روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 2

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «بی نام» در این صفحه: 23
  1. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۲۶ سفرنامه من

    نجواهای ذهنی ما ناشی از آخرین دیده ها وشنیده های ما هستن وقتی ما ورودی هامون کنترل میکنیم این نجوا ها هم به مسیر بهتری هدایت میشن و من بارها این تجربه رو داشتم که روزهایی که کتاب میخوندم گفتگوهای ذهنی ناب تری داشتم

    پس متعهد میشم که برای هدفمند کردن این نجوا ها حواسم به ورودی هام باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۲۶ سفر من همراه معجزه ای از خداوند

    معجزه ای که به من ثابت کرد هر آنچه در ذهنم نتیجه باورهای خودم

    خدا رو شکر میکنم برای اینکه متعهد شدم برای کنترل ورودی هام برای شناخت خووم و خدام برای یه جهاد اکبر و دقیقا از روزی که نشستم و باورهای اشتباه رو نوشتم و روی اون ها کار کردم و قبول کردم مسئولیت هر چیزی که برایم اتفاق میوفته به عهده خودم هست از همون لحظه که خیلی هم ازش نگذشته به قول استاد بمب بمب بمب اتفاقات شگفت انگیز برام داره میوفته اتفاقاتی که در ابتدا ظاهرشدن بد بود اما من به خیر بودن و نیک بودنشون ایمان داشتم و تبدیلشون کردم به بهترین اتفاقات لحظه ای که تصمیم گرفتم ترس از همه چیز رو کنار بزارم و ریشه شرک در وجودم نابود کنم و به اجرای خواستم برسم طولی نکشید که قلبم شنید وجودم روحم پرواز کرد . حسی وصف نشدنی دارم امروز و به زودی با کلی خبرهای عالی تر براتون می نویسم فقط باور کنیم . که تنها یک نفر میتونه زندگی ما رو متحول کنه خودم حتی نه خدا چون خدا هم این اختیار رو به ما داده . ما قسمتی از خداییم پس اکر اون قدرت کن فیکون داره ما هم میتونیم زندگیمون رو کن فیکون کنیم . خدایا شکرت با تمام وجووووووودم شکر گزارم که توی زندگیم هستی . وقتی در تضاد هایی که توی عراق برام پیش میومد به جای ناراحتی سریع می نشستم و خواسته هام می نوشتم مطمعن بودم دنیا بهم پاسخ میده و من امروز به جای عراق میخوام خودم رو آماده مهاجرتی بی نظیر کنم .و این ها زمانی اتفاق افتاد که من در درون قبول کردم که آسمون همه جا یک رنگ و من براهمین ایران هم می تونم بهترین باشم . موفقیت لوگاریتمی رشد میکنه اگر جهادکنی و هم نشین کافران نباشی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۲۵

    من هم حالا که این فایل گوش میکنم و زندگیم و زیر و رو میکنم میبینیم دلیل تمام بالا و پایین های مالیم باورهای مذهبی اشتباه بوده

    اینکه خیلی جاها از حقم و یا پول گذشتم با این عنوان که معرفت و … مهم تره غافل از اینکه باورهای اشتباه من باعث میشده من ثروت رو از دست بدم

    خیلی وقت ها برای عوض کردن زندگی دیگران خیلی وقت ها به بهانه کمک کردن

    عافل از اینکه من تنها کمکی که میتونم به دیگران بکنم ثروت مند شدن خودم

    تنها راهی که میتونم به خدا برسم

    چون وقتی ثروتمند باشم وقت کافی برای تحقیق و مراقبه با خداوند دارم

    خیلی از ماها فکر میکنیم داریم مراقبه میکنیم داریم نماز میخونیم داریم عبادت می کنیم

    ذهنی که دنبال پرداخت پول آب و برق و گاز و مخارج و …. هست کی میتونه آروم بگیره که مراقبه کنه

    تنها راه رسیدن به خدا

    آن ها راه رسیدن به خوشبختی ثروت

    و ریشه این باور اشتباه رو جایی پیدا کردم که وقتی از ما می پرسیدن اهدافتان بگین

    همه میگفتن

    سلامتی

    عاقبت بخیر

    خوشبختی فلان و فلان

    و من همیشه میخواستم بگم ثروت

    اما خجالت می کشیدم که در شرایطی که بقیه خدا و سلامتی و خانواده و …. هدفشون من بگم ثروت

    چون ثروت رو غیر معنوی می دونستم

    اما امروز از خدا میخوام اونقدر ثروت بهم بده که من نیازی با کار کردن نداشته باشم و بتونم بشینم و ساعت ها در باره این دنیای زیبا و خدا بخونم و بنویسم

    و با رشد خودم به دنیا و اطرافیانم کمک کنم

    همیشه توی جلساتم به بچه ها میگفتن تایپ کاری شما هیچ نقشی در موفقیت نداره اگر دوستش دارین و تنها زمانی میتونین جا و مکان و کارتون ترک کنید که در قبلی به بهترین شکل عمل کرده باشید و درخشیده باشید و چقدر جالب بود برام که استاد هم همین رو گفتم خیلی دوست داشتم مهاجرت کنم اما الان تصمیم گرفتم زمانی به مهاجرت فکر کنم که در همین شهر و کشور خودم بدرخشم و درخشیدن میتونه مالی یا روانی و آرامش باشه تا دنیا از مسیر های راحت من رو به جایی هدایت کنه که در اون آزاد و پر از نعمت به زندگیم ادامه بدم کردی شناختن خدام بیشتر وقت بزارم

    از همین توانمندی هام و با جسارت از اول و صفر میخوام شروع کنم همه مسیر که تا این ۲۷ سال اومدم رو آرشیو میکنم و میخوام با کنترل تمام وردوی ها یک زندگی عالی و خاص بسازم

    هر چند در همین مدت کوتاه هم نشونه ها خودشو بهم نشون داده از بهم خوردن پروژه ای که هیچ میلی به انجامش نداشتم تا انگیزه برای شروع هدفی که همیشه گوشه ذهنم بهم امید میداد

    و خدا همین نزدیکی ست

    کافیه باورش کنیم

    و باور

    همه چیز

    پس باور میکنم که تو تنها کسی هستی که در این دنیا نیاز برای من

    و تو کافی هست

    و لازم

    دوستت دارم خدای خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۲۳

    حدود ۵ سال پیش در اثر حادثه ای از یک ساختمان ۴ طبقه افتادم

    تمام سمت راست بدنم شکست

    اما بعد یکسال دوباره تونستم راه برم و مثل یک انسان عادی باشم

    همه میگفتن زنده ماندنت معجزه هست

    و با این فایل استاد یاد این افتادم که همیشه به خودم میگفتم زنده موندم دلیلی داره

    و شاید من باید کاری انجام بدم

    یک ایده بسیار ارزشمند و عالی همیشه توی ذهنم بود که بخاطر باورهای اشتباه نمیتونستم انجامش بدم

    ولی امروز فهمیدم که باید انجامش بدم باید شروع کنم و این ترس یک شرک بزرگ

    شرک به الهامی که داره به من میشه

    ترس از اینکه اگر جواب نده چی

    اگر قبول نکنن منو چی

    اگر استقبال نشه چی

    اصلا من کی هستم که بخوام از خدا بنویسم

    من گناهکار

    من عادی

    ولی دیگه میخوام فقط و فقط به حرف دلم کنم و بدون هیچ برنامه ریزی فقط خودم رو به این جریان بسپرم تا هدایت بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۲۲

    چیزی به نام شانس فقط توهمی ساخته ذهن ماست تا بگییم و بهانه بیاریم و قبول نکنیم که خالق زندگی خودمون هستیم اینطوری راحت تریم نیاز نیست تلاش کنیم چون واقعا جهاد اکبر در راه ساختن باور خیلی سخت تر از روزی ۲۴ ساعت کار کردن هست چون باید همه ادم های اشتباه که دوست داری با اون ها رفت و آمد کنی رو کات کنی چون باید تلویزیون و رادیو و مجله و کتاب و همه کارهای که بقیه مردم انجام میدن رو انجام ندی و ما ادم ها غالبا دوست داریم کاری انجام بدیم که بقیه انجام میدن

    پس نباید دنبال نتایج متفاوتی باشیم

    همه ما شنیدیم که ادم های موفق دوران سختی گذروندن و بعد یهو موفق شدن اما حالا که قوانین رو شناختم به این نتیجه رسیدم دوران سخت زندگی اونها هیچ ربطی به دوران موفقیتشون نداره یعنی موفقیت امروزشان نتیجه اون سختی ها نیست بلکه نقطه عطف شروع موفقیت اون ها این بوده که روزی فهمیدن این همه تقلا و تلاش بیهوده هیچ فایده ای نداره و یه جایی توی زندگیشون فهمیدن قوانین رو و شروع کردم به انجامش و این شد نقطه بین زنگ زندگیشون حالا ما این رو به بدبختی ها و تقلاهای قبلیشون ربط میدیم و میگیم برای موفقیت باید گذشته سختی داشت و این باور باعث میشه این شرایط برامون ایجاد بشه. ما همه خوش شانسیم خوش شانسیم که این فرصت بهمون داده شد تا شرایط زندگیمون خلق کنین و خالق زندگی خودمون باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ سفرنامه

    واقعا شگفت انگیز بود انگار با اینکه بارها و بارها این ح ف ها رو در دوره ها شنیده بودم کلام استاد جور دیگه ای به من فهموند

    که باید مسئولیت پذیر تر از قبل باشم

    فهمیدم خیلی چیزها و باورها در وجودم وجود داره که مخیانه جلوی ورود ثروت بی نهایت به زندگیم میشه

    مثل دروغ های مصلحتی که کاهی برای پیش رفتن کار میگیم

    که نشون میده شرک خفی داریم و به جای که زندگیمون دست خدا بدونیم فکر میکنیم بقیه میتونن شرایط ما رو متاثر کنن

    وقتی احساس لیاقت کنیم هیچ گاه دروغ نمیگیم

    چون مطمعنیم همینطور که هستیم لیاقت خوشبختی رو داریم با همین ویژگی ها بدون نیاز به هیچ تغییری در کیفیت استعداد ها تغییر شهر یا هر چیزی

    وقتی این تعهد ها رو مینویسیم انگار چیزی از درون میگه قطعا شدنیه

    پیش برو

    من از درون با تو هستم

    وقتی حذف میکنیم ورودی های اشتباه رو کم کم نتایج خودشو نشون میده

    منم بارها این مسیر رو رفتم اما به قول دوستمون اونقدر اتفاقات خوب از راه های بدیهی میاد که کم گم فراموش می کنیم و دوباره وارد روال عادی زندگی میشیم و با همون سرعت که رشد کردیم سقوط میکنیم

    اما امروز میخوام به خودم

    به رویاهام

    به خدا قول بدم که ثروتمند بشم

    بی نهایت

    تا بتونم ببخشم

    تا بتونم خدمت کنم

    تا بتونم از بهترین نعمتها استفاده کنم

    تا بهش نزدیک باشم

    و تا اخر عمر این مسیر رو ادامه بدم

    چون خستم از این بالا و پایین های مداوم

    یک بار برای همیشه میخوام به جای تقلب قانون رو یاد بگیرم

    و از خدا میخوام بهم نیروی الهی بده

    همانطور که وقتی زکریا به دیدار مریم و ازش پرسید مریم این طعام از کجاست مریم گفت این رو خدا داده و به هر کی میخواد میده

    و زکریا هم بلافاصله از خدا فرزند خواست و خدا بهش داد

    چون اون دعا رو میشنوه کافیه باور کنی تا پاسخشو ببینی از راه های ساده و طبیعی

    خداوندم

    دوستت دارم

    هدایتم کن به راه کسایی که به اون ها نعمت دادی و نوری که در میان مردم راه برن و حق از باطل تشخیص بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۱۹ هم

    من هم‌متعهد میشم تا سال دیگه این موقع درآمدم سه برابر و بیشتر کنم

    و این حداقل که مد نظرم هست

    چون ثروت منشا تمام خیر و سلامتی در دنیاست

    وقتی ثروت بیشتری داشته باشی از گناهان مربوط به فقر دوری

    به آدم های دورو برت کمک میکنی

    و به خداوند هم نزدیک تری

    و وقت کافی برای مطالعه و تحقیق داری

    برای شناخت خودت و دنیات

    و من میخوام به حدی از ثروت برسم که تنها و تنها بتونم ساعت ها درباره خدا و دنیا و توحید مطالعه کنم و لذت ببرم

    پس به جای تغییر شغل و از این شاخه به اون شاخه رفتن و قدم کلاس های آموزشی و … تمرکزم بازارم روی درست کردن باور ها

    سال دیگه حتما نتایج شگفت انگیزی رو اینجا ثبت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۱۸ هم

    جالب بود

    شاید این ویژگی بی هیچ دلیلی از بچگی در من وجود داشت که نمیتونستم مثل خیلی خانم ها تعداد زیاد و ارزون بخرم همیشه ترجیح میدادم کم اما عالی بخرم

    و همیشه هم خدا برام میرسوند

    هر چیزی که قلبا میخواستم و وقتی بهش فکر میکردم حس لذت میکردم

    جالب اینه که در پروژه کاری عراقم که بهم‌پیشنهاد شد بمونم و خیلی تشویقم میکردم از طرفی هم دوست داشتم مهاجرت کنم هم با تضاد هایی مواجه میشدم که میگفتم دوست دارم در یک کشور با امکانات عالی و آزاد زندگی کنم کشوری که نعمت های زیادی داشته باشه که خیلی عجیب پروژه پیشنهادی به من در بهترین حالت مممکن ناگهان خیلی عجیب بهم خورد . و من ایمان دارم چون من در برابر تضادهایی که مواجه میشدم بارها نوشتم که دقیقا دوست دارم چه جایی زندگی کنم و به چه مکانی مهاجرت کنم

    و مطمعنم که به زودی قرار بهش هدایت بشم

    یاد گرفتم از استاد که به واقعیت های چشمی استناد نکنم پس مطمعنم چون دارم روی باور هام کار میکنم دارم هدایت میشم به بهترینش

    خدایا دوستت دارم

    پس هدایتم کن به راه کسایی که به اونها نعمت دادی

    بخاطر

    بخاطر اینکه من رو لایق زندگی در این دنیای مادی دونستی پس من لایق داشتن بهترین ها هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۱۷ هم

    باید یاد بگیرم به همه آسمان ها به چشم دست های خدا نگاه کنیم

    درخواست کردن ایرادی نداره اما باید یاد بگیریم وقتی درخواست میکنیم نه قلبمون این باشه که اگر گفت نه مهم نیست کس دیگه ای میتونه از طرف خداوند همین کار بکنه

    و این باید عملی باشه نه اینکه دهانی و این اتفاق دیشب برای من افتاد لحظه ای که حس کردم خدا میخواد ببینه من توی این لحظه ای که به ظاهر سخت اما من میدونم پشتش کلی اتفاق خوبه میتونم به این حرفهایی که میزنم ک می شنوم و آموزش میبینم میتونم عمل هم بکنم و شک ندارم که وقت فقط با تو زندگی کنم کم کم و آرام آرام خیلی چیزها تغییر میکنه خوشی های مداوم از راه میرسه خوشی هایی که تموم نمیشه خوشی هایی که تکثیر میشن

    خدایا شکرت برای تمام داشته هام برای تمام تضادهایی که باعث میشه من بفهمم دقیقا چی میخوام چقدر دوست دارم خدای خوبم

    هدایتم کن به راه کسایی که به اونها نعمت دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    بی نام گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    روز ۱۶ عجیب بود اما آرامم

    یک دفعه در بک شب آنچنان طوفانی درست شد که شگفت زده ام

    شاید اگرقبل آشنایی با این دورها بود الان حالم بد بود اما الان اونقدر سبک هستم که حد و اندازه نداره

    داستان از اونجایی شروع شد که استاد آموزش داد که در برخورد با هر تضادی به جای ناراحت شدن شکر گزار باشید و به این فکر کنید که چی میخواین و روی خواسته هاتون متمرکز بشید و من شروع کردم به انجام این تمرین وقتی ادم هایی که در پروژه کاریم بودن بد صحبت میکردم یا رفتاری با بقیه داشتن که از نظر من دوست داشتنی نبود شروع میکردم توی دفترم تمرین کردن و درباره محیط و رفتار که دوست داشتم می نوشتم و با این تمرین احساسم سعی میکردم کنترل کنم

    تا اینکه امروز صبح یه نیروی جدید به محیط کار اضافه شد من از اون شخص پرسیدم تو از کجا متوجه شدی ما نیرو میخوایم گفت از استوری اینستا گفتم چطور استوری که فارسی بود تو فارسی بلد نیستی گفت دوستم ترجمه کرد .

    از طرفی چون این شخص ترک و کرد و عربی بلد بود و منم فقط فارسی و انگلیسی این گفتگو توسط یکی از همکاران ترنسلیت میشد

    شب که با طرف قرار دادم که تازه شروع فاز اصلی پروژش بود تنها بودیم یهو حرف رفت و رفت و رفت تا رسید به اینکه به من گفت تو دروغ گفتی که این شخص از اینستا اومده من ازش پرسیدم گفته کسی معرفی کرده. در صورتی که حتی خودش به من گفت بود از اینستا و لی اونجا کتمان کرد که خودش هم این حرف زده من میخواسنم تلاش کنم که ثابت کنم دروغ نگفتم. و به همین راحتی گفت قرار داد بهم میخوره و باید مقداری از مبلع برگردونی

    من یک لحظه ته دلم گفتم ریحانه نمیخواد ثابت کنی تو خدا رو داری این ادم یک بار دیگه هم دروغ گفته و تو تو همون تضاد بود که توی دفترت نوشتی خدایا میخوام با ادم های سخاوتمند و راستگو کار کنم

    دلت محکم به خدا باشه

    قرار داد ما دقیقا لحظه ای بهم خورد که من داشتم فاز اصلی و مهم پروژه رو شروع میکردم و رباتی امادا کرده بودیم تا بهترین مخاطبین بازار هدفشان رو براشون وارد کنیم

    اما یهو خیلی عجیب همه چی بهم ریخت

    و من عمیقا ا روم بودن گریه کردم نه برای اینکه چرا پروژم از دست دادم برای اینکه چقدر خدا زود پاسخ میده

    به اینکه خدا چقدر حواسش به همه چی هست به اینکه مطمعنم برای من خیر بزرگی توی این لغو قرار داد هست

    به خدایی که قلبم بهش آروم و هیچ چیز توی این دنیا نمیتونه به اندازه فکر اون بهم دلگرمی بده. به اینکه به نیم ساعت نکشیده مشخص شد من دروغ نگفتم

    اما درخواست در پاسخ به تضاد دروغ گویی افراد اون محیط چقدر ساده باعث شد من از اون محیط خارج بشم

    و مطمعنم که به زودی براتون کلی خبر خوب میزارم.وفتی روی خودم کار میکنم مطمعنم که همه چیز به خیر من

    خدایا هدایتم کن به راه کسایی که به اونها نعمت دادی

    دوستت دارم خدای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: