روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 206
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام من یه راه گم کرده بودم که بعد از چند روز سوال از خودم که چرا جواب نمیگیرم دلم خواست وارد سایت بشم شاید نشانه ای ببینم و هدایت بشم که اتفاقی هدایت امروزمو توی سایت زدم و درباره قانون تکامل بودکه واقعاوقتی دیدم تعجب کردم انگار دقیقا داشت بهم میگفت که مشکلت اینه و توی همون فایل درمورد روز شمار صحبت شد و دلم خواست این فایلها رو دنبال کنم باورتون نمیشه احساس میکنم خداوند دعوتم کرده و میخواد روشنایی هایی که بود ومن نمیدیدمو برام اشکار کنه من احساس میکنم از درون تهی بودم ولی الان با کمک استاد عزیزم دارم خدایی که تا الان در قلب من بود ولی من متوجه اون نبودم و همیشه دنبالش میگشتم رو حس میکنم
روز نوزدهم:
سلام به استاد عشق و همه عزیزان جان
“انتخاب ما حاصل باورهای محدود خودمان است”
دوست داشتم در رابطه با موضوع این روز یک خاطره از خودم که مربوط به حدود 8 سال پیش هست را برای دوستان تعریف کنم:
چند سال قبل مبلغی پس انداز داشتم که می خواستم برای خرید یک سرویس طلای کم اجرت به منظور سرمایه گذاری هزینه کنم. وقتی برای انتخاب به پاساژ طلا رفتیم، از آنجایی که من اصولا به سنگ و جواهر علاقه و کشش بیشتری دارم تا فقط به طلا، همش نظرم به سرویس های جواهر جلب میشد. شوهرم گفت خوب آنچه دلت می خواد رو بخر.. ولی من می گفتم نه، چیزی می خوام که موقع فروش زیاد ازش کسر نشه و برای سرمایه گذاری مناسب باشه. (حاصل فکر فقیر و عدم باور فراوانی)
پشت ویترین یکی از خفن ترین مغازه های پاساژ که عموما جواهرات خاص را می آورد، یک نیم ست زمرد و برلیان نظرم را جلب کرد. وارد مغازه شدم و از نزدیک و با ذوق دیدمش . فوق العاده خاص و جذاب بود… نمونه اش را نه قبل و نه بعد از اون توی هیچ جواهر فروشی ندیدم…. وقتی برام قیمت کرد حدود 9 و نیم میلیون میشد.. که از بودجه سه چهار میلیونی من خیییلی بالاتر بود.. اون روز که به نتیجه نرسیدم.
دوباره چند روز بعد برای انتخاب و خرید سرویس طلا رفتیم.. بعد از کلی گشتن دوباره به همان مغازه رسیدیم . از پشت ویترین یک سرویس برلیان دیگر نظرم را جلب کرد. وقتی قیمت زدیم این سرویس 7 و نیم میلیون میشد. نهایتا قرار شد که چندتا دونه انگشتر را هم بفروشیم و یک چک هم برای اولین ماه بدهیم.
وقتی معامله اوکی شد.. یهو به شوهرم گفتم این نیم ست رو ببین، از این خوشم اومده بود. مغازه دار از پشت ویترین آورد و من دوباره امتحانش کردم. شوهرم گفت خوب این را بردار قیمش را که گفتم گفت نه دیگه اینو اصلا نمیشه خرید. گرون هست…
طلافروش دوباره برام قیمت زد گفت نه .. دوتا از این داشتیم. این یکی 6 و نیم میشه… و ما خوشحال و سرخوش از اینکه هم خوشگلتر هست و هم نیاز به مقروض شدن نیست…خلاصه فاکتور کرده و به خانه آوردیم…
آن شب و فرداش چندبار انداختم و جلوی آینه رفتم… خداااااای من … اصلا نمی تونستم بپذیرمش.. حس می کردم خیلی زیادی شیک هست و با ما جور نیست… از اینکه من چنین چیز خفنی دارم و خواهرهام و دوستام ندارند حس شرمندگی می کردم… اصلا بدجور روی مخ من یورتمه میرفت… تا فردا شب با خودم درگیر بودم نهایتا به شوهرم گفتم ؛ می خوام برم عوضش کنم اون یکی سرویس برلیان را بردارم.. گفت چرا؟؟ گفتم این با هر لباس و چیزی ست نمیشه اون ساده تر هست بهتره. گفت باشه اگه قبول کنه میام برات چک میدم . خلاصه رفتم و عوضش کردم و بی زحمت باقیش را چک دادم… برای همین ماه بعد با کمبود بودجه برای مخارج جاری مون هم مواجه شدیم… تا اینجا را داشته باشید
(گاهی آدم با فرکانسی که داره جذب می کنه ولی به دلیل نداشتن عزت نفس یا یکسری باورهای غلط با دست خودش به باد میدهد و اجازه پذیرشش را نمیدهد… متاسفانه این مورد تو زندگی من چندین بار اتفاق افتاده است. )
سرتون را به درد نیارم.. چند ماه بعد عروسی برادر شوهرم بود و من خوشحال سرویس برلیانم را انداختم . ولی آخر شب متوجه شدم یکی از گوشوارهام افتاده و آن شب و فرداش کل ماشین و خونه و حتی حیاط تالار را گشتیم ولی پیدا نشد که نشد…
همه نااااراحت بودن و اعصابشون خورد شده بود . ولی من می گفتم حتما باید گم میشده.. انشاالله به دست کسی بیفته که گرهی از کارش باز کنه و ناراحت نبودم.. اصلااااا
4 ماهه بعد آخر شب در حال وب گردی به داستانی بر خوردم: داستان ماهیگیری که ماهی های بزرگی می گرفت ولی چون ظرفش کوچیک بود مینداخت تو آب .. یکی پرسید چرا میندازی تو آب؟ گفت ماهی تابم کوچیکه… طرف گفت خوب ماهی تابه بزرگ بردار؟؟؟؟؟
آن شب بلندبلند تنها با خودم می خندیدم و یاد گوشواره ام افتادم و سرویس نیم ست خاص و بی نظیری که به خاطر کوچکی ظرف وجودم پسش زدم… با خودم گفتم خدایا مرررسی گرفتم منظورت رو… دمت گرررم.
با خودم گفتم پس از امشب به بعد ممکنه دیگه پیداش بشه. اگرم نشد درسش مهم بود برام
و جالب اینجاست که یک ماه بعد بچه ها به طرز عجیبی پیداش کردند و فکر کرده بودند گل سر هست و یک ماه پشت شیشه عقب پراید انداخته بودنش..ولی به من برگشت
و همیشه این داستان برام زنده هست و باز با اینکه گاهی چنین تصمیمات مشابهی می گرفتم ولی سریع تر متوجه خلا و اشکال خودم میشم و حلش می کنم…
واقعا همیشه همه چیز هست.. .همیشه همه چیز را خداوند به شرط اینکه بخواهیم و فرکانسش را ارسال کنیم برایمان مهیا می کند… چالش من به شدت در دریافت بوده و پذیرش نعمت و برکتی که خداوند برام فرستاده که این را هم دارم با کار بر روی عزت نفسم بالاتر میبرم.
خواستم این داستان را براتون تعریف کنم که چطور اتفاق ها در جهت عدم اگاهی ما و ضعف باورهامون می افته و چطور بعد از روشن شدن چراغ در ما خود به خود رفع میشه.. و اینکه استاد میگن بهترین کار، کار روی باورها و کار روی خودمون هست بی دلیل نیست… این خودبه خودی به صورت کاملا حیرت انگیزی اتفاق می افتد.
همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، سرشار از سعادت و ثروت باشیم.
سلام و سپاس به همه بچه های دوست داشتنی سایت خدایا شکرت چقدر این فایل های صفر نامه برایم دوست داشتنی تر و مفید هستند انگار با یک قدرت جدید یا یک آگاهی قابل هضم که به من قدرت بیشتری میدهد وباعث میشود که من به راحتی بتوانم از مسائل و ترمزهای که جلوی پیشرفت من را گرفته است رهایی پیدا کنم من این فایل ها را ۲سال پیش هم می شنیدم اما قدرت و درکی که امروز به من میدهد چندین برابری است که نگو
به راحتی میتوانم با شنیدن این فایل ها سوراخ های سطلم را بگیرم و جلوی نشتی انرژی و وقت و هزینه های جانبی رو بگیرم
خدایا سپاسگزارم استاد ممنونم
این روزها حال و احساسم خیلی بهتره درآمدم بیشتره از شغلم احساس رضایت دارم و زمانی که کار میکنم احساس خوبی دارم
دوستان خوب رزیادی پیدا کردم و تسلیم شده ام تسلیم خاست ارده خداوند به اندازه ای که درکش کردم
و از خودش می خواهم که نواقص شخصیتی من و کمبودهای اخلاقی من را کم رنگ و برطرف کنه. تا بتونم به کسانی که خسارت زده ام جبران خسارت کنم
خدایا شکرت شکرت شکرت
خانم شایسته تو فرشتهی پارادایس هستی 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
سلام ب همه هم فرکانسی های عزیز و خانواده عباس منش🌺
من روز اول هستم و ب مدت ۳ ماه هست ک در این سایت هستم و کم و بیش ب خواسته هام رسیدم اونایی ک درموردشون باور درست داشتم و از خداوند متعال خواستم ک بهم کمک کنه تا دوره ی ۱۲ قدم استاد عباس منش رو بخرم اول میخواستم از همسرم بگیرم بعد ک بخش حل مسائل زندگی شما هدایت شدم فهمیدم ک تا تنها خودم این پول رو خلق نکردم اماده دریافت ان نیستم و بعد ب اینجا هدایت شدم و درس امروزم این که ب خودم باید اعتماد کنم و باور کنم ک :
_من خالق زندگی خود هستم
_جزیی از خداوند متعالم
_من انقدر ارزشمند هستم ک اشرف المخلوقاتم
_خداوند بخاطر خلقت ما ب خودش تبریک گفت
_من انقدر پیش خدای مهربانم با ارزش هستم ک مرا هدایت کرد ب راه درست نه راه گمراهان
_من انقدر ارزشمند هستم ک در هر جنبه ای عالی باشم ثروتمند، سالم، روابط عالی، ارامش
_ثروتمند شدن خداپسندانه ترین کاره
_تمام پیامبران و امامان ما (و صالحین) ثروتمند بودند در زمانه خود
_ من نه میتوانم ب کسی آسیب برسانم ونه خیری جز انکه خودش بخواد
_ اگر کسی قصد اسیب ب تو را دارد تو فکر کن بهت سود میرساند(عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد)
_من با نیت خوب و عمل صالح خودم راشکوفا و برعکس با نیت شر فقط خود را از بین میبرم
چون احساس خوب =اتفاقات خوب
پس من توانایی:
۱ خلق ثروت رادارم
۲ من هرجا ک برم و از همه جا برایم مشتری میاید و پول از درودیوار وارد زندگیم میشه
۳ اندازه دستیابی من ب ثروت با یک فرد میلیاردر ب یک اندازه است ولی او ظرف وجودش بزرگتره (اعتماد به نفس)
۴ خداوند حامی افراد ثروتمنده
۵افراد ثروتمند همیشه شاد و ارام اند
۶ بی نهایت فرصت برای ثروتمند شدن من وجود دارد 👇
و درنهایت میگم ک :
و توکل الی الله و کفی ب الله الوکیل
پس ب خداوند توکل کن و خداوند وکیل و محافظ توست و این بس است.
🤲در پناه الله یکتا شاد، ثروتمند ، سالم، خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید❤️🌱
روز هجدم:
سلام و سپاس از بابت وجود نازنین استاد گرانقدر، مریم شایسته دوست داشتنی و همه عزیزان همسفرم
یکی از جملات نابی که از استاد شنیدم این بود که “همه انسان ها به یک اندازه به منبع ثروت و نعمت دسترسی دارند” . اصلاً باورهای فراوانی استاد غوغااااا می کند.
وقتی این باور را در خودم گسترش دادم که همه چیز به صورت یکسان وجود دارد و همه ما به مهمانی خدا دعوتیم و به خوان پر فیض و برکتش، چطور می توانم به دیگری که بهره بیشتری می برد خرده بگیرم…. حتی اگر بی انصاف و ظالم باشد و زیاده از حد وبه ستم سهم دیگران را بردارد، خدشه ای بر اصل ماجرا نیست، چرا که با خوان پر نعمت و برکت خداوند طرفیم که هیچ پایانی ندارد.. گاهی فقط لازمه جامون رو عوض کنیم..از این سمت میز بریم یک سمت دیگه
هست … هست… همه چی هست… واسه همه هست….
استعمارگر، استثمارگر، استکبار جهانی، غارتگر، آقازاده، دزد، حق خور و….. قدرتی برای بهره نبردن من نداشته، ندارد و نخواهد داشت… آنچه حق الهی من است به من خواهد رسید… به شرط داشتن خواسته، به شرط تقویت باورهای قدرتمندکننده به منبع اصلی رزق، به شرط داشتن باور فراااواااانی…
باور فراوانی، که هر بار به خودم یادآوریش می کنم یک چراغی دیگه تو قلبم روشن میشه و یک نقطه سیاهی و ترس کمتر
همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، سرشار از سعادت و ثروت باشیم.
روز هفدهم:
سلام خانم شایسته عزیز و نازنین …
بله منم از کودکی همیشه به دنبال زندگی بهتر و فراتر از چیزی که در محیط من را احاطه کرده بود، بودم و این روند با افت و خیز همچنان ادامه داشته و دارد. و شوق به یادگیری خصوصا در حوزه های معنا داشتم.
برایم مسجل شده که هربار عنان امورم را به دست قلبم سپردم و بهش اعتماد کردم نفع بردم و از زمانی که منطقی و عقلانی شدم و به عنوان یک خانوم عااااقل از سوی دیگران تایید گرفتم، چقدر روحم دچار سرگردانی و ضعف شد و در پی آن دنیای بیرونم
و چه آسیب هایی که به روانم خورد.
وقتی میشنوم که استاد عباس منش از کجا و کی شروع به گسترش آموزه هاشون کردند و در یک قدمی من بودند، داغ دلم تازه میشه.. چراکه در آن زمان با پانهادن در مسیر ناصحیح و گوش ندادن به ندای درونم موجبات افت فرکانس و مدار خودم را فراهم کرده بودم.
در نهایت تا جایی پیش رفتم که باز هم در پی کشیده و اوردنگی های روزگار تصمیم به بازسازی خودم گرفتم. و از کسی به صورت اتفاقی اسم استاد را شنیدم، سرچ کردم و با پیشنهاد دوستم عضو سایت شدم ولی وقتی در مدار نباشی طبق قانون نمی توااانی بهره ای ببری حتی اگر در لب چشمه باشی. همیشه کامت خشک و آتشین و تشنه خواهد ماند.
با اینکه انگاری خدا می خواست یک راه جهشی را به من هدیه بدهد. به قول خودم تقلب برسونه. ولی باز من از اعتماد به قلبم و نشانه ها ترسیدم . البته میدانم که انسان باید مسیر تعالی را پله و پله طی کند همان طور که پله پله به زوال می رویم..
خدا را شکررررر که تصمیم گرفتم و در مسیر موفقیت و خودشناسی پانهاده و ماندگار شدم و بالا آمدم. تا پس از یک تغییر تقریبا بنیادی فضای روحی و فرکانسیم مناسب این آموزه ها و این سایت و همراهی با خوبانی چون استاد و شما و همه عباس منشی ها شد. و الان همراه تقریبا هرروزه سایت هستم.
خداوند را از عمق وجودم سپاسگزارم بابت این مسیر نورانی. بابت این ذهن آرام. بابت این آرامش و تعالی ای روزافزون. دعاگوی تک تک تون هستم.
همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، سرشار از سعادت و ثروت باشیم.
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که لیاقت دریافت چنین آگاهی هایی را دارم و روزم را با چنین آگاهایی آغاز میکنم
از دیدن این فایل که ترکیبی بود از مناظر زیبا، صحبت های همیشه آگاهی بخش استاد و اهنگ خیلی زیبا در اخر فایل حسابی لذت بردم
من شخصا خیلی اهل کامنت گذاشتن نیستم اما بعد از صحبت های استاد در این فایل تصمیم گرفتم بعد از دیدن هر فایل حتما برای خودم یک جای پا بگذارم تا در اینده مسیر تکاملی خودم را بهتر متوجه بشم.
یک تکه از متن آهنگ زیبا
“؛مثل خورشید شدی نورانی این تو بودی که وجودت تاببید”
سلام براستاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
من با توجه به فرمایشات استاد از امروز روزه ی توجه به نکات مثبت گرفتم …..اول فکر میکردم خیلی مشکل نباشه اما با توجه کردن آگاهانه متوجه شدم باید خیلی تلاش و دقت کنم تا بتونم توجهات منفی رو حذف کنم و بجاش مثبت نگاه کنم
ابتدا اول صبح ده مورد از نعمت های خدا رو که به خاطرش خیلی سپاسگزار بودمرو نوشتم و بعد شروع به کار روزانه کردم
خیلی فایل مفید و کاربردی بود
واقعا احساس میکنم دیدگاهم به اطرافیان و حتی اجسام دور وبرم فرق کرده
دائم در تلاش هستم که فکر های منفی رو لز خودم دور کنم
تصمیم گرفتم برای سه روز روزهی توجه به نکات مثبت بگیرم
امیدوارم موفق بشم و اون رو تبدیل به روزه یکماهه بکنم و …….
باز هم از اینهمه عشق که به ما میدین ممنونم
😘❤❤🤍❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
بنام الله مهربان
ردپای روز پنجم ١۴/٩/٧
از مهمترین عوامل رشد همین صحبتهای استاد بود برای انسان باید اینطوری باشه که همیشه و همیشه بدونه میتونه بهتر ازین که هست هم باشه و این چیزی هست که اگه به درون خودم خوب گوش کنم صداش رو می شنوم هیچوقت حالم اندازه زمانی که کاری انجام میدم خوب نیست یعنی جهان بهم میگه حرکت کن حرکت کن حرکت کن اون چیز هایی که من ازین فایل برداشت کردم اولا حالا میخام چکار کنم برای بهتر شدن و خداوند بهم الهام خواهد کرد چیزی که در من احساس خوبی ایجاد میکنه کاری که الان باید در آرامش انجام بدم و بهش برسم یک فایل از استاد رو یادم هست که گفتن اگر من باورهای درستی داشتم شاید لازم نبود برم بندر و اون همه سختی بکشم واقعا درسته اولا که تصمیم میگیرم از امروز جدی روی اهرم رنج و لذت کار کنم و کارهایی رو که بهم الهام میشه رو در آرامش انجام بدم و به رب خودم اعتماد کنم این جمله خیلی مهم هست قبل ازین که اوضاع ناجور بشه باید حرکت کنم من باید یک قدم جلوتر باشم…
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم و دوستان هم فرکانسی
مدتیه که دنبال ترمزهای ذهنی در باورهام هستم. چیزی که متوجه شدم اینه که من احساس لیاقت نمیکنم و بارها وقتی در حیطه شغلیم کاری انجام دادم و هزینه کمی بیشتر از انتظارم از مراجع گرفته شده با خودم میگم این مقدار هزینه برای یک ساعت مشاوره زیاده درصورتیکه همین افراد در مراکز دیگه هزینه های هنگفت تری میدن برای مشاوره و خودم رو لایق درآمد بالا نمیدونستم.
چند وقتیه دائم به خودم میگم فریبا تو کار با کیفیت ارائه میدی و لایق درآمد بالا هستی و خدا رو شاکرم که طی این مدت کارم رونق بیشتری گرفته. قدم دیگه ای که برداشتم این بود که تصمیم گرفتم برای افراد غیرنیازمند کار رایگان انجام ندم. قبلا نیروهایی می آمدند تا مهارت و حرفه بنده رو یاد بگیرند و به صورت رایگان آموزش میدادم. اما الان تصمیم گرفتم رایگان این کار رو انجام ندم. چون متوجه شدم آدمها وقتی کاری رو به صوزت رایگان در اختیارشون قرار میدی ارزشش رو نمیدونن. من قطعا زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم پس ترجیح دادم که از حرفه و تلاشی که کردم پول در بیارم در غیر اینصورت این کار رو انجام ندم.
خدارو هزاران مرتبه شکر
دوستتون دارم