روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 153
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداجان مهربان من 💜
خیلی روز بود که این فکر ذهن من رو به خودش مشغول کرده بود که من باز هم به همون دوره ای که برای اولین بار فک کنم حدود یک سال پیش هدایت شدم که تجربه ش کنم نیاز دارم .
اصلا برام یه دوره ی ناب بود ، سفرنامه ی خانواده ی صمیمی عباس منش ، فصل اول و تجربه ش . واقعا مثل یک سفر جادویی بود .
تعهدم به فایل ها ، نوشتن ردپاهایی که قدم به قدم بیشتر لایک می خورد و من بیشتر هماهنگ می شدم با خودم و خداوند . و اون صلح ناب .
…
حس کردم که درک و اجرای قانون مثل یک
رودخانه ای جاری ه و تو مثل یک مشاهده گر تمام عیار که پاهات رو تا ساق در این رودخانه فرو کردی و هرلحظه پوستت آب تازه ای رو داره حس می کنه . هر لحظه این رودخانه همون رودخانه هست و نیست و هر لحظه تو همون انسان هستی و نیستی . و این بی نظیر ه .
این همون تعبیر ساده و روشن استاد از بزرگ شدن ظرف ه . از بیشتر شدن گنجایش وجودت برای درک و دریافت آگاهی ها .
و من اگر دارم از اون روز ها به شکل «کاش» استفاده می کنم و از احساس های ناب ش میگم چون مثل یه مشاهده گری هستم که خود قبل رو داره تماشا می کنه و من می تونم خیلی خوب بفهمم احساس های الان اون خود را و احساس های اون روز هاش رو . خیلی خوب می تونم ببینم گنجایش الان وجود اون انسان رو و آنچه قبل بود و مسیری که طی شد تا در این نقطه ایستاده باشه . …
من همین صبح ، قبل از هدایتم به این سرزمین جادویی و به این صفحه ی جادویی ، در سپاسگزاری جادویی م شکر گفتم برای در این جمع صمیمی بودن و داشتن این خانواده .
واقعا شکر خدای خودم رو ، برای این اعجاز .
…
و اما شرح من و اینجا هدایت شدن … بعد از روزها مشغولیت فکری ، این خواسته به زبان ذهنم جاری شد و از خدا خواستم .از خدا خلوتی خواستم و فرصتی . برای تماشا کردن فایل ، برای خوندن دیدگاه عزیزانم ، برای نوشتن دیدگاه و برای وقت صرف کردن در این جادوی جاری سایت و باز هم پاسخگویی سریع پروردگارم رقم خورد و من از خودم متعجب شدم که چرا زودتر نخواستم ؟! چرا زودتر این مشغله ی فکری به یک جمله ی خواستاری تبدیل نشد تا برای خلق ارسال بشه ؟
و خب اینجا هاست که خوب می فهمم ذات وجودم رو که « فراموش کاری ه » و می فهمم ارزش « ذکر » و تکرار رو حتا برای اوج نشین های این راه مثل محمد یا استاد و اهمیت غار حرا ها و مناجات های همیشگی و تکرار اصل ها رو که تو رو رها می کنه از درگیر « چگونگی ها» شدن …
اما حتمن «من بعد» به این فکر خواهد کرد که «من الان» چه در تجربه ی دوره ی قبل و به این نقطه رسیدن دیده بود که باز هم خواست اینجا باشه و این مسیر رو و « روزشمار تحول زندگی من » رو روز به روز ورق بزنه و پیش بره و از اعجاز هر صفحه در زندگی ش به شگفت بیاد .
من ِبعد حتمن این جمله ی من رو خوب می فهمه چرا که با ادبیات من آشنا هست یک عمر :
نرگس تغییر کرده .
نرگس خیلی تغییر کرده .
نرگس خیلی نتایج درونی دیده و حس کرده و لمس کرده و چشیده که در بیرون ش هم متجلی شدن …
و از همه ی اینها بگذرم :
نرگس وقتی اینجا هست
وقتی این صفحات رو ورق می زنه،
وقتی حقیقت ها در خلوت با صدای دلنشین استاد در گوشش زمزمه میشه ،
وقتی نوشته های الهی عزیزان ش در سایت رو می خونه ،
وقتی داره می نویسه ، آخ ، وقتی داره می نویسه ،
همون لحظه تو اوج ه ،
همون لحظه انگار بالای ابرهاست و بال درآورده و داره شگفت انگیز ترین حس زندگی ش رو تجربه می کنه .
همون لحظه نتیجه ی تحول زندگی ش رو با گوشت و پوست و استخوان حس می کنه
و به قول استاد :
« حالش خوبه »
و خب مگه همه چی این نیست :
مگه همه چی برای رسیدن به این حس و تجربه ی این حال نیست ؟!
من کلی راه اومدم که از اینجا بودن و از شنیدن حقیقت ها و از تکرار اصول و از خلوت و سکوت و آرامش و با خودم و خدا گفتن و از خودم و خدا شنیدن لذذذذذت برم و حال خوب داشتن رو بفهم م.
من کلی راه اومدم که« یقیقنا» حال خوب در وجودم متجلی بشه
و الان هست .
بدون هیچ فلسفه و پیچیدگی میشه این حال رو حس کرد و فهمید .
و من می فهمم ش .
مثل یه تشنه ی رسیده به چشمه ی زلال و گوارای شفاف .
…
و من با همه وجودم این حس و حال رو می خوام .
با همه ی روح م لازم ش دارم .
لازم م هست تجربه ی این لحظه های اتصال و یگانگی با خداوند .
لازم م هست که اینقدر بدو بدو و تند تند بنویسم که دست هام بارها از آنچه در ذهنم گفته میشه ، عقب بیفته و آرزو کنم کاش یه نرم افزار اختراع بشه که وحی رو در لحظه تایپ کنه . همون وحی تعریف شده در مقاله ی ابراهیم مدیر فنی عزیزم .
لازم م هست این جای بی نظیر بودن .
و خدا رو شکر که هستم .
خدا رو شکر که خدای سریع الاجاب من رو در این نقطه قرار داد . در این جا که بشینم و مشاهده کنم روزهای چندین باره ای رو که در گذشته این مسیر رو طی کردم و من خوب می دونم که نه این مسیر اون مسیر قبل هست و نه من اون کسی که این مسیر رو قبلاً برای اولین و دومین و سومین و چندمین بار تجربه کرده بود .
گرچه آگاهی همون آگاهی ه ، اما تو تماما تازه گی رو در اون تجربه و حس می کنی .
و این یعنی مهم تر از آگاهی دریافت شده ، « تو » هستی .
مهم تر و مهم ترین « من » هستم .
و همین اهمیت باعث میشه تا استاد « کار کردن روی این من » رو اصلی ترین کار زندگی هر آدمی می دونن .
…
نمی دونم چقدر باور پذیر هست که من وقتی متن رو خوندم و از ردپا خوندم حتا ذره ای تصور نمی کردم که چه قرار هست گفته بشه . اما گفته شد .
و من نوشتم .
و خدا رو شکر که دست به قلم شدم .
من اعجاز دست به قلم شدن در این تعهد نوشتن ردپا رو عمیقأ تجربه کردم با تمام وجودم و دیگه نیاز نیست مریم عزیزدلم یا استاد برای اثبات ارزش و اهمیت ش قسم و آیه بیارن تا بپذیرم و بگم: خب حالا باشه ، اینقدر اصرار می کنی می نویسم !
نه ! من می فهمم که چه کسی در این معامله قرار هست سود کنه . اینجا جایی هست که بها پردازنده لذت تمام سود رو تجربه خواهد کرد .
هنوزم که هنوز ه ، وقتی دکمه ی آبی کنار اسم م روشن میشه و یکی از پاسخ های عزیزانم به نوشته هام رو می بینم پر از شور و حال و افتخار میشم و مباهات می کنم از کلامی که بر نوشته ی من جاری شد تا ثبت بشه و برای عزیزانم یه نشانه ی ارزشمند بشه . من عاشق تجربه ی این فخر و مباهات م .
…
خدا رو شکر که تکامل ابعاد مختلفی داره .
و خدا رو شکر که همه ی من رو در بر می گیره و رشد میده .
خدا رو شکر 🙏
…
روزی در همون روزهای خردسالی م در این سرزمین شگفتی، جمله ای رو در ابتدای نوشته ی یکی از عزیزانم در این سرزمین شگفتی خوندم که مو رو بر تنم سیخ کرد و اون جمله این بود :
« باور کردن استاد سکوی پرتاب شماست »
اون موقع هم به اندازه ی ظرف م درک کردم
ولی الان فک می کنم اون موقع اصلا درک نکرده بودم حالا که درک م رو مقایسه می کنم با گذشته …
خدا رو شکر 🙏
دوستتان دارم ❤️
خداوند عاشق ماست ❤️
سلام نرگس خدایی و زیبا دست خدای مهربان روی زمین. چقدر فوق العاده و با عشق مینویسی دوست خوبم. چقدر عاشقتم که مرتبا ما رو عزیزانم خطاب میکنی.. چقدر تو پر از عشقی نگرس جان. خوشحالم که کامنت الهیت رو خوندم. خوشحالم که الله این فرصت رو بهم داده که تو عشق الهی رو تحسین کنم. دوستت دارم، و واقعا همینه هر کسی که مینوسه و بهاش رو پرداخت میکنه سودشم دریافت میکنه. و البته برای کسانی که سختشون هست کامنت خوندن و نوشتن ابن جمله بهم الهام شد بگم وقتی قراره در روز تعدادی قورباغه زشت رو بخوری، زشت ترین قورباغه رو بخور دیگه باقی قورباغه ها اسون تر هستن. و البته جای قورباغه میتونین کلمه مقاومت رو هم بگذاریم. این اگاهی ها الماسه ولی برای ذهن چموشی که داره رام میشه قورباغه. عاشقتم نرگس جان. امیدوارم بی نهایت موفق بشی و به تمام خواسته هات برسی و امواج رزونانس قلبت همواره کوک و هدایتگرت باشه به سمت مسیرهای زیبا و دوست داشتنی.
با گذشت این 13 روز هر چه پیش میرویم دارم روی باور هام . ایمان و داشتن حال خوش وبهتر کار میکنم .
گاهی شرایط از کنترل ام خارج میشود که سعی مینکم به اموخته هایم مراجعه کنم وازایمانم کمک بگیرم
میدانم که به ارزوهایم میرسم
به نام اوکه آرامبخش قلبهاست
برگ بیست وچهارم
سلام
به جای کوچک کردن خواسته – باورهایت رابزرگترکن
هروقت می بینی که یک اتفاق بزرگی رخ داده که تونمی توانی بپذیری – به خودت بگوکه این ( این موفقیت – این پیشرفت – این ثروت و…) ثابت میکنه که می شودوچون ثابت میکنه که می شودپس من هم می توانم .
من باوردارم که می شود- من می دانم که من خلق می کنم اتفاقات را – شرایط رامن به وجود می آورم .درجهان هیچ محدودیتی نیست .محدودیت درذهن آدمهاست . هرموفقیتی دست یافتنی است . هرچیزی امکانپذیر است . توباورهایت رابساز.
راه باورساختن : موفقیت دیگران راتحسین کن وبرایشان آرزوی خوشبختی وسعادت بخواه.
هرگز موفقیت کسی را نقدو قضاوت نکن .
هرآنچه که دراین جهان بخواهی می توانی باباورهای قوی به دست آوری .
دیدن این فایل وکامنت دوستان خیلی به من کمک کرد بیام وخواستهایی رابنویسم که فکر میکردم غیرقابل دسترس هستن . وهیچ خواسته ای آنقدر بزرگ نیست که من نتونم بهش برسم
خدایا هدایتم کن تابتوانم قدم بردارم برای باورهای قوی درجهت رسیدن به خواسته هایم.
درپناه الله یکتا
یاوهاب
برگ بیست وسوم
سلام
آیاخدابرای بنده اش کافی نیست؟
قدرت مطلق خداونداست .
اگه خدای واقعی را درزندگی ام پیداکنم -ثروت خودبه خودواردزندگی ام میشه.
اون چیزی که اصل هست وباعث سعادت وثروت من میشه وازهمه چیز مهمترهست -یکتاپرستی است .
یکتاپرستی : یعنی تسلیم دربرابرخداوند بودن
یعنی باورکردن نیروهای خداوندوباورکردن نزدیکی به خداوند- باورکردن اجابت
درخواستهای من توسط خداوند.
اگرخداوندراباورکنم همه چیز درزندگی ام بی نهایت آسان وبی نهایت شادی بخش و بی نهایت لذت بخش وبی نهایت پرازفراوانی وثروت ونعمت است .
خدا یامراهدایت کن تابتوانم بیشتر به تونزدیک شوم وتوراباورکنم .
درپناه الله یکتا
در جایی ملبی خواندم که شانس سراغ کسی میرود که تا اخرین لحظه تلاش بر ندارد و من امروز میگویم که خوشبختی از ان کسی است که دست از رویا هایش وتلاش برای انها بر ندارد
سلام به استاد عزیز و همه ی دوستان هم فرکانس امیدوارم حالتون عالییی باشه.
من واقعا به این نتیجه رسیدم که اگه از اعماق وجودت خواستار تغییر باشی خداوند خیلی خوب هدایتت میکنه به مسیر درست. من چند ماهی هست که دارم رو خودم کار میکنم و فایل هارو دنبال میکنم.استاد من تو این قسمت روز شمار تحول زندگی ۱ماه پیش اومده بودم ولی اصلان توجه ام رو جلب نکرد ولی دیروز خیلی اتفاقی هدایت شدم بهش الان میفهمم که اون موقع ظرف من خیلی کوچیک بود که قرار نبود از این اطلاعات استفاده کنم.
خیلی خیلی انگیزم رفته بالا و میخوام در همه ی جنبه های زندگی توحید رو سرلحه ی زندگیم کنم وبه گسترش جهان هستی کمک کنم ازت خیلی خیلی ممنونم به امید دیدار ❤
با سلام خدمت تمام خانواده صمیمی خودم
وقتی به صحبت های استاد گوش میکنم وبه فکر فرو میروم میبینم که لوح زندگی ما پرشده از باورهای که از رسانه های جمعی دین نیاکان و….یادم میاد که در گذشته اگر نانی روی زمین افتاده بود اگه بر نمیداشتیم از سر راه منتظر سنگ شدن بودیم چرا.بخاطر این خانوادمون گفته بودن اگر نان بر نداری خدا سنگت میکنه و ما استارت دور شدنمون باخدا خوردو از خدا توی ذهن خود یه قول بی شاخ ودم ساختیم .و درما چیزی ساخته شد بنام باور و در ادیان مختلف این حس ترس و گناه رو هم میدن کم وبیش .واز بچگی پذیرفتن ظلم رایاد گرفتیم .حالا بعد گذشت چند سال و کار کردن روی خودم فهمیدیم هر چیزی رو باور کنی اون میشه لوح زندگیت .
خدارو هزاران بار شکر میکنم که با عزیزای هم فرکانسی خودم هستم .شاد باشید
یاداوآرامبخش قلبهاست
برگ بیست ودوم
سلام
باشروع این سفر -دفتری برداشتم وتصمیم گرفتم هراتقاق خوب وزیبا وهرایده والهامی ازطرف خداوند راثبت کنم . البته من هرروز این کاررادردفتر ستاره قطبی ام انجام می دهم ولی قلبم گفت بیا برای این سفر یک دفتر روز شمار قراربده ( برای اون اتفاق خوبه که منتظرش هستم) وهرروز برایم اتفاق های زیبا ( فراوانی نعمت و ایده های خداوند و..)دراین سفر جذاب به یادگار است .
امروز به این درک وآگاهی رسیدم که ( چرا تمام تمرکزت روی اون اتفاق خوبه یاهمان خواسته ای
که میخواهی ) است. البته که نباید به خواسته ای چسبید ومنظورم این است که این سفرواین دفتررا برای رسیدن خواسته ای اختصاص دادم.
همیشه خداوند خودش را به موقع در زندگی ام به وضوح نشان می دهد(الله اکبر) اینکه چرا فقط
درانتظار نعمت یاخواسته ای خاص هستی -بعد باخودم گفتم آره همینه :
هراتفاق خوبی درزندگی ام میفته -حالا یاهمون اتفاق خوبه که فکرش می کنم ویاهمون اتفاق خوبه که حتی فکرش راهم نمی کنم . ازاین دوحالت خارج نیست .( خداوند همیشه دریچه رحمتش رابه مانشان می دهد) این کلام استاددرجلسه ۱۸ روانشناسی یک خیلی روی من اثر کرد.
این بخشی از هدایتهای خدا درزندگی ام و بخشی زیبا ازاین سفر جداب .
امروز داشتم فکر می کردم چقدر انسان بالیاقت وارزشمندی هستم که استادی چون عباس منش وبانوی دوست داشتنی مریم مهربانم درزندگی ام هستن ( خبره ترین دستان خداوند)
درپناه الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیز.اول از همه خداروصدهزاربار شکر بابت این فرصتی که داشتم و تونستم یک فایل دیگه از مجموعه فایل های شمارو ببینم و نوت برداری کنم.مهم ترین نکته ای شما چه توی این فایل و چه فایل های دیگتون اشاره میکنید،موضوع تکامله،من بارها و بارها توی زندگیم قبل از اشنایی با شما چه تو بخش هدف گذاری و چه اونچه که میخواستم بدست بیارم عجله داشتم و حتی از راه هایی رو دنبال میکردم که واقعا تکاملی نبود،تا اینکه موضوع تکامل رو از شما شنیدم و بارها و بارها پیش خودم تکرارش کردم و حتی هرروز باخودم میگم علی عجله نکن،علی باید تکاملتو طی کنی،الان به لطف خدا چندین ماهه با سایت شما اشنا شدم و از محصولات رایگان شما استفاده میکنم و نتایج فوق العاده ای توی زندگیم بدست اومده،بنظر من مهم تر از درک موضوع تکامل،یاداوری و تکرار این موضوع در هر لحظه از زندگیمونه که توی هر بخشی ما تکاملمونو باید طی کنیم تا بتونیم رشد کنیم.یجاهایی به خودم میگفتم نه تو تکاملتو طی کردی بزا فلان کارو انجام بدم،و انجام دادن اون کار همانا و شکست در اون کار همانا… و اون لحظه اصلا ناراحت نشدم و دوباره به خودم گفتم علی اشکالی نداره،تجربه ای بدست اوردی که توی بقیه قسمت های زندگیت بدردت میخوره و ازون روز به بعد همش به خودم یاداوری میکنم که تکاملتو باید طی کنی وخداروشکر دارم قدم به قدم رشد میکنم و ظرفمم به همون میزان بزرگتر میشه.یادمه یروزی رفتم پیش یکی از دوستام و اتفاقی فایل استاد از گوشیم پلی شد و دوستم گفت اهههه علی خسته نمیشی انقدر فایل استادتو گوووش میدی؟ و اون لحظه هیچی بهش نگفتم چون میدونستم صحبت کردن با افرادی که هم مدار ما نیستن بی فایدست.خداروشکر میکنم که با استاد و سایت فوق العادشون اشنا شدم و زندگی من متحول شد هرچند میدونم که این شروعشه و قراره خیلی بهتر ازینا بشم.براتون بهترینارو ارزو میکنم استاد عزیزم و خانوم شایسته بزگوار
سلام و درود خدمت استادان عشق آقای عباس منش وخانم مریم شایسته ی عزیزم❤❤❤❤ .
به گفته ی استاد اومدم و شروع کنم به رد پا👣👣👣 گذاشتن از خودم قبلا با ایمیل قبلیم چندتا کامنت گذاشتم ولی چون با اون آدم قبلی زمین تا آسمون فرق کردم دوست دارم این بار فک کنم دفعه ی اوله .
ان شاالله که بتونم این مسیر دوباره ی پیش روم رو ادامه بدم .وقتی قبلا هم داخل سایت بودم همیشه با فایلها در ارتباط بودم ولی یه مدت بود با سایت در ارتباط نبودم تا اینکه کمتر از یکماهه هدایت شدم به ثبت نام مجدد و تولدی دوباره در سایت بینظیر و الهی استاد عباس منش.به محض ورودم شبانه روزی کلیه ی فایلهای زندگی در بهشت رو دیدم و لذت بردم و کامنتهای بزرگواران ومیخوندم ولی من چیزی نمینوشتم .
تا اینکه امشب به گفته ی استاد عزیز که گفتن بنویسید برای خودتون عالیه گفتم منم بیام بنویسم.داستان آشنایی من با استاد عباس منش از فایلهای تندخوانیشون بود .چون میخواستم برای کنکور اماده بشم .خونه ی برادرم رفتم و اونها تازه دوره رو خریده بودن .من وقتی دیدم عجیب دلم میخواست داشته باشمش .همونجا گفتم چه قیمت خریدید منم بخرمش دیدم من اندازه ی نصف هزینش پول دارم .خلاصه داداشم گفت اگه قول بدی هر چی یاد گرفتی به بچه منم یاد بدی گفت این واسه تو و ما خودمون نمیبینیم .هنوزم که هنوزه خودشون فک نکنم دیده باشنش.من نصف هزینشا دادم داداشما شروع کردم به یادگیری هاش و تمریناتش .صبح تا شبم شده بود درسهای استاد و سایت استاد و کم کم باهاش اشنا شدم و شبانه روز میخوندم و گوش میدادم و دنبال میکردم و واقعا عمل میکردم به خیلی هاش و تاثیر داشت همش برای من .تا اینکه به قول استاد وقتی سر آدم به کاراش گرم میشه منم کم کم یادم رفت که از این فایلها بود به کجا رسیدم و باید اره رو تیزتر کرد و به باورها رسید یکم سرگرم کارام شدم و ولی بازم هر چند روزی نبود که از فایلهای استاد گوش نکنم .وصل بودم ولی کم و بیش نه به اون حد اول کارم .تااینکه خداروهزاران بار شکر الان به یاد اون روز دوباره میخوام پرقدرت وصل بمونم و بتونم تا اونجایی که میتونم از همین فایلهای عالی شروع کنم به رشد. خداروشکر بابت داشتن شما خداروشکر بابت این همه زیبایی ها و شگفتی های که قرار میدید که واقعا بینظیرن .تک به تک صحنه هاش و با تمام وجودم حسشون میکنم .الهی برکتش براتون روز افزون باشه🌹🌹🌹🌹
مریم جان واقعا واقعا بینظیری واقعا واقعا تلاشت ستودنیه که عاشقانه و آگاهانه کنار استاد دارید مسیر رو برای ما هموار میکنید.آدم و حوایی این چنینی در جهان خلق نشده.سلامت و شادو سعاتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید🌷🌷🌷