روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 203

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    روز پانزدهم:

    سلام و سپاس از بابت وجود نازنین استاد گرانقدر، مریم شایسته دوست داشتنی و همه عزیزان همسفرم

    “باور، چنان قدرت عظیمی دارد که‌ قادر است هر پیش‌بینی‌ و حساب و کتاب ریاضی را نیز غلط از آب در‌آورد.”

    این جمله من را به یاد این آیه انداخت :”خداوند هر آنکس را که بخواهد بی حساب روزی میدهد.” وعده خداوندی که هیچ گاه خلف وعده نمی کند.

    شاید هر کسی این شرایط را درک نکند ولی من که در بندرعباس زندگی می کنم فضای چنین خانه هایی را دیدم و درک می کنم مسافرکشی با پیکان بدون کولر توی هوای شرجی و گرم بندرعباس دقیقاااا یعنی چی؟؟؟ میدونم که با اینکه هزینه های زندگی در بندرعباس بالاست ولی یکی از شهرهای پولساز هست و استاد هم به خاطر زیر و زیر شدن شرایط زندگیشون به بندرعباس مهاجرت کردند.(در مسیر تکامل).. از چیزی که خیلی خوشم اومد این هست که با همین شرایط کاااملا نامناسب و واقعا سخت، چطور ایشون لذت بردن را در دستور زندگیش قرار داده بودند و رویاهاش رو فراموش نکرده و تن به روزمرگی ندادند… هر فرد متحولی را که دیدم (ازجمله استاد عباس منش) فارغ از اینکه چه مسیر پرپیچ و خمی رفتند، کسانی بودند که کتاب زیاد می خوندند. اونم کتاب های در جهت ارتقا فردی. این یعنی که من خودمو لایق یک زندگی بهتر میدونم.. و دنبال مسیری برای رشد هستم. به دانسته های خودم بسنده نکرده و تعصب ندارم. چراکه اگر دانسته هام درست یا کافی بودند باید نتیجه مناسب دریافت کنم و وقتی به هر دری میزنم نمیشه یعنی اینکه “اگر چیزی می خوای که تا حالا نداشتی، باید تبدیل به کسی بشی که تا حالا نبودی” و اینجاست که هدایت های خداوند یکی پس از دیگری بر ما هویدا می شود.

    به خودم مدام میگم: صبا جان راهی جز تغییر نداری. یا باید به همین شرایط تن بدی یا تغییر کنی… ولی یک جمله استاد مثل پتک تو سرم هست که میگن:

    “شرایط از این چیزی که هست فقط میتونه به مرور زمان بدتر بشه، مطلقا بهتر نمیشه” . مگر اینکه روی خودمون کار کنیم و منم با بودن در این مسیر سفرنامه نویسی دارم خودم را متعهد به تغییر و خلق زندگی بهتر و بهتر برای خودم می کنم . خدایا شکرررت

    همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، مملو از سعادت و ثروت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Tara bsm گفته:
    مدت عضویت: 3159 روز

    روز چهارم

    سلام و درود بر استاد عزیز و خانواده صمیمی عباسمنش

    جهان مثل آیینه عمل میکند…..

    چقدر زیبا و آرامشبخش و چقدر سخت ….زیبا و آرامشبخش برای اینکه خیالت راحت باشه همه چیز در دستان خودته خوشبخترین باشی در دستان خودته و حتی خوشبخت نباشی هم در دستان خودته….و حالا چرا سخت؟سخت برای مایی که هیچ نظارتی روی توجهمون نداشتیم که به چی فکر میکنی به چی و کی گوش میدی به چی نگاه میکنی این حواس جمع بودنه کمی سخته ولی شدنیه…

    امروز اول آذر اولین روز روزه فکریم هست که تمام سعیمو میکنم حواسم به توجهاتم باشه.🌹

    الان میخام یه چن تا از نکات مثبت زندگیم از هزاران نکته مثبت زندگیمو اینجا بنویسم تا برام بمونه

    ۱-مهمترین نکته مثبت زندگیم داشتن سلامتیه

    ۲-داشتن پدر و مادر مهربان و حامی که در تمام لحظات زندگیم همراهم بودن

    ۳-داشتن بهترین و کاملترین امکانات برای سواد دار شدن

    ۴-قرار گرفتن تو مسیری که به این اگاهیها برسم و یاد بگیرم که چجوری عالی زندگی کنم

    ۵-داشتن فرصت تجربه کردن،تجربه ی روزای خوب،حتی تجربه روزای به ظاهر بد که باعث شدن یه قدم به شناختن خودم نزدیک تر بشم

    و ……..موارد بسیار زیاد دیگه که اگر بخوام همه رو بنویسم که چندین صفحه باید نوشت.

    مرسی از همه اعضای خانواده دوست داشتنیم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    روز چهاردهم :

    درود بر کل خانواده صمیمی عباس منش

    خودت خالق زندگی خودت هستی… هم هیجان انگیز هست و هم ترسناک… آدم ها دوست دارند یکی دیگه جاشون بار مسئولیتشون رو حمل کنه.. دوست دارند اگر چیزی بر وفق مرادشون نبود یکی باشه که بار تقصیر و گناه را بندازند گردنش

    ولی در آگاهی پایین هستیم انگاری نمیدونیم که وقتی خدا چنین قدرتی را در نهاد هر بشری به ودیعه گذاشته، چرا باید علااااف کسی دیگه باشیم که ما رو خوشبخت کنه؟؟. امکانات زندگی رو برای ما فراهم کنه؟؟ رویاهای ما رو تحقق ببخشه؟؟ ما رو خوشحال کنه؟؟ لذت بده؟؟ جای ما تجربه کنه و رشد کنه؟؟؟ به قلب ما آرامش بده و…. و وقتی هم نکرد یا از پسش برنیومد حس کنیم بد عالم را در حق ما روا داشته و مورد خیانت قرا ر گرفتیم..

    وااااقعااا علاااف برای یک روزش هست…. در حالی که من قدرت خلق زندگی خودم را دارم. و هیچ احدالناسی یارای مقابله با من را نخواهد داشت.. به شرط اینکه قوانین را بدانم و بدان به طور مستمر عمل کنم.

    واقعا در مسیر این قوانین حس و حال و نتایج زندگی خیییییییییلیییی زیباتر از قبل میشه.. چقدددرررر خوشحاااالم . خدایاااا شکرت که از علافی درآمدم. خدایا شکرررت که داره وجودم متبلور میشه

    واقعا خوشحااالم . هم برای خودم و هم برای همه عزیزانی که اینجا ملاقاتشون می کنم و حس حال خوب و رشد و تکاملشون را می بینم..

    از صمیم قلبم قدردان عشق و روح پاک استاد عزیز و مهربانوی نازنین هستم.

    همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، مملو از سعادت و ثروت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    روز سیزدهم:

    سلام به نور، به عشق..

    سلام به زندگی و درود به همه کسانی که با زیست کردن قوانین خداوند هر روز بیشتر از زندگی کردن لذت می برند.

    سپاس از استاد عزیزم بابت این فایل زیبا که هر جمله و هر مثالش از اون یکی بیشتر به دل می نشیند.

    استاد در این فایل گفتند: “کسی که در مدار موفقیت نیست، کسی نمی تواند برای رسیدن به موفقیت کمکی بهش بکند. و چقدر از ما زندگی هامون را هدر دادیم برای کمک به دیگری”… من این رو چه خوووووووووب درک می کنم.. چون دقیقاً سیلی های شیکی از همین زاویه خوردم و می فهمم که کسی که داره اشتباه می کنه و حاضر به اصلاح و تغییر خودش نیست، ما نمی تونیم از خودمون بزنیم و عصای دستش بشیم که طرف را جایگاه و به شرایط بهتر برسونیم…. خییییییییلیییی می فههممش اینو….

    “ما نه میتوانیم سرنوشت کسی را به سمت خوبی ببریم یا سرنوشت کسی را به بدی بکشانیم.. ما حقیقتاً ناتوانیم. ما فقط می توانیم بر روی سرنوشت خودمان تاثیر بگذاریم. باید تسلیم باشیم و این را عمیقاً درک کنیم تا بتوانیم از زندگیمون لذت ببریم. ”

    چه جالب استاد در مورد افرادی که بر طبل خدمت به دیگران می کوبند می گوید: اینها یا هنوز خدمت درست حسابی ای نکرده اند و درست بلا سرشون نیومده تا حالیشون بشه که ما نمی تونیم یا قوانین را درست حسابی درک نکردند….

    اگر یک قانون مهم هستی را درک کنیم همه چیز حله: “تک تک ما به یک اندازه به نعمت های خداوند دسترسی داریم و نزدیکیم.”

    از مثالی که استاد زدند در مورد سلف سرویس هتل و با حسرت نگاه کردن کس دیگه ای که در اونجاست و اون همه می تونه بیاد و از غذاها برداره، بسیار لذنت بردم..

    چون خودمم این اشتباه را شدیداً کردم و هنوز هم تا حدی البته الان خیییلی کمتر این حس را نسبت به بچه ام دارم؛ در همین راستا و برای ایجاد باور جایگزین من تقریباً هر روز این جمله را می بینم و با خودم تکرار می کنم:

    “من باور دارم هر کسی مسئول صددرصدی خوشبختی و بدبختی خودش هست و اگر به اندازه دیگران به نعمت های خداوند نزدیک هست. پس با دلسوزی و ترحم بیجا نسبت به دیگران، سعی نمی کنم جای خدا را برایشان بگیرم.”

    خداااااااایااااااااااا شکررررررت از این آگاهی قشنگ. خداوندا سپااااس از استادی که زبان تو بر روی زمین هست و این آگاهی های ناب را که خودش زیست کرده است را به ما منتقل می کند.

    همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، مملو از سعادت و ثروت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    روز دوازدهم:

    درود به استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته نازنین و همه همسفران گلم

    “آدمهای زیادی به خاطر باورهای محدودکننده‌شان نتوانسته‌اند حتی با وجود تلاش بسیار به موفقیت مورد نظرشان برسند.”

    این موضوع را من به خوبی به چشم دیدم. فردی را می شناختم پر از خواسته ها و رویاهای شفاف، تلاشگر، با استعداد، سرشار از مهارت، پراز امید و احساس خوب، هدفمند و برنامه ریز (میشه گفت یک پکیج کامل). ولی در کمال تعجب می دیدم که اتفاق خاصی تو زندگیش نمی افتد که هیچ، هر از مدتی این خانواده یک سقوط آزاد دیگر را هم تجربه می کردند. بارها به قعر میرسیدند. سپس با تلاش زیاد خودشون را به موقعیتی می رساندند، ولی باز پررررتاب میشدند صد فرسنگ عقب تر… و دوباره تلاش جدید و تلاش جدید… و امید دوباره و دوباره به یهویی از این رو به اون رو شدن وضعیتشون…

    اون وقتها که قوانین را نمی دانستم متعجب میشدم که چرا این اتفاق می افتد؟؟؟ متحیر بودم. تا اینکه در مسیر خودشناسی با این قوانین آشنا شدم. خصوصا زمانی که با این سایت و آموزه های ناب استاد عباس منش آشنا شدم؛ دلایل عدم موفقیت و شکست ها و سیلی های مکررشون برایم روشن شد و تجربه بسیار واضح و خوبی کسب کردم… هرچند که این تجربه و آگاهی را بهشون با ذوق و با عشق منتقل می کردم، ولی این آگاهی ها بالواقع پاسخ به سوالها و چرایی های من بوده نه آنها…. اولش به اشتباه تلاش داشتم حالیشون کنم. اونم وقتی که هنوز خودم دستاوردهای مشخصی نداشتم. خصوصاً مالی..، برای همین درک که نکردند هیچ …. با من مقابله هم کردند….

    اینکه استاد میگن قرار نیست پدرت دربیاد رو خوب درک می کنم. و اینکه ما برای موفقیت به تلاش و تقلای بیشتری نداریم به هماهنگی بیشتر با قوانین نیازمندیم.

    واقعا وقتی ترمز دستی بالا باشه هر چی گاز بیشتری بدی یا ماشین حرکت نمی کند یا خیلی سنگین و کند حرکت کرده ولی در عوض آسیب بسیار زیادی به موتور و تشکیلات ماشین میزند.

    مساله ای دیگری که با شنیدن این فایل باز هم منو به فکر برد، امید به اتفاق یک شبه و یک شانس و موفقیت بادآورده بود…

    یعنی قبلا داشتم روی این باور کار می کردم که وقتی میگن “بادآورده را باد می برد. درست نیست”. دوست داشتم موفقت های بزرگ و اتفاقات خوب برام شانسی بیاد ولی می ترسیدم موندگار نباشه برام و باد ببرتش… ولی الان میدونم که بر اساس قانون تکامل اگر هم به دست بیاد لاجرم به باد خواهد رفت. وقتی در فرکانسش نباشیم خودمون به بادش میدیم… دارم به جای چشم به یک شانس، به نتایج کوچک کوچکی که کسب می کنم دقت می کنم و مسیر تکاملم را با شوق نظاره گر باشم.

    پس اساسی ترین کار ما، کار روی باورها و قوانین و تقویت هر روزه است. روی نتایج نباید زوم کرد.. بعدش خودبه خود می بینیم که چه نتایج شگرفی خواهیم داشت. شاید از دید دیگری بادآورده باشد، ولی خودمون میدونیم که بی دلیل نبوده است.

    درک می‌کنیم که ثروت نمی‌تواند یک شبه ایجاد نمی شود. به همین دلیل نیز در پی شیوه‌های یک شبه ثروتمندشدن نخواهیم بود زیرا درک می‌کنیم که ثروت نتیجه ساختن باورهای ثروت آفرین است و این باورها یک شبه ایجاد نمی‌شوند. بلکه باور ساختن نیازمند تکامل ارتعاشی است.

    تنها یک راه هست، تمرکز و تمرین هرروز و هر لحظه و مداوم روی قوانین… خدا را شکر می کنم که قوانینش بدون تغییر است.

    سپاس از استاد عزیزم که با عشق و انرژی این آگاهی ها را در اختیار ما قرار میدهند.. مسیرتان همواره پرنور

    همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، مملو از سعادت و ثروت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1564 روز

      سلام میشه بگید پاشنه آشیل اونها چی بود نیاز به تجربه دارم ما همین جورهستیم تا حدودی

      زندگی خوبی داریم خیلی رشد عاطفی و مالی کردیم ولی احساس میکنم استپ کردیم علت و تجربه این خانواده که میگید چیه ممنون میشم تجربه تون رو در اختیارم قرار دهید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        Zahra Gheraat گفته:
        مدت عضویت: 2413 روز

        سلام زهرای عزیز. خوشحالم از آشنایی با شما دوست همسفر

        ببین پاشه آشیل این خانواده این بود که اعضای خانواده چشم به برآورد رویاهاشون توسط پدر و شوهر دارند. و پدر خانواده شدیددداااا خودش رو مسئول همه چیز خانواده می دانست.. و براش افت شخصیت داشت که بخواد ازشون که شما هم بخشی از مسئولیت زندگی را بپذیرید و کار کنید.. اوایل که بعد از یک سوپر ورشکستگی از هم متلاشی شده بودند، بهش گفتم دخترت می تونه پیش خاله اش تو آرایشگاه کار ناخن یاد بگیره یا کارهای دیگه. الان ۱۷ ساله هست.. خاطرم هست با تعصب گفت. مگه من مرده باشم که دخترم کار کنه… و یا زنش.. همیشه میگفت اون نمی تونه مریضه. حرف مفت.. دلیلش مسئولیت پذیری بی خود و بی حد و حصر بود و نقش خدا را برای آنها بازی کردند… در حالی که من عقیده داشتم که شاید خداوند اراده کرده روزیشون رو توی دستهای خودشون بذاره نه تو… سخت نگیر. آروم باش و اجازه بده و ترغیبشون کن که اونها هم بخشی از سرنوشت خود را بسازند..

        این مهمترین پاشنه آشیل انها بود.. مسئولیت پذیری افراطی پدر و بی مسئولیتی و انگلی زندگی کردن افراد خانواده . جایی که لازمه حرکت کنی و برکت خداوند را دریافت کنی فقط بشینی پای شمع و عود و شکرگزاری و متدهای جذب.. در حالی که اگر من دارم روی قانون جذب کار می کنم جذب مشخصا برای من اتفاق می افته نه برای همسر..‌نه برای بچه و..‌این نظر منه و به دید من اشکال کارشون

        یک چیز دیگه هم که به وضوح درشون دیدم این بود که:

        به خاطر رفع نیازهاشون حاضر به پرداخت بدیهی هاشون نبودند. اولویت در راحت زندگی کردن خانواده بود نه پرداخت دیون معوقه.. به اعتقاد من وقتی کسی قسط قرض بدهی فیش های تلفن اب و برق و…. را پرداخت نمی کنه به دلیل اینکه فکر می کنه برای گذران زندگی کم میاره ، این یعنی من به رزاقیت خداوند ایمان و اطمینان کامل ندارم.. اصل فراوانی را درک نکردم. و در یک کلام ذهن فقیری دارم.. پس ثروت با ذهن فقیر با هم یکجا جمع نمی شوند…

        البته موارد زیاده ولی این دوتا از مهمترینش بود

        آهان یکی دیگه‌هم‌که خیلی موثر هست قایم شدن و انزوا به دلیل ترس از مسخره شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن.. یعنی زمانی من کسی رو راه میدم خونه ام که حرف برای گفتن داشته باشم.. نه وقتی که مثلا مبل ندارم یا توی یک اتاق زندگی می کنم. و این ترس خودش افت شدید فرکانس میاره و موارد دیگه

        اشتباه صددرصدی من در ارتباط باهاشون انتقال آگاهی بود و کمک و حمایت برای درآمدن از چاله ها.. ضرر به من رسید اونها هم ظرف بهره گیری را از اینها نداشتند.. بالاخره توی یک پرتاب به عقب مجدد، من بر احساساتم غلبه کردم و ازشون حمایت نکردم.‌ سخت بود هم برای من و هم برای اونها که عادت کرده بودند به حمایت های بی دریغ من. و من یهو توی بحران میگم شرمنده..‌

        شما زهرا خانوم عزیزی که در مسیر متعهد هستی، بهت تبریک میگم و بهت افتخار می کنم.. حتما می تونی ترمز دستی تون را پیدا کنید و چنان سرعتی بگیری که کسی به گردت نرسه..

        فقط اینو به یاد داشته باش که اگر زیاد بخواهی با ترمز دستی بالا گاز بدی و سعی کنی حرکت کنی، نتیجه داغون شدن موتور و لاستیک و تشکیلات ماشین زندگیت هست..

        انشالله که به زودی خبرهای خوش ازتون بشنوم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Tara bsm گفته:
    مدت عضویت: 3159 روز

    روز سوم سفرنامه من

    با سلام خدمت مریم جان عزیز با اون دلنوشته های زیبا و استاد عزیزم

    امروز وقتی شروع کردم روز سوم این سفرنامه را گوش بدم …مثل همیشه که توصیه شده دلنوشته مریم جان و خوندم چقدر زیبا نوشته شده بود و چقدر مشخص بود که همه ی نوشته ها از دل براومده که بر دل مینشینه.

    این نکته رو همیشه ی همیشه بخاطرم میسپارم که

    احساس خوب =اتفاقات خوب و تسلیم بودن در برابر رب

    برسیم به مقام حضرت ابراهیم ،همین الان که دارم مینویسم و به فایلی که گوش میکنم صدای قلبمو میشنوم….پیش خودم میگم چطور میشه اینهمه تسلیم خداوند بود چطور میشه اینهمه به خداوند اعتماد داشت؟ ما تو فرهنگمون یه ضرب المثل داریم که میگه از تو حرکت از خدا برکت …اما واقعا چند درصد ایمان و اعتماد داریم که حتی یه حرکت کاری ،مالی داشته باشیم و اعتماد به خداوند داشته باشیم که برکت و میدهد چه برسه اینکه فرزندت رو به قربانگاه ببری و قربانی کنی و ایمان داشته باشی که خداوند حمایتم میکنه….برای من که خیلی خیلی درکش سخته و فرسنگها فاصله دارم با این ایمان ناب و خالص و خاص.

    امیدوارم که بتونم و خداوند یاریم کنه که هر روز بتونم یه گام بردارم برای رسیدن به ایمان و اعتماد خداوند.

    دوستون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زهره فراستی گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    سلام به همه عزیزان

    من به تازگی وارد این دنیای زیبا و جذاب شده ام هنوز خیلی کارکردن درسایت برایم راحت نیست اگر مطالبم خیلی زیبا و هنری نیست ببخشید

    من از اینکه همسفر شما عزیزان شده ام در روزشمارتحول زندگی من بسیار خوشحالم…حس میکنم با گوش دادن این فایل تعهدم به خودم بیشتر شده

    حس میکنم یه کسایی منتظر دیدن تغییرات در من هستن …انرژیم بیشتر شده و این رو مدیون خانم شایسته ی عزیز و گلم‌هستم که با قلم زیباشون ما رو ملزم به همکاری کردن

    این جمله استاد منو خییلی تحت تاثیر قرار داد که احساس کردم در مدار استادم هستم خیلی خوشحال شدم حس نزدیکی خاصی پیدا کردم‌و به ادامه دادن راه امیدوار شدم

    خیلی متشکرم از ایده های خداییتون

    سربلند و خوشبخت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2371 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم. سلام به استاد و مریم عزیزم

    خدارو هزار مرتبه بابت وجود استاد ارزشمندمون و اموزه های نابش، شکر میکنم. من چند ماهی هست رو فایل 27 کلیک کردم و وایسادم. دلیلش هم این بود که اینقد فرکانس منفی تو ذهنم بود که با خودم میگفتم تا اینا اوکی نشه من ادامه نمیدم و باید رو این فایل خیلی کار کنم و… ولی تا الان متوجه شدم که باید ادامه بدم و در مسیر این ادامه دادنه که من رشد میکنم. مهمترین آگاهی که من از این فایل گرفتم قدرت تمرکز و اگاهی از افکار بود. اینکه من برای کنترل و بهبود زندگیم لازمه که افکارم رو درست کنم. اینکه به چیزایی فکر کنم که میخوام. با ادمایی بگردم که افکار مثبت و شادی دارن. و مهمتر از همه هر روز و هر لحظه سعی کنم و اراده کنم به نکات مثبت توجه کنم و به خواسته هام فکر کنم و در حس داشتنشون بمونم و خدارو شکر کنم. من در این مدت خیلی از نکات منفی خودم یا به عبارتی ترمزهای ذهنیم رو فهمیدم که به نظرم بزرگترین نکته مثبت این چن روز اینا بودن چون فهمیدم با یه حرکت ساده چقد راحت میشه این ترمزها رو برداشت و اون عمل کردن بود! تمرکز بر رو روی نکات مثبت و توجه به خواسته ها و ارسال حس خوب و فرکانس مثبت به جهان ادم رو به صلح با درونش سوق میده. اینقد با خودت اوکی هستی و خودت رو دوس داری که دیگه دنیا رو هم قشنگ میبینی. دیگه نیازی نداری از چیزی اینقد بد بگی تا مثلا خالی بشی و یا اینکه بقیه جوری رفتار کنن که تو رو دوس داشته باشن. یا شرایط تو رو دوست داشته باشه. همه چی از درون شکل میگیره. من باید از درون خودم اون حس رضایت رو پیدا کنم و بابتش شکر کنم تا جهان متناسب با اون احساس به من اتفاقات رو ایجاد کنه. من از اینکه جهان یه قانون ثابت داره و به این راحتی هم میشه ازش استفاده کرد، از خدا ممنونم. خدایا شکرتت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    روز یازدهم :

    سلام به همه عزیزان همفرکانسی و خانواده صمیمی عباس منش

    به به عجب فایلی بود استااااد. عجب آگاهی های نابی بود مریم جااان

    من این فایل رو پارسال شنیده بودم و توی گوشیم بود و گاهی اتفاقی پخش میشد.. خیییلی خیلی حس قشنگیه که خداوند میگه “لاخوف علیهم و لاهم یحزنون” نترس و اندوهگین نباش..

    خیلی این جمله به دلم نشست. آخه خودم مدتها غم و اندوه سنگینی را حمل می کردم. این جمله به من آرامش میداد و میده.

    تررررس امان از ترس….. واقعا از هر چی بترسی بهش دچار میشی اصل واقعیت هست (که از ضرب المثل های خوب ماست.) و می بینم که چطور در گذشته شرایط ایده آلم را بابت باورها و ترس های عمیق و ریشه ای در درونم، به کویر لوت تبدیلش کردم و بعد سعی داشتم با اشک آبیاری و آبادش کنم.. زهی خیال باطل.

    الان مدتی هست که دارم روی ضرب المثل ها و کنایه ها و استعاره ها توجه بیشتری می کنم.. به جد می تونم بگم اکثر ضرب المثل های ما بار منفی دارند و حاوی باورهای محدود کننده اند. که دارم روشون کار می کنم و به جاش باورهای درست را تکرار می کنم.

    تا میاد حالم بد بشه، به خودم میگم: خدا گفته نترس و اندوهگین مباش. آروم باش. اعتماد کن

    سپاس خدای تبارک و تعالی را که سراسر خیر و شادی و نور است. و مرا در همین راستا به این خانواده دوست داشتنی و با ارتعاش لطیف اتصال داد…. و خوشحالم که به طرز محسوسی مثل قبل نیستم. ترس و اندوهم کاسته شده.

    حتی در زلزله شدید اخیر بندرعباس که اتفاقا همون موقع ویس استاد با صدای بلند در خونه مان در حال پخش شدن بود و من در همان حین تاب خوردن سعی می کردم به صدای استاد گوش بدم و ترس را به میزان زیادی از خودم و اطرافیانم دور می کردم… و چیزی که از آن حادثه طبیعی شدیداً خشن برای من به جا ماند، حس خوب و تجربه این همه زیبایی و قدرت نمایی پروردگار بود.

    همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، مملو از سعادت و ثروت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Tara bsm گفته:
    مدت عضویت: 3159 روز

    روز دوم سفرنامه من

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خانواده عباسمنش

    درسی که از آموزش امروز گرفتم این بود که من به هیچ وجه نمیتونم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنم من فقط میتونم خودم را خوشبخت یا بدبخت کنم.

    آیه ای که خیلی منو تو فکر برد آیه ۱۱۲ سوره نسا بود

    هرکس مرتکب خطا یا گناهی شودآنگاه بی گناهی را بدان متهم سازد بار تهمت و گناه آشکاری را به گردن گرفته است.

    این آیه درمورد تهمت ومذمت تهمت گفته و اینکه اگر به کسی تهمت زدیم ما در حقیقت به خودمون ظلم کردیم و بار گناهان اون هم به گردن ما میوفته، نتیجه ای که من گرفتم میتونم بسطش بدم حتی به غیبت هم چقدر بارها و بارها درباره بد بودن غیبت شنیده بودم ولی باز ناخودآگاه اینکارو انجام میدادم …امروز که داشتم این فایل و گوش میکردم با خودم گفتم راست میگه استاد در مورد غیبت هم همینه من در حقیقت با غیبت کردن دارم به خودم ظلم میکنم به اون آدم که چیزی نمیشه تازه اگرم بار گناهانش بیاد گردن من که دیگه واویلا.

    نکته دیگه ای که یاد گرفتم در مورد ترس از کسی بود چقدر پیش اومده که بخاطر داشتن ترس از کسی ،خواه مدیرمون باشه بخاطر ترس از دست دادن شغلمون و خواه پارتنرمون باشه بخاطر ترس از دست داشتنشون نتونستیم خواسته هامون انتطاراتمون و هر حرفی رو بهش بزنیم و همیشه هم از طرف همونا ضربه خوردیم،حالا نکته ای که تو این آموزش یاد گرفتم این بود که ترس داشتن از کسی،شرک به خداست ….این دیگه ضربه ی آخر بود که هر وقت از کسی ترسی داشتم یادم باشه دارم اختیار و میدم به غیر خدا و برای خدا شریک قائل میشم و حواسم باشه که فقط و فقط خداونده که فرمانروای جهان هستیه.

    خلاصه که بارها وبارها این فایل گوش کردم و میکنم که همیشه یادم باشه که من مسئول افکار و اعمال خودم هستم و نه میتونم مسیر زندگی کسی رو تغییر بدم و نه کسی میتونه مسیر زندگی منو تغییر بده.

    خیلی خیلی ممنونم اول از خدای بزرگ و مهربانم که منو هدایتم کرد دوباره به این مسیر

    ودوم از شما استاد عزیز که با بیان زیبا و آموزشاتون و از مریم جان عزیز بخاطر دلنوشته های زیبا و این سازماندهی کردن این فایلها که راه درست و بهم نشون میدین

    و سوم از خودم که تعهد دادم که این مسیر و ادامه بدم و هرروز این ردپا رو میزارم که یادم باشه که تو چه مسیری هستم و باید تا آخرش ادامه بدم

    دوستتون دارم خیلی زیاد🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: