روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 181

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    خدااایاااا شکرتتتت

    سلام به دوستای خوبم و استاد و مریم جون عزیزم

    هر چقد هم این فایل رو گوش بدم واقعا بازم کمه. خیلی کمه. الحق که راست گفتین که این فایل یه فایل آموزشی جامعه. وقتی داشتم به فایل گوش میدادم، سرتاسر امید بودم و شوق و ذوق و تحسین از اینکه یه نفر واقعا این مسیر رو رفته و رسیده به اونجایی که هست. این فایل به من درس استقامت رو داد. آگاهی که از این فایل گرفتم امید، عمل و استقامت تو عمل بود. اینکه نذارم حالم بد بشه و همیشه امید رو تو وجودم زنده نگه دارم. برای اینکه حالم خوب بشه تلاش کنم. راه رو برای دریافت تجربه های جدید و پر انرژی باز کنم و بذارم خدا هم نعمت هاش رو سمت منم روانه کنه. این فایل به من آموخت که میشود. میشود به همه چی رسید اونم بسیار راحت و شیک و مجلسی. مثل همون اتفاقی که برای استاد افتاده یعنی یه شبه حقوقشون زیاد شده! از وقتی به قوانینی که تو فایلای سفرنامه عمل میکنم، اتفاقای خیلی جالب ولی البته بدیهی برای خودم میوفته. از این جهت بدیهی هستن که چون تو ذهنم این باور رو ایجاد کردم که اگه حالم رو خوب نگه دارم و سعی کنم در جهت نشر انرژی مثبت و شادی هم تو خودم و هم به جهان پیش برم، رخ دادن اتفاقات خوب و لذت بخش تر بسیار بدیهی هستش.

    من دیروز برای تزریق واکسن رفته بودم بیمارستان شهرمون. وقتی رسیدم دیدم اینقد جمعیت زیاده که دیگه نمیذارن کسی بیاد داخل و میگفتن که دیگه حتی ثبتنام هم نمیکنن. ولی یه حسی بهم میگفت که یکم وایسی اوضاع خیلی راحت برات اوکی میشه. خیلی جالب بود دیدم یه دختره داره کلی صحبت میکنه که اره خانوادم اونجا هستن و … که خلاصه در رو براش باز کردن که بره و خیلی اتفاقی به من و خواهرمم گفتن شما هم میخواین برین داخل ولی دیگه نوبت دهی نداریم و میخواین خودتون برین داخل تا باور کنید و این حرفا. من همین که وارد شدم، به اولین جایی که چشمم رو گرفت، رفتم و دیدم که گویا اون قسمت کلا دیگه تزریقات انجام نمیشه و چند نفر هم دارن با مسولا دعوا میکنن . که بعد از خاموش شدن دعوا من رفتم از همون مسول پرسیدم دیگه تزریقات ندارین، که ایشون هم گفتن برو فردا بیا فردا هم انجام میشه و … که با پرس و جوی دیگه مشخص شد برای سن من فقط همون روز واکسن میزدن که این اقایی که اینقد داشت دعوا میکرد فقط با یک جمله که گفتم من سنم برای فردا نمیرسه، خودشون شخصا رفتن و از مسولین سوال کردن و اجازه دادن برای من و خواهرم واکسن کرونا زده بشه. در صورتی که در حالت عادی باید 2 ساعت منتظر نوبت میبودیم که دیروز حتی بدون گرفتن نوبت و پرسه خاصی در عرض نهایت 30 دقیقه ما کارمون تموم شد. همون موقع دعوا هی تو دلم میگفتم اینایی که دارن دعوا کینن با خودشون تو صلح نیستن که البته اگه بودن هیچوقت با دعوا کردن حالشون رو بد نمیکردن. یعنی من از اتفاق دیروز کلی درس گرفتم . اینکه ادم باید همیشه بتونه تو صلح باشه. خدا خودش هدایت میکنه . بهت الهام میشه که کجا بری و اصلا چی بگی! خدا خودش به دل ادمهاش میندازه تا دستان خدا باشن و برات کار انجام بدن، اونم با رضایت قلبی خودشون! جوری که عین همون اقا خودشون شخصا برن و کار من رو پیگیری کنن. و جالب تر برام این بود که اونجا همزمان در 7 مکان داشتن تزریقات انجام میدادن ولی قلبم منو به سمتی برد که نسبتا خلوت بود ولی دعوای سنگینی هم داشت!!

    مهمترین نکته این فایل استاد هم به نظر من این امید و حس خوب اون بود. اینکه ادم تو مسیرش فقط لذت ببره. با کارایی که داره میکنه حال کنه و عشق کنه و از انجام اونا خرسند باشه. باوراش و ظرفش رو برای دریافت نعمت های خدا بیشتر کنه. و البته که خدا بسیار راحتتتتتت و سادههههه همه کار برای ما انجام میده. ما فقط باید خودمون رو اماده دریافت کنیم با کنترل دیده ها، شنیده ها و از همه مهم تر شناسایی باورها و تقویت و اصلاح اوناست.

    از خدا میخوام منو به راهی هدایت کنه که از اون مسیر لذت ببرم و پیشرفت کنم . منو به مسیری هدایت کنه که ازادی مالی زمانی و مکانی داشته باشم. ارادم رو در این مسیر محکم تر کنم تا هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ معنوی پیشرفت کنم/

    استاد عزیزم بینهایت ممنونم که این فایل رو تهیه کردید و باعث رشد انگیزه و اگاهی برای ما شدید.

    خدایا شکررتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مرتضی مهرابیان گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وهمه همسفران استاد بزرگوار با این فایل باور هابرای رفع احساس گناه نمیدونی چه بار بزرگی را از روی دوشم برداشتی باشنیدن این صحبتها ودرک عمقی این موضوع که مانمیتونیم به کسی ضربه بزنیم وزندگیه کسی رو تغییربدیم چقدر سبک شدم چه باورهای محدود کننده ای داشتم چقدر من میترسیدم ونا امیدبودم همیشه خودمو گنهکاری فرض میکردم که خدا طردش کرده واین باعث میشد انگیزه برای حرکت نداشته باشم وهمیشه فکر میکردم من با این گناهانی که دارم چجوری میتونم به سمت خدابرم چجوری روم میشه از خداچیزی بخوام هیچوقت دعا نمیکردم واز خدا درخواستی نمیکردم چون که نه خودم رو میشناختم ونه خداوند را ورحمت بیواسعه اونو این فایل حس خوبی بهم داد وامیدوارشدم که ماقدرتی نداریم به کسی ضرری بزنیم ونتیجه اون بخودمون برمیگرده وخداوند رحمان ورحیم وبسیار تواب است ازلطف شما ممنونم وخدا خیردنیا واخرت بشما عطا کنه یاعلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حسین وزیری گفته:
    مدت عضویت: 1572 روز

    سلام خداجونم مرسی ازت زیبای من ک بهم انگیزه دادی تا اولین کامنتم رو بنویسم و امروز۲۵/۵/۱۴۰۰

    سلام استاد دوست داشتنی خودم و خانوم شایسته عزیزم

    استاد جان خدارو سپاس گزارم ک شما دستی شدین از دستان خدا در زندگیم

    استاد جان خدارو هزارن مرتبه شکر ک راهم این قدر راحت هست برای رسیدن بخدا از راه اسان بخدا میرسم و طبق باور اینکه کار ها باید راحت انجام بشه و حتی تو قران هم خدا گفته ک راه راست را بر بندگانم راحت می کنم م وعدهی خداهم ک حقه

    استاد جانم من امروز ببزرگترین اشتباه زندگیم پی بردم و این بود ک ک من قدرت رو از خدای خودم از معبود خودم میگرفتم و ب بندگان خدا میدادم

    من استاد جانم در بازر های مالی فعالیت یم کنم و چند وقتی هست ک ی موسسه یا بروکر ک مال ایران نیست داره افراد زادی رو ک توی اون موسسه کار میکنن رو بلاک میکنه و پول هاشون رو بلوکه

    استاد جان من ب این موضوع ک برخوردم دقیقا یاد عوامل بیرونی افتادم ک خودتون توی قسمت۶باورهای توحیدی اساسی درموردش صحبت میکنین خودتون مثال زدین ک چند سال پیش ی دوستی ک مثلا توی حوزه های موفقیت کار میکنن ب شما ب اسم کلاهبردار نام برده و واکونش شمااا خدای من شما واکونشی نشون دادیدن در حد بمبم ک دوستتون ب شما گفتن ک این حرف رو فهمیدین ک از شما ب اسم کلاهبردار نام بردن ودیگه کار شما تموم هست و واکونش شما استاد جانم بجایی ک بخواین جا بزنین و قدرت رو بدست اون افراد بدین قدرت رو ب دست رب دادین

    این یعنی ته ایمان بابا این واقعاا قدرت میخواد ک ادم توی بدترین شرایط بتونه ذهنش رو کنترل کنه و توکل و ایمانش بخدا باشه ن بنده ی خدا

    من اون مثال بالا ازکارم رو زدم ک بگم عوامل بیرونی هیچ تداخل منفی در زندگی من ندارند و فقط و فقط باعث رشد من میشن و خدای من همرام هست و بس خدای منن همرام هستت اخه بروکر چکاری ازدستش برمیاددد

    خدارو هزاران مرتبه شکر ک امروز فهمیدم مشکل این ترسها و نگرانی ها از چی منشا میگرفتننن خدارو هزاران مرتبه شکر ک قبل از اینکه چک و لگد بخورم خدا بهم گفتتت خدایا شکرت ک راه رو برام راحت میکنی خدایااا عاشقتممم ممنون ک دوسم داری معبود من

    برای تک ب تک دوستانم ارزوی موفقیت.ثروت.حال خوب.ارامش از طرف معبود زیبایی ها ارزو مندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مژده عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    به نام یکتای بی همتا

    به نام آن الله و پروردگاری که هر چه از وعده های داده شده اش بگم کم گفتم.

    سلام به پیام آور پروردگارم استاد عباسمنش بزرگوار و مهربانو مریم عزیز و دوستان مکتب عباسمنشی🌸🌸

    اولین رد پا با عشق

    اما باید بگم مدت سه چهار روزه که بعد از یکسال و نیم آشنایی با استاد عزیزم به طور جدی به فایلهای رایگان با جان و دل گوش کردم، و اما چی بگم

    از این اتفاقات این چند روزه …

    با تمام وجود این جمله رو درک کردم که خداوند منان میگه: (یک قدم از تو، صد قدم ازمن)، اما من هنوز هیچ قدمی برنداشتم و فقط و فقط شنونده بودم، شنونده ای که این دفعه با جان و دل گوش میداد، اما شاید قبلا به قول استاد ظرف وجودیم اصلا موجود نبوده که بخواد بشنوه.

    استاد جان، انگار این گوشها چیزی رو میشنید که هیچوقت نشنیده بود، شما گفته بودین که بارها ممکنه چیزی رو گوش کنی اما هر بار با تکرار وشنیدن فایلها به اندازه ظرفت میشنوی و درک میکنی.ولی درکی نبود!

    اما الان بعد از دو سه روز شنیدن و دیدن نشانه ها،دیروز بطور کاملا عجیب نت گوشیم قطع شد و من که با تمام وجود خودم رو آماده دریافت، هدایت و نشانه ها کرده بودم

    مطمئن شدم به هدایتش✨

    مطمئن شدم به نشانه ها✨

    و به ندای درونم که میگفت فقط شنونده نباش و باید بنویسی(شاید راه حرکت همین بود) گوش کردم و دست به قلم شدم.

    دست به قلم شدن همان و احساس زیبایی که ببن من و پروردگارم جاری شد همان.

    چه حسی، چه خدایی، چه عشقی چه بهشتی بود، استاد خود بهشت رو انگار داشتم تجربه میکردم، منی که هنوز قدمی بر نداشته بودم که خداوند که پروردگار عزیزم اینجوری خودش رو بهم میفهماند، کسی که یک عمر نمیدانستم کیست و به اشتباه بهم معرفی شده بود!

    قلبی که هر آن نرم و نرمتر میشد، این همان زندگی درلحظه بود این احساس خود زیبایی بود خود عشق. این همان صد قدمی بود که خداوندبرای قدم برنداشته ی من برداشت همان وعده ی داده شده، این دستاورد این هدیه قابل قیاس با کدام هدیه و دستاورد مادی میتوانست باشد??!

    احساس آرامش و لذتی که هرچه بیشتر میشد اشک شوق جاری و روانتر و قلبی که نرم و نرمتر میشد،سپاسگزارم پروردگار قادر من.

    من با تنها معبود هستی ام عهد کردم که مومن به قدرتش و به عشقش باشم و با تمام وجود با تک تک سولهای وجودم آماده ی دریافت هدایت الهی و نشانه های پروردگارم هستم که البته با عشق به آنها عمل خواهم کرد و گوشی شنوا و دلی باز با عشق برایش خواهم داشت.

    پروردگارم هزاران هزار بار شکر و سپاس برای این احساس ناب و زیبا💓ّ

    آرزومند تجربه این احساس زیبا برای مشتاقانش هستم.

    سپاس گزار شما استاد عزیز و مهربانو مریم عزیز هستم که دستی از دستان خداوند برای ما در این مسیر ناب و درست هستید

    و سپاس از محمد عزیزم همسر مهربانم که هدایتگر من در مسیر آشنایی با شما شد

    در پناه الله یکتا باشید

    مژده، ۲۵/مرداد/۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام به دوستای خوبم و استاد و مریم عزیزم

    امروز روز 14 من در این سفرنامس.

    آگاهی ای که من از این فایل دریافتم، تلاش برای خلق زندگی بهتره. زندگی دلخواهمه. زندگی که دوست دارم نه زندگی که بقیه یا شرایط کنونی بهم میگه که باید اونطور باشم. من یه انسان توانمند و باهوش و قدرتمندم که با توکل به خدا میتونم به همه چی برسم. چون وقتی ایمانت قوی باشه که اره خدا بهت میده دیگه نرسیدن معنی پیدا نمیکنه. سرتاسر وجود ادم پر از خواسته های لذت بخش و رنگارنگ میشه و همه اینا بهش انگیزه میده که حرکت کنه و بهشون برسه. من عاشق تجربه کردن خواسته هامم. اتفاقا همین الان هم که دارم این مطالب رو مینویسم یه سری هدف برای خودم تعیین کردم. یکی از اهدافم، نقل مکان کردن به یه شهر بزرگه. ولی دوستم میگه با فلان مقدار پول تو فقط فلان جا میتونی سکونت کنی و… این فایل بهم یاد داد که هیچوقت دست از تلاش و امید برای رسیدن به خواسته ام برندارم. چون شرایط برام خودش خود به خود ایجاد میشه. عین شرایطی که برای استاد عباس منش ایجاد شده. جهان برای من این کار رو میکنه و من به خواسته ام خواهم رسید. فکری که الان به ذهنم رسید اینه که بیام خواسته هامو لیست کنم و یه تیک جلوشون بذارم . این کار رو البته باید خیلی وقت پیش میکردم ولی خب اونموقع اعتماد به نفسم پایین بوده و مسلما تو مدار درستش نبودم.

    خیلی از این فایل انرژی و انگیزه گرفتم و دوست دارم بیشتر تلاش کنم که به خواسته هام برسم. دوست دارم با شوق به استقبال خواسته هام برم و تو بغل بگیرمشون و باهاشون حال کنم. خدایا شکرت بابت آگاهی های خوبی که هر روز داری بهم میدی. استاد عزیزم از شما هم بی نهایت سپاسگذارم که باور فراوانی و نعمت و ثروت و خوشبختی رو اشاعه میکنید و به ما در جهت رسیدن به اونا کمک میکنید. خیلی دوستتون دارممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    پروانه گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    با سلام به استاد و مریم جااااااان

    حرف های استاد ی طرف زحمتی که مریم جان عزیز کشیده ی طرف. واقعا اگر شما این همت رو نمیکردید ما الان این حس قشنگ رو نمی تونستیم تجربه کنیم. خدا خیرت بده عزیز دلم. چقدر قشنگ تدوین میکنی به آدم حس و حال میدی که تا حالا تجربه ش نکرده. دوستتون دارم و سپپاسگزارم ازتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام سلام به جمع گرم و باصفای دوستای خوبم و استاد ومریم عزیزم.

    خدا رو شکر میکنم که خدا منو به این فایل هدایت کرد و کمکم کرد که اراده ای آهنین داشته باشم تا هر روز فایل ها رو گوش بدم و اگاهی های اون فایل رو به اشتراک بذارم

    استاد، من اتفاقا همین امروز صبح که از خواب بیدار شدم، چشمم به خواهرم و مادرم افتاد که اینقد زندگی روتین و بی انگیزه ای دارن. من خودم به امید خدا میخوام بساطم رو جمع کنم و از خونه برم. میخوام پیشرفت کنم و شاد زندگی کنم و با ادمای شادتر اشنا بشم و زندگیم از اینی که هست لذت بخش تر بشه. داشتم با خودم میگفتم که اره من اگه خونه گرفتم حتما خواهرمم میبرم که اونم لذت ببره از استقلال و بهش خوش بگذره. یه لحظه با خودم گفتم چطور ادمی که خودش دلش نمیخواد رو شاد کنم؟!! هیچ جوره امکان پذیر نبود. من قبلا هم زیاد تلاش کرده بودم تا مادر و پدر و خواهرام شاد بشن ولی نشد. کاری که اکثرا انجام میدادم و همیشه بیشتر خودم عذاب کشیدم و از قافله جا میموندم. یه جورایی حتی برا اونی که کمکش هم میکردم سخت میگذشت. من بخاطر اینکه پدرم خوشحال بشه رفته بودم سر یه کاری که سرتاسر عذاب بود. اخر سر هم پدرم بیشتر از اینکه خوشحال باشه، دیدم وابسته تر شده. امروز صبح به خودم گفتم اول باید خودت رو بکشی بالاتر. من نمیتونم کمکی به بقیه، حتی اعضای خانوادم که خیلی دوستشون دارم، بکنم. من باید اول خودم مستقل بشم تا خواهرم ببینه که اره میشه یه دختر هم بدون اینکه ازدواج کنه مستقل باشه. اره اینا امکان پذیره و بیاد تلاش کنه که من مطمئنم که اگه بخواد حتی نیازی به منم نخواهد داشت.

    به نظرم ما ادمایی که هی دوست داریم به زور ادما رو خوشبخت کنیم اگه بیایم معنی دقیق خوشبختی رو درک کنیم، هیچوقت اینقد برای خوشبختی دیگران تقلا نمیکنیم. خوشبختی یعنی هیچوقت نگران چیزی یا کسی نباشیم چون میدونیم خدا عین یک تیکه گاه قوی پشتمونه. وقتی میبینیم کسی هست که نگرانشیم، باید این اراده و ایمان رو تو خودمون تقویت کنیم که بتونیم اون ادم رو به خدای بزرگ بسپاریم و براشون ارزوی موفقیت و هدایت کنیم و رهاشون کنیم. بتونیم تو این مسیر وابستگی ها رو کم کنیم عین حضرت نوح.

    ما تنها خودمون رو میتونیم نجات بدیم و خودمون رو خوشبخت و خوشحال کنیم و تنها قادر به کمک به افرادی هستیم که مدارشون با مدار ما یکی هستش. غیر این، یک کار بسیار بیهوده و اتفاقا زجر اور خواهد بود. باید بتونیم افکار و باورهامون رو نسبت به وابستگی تغییر بدیم و یه زندگی ازاد رو شرو کنیم. من به خودم میگم حتی اگه بچه دار بشم، نمیتونم زندگی اونم تغییر بدم. من فقط میتونم زندگی خودمو تغییر بدم و خودمو موفق کنم. من فقط میتونم خودم رو اصلاح کنم . اتفاقا اینجوری اونم خودکار در مسیر من میاد. یعنی من باید خودم رو درست کنم و دانشم رو گسترده کنم تا بچه منم دانا تر باشه. این دقیقا همون مسیر سعادته. مسیری که حتی بودن در اون بسیار راحته. سرتاسر ازادیه. من از این رها بودن و ازاد بودن لذت میبرم. از خدا ممنونم بابت این مسیر لذت بخشی که در دنیا قرار داده و بینهایت از استاد عزیزم بابت این فایل آگاهی دهنده تشکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ملیحه پاسلار گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی …

    بالاخره امروز تصمیم گرفتم که با روز شمار تحول زندگی من پیش برم و امروز فصل ۱ و درس ۱ رو شروع کردم…

    همیشه شنیده بودم که باید روی احساس لیاقت کار کرد و برام سوال بود که چطوری میشه که بتونم روی این باورم کار کنم ….چیزی که در آموزش های استاد عزیزم خیلی برام جالب و دوست داشتنیه اینه که همه چیزو از اون ریشه اصلی به ما یاد میدن وای که من چقد همیشه دوست دارم به جواب اون چرای آخر برسم که خوب چرا اینطوری میشه یا اینکه چرا باید اینطور رفتار کنم…برام سخته که بخوام حتی از کسانی که به شدت قبولشون دارم بدون دانستن چرایی کاری رو که میگن انجام بدم ،وقتی علت اصلی هر موضوعی رو بفهمم خیلی بهتر و با کیفیت تر اون کار رو انجام میدم…از صحبت های استاد متوجه شدم که احساس عدم لیاقت برمیگرده به احساس گناه و عذاب وجدان ،احساسی که ساخته ذهن بشره و در هر فرهنگی علتش میتونه متفاوت باشه….هیچ وقت ذهنم به تنهایی به اینجا خطور نمیکرد مطمئنم.استاد ازتون تشکر میکنم بابت این آگاهی ناب.

    وقتی احساس گناه میکنی خودت رو آدم بدی میدونی و مدام در ناخودآگاهت خودت رو سرزنش میکنی واقعا دیگه باید عزت نفسی هم برات بمونه که احساس لیاقت کنی در زندگیت؟!؟

    این هم از اولین ردپای من در شروع این سفر🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام به دوستای عزیزم و استاد و مریم جان عزیزم.

    روز دوازدهم. خداوند رو شاکرم که منو هدایت کرد تا در یک روز زیبای دیگه برگی از این سفرنامه رو پر کنم. اگاهی که من از این فایل یافتم، تلاش برای بودن در صلح با خود هستش. انسان هایی که توانایی در صلح بودن با خود و جهان اطرافشون رو ندارن، برای حتی چند ثانیه شاد بودن و احساس رها بودن، وابسته به انسان ها و شرایط خاصی هستن. که البته یقینا در عذاب هم بسر میبرن. روزگاری که خود من حتی چن روز پیش نیز اینچنین بودم. روزگاری رو به یاد دارم که برای خوب کردن حالم باید یک روز در میون با دوستم صحبت میکردم تا اروم بشم و تا اون نگه اوضاع خوب میشه و به من قوت قلب نده، من اروم نمیشدم و ادامه نمیدادم. روزگاری که سر کوچکترین مورد هم خورد میشدم و نیاز داشتم تا محیطم رو عوض کنم یا حتما با دوستام راجب اون مورد صحبت کنم تا اثرش بره که البته نمیرفت! اینا رو میگم که یادم باشه از چه روزگار و شرایطی به الان رسیدم. واقعا از خدا ممنونم بابت این نگرش قشنگ صلح با خود که از طریق استاد عزیزم به من آموخت . به من ارامش داد و باعث پیشرفتم شد. از وقتی کار کردن رو باورای خودم رو شرو کردم، تغییرات اروم اروم تو من شکل گرفت حتی گاهی وقتا از این همه تغییراتی که در من ایجاد شده تعجب میکنم و متقابلا ایمانمم بیشتر میشه که این مسیر واقعا مسیر حقیقی هستش. این مسیر دقیقا همون مسیری هستش که منو رها و آزاد از همه چیز میکنه و منو با جدیدترین نعمت ها و لذت ها آشنا میکنه. ولی تو این مسیر باید استقامت و تعهد پایداری داشته باشیم. باید همیشه توجه ما به آموزه ها و عمل به اونها باشه تا در جهت دریافت نعمت ها و لذت های بیشتری باشیم. در جهت دریافت ایده ها و مسیرهای شادی بخش حقیقی. همانا که خدا میفرماید الا بذکرالله تطمئن القلوب . الحق که اگر ادمی فقط در پی خدا باشه و بهش وصل باشه اونم به صورت استمراری، در این دنیا و اخرت همیشه شاد و سعادتمند زندگی خواهد کرد. به قول سهراب سپهری “چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید” اینکه یک عده زیادی به سمت مسیری میرن که همگی اتفاق نظر دارن درسته، نباید ادم رو گول بزنه. نباید سرشو بندازه و بگه خوب اگه مسیر بدی بود این همه ادم سمتش نمیرفتن! که البته همیشه اینو میگن!! باید وسط راه وایساد و فک کرد. فک کرد که تا کی قراره مغز و قلبمون رو آکبند نگه داریم و ازشون استفاده نکنیم و عین رباتی با برنامه داده شده، بیفتیم دنبال این و اون بدون اینکه حتی چرایی باشه. فقط عمل بیهوده انجام بدیم. حتی گاهی وقتا این ادم ها ممکنه پدر و مادر ادم باشن . حتی ممکنه پدر و مادر ادم اشتباه کنه. انسان باید خیلی قوی باشه تا بفهمه که یه جای کار میلنگه و باید در جهت فهمیدن راه درست تلاش کنه که البته که وقتی بنده ای سمت خدا میاد و درخواست میکنه، خدا با جان و دل اون بنده رو هدایت میکنه. اونم چه هدایتی، سرشار از عشق و لذت. من از خدا شکر میکنم که منو از تاریکی های اون دوران دراورد و به روشنایی این زمانه وارد کرد. به من علم آموخت و تعلیمم داد. خدا رو شکر میکنم به اندازه بی نهایت. دوستت دارم. از استاد عزیزم بی نهایت بابت این فایل آموزنده و تاثیر گذار، ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سارا sara گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    روز چهارم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گلم

    فایل امروز رو هر چقدر گوش کنم باز هم کمه .

    تمرکزی که من رو نکات منفی دارم بارها و بارها منو متوقف کرده . ولی بازم تسلیم نشدم و دوباره شروع کردم .

    سپاسگزارم بابت اینکه زندگی خوب و راحتی رو دارم

    سپاسگزارم بابت اینکه ماشین دارم

    سپاسگزارم بابت اینکه الان در راحتی زندگی میکنم سالها من سر کار میرفتم و خیلی وقتا شده بود آرزو داشتم یه لحظه رو زمین فقط رو زمین بشینم الان خیلی سپاسگزارم که رو مبل راحتی بهترین زندگی رو دارم .

    یکی از نتایجی که تا حالا به چشمم نمیومد و فکر میکردم نتیجه گرفتن ینی کلا زندگیت ازین رو به اون رو بشه . ماشین مدل بالایی خونه ای بخری . ولی الان با توجه به نکات مثبت ذهنم داره یاد میگیره توجه کنه به کوچکترین نکات مثبت . این خودش یه معجزه ی . من و همسرم هر دو کار میکردیم و همیشه بی پول بودیم و یخچالمون خالی . ولی الان با ادامه دادن این فایلها به جایی رسیدیم که با پول خیلی کمتر زندگی بهتری داریم من دیگه واسه کسی کار نمیکنم همسرم هم سغلشو تغییر داد و واسه خودش یه کسب و کاری رو شروع کرده . من با اینکه تو خونه هستم و همسرمم اول کارشه ولی اینقدری که الان خوراکی داریم تو یخچالمون اون موقع نداشتیم . اینو میگم چون خودم واقعا یه مدت نمی‌دیدم و اینا رو نکات مثبت تلقی نمی‌کردم . تا اینکه یه روز یه چیزی تو ذهنم گفت قبلا با اون همه کارت و پولت اینقدر خوراکی نداشتین . توجه به نکات مثبت رو باید از همین چیز های بظاهر کوچیک شروع کرد .

    سپاسگزارم بابت سلامتی خودم و همه خونوادم

    سپاسگزارم بابت این سایت

    سپاسگزارم بابت سلامتی استاد و مریم جان

    سپاسگزارم بابت گوشی که دارم نتی که دارم میتونم فایلها رو ببینم

    سپاسگزارم که روزبروز نگاهم به زندگی بهتر میشه

    یکی از چیزهایی که باعث شد من توجهم به نکات مثبت بیشتر بشه دیدن سریال زندگی در بهشت و گذاشتن کامنت بود . فکر میکنم از روی تاریخ کامنتهام مشخص باشه وقتی شروع به دیدن سریال کردم و گذاشتن کامنت . چنان ذهنم مقاومت میکرد که من هر قسمت رو با خیلی فاصله دیدم . شاید چند هفته بینشون فاصله بود . ولی دوستای گلم تسیلم نشین . نذارین ذهن منفیباف موفق بشه . هر چقدر هم فاصله افتاده دوباره از اول شروع کنین . البته که من خودم هنوز اول راهم . و یه چیزی که بمن ثابت شده کامنت گذاشتن هست . خیلی واسه من تاثیر داشته . چون باید تا جایی که میتونی نکات مثبت رو بنویسی و این تمرین خیلی خوبیه .

    سپاسگزارم از شما عزیزان،⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: