روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 252

به نام خداوند یکتا

این کامنت اولین کامنت من در سایت و امروز اولین روزِ روزشمار تحول زندگی منه.

من چند ماهی میشه که با استاد عباسمنش آشنا شدم و تو این چند ماه فایلای رایگانشونو تو یوتیوب می‌دیدم و از اون فایلا یه عالمه آگاهی و حس خوب دریافت میکردم،جوری که امید به زندگیم نسبت به پارسال که خیلی افسرده بودم چندین و چند برابر بیشتر شده.

من یه آدم افسرده و درمانده بودم و خدا رو شکر میکنم که خدا منو با آموزه های استاد عباسمنش آشنا کرد تا دوباره به زندگی امیدوار بشم.

همونطور که گفتم با گوش کردن فایلای استاد عباسمنش آگاهی های خیلی زیادی کسب کردم،اما یه جورایی فقط گوش میکردم و عمل نمیکردم.با خودم میگفتم حالا بذار اینو گوش کنم ایشالا یه وقت دیگه بهش عمل میکنم،و همینطور عمل کردنو به روزهای بعدی و روزهای بعدی موکول میکردم.

دیگه کلافه شده بودم،دیگه میخواستم عمل کنم ولی آگاهی های پراکنده ای داشتم و نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.

با خودم میگفتم:خیلی خوب میشد اگه یه نفر برنامه ای بهم میداد و بهم میگفت الان و در این وضعیتی که هستم از کجا باید شروع کنم؟اول از همه به کدوم فایلای استاد عمل کنم؟

یهو یادم اومد که استاد تو فایلاش یه چیزی با این مضمون گفته بود که من ذهنمو با ورودی های مناسب بمباران میکردم.

اینو که یادم اومد متوجه شدم من به غیر از فایلای استاد که ورودی های خوبی برای ذهنم بود،در طول روز ورودی های نامناسب زیادی داشتم،مخصوصا ورودی هایی که از شبکه های اجتماعی دریافت میکردم خیلی خیلی تمرکزم رو روی فایلای استاد کم میکرد.

با خودم گفتم منم باید ذهنمو با ورودی های مناسب(که همون فایلای استاد باشه)بمباران کنم،برای همینم دیگه فایلا رو نباید تو یوتیوب ببینم چون اونجا هزااار تا ویدیوی دیگه هست که هی حواسمو پرت میکنه و وقتمو میگیره،سریع اومدم تو سایت میخواستم همه فایلای رایگانو دانلود کنم و دیگه کل وقتمو بذارم و تمرکزی فایلای استاد رو گوش بدم.

میخواستم کلیک کنم رو بخش دانلودها که یهو دیدم یه جا نوشته«روزشمار تحول زندگی من»،کنجکاو شدم و کلیک کردم و برگام ریخت! چون دقیقا به چیزی که تو ذهنم بود رسیدم! من یه برنامه میخواستم که بهم بگه از کجا و به چه ترتیبی باید شروع کنم تا مغزم از این پراکندگی و درهم برهم بودنه در بیاد.

خدا رو شکر میکنم که با استاد عباسمنش و فایلای بی نظیرشون و همچنین«روزشمار زندگی من» آشنا شدم.

اما در مورد فایل روز اول که در مورد احساس گناه بود باید بگم که من چند سال پیش خیلی مذهبی بودم و به شدت به خودم سخت میگرفتم،کوچکترین خطایی که ازم سر میزد به شدت دچار احساس گناه میشدم و تنها در یک صورت احساس گناهم رفع میشد که پیش خدا تقاضای بخشش و توبه میکردم و حالا بدبختی اصلی این بود که توی این توبه کردن دچار یه‌جور وسواس بودم یعنی بارها و بارها به نحوه های مختلف از خدا تقاضای بخشش میکردم اما هر دفعه خودم دلم راضی نمیشد و نمیتونستم قبول کنم که خدا منو بخشیده و نگم براتون که چقدررر باید وقت و انرژی میذاشتم تا بالاخره به خودم بقبولونم که خدا منو میبخشه و توبه منو میپذیره و اونموقع بود که بالاخره به آرامش میرسیدم اما این آرامش خیلی زودگذر بود و کافی بود که دوباره یه خطای خیلی کوچیک که من گناه قلمدادش میکردم ازم سر بزنه و آرامشم تبدیل به عذاب بشه.

خلاصه تو یه چرخه ای از احساس گناه و وسواس افتاده بودم که هی تکرار میشد و زندگی منو تلخ میکرد.حتی توی خواب هم از دست احساس گناه در امان نبودم چون چندین بار خانواده ازم پرسیده بودن چرا شب قبل داشتی توی خواب داد میزدی؟ و من هر دفعه خودمو متعجب نشون میدادم و از دلیل داد زدنم تو خواب اظهار بی اطلاعی میکردم ولی در واقع خوب میدونستم چرا تو خواب داد میزنم،بخاطر احساس گناه بود.

از یه جا به بعد بخاطر همین احساس گناه از دین زده شدم.

ناخودآگاه راه فراموش کردن احساس گناهمو فراموش کردن خدا میدونستم چون هر دفعه یاد خدا میفتادم احساس گناه میکردم.

بعد از اون از یاد خدا غافل شدم،من که قبلا دست از پا خطا نمیکردم،حالا جوری شده بود که پشت سر هم کارهای بد زیادی انجام میدادم و اصلا عذاب وجدان نمیگرفتم.

البته بعضی وقتا احساس گناه دوباره سراغم میومد اما زودگذر بود،مثلا شبا قبل خواب یا هر وقت که میخواستم با خدا حرف بزنم گناهانم یادم میومد و عذاب وجدان میگرفتم.

این ترفند شیطان بود که منو که هیچ کار خطایی انجام نمیدادم با احساس گناه از راه به در کرد.

الان با گوش کردن فایلای استاد،آگاهتر شدم،حس میکنم به خدا نزدیکتر شدم و هر وقت احساس گناه میگیرم سعی میکنم آگاهانه خودمو قانع کنم که احساس گناه منو از خدا دور میکنه.

و میدونم که هنوز احساس گناه زیادی دارم و باید بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم.