روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 234
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز یازدهم
خدایا سپاسگزارم که تو مسیر آگاهی قدم میزنم،خدایا سپاسگزارم بابت آگاهاهی های خوبی که به من میرسه..
چه قدررررر من این خدا رو دوست دارم،خدایی که شادی رو دوست داره و توصیه میکنه به دوری از غم..خدایی که میگه شاد باش و زندگی کن…به قول شاعر بخند به روی دنیا،دنیا به روت بخنده😊😁
یکی از خوشبختی هایی که همیشه بابتش خدا رو شکر میکنم اینه که از همون بچگی خدای مهربون رو شناختم،از همون بچگی فهمیدم این خدایی که میگن عذاب میکنه و منتظر نشسته تا از من اشتباهی ببینه وجود نداره..
خدای من از همون بچگی مهربون و عاشق بود..
یه زمانی عذاب وجدان هایی داشتم بابت یه سری کارهایی که فکر میکردم واجبه و خدا ازم میخواست اما من دوست نداشتم انجامش بدم..
و خدا رو شکر فهمیدم که این حرف ها حقیقت نداره و روز به روز عاشق تر شدم
استاد ممنونم بابت وقت و انرژی ای که برای آگاهی ما میذارید و خانم شایسته جان ممنونم از شما بابت تمام زحماتتون برای این سایت و مرتب کردن فایل ها و ..
ردپای من در روز پانزدهم
این فایل به من نشون میده که اگر به قوانین پایبند باشی و ایمانت رو نشون بدی همه ی رویاهایت به حقیت تبدیل خواهند شد مثل خودم که یک روز رویام این بود که از ایران مهاجرت کنم یک روز رویام بود که از تو اون روستا به تهران مهاجرت کنم و کار خوبی پیدا کنم و همشون محقق شد ولی من اونموقع با قوانین اشنا نبودم اما الان اشنا شدم و تمام سعی ام رو میکنم که به قوانین عمل کنم ولی چون یسری اتفاقات میفته و من نمیدونمچطور باید عمل کنم سردر گم میشم میگم الان باید چیکار کنم چون بصورت کامل قوانین رونمیدونم احساسم میگه باید دوره ی قانون افرینش رو خریداری کنم همین مورد باعث میشه من نتونم قانون رو پیدا کنم و سعی میکنم باتوجه به قوانین قبلی که یاد گرفتم از اون استفاده کنم و فرکانس های مناسب بفرستم
خداوندا تورا شاکرم و سپاسگزارم خدایا شکرت تو را سپاسگزارم
من به سمت تغییر حرکت میکنم و تا الان کلی اتفاقات افتاده که بهم نشون داده قوانین عمل میکنند پس به سمت تغییر حرکت میکنم و از خداوند کمک میگیرم و خداوند من رو هدایت میکنه و من ایمانم رونشون میدم و باورهام رو عوض میکنم وبخداوند اعتماد میکنم من زندگی ام را خلق میکنم و به این ایمان دارم باور دارم
خدایا تا بی نهایت شکرت
داستان هدایت داستان زندگی همه ی ماست
وقتی در بدترین نقطه ی زندگی هدایت میشی به روز شمار تحول زندگی و استاد بهت یاد اوری میکنه که توی بدترین شرایط زندگی هم چیزی برای شکرگزاری هست بدترین و تاریک ترین نقطه ی زندگی هم با ایمان با ذهن قدرتمند خودم با تکیه بر ایمان به خدایی که همواره دستم رو گرفته میشه هر ان چیزی که بخواهی رو بازهم داشته باشی
استاد وقتی با شما حرف میزنم وقتی تمامی این مدت توی سایت توی دفترهام صدای شما توی گوشم شنیده میشد و باورهای قلبی خودم رو تایپ میکردم فقط به یه جمله میرسیدم این صدای خداست و کلماتی که نوشته میشه حرفهای خداست
تو کی شقایقی بودی که به خدا شک داشته باشی کی از ایمانت دست کشیدی وقتی همه اسم خدا رو به تمسخر میوردن تو قلبا به وجودش ایمان داشتی و همیشه در درونت باهاش حرف میزدی خدایا توروخدا ، خدایا پس کجایی ، خدایا الان به کمکت نیاز دارم ، خدایا دستمو بگیر هوامو داشته باش خدایا ارامشم باش خدایا راه حل بنده ی خطاکارت باش
اینجام الان اینجام تا به همه ی دوستای خوبم بگم بحث نتیجه نیست بحث این نیست بیاییم فکرمون رو محدود کنیم به نتیجه
من خودمو رها کردم رها در دستان خدا میخوام هر لحظه بیشتر پیداش کنم امیدوارتر متوکل تر هدفمند تر سرسخت تر
مگه فرمول موفقیت چیزی غیر از اینه “نه”
من در این سفر قدم به قدم برای ساختن باور دارم تمرین میسازم تا بشه شخصیتم همین که فهمیدم همه چیز از درون میاد و مدیریت کنم ذهنم رو من برنده ی این بازیم
خدایا شکرت اومدم تو مسیر “سیلی جانانه ای بود”
و بهترین شروع برای گم شدن توی دنیای وحدت قدم به قدم با شما اومدن و درک قوانین و به کار بستن
خدایا خودت همه ی مارو عاقبت بخیر کن
خودت دست گیر هممون باش ما دلمون به امید تو زنده ست
خدایا تو مثل بنده هات نیستی تا اخر باهامون میای و همین ایمان به تو این یقین رو در دلم ایجاد میکنه توبه م رو میپذیری
استغفرلله ربی و اتوب الیه “توبه کنید و شروع کنید و ادامه دهید” این مسیر داستان زندگی هممون رو متحول میکنه
ایمان بیاریم………الهی به امید تو و به تلاش خودم
روز دهم
خدایا باز هم شکرت بابت آگاهی های این فایل
من این صحبت ها رو با همه ی وجودم درک کردم چون تجربه کردم..
حرف زدن در مورد ناملایمات آدم رو ناخواسته وارد یک چرخه ی معیوب میکنه،حرف میزنیم،حالمون بد میشه، حس بد میگیریم، حس بد باعث جذب اتفاقات بد میشه،دوباره اتفاق بد بعدی رو تعریف میکنیم و این چرخه همین طور ادامه پیدا میکنه!تا جایی که به خودمون بیایم و قطعش کنیم..اون موقع هست که تغییر شروع میشه
خدایا شکرت..چه قدر این جهان زیباست و بر پایه ی قوانین
استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان گلم سلام
خدا رو سپاسگذارم که هدایت شدم به سمت سفرنامه
این ایده و ساخت سفرنامه فوق العاده است
من مدت ها بود فایلهای رایگان رو تو تلگرام دنبال میکردم
همیشه آرزو داشتم تو مدار شما قرار بگیرم
این قدم عالی رو برداشتم و عضو خانواده عباسمنش شدم
شما آگاهانه رد پا میذارید و من عاشقانه دنبال میکنم
من بزرگ شدن ظرف وجودم رو خیلی زیاد درک میکنم
قشنگ خودم متوجه میشم که چقدر باهربار گوش کردن نکته حدیدی رو دریافت میکنم
قدم های اولم رو با شهامت و عشق و یکتاپرستی برمیدارم
من تا الان فکر میکردم اتفاقات زندگیم به شوهرم پدرم مادرم و بقیه مرتب هستند و من فقط یک بیننده و بازیگر هستم توی این زندگی
اما بعد از بالارفتن آگاهی و رفتن به مدار بالاتر درک کردم که من خالق زندگی خودم هستم
من باید روابط عاطفی عالی داشته باشم
من باید ثروتمند باشم
من باید تا آخر سفرنامه کنارتون باشم و عاشقانه تمام محصولات رو تهیه کنم
من باید موفق باشم
عاشقتونم
در پناه الله یکتا شاد،سلامت، ثروتمند و موفق باشید
سلام .
وقت همگی بخیر .
خیلی خیلی خوشحالم که دوباره تصمیم گرفتم که سفر نامه رُ شروع کنم.
سعی کردم بگردم دنبال اولین دیدگاهم ببینم اون زمان چه باور های داشتم اما موفق نشدم از ببین بیش از 300 صفحه کامنت ،کامنت خورم رُ پیدا کنم.
اگه بخواهم کمی از وضعیت فعلی خودم بگم باید بگم که ؛
سفر اولم کامنت ها رُ یک دستی و با نگاه کردن یکسره به کیبرد تایپ می کردم اما الَآن دارم ده انگشتی و بدون نگاه کردن به کیبرد تایپ می کنم و با سرعتی حدود 30 کلمه در دقیقه و این خیلی کمک می کند به استفاده ی بهینه تر از زمانم ؛حتی یکی از دلایل عمل به این ایده( شروع دور دوم سفر نامه ) این بود که به جای اینکه هر روز وقتم رُ صرف تمرینِ تایپ با نرم افزار بکنم بیام کامنت بنویسم تا علاوه بر لذت بردن از تایپ هم مروری کرده باشم این آگاهی های ناب رُ و هم تمرین تایپ کرده باشم و هم مزایای دیگری که با رعایت تکامل و گذشت زمان به آن ها پی می برم.
از لحاظ در آمد و وضعیت شغلی در سفر اول در یک شرکت تازه تاسیس مشغول به کار بودم که بعد از شش ماه کذاشتم کنار.
الآن هم 4 ماه پیش مشغول ساخت و ساز ساختمان برای یک شخصی بودم که خودشون مرکز استان هستند و من به صورت حقوق بگیر ماهانه ای ساخت و ساز انجام می دهم و اینجا هم از 21 روز پیش اعلام کردم که دیگر مایل به کار کردن نیستم و الآن که دارم این کامنت رُ می نویسم 1400/11/1 هستش و قراره که تا 9 بهمن سر کار باشم و بعد آزاد باشم برای خودم .
البته اطرافیان خیلی می گویند که همینجا بمون و تا کاری پیدا نکردی انصراف نده که پشیمان میشی اما من که دارم به آموزشهای استاد گوش می دهم باید عمل کنم و کاری رُ که می دانم فقط برای د آمدش انجام می دهم و تمرکز زیادی از من می گیرد را باید بگذارم کنار و نباید صبر کنم و این کار رُ تحمل کنم تا از کار مورد علاقه ام ( برنامه نویسی )به در آمد برسم بعد این کار رُ کنار بگذارم .
حقوقم در حال حاضر 4،000،000 تومان در ماه است و من حالا که دارم این کار رُ کنار می گذارم نباید حقوقم از این مبلغ کمتر شه بلکه باید بیشتر هم شه که در صورت فهم صحیح از آموزه های استاد و عمل به آگاهی ها بیشتر هم خواهد شد و طبیعیه که بیشتر هم شه که خواهد شد.
فعلا در کامنت اول سفر دوم بسنده می کنم به همین مقدار از کامنت و می شتابم به سوی خواندن یک صفحه از کامنتهای دوستان و دیدن فایل بعدی.
خدا نگدار همگی .
توجه بر نکات مثبت زندگی
با قدم اول حذف احساس عذاب وجدان و گناه
من جواب اعمال خودم رو میبینم
چه خوب چه بد
من نتیجه ی فرکانس های خودم جلوم پدیدار میشه
من هربار که اشتباه میکنم درس جدیدی یادگرفتم
میفهمم که درسهای زندگی تا وقتی که خسارتی به کسی نزنه و متوجه خودمن باشه بهش میگم تجربه و راحت تر میتونم ازش عبور کنم
ولی امان از اونجایی که تجربه های ما از خسارت به دیگران بدست بیاد
اونوقت خود سرزنشی رو در قدم اول میذاری کنار
و بعد میری سراغ قدم دوم استغفار
هر لحظه از خدای مهربان میخوای که بخشیده بشی خواهان این هستی خداوند تورو ببخشه و وابسته تر متوکل تر باایمان محکم تر قدمهای رو به جلو برای جبران برمیداری
و فقط منتظر شنیدن لحظه به لحظه صدای قلبت هستی
خدایا خودت مدد کن بنده ی توحیدی تو بشم
از الان تا ابدیت…
عاشق این زندگیم
زندگی در دنیای وحدت💓✅
روزانه کیلومترها راه میرم
از زیبایی های سرراهم استقبال میکنم
از لبخند کودکی گرفته تا کمک به افراد سالمند
تا نگاه محبت آمیز به اطرافیانم
ازاینکه چهره ی عبوسی داشته باشم خوشم نمیاد
بشدت به دنبال زیبایی قدم برمیدارم
جوری همجارو نگاه میکنم
که انگار گمشده ای بین جمعیت دارم و میخوام هر لحظه ببینمش
اما هر ثانیه دارم توجهم رو متمرکز میکنم روی زیبایی های اطرافم
این روزها عجیب دلم اینجاست برای آرام شدن
توکل بخدا
ان شاءالله که بتونم از نتایج درونی و بیرونی صحبت کنم به زودی…..
میخوام خواسته های بیشتری رو جذب کنم به امید خدا🙏🏻✅🌈
ایام همگی خوش
ردپای من درروز چهاردهم
من از ایران مهاجرت کردم برای تغییر زندگیم برای اهدافم من به ترکیه مهاجرت کردم خیلی شوق و ذوق داشتم اما اون موقع با قوانین اشنا نبودم و بصورت ناخوداگاه با باورهای درستی که داشتم هدایت شدم به ترکیه و هیچکسی رو هم ترکیه نداشتم و فقط روز اخر با یک شخص هماهنگ کردم ولی رو اونم حساب نکردم گفتم من میرم یا موفق میشم یا همونجااز بین میرم باورهای اشتباه زیاد داشتم و اون حرفی هم ک زدم یجاش اشتباه بود اما باور های درستی داشتم که باعث میشد بتونم مهاجرت کنم و همه میگفتن نه نمیشه من نمیتونم ولی شد سختی کشیدم اوایلش چون باورهای نادرست زیادی داشتم اما الان با توجه به تغییر باورهام شده بهشت ولی من ادمی نبودم که جا بزنم باتمام سختی هاش من عاشق مهاجرت بودم و من اگر باورهای درستی داشتم اون یه ذره سختی هم بوجودنمیومد ولی الان خیلی لذت میبرم خیلی خوشحالم واقعاخیلی دوست دارم مهاجرت رو و الان دارم از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت میبرم و برای اهدافم دارم قدم بر میدارم و تلاش میکنم تا به اهدافم برسم هدف بعدی مهاجرت من انگلستان شهر لندن هست و به هرکسی میگم من تا چند وقت دیگ به انگلیس مهاجرت میکنم بعضیا دوباره همون حرفای تکراری که تو ایران از دوستان میشنیدم و دوباره میشنوم و این به من این ایمان رو و این حس رو میده که پس من صدرصد موفق میشم هروقت اونا میگن نمیشه من مطمعن تر میشم که میشه و من قاطعم یه چیزی فراتر از ایمان و مطمعن بودن که قطعا به انگلیس و شهر لندن خواهم رفت و این هدف منه و براش شوق و ذوق زیادی دارم و خداوند هم من را هدایت خواهد کرد وقتی من به ترکیه اومدم ادم پولدار و خفنی نبودم فقط با یازده میلیون اومدم با این یازده میلیون اقامت دوسالمو گرفتم کارپیدا کردم و همه چی خوب و عالی الانم که بعد از مدت 9 ماه ترکی رو خیلی خوب در حد خودم و حل مشکلاتم حرف میزنم انگلیسی رو هم که بلدم بیشتر از ترکی حتی و اصلا خداوند داره منو هدایت میکنه و کلی زحمت کشیدم تلاش کردم من از روستاهای فقیر ایران و خانواده ضعیف بلحاظ مالی به اینجا رسیدم چون خودم خواستم چون ناخوداگاه باورهاو شوق و ذوق درستی داشتم همیشه ازبچگی دوست داشتم مهاجرت کنم و کم کم تمام رویاهای بچگیم به واقعیت تبدیل میشن اینقدرخداوند منو هدایت کرد اینقدر کار عوض کردم تو ایران اینقدر صبر کردم ولی خیلی ناسپاس بودم چون نمیدونستم چون خدارو نمیشناختم اون همه اتفاقات خوب رو ندیدم تکامل رو نمیدونستم اما الان که قوانین رو میدونم میبینم چقدر خوب تکاملم طی شده بود چون من همیشه عجول بودم اما خداروشکر خداهوامو داشت چون من همیشه خواستم این بود خدایا من و هدایت کن من نمیفهمم من از قران هیچی نفهمیدم ولی میدونم که تو هستی وجود داری و اون خدای خشمگینی که میگن نیستی من اون خداروباور نمیکنمو بالاخره با تلاش خودم و خواست خودم و هدایت خداوند من هدایت شدم به این سایت و الان چون قوانین رو فهمیدم تلاش میکنم تا زندگی بهتری بسازم و همانی بشم که خداوند میخواد خداروشکرمن اصلا از تغیییرنمیترسم مخصوصا ازمهاجرت چون باورهای درستی دارم ولی رو باورهای نادرستم خیلی کار میکنم و ترمزها رو از بین میبرم و به خداوند ایمانم رو نشون میدم و خداوند من رو هدایت خواهد کرد من از ان خداهستم و به او باز خواهم گشت خدایاهدایتم کن عاشقتم
از استاد عزیزم و مریم خانوم عزیز سپاسگزارم که دستان خدا شدید مریم خانوم به شما ارادت بیشتری از استاد دارم چون خیلی زحمت میکشید واقعا ممنونم از زحماتی که میکشی ممنونم همیشه سالم و سلامت و ثروتمند و پیروز و در پناه خدای یگانه باشید با تشکر
سلام به استاد عزیز و شایسه خانوم عزیز ❤️
خداوند را هزار مرتبه شاکرم که عضو این خانواده ی بزرگ هستم .
من ۱۶ سال دارم و در خانواده ای به لحاظ تعصبی زندگی میکنم که هم فرکانس من نیستن و تفاوت زیادی میان باور های ما وجود دارد .
حدودا ۶ ماه میشود که من زندگیم کاملا از هر لحاظ متحول شده است، که ۶ ماه میشود وارد سایت استاد شده ام .
از همان لحظه که صدای شما را شنیدم انگار چیزی در من بیدار شد انگار انرژی خداوند که در وجود من بود هر لحظه روشن تر میشود هنگام دیدن فایل های شما من ناخوداگاه لبخند به لب دارم بدون اینکه خودم بدانم حتی . انگار شما برای من از هر اشنایی اشنا تر هستید .
با روند تکامل کاملا اشنایی دارم زیرا در این مدت کاملا متوجه این قانون شدم . من عاشق رقصیدن هستم همیشه حتی از دو ساله پیش تصور و تخیلم این بود که مربیه رقص باشم چیزی که وقتی موسیقی به گوشم میخوره تمام جسمم با اون یکی میشد ، هیچگاه برای عملی کردن این خیال اقدامی نکردم تا اینکه با شما اشنا شدم بدون اینکه حتی تمرینی انجام بدم یا اینکه بخواهم فایلی از شما گوش کنم فقد وقتی خواهرم و همسرش فایل های شما را گوش میکردن گوش تیز میکردم تا بفهمم چه میگویید .
بدون فکر و هرچیزی تصمیم گرفتم در باشگاه نزدیک خونه ثبت نام کنم که از اون روز زندگیه من به شکل باور نکردنی تغیر کرده تغیری که هر لحظه و هر زمان زیبایی میبینم و شکر گذاری میکنم برای هر چیزی که دارم و هرچیزی که میخواهم داشته باشم .
تکامل رو طی کردم به گونه ای که اول تند نرفتم و از مربی که به لطف خداوند با او اشنا شدم و مرا همراهی کرد اموزش دیدم که چگونه عملی کنم تمام افکار را . یکروز خیلی ناگهانی اتفاقی به ظاهر بد باعث شد که مربیه من باشگاه رو ترک کنه و من به ناچار باشگاهمو به قصد مربی بودن عوض کردم که باز هم اتفاقی فقد و فقد به ظاهر بد پیش امد و این بود که ما خانه ی مان جا به جا شد و از ان باشگاه جدید نیز ترک مکان کردم .
با اینکه هنوز از این راه هیچ درامدی نداشتم و حتی هزینه هم کرده بودم ناامید نشده بودم زیرا خواسته ی تمام وجود من بود . چند نفر بهم پینشهاد دادن که نزدیکی خونه ی جدیدمون یک باشگاه خوب و معروف هست برم و صحبت کنم . تصمیم رو گرفتم و وارد عمل شدم وقتی که اقدام کردم هیچگاه اون حس غریب رو فراموش نمیکنم . به خودم باور داشتم باور کاملا و بی نقص ولی استرس به سراغم اومده بود و جلوی در باشگاه کمی مکس کردم هیچکس همراهم نبود ، انگار داشتم از منطقهی امن زندگیه خودم بیرون میومدم . هرلحظه کسی به من میگفت فقد و فقد انجامش بده . همچی درست بود و من برای مربی گری روع به کار کردم روز ها گذشت و من ساعت ها تنها در باشکاه به سر بردم و هیچ گلایه ای پیش خداوند نبردم و فقد برای حال خوبم شکر گذاری کردم . و بالاخره اتفاق افتاد ، موقعیتی که در ان قرار دارم بدون شک همان چیزی است که میخواستم و رویایش را داشتم .
حالا نیز وقتی به رویاها و تخیلاته خیلی خیلی خیلی بزرگم فکر میکنم با خودم نمیگم غیر ممکنه میگم قانون تکامل چیزیه که من بهش اگاهم کسی که به این قانون اگاه هست شک نمیکنه بلکه یقین داره که میشود ، میشود ، میشود . ان رویاها دیگر فقد رویا و تمیل نیتند حال با برنامه های من به اهدافم تغیر کشل دادن و من برای انها گام برمیدارم .
برای من غیر ممکن بود موقعیتی که الان دارم ازادی که الان دارم و هروزِخدا، هروزه خداوند بزرگ و بی همتا ، خداوند مهربان و بخشنده را شکر میکنم . الان من مربی رقص هستم و جایگاه عالیی دارم ازادی دارم در تمام جنبه ها ثروت دارم و خداوند رو شکر میکنم برای همه ی این نعمت های فروان .
نکته اینجاست که همه ی این ها بود و من نمیدانستم این من بودم که اگاهی نداشتم نه دنیای من، چیزی که متحول شده است منم نه دنیای من . زیبایی ها وجود داشت و من نمیدیدم و اگر حالا اینقدر شاد و سرزنده ، خوشحال و سلامت هستم به لطف شماست . من هروز که خداوند را برای قوانین پایدار دنیایش شکر میکنم برای اینکه در فرکانس ثروتی که با اشنایی با شما قرار گرفتم نیز شکر میکنم .
به شخصه هروز یک فایل از دوره ی روز شماره تحول زندگی من را مطالعه و گوش میکنم و ساعاتی را روی همان نوشته تمرکز و اندیشه میکنم .
همیشه شکر گذار امروزم هستم و مشتاق برای اینده ای که میسازم .
خداوند را هزار مرتبه شکر میکنم که فرصت این را داد دیدگاهم را درج دهم . انشالله که همگی توفیق دنیا و اخرت نصیبمان شود ، خیلی ممنون از شما دو استاد عزیز و گرامی .❤️
سلام به استاد عزیز و همچنین خانم شایسته عزیز
من تا این لحظه به عنوان تماشاگر روی یکی از این صندلی های نمایش خلق زندگی در سایت نشسته بودم .و امروز هدایت شدم به این روزشمار و پریدن تو دل ترسهام
* گذاشتن یه رد پا از خودم
*اینکه خیلی خوب نمیتونم بنویسم
*بذارم نتایج بزرگتر بگیرم بعد…
ولی در نهایت گفتم اولین فایل در مورد عزت نفسه و این نوشتن داره بهت کمک میکنه پس اولین قدم رو بردار
من موفق شدم
من میتونم بگم بیش از نیمی از فایل های رایگان رو مطاله کردم گوش کردم و هر بار مطالب برام جدیدن.و اینکه من این متن رو زمانی دارم مینویسم که قدم هفتم رو کار میکنم.همیشه دنبال یه گمشده ای بودم تا قبل از آگاهی این فایل که متوجه شدم مدام دنبال یه دلیلی/بهونه ای هستم که یه جای کار میلنگه که نتایج بزرگ نمیگیری یه جورایی احساس گناه یا سرزنش وبه دنبال ردیف کردن دلایلم بودم برای این که اگر یک در صد موفق نشدم یا نتایجم بزرگ نیست…اوایل که بلند بلند مطرح میکردم اما الان گاهی به صورت نجوایه زمزمه هایی میکنه که در لحظه متوجه شدم در مسیر درستم .امروز رو با قدرت در کنار تمرینهای دوازده قدم این سفرنامه رو شروع کردم.به امید بهترینها