا زنش یعنی اگر سلامتی میخای به ثرو ت اصلا فک نکن
یا فلانی ببین هیچی نداره بخوره اما روابط خوبی دارن یعنی اگر روابط خوب میخای باید به ثروتمند شدن فکر نکنی حتی
یا ادم نون خشک بخوره اما با همسرش سازش داشته باشه و دعوا نداشته باشه
همین چیزا رو یادگرفته بودم و هر وقت ادم پولداری میدیدم میگفتم حتما الان زندگی نامناسبی داره و روز خوش نداره
خوشبحال خودم که روابطم عالیه بیخیال که ثروتمند (به استقلال مالی نرسیده) نیستم چون ناخوداگاهم میگف اگر برسی روبط خوبت رو خدا ازت میگیره یا سلامتیتو
اما خدارا هزار مرتبه شکر میکنم که آگاه شدم و همون زمان که متوجه این باور نامناسب شدم و استاد رو دیدم همه چیز رو باهم داره
گفتم فقط الا و بلا من پکیج از خدا میخام
پکیج سلامتی روابط خوب ثروت و استقلال مالی و زمانی و معنویت و ارتباط عالی با خدا
و روی خودم کار میکنم که پیشرفت دیگران رو تحسین کنم بجای حسادت کردن
روی خودم کار کنم و بجای کوچک کردن خواسته هام روی باورهام کار کنم تا به اونها برسم و تا نرسیدم به اون خواسته ( چه بسا در حین فکر کردن به خواسته بزرگترشم میکنم ) دست بردارش نیستم و نمیزارم به دست فراموشی سپرده بشه
رویاهای ما رویا نیستند بلکه واقعیتند
دوستتون دارم❤❤❤
به نام خداوند بخشنده مهربان
روز ۲۳سفرنامه پربرکت
سلام خدمت همگی دوستان گل
چقدر متنتون زیبا و دلنشین بود مریم جان چقدر مثال های زیبایی در متن زده بودید
چقد جالب گفتید ذهن ما همیشه جدول غیر ممکن هاش پره و جدول ممکن هاش کم یا خالی
چقدر این جمله پرمعناست
این شرک است که موجب شده، نیروی توحیدگرای درونت که همه راهحلها را میداند را، دست کم بگیری و تلاش کنی تا مسائل را به شیوه ذهنت حل کنی.
تمام توحید عملی همینه بنظر من
تنها و مهمترین کار همینه که باید بهش عمل کنیم و مدام تمرینش کنیم تا بشه جزئی از وجودمون
هرچقدر در این تمرین موفق تر بشیم یعنی ایمانمون به خدا بالا تر رفته
یعنی اینجاست که به هر چه در زندگی بخواهیم میرسیم
اینجاست که به قول استاد اهدافمونو دیگه میتونیم در ذهنمون ببینیم
چون دیگه ترسی نداریم از هیچی
اینجاست که خودمون رو به عنوان جزئی از خدا باور میکنیم به معنای واقعی نه فقط در حد حرف
اینجاست که هدفمون جلو چشممونه همش
چون خودمون رو خالق میبینیم مگر خدا خالق نیست ما هم پس خالقیم دیگه
اینقد باید این حرفا رو به خودمون بزنیم که باور کنیم که خودمون خالقیم
استاد در تمام فایلهاش میگه والا بلا بخدا ما خالق شرایط زندگیمونیم ما خالق اهدافمونیم
کاش روز به روز که هیچ لحظه به لحظه بیشتر این حرفو باور کنیم…
دوستتون دارم با عشق❤❤❤
سلام و صدسلام
روز پانزدهم
تقریبا از روز 4 که حالم بهتر شد تا امروز،روزی نبوده که اتفاق خیلی خوبی بیوفته که من نتونم اسمشو معجزه بذارم.
ینی انقد راحت مسائلم حل میشه که الان من تو مرحله هنگ بودن به سر میبرم .
دوستانی که این سفر رو شروع کردن ،برای نتیجه گیری زودتر،حتما کتاب بینظیر استاد(رویاهایی که رویا نیستند ) تهیه کنن. فصل سومش به کل کتابایی که تا کارشناسی مکانیک جامدات خوندم می ارزه.
استاد عباس منش ، تو خاطرم جاودانه شدی مرد.درود و رحمت خدا بر تو و خانم شایسته عزیز که این سفر رو طراحی و شروعش کرد.
دوستون دارم
سلام . من امروز ۲۴٫۳٫۹۹ به خودم تعهد میدم هر فایلی از نشانه ی امروز من رو که ببینم بیام برداشتم رو بنویسم تا هم به خودم کمک کنم هم به دیگران .
اینکه استاد گفت ۹۹ درصد آدم ها واسه یه لقمه نون چقدر کار فیزیکی انجام میدن ولی واسه کار کردن روی خودشون حاضر نیستن چند دقیقه وقت بزارن من رو به فکر برو برد . این همون قدرت تشخیص اصل از فرع هست که همه چسبیدن به فرع . اینکه ۹۹درصد آدم ها نمیدونن که جهان قانون داره و اگه بازی جهان رو بلد بشی نیاز به سگدو زدن نیست .
خدارو شاکرم که کمکم میکنه با تعهد این مسیر رو ادامه بدم
به ناااااامِ خدااااااایِ وهاااااااب
❤❤❤سلااااااااااااااااام.سلاااااااااااااااااام❤❤❤
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
استادِ جاااان این فایلتون دقیقا واسه من و این روزهایِ من ساخته شده.درسته که سالها پیش این فایل و این فیلم درست شده ولی واسه من یعنی امروز ساخته شده،مثلِ قرآن که واسه همه ی نسل هاست ولی بستگی به فرکانس هایِ نسل ها داره.
منی که هنوز هیچی از زندگیم نمیدونم،از خودم نمیدونم و الان دارم به تنهایی و البته با امیدِ فرااااوان خودم رو کنکاش میکنم تا بلکه چیزی از خودم یادم بیاد.این فایل باعث شد تا من برگردم به سالهاااا پیش….سالهایی که حالم رو خراب میکرد و حسم و روحم رو به درد میاورد،البته الان هم حالم رو بد میکنه،ولی دارم سعی میکنم که احساسم رو خوب نگه دارم تا طبقِ قانون با احساسِ خوبم اتفاقاتِ خوب رو خلق کنم.مثلِ شما استادِ عزیزم،سعی کنم که از گذشتم خجالت نکشم و خودمو سرزنش نکنم،بلکه حالم رو خوب نگه دارم و خوشحال باشم که از اون گذشته ها شرایطم بهتر شده.. و حتی به خودم تبریک بگم.
استادِ عزیزم شرایطی که الان من و همسرم و دو فرزندمون،داریم،به ظاهر خیلی بد هست.ما چند وقتیه که توو یه اتاقِ خونواده ی من ساکن هستیم و من و همسرم خودمون رو مزاحم میدونیم و حالمون به خاطرش بد هست.اما با دیدنِ فایلِ امروز من به خودم گفتم که معصومه چرا فقط بُعدِ منفیه شرایط رو بُلد میکنی.وقتشه که الان سپاسگزار باشی و زیبا و مثبت بین.به خودم گفتم خداروشششکر که خونواده ی من عااااالی هستن و با کمالِ میل به ما یکی از بزرگترین و بهترین اتاق هاشون رو دادن.خداروششششکر که الان سقفی بالایِ سرمونه.شاید شرایط به ظاهر بد باشه اما من مطمئنم که این شرایط نوید دهنده ی روزهایِ عاااالیه همیشگیه.
استاد ممنونم.
خداروششششکر که ما قدمِ اول رو خریدیم و میتونم با ستاره ی قطبی زندگیم رو خلق کنم.من هر روز ستاره ی قطبی مینویسم تا شرایطِ ما طوری بشه که من میخوام.هر چند که میدونم باااااید توو این مورد هم تکاملم رو طِی کنم.
استاد،دیروز یه کم حالم بد بود و میدونم که مقصرذ اصلی خودم هستم.ولی وقتی که امروز این جمله ی طلایی رو خوندم دگرگون شدم و خداروشششکر کردم به خاطرِ قلم و دستهایِ مریم جانِ شایسته که چه زیبا از زبانِ شما تایپ کردن که: ( اتفاقات و شرایط تغییر میکند،وقتی باورهایِ ما تغییر کند.پس به رویاااااهایت باور داشته باش ) 😍😍😍
استاد،ما همین چند وقته پیش مستقل بودیم،اما شرایطِ الانمون اینطوری شده و من داشتم به این فکر میکردم که شای باید دوباره از صفر شروع کنیم اما متفاوت تر از قبل.داشتم به خودم میگفتم که من و همسرم چند سالِ پیش تونستیم که یه خونه ی اجاره ای و مستقل داشته باشیم،پس الان هم میتونیم.حتی خیلی خیلی بهتر از قبل هم میتونیم.چون اونروزها من هیچی از قانون رو نمیدونستم،اما الان به لطفِ الله و شما استادِ عزیزم دارم قانون رو یاد میگیرم و سعی میکنم که توو زندگیم پیاده کنم انشالله.پس من میتونم خالقِ زندگیِ خودم باشم و به رویاااااهایم باور داشته باشم.
هر چند که الآن چیزی از آینده رو نمیبینم اما به قدری امیدوارم و قدرتمند،که فقط خودِ خدا میدونه.شاید تا چند وقته پیش خانه ی اجاره ای و مستقل برام عادی بود اما الان برام رویایی شده ه باورش دارم و میتونم بهترین رو به دست بیارم.شاید این شرایط جزعی از تکامله من هست.اما من دیگه مثلِ سالهایِ گذشته اسمش رو بدبختی نمیزارم.
استاد،فکر میکنم که ۹۰ درصدذ ما آدما مثلِ گذشته ی شما و خیلی از آدما فکر میکنیم که بااااید چندساااالی سختی بکشیم تا بتونیم به راحتی برسیم.شاید الآن هم شرایطی که ما داریم به خاطرِ همون باورها و فرکانس هایِ گذشته مونه.حتما همینطوره.سختی هایِ همه مون به خاطرِ همین باوری هست که از بچگی قبول داشتیم و باورش کردیم که به راحتی نمیشه به همه چیز رسید.چون همه ی اطرافیانمون همینطور بودن.یا باید ۳۰ سال زحمت میکشیدن تا بازنشسته بشن تا به راحتی برسن،که هیچوقت هم نمیرسیدن.یا هر کارِ دیگه ای هم که واردس میشدن باز هن سختیِ زیادی میکشیدن و اگر هم به پول میرسیدن حتما خیلی از لذت ها رو قربانی کرده بودن و ختی بدترین باور این بود که اگه یا سری از اطرافیانمون به راحتی به پول میرسیدن حتما اسمشون میشد دزد و پارتی و کلاه برداری و…. پس ما زندگیِ خودمون رو داریم و حالا که قانون رو میدونیم باید رشد کنیم و اصلا مثلِ گذشته هامون نباشیم که اگر اینطور نباشه هیچ عذر و بهانه ای قابلِ قبول نیست.
استادِ جووونم وقتیکه داشتین در موردِ روزهایِ الانتون حرف میزدین و گفتین که اصلا ربطی به گذشته تون ندارین،واقعا واقعا از تهِ قلبم خوشحال و مسرور شدم و سعی کردم که خودم رو توو روزهایِ عاااالی تجسم کنم.
دقیقا همینطوره استاد.ما همیشه اگر روزهایی شاد و خندون بودیم به خاطرِ باورهایِ مخربی که داشتیم،بعدش منتظر بودیم که یه اتفاقِ بد بیفته تا اون شادی رو از دماغمون بیاره بالا.اما الان میفهمم که بعد از شادی شادیه.بعد از خنده خنده س.قلبم به شور اومد،وقتی که گفتین شادی موندگاره.اما بدبختی و فقر و ناراحتی گذراست.خداروگذراست.خداروهزاااااران مرتبه شششششکر.
استادِ عزیزم الان یه شعری از آهنگِ سیاوش قمیشیِ عزیز یادم اومد که خیلی زیباست و توو سفر به دورِ آمریکا هم شما همخونی میکردین :
🤭🤭🤭
نه دیگه پاااا میشم اینبااااار،خالی از هر شک و تردید.
میرم اوووون بالاهاااا مغروووور تا بشینم جایِ خورشید
تن به سایه هاااا نمیدم،بسه هر چی سختی دیدم
انقدر زجر کشیدم تاااا به آرزوووم رسیدم.
بزار آدما بدونن میشه بیهوده نپوسید.
میشه خورشید شد و تابید.
میشه آسمونو بوسیی.
و و و
(چیزی که من از فیلمِ چند سالِ پیشتون فهمیدم اینه که شما توو اون شرایط خیلی حالتون خوب بود و این یعنی احساسِ خوب = اتفاقاتِ خوب.)
و در آخرِ روزِ ۱۵ از کلاسِ عباس منشی ها صمیمانه از اعماقِ وجودم واسه تک تکِ هم کلاسی هایِ عزیزم آروزیِ بهترین هارو دارم.و از استادِ جااااان و مریم جاااانِ شایسته و دوستانِ عزیزم تشکر میکنم که باااازم دیدگاهم رو عاشقانه وقت میزارین و میخونین.
دوستدارِ شما معصومه
❤❤❤❤
❤❤❤❤به ناااامِ خداااایِ وهاااااب❤❤❤❤
سلاااااااااام سلااااااااااام سلاااااااااام
روزِ پانزدهم از کلاسِ عباس منشی ها…
معصومه ملک زاده : حاضر✋
استاد این دومین باره که میخوام روزِ پانزدهم رو کنفرانس بدم.اصلا انقدررررر مجذوبِ این فایل شدم که درونم دگرگون شده.هنوز بعد از ۱۵ روز شاگردی و توو کلاسِ این بزرگ معلم نشسته باشم و آشنا باشم اما مغزم هنگه که آخه چطور میشه که دقیقا این معلمِ واقعی اون چیزی رو میگه و آماده میکنه که تو دقیقا همون لحظه نیازش داری.امروز میخواستم از رویِ نیمکتم بلند شم و بگم آخه مگه استاد توو خونه و زندگیِ مایی که همه چیزو میدونی.واقعا دیوونه کننده س.
استاد من با این فایل باااارهاااا برگشتم به عقب.
یادم میاد که وقتی بچه بودم هیچ چیزی برام غیرِممکن نبود.همیشه فکر میکردم که هر چیزی رو میتونم به دست بیارم.اما الان چی شده؟منکه همون آدمم،فقط قد و هیکلم فرق کرده،چرا کودکِ درونم رو کُشتم و نزاشتم زندگی کنه.بعد به خودم گفتم معصومه جونم عیبی نداره.طبقل آموزه هات توو روزِ اولِ کلاسِ عباس منشی ها توو درسل عزتِ نفس،نباید خودتو سرزنش کنی.به خودم گفتم خداروششششکر که بیدار شدم.خداروششششکر که زنده ام و هنوز چیزی برام تموم نشده.
استاد،میخوام به کودکِ درونم اجازه ی زندگی بدم.میخوام مثلِ روزایی که با یه اسباب بازیِ کوچولو و ارزونی که کلییییی ذوق میکردم،ذوق کنم واسه چیزایی که الآن دارم و حتی ذوق کنم واسه چیزایی که شاید به ظاهر الان ندارم و میخوام به دست بیارم.
( به رویاااااهام باور داشته باشم )
بچه که بودم هیچوقت یه اسباب بازی رو فقط اسباب بازی نمیدیدم.الکی نمیدیدمش.باهاش رویاهام رو زندگی میکردم.غرق میشدم توو خودم و شاااادی و زندگیِ زیبببببا.
استاد،وقتی که اون یه اتاق رو که کلِ زندگیتون توو اون لحظه بود رو نشون دادین،یادِ چند ساله پیشِ خودمون افتادم که ما هم کلِ زندگیمون یه اتاقِ گِلی و کوچولو بود.یادم میاد که واقعا اون روزا میخندیدیم.قانون رو اصلا بلد نبودیم اما شاد بودیم.نمیدونم،دقیق یادم نیست شاید الکی شاد بودیم اما شاد بودیم.اونموقع که نمیدونستیم که ذهن فرقِ شادیِ الکی و راستکی رو نمیدونه.
استادِ عزیزم وقتی که قبل و بعدِ زندگیتون رو نشون دادین،از شادی بغض کردم و کِیف کردم و به خودم گفتم که معصومه استاد میگن که توو دنیا اگه فقط یک نفر یه کاری رو تونسته انجام بده پس تو هم میتونی.چه بهتر که کلی آدمِ ثروتمندِ موفق توو دنیا هست که رسیدن،پس تو هم میرسی.مثلِ ( بیل گیتس. هِنری فورد. سید حسینِ عباس منش و و و )
بعدها و به زودی انشالله: (معصومه.رحمان.مارال.آرزو.محمد.اسما.مهدی.مهدیه و هلما و و و )
درسته که الان توو یه دونه اتاق که مالِ خودم نیست زندگی میکنم،اما تجسم میکنم که دارم توو خونه ای زندگی میکنم که دوستش دارم.پس باور دارم به رویاهام.از پنجره ی اتاق پارکِ روبه رویِ اتاقمون رو میبینم و تجسم میکنم که اینجا باغمونه و الان توو خونه ای هستم که وسطِ باغمونه😍😍😍
پس منم به رویاهام باور دارم…..
دقیقا باید مثلِ بچگی هام عمل کنم.همیشه ادایِ رستوران دار ها رو در میاوردم.با قابلمه هایِ اسباب بازی که داشتم واسه کلی مشتری غذا آماده میکردم و ازشون پول دریافت میکردم.سماورِ اسباب بازیم هیجوقت الکی نبود،و من باهاش کلی چایی درست میکردم.من به رویاااااهام باور داشتم.
درسته استاد،شاید اون خونه سیمانی بود و شاید اون موتور به ظاهر داغون بود،اما قششششنگ مشخصه که شما توو اون خونه ی سیمانی کلی مِلک هایِ بزرگ میدیدی و توو اون موتور کلی موتورها و ماشین هایِ عااااالی و گرون قیمت میدیدی.پس به رویاااااااهات باور داشتی و الان داری رویااااهات رو زندگی میکنی.
داشتم به این فکر میکردم که منم الان دارم رویاااام رو زندگی میکنم،به شرطی که حالم رو خوب نگه دارم و ببینم چیزهایی رو که دارم.
درسته که الان توو یه اتاق هستم و مالِ خودم نیست اما این اتاق توو بهترین جایِ محله مونه و طبقه ی هفتم هست و هیچ ربطی به اون خونه ای که گِلی بود نداره،پس میشه گفت که من به یکی از رویاااااهام رسیدم.
من،خداروهزاران مرتبه شششششکر که همسری ایده آل و عاااالی دارم که میدونم که منو اندازه ی وجودش دوست داره و من ندیدمش و بهش توجه نکرده بودم،پس میشه گفت من به رویاااااهام رسیدم.
من و همسرم از خدایِ مهربون دو تا گل دخترِ ناااز داریم که شاید الان رویایِ خیلی از آدم هاست،پس میشه گفت من به رویااااااهام رسیدم.
من و همه ی اعضایِ خونوادم سلامتیِ کامل داریم،پس میشه گفت ما به رویااااهامون رسیدیم.
من خونواده ای دارم که منو دوست دارن،پس میشه گفت که من به رویااااهام رسیدم.
استاد من همیشه عاشقِ نویسندگی بودم و روزایِ اولِ سفرنامه همه ش به خودم میگفتم که آخه چی بنویسم،اما یه ندایی توو درونم میگفت که تو شروع کن خودش میاد.که دقیقا تا الان همین شده و حتی من چندین لایکِ تایید دریافت کردم.این یعنی من یه نویسنده ام.پس میشه گفت من به رویاااااهایم رسیدم.
و کلی نعمتهایِ دیگه……..
خداروهزااااااااران مرتبه شششششششکر.
پس از این به بعد سعی میکنم که حالم رو خوب نگه دارم.احساسم رو خوب نگه دارم.آروم باشم.
مثلِ استاد از دارایی هام لذت ببرم و به رویااااهایِ دیگه ای که دارم فکر کنم و تجسمشون کنم و سپاسگزار باشم و سپاسگزار باشم و سپاسگزار باشم تا راه رو برایِ نعمتهایی که بی صبرانه منتظرن که واردِ زندگیِ من بشن باز کنم.
خدایا سپاسگزارم به خاطرِ وجود و خلقِ انسانی بزرگ همچون استاد سید حسینِ عباس منش.
خدایاااااااااااااا ششششششششکرت
باز هم از همه ی عزیزانم ممنونم که وقت میزارین و عاشقانه دیدگاهم رو میخونین.
خدایااااا سپاسگزارم❤❤❤❤
دوستدارِ شما معصومه 💋💋💋💋