روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 214
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام جان جانان
فقط چند روزه یکی دو ماهه که باشما از طریق دوستان آشنا شدم، من آدمی بودم منفی نگر، زود رنج، عصبی، شاید باورتون نشه ، اما از روزی که فقط داخل این سایت ثبت نام کردم نمیدونم چه اتفاقی درون من شکل گرفت،.چنان آرامشی که هیچ وقت تجربه نکرده بودم، چند روز قبلش از خدا خالصانه خواستم که مسیر درست زندگی رو به من نشون بده و فقط سپردم به خودش تا اینکه با شما آشنا شدم، نمیدونم کی هستی، چی هستی، اما میدونم که شما فرستاده زمان حالی، فرستاده آیی که کلامش انفجاری بود در روان من، خدا رو شکر که شما هستید استاد ، خدا رو شاکرم که وجود ارزشمند شما راهی شد برای درک اون حقیقتی که من وامثال من سالها دنبالش بودیم تا بالاخره یافتیم.سپاسگزارم، سپاسگزارم،
به امید الله
ردپای روز هجدهم
کاملا صحیح است دقیقا همونی هست که استاد میگن بارها برای خود من این موضوع اتفاق افتاده ارزش ابزار
ولی برداشتی که میخام امروز برای خودم بنویسم موضوعی هست که این بحث ارزش ابزار ریشه در اونها داره ویکی احساس عدم لیاقت و دیگری باور کمبود هست باید این باور قدرتمند رو در خودم ایجاد کنم که من لایق بهترینها هستم من لایق بهترین ابزار هستم اون وقت بهترین چیزها به سمت من میان و من هدایت به سمت اونها میشم به شرطی که همین جایی که هستم با توجه به وسع کنونی ام باز بهترین رو انتخاب کنم تا هدایت به سمت با ارزشترینها بشوم و موضوع اساسی بعدی فراوانی ای خدا این باور کمبود چه بلایی سر من آورده خدا به خودت پناه می برم در لحظه لحظه زندگیم باور کمبود رو حس میکنم ولی با تمام وجود روش کار میکنم و باز هم تجدید میثاق میکنم لراب تلاش حقیقی و جهاد اکبر برای این دام شیطان الهی به امید خودت.
ردپای روز پنجم
سلام دوستای خوبم
امروز که دارم اینا رو مینویسم دارم فکر میکنم خیلی چیزا نیاز به تغییر داره یه حرفی بین حرفهای استاد بود که میگفتن ببین 10 سال دیگه کجایی و این فکر منو یه لحظه تکون داد
من نیاز به خیلی تغییرات دارم و مهمترینش ارتقا دانشم هست که بتونم ارتقا شغلی بگیرم
من نیاز دارم سطح زبانم رو افرایش بدم
من نیاز دارم در روی تخصص های مهارت های ارتباطی خیلی کار کنم و بتونم مهارتهای ارتباطی خوبی رو یاد بگیرم
من نیاز دارم این تغییرات رو در خودم ایجاد کنم تاس بک زندگی بهتری داشته باشم
ردپای روز چهارم
با سلام خدمت دوستای خوبم
خوشحالم که هر روز کلی دید جدید برای زندگی پیدا میکنم فایل امروز بهم میگه که هر روز باید به نکات مثبت زندگی توجه کنیم پس از این لحظه اگاهانه به خودم میگم که نکته مثبت این لحظه چی هست و به همون توجه کنم
خدایا ازت ممنونم بابت اگاهی های بیشماری که به من ارزانی کردی
با سلام خدمت استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز و همه دوستان همراه ،در ابتدا میخواهم اعتراف کنم نوشتن و مخصوصا صحبت درباره ی خودم و احساسم و مسائل زندگیم برایم خیلی سخت بوده و هست اما احساس شدید نیاز به این اموزشها و تغییر وتعهد به انجام ،در من قویتر از این مانع هست .
من از وقتی با استاد و اموزش هاشون اشنا شدم ،با کمک فایل های رایگان و داشتن احساس خوب و شکرگزاری تونستم گلخانه ای که یکی دو سال به عنوان طرح دانشجویی دنبالش بودم رو از دانشگاه بگیرم و با اینکه امکانات خیلی ضعیف و کمی داشت
و واقعا دست خالی با توجه کردن به نکات مثبت و شکرگزاری به لطف خدا، کمک مالی از یک دوست که مثل یک معجزه وارد زندگی ماشد تونستم گلخانه رو گسترش بدم و حال سرمایه ای چند صد میلیونی از گل و گیاه و فروش انها داشته باشم
که این خود باعث هم پیشرفت مالی به لطف خداوند برایم شد هم پیشرفت در ارتباطات اجتماعی و جایگاهم در بین دوستان و اساتید و اجتماع علمی و کارافرینی این مرکز علمی و دانشگاهی شد و این همه دستاورد و براورده شدن ارزو و هدف برای من به لطف اول خداوند و بعد اشنایی و استفاده از اموزشهای استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار میباشد .
اما داستان موفقیت من به خاطر مشکلاتی که از لحاظ کاری و درامدی همسرم داشت و کلا زندگی ما دچار طوفانی از حوادث بخاطر بی پولی و حتی نداشتن خانه ای برای زندگی و دربه دری،دچار ناهماهنگی و افت شد و با اینکه درامد هم داشتم اما به جایی از این زندگی و مخارج بالا نمی رسید وفشار زندگی کلاف همه چیز را از دستمان دراورده و دچار سردرگمی و ناامیدی شده بودم .
از طرفی هم از سمت خانواده همسرم که تمام عمرش را برایشان پدری کرده بود و با اینکه از نظر مالی و عاطفی انها را ساپورت کرده بود و من را که از اول ازدواج به دلیل سن کم و پیش زمینه ی فکری و اعتقادی احترام به بزرگتر و خانواده ،مثل یک عروس خوب فقط احترام و خدمت میکردم تا جایی که همیشه خودم و فرزندانم را بیشتر اوقات نادیده میگرفتم طرد شدیم ،البته دلیلش خیلی مسائل طولانی بود اما اخرین دلیلش شرکت نکردن مادرم و خانواده اش در مراسم خاکسپاری و فاتحه ی پدرشوهرم بود که البته مادرم و خانواده درجه ی یکش همه به نوعی دچار کرونا بودند یا تازه داشتند بهبود پیدا میکردند و حتی تلفنی عذرخواهی و عرض تسلیت گفته بودند!
که در زمان پایان مراسم مادرشوهرم که عمه ام هم هست با اینکه من عروس بزرگش بودم شروع به بی حرمتی به خانواده ام و من که نیامده اند با صدای بلندجلوی همه ی خانواده کرد با اینکه پدر و برادرانم به احترام من و همسرم سر خاک امدند اما چون تازه از کرونا بهبود پیدا کردند وارد جمعیت نشدند و زود برگشتند و عمه مثل همیشه متوقع و پر از گله و شکایت شروع به داد و بیداد کرد و من هم دیگه صبرم رو از دست دادم و محترمانه از خودم و خانواده ام در جمع دفاع کردم اما گله و شکایت تازه شروع شد و سر از مسائل کوچک و بزرگ گذشته دور و نزدیک ،در بین جمع کوچک و بزرگ خانواده دراورد و همسرم هم که خیلی ناراحت شد و نتونست مادرش رو ارام کند و بخاطر بی حرمتی ها به اتفاق اونجا رو ترک کردیم و با گذشت تقریبا دو سال من هیچ ارتباطی با خانواده همسرم ندارم و بعد از یک سال فقط تلفنی با همسرم کم و بیش ارتباط برقرار کردند .
اما بعد از این مسائل و این مشکلات مالی که همچنان با اون دست و پنجه نرم میکنیم من خیلی پریشان از لحاظ فکری و روحی شدم و گاهی مدت کوتاهی میتونستم احساسم رو خوب و بی خیال همه چیز بشم و کارهام رو پیش ببرم اما بعد از مدتی با شنیدن موضوعی و حتی ارتباط همسرم با خانواده اش بصورت یکطرفه و بی اهمیتیشان به من و فرزندانم دوباره احساس ناراحتی برای ظلم به خودم وعذاب وجدان ،ناراحتی از خانواده همسرم و بیشتر ناراحتی از خودم که این همه تسلیم خواست همه بودم و اخر چه نصیب من و فرزندانم شد ،گاهی عصبانی از همسرم که عاشقش هستم اما احساس میکردم همه این قدر نشناسی ها ،بی حرمتی ها و مال باختگی در راه خدمت به خانواده اش به خاطر بی فکری و بها و ارزش بیخودی به دیگران و به غیر ازخودت دادن هاست و …
ومدتی بود که بعد ازاین همه سرخوردگی و احساس عذاب وجدان بخاطر فرزندانم ،زندگیم ،حرمت و عمر از دست رفته ام و احساس بی لیاقتی به خاطر از دست دادن همه چیز ،من را که دارای اراده ای محکم و قوی برای رسیدن به خواسته هایم با وجود تمام سختی ها بودم ،برای پیدا کردن عزت نفسم ،احساس لیاقتم ،و برداشتن عذاب وجدان از ذهنم مرتب در سایت مطالب مختلف را سرچ یا فایلهای رایگان را گوش میدادم تا اینکه به لطف خداوند هدایت شدم به اینجا ،که احساس میکنم همان اگاهی های مورد نیازم در این لحظه برای بازسازی ذهن ،فکر ،جسم و روح من را دارد ،خدای را هزاران مرتبه سپاسگزارم و از همین لحظات اول احساس میکنم دوباره راهم را پیدا کرده و همه ی این اتفاقات پیش امد چون فرکانس من با این خانواده و این ادمها از خیلی وقت پیش یکی نبوده و راهمان جدا بوده و امیدوارم با کمک اموزشهای استاد و پشتکارم بتوانم باورهای پر اشکالم در مورد ترجیح دیگران بر خودم و احترام و ارزش به خودم و حتی احساس عذاب وجدانم که هنوز به خاطر احساس گناه نسبت به بزرگترها و خانواده مرا ازار میدهد را تغییر و هر روز بهتر و بهتر کنم .
ممنونم از استاد و سایت با ارزش عباسمنش و خانم شایسته عزیز و دوستان گرامی
سلام دوستان
امروز با خواندن خلاصه مطالب خانم شایسته مهربان از فایل گرانبهای استاد عزیزم در مورد دو ترمز مهم احساس گناه و احساس قربانی شدن و مورد ظلم واقع شدن حالم خیلی خوب شد و تصمیم گرفتم بالاخره خودم رو رها کنم و اول وظیفه دونستم تجربه م رو در اختیار دوستان گلم قراربدم تا شاید کسی از اون استفاده کنه…
دوستان من سال ۹۵ اشتباه بزرگی توی زندگیم مرتکب شدم که تا الان که پنج سال از اون جریان میگذره هر روزش رو عذاب کشیدم امروز فهمیدم مشکل کارم کجا بوده که این عذاب تمومی نداشته شروع این اشتباه به خاطر باور غلطی بود که من همیشه توی زندگیم داشتم و اون این بود که فکر میکردم من باید همه اطرافیانم رو از خودم راضی نگه دارم فکر میکردم باید من تا جایی که میتونم حال همه رو خوب کنم با این باور غلط بودکه بدترین اشتباه زندگیم شکل گرفت …
طرف مقابلم هم خیلی اشتباهات داشت ولی من امروز فهمیدم اول از همه تقصیر خودم بوده که چنین باوری توی زندگیم داشتم و باور غلط بعدی که پنج سال از زندگیم عذابم داد این بود که در تمام این سالها فکر میکردم که من قربانی اون طرف شدم و اون به من خیلی ظلم کرده من که نیتم خوبی بوده اون سواستفاده کرده همین بود که هر روز اون طرف بیشتر من رو آزار میداد و بیشتر توی فشار روحی روانی قرار میگرفتم تازه امروز فهمیدم همین احساسی که من در تمام این سالها داشتم و فکر میکردم قربانی اون طرف هستم باعث شده که بیشتر قربانی بشم و ناخواسته بیشتر زمینه رو برای آزار دادنم فراهم کرده بودم …
کاش در تمام این سالها این رو پذیرفته بودم که دو باور غلطم یکی این که ما وظیفه داریم همه رو از خودمون راضی نگه داریم و دومی اینکه مورد ظلم دیگران واقع شدم باعث این همه درد و رنج من شده …
خدایا یعنی این همه عذابی که کشیدم از خودم نشات میگرفت…
امروز با دونستن این ها واقعا رها شدم و حال دلم خوب شد میخوام هم خودم و هم اون طرف رو ببخشم و خودم رو نجات بدم ،واون طرف رو باهمه بدی هایی که داشت به خودش واگذار کنم و دنیایی که پاسخ فرکانس هامون خوب یا بد به خودمون بر میگردونه.. امروز فهمیدم اون طرف هرچه هم بدی به من کرد تامن خودم نمیخواستم نمیتونست به من ضربه ای بزنه واین همه داغونم کنه ولی من چون همیشه احساس قربانی بودن کردم واقعا قربانی شدم ….
خدایا شکرت که امروز به این آگاهی رسیدم…
استاد عباس منش عزیزم اگر از الان تا آخر عمرم حتی از آموزه های شما هیچ استفاده دیگه ای نکنم به خاطر همین آگاهی که کسب کردم ودلم آرامش پیدا کرد مدیون شماهستم و دستتون رو میبوسم هرچند انگیزه ای بزرگی شد برای هرچه بیشتر کارکردن روی خودم…
خدانگهدارتون باشه
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و به دوستان هم فرکانسیم💖
من اولین کامنتم هست که توی سایت میذارم و ردپای روز اولم ، هست و چند روز پیش که فایل روز شمار تحول زندگی من به عنوان یادآوری روی صفحه ی اصلی سایت اومد هدایت شدم که این سفرنامه رو شروع کنم و متعهد شدم که هر روز از خودم ردپا بذارم
و مطمئن هستم سفرخوبی خواهم داشت با فایل های بی نظیر استاد💖
و اولین روز ، فایل چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه بود انقدر استاد صادقانه و خالصانه صحبت می کنند که انگار خداوند داره باهات حرف می زنه بهت میگه بنده ی من ، من عاشقتم ، من به تو ظلم نمی کنم و تو هم به دیگران ظلم نمی کنی ، اگر هم ظلمی هم هست فقط از طرف خودت هست واقعا خدا رو شکر به خاطر این آگاهی های ناب که از زبان استاد جاری شد
خدایا شکرت💖💗💓❤
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
روز۱۲تحول زندگی من🌻🍃🌻🍃
☆سلام به شما عزیزان
این کلمه شانس رو از زبان اکثر مردم میشنویم که فلانی چه شوهری گیرش اومده ، مردم شانس دارن و امثال این چیزها ولی نمیدانند که حتما اون شخص باوری درست داردو توی این جهان هیچ چیز اتفاقی وشانسی وجود ندارد. بلکه همه چیز به باورها قوی و ارزشمندی و فرکانس مربوط میشود.
من قبلا این باور رو داشتم که زندگی من و حال خوب داشتنم رو به عوامل بیرونی مرتبط میدانستم و همیشه هم با آدمهای اطرافم حالم رو خوب میکردم و دوست داشتم دورم شلوغ باشه و تنهایی رو دوست نداشتم و بیشتر اوقات بی حوصله و کسل بودم . اما حال خوبم موقتی بود.
ولی الان تغییر کردم و فهمیدم و به خودم گفتم مریم تو باید با خودت و تنهایی خودت لذت ببری و عوامل بیرونی هیچ تاثیری ندارن واقعا.
هر روز که میگذره من با خدا رابطم بهترو بهتر میشودو آرامش بیشتری میگیرم و به لطف استاد عزیزم من خدا رو شناختم و خداوند با من حرف میزند به من میگه مریم تو فقط آرام باش 🙏و به هدایتهای که میشوم توجه میکنم خدایا عاشقتم واین حس عالیه عالیه .خدارو صد هزار بار شکر که از وقتی در مسیر درست قرارگرفتم با خودم در صلح هستم و آگاهانه تلاش میکنم با نگرش و کنترل افکارم و تغییر باورهایم و ایمان به خداوند زندگی ام را شکوفاتر کنم. واقعا هیچ عامل بیرونی نمی تواند حالمان را خوب کند .خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند. و آمدم تا ردپایی این جا از خودم بگذارم . با سپاس 👋👋👋
دوستتون دارم در پناه الله یکتا🥰
روز نوزدهم سفر رویاییم
اینجانب لیلا داورپناه تعهد میدهم درآمدم تا سال بعد حداقل سه برابر و بیشتر شود.
اینجانب لیلا داورپناه تعهد میدهم ورودی های مالی و افکارم رو غربال کنم و شکرگزارتر و شادتر و باشم. امید و اعتماد و توکلم رو سه برابر و حتی بیشتر کنم.
امروز خیلی فایل رو گوش دادم و همون صبح تعهدم رو توی دفتر شخصیم نوشتم و امضا کردم. ظهر با همسرم رفتیم بیرون و موقع برگشتن دنبال خیاطی میگشت. بهش گفت ظهر جمعه آخه کدوم خیاطی بازه؟ تو دلم گفتم بذار بگرده منم یکم قشنگیا و خواسته هامو دنبال میکنم. مثلا چشمم به کافه های قشنگ میوفتاد خوشحالی میکردم. خونه ی ما توی یکی از محله های خوب شهره و من گفتم خونه های قشنگم نگاه کنم. خلاصه که خیاطی باز پیدا نشد ولی من یه خونه ویلایی دو طبقه خیلی خوشگل دیدم دلم رفت…
به خدای خودم گفتم چی میشه این خونه مال من باشه؟
میدونم اگه اون خونه رو نخرم یه بهتر و خوشگلترش میخرم تا الان قشنگتر از این ندیده بودم ولی اگه بیشتر توی مدارش قرار بگیرم هم قشنگتر میبینم هم باهاشون کامل هم ارتعاش میشم.
همینقدر خدا رو بسیار شاکرم که قبلا وقتی با چنین صحنه هایی روبرو میشدم غم و حسرت ذهن و قلبم رو فرا میگرفت و با خودم میگفتم تازه اگه موقعیت داشتنش فراهم شه آدمای حسودی هستن که فقط خودشون رو لایق میدونن و تاحالا اجازه ندادن بازم نمی ذارن. این بار گفتم من فقط اطرافم رو از آدمهایی پر میکنم که از پیشرفت و رفاهم خوشحال میشن.
الهی توکل بر کرم خودت
ردپای روز هفدهم
ممنونم از خواهر عزیزم خانم شایسته مهربان من بارها این فایل رو گوش کردم ولی انگار اینبار جنسش متفاوت بود اولا که تصمیم گرفتم این فایل هر روزم باشه باید هرروز تکرار بشه بی نهایت باور تو این فایل هست یک پکیج کامل از تمام باورهای قدرتمند کننده امروز روز عجیبی بود یادگاری باشه واسه فرداها…. ممنونم