روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 122
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود خدمت استاد و همه همراهان عزیز
با توجه به اینکه من این سفر رو تازه شروع کردم و تصمیم گرفتم با تعهد کامل ازش نتیجه بگیرم پس باید تمرینات اون رو هم انجام بدم. خداییش با کلی نجوا ذهنی شروع کردم
من در مورد ارتباط با خدا و ایمان به خدا و همچنین نزدیک شدن به خودش خیلی باید رو خودم کار کنم و خیلی سریع باید به اون خدایی برسم که هر چی بخوام سه سوت بهم بده چه خواسته کوچیک چه بزرگ چون براش فرقی نمی کنه فقط باید من ایمانم قوی باشه.
از طریق قرآن خیلی بهش نزدیک میشم تو تنهایی و راز و نیاز کردن می توانم بیشتر باهاش باشم و ازش در همه موارد بیشتر کمک بگیرم.
در مورد ثروت که کلی کار باید انجام بدم اولین کار اینه که هر روز بابت داشته ها و پس اندازهام باید سپاسگذار باشم دومین کار اینه به این نتیجه رسیدم که اولین چیزی که ادمها رو ثروتمند میکنه ساختن باورهای ثروتمند کننده ست نه عوامل بیرونی.
برای اینکه خیلی پول و ثروت بدست بیارم باید اینقد از این فایل های رایگان استفاده کنم که با همین فایل ها محصولات رواشناسی ثروت 1 و 2 و 3 رو که آرزوم هست بخرم و به آزادی مالی برسم.
در مورد روابط هم باید کار کنم چون اصولاً خصوصیات مثبت اطرافیانم رو نمی بینم نکات مثبت رو باید ببینم و رو عزت نفس
خودم هر روز کار کنم و عاشق خودم شوم و قبل از دوست داشتن دیگران عاشق خودم بشم و ارزشمندی خودم بالای بالا باشه.
چون لیاقت و ارزش من خیلی بالاست و ارزشمندترین آدم روی کره زمین من هستم. (اوه اوه ضمیرناخودآگاهم هنگ کرد)
در مورد سلامتی خیلی خوبم و میدونم که بدنم کاملا قوی و ایمن از هر لحاظ هست ش و شک ندارم که بیشتر از 100 سال عمر میکنم چون رسالت بزرگی دارم و حتما باید انجام بدم
در مورد هدف گذاری خیلی خیلی رو خودم باید کار کنم چون در زندگی حال حاضر من ناخواسته های زیادی هست که بخاطر هدف نداشتن و باورهای غلط بوجود آمده اند با هدفگذاری و ایمان به خدا و باورهای خیلی عالی با تنی سالم به هر آنچه که میخوام باید برسم یا میرسم یا میمیرم.
بخاطر اینکه من عاشق آزادی مالی و زمانی هستم که استاد بهش رسیده
ردپا عاشقتم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان همراه
تجربه روز هجدهم سفرنامه
.
الان انقدر شگفت زده و هیجان زده هستم از اتفاقاتی که امروز برام افتاده که نمیدونم چطور باید بنویسم و از خدا میخوام هدایتم کنه.
بعد از شنیدن فایل دیروز کلی باورهای توحیدیم تقویت شد و امروز صبح که تمرین ستاره قطبی رو با خدا میگفتم ازش خواستم که خودش هدایتگر من باشه و به خودم قول دادم که مقاومت هام رو کم کنم و سعی کنم خودم تلاش و تقلایی برای انجام کاری نداشته باشم و فقط درخواست کنم و بزارم خداوند اونجوری که صلاح میدونه کارهام رو انجام بده و من فقط حرکت کنم.
از خونه که رفتم بیرون به طرز عجیبی تو مسیری که میرفتم و در آرامش و یقین کامل بودم تابلو جایی که خیلی وقت بود دنبالش میگشتم رو دیدم و باورم نمیشد، یعنی اصلا فکرش رو هم نمیکردم و انقدر ذوق زده شده بودم که نمیدونستم چطور از خدا تشکر کنم و رفتم داخل و هیچ کس نبود و به راحتی کار من دو دقیقه ای انجام شد.
طرفای ظهر من فایل روز ۱۸ ام رو گوش کردم و واقعا دهنم باز مونده بود ازینکه چقدر من تو این عالم خودم رو لایق ندونسته بودم و چه جاهایی که به کمتر از اون چیزی که باید تن داده بودم و استاندارد خودم رو پایین آورده بودم و….داشت حالم بد میشد که به خودم یاداوری کردم که پریا حواست باشه احساس بد یعنی اتفاق بد و با خودم گفتم گذشته مهم نیست، خداروشکر که الان و این روزها دارم قوانین رو یاد میگیرم و هر روز یه مطلب جدید و دارم رو خودم کار میکنم و مهم اینه که میتونم آینده ام رو اونجوری که خودم دوست دارم و با بالاترین استانداردها و بالاترین کیفیت بسازم و توجه ام رو بردم روی خواسته هام و فقط یاد یه موضوعی افتادم که الان تعریف میکنم.
من یکی دو هفته پیش تصمیم گرفته بودم که از خانواده ام جدا بشم و مستقل زندگی کنم و چون پولم برای زندگی در تهران کافی نبود یه خونه ای رو تو کرج در نظر گرفته بودم و میخواستم فردا برم و قراداد بنویسم، اون خونه در یک جای کرج بود که سطح زندگی پایین بود و من میخواستم از جای خوب تهران برم اونجا فقط بخاطر این موضوع که پولم برای تهران کافی نبود.یکی از دوستان من خانم حدود ۶۵ ساله ست که همسرش فوت شده و تا متوجه شد من میخوام برم کرج گفت من هم میام و آپارتمان پایینی تو رو اجاره میکنم و قرار بود فردا هر دو بریم و قرارداد ببندیم.وقتی فایل امروز رو شنیدم خیلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، خدااااااای من چقدر هدایت های تو بی نقصه، چقدر به موقع بود…
متوجه شدم چقدر من برای خودم، محیطی که زندگی میکنم و دوستانی که معاشرت میکنم به اسم اینکه متواضع هستم ارزش قائل نبودم، چقدر همیشه به کمتر از اون چیزی که میخواستم قانع شدم و دیدم هر دفعه داره کیفیت همه چیز تو زندگیم میاد پایین.متوجه شدم باید باورهام رو تغییر بدم و مطمئن شدم که این راهش نیست و من نباید به عقب برگردم و من فقط و فقط باید رشد کنم چون قانون این رو میگه، من دارم رو خودم و باورهام کار میکنم، من خدارو دارم و دارم با ایمان قدم برمیدارم پس مطمئنم نباید به پایین تر از اون چیزی که میخوام راضی بشم و فقط از خدا خواستم هدایتم کنه و فقط مونده بودم اون خانم رو چیکار کنم چون به هوای من با صاحب خونه قبلیش هم صحبت کرده بود….
باورتون نمیشهههههههه…..خداااااای من تو چقدر بزرگی رب مهربان من….
شب دیدم همون خانم بهم زنگ زد و با گریه بهم گفت نمیتونه از خونه قبلیش بلند بشه چون کلی خاطره داره و…. فقط ناراحت من بود که به من قول داده بود که با من میاد تو اون ساختمون و من دوباااااره نمیدونستم خدارو چطور شکر کنم، چقدر زیبا خودش برام رفتن رو کنسل کرد بدون اینکه من بخوام کاری انجام بدم.
بزرگی و عظمتت رو شکر مهربان من….
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟
خدایا امروز به معنای واقعی حس کردم تو من رو گذاشتی تو دستات و داری اینور و اونور میبری و کارهام رو برام انجام دادی، تو نزدیکی خدای مهربانم….
واقعا که توحید برای من همه چیزه، چقدر به باورسازی من داره کمک میکنه….
خدایا تو همه چیز من هستی…
چقدر استاد زیبا گفت که به هر اندازه ای که روی این نیرو(خداوند)حساب باز کنی، به همان اندازه برات عشق سلامتی ثروت و شادی میشود.
میخوام خدارو به شکل عشق در ذهنم بسازم تا برام رابطه عاشقانه بشه، میخوام خدارو به شکل ثروت در ذهنم بسازم تا استقلال مالی پیدا کنم و امروز بیشتر از هر وقت دیگه مطمئن شدم هیچ خواسته ای اونقدر بزرگ نیست که اتفاق نیفته، باورهای من محدود کننده بوده و من از خدا قلبا درخواست نکرده بودم چون فکر میکردم که نمیشه….
امروز با تمام وجودم از خداوند یک رابطه عاشقانه و ثروت و نعمت و سلامتی و لذت و شادی فراوان خواستم و ایمان دارم برای خدا کاری نداره، من باید مقاومت هام رو بردارم و روی باورهام کار کنم و اجازه بدم از هر روشی که میخواد من رو به خواسته هام برسونه….
عااااااشقتم رب مهربان من
تو فرمانروای هستی هستی، وظیفه من بندگی توئه و وظیفه تو خدایی کردن و برآوردن خواسته های من…
استاد عزیز و خانم شایسته نازنین ممنونم بابت این آگاهی های ناب، زندگی تون پر برکت
دوستون دارم
به نام فرمانروای هستی بخش
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همسفرهای نازنینم
تجربه روز هفدهم
.
ممنونم بابت این تمرین فوق العاده، تو بعضی از روزهای این سفر من میموندم که چه تجربه ای رو بنویسم و گاهی هیچ مطلبی نداشتم و دیروز هیچ مطلبی ننوشتم اما چون متعهد کرده بودم خودم رو یه چیزی تو وجودم میگفت باید یه مطلبی بنویسی و از خدا خواستم هدایتم کنه و در کمال شگفتی دیدم که امروز دقیقا این مطلب بود که هر روز در مورد مطالبی که یاد میگیریم و برامون جالبه بنویسیم و قشنگ تر اینکه برای خودمون هم کپی برداریم تا چند وقت بعد رد پای خودمون و تغییراتمون رو ببینیم.
.
خداروشکر میکنم که به لطف خداوند درخواست هام اجابت میشه و من در فرکانس دریافت شون هستم (-:
.
استاد بی نظیری در وصف کردن خداااااااوند، چند بار متن فایل امروز رو خوندم و اشک ریختم…ممنونم ازت استاد که با این توصیفاتت من کاملا خدارو تو وجودم حس میکنم.
امشب دوباره حس کردم خداوند قلبم رو نوازش کرد و من رو تو آغوش گرم و مهربونش گرفته….روحم لطیف شده….خدای مهربونم رو حس میکنم….
آیا خدا برای بنده ش کافی نیست؟؟؟؟؟؟؟
البته که کاااااافیه، خدا جونم چقدر خوشحالم که دارمت، چقدر خوشحالم که هستی….
این همه سال بدون تو چقدر سخت بود، امااااا مهم نیست، به غیر از تو دل بسته بودم امااااا تو بخشنده ای و من رو میبخشی….
خداجونم ممنونم بخاطر تک تک لحظه های زندگیم که باید اتفاق میفتاد تا تو رو ببینم، من فراموشت کرده بودم اما تو بودی و حواست بهم بود و من رو هدایت کردی….
چه حال خوب و خوشیه با تو بودن، چه آرامشیه، حس میکنم رو ابرها هستم….
درست میگن که با خدا باش و پادشاهی کن….
یادت هست خدا جونم، اولین سیمان های این شرک وقتی شکسته شد که شعر قیصر امین پور رو از استاد شنیدن، هنوز هم وقتی یادش میفتم غرق اشک و لذت میشم، دومین بار تو جلسه قرانی قدم اول بود که استاد آیه ای از سوره بقره رو گفتند که:
وقتی بندگانم از تو درباره من میپرسند بگو که من نزدیکم…..
خیلییییییییییییییی نزدیکیییییییییییی، تو وجودمی خدا
خدایا تو تنها حامی قدرتمند من هستی، تو رب منی
نمیدونستم میشه با خدا اینجوری عشق بازی کرد….
واقعا وقتی باورهای توحیدی درست بشه خودبخود همه چیز تو زندگی درست میشه، الان دیگه ایمان دارم که اگه در عمل هم ثابت کنم که خداوند تنها قادر مطلقه ثروت، عشق و سلامتی خودبخود و بطور طبیعی وارد زندگیم میشه، چون من با ایمان حرکت میکنم و خداوند تمام عالم رو برای من و در مسیر رسیدن به خواسته هام بسیج میکنه، خداوند این عالم رو مسخر من کرده….
فقط کافیه من ظرف ام رو بزرگ تر کنم و خودم رو لایق این نعمت ها بدونم، این دنیا دنیای لیاقت و ارزش هاست و همه ما به یک اندازه به این نعمت ها دسترسی داریم اما به اندازه باورمون بهمون داده میشه…
.
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.من را به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان…
.
وقتی این پریا رو با پریای صد روز پیش مقایسه میکنم میبینم چقدر فرق کرده و چقدر درونی احساس آرامش و خوشبختی دارم، احساسی که هرگز در گذشته نداشتم و این بخاطر حضور خداوند و ارتباطم با منبع قدرت عالمه که باعث شده تقلایی تو زندگی نداشته باشم و کلی از کارها و نگرانی هارو سپردم به خودش، بهتره بگم که دیگه نگرانی ندارم اما در گذشته پر از ترس و نگرانی بودم…خداروشکر بخاطر این تغییرات و این همه نعمت و فراوانی تو زندگیم.
.
تمام جهان بر اساس قوانین بدون تغییر خداوندی اداره می شود که، کنترل زندگی ات را دست باورهایت قرار داده است.
این نیرو را به هر شکلی در ذهنت بسازی، به همان شکل وارد زندگیات میشود. به همان اندازه که روی این نیرو حساب میکنی، به همان اندازه نیز برایت شادی، آرامش، سلامتی، ثروت و عشق میشود.
این نیرور را به شکل عشق در ذهنت بساز، تا برایت رابطه ای عاشقانه شود
او را به شکل ثروت در ذهنت بساز، آنوقت به شکل استقلال مالی در زندگی ات فرود می آید.
او را به شکل سلامتی بساز، آنوقت به شکل زندگی ای در کمال آرامش با تنی سالم در زندگی ات متجلی می شود.
این انرژی و این قدرت را رئیست بدان. این نیرو را مهم،ترین فرد و رابطهی زندگیات بدان و به این خدا وابسته شو تا قلبت آرام گیرد و نه ترسی داشته باشی و نه غمی.
خداوند یک انرژی است و به شکل هر آنچه در زندگی ات ظاهر می شود که بتوانی در ذهنت بسازی.
عااااااااااااااااشقتم خداااااااای من
سلام خدمت همه عزیزان
من با زدن نشانه امروز من وارد سفرنامه شدم
خیلی وقته فایل ها و کارهای استاد رو کار می کنم اما همیشه فقط گوش میکردم و می دیدم تمرینات رو انجام نمیدادم طوری که دیگه از وضعیت خسته شدم و تصمیم جدی گرفتم و به خودم تعهد دادم هر فایلی گوش میکنم اونو بطور عملی بکار ببندم و تمرینی اگه داره انجام بدمو خدا رو شگر توی یه مدت کم نتایج خیلی خوبی گرفتم در همه ابعاد
یه روز هارد کامپیوترم خراب شد و تمام فایل های استاد و هرچیز دیگه ای که داشتم پاک شد یعنی یه اتفاقی افتاد که هیچ راه برگشتی بجز فرمت کردن هارد نداشتم
این رو نشونه دونستم و گفتم حتما خیری توش هست البته حدود یکماه هارد نداشتم که بماند که کلی استرس گرفته بودم
یهو به خودم گفتم ایولا
من که این فایل ها را داشتم و همه رو بصورت پراکنده نگاه میکردم و اون چیزی که میخواستم نمی شد
از خدا خواستم هدایتم کنه که چطوری از سایت عباسمنش استفاده کنم و واقعا نتیجه خیلی عالی در همه زمینه ها بگیرم و افسار زندگی ام را کامل در دستم بگیرم
از فایل های سریال زندگی در بهشت شروع کردم و هر روز یکی از این فایل ها رو میدیدم بعلاوه یک فایل از نشانه امروز من.
خودم باورم نمیشه که چقد احساس لذت و آرامش دارم شاید اتفاق خاصی نیافتاده همینکه آرومم و نگرانی ندارم و ترس از هیچی ندارم یه دنیا برام باارزش هستش و خدا را بی نهایت سپاسگذارم
با زدن دکمه نشانه امروز من به سفرنامه هدایت شدم و هر فایل رو که قبلا دیدم دوباره که میبینم انگار اولین باره که میشنوم و می بینم به خدا گفتم اخه من چطوری ازت سپاسگذاری کنم که این همه به من لطف داری و با هدایت کردن و دیدن این فایلها چقدر نعمت وارد زندگی ام می کنی
شاید باورتون نشه
راحت ترین و آسان ترین و بی دردسرترین راهها رو جلوی من قرار میده که پول در بیارم خدایا شکرت خدایا شکرت
دوستان خیلی خوشحالم که هر روز با سه تا فایل زندگی ام رو طی می کنم و اینقدر احساس امید احساس شادی آرامش رو دارم تجربه می کنم که حد و حدود نداره
این احساس رو نمیشه با هیچ پولی خرید
این احساس با ارزش ترین ثروتی هست که خدا به آدم میده
خدا رو شکر واقعا
از همه اعضای این سایت سپاسگذارم چون هر کسی به نحوی رو باورها و فرکانس های من تاثیر گذاشته شک ندارم
تشکر ویژه از استاد که چراغ هدایت است برای همه ما
آرزوی عزیز سلام, از خوندن کامنتت خ خ انرژی گرفتم, یعنی واقعا امروز به این مطالبت احتیاج داشتم,آخه ذهن چموشم امروز خیلی سرکش شده بود و نمیذاشت تمریناتمو انجام بدم, همش ناامیدم میکرد که این تمرینات سخته انجامشون نده, فایده ای نداره, اما هدایت شدم به کامنت زیبای شما, خ عالی بود و کلی فیض بردم, حالم خوب شد و ایمانم بیشتر شد, سپاسگذارم عزیزم.
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان
تجربه روز چهاردهم سفرنامه
چقدر من به شنیدن این فایل و مطالبش احتیاج داشتم، حس میکنم خدا من رو کلی هول داد رو به جلو….
من همیشه در گذشته محدودیت ها رو پذیرفته بودم و باور کرده بودم همینه دیگه نمیشه با شرایط جنگید اما نهههههههههه…..انگار راههای دیگه هم هست، چقدر خوب بود این جملات:
هرگز محدودیت هایت را نپذیر زیرا تو تابع شرایط به دنیا نیامدهای، تو آمدهای تا شرایط دلخواهت را خلق کنی. هدف جهان گسترش است و ما دستان خداوند هستیم بر روی زمین برای گسترش جهان. به همین دلیل ساده و منطقی، جهان فرصتها و امکاناتش را برای حمایت فردی بسیج میکند که به رشد آن کمک کند و راه این گسترش، قانع نشدن به زندگی در محدودیتهاست.
.
باید هزاران بار به خودم اینها رو بگم، اگه یه شرایطی رو دوست ندارم باید ببینم چه شرایطی رو دوست دارم و تمرکزم رو روی خواسته ام بزارم و اگه ایده ای بهم الهام میشه در جهت خواسته ام حرکت کنم و قدم بردارم و اونوقته که کل دنیا بسیج میشه تا من رو به خواسته ام برسونه….
وااااای خدای من، چقدر اینجوری زندگی قشنگه و لذت بخشه، هر چی بخوام رو میتونم داشته باشم فارغ از اینکه الان چه شرایطی دارم و کجا هستم….
فکر میکنم مفهوم این جمله رو درک کرده بودم که:
من خالق زندگی خودم هستم
اما الان متوجه شدم درک همین جمله هم تکامل میخواد و خدارو شکر میکنم که به این فایل هم هدایت شدم و میتونم از این دنیا و دستان قدرتمند خداوند برای رسیدن به خواسته هام کمک بگیرم، خداوند آسمان و زمین رو مسخر من کرده تا به خواسته هام برسم…
کار من اینه که به رب مهربانم ایمان داشته باشم و باور داشته باشم و کار او اینه که به آسانی و لاجرم من رو به خواسته هام برسونه…
این ها رو برای خودم بارها و بارها میگم تا باورم قوی تر بشه و راهم هموارتر…
خدایا من رو در هر لحظه هدایت کن، به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای…
به نام خدایی که یادش هر لحظه قلبمو روشنتر میکنه
سلام به استاد عزیزم، به مریم جونم که رد پای مهربونیش در تک تک فایلها به چشم میخوره و به شما دوست خوبی که اینجایی.
من این لحظه احساس میکنم برگزیده شدم اره من انسان برگزیده خدایم .
این فایل نشانه امروزم بود و چه نشانه خوبیه ،عالیه ،محشره. خدایا شکررررت
بذارید از اول بگم فایل رو که باز کردم با دیدن این همه زیبایی و طراوت، آسمون آبی و ابرای پنبه ای، این حجم از تمیزی و سر سبزی این دریاچه های کوچولوی تمیز، خدای من اب چه آروم و قشنگ حرکت میکنه ، چه هوای پاکی قلبم باز شد، یه احساس خوبی گرفتم که نمیتونم بگم .شاد شاد شدم. خدایا شکرت برای اینهمه نعمت، شکرت که هستی خدایا شکرت که با چشمای قشنگم میتونم این زیبایی هارو ببینم و با گوشهام میتونم این آگاهی ها رو بشنوم و هر روز ظرف وجودم بزرگ و بزرگتر بشه واماده تر برای پذیرش نعمتهای بیشتر .
استاد انگار من دارم تو این هوا نفس میکشم، انگار منم کنار دریاچه قدم میزنم ،حس میکنم روبروی استاد نشستم دستم زیر چونمه دارم با تمام وجود حرفای استادو گوش میدم، نسیمی که به صورتم میخوره رو حس میکنم ، همه چیز عالیه، خداروشکر که همه چیز عالیه.
استاد من بارها این فایل برام نشونه اومده و هر بار که می بینم برام تازگی داره هم حرفهای شما هم این محیط زیبا و هر بار بهتر قانون تکامل رو میفهمم و هر بار منم با شمام توی اون فضا بس که انرژیش مثبته و دوسش دارم، خدای من این کشور یه تکه بهشته .
امروز تصمیم گرفتم رد پای تمرینات این چند وقتمو توی فایلهای دانلودی بذارم.
از وقتی تصمیم گرفتم یه آدم دیگه بشم به آدم بسیار شاد و خوشبخت، فایلهای زیادی گوش دادم و تمرینات زیادی انجام دادم ، به عقب که بر میگردم لبخند میاد رو لبام و خدارو شکر راضیم .
سعی کردم رد پای موفقیت رو در ذهنم حک کنم. دوستان خوبم اولین و مهمترین قدم خواستنه، خواستن با تعهد، تعهد هر روزه اونم مکتوب و زبانی و ایمان صد در صد به درسهای استاد، من با تمام وجود ایمان آوردم و بارها و بارها با خودم تکرار کردم که به استادم ایمان دارم و اگه حرفهای استاد عباس منش رو باور کنم و با تمرین باورهامو عوض کنم و برای داشتن حال خوب تلاش کنم از همه جهت خوشبخت میشم و این تعهد چنان اراده ای در من بوجود آورد که هر لحظه تشنه تر میشم هر فایل رو که گوش میدم دریچه قلبم به سوی شادی و نور باز تر میشه، امیدوارتر میشم و احساس خوشبختی میکنم و باز متعهد تر میشم که ادامه بدم، قلبم بهم میگه ادامه بده یکم دیگه میرسی به قله، قبل تر ها کلا ناامید شده بودم،
نا امید به معنای واقعی، با شروع تمرینات بهتر و بهتر شدم الان چیزی که از اون روزا یادم مونده حال خوبه
هنوز هم گاهی برای چند دقیقه نا امیدی میاد سراغم ولی همون وقتا هم دلم روشنه و خیلی زود امید جاشو میگیره و جالبه با انرژی بیشتری تمرین میکنم.
قبلا صدای ذهنم بلندگو بود ، خسته کننده و عذاب اور/ الان ندای قلبم بلنده و ارامش بخش/ و مرتب باهام حرف میزنه به صورتی که کاملا حسش میکنم و واضح میشنومش .
قبلا قلبم کوچیک و مچاله شده بود، الان احساس میکنم به وسعت دنیاست مثل بادکنک خیلی بزرگی که بادش کرده باشم/قبلا خدای من خدای عذاب بود الان خدای من از همه بزرگتره ، تواناتره، مهربونترو بخشنده تره،
قبلا پوچ بودم الان مهم و ارزشمندم و به خودم افتخار میکنم .
همه اینها از وقت اتفاق افتاد که تصمیم گرفتم فقط به حرفهای استاد گوش بدم..
خلاصه هر بار با ایمان به خودم میگم متعهد تر شو، بیشتر تمرین کن، عجله ممنوع ، به ندای الهی گوش کن، باز هم هدایت بطلب ، نیمه پر لیوانو ببین و خدا بیشتر از خودت میخواد که خوشبخت و ثروتمند باشی .
و اینو خوب درک کردم که خدا فقط از ما حال خوب میخواد بقیه کارها رو خودش انجام میده به راحتی کافیه باور کنیم.
دوست خوبم که تازه عضوی از خانواده ما شدی بهت تبریک میگم که در جمع مایی و دوست دارم که حرفهای استاد رو با دل و جون گوش کنی برای من که وحی منزل بود امیدوارم شما هم بهترین نتایج رو بگیرین.
تصمیم دارم هدایت امروزم رو دنبال کنم و از اول فایلهای سفر نامه رو ببینم و تمرین کنم. امیدوارم بتونم نتایجش رو بنویسم تا چند ماه دیگه که به پشت سرم نگاه میکنم بتونم ببینم از چه جاده زیبایی به قصر رویام رسیدم .😁😉👌
امروز هدایت شدم ابن کامنتو بنویسم.
خدایا شکررررررررت
دوستتون دارم و از پروردگار بزرگ براتون بهترینها رو میخوام.🌷🌷🌷❤️❤️❤️
به نام خداوند هدایتگر و مهربانم،
سلام به استاد عزیزم، خانوم شایسته ی نازنین،
و دوستان عزیزم،
خیلی خوشحالم ک سفرنامه رو با جدیت تمام شروع کردم،
اولین روز شروع سفر نامه باورهای قدرتمند برای رفع احساس گناه…
خدای بخشنده و مهربانم سپاسگذارم برای همین لحظه که در حال نوشتن هستم سپاسگذارم برای این هدایت و این مسیر خوشبختی و رشد…
من باور دارم توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم نمیتوانم به کسی کمک کنم در واقع آیا با احساس دلسوزی من احساس ترحم و نگرانی من معجزه ای رُخ میده؟ آیا من میتوانم جای خداوند باشم و دلسوزی کنم ترحم کنم کمک کنم!!!
تنها قدرت من برای خودم هست و تمرکز کردن روی خودم و کار کردن برای رشد و تغییرات خودم هست،
خدای من بی نهایت تواب هست منو خلق کرده خالق من هست به درون منه آگاهه من قسمتی از خداوندم من خداوند رو عاشق خودم میدانم، آیا جای احساس گناه باقی میمونه؟ با وجود چنین خالقی؟
تنها قدرتِ جهان، بزرگ دانا مهربان و بخشنده…
خداوند عاشق منه منو خلق کرده و عاشقانه هدایتم میکنه،
خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان است بنده هاشو دوست داره از رگ گردن نزدیک تره به بنده هاش…
خداوند مثل پلیس راهنمایی رانندگی نیست که ایستاده و فقط منتظر میمونه ما گناهی یا اشتباهی کنیم و سریع برگ جریمه رو صادر کنه،
خداوند بی نهایت تواب هست این تجربه های اشتباه باعث رشد و شکوفایی میشوند…
باعث میشوند به خود حقیقی مان نزدیک شویم به خدای خودمان،
خداوند بنده هاشو فراموش نکرده بی نهایت بخشنده و مهربان است،
در واقع با احساس گناه و ادامه دادن این احساس فقط باعث میشه که اون احساس گناه رشد پیدا کنه و بیشتر بشه و قطعا احساس بدی رو به دنبال داره،
وقتی من در مسیر درست با انرژی منبع هماهنگ هستم اشتباه نمیکنم خطا نمیکنم وقتی باخداوند هستم من هدایت شدم… جزء هدایت شدگان هستم،
من با احساس خوب و امید حرکت میکنم صبر میکنم
اگر اتفاق به ظاهر نازیبایی بیوفته من ناامید نمی شوم احساس خودمو خوب نگه میدارم چون(( انا لله و انا علیه راجعون)) ما از خداییم و به سوی خدا برمیگردیم،
احساس گناه احساس خطرناکی هست اگر من احساس بدی داشته باشم بدبختی هارو دعوت میکنم سمت خودم،
پس با تسلیم بودن
رها بودن
آرام بودن
صبور بودن
توجه به نکات مثبت
شکرگذاری، من احساس خودمو خوب نگه میدارم…
توکل به خالقم میکنم…
پروردگارم تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان
تجربه روز سیزدهم سفرنامه
من کلا موضوع این روز رو با گوشت و پوستم حس کردم چون تو خانواده ای بزرگ شدم که پدر و مادر برای ما تعیین تکلیف میکردند و حتی تا همین چند وقت پیش هم این اتفاقات برای من می افتاد چون عزت نفس پایینی داشتم. نتیجه ای که این کار برای من داشت این بود که من از مسیری که باید میرفتم و تازه پیداش کردم کلی فاصله گرفته بودم و همین راه کار دادن ها باعث جدایی عاطفی بین من و خانواده ام شده بود و باعث شده بود من هم همین رویه رو در روابطم با نزدیکان داشته باشم و به خودم این اجازه رو بدم که برای دیگران به نیت خیر تعیین تکلیف کنم و بعد از یه مدتی متوجه شدم هم روابطم خراب شده و هم اینکه حالم بد شده، چرا؟
چون فقط رو دیگران زوم کرده بودم و با نیت خیر به دنبال بهتر شدن زندگی اونها بودم و حس میکردم از اونها بهتر مسائل رو میفهمم و خداروشکر بعد از یه مدتی دست از این کار برداشتم و فقط در صورتی که از من سوال بشه و مشورتی گرفته بشه در حد پیشنهاد نظرم رو به آدم ها میدم.
.
جالبه من هم فکر میکردم خدمت کردن یعنی از خودت بگذری و برای دیگران وقت بزاری و اولویت ت بقیه باشن و اگه کاری از دستت برمیاد در هر شرایطی انجام بدی و…در بیشتر مواقع من قلبا دوست نداشتم این کارهارو انجام بدم ولی چون میخواستم خودخواه دیده نشم با حال بد انجام میدادم و فکر میکردم دارم خدمت میکنم….تازگی ها متوجه شدم چقدر به خودم بدهکار هستم، چقدر به خودم عشق و توجه بدهکارم، چقدر باید برای خودم وقت بزارم تا پریای واقعی رو بشناسم، چقدر باورهای محدودکننده داشتم که به لطف خدا دارم دونه دونه شناسایی شون میکنم، چقدر ترمزهام داره برداشته میشه، چقدر از زندگی ترسیده بودم و….
چقدر بلد نبودم که چطور باید طبیعی زندگی کرد، خدارو هزاران بار شکر بخاطر این زندگی زیبا و این همه نعمت و زیبایی که در دسترس همه ما قرار داره و خداروشکر بخاطر دستان مهربان خداوند(استاد و خانم شایسته عزیز)که عاشقانه ما رو در این مسیر جلو میبرند.
استاد عزیزم سلام
امروز اولین روز سفر من هست.
من چندین ساال هست که با شما همراه هستم و قبل از این هم اغلب قسمت های فایل احساس گناه را گوش داده بودم. این فایل در زندگی من در گذشته بسیار موثر بوده و الان هم یاداوریش باز هم به من کمک می کنه تا بیشتر و بیشتر بتوانم زندگی خودم را در دست بگیرم.
من با احساس گناهی که محیطم در من ایجاد کرده بودند، بزرگ شدم و سالهای سال با اضطراب ناشی از آن زندگی کردم. حتی بعد از ازدواجم هم به دلیل فرکانس هایم همسرم هم این احساس گناه را در من ایجاد می کرد. بعد ازدواجم حلم خیلی بدتر شد چون نه تنها احساس گناه مرتبط با خودم را داشتم، احساس گناه در رابطه با خانواده همسرم هم به زندگی من اضافه شد. همین موضوع خشم و اضطراب زیادی را در من ایجاد می کرد و منجربه مشاجره های زیاد بین من و همسرم می شد.
اما از سال قبل که این فایل رو گوش دادم تصمیم گرفتم که کنترل زندگیم را دستم بگیرم و حرف های شما رو با خودم تکرار می کردم که من نمیتونم زندگی کسی رو عوض کنم. این موضوع رو برای همسرم هم توضیح دادم. چون همیشه فکر می کرد من نسبت به خانواده اون کوتاهی می کنم و خدا هم به من بچه ای میده که این رفتارهای من را تلافی می کند.
البته من واقعا اون طور که همسرم فکر می کرد نبودم من فط با اونها تفاوت داشتم . اونها برونگرا اند و من درونگرا و من برای همین همیشه متهم بودم.
اما از یک سال قبل دیگه احساسم بد نیست و این باعث شده به ادم های اطرافم هم احساس بهتری داشته باشم.
استاد عزیزم خیلی ازت ممنونم.
این احساس گناه را در رابطه با مراجعانم هم گاهی اوقات دارم و تصمیم گرفتم در اینسفر روی این موضوع کار کنم.
من باز هم نتایج سفرم را برای شما می نویسم به امید اینکه یه روز نظر شما رو هم در مورد مسیری که میروم بشنوم.
با احترام
شاگرد شما مهدیس