روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 120

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام به استاد عزیز و مریم نازنین و دوستان همراه

    تجربه نهمین روز سفرنامه

    خیلی زیاد تو فایل های استاد شنیده بودم که به زیبایی ها توجه کنیم یا حال خوب برابر است با اتفاقات خوب اما هیچ وقت این درکی رو که از این فایل پیدا کرده بودم رو بهش نرسیده بودم.چقدر میتونه زندگی زیبا و ساده تر از اون چیزی باشه که ما فکرش رو میکنیم و فقط کافیه با خودمون در صلح باشیم، خودمون رو دوست داشته باشیم همینطوری که هستیم، شکرگزار نعمت ها باشیم و خود به خود همه چیز همونجوری اتفاق میفته که ما میخواهیم.

    چند روزی هست که با این سفرنامه تمریناتم بیشتر و جالب تر و متنوع تر شده و دارم تمرکز میکنم روی زیبایی ها و شکرگزاری بخاطرشون، امروز داشتم از اینترنت و آپارات برای آموزش بورس استفاده میکردم و شاکر خدا بودم که بخاطر پیشرفت تکنولوژی میتونم تو خونه آموزش ببینم و واقعا داشتم لذت میبردم که من هدایت شدم به سمت یک ایده جدید در مورد فارکس که اتفاقا با همین آموزشی که من چند روزه شروع کردم میتونم تو فارکس هم فعالیت داشته باشم.نمیدونید چقدر خوشحال شدم از این موضوع و به خودم گفتم ببین این نتیجه حال خوب و سپاسگزاریته، دیدی تو داری هدایت میشی به سمت ثروت بیشتر…این اتفاق بخاطر این بود که من خودم رو با این شرایطی که الان دارم پذیرفتم و دارم روی باورهای ثروت سازم کار میکنم و میدونم بعد از طی شدن روند تکامل و پایدار بودن من در این مسیر من هم مثل خیلی از آدم ها ثروتمند میشم و مطمئنم تو این مسیر خدا خیلی حواسش به من هست چون اون قادر مطلقه و من قدم برداشتم و بقیه مسیر من رو هدایت میکنه….

    انگار وقتی با خودت در صلح هستی ذهنت هم بیشتر کار میکنه، چقدر خوشحالم که به لطف خدا در این مسیر هستم…

    چقدر خوشحالم که روز به روز دارم خودم رو بیشتر میشناسم…

    چقدر خوشحالم که میتونم نسبت به حرف مردم بی تفاوت باشم و اون جوری که میخوام زندگی کنم

    چقدر خوشحالم که باورهای محدودکننده ام رو دارم شناسایی میکنم و بجاشون باورهای قدرتمند کننده میسازم

    چقدر خوشحالم که دیگه عجله ای برای زندگی ندارم و دارم یادمیگیرم از زندگی لذت ببرم

    چقدر خوشحالم که خدای مهربان رو دارم

    چقدر خوشحالم که خانواده عباس منش رو دارم

    چقدر خوشحالم که آرامش دارم و برای چیزی تو زندگیم تقلا نمیکنم

    چقدر خوشحالم که دارم با قوانین جهان آشنا میشم

    چقدر خوشحالم که با کارکرد ذهن و قدرتش دارم آشنا میشم

    بخاطر تمام این ها، بخاطر آرامشی که دارم، بخاطر حال خوبی که دارم خداروشکر میکنم.

    .

    همین نیم ساعت پیش هم هدایت شدم تا برم و تجربه ام رو برای جلسه دوم روانشناسی ثروت 1 بنویسم و خداروشکر نوشتم و اونجا کامنت دوتا از دوستان رو خوندم که فوق العاده بهم کمک کرد برای شناسایی چند باور محدود کننده ام و اینکه علت اینکه چرا کار مورد علاقه ام رو شروع نمیکنم رو شناسایی کنم….

    خدای مهربووووووونم چطور باید شکر این همه نعمت و اتفاقات زندگیم رو بجا بیارم، عاااااشقتم خدا….

    استاد نازنین و مریم جان مهربان ممنونم که عاشقانه ما رو با این آگاهی ها آشنا میکنید.

    حتما در مورد شروع کار مورد علاقه ام و باورهای محدود کننده ام تو دوره روانشناسی ثروت 1 مینویسم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خدای مهربان و بخشنده

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستان نازنینم

    تجربه روز هشتم سفرنامه

    نمیدونم چطور باید حالم رو توصیف کنم وقتی کلیپ انگیزشی رو دیدم، همینطور اشک از چشمام میومد. من سال ها بود که تو جای امن خودم زندگی میکردم ولی حالم بد بود و همیشه حس میکردم انگار یه هشت پا افتاده روم و نمیتونم نفس بکشم، احساس میکردم زندانی هستم و اسیر شدم، اماااااا…. با دیدن این کلیپ متوجه شدم اون هشت پا باورهای محدودکننده خودم بود که نمیزاشت پریا شکوفا بشه، بتونه خود واقعیش رو زندگی کنه، بتونه نفس بکشه….خدایا شکرت که من رو از شر این هشت پا خلاص کردی، خداروشکر که دارم باورهای محدودکننده ام رو شناسایی میکنم.

    جالبه که بهتون بگم من دختری هستم که عاشق سفر و عکاسی هستم و همیشه این بهانه رو میاوردم که من دختر هستم و نمیتونم تنها برم سفر و خطر داره و اگه ماشین و دوربین داشتم و ازدواج کرده بودم الان دیگه خوشبخت بودم و همینجور منتظر نشسته بودم تا یه روزی این اتفاق بیفته و یک همسر پایه داشته باشم و با دیدن این کلیپ تصمیم گرفتم سپرده ای که در بانک دارم رو آزاد کنم و باهاش یه ماشین و دوربین بخرم که هم از زندگیم لذت ببرم و بتونم برم طبیعت رو ببینم و هم عکاسی رو حرفه ای ادامه بدم و با تغییر باورهام ازش ثروت بسازم.

    من قدم اول رو برمیدارم و از منطقه امن ام میام بیرون مطمئنم خداوند قدم های بعدی رو برام برمیداره و در این مسیر لذت بخش من رو با همسرم آشنا میکنه.

    بینهایت سپاسگزار خداوند مهربان هستم بخاطر هدایت من به این مسیر لذت بخش و سپاسگزار خودم هستم بخاطر متعهد موندن در این مسیر و سپاسگزار مریم جان و استاد عزیز هستم برای این آگاهی ها.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    به نام قدرت مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    درس اول عزت نفس :

    هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد

    هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

    ، ما پیام آور زندگی خود هستیم، ما در مسیر ساختن بهترین نسخه از خود هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام به استاد عزیزم جناب عباسمنش ودوستان عزیز و همفرکانسیم.

    چند وقتیه که به فکر فروش خونه ام بودم و مدتی بعد،ازاینکه خونه ام به فروش نمیرفت،داشتم نگران میشدم و شاید ناراحت هم شدم (البته بمدت خیلی کم)چون یاد گرفته ام بر چیزها و موارد خوبی که دارم تمرکز کنم و نتیجه اینکه پنجشنبه هفته قبل تصمیم گرفته شد که اپارتمانمان رو اسانسور بگذاریم و قرارداد بستیم و از فردا یعنی۹۵/۵/۲۶کار نصب اسانسور شروع میشه و دیروز یه مشتری زنگ زد و خونه رو با حدود۱/۵برابر قبل از تصمیم گیری برا نصب اسانسور پیشنهاد خرید داد.

    همسفران عزیزم میدونم که میدونید اما بخدا قانون جواب میده

    استاد عباسمنش عزیز متشکرم ازتون

    بانو شایسته شما چقدر زیبا مینویسید و من با نوسته هایتان و با صدای استادم زندگی زیباتر و غیر قابل مقایسه با قبل رو تجربه میکنم

    ارزوی بهترینها رو برای همتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام به استاد عزیز و مریم نازنین و همراهان همیشگی

    تجربه هفتمین روز سفرنامه

    خداروشکر از زمانی که با خانواده صمیمی عباس منش اشنا شدم کلا اخبار و مطالب بیخود در اینستاگرام و حتی دوستانی که کلا عادت به گله و شکایت داشتند رو حذف کردم و سعی کردم تمرکزم فقط روی خواسته هام و زیبایی ها باشه. بعضی وقت ها میشه که یهو به خودم میام ومیبینم حس و حالم بد شده و اون موقع مچ خودم رو میگیرم که توجه کن به زیبایی ها و نعمت هایی که همین لحظه داری و شکرگزار خداوند باش یا شروع میکنم به دیدن تصاویری که کمک میکنه به تصویرسازی خواسته هام و حالم رو خوب میکنه و تو یه فایلی استاد گفته بودند که اگه بدونی که داری تو یه دره یا پرتگاه سقوط میکنی به هر چیزی حتی بوته خوار آویزون میشی که نیفتی و حال بد ما مثل افتادن تو یه دره ست و باید آگاهانه با توجه کردن به ورودی های ذهن مون و توجه به زیبایی ها و سپاسگزاری بابت شون زیبایی های بیشتری رو وارد زندگی مون کنیم….

    من اهرم رنج رو اون دره قرار دارم و اهرم لذت هم راه رفتن و پیاده روی در اون جاده آسفالته که من رو مستقیم به سمت خواسته هام و سعادت و خوشبختی و سلامتی بیشتر میبره.

    خداروهزاران بار شکر میکنم که در این مسیر هستم و من رو هدایت کرد و سپاسگزار استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان هستم.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فرهاد سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2020 روز

    خدایا اگر عمر نوح هم داشته باشم و از روز اول زندگی تا لحظه وصال با تو،تو را سپاس گذاری کنم.باز نمیتوانم قدردان یکی از بیشمار نعمت هایی که به من ازسر رحمانیتت عطا کردی باشم.

    سلام به همه دوستان

    و

    سلامی ویژ به خانوم شایسته عزیز که خدا منرو به مطلب ایشون در قسمت سوال دارم و سوال چرا با وجود انجام تمرین هنوز نتیجه نگرفتم هدایت کرد.

    الان هم پروردگار من رو به سفرنامه ایشون هدایت کرده.منی که بعد از ۲۳۰روز عضویت در سایت تازه فهمیدم که اول باید قدم اول که اصل است رو درک و باور کرد و اون درک در من جهادی اکبر میافرینه که باعث کار کردن روی باورم میشه یعنی قدم دوم.

    خدایا تو مرا به ایجا هدایت کردی

    وتویی کسی که در های بعدی رو روی من باز میکنی.

    سپاس از استاد عزیز و خخخخخااااانوووووم شایسته

    و

    همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خدای هستی بخش و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین و دوستان همراه

    تجربه روز ششم سفرنامه

    من تحربه بسیار زیادی در مورد رعایت نکردن قانون تکامل دارم و بارها کار مورد علاقه ام رو شروع کردم و از اونجایی که دوست داشتم خیلی زود به درآمد عالی و مشتری های فوق العاده برسم و باورهای اشتباهی در مورد کسب و کار داشتم خیلی زود نا امید میشدم و اون کار رو تعطیل میکردم و میرفتم سراغ یه کار دیگه درنتیجه ضرر و زیان زیادی رو هم متحمل میشدم.من همیشه فکر میکردم باید برای شروع سرمایه عالی داشته باشم یا محل کارم در یک نقطه مطرح شهر باشه و یا با شغل خاص میشه به درآمد عالی رسیدو ….

    اما هرگز در مورد قانون تکامل چیزی نمیدونستم و خداروشکر که هم این قانون رو یادگرفتم و هم باورهای مخربم رو شناسایی کردم.

    یکی از کارهای مورد علاقه من عکاسیه که قبلا هم یکبار شروع کرده بودم و رهاش کردم ولی هنوز عطش عکاسی در من خیلی زیاده و خداروشکر تصمیم گرفتم یک دوربین عکاسی بخرم و کار رو از اقوام و دوستانم شروع کنم و مطمئنم وقتی قدم بردارم قدم های بعدی بهم گفته میشه و برکت وارد زندگیم میشه.

    یک نکته دیگه که باعث میشد من همیشه عجله کنم برای پول دراوردن این بود که همیشه نگران آینده و بی پولی بودم باوجودیکه در خانواده مرفه زندگی میکنم و هیچ خرجی گردن من نیست اما از بچگی پدرم همیشه میگفت زیاد خرج نکنید بزارید برای آینده و میگفت باید کاری رو انجام بدی که برات آورده مالی داشته باشه و پول فقط تو زمین و ساخت و سازه و من باور کرده بودم که نباید لذت ببرم و نمیشه از کاری که توش لذت میبرم پول بسازم و باید پول رو بزارم برای آینده….خداروشکر که با نوشتن تجربیاتم بیشتر و بیشتر خودم و باورهای مخربم رو شناسایی میکنم.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام به استاد عزیز، مریم جان و همراهان نازنین

    موضوعی که تو زندگی من نیاز به تغییر داره مربوط به روابط میشه، خداروشکر از زمانیکه دوره عشق و مودت رو خریدم و تمریناتش رو انجام میدم آدم های زیادی وارد زندگیم شدن، اما مسئله ای که من دارم تا با یک نفر بهم خوش میگذره یا یه کاریش به دلم میشینه سریع میخوام رابطه رو جدی کنم. اتفاقا یک هفته پیش یک فردی که از قبل میشناختمش بعد از ۵ سال با من تماس گرفت و قرار گذاشتیم و ابراز علاقه کرد و گفت دوست داره با من وارد رابطه جدی بشه و من برخلاف میلم پذیرفتم، واقعا دوست نداشتم وارد رابطه جدی با هیچ کس بشم و برای اولین بار دوست دارم روی خودم حسابی کار کنم و رابطه و ازدواج خودش اتفاق بیفته.تو این یک هفته خیلی حس خوبی نداشتم و دیشب یه نشونه دیدم که قلبم بهم گفت تماس بگیر و باهاش صحبت کن و بگو رابطه جدی نمیخوای و امروز روز پنجم سفرنامه رو خوندم و خداروشکر خداوند هدایتم کرد و به راحتی تماس گرفتم و دوستانه و با احترام تموم شد.

    من باید تمرین کنم که رابطه های سطحی زیادی رو تجربه کنم و باورم رو تغییر بدم که همسر آینده من به راحتی و در زمانی که من با خودم به صلح رسیده باشم به لطف خدا وارد زندگی من میشه و به فراوانی این عالم ایمان بیارم و باور کنم که مردهای فوق العاده زیادی هستند که خواهان ارتباط سالم با خانمی با شرایط من هستند و باور کنم که من ارزشمند هستم و لیاقت بهترین هارو دارم.

    سپاسگزارم مریم جان بابت این سفرنامه که هر روز آگاهی های فوق العاده ای رو به ما یادآور میشی🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    به نام خالق هستی بخش و هدایتگر

    تجربه روز چهارم سفرنامه

    من دو روز رو سعی کردم آگاهانه بر روی زیبایی ها تمرکز کنم و با تمام وجودم تحسین شان کنم و اتفاق جالبی که افتاد این بود که درست لحظه بعد یه زیبایی فوق العاده تر جلوی چشمم ظاهر میشد و نمیتونستم شکر گزار اون موضوع هم نباشم و شب دیدم تمام روز من پر از شکرگزاری و تحسین شده و جالب اینکه تونستم برای اولین بار در یک مسئله ای که ناخواسته بود هم زیبایی ببینم و شکرگزار اون موضوع باشم.

    خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی و حضور استاد و خانم شایسته عزیز در زندگیم🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3259 روز

    به نام تنها فرمانروای جهان

    به نام تنها عشق جهان

    به نام تنها سلامتی جهان

    به نام تنها ثروت جهان

    به نام تنها روزی دهنده جهان

    به نام تنها یار و رفیق جهان

    به نام تنها هدایتگر و حمایتگر جهان.

    من اصلی را پیدا کردم که دیگر نه ترسی و نه غمی برایم باقی ماند.

    توکل به تنها فرمانروای جهان .

    این بار سفرنامه را برای بار 15 ام به نام توحید آغاز میکنم.

    این سفرنامه توحیدی من است که با خداوند هر لحظه همراه هستم.

    زمانی که هیچکس نبود که به من کمک کند و دستم را بگیرد من تنها به خداوند

    توکل کردم و او دستم را گرفت. زمانی که ندایی امد که من حمایتگر و هدایتگر تو هستم

    در این مسیر. این بهترین اتفاق زندگی ام است .

    زمانی که به این متصل شدم این خدا همه چیز را به من داد و وقتی

    شرک ورزیدم همه چیز را گرفت. به الله که میپرستم اگر دوباره

    به دنیا بیایم دوباره همین خانواده شهر و شرایط را انتخاب کنم.

    دوباره این مسیر را انتخاب میکنم زیرا نیرویی را شناختم که با هیچ چیز

    انرا معامله نمیکنم که با هر چه معامله کنم سرک کلاه رفته.

    اینبار در سفرنامه تعهدی بیش از پیش دارم و انسانی دیگرم.

    هر روز باید این نکته را به خودم یاداوری کنم که تو هیچ بودی

    و از وقتی روی خدا حساب کردی تنها ، پیشرفت کردی و داری به جاهای بالا میرسی.

    و دیگر نمیخواهم شرک بورزم دیگر اینبار فرق دارد نمیگذارم شرک جای این توحید

    زیبا و عشق سوزان را بگیرد. قدرت در دست من و تنها خدای من است .

    با این باور دارم میروم به هر انچه که میخواهم برسم.

    تمام اتفاقات زندگی ام تنها نتیجه ی فرکانس ها و باورهایم است .

    بندگی این خدارا میکنم بزرگترین افتخارم این است.

    خداوند به فرشت ههایش میگوید ببینید این بنده ی من است.

    اکنون فهمیدم چرا هیچ خبری از نتیجه نبود.

    باشد نشانه ای برای 40 روز دیگر که ثابت شود توحید چه قدرتی دارد .

    سپاس و ستایش تنها از ان فرمانروای جهانیان است.

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم

    مارا به راه راست هدایت کن

    راه کسان یکه به انها نعمت دادی ونه گمراهان.

    وقتی که تصویر زندگی استاد در ان خانه سیمانی را دیدم و این نتایج را به قدرت

    توحید پی بردم اینبار در زندگی خودم میخواهم اجرا نمایم و بگویم که

    با خدا باش و پادشاهی کن

    بی خدا باش و هرچه خواهی کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: