روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 186

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منصوره علیان گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    سلام به همگی

    ردپای روز سوم :

    با گوش دادن به این فایل یادم اومد که چند سال پیش فکر کنم دبستان بودم همیشه از خودم می پرسیدم حضرت ابراهیم چطور دلش اومده این کار را با پسرش بکنه بین ابراهیم و پسرش چطور رابطه ای بوده که راضی به این کار شده ؟ امروز سوالم این شده بین ابراهیم و خدا چطور رابطه ای بوده ؟ و یکی از دعاهام این شده خدایا منم ایمان ابراهیم را میخام هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مجید محفوظی گفته:
    مدت عضویت: 1572 روز

    سلام.ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستانم.

    امروز اولین باری هستش ک کامنت میزارم نمیدونم چی میخام بگم همینجوری هدایتی اومدم تواین بخش از فایل هاو گوش کردم و گفتم مجید تو هم ی ردپابزار مگه این همه استاد نمیگه ردپابزارید منم گفتم چشم .

    امروز دارم این کامنت رو میزارم ازتایباد ی شهرهم مرز با افغانستان ی شهر مذهبی با امکانات پایین با قشری ضعیف و مردمی ساده اما !!!!با باورهای بشدت اشتباه .

    من قبلا (قبل از اشنایی با استادعباس منش ) خیلی ناراضی بودم ک خدا اخه چرا اینجا چرا تایباد! همیشه از خدا گله وشکایت میکردم ی احساس کمبود میکردم نسبت ب بقیه،بقیه ای ک تو شهرای بالا زندگی میکنن با تمام امکانات و رفاه اون نیمه خالی لیوان رو میدیدم از طرفی هم با باورهای اشتباهی ک ب خوردمون میدادن و هنوزم هست از مولوی گرفته تا همین پدر و مادر خودم ک میگن هر چی فقیر تر باشی خدا بیشتر دوست داره و خدا داره امتحانت میکنه پس خداروشکرکن ک ما از اون بنده هاش هستیم منم خدامو شکر میکردم ک فقیریم !!!!

    ی دیدی از پولدارا تو ذهنمون ساختن ک اینا دزدن اینا مال مردم رو خوردن ک ب اینجا رسیدن (همین الانم بابای خودم این باور رو داره و همشم میگه ک پولدار همشون یا دزدن یا …) و این ک اینا این دنیا رو دارن ولی ما اون دنیا رو .

    ولی وقتی نگا میکردم(زمانی ک مغازه داشتم ) میدیدم پولدار خیلی ادم های خوبی هستن خیلی تو حساب کتابشون دقیقا خیلی راحتتر پول پرداخت میکنن و کلی تشکر و …. اما مشتریای ک فقیر تر بودن خیلی بد پول میدادن اذیت میکردن بهانه میاوردن و …../ با خودم میگفتم ای بابا این ادم پولداره ک خیلی بهتر بود از اون ادم فقیره .

    با خودم میگم پس مجید ی جای کار میلنگه ی جای کار اشکال داره

    بعد جالب اینجاست میگن پولدار ادمای خوبی نیستن و از خدا دورن بعدهمشون ب شدت تلاش میکنن تا مثلا اون خونه رو یا اون ماشین رو داشته باشن بعد با خودم میگفتم ای بابا اینا ک دارن میگن پول دار شدن یعنی دوری از خدا اون ادم بدِ میشی چرا پس اینقدر تقلا میکنن تا بهش برسن (ک نمیرسن )

    اینا همش سوال بود تو ذهنم تا اینکه خدا😍 استاد عباس منش گذاشت جلو راهم یا بهتر بگم هدایتم کرد ب سمتش تا خدای خودمو بهتر بشناسم دنیا رو زیباتر ببینم تا دیدم نسبت ب اطرافیانم تغییر کنه حتی دیدم نسبت ب مکانی ک زندگی میکنم اون نیمه پر لیوان ببینم از وقتی دیدم تغییر کرده (ک البته خیییلی هنوز کار داره) میبینم ک چ جای خوبی زندگی میکنم چقدر موقعیت شغلی داره همین گمرک خودمون ، یا همین کشت زعفران ک قطب تولید ایرانه ک من دقیقا وسطشم پس ای بابا خدایا شکرت چقدر اینجایی ک هستم خوبه چقدر نسبت ب خیلی از جاها بهتره .

    وای خدایا شکرت چقدر حالم خوب شده با این نگاه جدیدم از دنیا دیدی ک یاد گرفتم نیمه پر هر چیزی رو ببینم اون جنبه خوبشو .

    من هنوز ب دستاورد مالی انچنانی نرسیدم ک بخام بگم در موردش چون هنوز اول راهم ( اول اول اول) خیلی هنوز کار دارم رو خودم کار کنم روی باورهام .

    ولی همینجا تعهد میدم ب خودم ک تغییر کنم و درستشون کنم و ی روزی ک نزدیکشون میبینم بیام و تو کلاب هوس با استاد عزیزم صحبت کنم و در مورد دستاورد هام بگم ک اینجا رسیدم و( اینو دارم اینو دارم اینو دارم )

    ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی خانواده استاد عباس منش

    امیدوارم هر کجا ک هستین حال دلتون خوب و عالی باشه .

    خدانگهدار ✋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    سلا مبه همه دوستای خوبم. به استاد عزیزم و مریم عزیزم. نمیدونید چقد از شنیدن این فایل انرژی گرفتم. میخوام اول از همه آگاهی ناب این فایل رو بگم و اون اینه که اگر حرفی باعث ناراحتی شما شد، باورش نکنید و بجاش باور درست بسازیم که حس خوبی بهمون میده. این جمله طلایی ترین جمله ای بود که تو این فایل شنیدم. چون وقتی به گذشته ام فکرمیکنم میبینم که حرف هایی زده شد و من بعضی ها رو باور و کردم و بعضیا رو نه. دوست دارم از اونایی که باورشون نکردم و با جدیت پیش رفتم رو بگم که نه تنها باور خودم و اعتماد به نفس خودم زیاد بشه، دوست دارم بقیه اعضا سایت بخصوص اونهایی که به تازگی به این مسیر ملحق شدن هم بخونن و بیشتر اگاه بشن. من میتونم به جرات بگم که در 90 درصد موارد در هیچ کدام از مسیرهای زندگیم از خانوادم انرژی مثبتی دریافت نمیکردم بلکه به جاش انرژی منفی زیادی هم دریافت میکردم . به عبارتی کلا از طرف خانواده هیچ حمایتی نمیشدم. اما تو درونم همیشه ارتباطم با خدا رو داشتم و همیشه شبا وقتی همه خوابن راجب خواسته های خودم با خدا صحبت میکردم. من با وجود فشار زیادی که پدرم سر هزینه های کتاب و … میذاشت، یه رشته خوب و دانشگاه متوسط قبول شدم . البته دوست داشتم بازم پشت کنکور بشینم ولی بخاطر باور منفی مادرم که میگفت اگه پشت کنکور بشینی دیگه همینم قبول نمیشی و اتفاق بدی میوفته و…. برخلاف میلم انتخاب رشته کردم ولی برای ارشد دیگه به هیچ کدوم از حرفای خانوادم گوش ندادم و دوسال پشت کنکور نشستم تا تهران قبول بشم و شدم! تو تهران تمام خواسته هایی که میخواستم، براورده شد و من هی فکر میکردم که من چه تغییراتی تو خودم دادم که اینجوری شد و… یعنی دوست داشتم آگاه باشم که از این به بعد هم خواسته هام شکل بگیره اونم به راحت ترین شیوه که دوباره به سایت عباسمنش برگشتم. من با توجه به باور منفی مادرم که فکر مذهبی داشت و میگفت روابط دوستی یک رابطه بدیه و… هیچ وقت به خودم فرصت دوست بودن و دوست داشته شدن و داشتن رو نداده بودم ولی از یه جایی به بعد خواستم تجربه کنم و کردم و هنوز هم تو رابطه هستم با مردی که واقعا دوستش دارم. خیلی جالبه اکثر دوستام از خیانت و اینکه توجه نمیشه و اینا صحبت میکردن و من همیشه پیش اونا ناخوداگاه به اون دوستم حس بد پیدا میکردم و کلی دعوا میکردم. بعد فهمیدم که این دوستان محترم حتی نمیتونن باور کنن که یکی میتونه اینقد دوستشون داشته باشه که قلبش غیر اون فرد کسی دیگه رو اصلا دلش نخواد بیاره یا حتی اینقد برا خودش و نیازهاش ارزش قائله که اصلا دوست نداره با کسی غیر اون ادم بخواد باشه . حرفای دوستام برام عجیب و غریب ترین حرفایی بود که من هرچقد میخواستم متقاعدشون کنم نمیتونستم بلکه میدیدم دارم خودم زجر میکشم و جهان به طرز راحتی اونا رو از من دور کرد و دور وبرم رو از ادمایی پر کرد که دنبال لذت بردنن و حتی نمیذارن من منفی فکر کنم و گوشزد میکنن و من واقعا از این ارتباطات خوشحالم. الان رابطه من با دوست پسرم خیلی خوبه و میخوام عالی هم بشه میخوام به عالی ترین حد از یک رابطه برسم. و هی دارم رابطه بقیه رو تحسین میکنم و یاد میگیرم و به ذهنم میسپارم که حالا اینجوری از خدا بخوام. الان برای من خیانت و … پیش پا افتاده ترین مسائلی هستش که حتی خندم میگیره چون برا خودم یه ادم عاشق رو لایق میدونم. و ادمی که منم همه جوره دوستش داشته باشم و باهاش راحت باشم. بگذریم از این حرفا و میخوام یه چیز باحال تر بگم. ما اول ارتباطمون یک قرون هم نداشتیم. و دوست پسر من اصلا کار نداشت!! ولی الان اینقد با اعتماد به نفس شده و راحت پول درمیاره که واقعا من هر روز تحسینش میکنم. و در کنار اون منم کلی پول دراوردم. پولایی که یه زمانی حتی فکرشم نمیکردم بتونم داشته باشم اونم بدون اینکه برم سرکار و زیر دست کسی کار کنم. هر چقد که دارم رو این مسیر و خودم کار میکنم و نتیجه رو میبینم انگیزه و اشتیاقم داره بیشتر میشه که بیشتر یاد بگیرم و بیشتر کار کنم.

    میخوام در اخر از فردی که تو خانوادمون هست و الگوی من بود یاد کنم. آقا بهرام شوهر دخترخالم هستش که مدیرعامل یک کارخونه بزرگ هستن و خیلی هم پولداااارررررر. ایشون دوران کودکی سختی رو داشتن. بچه که بودن پدرشون فوت میکنه و مادرشون با چند تا پسربچه تنها میمونه. ایشون برای اینکه خرج زندگیشون رو دربیارن، تو خیابون دست فروشی میکردن و بعد کم کم میرن تو دوران نوجوانی تزریقات یاد میگیرن و به این سمت رو میارن و در نهایت با سرمایه خودشون میرن داشنگاه. ایشون فوق العاده ادم با اعتماد به نفسی هستش که من هر وقت دیدمش در حال مطالعه و یاد گیری و افزایش مهارتهاش بود. همیشه اگر چیز جالبی یا اکادمی جالبی به گوشش میخورد سری میرفت در موردش تحقیق میکرد و میرفت نگا میکرد اصلا استخاره نمیکرد!! چیزی که من نه تنها تو ایشون دیده بودم بلکه از ادمهای موفق دیگه هم دیده بودم این عمل سریعشون به قلبشون بود. وقتی چیزی نا اشنا بود سری میرفتن و یاد میگرفتن. هیچ فرصتی رو از دست نمیدادن و همیشه به من میگفتن که فرصت رو از دست ندم و عمل کنم. یادمه یه بار تو یه جمع خانوادگی نشسته بودیم که یکی از افراد داشت به من نصیحت میکرد که اره فلان کار شدنی نیست و …. که یهو اقا بهرام برگشت به من گفت که نشد نداریم و هیچ کار نشدنی نیست. همه چیز امکان پذیره و به حرف اینا گوش نده. کلا متقاعد کردن این ادم نسبت به اینکه کاری نشدنی هستش، سخته و هست. من اعتماد به نفس واین روحیه یادگیریشون رو دوست دارم و تحسینشون میکردم و میکنم. ولی اکثر اعضای خانواده میگن که مغروره و….یعنی همیشه فکر میکردن که ادمهای پولدار ادم های نچسب و خوبی نیستن و هنوزم نظرشون همینه. برا خودم جالبه که تو بین اعضای خانواده این ادم اتفاقا منو خیلی دوست داره و تحسینم میکرد. من ازش خیلی چیزا یاد گرفتم که باید عمل کنم. ولی برزرگترین درس این بود که ایشون هیچ وقت حرف کسی رو که از روی نا امیدی و نشدن اومده باشه رو قبول نمیکرد. و همیشه خودشون رو لایق بهترین چیزا میدونست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فاطمه علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    ب عنوان ردپا برا شروع سفرنانه میخوام از نتیجهی‌جدیدی ک گرفتم بنویسم؛

    توفایل ازهمین نقطه شروع کن، گفتین باهرچی کالان داری شروع کن برا کار و پول بساز برا قدم بعدیت . خب من روزاری زیادیو سر این قضیه ک میخوام علاقه اصلیمو پیدا کنم برم توش گذرونده بودم و تهشم هیچی نبود .براهمینم اومدم قدم بردارم .رفتم توکاری ک امکانات شروعش ی زبون واسه حرف زدن بود ینی بازاریابی. الان ک مینویسم دوروز رفتم کارشو . چیزی ک تواین دوروز ازکار گرفتم این بوده؛ ک برم فرم عینک درست بگیرم و خودم‌تر شم بیرون ینی فرار ازعینکی بودن خودمو بزار م کنار. منی ک این همه ازنزدن عینک تومحیط بیرون اذیت بودم شاید ازدبیرستان ب اینور بوده قضیش، چرا زودتر اینکارو نکردم ؟؟ جدی خیلی برام سواله .ینی این دفه برخلاف همه‌ی دفه‌های قبلیم من باعینک رفتم تو بینایی سنجی عینکا رو رو صورتم امتحان کردم سلفی گرفتم حتی وبعدش خرید. کاری گ همه‌ی اون دفه‌های قبلی ب سرمم نزده بود. میدونین من اصن فکر اینک عینکی بگیرم ک بیرون بزنمم نکرده بودم این نکتشه.

    چیزی ک جالب بود پیدا شدن فرم عینک ۱۹۰ تومنی( اونم از بار قبلیشون مونده بود) وشکلی ک بهم میاد بود و همم اینک سرجمع باپول عدسی وبقیش شد ۴۰۰ .قد پولی ک توکارتم بود:))

    فک کنم این ینی تومسیرم .

    میخوام تعهدبدم ک این سفرنامه رو شروع میکنم وواسه هرروزش ردپا میزارم .۱۷۶۱۴۰۰ چهارشنبه شب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمود گفته:
    مدت عضویت: 2910 روز

    استاد عزیز من تعهد میدهم که مانند قبل و حال برای خودم وقت بزارم و با عشق در مسیر پیشرفت و تکامل قرار بگیرم چون واقعا در مدت نه چندان زیاد نتایج بی‌نظیری گرفتم و ولی توی مدت کوتاهی از شما و حرفه‌ای تاثیر گذار شما دور شدم اما خدارو شاکرم که عقب نکشیدم و نخواهم کشید و من میدونم این تعهد مطمئنا میتونه تغییر و تحول بزرگی رو در زندگی من رقم بزنه

    و از خدای بزرگ سپاسگزارم که همچین فرصت رو داریم که از راهنمایی های بزرگ شما استفاده و نهایت استفاده رو در زندگی به کار بگیرم و با عشق در مسیر الهی قرار بگیریم با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    منصوره علیان گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    سلام به خانواده ی صمیمی و عزیزم

    امروز ۱۷ شهریور سال ۱۴۰۰ است و من تصمیم گرفتم اولین ردپا را بگذارم البته من روز اول و دوم را گوش کردم و خلاصه نوشتم اما میخام دوباره از روز اول شروع کنم. ان شاء الله برای هر روز ردپا می‌گذارم

    عاشقتونم خدایا شکرت و یک تشکر جانانه خدمت خانم شایسته ی عزیزم که من واقعا دوستشون دارم و به خوبی میشه زحماتشون را در سایت فهمید خدا قوت بنده ی خوب خدا ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    سلام به همگی امروز روز 23 ام من هستش. دوست داشتم راجب اگاهی های این فایل هم طبق تعهدم بنویسم. این فایل در من حس عجیب و زیبایی ایجاد کرد. من هرچقدر راجب خدا بنویسم کمه! این روزا تصمیم گرفتم متعهد تر عمل کنم و هر روز تو دفتر قشنگم سپاسگذاری روزانه بنویسم. وقتی خودکار رو برمیدارم و با نوشتن خدایا،.. شرو میکنم، خود به خود تبدیل به یه ادم لطیف، ناز و دوست داشتنی میشم که همزمان که دارم خدارو ستایش میکنم توجه میکنم که دارم خودم رو هم ستایش میکنم. هر وقت میرسم به قسمت شکرگذاری از داشته هام، حس لیاقتم برای رسیدن به خواسته هام فوران میکنه. خیلی عجیبه. هر چقد تو سپاسگذارتر باشی، حس لیاقت و لطافت درونیت میره بالاتر!! همیشه به این جمله که خدا حتی از پدر و مادر هم بیشتر ما رو دوست داره فکر میکردم و تصورش میکردم، عشق بزرگی رو تو قلبم احساس میکردم. حس میکردمم از همه چی رها شدم و دیگه نگرانی ندارم. ارامش سرتاسر منو میگرفت. من اکثر وقتایی که برای انجام کاری استرس میگیرم سری میرم سمت خدا و ازش کمک میخوام. خدا سری به من کمک میکنه و اون کار رو به لذت بخش ترین حالت ممکن به انجام میرسونه. خدایا خیلی دوستت دارم. از اینکه اینقد دوستم داری که خواسته های من چندین برابر بیشتر از من، خواسته های تو هم هست و چندین برابر بیشتر از من مشتاق رسیدن اونا به دست من هستی. به من میگی سپاسگذار نعمت ها باش چون میدونی وقتی لب به شکرگذاری و توجه به نکات مثبت میذاری، سرتاسر حس لیاقت و انگیزه میشی برای حرکت. سرتاسر امید میشی و لبخند عمیقی رو لبات شکل میگیره. اعتماد به نفست میره بالا و کم کم نگران چیزی نمیشی چون میدونی اگر خواسته ای در وجودت شکل گرفته خدا صد در صد به تو میخواسته اون خواسته رو بده که تو درون تو شکوفا شده. هیچ چیز تو این دنیا اتفاقی نیس! نظام خدا قشنگه. بودن با خدا سرتاسر عشق و ارامشه. خدایا من هزاران بار شکر میکنم که جمع به این خوبی پیدا کردم که همگی یاد تو رو به زبون میارن و عشق رو گسترش میدن. خدایا من رو به مسیر درست هدایت کن و رستگار بگردن. خدایا من رو در عشق و ایمانت ثابت قدم بگردان. دوستت دارم و خواهم داشت عشق ابدی منننننن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    صلاح الدین گفته:
    مدت عضویت: 2369 روز

    با سلام خدمت همه همراهان گرامی بخصوص استاد عزیزم جناب عباس منش و شایسته ترین خانمی که توی همه عمرم دیدم واقعاً خسته نباشید میگم به شما که انقدر زحمت می کشید و لذت میبرید از هدایت ما .راستشو بخوایید من چند روزه میخوام این سفروشروع کنم حدود یه هفته ست ولی تمرکز نداشتم همش ذهنم اینور اونور می پرید عادت بسیار بدی داشتم میخوام از داشتم استفاده کنم که تا چند دقیقه پیش انجامش می دادم اما از الان دیگه تا ابد ترکش می کنم عادتی که ذهنم را پراکنده میکرد تمرکزمو می گرفت و حسابی کلافم می کرد اونم انگشت…خب بگذریم باور کنید وقتی شروع به نوشتن کردم انگار این عادت از ذهنم محو شد خیلی خیلی آسوده ترم وقتی اینکارو انجام نمیدم حالا تصمیم گرفتم که هر وقت هوس اینکارو کردم بیام بنویسم چون خیلی خیلی نتیجه ش عالی تره با نوشتن در مورد توحید زندگیم زیباتر میشه عاشق تر میشم از زندگیم لذت بیشتر میبرم و با همین نوشتن آیندمو برنامه ریزی میکنم .

    دوستان گلم این سفر توحیدی واقعاً نتیجه ای عالی داره به ما یاد می ئده که تنها خودمانیم که خالق زندگیمون هستم در بیرون ما دنیایی عظیم وجود داره پر از همه چیز که منتظر ماست تا ازش چیزی بخواهیم ثروت،آرامش،سلامتی بیشتر،عشق و همه چیزهای خوب و زیبا این نکته به ظاهر ساده را به سادگی فراموش میکنیم اما ما اینجاییم که این اصل و اساس را به یاد بیاوریم و هر لحظه به خودمان تلنگر بزنیم با شنیدن فایل اول سفرنامه و خواندن متن آن چنان انرژی ای در من به پاشد که از خود بیخود شدم امروز اولین سفر منه که با شما همراه میشم با همه دوستانی که فرکانس شان عالی تر شده و از زندگی شان لذت می برند امیدوارم منم به ئهمین زودی به این فرکانس عالی برسم و زندگیمو زیباتر کنم.

    فعلاً همه شما را به خداوند بزرگ میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    سلام به دوستای خوب و استاد عالی و عزیزم. امروز روز 22 امم هستش. فایلی که امروز تو این قسمت گوش دادم، به من یاد داد که اومدن و موندن تو این مسیر تعهد فراتر و قوی تری برای تغییر میخواد. تعهدی که حتی باید به خودت قول بدی شجاع تر بشی. شجاع برای خرج پولایی که حتی شاید تنها دارایت باشن! این جمله خیلی حرف داره. اینقد باید مشتاق فهمیدن و یادگیری و عمل کردن و رسیدن به موفقیت باشی که با ایمان بیای در راه موفقیتت خرج کنی. من خودم به شخصه یکسال هستش که میخوام فایل 12 قدم رو بردارم . اولین بار یادمه گفتم پول ندارم و از خدا خواستم برام پول بفرسته و خدا هم دقیقا دوبرابر هزینه فایل قدم اول رو فرستاد! ولی من چیکار کردم؟ رفتم گذاشتم تو بورس و حتی متضرر هم شدم!!! پولی که اگه یکسال پیش باهاش فایل قدم اول رو میگرفتم معلوم نبود با تغییر خودم چه سودهایی میکردم!! یاد تلاش هایی میوفتم که با مشقت و سختی بعد از چند ماه تنها 1 میلیون به حسابم میومد و من حتی از روی ترس ام نمیومدم این پول رو برای موفقیتم خرج کنم. بلکه میرفتم تو بورس میذاشتم و ضرر میکردم!!!! اره تا الان که نگاه میکنم پاشنه آشیل من ترس و کمبوده که باید رو این دوتا خیلی کار کنم ولی وقتی مسیر درست کار کردن رو به یقین ندونی، مسیر برات طولانی تر میشه و طاقت فرسا تر. گرینه طاقت فرسا بودنش یه نکته طلایی هستش چون وسط راه کلا ممکنه امیدت رو هم از دست بدی! در صورتی که من خودم با کار کردن با فایلای رایگان استاد کلیییییی اتفاقات خوب و دوس داشتنی برای خودم رقم زدم که حد نداره. چقدددددد اگاهی به زندگیم وارد و ازشون استفاده کردم. در حال حاضر خیلی تغییرات رو خودم میبینم که واقعا شگفت انگیزه .من تایکسال پیش حتی نمیتونستم تصور مقدار پولی که الان دارم رو بکنم ولی دارم. یه رابطه ای دارم که برام همیشه شیرین ترین حس ها رو رقم زده. از همه مهمتر من یه ادم فوق العاده عصبی بودم که کنترلم بشدت سخت بود و میتونم بگم اصلا کنترل نداشتم. چون باورم رو اینجوری قرار داده بودم که ادم های خشن و مغرور ادم های قوی و جذابی هستن!!!!!!ولی الان کاملا عوض شدم. اکثر مواقع اگاهم که نباید یه سری رفتارها رو کرد و یه سری حرف ها تو موقعیت های خاص درست نیست و…. الان خیلی از قبل اروم ترم و خیلی راحت میتونم با خودم از طریق ذهنم صحبت کنم. وقتی نتایج یکسالم رو مینویسم میبینم که کلی تغییر کردم و اگه من محصولات استاد رو داشته باشم چقد تغییر خواهم کردددد. خیلی از استاد عزیزم تشکر میکنم که اینقد حساس و وسواسانه برای ما فایل رایگان میذارن که ما استفاده کنیم و خوشبخت تر بشیم. از خدا ممنونم که با جمع صمیمی دوستان اشنا شدم و از نظرات لذت بخش و شیرینشون استفاده میکنم و انرژی میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فیروزه گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان دوستان عزیز سلام و همینطور استاد عزیزم جناب آقای عباس منش و استاد عزیزم سرکار خانم شایسته سلام و درود و برکات خدا بر همه شما راستش من قبل از اینکه عضو سایت بشم این روز شمار هارو تماماً دانلود کرده بودم اما همون جور که شما می فرمایید امروز به صورت هدایتی وقتی دوباره رسیدن به اینجا متوجه شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: