روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 239

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا عفت گفته:
    مدت عضویت: 2039 روز

    سلام خدای مهربانم که حس کردم از خواب شیرین بیدارم کردی تا سفرنامه روز دومم را بنویسم

    سلام به دوستان نازنین وهمسفرم دراین تحول زیبا وبنیادین

    قرار بوده که روز به روز برگی از سفرمان را بنویسیم اما انگار من هنوز در روز دوم گیر کردم ومبهوتم از زیباییهای روز دوم وحوادث امروز انگار دوست دارم روز دوم را بیشتر درک کنم عمیق تر انرا بفهمم اخر با خودم وخدایم عهد بستم که بتوانم عجله را از خودم دورکنم من ظاهرا خیلی این خصلت انسانیم را هنوز درخودم نگه داشته ام عجله اینکه دوست دارم هرچه سریعتر هرچه میخواهد بشود انگار هنوز درک نکرده ام که عجله کار شیطان است گفتی شیطان اری شیطانی که از کلام خدا وکامنت دوستی نازنین که چه زیبا نوشته بود درک الهی خودش را فهمیدم که ای داد قراراست روز اخر این شیطان هم حتی قبول نکند که چه وعده های پوچ ودروغینی به من داده است یا نه قبول میکند وتازه اعتراف هم میکند که وعده هایش پوچ بوده او میخواهد انروز بمن بگوید وعده های خدایم راست بوده ومرا انروز اگاه کند ازاین سخنان که وعده ی خدا حق بوده وراست ووعده ی خودش پوچ وواهی پس چرا من مدام وعده هایش را اینقدر عمیق باورمیکنم ودچار ترس ونگرانی میشوم او حتی مرا سرزنش میکند که چرا از وسوسه هایش شاکیم او بر من تسلطی نداشته خدایا من باید این حرفهارا کی متوجه شوم که این شیطانی که اینقدر ازاو میترسم واز حیله هایش از شرکی گه من یک عمر ورزیدم هم بیزار است پس من که اشرف مخلوقات تو هستم چرا مشرکم چرا فکر میکنم دیگران مقصر اتفاقات ناگوار زندگی منند که مدام فقط میخوام قیافه حق بجانب بخودم بگیرم وبگویم من ضعیف بودم وفلانی وفلانی حقم را پایمال کردند البته که چنین رفتاری مستحق انست که فرشتگانت بگویند مظلوم بودی مگر زمین خدا پهناور نبود مگر نمیتوانستی از مدار فقط دانستن آگاهی ها خارج شوی وعمل کنی به دانسته هایت از هجرت کنی از ان مدار وبه مدار عمل کردن برسی تا اشکار شوند پاداشهای خداوند برایت وتو را برهانند از اینهمه وسوسه اری این حق کسی است که باور نکرده خودش خالق دنیای خوداست ومرکز جهان خویش تن است خدایا یاریم کن تا عمیق تر درسهای سفرم را بگیرم وزیباییهای عمیقش را درک کنم تا علفهای هرز وآفتها وراهزنان مسیرم را آگاهانه بشناسم وبه مدار وشهری زیباتر نقل مکان کنم وتمام لذت روز به روز سفرم را دریابم وبا تمام وجودم انهارا بچشم از اعماق جانم انگونه که هرگز فراموششان نکنم آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    روز دوم

    وقت همگی بخیر.قبل از فارغ التحصیلی در رشته ام بی ای همیشه پیش دوستام میگفتم که یه فارغ التحصیل رشته ما باید بتونه یه شرکت ورشکسته رو نجات بده. و نمیدونستم که با این کلامم چه سرنوشتی رو دارم برای خودم رقم میزنم.بعد از شش ماه که دنبال کار بودم بالاخره در یک شرکت با سمت مدیر داخلی مشغول بکار شوم.بعد از سه ماه متوجه شدم که این شرکت ورشکسته ست و کمترین توانایی برای پرداخت حقوق پرسنل نداره و شاهد بدترین رفتارها بودم.در ابتدا مدیر عامل بود که با مشتریانرو پرسنل قدیمی دعوای شدید میگرفت و بعد از چند ماه این رفتارها گریبان من رو هم گرفت. دچار فشار عصبی شدید شده بودم.از رفتن به سرکار میترسیدم. چون هر لحظه ممکن بود یک مشتری عصبانی وارد شرکت بشه و چون مدیرعامل خودش رو در اتاقی مخفی میکرد من مجبور بودم جواب اونهارو بدم.بارها مادرم بهم گفتم از این شرکت در بیا ولی منکه کلی بیکاری کشیده بودم گوش نمیدادم. از فشار عصبی پوست و استخون شده بودم. صبحها نمیتونستم صبحانه بخورم و بالا می آوردم چون میدونستم چند لحظه دیگه تو شرکت چه چیزی منتظرمه.بعد از سالها هنوز هم تو ذهنم مدیرعاملمون رو محکوم میکنم که به من ظلم کرد و کلی اعتماد بنفسمو از بین برد ولی واقعیت اینه که من هم بهش این اجازه رو دادم.یکسال طول کشید تا بخودم بیام ولی بالاخره آگاه شدم و خودم رو خلاص کردم.خودم رو لایق بهترینها دونستم لایق یک شغل خوب,حقوق بالا,آرامش.رفتم به تهران و شغل خوبی در یک شرکت بزرگ نصیبم شد.بعد از پنج سال یکبار دیگه مشابه این اتفاق برام تکرار شد.به شهر خودم برگشته بودم و دوباره دنبال کار بودم.اینقدر از بدیهای کارفرمای اولم برای دیگران تعریف کرده بودم که دوباره با شخصی شبیه اون برخورد کردم.وارد یک شرکت عالی و با یک سمت عالی شدم.وقتی با کارفرمای جدیدم صحبت میکردم استرس بسیار شدیدی بهم وارد میشد و تمامی خاطرات شغل اولم برام زنده می شد.بعد از ده روز بیرون اومدم.ایندفعه دیگه اجازه ندادم که بهم ظلم بشه البته این رو هم متوجه شدم که اگر نخوام باورهامو تغییر بدم خاطره کارفرمای اولم بارها و بارها برام تکرار میشه🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    خلیل تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    با سلام وعرض ادب خدمت استاد ،خانم شایسته ودوستان عزیز

    اینکه تاحالا مطالب زیادی رو در حوزه موفقیت واساتید مختلف هممون دیدیم وخوندیم ولی یه چیزی استاد عباس منش رو از بقیه جدا کرده واونم قطعا توحید استاد است آره هممون از کودکی خدارو بهمون شناسوندن ولی به غلط وماها خدارو همچون ناظمی تو آسمون بالای سرمون دیدیم که فقط دوس داره بزنه تو سرمون ولی واقعا ایا اینطوره نه قطعا خدامارو خلق کرده که مثل خودش خلق کنیم وخدایی واز این هدیه ای به نام زندگی که بهمون داده لذت ببریم من اخیرا یکی از عزیزتزین نفرات زندگیم مادرم رو از دست دادم ولی به لطف سخنان استاد نه صرفا احساسات وهیجان بلکه با تفکر وتعمق در مورد آموزش های استاد ودرک بالاتر وبهتر از خداوند تونستم این غم رو برای خودم تلطیف کنم ومنطقی نگاه کنم ومطمعن هستم که در زندگی ما انسانها به شرطی که واقعا اگر توکلمون به خدا باشه وقدرت رو به خودش بدیم اون خداست وبلده چه جوری مارو هدایت کنه وبا شناخت این واقعیت می فهمیم که ماهم به عنوان ذره ای از خداوند نباید خودمون رو به غیر از اون به کس یا قدرت دیگه بسپاریم وارزش خودمون روبیشتر بدونیم من یادگرفتم که انسانم وبه عنوان اشرف مخلوقات وپاره ای از خداوند بی همتا ومهربان قدرت خلق بهترینها رو دارم وهمچون خدا لایق بهترینها هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سینا شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    روز هفتم

    سلام یک هفته پیش من احساسم رو به شدت بد کردم و به 24 ساعت نرسید که من مریض شدم واقعا میشد حس کرد این قانون رو به طور واضح و روشن من فهمیدم که اگر احساست بد شد حواست باشه که قرار اتفاقات بد رو تجربه کنی از طرف دیگه افرادی رو میدیدم که همیشه شاد بودن به قول خودمون الکی خوش بودن و به طور عجیبی کارهاشون درست پیش میرفت اره من این قانون رو به چشم دیدم و تصمیم میگیرم از همین لحظه که احساسم رو کنترول کنم با وسواس زیاد میدونم که کار آسونی نیست اصلا کار آسونی نخواهد بود ولی میتونم خداروشکر که زندگیم دست خودمه خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    با سلام به تک تک دوستای خوب سایت

    سلام گرم به استاد و مریم عزیز

    روز دوم از سفرنامه (۱۴۰۰/۱۱/۱۵)

    باز من با تاخیر دارم کامنت میذارم ولی هیچ سرزنش و نکوهشی نیست چون هدف من تعهد به ادامه این مسیره و اینکه سعی کنم تک تک اموزه ها رو بتونم با جان و دل گوش بدم و نکته برداری کنم. دفعه پیش که این فایل رو گوش داده بودم، تنها گوش داده بودم و فکر میکردم همه چی بدیهیه دیگه و حتی نکته ای برای کامنت گذاشتن هم نداشتم ولی الان نه. کلی نکته و پند و درس گرانبها یاد گرفتم که من مطمئنم با مرور دوباره این نکات باز نکات بیشتری یاد خواهم گرفت. به قول استاد اقیانوسی از اگاهی تو این سایت نهفته. هرچقدر هم یاد بگیرم باز هم نکته هست تا یاد بگیرم و باز هم مسیر هست تا پیشرفت کنم. بیشتر از قبل خوشبخت تر باشم. که میزان این خوشبختی و لذت، به میزان اگاهی و باور کردن این اگاهی ها و عمل کردن به اونا هستش. اولین و با ارزشترین نکته ای که من از این فایل گرفتم، شرو خواندن قرآن هستش. من همیشه از کنار موضوع به این مهمی میگذشتم. و همش تکیه کرده بودم به تفاسیر استاد در صورتی که استاد هدفشون از تفاسیر سوق من به فهمیدن بیشتر قرانه. چون این کتاب، کتاب راهنمای هر بشره و هرکی باید خودش بازش کنه و بخونه و درک کنه. چون این کتاب کاملترین و مهمترین دستورالعمل زندگی منه. من باید دستورالعمل این دنیا و زندگی لذت بخش تو این دنیا رو باید بدونم که بتونم مطابق میلم زندگی کنم و حتی پتانسیل های این دنیا رو شناسایی کنم و ازشون استفاده کنم. من خداروشکر میکنم که منو به حرفای استاد هدایت کرد. الان که دارم فکر میکنم کلی سوال دارم که میدونم قران بهم جواب میده. دومین نکته مهم این فایل این بود که بخوام قران رو بیشتر و بهتر بفهمم باید قوانین فیزیک کوانتوم رو برم یاد بگیرم. قوانین فرکانس و انرژی، اینجاس که تجربه استاد کار رو برا من راحت کرده. از خدا ممنونم که عزیزی چون استاد وجود دارن که اینقد بی منت دارن تجاربشون رو در اختیار ما میذارن که ما به راحتی هرچه تمام تر بتونیم بیشتر یاد بگیریم و بفهیم . چه بسا این یادگیری فیزیک کوانتوم درهایی از درک بیشتر از قران رو برای من باز خواهد کرد. مهمترین نکته سوم فایل، درخواست خالصانه من از خدا برای هدایت به ایجاد باور یکتاپرستیه.قران میگه که کسی که اجازه میده بهش ظلم بشه. کسی که میترسه. کسی که حرکت نکنه اخر سر دوزخیه. این جمله به من تلنگر بزرگی زد. تا به قبل این فایل حتی یه چند لحظه قبل تر، به خودم حق تمام و کمال میدادم که فلانی نسبت به من ظالمه و کلی تازه پیش این و اون میگفتم. با شنیدن این جمله از قران جا خوردم، گفتم من در تمام این مدت به خودم ظلم کردم که باور کردم اون شخص به من ظلم کرده و تو ظلم قرار گرفتم! در اصل این منم که دارم به خودم ظلم میکنم. باورش برا اولین بار خیلی سخته و الان هم هی دارم تکرار میکنم و خواهم کرد. که هیچ کس نمیتونه به من ظلم کنه یا سرنوشت منو تغییر بده یا من بخوام به کسی ظلم کنم و سرنوشت کسی رو تغییر بدم. پس دست از ناراحت شدن از بقیه و گله و شکایت و درد و دل باید بردارم و چاره اساسی پیدا کنم. باید باور عشق بی قید و شرط رو یاد بگیرم و بکار ببندم. ایمان به خدا . شناخت درست خدا رو برم یاد بگیرم. بیشتر و بیشتر بخوام با خدا اشنا بشم تا در حین این آشنایی خدا ترس باشم و نترس از غیر خدا. پر دل و جرات برای خواستن چیزهایی که میخوام هر چی بزرگتر و برزگتر. باید باور هامو نسبت به نحوه زندگی و نگرش به نوع زندگی تغییر بدم. در یک کلام باید یه ادم دیگه بشم. و برای شروع کار طلب مغفرت از خدا برای اشتباهاتی هست که تا الان انجام دادم. من از خدا بابت تمام گناهانم طلب مغفرت و بخشش میکنم و خالص میشم تا از صفر براش بندگی کنم و اون راه بندگی منو هموار تر کنه و اگه غلطه برام درستش کنه و به راه درست هدایتم کنه . من میدونم تو این مسیر ممکنه بارها و بارها اشتباه کنم ولی میدونم خدا بسیار توبه پذیره و مهربان میدونم از یه جایی به بعد اشتباهاتم کم و کمتر میشه. از خد ممنونم که این نکات ناب رو از این فایل به من اموخت . هرچند که میدونم نکات بسیار بیشتر از اینها هم تو این فایل نهفتس ولی همین سه مورد قرار بوده به من اموخته بشه تا اینجای کار ، تا یاد بگیرم و دوباره برگردم و دوباره یاد بگیرم و مدارم بالاتر بره و درکمم بیشتر بشه و به یه ادم با باور متفاوت تبدیل بشم. خدا رو شاکرم . بینهایت سپاسگذارم بابت تمام اموزه ها و نعمت های بیشمارت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1429 روز

    روز اول

    سلام خدمت همگی.از وقتی یادم میاد احساس گناه داشتم.یادمه وقتی خیلی کوچیک بودم و تو شیطونیای بچگی مادرم رو مسخره میکردم.مامانم اصلا دعوام نمیکرد ولی میگفت الان خدا یه صفحه گناه واست نوشت. و من هنوزم که هنوزه و سی و هفت سالمه بخاطر اذیتهام شیطونیام تو دوران بچگیم عذاب وجدان دارم. یادمه همش یکاری میکردم مادرم, برادر کوچیکترمو دعوا کنه.تازه فهمیدم که من با بدنیا اومدن برادرم از مرکز توجه کنار رفته بودم و حسادت میکردم بهمین خاطر اون کارای بد رو مرتکب شدم. من حتی تو بزرگسالی بارها و بارها بخاطر رفتارایی که تو کودکی در حق برادرم داشتم گریه می کردم.یا اینکه همیشه خودم رو ملامت میکنم که چرا هنگام صحبت کردن با پدرم, صددرصد توجهم بهش نبود.مثلا من میخواستم رو پایان نامه م کار کنم ولی پدر فوق العاده م که بازنشست شده بود دلش میخواست با من حرف بزنه و حالا که پدرم از دنیا رفته دارم عذاب میکشم. البته با توجه و محبت به مادرم سعی میکنم جبران کنم ولی باز خاطرات آزارم میده.و حالا این فایل فوق العاده ی استاد رو شنیدم که کلا اساس همه ی این عذاب وجدانهارو زیر سوال میبره.چقدر نکته داشت که باعث آرامشم شد. کمی احساس آزادی کردم.اینکه ما نمیتونیم در حق کسی ظلم کنیم و اگر کار اشتباهی کردیم در واقع به خودمون ظلم کردیم.چقدر این جمله آرامش بخشه.فوق العاده ست.من باید رها بشم از همه این بار گناه. از همه سرزنشها و افکار منفی بابت کارهایی که از روی ناآگاهی و در دوران بچگی انجام دادم.سپاسگزارم استاد جان و مریم جان.خدایا کمکم کن متعهد به این روزشمار تحول زندگی بمونم و واقعا متحول بشم.سپاس🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    علی نوری گفته:
    مدت عضویت: 2240 روز

    به نام خداوند بسیار تواب

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم،اولین روز سفرنامه و اولین کامنت من برای سایت،

    خدارو بسیار سپاسگزارم که با این مسیر خدایی آشنا شدم و با تمام وجودم از خدا میخواهم که این مسیرو بتونم ادامه بدم.

    علی عزیز، هر چی تو ظرف ذهنیت بکاری همونو تو دنیای فیزیکی میبینیش، تو ذهنت میگی من لیاقت زندگی عالی و بینظیری رو دارم،خدا هم میگه چشم ،تو ذهنت میگی من لیاقت نعمت و ثروت رو ندارم، باز خداوند میگه چشم!!، این عدل ترین قانون خداوند است که هر کی هرچیو بخواد همون میده بهش، و این نکته بینظیر است که هیچ کس نمیتواند زندگی کس دیگری را عوض کند و هر کس خودش مسءول زندگی خودش است، اصلی ترین نکته ای که ذهنم را به فکر فرو برد این است که استاد گفتند حق الناس در هیج جای قرآن نیامده است !!!!!!و این برایم بسیار جالب شد، و نکته بسیار فوق العاده ی دیگر اینکه وقتی در مدار درست باشی هر ضربه ای که به تو بزنند باعث پیشرفت تو میشوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    رد پای روز هجدهم

    سلام و صد سلام

    دو تا باور کلیدی رو باید کار کنم.احساس لیاقت و باور فراوانی

    برای باور فراوانی بگردم موارد فراوانی موجود در جهان رو پیدا کنم.برای باور لیاقت هم غیر از تکرار این باور راه حله دیگه به ذهنم نمیرسه فعلا.فردا از عقل کل میپرسم.

    خدایا شکرت بابت بودن در مسیر آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    روز بیست و سوم

    این جمله از نظر من کلیدی ترین جمله ی این فایل بود:

    اگر ثروت ندارم یعنی هم باورم در مورد خدا مشکل داره هم ثروت

    اگر سلامتی ندارم یعنی هم باورم در مورد خدا مشکل داره هم سلامتی و …

    ما همیشه فکر میکنیم ایمان داریم و خدا رو باور داریم،اما واقعا اگه اینجوری که استاد میگن باور داشته باشیم چه قدرررر زندگی متفاوت تری خواهیم داشت..

    حس میکنم باور عمیق قلبی به خدا داشتن،یعنی همون ایمان چه قدرررر میتونه لذت بخش باشه

    حس میکنم ایمان واقعی داشتن به خدا چه آرامشی میتونه بیاره…

    خدایا من تمام تلاشم رو میکنم برای به دست آوردن اون ایمانی که استاد از ازش حرف میزنه ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    روز بیست و دوم

    چه جمله ی طلایی ای بود این جمله…اینکه با خودم بگم میخوام برای چی هزینه کنم؟!

    با خودم گفتم میخوام برای آینده م و ساختن باورها وقت بذارم ؟یا برای حرف های معمولی و گاهی شاید منفی با دوستانم؟!

    میخوام وقتم رو به بطالت بگذرونم یا صرف رشد کردن تو کارم بکنم؟!

    میخوام هزینه های بی خود داشته باشم یا هزینه ی تفریح و خرید و …؟

    می‌خوام مدام دو دوتا چهارتا کنم برای خرج کردن؟!یا میخوام بی دغدغه خرج کنم؟؟

    این فایل ارزش هزار بار گوش کردن رو داشت..

    خدایا شکرت بابت آگاهی هایی که داری توسط یکی از دستانت (استاد) به گوش من می‌رسونی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: