روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 179

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    سلام به همگی

    ردپای روز پنجم من، صحبتهای استاد عالیه و اینکه و با چه زحمتی و انرژی تلاش میکنه ما رو هم بالا ببره براشون آرزوی سلامتی دارم

    خب من الان بیکارم و اینکه میتونم توی این شرایط به صورت رایگان از راهنمایی های ایشون استفاده کنم لطف ایشون هست امیدوارم به زودی سر کار مناسب برم و دورهاشون رو بخرم

    اما در مورد باورها و شرایط و فشار که صحبت کردند من باورهای غلط دارم که نذاشته دو سال ونیمه که سر کار برم یکیش اینه که به اندازه کافی مهارت ندارم دوم سنم بالاست و سوم کار خوب پیدا نخواهم کرد

    قبلا اینطور نبودم یادمه وقتی فارغ التحصیل شدم پشت سر هم به همه خواسته هام و شغلم در سطوح مختلف میرسیدم چون اصلا باورم این بود که من میتونم من بلدم من شایسته ام و وارد میشدم حتی زمانی که فوق دیپلم بودم هنوز کارشناسی قبول نشده بودم شاگرد هایی داشتم که دانشجوی کارشناسی بودن خب اتفاقهایی افتاد که من باورهام رو از دست دادم هر چند تلاش کردم مهارتهام رو به روز کنم

    به حرفهای استاد گوش کردم ایمان باعث حرکت میشه و تغییر قبل از اینکه فشار ما رو داغون کنه و 10 سال بعد رو باید دید

    فقط الان یکم گیجم فکر کنم اول باید ایمانم رو قوی کنم اینکه خدا کمکم میکنه و امیدوار باشم با امید به آینده نگاه کنم خدا خودش شغل مناسبی بهم میده، میدونم باورهام غلطه دارم تلاش میکنم تغییر بدم به اون لحظه ای فکر میکنم که کار مناسب پیدا کردمو حقوقم رو که مبلغ خوبیه گرفتم و در کیفم رو باز میکنم و کارت بانکیم رو در میارم تا پول برداشت کنم بعد به خرید ماشین فکر میکنم به تعمیر و تعویض خونه ام فکر میکنم

    چقدر من قبلا باورهام در مورد خودم قوی بود چقدر خوب بود واقعا حرف استاد درسته

    🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سمانه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1548 روز

    به نام خدایی که ماک آسمانها و زمین به نام خدایی که همه هستی رو مسخر ما کرده ردپای من در روز اول سفرنامه اینه که عذاب وجدان واسه خانواده ام نداشته باشم و غصه اونها رو نخورم تصمیم گرفتم بیشتر توکل کنم ودر قلبم برای همشون عشق بورزم و در دومین روز سفرنامه ام تصمیم گرفتم به خودم ظلم نکنم خداوهیچ وقت واسه ما بدی نمیخواد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    سلام به همگی

    از این همه زحمت و مطالعه آقای عباسمنش و گروهش ممنونم

    من روز دوم رو گوش کردم اینکه خداوند تنها قدرت جهان است و ظلم چیست اینکه چقدر من از دیگران میترسیدم و هی دارم رو خودم کار میکنم و چقدر صحبتهای استاد علاوه بر حس خدا روی عزت نفس هم اثر میذاره وقتی بفهمی هیچکس قدرتی نداره تو رو آزار بده و سرنوشتت رو تغییر بده از کسی نمیترسی که هیچ اصلا اجازه اینکار رو نمیدی واقعا شیر دل میشی

    شاید خیلی پیش پا افتاده باشه برای دوستان اما توی مدتی ک دارم رو خودم کار میکنم و این یکی دو هفته ای که با صحبت‌های استاد آشنا شدم خیلی شجاعتر شدم من یه آپارتمان کوچک دارم ک اجاره داده بودم و مدیر ساختمان شروع کرد مزاحمت و یکسره بین هزینه هایی ک قانونا باید مستاجر من پرداخت میکرد دخالت میکرد و مستاجر من رو تحریک میکرد و حتی یکبار با پیامک مزاحم من شده بود

    این شجاعت رو پیدا کردم بعد از 6 ماه رفتم دم آپارتمانش (تا اون زمان این آدم رو ندیده بود) و با صدای خیلی بلند گفتم اگر یکبار دیگه مزاحم من بشه یا تو کارهای مستاجرم دخالت کنه حسابشو میرسم

    وقتی حس کردم کسی قدرتی جز خدا نداره دست به کار شدم

    چند مورد قبل هم اینکار رو کرده بودم اما اینبار با حس و قدرت ایمان به خدا جلو رفتم

    ممنونم از زحمات شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام به دوستای خوب سایت و استاد عزیزم

    این کامنت برای فایل روز هشتم بنده هستش. وقتی اوایل فایل رو گوش میدادم اولین چیزی که به ذهنم میرسید این بود که واای من فعلا فلان کار که موقع تحویلش نزدیکه رو تموم کنم بعد اون فیلدی که دوست دارم رو شرو میکنم . همین باور باعث شد تا ۱ هفته در پی اتمام اون کار هدر بدم، ولی در طول این یه هفته فهمیدم که تغییر خودم یه شبه رخ نمیده و باید آروم آروم فیلی که میخوام رو شرو کنم حتی شده با ۱ دقیقه تمرکز در روز شرو بشه! این یه هفته هی صدای استاد تو ذهنم تکرار میشد که میگف همین الان شرو کن، همین الان برنامه هایی که هی عقب انداختی رو شرو کن و من همیشه به برنامه های کاری و … فکر میکردم و میگفتم اره باید اینکار رو بکنم و اونکار رو بکنم و این حرفااا، غافل از اینکه کلی برنامه برای تقویت باور و افکارم داشتم که پاک یادم رفته بود و افسار ذهنم رو به هپروت سپرده بودم. تازه یادم افتاد که یه سری چیزا رو میشه با وجود داشتن یه گار دیگه، همین الان شرو کرد. مثل بخشش کردن. مثل عشق ورزیدن، یاداوری اینا و ثبتشون برای مرور و تکرار و تثبیت. کاری که از همه واجب تر عقب انداخته بودم، ارتباط قلبی با خدا بود، من تو این مورد اینقدر کوتاهی کرده بودم که حد نداشت ولی خداروشکرررر که دارم از موقعی که این فایل رو گوش کردم تا تقریبا ۱ هفته تا به الان، دارم با خدا ارتباط میگیرم و خواسته هاپو میگم. جالب اینجاس که خواسته های به طرز عجیبی برآورده شدن!!! خواسته های من البته کوچیک بود مثل درخواست پول که یهو یکی ار دوستان پول ریخت به کارتم. اونم بلاعوض!!

    بعدش خدا یه بار یه مسافرت مجانی منو برد کع واقعا چسبید.‌ ولی باز هم خداروشکر .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ساناز رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    من روز اول رو شنیدم و باید یک ردپا بگذارم

    خب من تو شرایط خیلی سختی بودم الان که با سایت استاد آشنا شدم تغییر رو دارم حس میکنم البته مدت کوتاهی هست که با مطالب استاد آشنا شدم

    قبلش از همه آدمها میترسیدم تو یکی از صحبتهایی که از استاد شنیدم گفتند هیچ کس و هیچ چیز در دنیا هیچ قدرتی نداره جز خدا و کسی که به خدا ایمان داره نه ترسی داره نه اندوهی و همین حرف باعث شد در مسیری قرار بگیرم که این باور رو قوی و قوی تر کنم هیچکس قدرتی نداره که سرنوشت منو تغییر بده

    کاش زودتر این جمله رو میشنیدم دراینصورت از اذیت و آزارهای بعضیا نمیترسیدم و کارم رو رها نمیکردم الان بیکار نمیموندم

    باورهای غلط من این بود که فکر میکردم دیگران قدرت تغییر دادن سرنوشت آدمها رو دارن مثلا رئیس اداره یا یک همکار بد ولی الان باورم تغییر کرد

    من از خدا خواستم به من دوستانی بده ک ایمانم قوی بشه بعد با این سایت آشنا شدم

    🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مصطفی ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزم امیدوارم هر روز نسبت به روز قبل بهتر بهتر باشین

    تصمیم گرفتم که این سفر نامه شروع کنم وپیش برم جلو

    فایل روز اول گوش دادم در مورد عذاب وجدان که از کجا اومده چطور ب وجود اومده

    عذاب وجدانی وجود نداره فقط از بچگی ب ما گفتن واین گفتن باور ها از قدیم همینطوری چرخیده کسیم دلیل خاصی براش نداره که باعث میشه هر کاری که می کنیم و ۰به ما گفتن بده احساس گناه کنیم شب تا صبح نخابیم از دست عذاب وجدان مثل همین راه نرفتن بر روی سنگ قبر ها که همیشه ب من میگفتن اگه از روی سنگ قبر ها راه بری گناه کردی و خدا تو رو نمی بخشه یادمه تمام تمرکز جمع میکردم خدای ناکرده پام نره روی سنگ قبر ها واگه پامو میداشتم رو سنگ قبر احساس گناه میکردم اینا ب خاطر باور های اشتباهی هستش که ب ما گفتم وقتی این فایل گوش دادم تصمیم گرفتم که هر کاری که می کنم هر باور که دارم ببینم ریشه این فکر این باور از کجا اومده برسی می کنم تحقیق می کنم در موردش که اگر اشتباه هستش یک باور جدید ودرست جایگزینش کنم و اگر درست هست قوی ترش کنم اون باور رو چون هر چقدر ب عداب وجدان که خودمون برای خودمون ب وجود میاریم یا احساس گناه باعث میشه ما پیشرفت نکنیم و برای اینکه کامل و واضح تر با این باور اشتباه اشنا بشیم باید نگاه کنیم ب اعمالمون قران رو مطالعه کنیم ببینم کجای کاریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فهیم باقری گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی و توحیدی من در خانواده گرم و صمیمی عباسمنش

    من اصلا امروز نمیدونستم که قراره چندین و چندبار آیه )من یتوکل علی الله فهو حسبه ) را ببینم. چند وقت پیش ی صندوق توکل درست کرده بودم و هر چهل روز یک بار آرزوهام مینوشتم و تو اون صندوق مینداختم و روی اون صندوق هم آیه (من یتوکل علی الله فهو حسبه) را نوشته بودم ولی اون وقت تا این حد مدارم بالا نرفته بود ک باهاش خیلی ارتباط برقرار کنم. بعد از چند وقت دیگه نامه به خدا نمی نوشتم و صندوق توکلی که با کارتن کفش درست کرده بودمم انداختم دور ولی اون برگه ای که این آیه را روش نوشته بودم را بریدم و با چسب روی کاشی آشپزخونه چسبوندم. امروز بعد ازاینکه این آگاهی های ناب را درباره توکل و تسلیم بودن و همه چیز را در توحید و یگانگی خدا دیدم ناخودآگاه چشمم به این برگه روی کاشی افتاد و برا چند ثانیه خُشکم زد که (واقعا اگر توحید و یگانگی خدا در همه جنبه های زندگی تنها و تنها و تنها سرلوحه ما باشه واقعا خدا در همه جنبه های زندگی برامون کافیه). خدایا ازت ممنونم که من را لایق این آگاهی ها دونستی تا با قوانین ثابت و تغیرناپذیرت آشنا بشم تا بفهمم که هیچ کس به اندازه ذره ای در زندگی من تاثیر نداره و من هم ذره ایدر زندگی کسی به سمت شر و خیر تاثیر ندارم. تا به این ایمان و باور برسم که زندگی من نتیجه باورها و فرکانس های خودم هست و هر خیری به سمت من و زندگی من بیاد از سمت توست و هر شری به زندگی من وارد میشه از سمت فرکانس هایی که خودم فرستادم. خدایا شکرت که خودم متعهد کردم و تا اینجا اومدم و هر روز آگاهتر؛ شاکرتر؛ سپاسگزارتر ؛ سلامت تر و امیدوارتر میشم. خدایا عاشششششقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ندا یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    سلام

    الان پنج قسمت از این سفرنامه رو دنبال کردم و خداوند رو سپاسگزارم که هدایت شدم به این سمت

    الان یک هفته است که هدایت شدم به این سمت چون تحت فشار روحی و مالی بودم و دیگه ناتوان شده بودم و به طرز ناباورانه ایی هدایت شدم به این سمت و الان حالم خوبه با توجه به تمام مشکلاتی که دارم

    برنامه زندگیم تغییر کرده و به لطف خدا دارم به نکات مثبت زندگیم توجه میکنم و مرتب سپاسگزاری میکنم که اگر همین ها رو هم نداشتم قطعا شرایطم وحشتناک میشد

    تصمیم داشتم بخونم برا امتحان استخدامی اما الان کلا اون برنامه رو کنسل کردم و میخوام توجه کنم رو شغل مورد علاقه ام مشاوره و نوشتن پایان نامه و مقاله

    هر روز معنی قرآن و میخونم تا بتونم قدم های محکمی برای باورهایی بردارم که ازشون برام خودم سدی ساخته بودم

    خداروسپاس بابت وجود شما

    آقای عباس منش خیلی به مک کمک کردید تا بتونم خودم و بشناسم و بفهمم خدا واقعا کیه؟

    همیشه از ترس خدا نماز میخوندم یا هر بلایی سرم میومد میگفتم خدا خواسته مثل از دست دادن فرزندم که هیچوقت قانع نمی‌شدم که اصلا چرا خدا خواسته

    خداروشکر الان حالم خیلی خوبه و منتظر هدایت خداوند برای قدم های بعدی در شغل و روابطم هستم به امید الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    عظیمه آشوری گفته:
    مدت عضویت: 1824 روز

    سلام به دوستان هم فرکانسی ام.خدارو هزاران بارسپاس که درمسیرزندگیم باشما دوستانم هم مسیرم.برای اولین باره که دارم مینویسم مدتیه که عضوسایتم واوایل دست وپاشکسته میومدم توی سایت ولی الان مدتیه که دیگه هیچ کدوم ازگروههای موفقیت روح تشنه ی منوسیراب نمیکنه وبه گوش کردن هرروزه ی صدای استاد عزیزم عادت کردم.امشب درتاریخ ۱۴۰۰/۰۵/۱۱منم تعهد نامه ی خودم رونوشتم وباایمان امضا کردم.باور دارم خداوند به بهترین شکل منوهدایت میکنه.عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محمدحسین بلاغی گفته:
    مدت عضویت: 1644 روز

    سلام و درود

    امروز یادگرفتیم که در مورد اتفاقات بدمون صحبت نکنیم فقط در مورد اتفاقات خوب صحبت کنیم

    صحبت در مورد اتفاقات خوب = بیشتر شدن اون دسته از اتفاقات در زندگی

    اینجانب محمدحسین بلاغی تعهد میدم فقط راجب اتفاقات خوبم صحبت کنم

    در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند باشید🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: