روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 121

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    حرف های استاد با تکامل فرکانسی شروع شد و چه قانون مهمی است،من دومین بار است که دارم فصل اول سفرنامه را میبینم و این تکامل فرکانسی را دارم میبینم،از متنی که روی همین قسمت گذاشته شده،این بار چیز هایی را میبینم که قبلا ندیده بودم،حتی درمورد اینکه باید نظرم را روی فایل ها بنویسم،چیزی ندیده بودم و چه عالی که الان درک میکنم که این همان تکامل فرکانسی است و من در حال طی کردن آن هستم و سپاسگزارم که در حال رشد هستم و ظرفم بزرگتر شده و درکم بیشتر میشود و همه ی این ها منتهی به زندگی زیبا تر میشود.

    زیبا ترین حرفی که از استاد تو فایل این قسمت شنیدم،حرکت به سمت قله بود و جا پا گذاشتن،تا افرادی که خواستند از آن مسیر بیایند.خدای من این حرف چقدر زیباست،چه دیدگاه فوق العاده ایه،منو دقیقا میبره به فصل یک کتاب رویاهایی که رویا نیستند و گفتگوی استاد با میکائیل درمورد الماس ها،من هم میخواهم تا ردپا بگذارم تا بهترین مسیر (ناب ترین الماس ها)را پیدا کنم.

    مثال تیز کردن اره،سخن امام علی،آگاهی که استاد میده و این شور و شوقی که در من وجود داره برای تغییر زندگیم همگی باعث میشه یک تعهدی بدم تا زندگیم رو تغییر بدم و مثل بقیه افراد نباشم،مخالف جریان آب (جامعه)حرکت کنم.

    سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز بابت این انرژی که بابت سفرنامه گذاشتند و زحماتی که البته با عشق کشیدند و ادامه داره با بروزرسانی های مختلف و …

    خدا رو شکر بابت این طبیعت بی نظیر،ابرهای زیبا،درختای فوق العاده،دریاچه فوق العاده زیبا و استاد بی نظیرم

    شنیدن این آهنگ زیبا هم باعث میشه که یک روز زیبا رو توحیدی شروع کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    احسان حاتمی گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    نمیدونم چطور بگم روزی نیست که به سایت سر نزنم و فایل های رایگان استاد رو نبینم امروز وارد سایت شدم وقتی نشانه گر موس رو بردم روی قسمت دانلودها و لیست برام باز شد یه حسی بهم گفت برو روی سفرنامه کلیک کن یعنی اون قسمت برام بولدتر شد متن رو خوندم و کلیپ رو که دیدم حسی بهم گفت سفرنامه رو دنبال کن … نمیدونم چه حس نابی تو وجود این مرد هست که هروقت فیلم هاشو پلی میکنم ناخودآگاه فقط میگم خدایا شکرت که منو وارد مسیر این مرد کردی … خدایا شکرت فقط ازت میخوام همینطور که استاد عباس منش رو هدایت کردی منم هدایت کنی به مسیر های الهی تا قوانینت رو خیلی خوب درک کنم و بکار ببرم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان همراه

    تجربه روز دوازدهم سفرنامه

    من چند روزی بود که چون فایل های دانلودی در حال بروز رسانی بود قسمت سفرنامه رو پیدا نمیکردم تا اینکه خداروشکر یکی از دوستان زیر نوشته من کامنت گذاشتم و من هدایت شدم و دوباره از امروز ادامه مسیر رو شروع کردم.

    .

    من خودم جز کسانی بودم که به شانس خیلی ایمان داشتم و این جمله رو بارها از گذشته از اطرافیانم شنیده بودم که:

    پیشونی من رو کجا میشونی

    و باور کرده بودم که این جمله درسته و همه چیز و سرنوشت ما از قبل برای ما رو پیشونی مون نوشته شده، الان که خودم به این جمله فکر میکنم خنده ام میگیره.

    هر چی که این مطالب یادم میاد بیشتر به حرف استاد میرسم که چقدر ورودی های ذهن ما، دیده ها و شنیده هامون مهمه و من سالهای سال چیزهایی رو باور کرده بودم که باعث شده بود زندگیم قفل بشه و حس میکردم من اصلا در جریان زندگیم هیچ قدرتی ندارم و باید بپذیرم هرچی برام پیش میاد و چون با این نگرش حال خوبی نداشتم زندگیم فقط پر بود از اتفاقات ناخواسته امااااااا به لطف خدا و از زمانی که با سایت استاد و تعالیم ایشون آشنا شدم در رحمت خداوند به روم باز شده و اتفاقات عالی وارد زندگیم شده و مهم ترین قسمت ماجرا حال خوب منه بواسطه اینکه متوجه شدم من خودم خالق زندگیم هستم و مهم نیست چه گذشته ای دارم مهم اینه که الان چه باور و چه فرکانسی رو میفرستم چون این فرکانس آینده من رو میسازه.

    خداروشکر که در این مسیر هستم، خداروشکر که با قوانین عالم آشنا میشم و خداروشکر که احساس خوشبختی میکنم

    دوستون دارم

    پریا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا اسلام پور گفته:
    مدت عضویت: 2002 روز

    سلام به خانواده شریف عباس منش

    فایل دومین روز از سفرنامه خانواده صمیمی عباس منش رو گوش کردم و از انجاییکه دوست دارم ردپای خودم رو جا بگرارم که کجا بودم و به کجا رسیدم و چون متعهد به انجام اینکار شدم این چند خط دلنوشته رو نوشتم و ممنون از این فرصتی که به من دادید

    خواستم بگم که منم مثل خیلی از افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس پایین بزرگ شدم چون پدران ما اصلا نمیدونستن که اعتماد به نفس چیه که بخوان اونو به ما انتقال بدن و این ترسها و استرسها و عدم عزت نفس و اعتماد به نفس همواره توی وجود من و فرزندانم بود تا اینکه حدود ۲ ماه و نیمه که دخترم تصادف شدید داشت و بعد از اون کلا خانواده ما دچار اضطراب و استرس و …. شدید شد و من تصمیم گرفتم که پیش روانپزشک و مشاور برم و فهمیدم همه اینها برمیگرده به عزت نفس و اعتماد به نفس پایین خودم که در نهایت به بچه هام دادم چون الگوی اونها من بودم و اونها هم‌مثل من از مگس توی هوا میترسن تا …..تاریکی هوا و تنهایی و …(متاسفانه و متاسفانه ناخواسته و نا آگاهانه)

    تا اینکه الان که دارم سایت استاد عباس منش رو هر مطلبش نگاه میکنو با دقت گوش میدم و حتی از بچه هام هم میخوام گوش کنن خودبخود به صورت اول نا اگاهانه و الان اگاهانه توکل و ایمان من به خداوندم خیلی خیلی بیشتر شد و به ارزش وجودی خودم که اشرف مخلوقات هستم پی بردم و اینکه ما انسانها با ارزشترین مخلوقات روی زمین هستیم یعنی اشرف مخلوقات و خداوند زمین و اسمان و کاینات را مسخر من کرده یعتی از این بالاتر دیگه چی؟ پس من کیم؟پس چرا برای خودم ارزش قایل نباشم من لیاقت داشتن زمین و اسمان را دارم زمین و اسمان مال من است پس دیگر نعمتها و درخواستها که جای خود

    فقط کافیه که من بخوام موفق باشمو من خودم رو لایق موفقیت بدونم.فقط کافیه به ترسهام غلبه کنم و نگاهم رو جور دیگه کنگ نسبت به همه چیز

    راحت بگم خیلی خیلی خیلی ارام شدم با راهننایی استاد که دستی هستن از جانب پروردگارم و من شک ندارم به این موضوع و خودم و بچه هام رو به دستان مهربان خداوندم سپردم

    بهترینها رو براتون آرزو دارم

    زهرا اسلام پور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      هستی گفته:
      مدت عضویت: 2244 روز

      به نام خدای مهربان،سلام به همه دوستان،آگاهیهای فایل روز چهارم ،۱)زندگی ما براساس فرکانسهای خودمون ساخته میشن و توجه ما هست که فرکانس ها رو میسازند و این توجه شامل حرف زدن،گوش کردن،نوشتن میشه۲) حتی توی بدترین شرایط مالی ،عاطفی ،سلامتی چیزی مثبت پیدا کنید که اگه اون چیز نبود شرایط از این هم بدتر میشدو به این وسیله کانون توجهمون از منفی ها به سمت مثبت تغییر بدیم۳)اگه اتفاق خوبی برامون میفته بیشتر ازش حرف بزنیم با خودمون با خدا با دیگران۴)نزدیکترین فرکانس به خداوند سپاسگزاری هست که با سپاسگزاری توجه مون به نکات مثبت بیشتر میشه۵) اگه به نقاط منفی توجه کنیم حتما همون چیز بوجود نمیاد بلکه ماهیت آن چیز که بدی هست رو به زندگی مون دعوت میکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    به نام خداوند مهربان ،باسلام به همه عزیزان همسفر،آگاهیهایی که از فایل روز سوم سفرنامه دریافت کردم :اگه حضرت ابراهیم خلیل خداست و به قول استاد،دوست جون جونی خداست دلیلش این حد تسلیم و اعتماد به فرمان رب هست که با وجود اینکه عشق به فرزند چیزیه که شاید به هر کسی این اجازه رو نده که با دست خودش به فرزندش آسیبی برسونه( حتی اگه بدونیم این دستور مستقیمی هست از سوی خداونده) .ومن چقدر باید روی خودم کار کنم تا به این حد از اعتماد به خدای خودم برسم وبتونم فرزندم ،خودم و همه زندگیم رو به خدای خودم بسپرم و اعتماد کنم و رها باشم و رها کنم.نهایتا اینکه اگه یک نفر تونسته تا این حد تسلیم فرمان خداوند باشه پس من هم باید بتونم اینقدر تمرین کنم و تمرین کنم تا بتونم به این جایگاه نزدیک بشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    به نام خداوند مهربان ،با سلام خدمت استاد گرامی و همه عزیزان ،آگاهیهایی که از فایل دومین روز سفرنامه دریافت کردم:۱)مهمترین عامل در موفقیت در هر جنبه ای اعتماد به نفس است یعنی اگه در هرجنبه ای از زندگیمون در آن جایگاهی که میخوایم نیستیم ریشه اصلی آن نداشتن اعتماد و عزت نفسه۲)تنها عاملی که میتونه احساس ارزشمندی ،لیاقت رو از هر انسانی بگیره احساس گناهه که این احساس یک ترمز جدی برای نرسیدن به خواسته هاست۳)همیشه دنبال اصل باشیم مثلا چجوری به ثروت بیشتر ،ایمان و شادی بیشتر برسیم وازحاشیه های مسیر دوری کنیم۴)وجدان چیزی هست که فرهنگها آن رو تعیین کردن و در پی آن عذاب وجدان رو خودمون با قراردادهامون تعیین کردیم یعنی در عین اینکه ممکنه یه چیزی برای ما گناه نابخشودنی باشه برا دیگران عین درستی و ثواب باشه۵)ما توانایی تغییر زندگی هیچکس حتی فرزند و همسر خودمون رو چه در جهت مثبت چه منفی نداریم ،ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم ۶)در مورد ظلم هم اگه ملاکمون قرآن باشه هر چی ظلمه ،ظلم به خودمون هست وچیزی به عنوان حق الناس وجود نداره ۷)خود خداوند مهربان خودش رو بعنوان غفور معرفی کردند و هر گناه و اشتباهی به جز شرک به خودشون رو میبخشند پس ما کاسه داغ تر از آش نباشیم تو این زمینه چون احساس بد=اتفاقات بد خدارو بخاطراینکه من رو در مدار شنیدن این آگاهیها قرار داده سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    خدای مهربانم سپاسگزارم ک به ایت مسیر زیبا هدایت شدم و به قول استادعزیزم از راههای پر پیچ و خم این جنگل انبوه به راهی روشن و زیبا و پر خیرو برکت رسیده ام..

    مسیری ک پر لذت و شادوی وفراوانیست.

    حالا من صاحب چوب جادویی هستم ک میتوانم با آن معجزه کنم و هر انچه میخواهم را خلق کنم و آن چیزی نیست غیر از کانکت شدن با خدای خودم خدایی ک مرا پشتیبان و حمایت میکند برای داشتن بهترینها زیرا او مرا به جهانی زیبا و پر شادی فرستادتا از این کره آبی،سبز،زرد،بنفش،وبی نهایت رنگ وزیبایی لذت ببرم من خواستم ک از این سرزمین شگفت انگیز لذت ببرم و خدایم مرا پشتیبانی نمود چون او هم میخواهد ک از این شادی و عشق لذت ببرد.

    این جهان ب من هدیه شده تا هر روزم را ب زیبایی زندگی کنم و با لطف خداوندم بهترینهارا داشته باشم ومن ارزش و لیاقتش را دارم زیرا ک اشرف مخلوقاتم امروز اولین روز همسفری منه.

    باتوکل و متوسل شدن به خدای یکتا درکنارهمسفران عزیز.پا به مسیری بی نظیر گذاشتم ویقین دارم بهترینها نصیبم میشود.

    آنچه میخوام میشود.

    من عالی و پرشور لذت میبرم خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پریا باروند گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    به نام خالق مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و دوستان عزیزم

    تجربه روز دهم سفرنامه

    خداروشکر به برکت انجام دادن تمرین ها و توجه کردن به زیبایی ها من بالاخره تونستم عکس از تمام خواسته هام تهیه کنم و امروز چندین و چند بار اونها رو به همراه یک موسیقی دلنشین که حس و حال خوب من رو بهتر میکرد دیدم و کلی لذت بردم و خداروشکر کردم، به خودم گفتم پریا دیدی، دیدی تو هم کلی خواسته های قشنگ از این عالم داری و الان که داری روی خودت کار میکنی خواسته هات برات واضح شده…

    من بهشون میرسم، ایمان دارم، چه جوری؟

    هیچ کس نمیدونه، تو فقط همین فرمون رو برو جلو و به خواسته هات توجه کن، شکرگزار نعمت هایی که خدا بهت داده باش، حالت رو خوب نگه دار، خودش خود به خود برات انجام میشه….یادت نره این قانون جهانه….

    وقتی به زیبایی ها و نعمت ها و عشق و ثروت توجه میکنی عشق بیشتر، ثروت بیشتر، نعمت های بیشتر وارد زندگیت میشه و تو کم کم وارد مداری میشی که این ها اونجا هست و تو باهاشون مواجه میشی و خودشون میان تو زندگیت…

    خداجونم هزاران بار شکر که من میتونم زندگیم رو خلق کنم، خدایا شکرت که من رو با استاد آشنا کردی…

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    هستی گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    به نام خداوند هستی بخش مهربان،سلام به همه همسفران عزیز ،من بواسطه کامنت یکی از عزیزان در بخش عقل کل به این قسمت هدایت شدم ،بماند که همیشه نسبت به این کلمه هدایت چقدر مقاومت داشتم وفکر میکردم مثلا چه اتفاق خاصی باید بیفته که من بگم هدایت شدم ،ولی الان که خودم روبیشتر به خداسپردم ،با یقین میگم به اینجا هدایت شدم.اعتماد به نفس و عزت نفس چیزیه که بواسطه باورهای نادرست گذشته ،اطرافیان و…چیزیه که من حداقلش در وجودم شکل گرفته وبیشتر از همه خودم رو باید ببخشم بخاطرش ،شاید این کمبود عزت نفس که یک نمود عینی اش اینه که من همیشه در گذاشتن کامنت مقاومت داشتم الان هم بخاطر تعهدی که در انتهای متن گفته شد و قید شده بود که اگه تعهد نمیدید ،ادامه ندید ،خودم رو مجاب کردم به نوشتن ،و شاید این یه قدم دیگه باشه برای رفتن به سمت اعتماد به نفس بیشتر،به نظر من کسی که اعتماد و عزت نفس بالایی داره اول ازهمه سبک زندگی شخصی برای خودش داره که هیچ چیز و هیچ کس نمیتونه در این سبک تاثیری داشته باشه از کوچکترین مسئله مثل خوردن ،پوشیدن گرفته تا مسائل بزرگتر زندگی دوم اینکه کسی که اعتماد بنفس بالایی داره ترسها و شرک هاش کمتره ودیگه اینکه چنین شخصی از همه بیشتر برای خودش ارزش قائل هست یعنی در عین اینکه برای دیگران احترام و ارزش میذاره ولی نه به قیمت از دست رفتن ارزش ،احترام و آرزوها و خواسته های خودش .برای همه مون از درگاه خداوند ایمان ،عزت نفس بالا خواستارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا اسلام پور گفته:
    مدت عضویت: 2002 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم جناب اقای عباس منش و مریم بانو

    من خیلی وقته که با سایت شما آشنا شدم ولیکن اون رو اونقدر تا چند ماه پیش جدی نگرفته بودم

    .من نزدیک چند ساله یعنی میتونم با اطمینان بگم که ۱۰ سال دنبال این بودم که خداوندم رو توی وجود خودم پیدا کنم و دنبال این بودم که یکی من رو به خداوند به آشنا کنه به طوریکه وقتی برای ازدواج کردنم از خداوند دعا میکردم میگفتم دوست دارم انسانی توی زندگیم بیاد که فقط و فقط با ایمان باشه و دیگه چیز دیگه ای نمیخوام .و دقیقا هم همین شد با کسی ازدواج کردم که هیچ دارایی نداشت و فقط ایمان داشت البته ایمانی از دیدگاه خودش.

    من‌نتونستم خدارو اونجور که او میدید ببینم یعنی گرایشی به سمت دیدگاه اون نداشتم

    تا اینکه این اواخر یعنی سال جدید با سایت جناب استاد اشنا شدم

    .الان هر چقدر فایلهای جناب استاد رو گوش میکنم خداوند رو بهتر میبینم عاشقانه تر میبینم به طوریکه اگر اون موقعها نماز رو فقط از سر اجبار و رهایی از وجدان درد میخوندم الان با عشق میخونم به حدی که تا نیت نماز میکنم خودبخود اشک شوق از چشمام جاری میشه و خواستم جناب استاد به من بگن که ایا این کار من توی نماز اشکال نداره؟چون قبلا به من گفتن که حین نماز گریه و اشک از روی اندوه و شوق نباید باشه. روز به روز به

    خداوندم نزدیکتر میشم و برای من وجود خداوند در درون خودم ملموس تر میشه.و احساس میکنم کلا توی آعوش خداوندم همیشه و هر لحظه.

    امروز صبح که بلند شدم نماز صبحم رو بخونم گفتم بگذار سایت جناب استاد رو دوباره بررسی کنم ببینم کدوم فایل رو نگاه کنم تا اینکه سفرنامه رو دیدم یه چیری بگم

    امسال عید بعد از سال تحویل یعنی سر سفره هفت سین پسر ۹ سالم نمیدونم چش شد یک دفعه شروع کرد به گریه کردن که چرا ما پول نداریم چرا پسر دایی من دوچرخه داره .ایکس باکس داره اسباب بازی هواپیمای کنترلی داره و … و من ندارم و خدایا چرا منو افریدی چرا و چرا.پسر من خیلی فکر میکنه و همه میگن بزرگتر از سنش حرف میزنه ولی اینجوری تا بحال هیچ وقت ندیده بودم حرف بزنه یا فکر کنه یا حتی گریه کنه

    خیلی ناراحت شدم خیلی خیلی دقیقا اولین ساعت روز اول سال جدید بود بردمش توی تراس خونمون اونو در آغوش گرفتم و دونه دونه نعمتهامونو از سلامتی و خانواده و صمیمیت و همین سفره هفت سین گرفته تا شمردن تک‌تک اسباب بازیهاش رو براش گفتم‌و حال دلش خوب شد.

    اما خودم خیلی حالم بد بودخیلی.

    توی خلوت خودم با خدای خودم خیلی حرف زدم گفتم خداوندا این بچه ها که گناهی ندارن اینها چشم امیدشون به ما هست و خداشون ما هستیم که براشون امکانات و …. فراهم کنیم و اونها تو رو از دست ما میبینن و… دوست دارم تو خودت گشایشی اول توی دل و قلب من نسبت به خودت و بعد توی زندگی و کار ما ایجاد کنی

    خواستم و درخواست کردم که خودش هادی و راهنما و حمایتگر من باشه اول برای تغییر خودم و بعد و

    ضعیت زندگیمون برای اینکه احساس میکردم که من مسول خودم بچه هام و این زندگی هیتم و من باید و باید خودم تغییرش بدم چون دوست دارم خدا رو اونطور که من ۱۰ سال پیش دیدم بچه هام نبینند و این باور براشون جا بیفته که خداوند کریم است و رحیم است

    و برای بنده هاش بهترین ها رو میخواد فقط اگر خودمون بخوایم و خداوند میدونه که من از چند روز بعدش که با سایت شما اشنا شدم و هرچند که اولیل خیلی جدی نمیگرفتم تا این دو ماه که هر روز رو باید یکی از فایلهاتون با تمرکز گوش بدم روز به روز حال دلم و ایمانم به خداوند داره بیشتر و بهتر میشه از طریق سایت شما ‌چند ماهی که از خواب شبم و خواب صبحم صرفنظرمیکنم تا فایل شما رو گوش کنم و ایده بگیرم و حال دلم خوب شه و معجزاتش رو دارم میبینم که کمترینش اینه که خیلی شادتر شدم.خیلی خیلی به خدا توکلم و ایمانم بیشتر شده و معجزات ریز و درشتش رو هم میبینم

    این چند مدت به محض پدیدار شدن یه فکر و ایده توی ذهنم یه صفحه از سایتتون رو خودبخود باز میکنم و میبینم دقیقا دقیقا خورده به هدف

    امروز صبح پای نمازم گفتم که ای کاش میتونستم از پایه شروع کنم ای کاش میتونستم از اولین قدم شروع کنم و بدونم که کجا هستم و به کجا میرسم ای کاش بتونم انتقال دهنده تجربیاتم به دیگران باشم تا اونها هم خدارو مثل من ببینن پیدا کنن و آرام بشن (یکی از بزرگترین درخواستهای من از خداوند انجام این رسالت زندگیم هست که خداوندم رو آنچنان بشناسم آنچنان نسبت به خداوندم و قوانینش عشق و اگاهی پیدا کنم که بتونم از لبزیز شدنم دیگران رو هم بهره مند کنم و هر روز توی دعاها و شکر گزاریهام اینو میگم و مینویسم)و احساس میکنم دارم توی این‌مسیر حرکت میکنم و خیلی خوشحالم خیلی به طوریکه بی اختیار اشک از چشمانم سرازبر میشه

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت که توی مسیر رسالتم‌نسبت به عشق و اگاهی به تو من رو هدایت و حمایت میکنی و اینکه شما جناب استاد دستی هستی از سوی خدا برای اینکه من رو توی این‌مسیر راهنمایی کنه و واقعا ا ته ته قلبم از شما سپاسگزارم و خداوندم را شاکرم سپاسگزارم و به خاطر تمامی هدایتها و حمایتهاش و از خداوندم بهترینها رو برای شما و همکارتون مریم خانم ‌میخوام.که میدانم چنین برای شما بوده و هست

    سپاسگزار شما زهرا اسلام‌پور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: