روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 212
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
امروز ۸ دسامبر ۲۰۲۱ ساعت ۲.۲۲ صبح هدایت شدم به سفرنامه و تعهد میدم که شروع کنم.
من ۱۲ قدم تا قدم ۱۰ پیش رفتم روانشناسی ثروت ۱ را خریدم و تموم کردم عزت نفس را خریدم اوضاعم خوبه ولی باید خیلی روخودم کار کنم ولی احتمالا هنوز تمرینها را درست باور نکردم:
۱. نتونستم ورودی ثروتم را بیشتر کنم نمیدونم چه باورهایی دارم ولی باید این باورها را جایگزین کنم باباورهای خوب
۲.توحیدی مشکل دارم
۳. نگرانم ترس دارم
۴. عزت نفس مشکل دارم
۱. ازدرو دیوار پول و ثروت وارد زندگی من میشه نمیدونم چطور
بینهایت پول و ثروت هست
خدا دوست داره من ثروتمند بشم پس میشم
درامدم چندین هزار برابر بیشتر از مخارجمه
همه ادمها دارن برام پول میسازن
کارههای با درامد عالی و راحت و اون کارهایی که من عاشق هستم برام پول میسازن
رزق خودش دنبال من میاد
۲.خدا داره منو میبینه
خدا قدرتمنده
خدا همونی که داره منو میبینه همونیه که کل جهان تو دستشه باور کن
کار برای اون نشد نداره جایی که الان هستم مهم نیست
خدا برام پول میشه
خدا برام ثروت میشه
خدا برام قدرت میشه
خدا برام ابرو میشه
خدا برام عزت میشه
خدا ربه کم کسی نیست
۳. همه چیز خوب پیش میره
ثرومند میشم
سلامت میمونم
موفق میشم
ارزوهام میرسم
راحت میرم میخوابم و دل را به خدای همیشه بیدارمیدم
۴. من بهترینم
من عالیم
خدا با منه
خدا دوستم داره
من توانمندم
نظر دیگران برام مهم نیست
خدا همراه منه
خدا تنهام نمیذاره
ازخودم و خدا راضی ام
تا اینجا هم عالی اومدم افرین به خودم
ممنون
دوستان شما هم اضافه کنید
به نام خدا
خداروشکرکه روزهفتم سفرنامموشروع کردم
سال های زیادی ورزش میکنم ومراقب تغذیمم نزدیک ۴سال میشه اصلانوشابه نمیخورم ازسس وغذاهای بیرون وهرچیزی که باطبیعت بدن من سازگارنیست دوری میکنم و حس خیلی خوبی دارم وقتی آبمیوه وسبزیجات ،روغن های گیاهی وغذاهای بخار پز می خورم وخیلی هابهم میگن مگه چقدرمیخوای عمرکنی هرچی دوس داری بخورحالشوببر ولی اونانمیدونن خوردن غذاهای مضربرای من نه تنهالذتی دیگه نداره بلکه خیلی احساس بدی پیدامیکنم وقتی میبینم چطوری بالذت تغذیه های نامناسب واردبدنشون میکنن
من ناخودآگاه برای سلامتی جسمم اهرم ورنج لذت رودرذهنم به خوبی برنامه ریزی کردم امامهم ترازجسم
روح من هست واگاهانه جلوخیلی ازورودی های نامناسب روگرفتم
ازتلویزیون که باورهای محدودکننده واخباروسریال های بی سروته داشت دوری کردم حیف اززمان وانرژی که صرف اینابشه
ازموزیک های غمگین که اشکمودرمیاوردوحس غم ودلتنگی وباورهای نامناسب میداددوری کردم عوضش موزیک های لایت وآرام بخش گوش میکنم که به من آرامش وامیدمیده وتجسم میکنم آینده ی قشنگمو
ازفضای مجازی وآدم های نامناسب که به من چیزی یادنمیدن دوری کردم
وخالی کردم فضای ذهنم روازداده های بی ارزش وجاشوباپادکست های استادعباسمنش وسریال سفربه دورامریکاوانجام کارموردعلاقم نقاشی وسپاس گزاری برای داشته هاوخواسته هام وهرروزیه برگ ازسفرنامم روپرمیکنم وخداروشکرمیکنم برای تک تک قدم هایی که تابه این جابرای کنترل ورودی های ذهنم انجام دادم .
به نام خدای یکتا
خداروشکرمیکنم رو ششم ازسفرنامم روشروع میکنم باداستان خودم ازعدم درک قانون تکامل درروند
یادگیری درکارموردعلاقم طراحی هایپررئال
چقدرمهمه همیشه برای هرکاری که میخوایم شروع کنیم قدم اول روبه یادداشته باشیم مثل یادگیری زبان فارسی که ازالفباشروع میکنیم نه ازقواعدودستور زبان
وقتی عجله میکنیم به جایی هم هدایت میشیم که عنصرعجله وعدم رعایت تکامل قانون تکامل هست چیزی که تو باعجله درخواست کرده بودی برات باعجله مهیا شده بدون این که خودت بفهمی من درکلاسی ثبت نام کرده بودم که اموزش رواز اجزای چهره استارت زده بودنه ازمبانی واصول پایه که خودت فردابتونی صدتاچهره کارکنی نه فقط مدل هایی که تو کلاس تقلیدکردی ازاستاد هرچقدرزمان میرفت جلوترمن احساس خلابیش تری میکردم چون مباحث برای من سنگین بودو اعتمادبهنفسم کم ترمیشدکه چرا انقدر درک مطالب سخته چرا نمیتونم یه طرح دیگه روبه سادگی خلق کنم نمیفهمیدم ایرادکارکجاست انقدرپیش رفتم تا ذوق وشوقم تبدیل شدبه یه سوال توذهنم که نکنه این کارموردعلاقت نیست چراانقدربا بی حوصلگی وبی میلی میکشی اون همه ذوق کجا رفت ودوباره میگفتم چرامن نقاشی رودوس دارم چون روزهایی توذهنم تداعی میشدکه باتمام عشق ولذت میکشیدم وخلاصه من موندم بایه کولباری سردرگمی، یه عالمه سوال وچراوکم شدن اعتمادبه نفسم چیزی که باتمام وجودم بهش اطمینان داشتم که دوسش دارم وتوانایی فوق العاده ای دارم ولی خودمون به روند رشدمون لطمه میزنیم وقتی درک نمیکنیم قانون رو وچقدرجالب بودبرام قبل این که لایواستاددررابطه باقانون تکامل بودروگوش کنم من این جمله روبه خودم گفتم که خدایامنوبرگردون به همون روزایی که بچه بودم وباچندتادونه مدادرنگی نقاشی میکشیدم بدون این که هیچی بلدباشم نمیخوام حرفه ای بشم فقط میخوام لذت ببرم وروزی که لایواستادگوش کردم که گفت آدمی که قانون تکامل رعایت نمیکنه میگه خدایامنوببربه نقطه ی صفر اندام ایده آل نمیخوام فقط بدن دردنداشته باشم ،پول نمیخوام فقط سردرد نداشته باشم من یاد خودم افتادم که ناخودآگاه به خودم میگفتم که
منوبرگردون به همون روزای بچگی که بالذت وعشق نقاشی میکردم
امیدوارم مفیدوتاثیرگزارباشه براتون.
رد پای روز اول :
سلام و درود میفرستم به استاد عزیزو مریم جان شایسته بخاطر تک تک ثانیه هایی که دارن انرژی میذارن واسه ثبت این آگاهی ها. امروز۱۸ آذر سال ۱۴۰۰ صبح ساعت ۷:۷دقیه اس که من دوباره بلند شدم که باخودم عهد ببندم که متعهدانه تر به ساختن خودم نگاه کنم و عمل کنم به آگاهی ها و هدایت شدم به این سری فایلهای روزشمار تحول زندگی من. این چیزا رو تو دفترم دقیقا با ساعت و روز و اینا مینویسم که یادم بمونه. ایندفعه به گفته ی استاد اومدم که رد پا از خودم بگذارم و این زنجیره ی انرژی مثبت رو ادامه بدم توی سایت. واسه شما فرقی نمیکنه اصلا که این سری فایلها یا حتی کامنت من مال چه زمانی و چه سالی باشه. هر زمان که به این فایل هدایت شدی دقیقا مثل من و یه تعهد جدی گذاشتی رو ساختن خودت و آینده ات و همه جنبه های زندگیت، بهترین زمان. اینو بگم که من نتایج خوبی فقط توی مدت ۴ ماه که شروع به تغییر جدی توی شخصیتم کردم گرفتم. تو روابطم با همسرم و دیگران. توی بحث مهاجرت به جایی که دلخواهم بوده رفتم و الان از اون جا دارم کامنت میذارم😍 توی خیلی چیزای دیگه اونم فقط با فایلهای رایگان اونم فقط با هدایت پروردگارم.و توی این مهاجرت من ،از اونجایی که کنترل ورودیهای ذهن توی لحظه به لحظه ی زندگی روزمره خیلی حیاتیه و اینکه اگه بد باشه و من باورشون کنم واویلاس و دوباره غرق میشم و سیر نزولی پیدا میکنه اتفاقای خوب زندگیم جدی نگرفتم این قضیه رو و توی ناراحتی الکی موندم حالا در ادامه میگم چه ناراحتی که هنوز هم بعد ۲ هفته باهامه ولی خییییلی کمه و تصمیم گرفتم که دوباره اون تعهد رو جدیتر و با ایمان بیشتر اجرا کنم و از خدا هدایت خواستم که اومدم به این فایل و البته داره درآمدم هم کم کم بیشتر میشه یعنی ماه پیش یه مقدار ناچیز بود و اینماه خب خدا رو شکر بیشتر شده و تصمیم دارم از دوره عزت نفس شروع کنم به خرید و این افزایش درآمدم یعنی اینکه تو این قسمت دارم خوب کار میکنم😍 و خوشحالم. یه نکته در مورد اون سیر نزولی که گفتم رو میخوام توضیح بدم. توی همون بحث مهاجرت من به شهر دلخواهم که یه سری توجهات بیدلیل من باعث شد الکی خودم خودم رو ناراحت کنم و قانون رو کمی سست ببینم همون موقع طبق این عادتم فوری اومدم نوشتم که سارا این یه تضاده پس تو از این تضاد چی میخوای؟ بعد یهو تو ذهنم یه چراغ روشن شد و خیلی واضح شد واسم که بببییییین اینی که تو ازش ناراحتی اتفافا خیلی عالیه چون باعث شد یه ترمز دیگه رو کشف کنی و وقتی یه ترمز دیگه رو کشف میکنی یعنی یه قدم میری جلو. ایول سارا دمت گرم که انقدر خوب تحلیلش کردی واسه خودت. خب بعد از اون اومدم دیگه آگاهانه رو رفع این ترمز کار کردم(ترمز در مورد مهاجرتم واسم پیش اومد: از تلاش های منفی بعضی ها واسه اینکه ما مهاجرت نکنیم از اون شهر متنفر شدم و هر وقت صحبت میکردن به شدت ناراحت و عصبی میشدم.اینم بگم که همه کارهامون اوکی بود و دیگه میخواستیم بریم و اصلا حرف اونا تو تصمیم ما اثری نداشت ولی بدم هم میومد که چرت و پرت میگفتن که بمونید کجا میخواید برید شهر گرونیه همینجا بمونید بریت تو غربت که چی بشه ما فلان میشیم اگه برید و از این جور شرک ورزی ها)خلاصه با کشف این ترمز فهمیدم که این که انقدر منو عصبی کرده و هر دفعه هم از این قسمت ضربه میخورم پاشنه آشیلمه و باید روی عزت نفسم و باورهای توحیدیم و اینکه جهان مسخر منه بیشتر کار کنم. که الان هم همین تصمیم رو دارم و میدونم بعد از این سری فایلا اتفاقات بهتری میوفته بازم و مدارهای بالاتری رو تجربه میکنم. دیگه سخن کوتاه میکنم تا فایل بعدی و رد پای بعدی. ممنونم از همه
سارا وفادارنژاد
روز هفدهم سفر رویاییم
من نمیدونم این همه نماز خوندم چی رو بدست بیارم وقتی بواسطه این نماز این همه ذکر الله اکبر رو تکرار میکردم اما توی عمل و روزمرگیم همه رو از خدا بزرگتر و تواناتر میدیدم، پی به دلسوزی و عشق خدا به بنده هاش نبردم.
چرا این همه از این خدا می ترسم و فکر میکنم خشمش از مهرش خیلی بیشتره
چرا هنوز نتونستم بشناسمش؟
چرا هنوز نتونستم با تمام وجود بهش توکل و تکیه کنم؟
چرا هنوز فکر میکنم دیگران میتونن زندگی و آینده منو خراب کنن دستکاری کنن؟
چرا هنوز احساس ضعف و ترس دارم؟
شاید چون مثل شما قرآن رو با دقت بیشتر نخوندم
نخواستم با خدای خودم تنها باشم
طعم شیرین بندگی رو نچشیدم
من اینجام تا همه اینها رو تجربه کنم، تا با برداشتن قدم های کوچیک مسیرمو عوض کنم…
تا بیشتر بشناسمش
اصلم و خودم رو
ببینم درک کنم لمس کنم و با تمام وجود حسش کنم و طعم شیرین لذت بندگی و وصل شدن به آفریدگارم رو بچشم
الهی توکل بر کرم خودت
ردپای روز پانزدهم من
امروز میخام از پروردگار مهربونم درخواست کنم تا اجابتم کنه از صمیم قلب میخام که هدایتم کنه یاری ام کنه که جدی جدی جدی روی باورهایم کار کنم و با ایمان کامل به اونها عمل کنم که عمل آبروی ایمانه من تا اونجایی که خودم فکر میکنم تونستم روی باورهایم و کنترل ورودی هام با جدیت کار کنم ولی از خودم راضی نیستم تو این روز تجدید پیمان میکنم گرچه هر روز این کار رو انجام میدم که با جدیت هرچه بیشتر روی باورهایم کار کنم و خدا میدونه هیچ کاری به اندازه این بهم لذت نمیده. خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی وهمه عزیزان در این سفرنامه⚘😍
بنا به تعهدی که دادم بعد از گوش دادن به اولین فایل بینظیر سفرنامه، آگاهی که فقط من نویسنده بودم و جملات خودشون پشت سر هم و تند تند میومدند تا من نشر بدهم رو مینویسم
باید هر روز به خودم یادآور بشم که :
من آدم با ارزشی هستم
خدا عاشق منه
خدا منو خلق کرده و همه جا کنار منه
من خوش قلبم و برای همه خوبی میخوام پس طبق فرکانس هستی خوبی خوبی بیشتر میاره 🥰😍
خدا در هرلحظه داره در گوش من نجوا میکنه که سحر ،عزیزم من عاشق تو هستم از هیچ چیز نترس و نگران نباش ، در هر مسیری که قدم بگذاری من کنارت هستم و مسیر هارو برات هموار میکنم
اگر راه پر پیچ و خم بود و دید کافی نداشتی نترس ، قدم بردار آنوقت میبینی که مسیری خوش اب و هوا و خوش منظره در انتظار تو بوده
آتوقت میبینی که من هرگز اجازه نمیدهم در سختی به اهدافت برسی
من همه وقت حتی در زمان خواب کنار توام و حواسم به تو هست
فقط کافیه به من ایمان بیاوری و از من درخواست کنی آنوقت میبینی که جهان مسخر توست تا به هرکجا که میخواهی برسی
از اشتباهاتت نترس چرا که هیچ اشتباهی در این جهان بی حکمت و بی علت نیست هر اشتباه ،درسی درونش دارد و با دریافت درست وارد مرحله بعدی زندگیت میشوی
من همواره با توام هر لحظه
میخواهم بدانی که هرچیزی را که میخواهی من از قبل برایت کنار گذاشتم فقط کافیست کمی بیشتر دقت کنی و بدون ترس قدم به جلو بگذاری تا به تک تک خواسته هایت برسی
تو سحر ناز منی
تو عشق منی
من عاشقانه دوستت دارم و هرلحظه با دیدنت به خودم افتخار میکنم تو چرا به خودت افتخار نمیکنی؟
تو چرا از دیدن خودت درون آینه لذت نمیبری؟
بدان که هرکسی که وارد زندگی تو میشود به درخواست توست اما هرگز اجازه نمیدهم به تو کوچکترین آسیبی برساند نگران نباش چرا که اول خلقت این اصل را در وجودت نهادینه کردم که خالق زندگیت تنها و تنها وتنها خودت هستی و دیگران تنها دستانی از دستان من هستند برای رساندن تو به خواسته هایت تا تو را هر چه بهتر و سریعتر به من وصل کنند
سحر عزیزم هرطور که میخواهی زندگیت را خلق کن
من از هیچ کاری برای رسیدن تو به خواسته هایت کوتاهی نمیکنم
تو برای این پا به جهان گذاشتی که به ثروت و فراوانی بینهایت من دست پیدا کنی
از گنج های بی پایانی که در این جهان قرار داده ام بهره بگیری
نگران اتمام این گنج ها نباش چرا که هر لحظه با بزرگتر شدن تو و رسیدن به خواسته هایت این گنج ها همراه تو بزرگتر میشوند و بی پایان تر
همه چیز از آن توست
فقط کافیست ایمان بیاوری و حواست به قوانینی که در این جهان قرار دادم باشد تا مسیر سر سبز را گم نکنی
در زمان گم شدن هم نگران نباش در آن زمان هم باز من کنارت هستم و تو هرگز تنها نخواهی بود
بخواه هرچه که از درونت خواهان رسیدن به آنی ، فقط کم نخواه چرا که من خدای اجابت کننده بینهایت هستم و هرچه بزرگتر بخواهی شکوه و جلال مرا و ایمان خودت رابیشتر و بالاتر میبری
یادت باشد تو لایق ترین مخلوق منی چرا که با ورود به این جهان لیاقت خودت را ثابت کردی
فقط کافیست با قلبت هدایت مرا بشنوی و با پیروی از قوانین ساده ای که قرار داده ام به هر آنچه در این جهان هست دست یابی
بخواه فرزندم ،بخواه سحرم
عاشقتونم استاد این فایل چه ها که با من نکرد چقدر قشنگ احساس گناه رو باز کردید و چقدر قشنگ توضیح دادید چطور باهاش مقابله کنیم وبه جای موندن تو اون احساس بد ازش رد شیم و به احساس خوب برسیم
دوستتون دارم بهترینارو براتون میخوام ❤❤❤😘😘🙏🙏🙏🙏
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزو مریم بانوی مهربان
امیدوارم در زیر سایه پر مهر خداواند سالم و سلامت و شاد باشید
امروز از صبح داشتم به این جمله استاد فکر میکردم که حواسمون به انرژی خوارها باشه که کجا انرژی رو صرف میکنی،حواست باشه وقتت رو برای کارهای مناسب یا بیهوده صرف میکنی، با خودم نشستم و فکر کردم که چرا من انقدر درحال درجا زدنم میرم جلو تا یه مقطعی خوشحال و شاد و بعد دوباره برمیگردم رو به عقب و به این نتیجه رسیدم که عدم ایمان واقعی و توکل کاملم به خدا و پشتکار کمم تو پیگیری مطالب چون خیلی وقتا فکر میکنم که من میدونم قوانین رو و حواسم هست اما غافل از ذهنم که مدام توجهش به موارد پوچ و بی ارزش شاید منفی نباشند اما ارزشی رو برای من ایجاد نمیکنند و فقط باعث صرف وقت باارزشم میشن
بنابراین به خودم قول دادم که روی خودم و باورهام کار کنم و اومدم و شروع کردم به گوش دادن فایل اول که استاد توضیح میدن در مورد سفرنامه و تعهد میدم هر روز یه قسمت از سفرنامه رو تو روتین برنامه زندگیم داشته باشم و حتما ردپا از خودم به جای بذارم تا رشدم رو بهتر و بیشتر ببینم و بتونم باورهای غلطم که عدم لیاقت به داشتن فراوانی و عزت نفس در روابط هست رو از پایه درست کنم و با فندانسیون قوی و پایدار از اول بسازم
ممنونم ازتون برای این همه آگاهی که دراختیار ما قرار میدید
بهترین هارو براتون از خدای مهربان خواهانم
دوستتون دارم زیااااااااااد ❤🙏
به نام خدای یکتا
خداروشکرمیکنم رو ششم ازسفرنامم روشروع میکنم باداستان خودم ازعدم درک قانون تکامل درروندیادگیری طراحی هایپررئال
چقدرمهمه همیشه برای هرکاری که میخوایم شروع کنیم قدم اول روبه یادداشته باشیم مثل یادگیری زبان فارسی که ازالفباشروع میکنیم نه ازقواعدودستور زبان
وقتی عجله میکنیم به جایی هم هدایت میشیم که عنصرعجله وعدم رعایت تکامل قانون تکامل هست چیزی که تو باعجله درخواست کرده بودی برات باعجله مهیا شده بدون این که خودت بفهمی من درکلاسی ثبت نام کرده بودم که اموزش رواز اجزای چهره استارت زده بودنه ازمبانی واصول پایه که خودت فردابتونی صدتاچهره کارکنی نه فقط مدل هایی که تو کلاس تقلیدکردی ازاستاد هرچقدرزمان میرفت جلوترمن احساس خلابیش تری میکردم چون مباحث برای من سنگین بودو اعتمادبهنفسم کم ترمیشدکه چرا انقدر درک مطالب سخته چرا نمیتونم یه طرح دیگه روبه سادگی خلق کنم نمیفهمیدم ایرادکارکجاست انقدرپیش رفتم تا ذوق وشوقم تبدیل شدبه یه سوال توذهنم که نکنه این کارموردعلاقت نیست چراانقدربا بی حوصلگی وبی میلی میکشی اون همه ذوق کجا رفت ودوباره میگفتم چرامن نقاشی رودوس دارم چون روزهایی توذهنم تداعی میشدکه باتمام عشق ولذت میکشیدم وخلاصه من موندم بایه کولباری سردرگمی، یه عالمه سوال وچراوکم شدن اعتمادبه نفسم چیزی که باتمام وجودم بهش اطمینان داشتم که دوسش دارم وتوانایی فوق العاده ای دارم ولی خودمون به روند رشدمون لطمه میزنیم وقتی درک نمیکنیم قانون رو وچقدرجالب بودبرام قبل این که لایواستاددررابطه باقانون تکامل بودروگوش کنم من این جمله روبه خودم گفتم که خدایامنوبرگردون به همون روزایی که بچه بودم وباچندتادونه مدادرنگی نقاشی میکشیدم بدون این که هیچی بلدباشم نمیخوام حرفه ای بشم فقط میخوام لذت ببرم وروزی که لایواستادگوش کردم که گفت آدمی که قانون تکامل رعایت نمیکنه میگه خدایامنوببربه نقطه ی صفر اندام ایده آل نمیخوام فقط بدن دردنداشته باشم ،پول نمیخوام فقط سردرد نداشته باشم من یاد خودم افتادم که ناخودآگاه به خودم میگفتم که
منوبرگردون به همون روزای بچگی که بالذت وعشق نقاشی میکردم
امیدوارم مفیدوتاثیرگزارباشه براتون.
روز بیست و پنجم:
درود بر جهان پر از فراوانی، به کهکشان ها و سحابی ها که قدرت بی نهایت خداوند را می رسانند و فراوانی را در سرحد اعلی صحه میگذارند.
سلام به استاد عباس منش عزیز که چشمان ما را بیشتر و بیشتر به روی این موهبت بارز خداوند باز کرد. و آرامش همیشه، واسه همه، همه چی هست را به روح و روان و زندگی ما جریان داد.
وقتی خودم و گذشته ام را بررسی می کنم به طور واضح ردپای این 3 باور مخرب “عدم فراوانی” و “عدم احساس لیاقت” و “ترس از پولدارشدن و مسئولیت و اثرات مخربش” را می بینم و هرجا نتونستم به موفقیتی برسم، نعمتی را جذب کنم، شرایطی را در آغوش بکشم، هرجایی که ضرر کردم، باج مالی یا عاطفی دادم، هرجا اجازه دادم کلاهم را بردارند، فقط و فقط از همین 3 باور ریشه داشته است.
چقددددرررررر اینها پاشنه آشیل من بوده اند. خدا را سپاسگزارم که سوار این قطار آگاهی شدم و اصلا و ابدا قصد پیاده شدن ندارم.. چرا که لمس کرده ام که پیاده شدن یعنی حرکت تدریجی و بی وقفه به سمت بیابان بی آب و علف. یعنی تشنگی، گرسنگی، گرما، تنهایی و رنج و هلاکت و…
تصویری از کهکشان ها را روی موبایلم گذاشتم و مدام می بینم که یادم باشه خدا چه کرده و اگر توکل و نگاه و اعتمادم به خدا باشه، باورهای درست و قدرتمند داشته باشم، سر خوان این چنین ربی مهمان ابدی خواهم بود..
باورها و ضرب المثل های مخربی چون “هر که بامش بیش برفش بیشتر ” را دارم یادداشت می کنم و با دخترم راجع بهش صحبت می کنم. خییییلی بیش از قبل در هر مساله و موقعیتی خودم را در اولویت قرار میدهم. قبلاً اولویت را دخترم قرار میدادم ولی الان میدونم که این محبت نیست و لطفی بهش نکردم. ولی اگر ببیند که مادرش احساس لیاقت می کند و خودش را در اولویت میگذارد، یاد میگیرد که باج ندهد، قوی باشد و خود را همواره در اولویت قرار دهد.
همواره زیر پرتو نور و الطاف الهی، سرشار از سعادت و ثروت باشیم.