روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 204
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز سوم…
آموخته ی دیروزم این بود که تسلیم شرایط نباشم، امروز آموختم تسلیم پروردگارم باشم
فرق این دو تفادت نوع احساس منه
تسلیم رب بودن برای من احساس عشق، یقین، آرامش، شجاعت و احساسات قشنگ دیگه مثل عزت نفس میاره،
تسلیم شرایط بودن از من یه فرد غرغروی معترض، نگران، عصبی، افسرده و سرگردون میسازه.
حالا یه کوچولو بیشتر مواظب گفتگوهای درونیم، ورودی ها و احساساتم هستم.
نه اینکه مقاومت کنم و هرلحظه مواظب باشم، نه…
احساسات منفیمو هم گاهی به پروردگارم می سپرم. درگیر نمیشم. آزاد و تسلیم جریان باشکوه جهان هستی میشم.
قدم به قدم
روز به روز
وصل به منبع بلندمرتبه و بزرگ
با درسهای یکی از واسطه ها یا بنده های زیبای خدا که انگار این درسها فقط برای من آماده و تنظیم شدن و مخاطبشون شخص خاص منه
خدایا صدهزارمرتبه شکرت
سلام به نام و امید الله روز اول
خوب میرم سر اصل مطلب
با این موضوع شروع میکنم
به چه چیزهایی باید فکر کنم و به چه چیزهایی نباید فکر کنم
((فقط آن تفکری که نتیجه اش احساس خوب و آرامش باشد فقط فقط و فقط همین))
مسئله بعدی عذاب وجدان هست بسیاری چیزها رو که ما اسم وجدان روش گذاشتیم حقیقت نیستن یعنی جز محکمات نیستند به عنوان مثال دروغ در همه جای جهان اگر از شخصی بارها تکرار شود پسندیده نیست یعنی حقیقت است ولی برخی چیزها مثل حجاب جزو حقیقت و محکمات نیست در واقع واقعیت آن جامعه است که بستگی به فرهنگ و پیشینه آن ملت دارد من اینطوری نتیجه میگیرم که اصلا چیزی بنام وجدان دروغ هست و همین طور آنچه از معنای گناه به ما گفته شده هم دروغ است (گناه یعنی من به خودم آسیب بزنم) همین حالا اگه تعریفش این باشه هیچی به اندازه احساس گناه به من آسیب نمیزنه از طرف دیگه بنظر من هیچ بشری هیچ بشری نمی تواند ادعا کند که اشتباه نکرده این اصلا جزوی از پروسه تکامل انسان هست و باید باشد حالا اگر من در چیزی که میدانم اشتباه است بارها و بارها اصرار و تکرار کنم آسیبش به خود من خواهد رسید حالا چه احساس گناه داشته باشم چه نداشته باشم که البته خداوند بسیار بسیار تواب و مهربان است و همیشه و در هر مرحله ای در بازگشت به انسان بسیار یاری خواهد رساند پس تا جایی که میتونم باید با احساس خوب و تفکر درست در احساس گناه نباشم نکته مهم دیگه بحث حلالیت هست که واقعا غلط هست یعنی به انسان یک حسه معامله گری میده که هی از این و اون آتو جمع کنه که مثلا در آخرت حلالیت بگیره و حلالیت بده که خداوند با همون آیه که استاد فرمودن که (خداوند همه گناهان را به هر مقدار و برای هرکس که بخواهد می بخشد الا شرک) این پرونده معامله گری رو برا همیشه بسته پس حق ناس منتفی هست.
موضوع مهم بعدی از آنجایی که هیچ کس نمی تواند به جای کس دیگر فرکانس ارسال کند پس نمی تواند تاثیری هم بر زندگی او بگذارد یعنی فقط زمانی اتفاقات رخ می دهد که فرکانس متناظر با آن اتفاقات از خود شخص ساتع شود و اگر من باور کنم که کسی می تواند در زندگی من خلل وارد کند و این خلل بر من وارد شود این خلل از طرف او نبوده از فرکانسی بوده که من خودم ارسال کردم و هیچ ربطی به آن بیچاره ندارد.
نکات استاد در مورد احساس گناه البته برداشت من از نکات استاد
1.من به هیچکس نمی توانم کمک کنم و توانایی تغییر هیچکس را ندارم من فقط کاری رو که فکر میکنم درسته و احساس خوبی بهم میده رو انجام میدم و باقی اتفاقات در هماهنگی های فرکانسی به قدرت الله مهربان انجام میشه در واقع اگر کمکی میشه و اتفاقی میفته توسط رب العالمین صورت می پذیره از طرف دیگه من به کسی ظلم هم نمیتونم بکنم پس احساس عذاب وجدان چرندی بیش نیست من اگر ظلمی هم کردم به خودم کردم و مرد مردانه باید بپذیرم پای تاوانش بایستم و از خدا بخام که کمکم کنه که حتما هم کمکم خواهد کرد
2.نکته بعدی اینکه خداوند من رو دوست داره این از بچگی بهم ثابت شده بارها و بارها تو زندگیم حتی یک اتفاق به ظاهر بد چه نتایج فوق العاده ای برام داشته اگر بخام یک چیز رو تو زندگیم به قطع یقین بگم اون همین جملست که خدا من رو دوست داره و اگر کار اشتباه یا گناهی رو من به عمد انجام ندهم و بارها تکرار نکنم همه چی حلله البته البته فقط اون اعمال اشتباهی که جزو محکمات کتاب خداوند هست
3.و من اگر در مدار الهی باشم یعنی به هیچ چیز به اندازه الهاماتم اهمیت ندهم خیلی خیلی کمتر اشتباه می کنم
4.و حالا اساسی ترین و مهم ترین نکته اینکه خیلی باید حواسم جمع باشه که در احساس بد نمونم و بتونم با تغییر دیدگاهم آرام آرام به احساس بهتر و بهتر و بهتر برسم در مورد این مورد که احساس گناه هست با این باور که من نمیتونم به کسی ظلم کنم آنچه کردم اگر غلط بوده در نهایت موجب رشدم خواهد شد و اگر هم که درست بوده خدارو شکر و اینکه خدا مهربانتر از آن هست که در تصور من بگنجه با این دیدگاه ها باید به احساس خوب برسم و در احساس خوب بمانم به امید الله. پایان روز اول
روز شانزدهم:
سلام به عشقای دل، درود به استاد عزیزم و همه دوستان گلم
هفته پیش تجربه ای داشتم که دلالت بر گفته های استاد داشت. هفته قبل با دوستانم سفر تفریحی رفتیم. با اینکه موقع رفت با ماشین 206 رفتیم ولی چون همون یک روز سراسر شادی و لذت بودیم از همه چیییز. از وجود همدیگه. از مکان. از هوا . از غذا و….. و یک روز رو واقعا از کم و زیاد همه چیز لذت بردیم و کودکانه شدیم.. فارغ از قضاوت مردم و ترس از تذکر نیروی انتظامی تاب و سرسره توی پارک رو آباد کردیم. شب دور هم آواز خوندیم و حال کردیم، شیطنت کردیم و از اون فضای زیبای هتل کپری لذت بردیم…
جالب این بود که در برگشت همسر صاحب ماشین به ما ملحق شد و در مسیر برگشت پس از مدت کوتاهی علامت داد و ایستاد.. اومد به سمت ما و گفت دلم راضی نشد…. بیا ماشین را عوض کنیم…. جاتون راحت نیست.. و ما با شوق و ذوق کودکانه رفتیم سوار ماشین تلیسمان ایشون شدیم…. بعد یکی از دوستان به شوخی گفت: موقع آمدن کارمند مستضعف بودیم، در برگشت مرفه بی درررد..
شوخیش توجه منو به اتفاقات و درستی قوانینی که استاد فریادشون میزنه جلب کرد.
واقعا اصل و اساس زندگی و شاه کلیدش “ لذت” است و “شادی” و “کودکانه برخورد کردن با زندگی”. به مرخصی فرستادن “منطق” و “رها شدن در جریان زندگی”
این تفاوت در نوع وسیله نقلیه و راحتی در زمان رفت و برگشتمون نشانه کوچکی از درستی آموزه های استاد بود برام.
همیشه این جمله را با خودم تکرار می کنم: “اگر استاد عباس منش تونست، پس منم حتما میتونم”
همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، سرشار از سعادت و ثروت باشیم.
امروز روز دوم سفر رویاییم؛
دریافتم که احساس قربانی شدن و مظلوم بودن دقیقا با احساس گناه و عذاب وجدان مرتبطه،
یعنی وقتی من معتقدم اگه کاری میکنم که میتونه سرنوشت و زندگی یک شخص رو خراب کنه یا من مقصر حال خراب کسی هستم، وقتی خودم شرایط بدی قرار میگیرم یا حالم بده به راحتی انگشت اتهام به سمت دیگران قرار میدم و میگم فلانی نذاشت من به خواستم برسم، یا اگه این شرایط نمی بود من حتما به اهدافم می رسیدم.
بخوام خلاصه کنم اینه که آدمها رو مسئول صددرصد سرنوشتشون نمیدونم.
منم مثل خیلیای دیگه همیشه فکر میکردم یکی به ما ظلم میکنه و ما اگه نتونستیم حقمونو بگیریم باید صبوری کنیم تا دنیای دیگه نتیجه ظلم اون و صبر ما داده شه و این مسئله منو خیلی اذیت میکرد. با خودم میگفتم یعنی فلانی میتونه آینده منو خراب کنه یا اثر بد بذاره خدا هم نشسته نگاه میکنه و میگه این دنیات که فلانی و فلانی دستکاری کردن، حالا واستا اون دنیا برات جبران میکنم!
باورم نمیشه اما هنوزم همینجوری فکر میکنم و اونقدر این فکر طی زمان تکرار شده که نسبت به کلام استاد کمی مقاومت دارم.
اما من مسیرم عوض شده، الان یه سری راهنما و جی پی اس و کلی همسفر خوب دارم که از مقاومتم خیلی کم میکنه.
بعدشم روز دومم و خودم رو تحسین میکنم که متوجه مقاومت ذهنیم شدم و نسبت به این مقاومت هم مقاومتی نمیکنم و خودم رو به جریان آرام هدایت می سپرم.
بله، اون دنیا ما اثر و ادامه رفتارهای حیات امروز رو عینی تر میبینیم اما این که یه آدم بتونه بدون اینکه من بخوام زندگی و حال خوبمو عوض کنه با قوانین مقتدرانه و عادلانه و پرمهر الهی اصلا نمی خوره
پس من از امروز خیلی بیشتر از قبل مواظب و متعهدم که بجای اینکه شرایط و اطرافیانم منو تحت تاثیر قرار بدن خودم با حال خوبم و با تغییر مسیر فکریم خالق شرایط زندگیم باشم
روز دوم سفرنامه زندگیم❤️
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم و استاد عزیزترازجانم و مریم جون عزیزم
یه حسی بهم الهام شد که باورهات خیلی ایراد داره باید این هارو پیداکنی و اصلاح کنی دومین بار غلط م این بود که به مردم این قدرت رو داده بودم ک بتونن توی زندگیم دخالت کنن و منو بدبخت کنن، خیلی استرس میگرفتم در مقابل کسایی ک بهشون این قدرت رو داده بودم ضعیف و زبون کوتاه بودم
و این باورم رو پیدا کردم سعی بر اصلاحش دارم.
من تقریبا دو هفتس ک با استاد با فایل های رایگان شروع بکار کردم، امروز با من تماس گرفتن و درخواستم برای کار رو قبول کردن و فردا باید برم سرکار، من ماما هستم و طراح سیاه قلم
امروز هم 5 تا سفارش سیاه قلم یک جا باهم گرفتم
و چن مورد دیگ….
درکل خدایا شکرت، من امروز با تمام وجودم لمس کردم به اندازه ای که باور هام درست شم نعمت و ثروت ب سمتم روانه میشه❤️❤️
به نام خدای مهربان
سلام خدمت خودم، استاد عزیزم و دوستان عزیزم
اول از همه نکات مثبت این فایل چقدر زیباست.. این طبیعت سرسبز چمنهای شاداب و سر زنده… بچههای فوق العاده ای که در کمال آزادی ای که در این کشور هست دارن فوتبال بازی میکنن و از زندگیشون لذت میبرن… این ابرهای سفید زیبا.. این هوای عالی.. این باران های همیشگی ای که مشخصه قبل از ضبط این فایل بارون اومده که انقدر طراوات و حال خوبی در فایل هست.. این برکه های کوچولو.. این حرکت موج های آب.. این درختان فوق العاده زیبا از نخل و درخت های زینتی دیگه.. تا اون ماشین ها و کیفیت بالایی که در شهر هست.. اصلا انگار خوده خوده خوده بهشته این تصاویر.. چقدر این منطقه دوست داشتنی هست.. تا مریم جان بی نظیری که نگاه مثبت و فوق العاده اش به جهان آموزه های بی نظیرش همواره امید بخش برای ما بوده که حرکت کنیم و به جرئت در مهمترین لحظات زندگیم به عنوان دستی مهربان از سوی خداوند احساسش کردم که اومده و کلی آگاهی و عملکردی رو به من نشون داده که اجرا کردنشون زندگیم رو متحول کرده (همون آگاهی هایی و عملکردی که زندگی خودش رو عالی کرده) تا استادی مهربان و فوق العاده که همواره احساس خوبش همواره زیبایی ها رو برای ما میگستراند.. چقدر دیدن لبخند و آموزش ها و اگاهی های فوق العاده این فایل رو دوست دارم.. و چقدر کفش های استاد بامزه و فوق العاده هست شکل پا هست و چقدر خلاقیت داره این شرکت بی نظیر ناکی با سرمایه گذاری فیل نایت در تولید کفش..
خب مدتی هست با اینکه دارم روی فایلها کار میکنم، یک سری تضادهایی در زندگیم دارم مثل اینکه احساس میکنم اون تعهدی که باید تو وجودم باشه که مریم جان اسمش رو گذاشتن تعهد غیرقابل مذاکره رو ندارم. یعنی خیلی سختمه که هر روز بخوام فایل ببینم نکته برداری کنم و کامنت بنویسم و اجراشون کنم و این در حالی هست که من این کارها رو مثل آب خوردن انجام میدادم قبلا ولی الان احساس میکنم از نظر باوری ضعیف شدم و در مداری نیستم که باید باشم. هرچند که همین الان هم خیلی اتفاقات خوب رو دارم تجربه میکنم ولی احساس میکنم از نظر مداری کیفیتی که لیاقتش رو دارم نداره و به یک سری تضادهای عجیب و غریبی تو زندگیم بر میخورم در زمینه انرژیکی، سلامتی، روابط که واقعا دوست دارم بنیادین حلشون کنم.. در زمینه شخصیتی احساس میکنم در مدار هدایت نیستم یعنی قبل از اینکه شرایط بخواهد بد شود حرکت نکرده ام و الان چندین بار شده که یک سری اتفاقات بد توی زندگی من افتاده در حالتی که قبلا قبل از اینکه بخواهد شرایط نامناسبی بوجود بیاد نشانهاش را میدیدم یا خودم حرکت کرده بودم و آن مسائل بدون اینکه بهشون برخورد کنم حل شده بود ولی الان این موضوع در زندگیم نیست یعنی با اون کیفیتی که میخوام نیست و چند مسئله شده که من بهش برخورد کردم و تضاد شده و از قبل برام حل نشده. دیگه بالاخره باید با خودم صادق باشم که اگر با این باورها و نگرش ادامه بدهم و در توهم تغییر بمانم، جهان اتفاقات جدیدی رو برام بوجود نمیاره. شاید در زمینههایی پیشرفت کرده باشم اما در زمینههای دیگر هم باید تمرکز بگذارم روی خودم کار کنم تا به تضاد نخورم، به همین دلیل تصمیم گرفتم بیام و سفرنامه رو شروع کنم. یک تضاد دیگری هم که بهش برخوردم این هست که من در کسب و کارم و در مسیر اهداف زندگیم حرکت کردم و به نتایج دلخواهی رسیدم اما برخی از اهداف کاری بعد از یک ماه دو ماه بی انگیزه شدم و ول شد و کلا ترکید. یا کلی ایده به ذهنم میرسه و کلی کار میخوام انجام بدم ولی هر بار از یک زاویهای به مشکل بر میخورم که باعث میشه در نهایت اون ایدهها و اون پتانسیل های فوق العاده به حالت اجرا در نیاد. در وجودم ترس هایی که ازشون گذر کرده بودم بازگشت داشته و جلوم رو گرفته مثل همون ترس از اجرای آگهی تبلیغاتی، ترس از یادگیری مهارت، یک جورایی مثل همون داستانی که استاد میگه پات روی گاز هست ولی ماشین راه نمیره شده در جنبههایی از زندگیم، در جنبه کاری سلامتی مالی و چون کارها به نتیجه نمیرسید یا بعد از اینکه به نتیجه میرسید دوباره ول میشد و نابود میشد این تضاد برام خیلی عجیب بود و همش از خودم سوال میکردم این همه آدم موفق چطوری ذهنشون رو کنترل میکنن که این نتایج این تمرکز این عملگرا بودم این درک های درست و باورهای درست رو دارن ادامه میدن و همواره پیشرفت میکنن. در مسیر درست بودن و حرکت کردن و از زندگی لذت بردن خیلی خیلی نعمت ارزشمندیه و منم میخواهم در همین مسیر باشم و اهدافم و کارهام و انگیزههام ول نشه و این خودش یک نشانه از طرف جهان برام هست که باید تغییر کنم هیچ چیز تو این جهان ثابت نیست. اینهایی که نوشتم شاید به ظاهر نکات منفی ای باشه اما دلیل شناخت نکات مثبت، همین نکات منفیه. اینهایی که نوشتم چکاپ هست، تمرکز بر منفیها نیست اینها دلیل حرکت به سوی مثبتهاست. اگر اینها رو نمینوشتم چطور میتونم بهتون بگم در پایان دور اول این مسیر چه اتفاقات زیبایی برام افتاده و چه تجارت ارزشمندی داشتم و این منفیها چقدر به مثبت شدنم کمک کردن؟ میتونید نخونید اگر حس میکنید تمرکزتون بد میشه ولی هدف نشون دادن ارزش تضاد هست. به همین دلیل به اولین نشانه ای که در وجودم بهم گفت این مسیر درسته سعی می کنم عمل کنم. و اسم اون تعهد غیر قابل مذاکره ای بود که تو گوشم فریاد زده میشد که میتونه تمام خواسته های من رو ایجاد کنه. و البته تعهد غیر مذاکره نه به معنای تلاش طاقت فرسا کردن بلکه به معنای تعهد غیر قابل مذاکره برای ایجاد نگرش و باورهای جدیدی که شاید در طول روز یکی دو ساعت هم زمان بخواهد همانطور که استاد گفت ولی نتیجه اش بسیار بسیار بزرگه. پس بزن بریم. راستی تو این مسیر من باید همیشه ورزش رو جدی بگیرم چون اراده و قدرت و انرژی ای به وجود آدم میده که به سمت تمام اهدافش حرکت کنه و انرژی و شادابی لازم برای اینکه در مسیر اهدافش بمونه رو داشته باشه. این توصیه من هست به تمام افرادی که دوست دارن انرژی لازم برای رسیدن به اهدافشون رو داشته باشن. و بین تمام ورزشهایی که انجام میدم هوازی ها از همه برای پر انرژی بودن موثر تر بوده. سلامت باشید و پایدار. عاشقتونم دوستان گلم امیدوارم که شاد و پر امید و همواره رو به جلو باشید و در مدار هدایت و روی شانههای خداوند بشینید و حرکت کنید.
سلام به همه دوستان هم فرکانسیم
هنوز خیلی اول راه هستم ولی برای اینکه به فرموده استادم سمعا و طاعتا بگویم و ردپایی از خودم بگذارم فقط میتونم بگم توی این مدت کم آشنایی احساس میکنم کم کم دارم پوست میندازم و یک زهره ی جدید به زودی از پیله در خواهد اومد….امیدوارم بتونم توی این سفر همسفر خوبی برای دوستانم باشم❤❤❤❤یک تشکر ویژه هم از خانم شایسته عزیز که به معنای دقیق کلمه واقعا شایسته و بزرگوار هستن
عاشقتونم💚💚💚
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم وتمام همراهان گرامی
روز بیست نهم
امروز وبا ایمان به خداوند واموزه های استاد تصمیم مهمی در راستاد بهبود شرایط کاری گرفته ام و وارد محیط و کار جدیدتر شدم اما نکته مهم ان با حال واحساس خوب و باعشق از مجموعه قبلی جدا شدم حتی با اینکه حقوقی پرداخت نشد ولی من کار درست را انجام دادم وبه خدا اعتماد کردم .وهجرت شغلی کردم.
من هم با ایستادن در مسیر وتغییر کردنم ونیز رسیدن به خواسته ها باوری خواهم شد برای خیلی ها
خدایا بابت همه چیز ممنونم از استاد عزیزم که با رسیدن به خواسته هاش باوری شده که میشود با عشق به راحتی وبا ایمان رسید.
هم خدا رو داشت هم ثروت هم سلامتی وهم روابط عالی
من قدم اول رو امروز اول آذر ۱۴۰۰ شروع کردم. اما چندروز قبل که با این سفر آشنا شدم خیلی مردد بودم که عزم موندن و تنبلی نکردن دارم یانه. البته چندساعت از یکم آذر گذشته چون سایت از ظهر برام باز نمیشد
زمانی که خودم رو تشویق کردم به این که لیلایی قوی و با اراده هستم و چرا من مثل خیلی های دیگه نتونم موفق شم، احساس درونیم یه انگیزه ایجاد کرد که فایل روز اول و دوم رو گوش بدم.
درست وقتی که متن روز اول رو خوندم یک کلمه سه بار از توی ذهنم رد شد، جل الخالق جل الخالق جل الخالق.
عذاب وجدان و احساس گناه چیزی بود که از وقتی شروع به خودسازی با دوره های قانون جذب کردم جای خالیش خیلی اذیتممی کرد و نمیدونستم این جاهای خالی چی میتونستن باشن. من که خیلی چیزا یاد گرفتم از داشتن حس خوب و توجه به نکات مثبت و کلی مطالب ناب که یاد گرفته بودم پس چرا سه چهار ساله نمیتونم حسمو خوب کنم؟
آره، من یه سری احساسات درونمو قایم کرده بودم و نمیخواستم باهاشون مواجه شم، من بخاطر کلی از خواسته هام تو زندگی عذاب وجدان داشتم، همش از خودم میگذشتم از ایده آل ها و خط و مرز و قوانین زندگیم میگذشتم تا اطرافیانم رو راضی نگه دارم. ولی نمیدونستم این گذشتن حس خوبی بهم نمیده. در واقع اجازه نمیدادم که بدونم. چون احساس گناهه فورا بهم میگفت فلانی گناه میده فلانی سختشه فلانی می رنجه، ناراحت نشه یا الان چی میخواد بشه و ده ها فکری که تاب و توان جسمی و روحی منو ازم گرفته بود و ناخودآگاهم جوری این احساس گناه رو در من قایم کرده بود که بالاخره با خودم گفتم منی ک اینقدر خوب دوره های جذب رو گوش میدم و گاهی تمارینم عالیه چرا اغلب حالم بده.
فایل روز اول رو حدودا شیش هفت بار گوش دادم و دوس دارم همیشه گوشش بدم.
اما یه چیز مهمتر هست اینکه استاد گفتن برای هر فایل یه یادداشت و اثری از خودمون بذاریم به نظر من هزار بار گوش دادن برابری می کنه.
من کلمات مهمی که توی این قدم ها باهاشون مواجه میشم رو در صفحه اول قرآنم می نویسم تا سوءبرداشتهایی که از دین و قانون آفرینش داشتم و نمی دونستم اطرافیانم از فرهنگ و برداشت شخصی خودشون به خورد من دادن کم کم برطرف شه و بیشتر و عمیقتر درموردشون فکر کنم.
وقتی میخوام از کلمه شجاعت استفاده کنم دلم می ریزه با خودم میگم یعنی اگه بخوام توی مسیر دوس داشتن و احترام گذاشتن به خودم شجاعت به خرج بدم قراره چه اتفاقی بیوفته؟
و در جواب به خودم میگم لیلای عزیزم، تو قدم جای قدمهای استاد و مرشدت بذار، به این راه و به ندای قلبت اعتماد کن و بعد به همه اتفاقای زندگیت اعتماد کن. دور نیست روزی که تموم این کلمات گناه و شجاعت و لذت و هرچیزی که توی سفر یاد گرفتی رو با عشق در آغوش بکشی
پس من هم مثل خیلی های دیگه که اتفاقات قشنگ و باشکوه توی زندگیشون افتاده میگم لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم. و با این ذکر باشکوه سفرم رو شروع میکنم
سلام استاد عزیز و سلام به همه ی دوستان عزیزم
من امروز روز اول از سفرنامه زندگیمو میخوام شروع کنم
ولی من تقریبا یکساله که با استاد آشنا هستم و از طریق یکی از دوستانم
مشکل و ایرادی که توی مسیرم داشتم این بود ک چون فایل های استاد رو به صورت غیر قانونی در اختیار داشتم و استفاده میکردم از مسیر دور شدم، و بقول استاد به بیراهه کشیده شده بودم تا اینکه یک چیزی توی قلبم بهم گفت تمام فایل ها رو پاک کن و از فایل های رایگان استا شروع کن. من هم این کارو انجام دادم، هرروز من بهتر از دیروزم هست، و درحال حاضر من 22 سالم، و درآمدم، تقریبا 1میلیون 500 هزار تومن ماهانس، اما از صمیم قلبم میخوام توی زندگیم از همه ی جهات پیشرفت و تغییر کنم
دیدگاهم ثبت کردم تا رد پایی از خودم ب یادگار داشته باشم❤️