روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 257
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
👏🤩👏🤩👏🤩👏🤩👏🤩👏👏🤩
واقعا سپاس بابت سایت محشرتون ،👏
واقعا تمام کلمات شما شبیه این است که کلام خدا از کلام شما همچون گوهری برگوش من و تمام هم فرکانسهای عزیزم میرسد من بارها این فایل رو گوش کرده بودم اما انگار گوشم میشنید اما ذخیره نمیکرد اونم نسبت به تکامل من و….😉
همچنین ممنون که زمان میگذارید وباعشق صحبت میکنیدو
هرزیبای رومیبینید زمان میگذارید وبه همه به اشتراک میزارید
با آرزوی موفقیت تمامی خوابهای این سایت عالی،🤩🤩
سلام .بخدا ایمان دارم بزودی با بزرگتر شدن کودکم بیزینس جدیدم راه میفته وروز به روز ثروت ها ی بیشتری در زندگیم جاری میشه. خداروشکر میکنم که روزهابا فایلهای استاد انگیزه برای زندگیم بیشتر میشه آرامشم بیشتر میشه انرژی میگیرم و شادهستم تاشب
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه همسفران .
من امروز اولین قدم از تحول روز شمار زندگی خودم رو برداشتم با این فایل . متن سارای عزیز که برای توضیحات روز اول انتخاب شده بی نهایت زیبا بود این جمله که :
میدونی خدا میخواد از طریق تو خودش رو تجربه کنه؟ به شدت تمام وجودم رو غرق آرامش کرد که چرا قدر شان و منزلت و قدرتی که خدا بهم داده رو ندونم ؟ اینجوری برای خودم تشریح کردم این کار من مثل آدم هایی که ماشین خیلی خوبی دارن ولی ازش استفاده نمیکنن برای اینور اونور رفتن از وسایل نقلیه عمومییا هر چیدیگه استفاده کنن .
خیلی مسخره ست واقعا این حرکت . اما اومدم دیدم من هم همین حرکت مسخره رو توی وجود خودم دارم این همه خدا توانمندی بهم داده ازش استفاده نمیکنم .
استاد شعر آهنگی که روی فایل گذاشته بودید چقدر منو به وجد اورد . چقدر زیبا بود چقدر دلنشین بود چقدر لذت بردم .
چقدر این قسمت شعر رو دوست داشتم :
یک صدایی به تو فرمود بخوان
یه کسی دستتو از دور گرفت
پیش حق کل جهان هیچ نبود
از همه کس تورو منظور گرفت
توشنیدی نیک پیام آور عشق
غرق بودیمُ نجات آوردی
عشق از عمق وجودت برخاست
مرده هارو به حیات آوردی
مثل خورشیدشدی نورانی
این توبودی که به وجودت تابید
دل یخ بسته ما گرم شدُ
با تو خورشید به جهان خندید
تو نمود رحمت یزدانی
با تو به اوج رسیده انسان
قرن ها میگذرد از آن شبُ
تو نامی شده ای بی پایان
واااای خدای من چقدر به حال و هوای صحبت های این روز اول نزدیک بود چقدر شیرین بود چقدر زیبا . استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم . از خداوند سپاسگزارم خیلی خوشحالم خیلی .
دوستتون دارم . 🌹🌹😍
به نام خدا هدایتگر دانا
رد پای 1 این بار با تعهدی قوی تر از گذشته
خب موضوع این فایل احساس گناه بود و چقدر میشه از این فایل استفاده کرد
خدایا شکرت که یه سری باور هایی که واقعا میتونه زندگی رو زهر کنه داره داخل ذهنم تغیر میکه خدایا صد هزار مرتبه شکر
احساس گناه از کجا میاد ؟
قبلا فکر میکردم احساس گناه یا اذاب وجدان چیزی فرا تر از فیزیکه و از سوی خداست که میخواد ما راه درست رو از غلط پیدا کنیم خب این احساس گناه تقریبا در تمام زندگیم با من بوده و خب خیلی از جاها واقعا حالمو گرفته
حالا سوال اصلا اینه که واقعا احساس گناه از کجا میاد؟
آیا واقعا قطب نمای راه ماست یا چیزیه که بقیه به زور به ما خوروندند
آیا کاری که ما براش احساس گناه داریم واقعا گناه ؟
معیار اصلی گناه چیه ؟
کی درست و غلط رو مشخص میکنه ؟
آره من یکی که بد جور گول خوردم و خیلی از این احساس الکی ضربه خوردم
تمام این احساس ها رو فرهنگ ما به وجود اورده
مثلا من اگه یه دریا شکر در وجودم باشه شاید ذره ای احساس گناه نکنم ولی مثلا اگه ناخودآگاه با یک سگ تصادف کنم و باعث مرگش بشم شاید هیچ وقت خودم رو نبخشم و چندین روز یا ماه این احساس بد با من همراه خواهد بود
چرا من به این چیز ها فکر نکرده بودم
چرا معیار رو قرآن قرار ندادم و چرا ذره ای به اذاب وجدان الکی خودم شک نکردم
حالا میفهمم چرا باید تفکر کرد چرا باید به همهههه چیز شک کرد
اره باید اصلاح کنیم باور هامون رو و این به دست نمیاد جز با تمرین و تمرین
خب مثلا چه تمرینی ؟
ساخت باور هایی مثل ( من قلدر به ضربه زدن به کسی نیستم به هیچ عنوان من نه میتونم به کسی ضربه ای بزنم و نه میتونم به کسی کمک کنم مگر این که خودش بخواد کسی که در را درست و مدار درست باشه رو هر کاریش کنی رشد میکنه و کسی که راه و مدار بدی باشه هرکاریش کنی رشد نمیکنه من مسیولیت تمام زندگیم رو به عهده دارم و هیچ کسی نمیتواند ذره ای حتی ذره ای در من و زندگی من نقش داشته باشد مگر آنکه خودم بخواهم هر اشتباه من در صورتی که تکرار نشود باعث رشد من خواهد شد )
باید عربی یاد بگیرم و برم قرآن رو مطالعه کنم اینجور که معلومه خیلی کلاه گذاشتن سرمون
اما قشتگ ترین حرف استاد عباسمنش به نظر من توی این فایل ( کسی که در مدار منبع انرزی باشد تقریبا اشتباه نمیکند چون او هدایت شده است وقتی که در مدار درست باشی آرومی خوشی راحتی صبر داری و به طور عجیبی همه ی کارات درست پیش میره )
بعضی گناهان کوچک چقدر برای ما بزرگ شدند چقدر ما از رحمت خداوند غافل بودیم چقدر ما دست کم گرفتیم رحمت خدا رو
خدایا من رو ببخش و در مدار درست قرار بده
خدایا به همه ما توفیق تغیر بده
خدایا کمکمون کن تغیر کنیم
خدایا میخوام شاد باشم بخندم بی خیال باشم و همه چیز رو به تو بسپارم خدایا سعی میکنم حالم بد نشه تو هم کمکم کن
خداجونم دوست دارم مرسی که کنارمی و هوامو داری
خدایا شکرت دوست دارم
راسی ببخشید که انقدر درگیر گناهای کوچیک به ظاهر بزرگ شدم که بزرگا رو مثل شرک فراموش کردم ببخشید که دنبال هر کاری رفتم جز تقویت ایمانم ببخشید که امروز حرف زدم فرداش تموم شد ببخشید که تطاهر کردم به باور های خوب تظاهر کردم به ایمان و وقتی که زمان امتحان شد فهمیدم که همش حرف بوده و ایمانی در کار نیست
حالا بازم خداروشکر که فهمیدم کمکم کن ایمان واقعی راستکی بیارم کمکم کن واقعی باورام درست شه نه فقط تو حرف
خدایا روز و شبمو به تو میسپارم میخوام زندگی کنم
خدایا مرسی بابت شروع این روزشمار تحول زندگی من
پیش به سمت زیبایی و حال خوبه واقعی
دوست دارم اقا سینا ^^
به نام خدای هدایتگر یکتا
خب من این سفر رو از اواخر سال 1400 شروع کردم با تعهد قوی هر چند در مسیر احمال کاری هم بود ولی پیش میرفتم
راستش اون زمان من طعم واقعی زندگی رو میچشیدم و حس می کردم که قبل از اون یک مرده ای بودم که فقط نفس میکشه
صبح زود بیدار میشدم / ورزش میکردم / به درسام میرسیدم / به کارام میرسیدم / سعی میکردم روزی یک قدم از این سفر رو پیش ببرم
واقعا شیرین بود برام
واقعا داشتم لذت میبردم و در عین حال به خودم افتخار میکردم
یادم میاد شب ها وقتی همه خواب بودند با ایرپاد خوشگلم آهنگ های خشگل گوش میدادم و آیندم رو با بی ام و 730 تجسم میکرد
نه به این دلیل که میخوام جذب کنم و اینا به خواطر این که واقعااااا کیف میکردم
خب نتیجه ای ندیده بودم والی داشتم عشققق میکردماااا
خلاصه یکماهی گذشت نزدیکای عید و اینا بود
حال قشنگی داشتم
با توجه به حرفای استاد عباس منش مطمن بودم که نتایج میاد
حتی توی بایو واتساپم هم نوشته بودم همه چیز از اواخر 1400 شروع شد با یدونه از این استیکر چشم قلبیا
خب عید شد و ما رفتیم توی 1401 با کلییییییی آرزو و هدف کی چیز نوشته بودم ذره ای شک نداشتم که سال 1401 بهترین سال عمرم خواهد بود و هر سال بهتر از سال های قبل
راستش با خودم گفتم تمووووم شد من دیگه زندگیم اوفتاد رو دور سر پایینی چقدر خدا رو بابتش شکر میکردم
قطار نتایج رسید
* رفتار خانوادم به قدری خوب شده بود که باورم نمیشد
* مایی که هفته ای یه بار دعوای سنگین داشتیم دیگه خبری از بحث هم نبود
* بابام خیلییی مهربون شده بود و کلی کمکم کرد
* تصمیم به سفر گرفتیم
رفتیم گناوه خدا میدونه چقرد کیف کرد بهترین مسافرت عمرم بود عالیییییییی بود یعنی تمامش تمامش هدایتی بود خدایا شکرت چنان به من خوش گذشته بود که ساعتی نبود که خدا رو شکر نکنم
خدایا صد هزار هزار هزار مرتبه شکر بابت اون سفر فوق الاده
امااااااااا
از اون جایی که داشت بهمون خیلی خوش میگذشت دیگه از اقدامات غافل شدم
دیگه نه ورزش کردم نه به کارام رسیدم و از همه مهم تر دیگه این روز شمار تحول زندگی من رو ادامه ندادم
از سفر اومدیم حدود دو هفته بعد فکر میکنم
خب با خودمون کلی خاطرات خوب و یه لپتاپ خوشگل گیمینگ اوردیم
ولی دیگه روند قبلی رو ادامه ندادم درگیر روزمرگی شدم این سایت و نتایجی که برام اورد رو یادم رفت
فکر میکنی چی شد ؟
قطار نتایج و حال خوب تموم شد
زندگیم شد مثل قبل هدفام یادم رفت / خدام یادم رفت
گذشت تااااا امروز ظهر
شاید باورت نشه ولی امروز یهو از خودم پرسیدم دلیل نتایج عید چی بوده ؟؟؟؟؟
تازه دو هزاریم اوفتاد که اهااااا همه ی اون نتایج دلیلش اون اقدامات و اون حال خوب و اون فایل های دانلودی بوده
خدایا شکرت که فهمیدم
خداروشکر
حالا هم که طوری نیست شروع میکنم خداروشکر هنوز زندم
اقا از اول از زیر صفر دوباره میریمش
از قدم
برو تا بریم به سمت حال خوب
اقا سینا خیلی دوست دارم
سلام روزشمارتحول زندگی من روزسوم خدایا اگرابراهیم تونسته پس من هم میتونم خدایاباتمام وجودم دربرابرت تسلیم هستم ومیدونم ازطریق بی نهایت دستانت منوبه هدفم میرسونی چقدرتعریف این عیداززبان شمااستادبه دلم نشست هیچ وقت به داستان عیدقربان اینطوری نگاه نکرده بودم والان ارزش این روزبرام آشکارترشد.پذیرفتن وتسلیم بودن دربرابرپروردگاریگانه جهان چقدراحساس عالی هستش چقدرآرامش برامون داره خدایاهزاران بارشکرت میکنم ممنون ازشمااستادبزرگوار
سلام به استادعزیزم ازدیروزتصمیم گرفتم که فایل های روزشمارتحول زندگی روبادقت وحوصله گوش کنم وکلی درس های جدیدیادبگیرم ازته قلبم باتمام وجودم میخوام که توحیدی ،ثروتمندوسلامت وشادزندگی کنم وازهرلحظه ی زندگیم لذت ببرم این خصوصیت منفی گرایی روازوجودم پاک کنم وباورهای درست روجایگزینش کنم نعمت های زیادی روخداوندوهاب بهم داده میخوام قدرتمام اونهاروبدونم وازیادم نره شکرگزاری بابت داشتنشون یه بسم الله به خودم میگم وان شالله که سربلندازاین تعهدی که به خودم دادم بیرون بیام .استادعزیز ومریم جان ازتون ممنونم وبه خاطروجودتون ازخداوندسپاسگزارم 🙏🙏سلامت وشادباشیدبایه دنیاعشق❤️🌹
رد پای روز هیجدهم آزاده
سلام و درود خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان عزیز
خیلی وقته کامنت نگذاشتم و سفرم نیمه کاره مونده بود.
ولی بالاخره از جایی که قطع شده باید ادامه بدم.منم تعهد میدم که در عرض یک سال درآمدم رو سه برابر یا بیشتر کنم.چه جوریش رو نمیدونم ولی توی اطرافیان خودم دیدم از بچه های سایت که میشه.پس برای منم میشه.به امید خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیز وهمه ی دوستانم..
امروز۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
روز دوم روزشمار تحول زندگی من😍
مریم جان در دیدگاه شما در این قسمت در مورد مقصر دانستن دیگران وعدم پذیرش اینکه هیچ کس جز خودمان نمی تواند زندگی مارو وسرنوشت مارو رقم بزنه راز ورمزها نهفته بود، که درکش واقعا پیش ترها برام اصلا ممکن نبود..
استاد عزیزم هربار شما تواکثرا فایلهاتون این موضوع رو مطرح میکردید که ماخودمان مسئول تمام اتفاقات زندگیمون هستیم، سرنوشت ما دست خود ماست وبعد من هم مثل خیلی از دوستان دیگه وحتی ادمهای الان دور وبرم میگفتم وااای استادنگو لطفا😊😊
مگه میشه؟! مگه داریم؟!
مثلا میگفتم…اون توهین کرد،اون ظلم کرد،اون حقمو خورد، اون بی وفایی کرد،اون صداقت نداشت، اون اون اون …ال بل…
انقدر از این توجیهات مثل واگنهای قطار پشت هم تو ذهن ورو زبون من جاری میشد که نمی تونستم درک درستی از این موضوع( که ما مسئول صد درصد ) زندگیمون هستیم رو داشته باشم..
اما اگه الان بخوام بگم صد درصد حرف شما درست بوده وهست می تونم هزارتا دلیل ومدرک بیارم وحتی یه کتاب بنویسم که بله مسئولییت صد درصد زندگیم دست خودمه واین منم که تعیین میکنم چه چیز وچه کسانی وچه شرایطی برام به وجود بیاد…
درست همین جاست که سوال پیش میاد سوالی که برای منم در تمام طول سالهای زندگیم پیش میومد…
آیا زندگی جبر هست یا اختیار؟!!
ماچقدر قدرت داریم تو تغییر سرنوشت وشرایطمون؟!
من به پاسخ این سوالها کم کم رسیدم، از وقتی با شما آشنا شدم در طی این دوسال، خب اوایل به قول خودتون دنبال یه مسکن بودم ومیومدم توکانالتون کامنت ها ودیدگاههای دوستان رو میخندونم فایلهای کوتاه شمارو میدیدم و فایلهای صوتی شمارو می شنیدم یه کم اروم میشدم یه مدت حالم خوب بود باز دوباره همون حال وهمون شرایط بد!!!😔
اما لطف خدا شامل حالم شد واین حرف شما توگوشم زنگ میخورد هربار که سه ماه شش ماه بامن باشید وگوش کنید فایلهارو بارها وبارها ببینید وگوش کنید اگر نتیجه نگرفتید برید سراغ زندگیتون!!
وهمین باعث شد که من موندگار شدم بعدوارد سایت شدم وتغییرات شکرالله مهربان شروع شد،با اینکه تا الان قسمت نشد من بتونم دوره ای از شماخریداری کنم اما به جرات میگم که فایلهای هدیه ورایگان شما مقاله های مریم جان دنیای منو تکون داد،دیدگاهها وکامنت های دوستان عزیزم باورهای منو دگرگون کرد
خب من در کل زندگیم دو شخصیتی بودم اونم به خاطر اینکه پدرم اهل دود والکل و یه جورایی ضدمذهب بود ومادرم محجبه و اهل نماز وروزه و خدا ومسجد…
منم تو این دوتا شخصییت شده بودم آدم دو شخصیتی، هم دلم میخواست که دنبال خدا ومذهب ودین ومعنوییت باشم وهم میدیدم کار سختیه بی خیال میشدم ومثل اکثر اطرافیانم به قول قدیمیا یلخی وباری به هرجهت بزرگ میشدم، بعدها تو مدرسه بعدها اجتماع وتعامل با دیگران منو همینطور سرگردون نگه داشته بود، تا اینکه واقعا از صمیم قلبم گفتم خدایا من فقط میخوام تو رو بشناسم من میخوام بدونم چرا منو آفریدی هدفت از خلقت من چی بوده، رسالت من چیه؟؟!! منواز سرگردانی ها نجات بده، منو هدایت کن به خوشیهای پایدار،به آرامش، منو از بی هوییتی از باری به هرجهت بودن، که میخونه ومسجد وبت خونه بگیر…
بهم خودتو نشون بده، هدایتم کن..انقد گفتم تا الان که دارم در مورد عظمت وبزرگیش حرف میزنم هنوزم سرسوزن شناخت پیدا کردم ازش نه بیشتر اونم به لطف شما استاد عزیزم😍😍خدا حفطتون کنه الهی برای همه ی ما💗
تغییر در من اینجوری شد، اول چندین وچندبار کل زندگی شما استاد عزیزم وباورها واعقاید وآموزه ها وتجربه هاتون رو مرور کردم وبا شرایط وموقعییت های عاطفی مذهبی معنوی خانوادگی واجتماعی خودم مقایسه کردم ودیدم واقعا همه ی ما شکل هم هستیم یعنی اتفاقات شرایط زندگی ماها شاید فرق کنه اما احساسات ما یکی هست، یعنی همه ی ما گمشده ای داریم که باید پیدا کنیم، وهرکس به اندازه خواستن خودش اون گمشده رو پیدا میکنه، یکی با اولین اتفاق بد یا خوب بیدار میشه ویکی مثل من بعد صدها اتفاق بدوخوب …یکی مثل من انقد به در ودیوار میخوره انقد زخمی میشه که یه جایی توی ۳۷ سالگیش میشینه ومیگه خدایااااااااا لطفا لطفا کمکم کن تا بیداااااار بشم…دیگه نمی تونم دیگه نمی کشم…لطف منو از این شناخت نصفه ونیمه و در موقعه نیاز وخواهش نجات بده، منو به حدی برسون که نفس بکشم برای تو حرف بزنم برای تو غذا بخورم برای تو بخوابم برای تو بنویسم برای تو کار کنم برای تو خوب باشم برای تو محبت کنم برای تو ببخشم برای تو گذشت کنم برای تو دوست بدارم برای تو…..همه چیزم برای تو!!!
گفتنش آسونه شاید هممون توشرایط سخت زندگیمون بارها اینهارو گفتیم اما از ته قلب نبوده دلی نبوده وفقط زبانی بوده…
من به لطف الله وبه کمک شما استاد عزیزم وقتی با قانون آفرینش جهان هستی آشنا شدم البته در حد گنجایش وطلب خودم خداوند از هزاران طریق وشرایط وافراد این ریسمان هدایت رو بهم متصل کرد تا پازلهای شناخت خداوند برام اتفاق بیفته طوریکه من روزها وساعتها در هر شرایطی فقط اشک ریختم واشک ریختم می ریزم هنوز در برابر مهربانی وعظمت خداوند و به قول شما انقد لطیف شدم که دنیا همه هیچ شد در مقابلم…
این برای من زمانی اتفاق افتاد که در طول این یکسال اخیر هر کم لطفی هر بی مهری هر تلخی هر توهینی هر نداری هرتنهایی وبی کسی هر خلع عاطفی هرشر وبدی وهر خیری بهم رسید به اعمال و افکار وگفتار خودم نگاه کردم یعنی دیدم چی کاشتم که حالا دارم اینهارو برداشت میکنم…
خیلی سخته وخیلی شهامت میخواد، اصلا نیازی نیست به کسی بگی وحتی در موردش حرف بزنی یه اتفاق درونیه…وقتی به لطف شما با قرآن آشنا شدم ودیگه مثل گذشته باتعصب نخوندمش و از آیه های عذابش نترسیدم وبا آیه های جزا وپاداشش ناامید نشدم که برای منه گناهکار که نیست این پاداشها….تونستم به عدل خداوند پی ببرم، انشالله خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه استاد جان،اونطوری که شما ماهارو با کلام خدا انس والفت دادید هیچکس نتونست حداقل برای من که ۳۷ سال نتونست، من خودمو اونجا پیدا کردم تو آیه هایی که خداوند فرمود هر چه شر وبدیست از خودتان وهرچه خیر وخوبیست از سمت ماست…اونجا که فرمود بگو من نزدیکم..نزدیکتر از رگ گردن، اونجا که فرمود اینها به خاطر انچه از پیش فرستاده اید است…
خب چطور منه مینا با داشتن عقل سالم در بدن سالم برای خودم شر وبدی خواستم ؟ مگه میشه؟ بله میشه!!
من از کودکی فرق خوب وبد روفهمیده بودم ویه جورایی اگاهانه کارهای بدازم سر زد وچون میدونستم جواب کار بد حال واحساس بد هست عذاب وجدان میومدسراغم بعدش احساس گناه وهمین باعث میشید دیگه قرآن نخونم چون خدا رو فقط مجازاتگر میدونستم کسیکه منوآورده تو این دنیا هی امتحانم کنه هی عذابم بده چون اونطوری که خودش دوست داره باید باشم باهمون حدو مرزهای سخت الهی که گفته انجام بدید تا انسان خوبی باشد!!!! نماز خوندن اونم پنج وعده، حجاب کاملی که منو محدود میکرد وحالمو بد میکرد، دوری از جنس مخالف به اسم نامحرم، وهمین چیزها در همین حد همینقد نابود!!! ونابود کننده…در باور من البته!!!’
اما وقتی شما استاد عزیزم با تفسیرآیه هایی از این کتاب بزرگ و رونمایی از این خدای مهربون ودوستداشتنی اومدید وبا تمام وجودتون اونهارو برای ما باز کردید نه طوریکه هرجارو دلتون بخواد حذف کنید هرجارو دلتون بخدا تفسیر کنید نه بلکه یه خدا ویک کتاب الهی پراز روشنایی پراز نور پراز مهربانی برای یک عمر سعادتمند بودن در این دنیا وحتی سرای اخرت رو بهمون شناسوندی وچه کار عظیم وچه رسالت بزرگی بوده وهست براتون…
من از همون کتاب الهی چیزهایی بعد اموزه های شما خوندم ودرک کردم که دنیام به فضل الهی بهشت شده!!
نه شادی وخوشی منو از خود بیخود میکنه دیگه ونه نه غم واندوه...یه جورایی به تعادل رسیدم به لطف الله ..
من فهمیدم خداوندعاشق بنده هاشه در قبال اینهمه نعمت وبرکت هیچ چیز جز بندگی کردن ازشون نمیخواد وحالا شاید این سوال پیش بیاد که ما اصلا نمیخواستیم بدنیا بیایم نمیخوایم اینطور که خدا میخواد وبرامون سخت هست زندگی کنیم!!!!
اما باید بگم دیدمن از جبر واختیارزندگی آدمی اینه…
من با جبر انسان آفریده شدم و خداوند این اختیار رو بهم دادکه کجا ودر چه خانواده ای وشرایطی بدنیا بیام،قبل از اینکه پا به این دنیا بذارم زمانیکه فقط روح بودم،( من در این مورد فقط به گفته های شما استاد عزیزم وقران نتونستم بسنده کنم یعنی نتونسته بودم درک عمیقی ازش داشته باشم میخواستم یه جورایی به یقین برسم هدایت خواستم وهدایت شدم که به داستان واقعی افرادی که در ایران هستند وداستان مرگ موقتشون رو تعریف کردن در برنامه زندگی پس از زندگی …داستان واقعی افرادی که مرگ موقت داشتن واونجا چیزهایی دیدن وشنیدن وخدا خواست برگردن وبه امثال من قوت قلب بدن) و این موضوع برام حل وبه یقین تبدیل شد…
اما حتی اگه پدر ومادر وزمان ومکان، ورنگ پوست وقد و نام خانوادگیمون وخواهر وبرادر هامون رو ما انتخاب نکرده باشیم بازم چیزی تغییر نمیکنه، بلکه این مهمه واصل اینه که منه مینا اینو بپذیرم که من به عنوان اشرف مخلوقات خداوند قدم به این دنیا گذاشتم واگربر پایه یه اصل واصولی که در کتاب الهی گفته شده زندگی کنم هم دنیام بهشت میشه وهم اخرت دربهشت خواهم بود..
که اینم برمیگرده به اینکه من چقد خدارو میشناسم چقد قبولش دارم چقد باهاش رفیقم ، این زمانی اتفاق میفته که انقد از ادمها ضربه خوردم وانقد پشتمو خالی کردن انقد زمینم زدن وقتی بهشون تکیه کردم انقد تنهام گذاشتن وقتی نیاز داشتم بهشون که در اوج ناامیدی وعجزم به این نقطه رسیدم که باید به اصل خودم به روح خودم به اونیکه یکتاست وتنها قدرت هستیه وهمه چیز در حیطه فرمانروایی خودشه برگردم، همون خدایی که فقط میگه ای بنده من نور باش روشنایی باش مهربان باش شاد باش بخند لذت ببر از هرچی در اختیارته ونگران کم وزیادش نباش،من هستم فقط شاکر باش قدر دان باش من بهش می افزایم…
سلامتی میخوای شاکر باقی بخشهای سلامت وجودت باش وقتی بیماری من شفات میدم، پول نداری قدران سلامتیت باش قدر دان اینکه می تونه همتی کنی تلاشی کنی کار کنی درامدی ناچیز حتی داشته باشی من بر درآمدت برکسب وکارت می افزایم، از اونچه که داری از عشق از محبت از سلامتی از کلام خداپسندانه از علم ودانش، از مهربانی ات از لبخندت ببخش از پولی که داری وسیله ای که داری به نیازمندی که محتاج تک تک این داشته هات هست ببخش من بهشون می افزایم…
نترس وشجاع باش به قلبت رجوع کن به زمانهایی فکر کن که هیچ امیدی نداشتی ودرهای رحمتم به روت باز شد حتی وقتی ازم نخواسته بودی ومنو نمی شناختی اما من به عنوان مالک تو وصاحب تو وخدای تو تورو از تنگ ناهای عاطفی واحساسی ومالی وبی کسی نجات دادم…
وقتی خدا میگه از هرچی دوست داری به دیگران ببخش من اونو می افزایم..همین این دنیا بهت همه چیز میدم هم اون دنیا اگه اینطوری باشی همینقد خداگونه…
وقتی میگه اگه خطایی دیدی نادیده بگیر،اگر تناقصی دیدی سعی کن قضاوت نکنی وقتی تواز گذشته وآینده وحکمتی که من برای زندگی اون فرد قرار دارم آگاه نیستی، وقتی میگه بنده من هربار اگه خطا واشتباه کردی واز من دورشدی به محض اینکه بی پناه شدی برگرد من حی وحاضر منتظر توهستم، وقتی میگه بنده من به پهلو خوابیده نسشته یا ایستاده ای در هر حالی فقط منو یاد کن من اجابتت میکنم ونیازی نیست کل شبانه روزت رو به عبادت بپردازی وخودت رو به سختی افکنی من برشما سخت نمی گیرم…
وقتی میگه اگر کسی خواست در حق تو بدی وشری داشته باشه چون به من تکیه کردی و برمن توکل کردی ومنو محافظ خودت کردی نمی تونه هیچ ضرری به توبرسه اگر همه دنیاهم همدست بشن!!!! ومن اون شر وبدی رو به خیری برای تو تبدیل میکنم😍😍😍
واقعا خدایی با این همه مهربانی وشکوه، مگه میشه خواسته باشه من به این دنیا بیام وعذاب بکشم ..و دیگران عذابم بدن؟!!! 💗💗💗
نه هیچ وقت چنین چیزی ممکن نیست!!
این رو باتمام وجودم میگم واینجا دراین لحظه در این دیدگاه شهادت میدم به یگانگی ومهربانی بی حدو حساب خداوند که هیچ شری از سمت خداوند به من نخواهد رسید واگر من صد درصد برخدا توکل کنم وتوحیدی عمل کنم خداگونه زندگی کنم هیچ شر وبدی از جانب کسی هم بهم نمیرسه واگر گاهی در شرایطی قرار میگیرم که برام بد وطاقت فرسا هست، معنیش اینه که از منبع خودم یعنی خداوند که امنییت کامل هست دور شدم..
معنیش این هست که زمینی شدم ومنییت هام اومده سراغم…
غرور،خودخواهی،حسادت،مال دوستی دنیا دوستی، بدخواهی،کینه، قضاوت و کلی خصلت های بد دیگه….
کسیکه زندگی توحیدی داره نمونه اش شما استاد عزیزم ومریم بانو که همیشه به لطف الله از خودمراقبان وسپاسگزاران هستید دیگه دلیلی برای غم وغصه و درد ورنج وترس نمی مونه!!!
باخداباش پادشاهی کن بی خدا باش 😍😍😍هرچه خواهی کن..😐😐😐
اینجاست که من حق نداااااارم اصلا حق ندارم کسی رو مقصر بدبیاریها وبدبختیها ونرسیدنها و نداشتن هام بدونم….
چون وقتی من دستم تو دست خداست وتسلیم صد درصد خداوند هستم جز زیبایی نمی بینم حتی تو دل شرایط بد وجودآدمهای به ظاهر بد وشری که فکر میکنم گرفتارم کرده،، بلکه همه ی اینها اومده سراغم که بگه مینا جان مینا خانوم فکر نمی کنی که از منبع خودت فاصله گرفته باشی؟!!!!
من از نورم از خداوند وبه خداوند برمیگردم،وتا اون موقع باید به ریسمان الهی اش وصل باشم اونم باتوکل وداشتن ایمان وامید😍😍
چه بسا کسانی مثل شما استاد عزیزم ومریم بانو وامثال شما انسانهای پاک وسپاسگزار وخدا دوست هستید که انسانهای دور از خدا مثل من با دیدن اینهمه نور الهی در افکار ورفتار وگفتار وکل زندگیتون اون سررشته ریسمان الهی رو ببینیم و بهش دست بندازیم وبگیریمش و وصلش بشیم😍💗
انشالله هممون در پناه خداوندشادو سلامت و پیروز وثروتمند وسعادتمند در دنیا واخرت باشیم
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی نازنینم وهمه ی دوستانم..
یکسال واندی هست به لطف الله توی این سایت پراز آکاهی هستم چندین بار اومدم توی این بخش روزشمار تحول من، وتمام فایلهای شما استاد عزیزم رو تا فصل چهارم دیدم وگوش کردم و گاهی هم دیدگاه های دوستانم رو میخوندم، اما نمیدونم چرا نمی تونستم اینجا شروع کنم، شروع کنم به گذاشتن رد پا از خودم!!!
اما امروز تصمیم خودم رو گرفتم وبه لطف الله مهربان دیدگاهم رو اینجا میذارم وانشالله تا اخر هم ادامه میدم…
چرا؟؟!!!
چون من نیاز دارم جایی خودم رو ثبت کنم منه مینای امروز …تاببینم چه تغییراتی کردم، آیا فقط شعار دادم، قشنگ حرف زدم وفقط گوش دادم یا عملکرد هم داشتم؟!!
واین یادآوری بهم کمک میکنه هر روز یه نسخه از خودم رو ببینم بشنوم بنویسم ودر موردش فکر کنم…
امروز همین حالا خودم رو دربرابر آگاهی های شما استادم بعد از شناخت دوساله ای که از شما دارم از اولین باری که فایلی ازتون گوش کردم بعد وارد خانواده صمیمی عباسمنش شدم وبعدها وارد سایت، در حدی می بینم که یه کویر اورده بودم در برابر یک آسمان ابر…یه کویر تشنه، یه کویر خشک، بدون حاصلخیزی، دور افتاده، بی آب وعلف وسایبان..
اما به لطف خدا تواین مدتی که باشما همراه بودم حالا کم کم اون کویر خشک باورهام ، اون کویر خشک ناآگاهی هام داره سبز میشه داره جون میگیره، ترو تازه شده، دارم توش دونه های باورهای درست وتوحیدی رو میکارم ومنتظرم ریشه کنن جونه بزنن ورشد کنن، وکویر وجودم کویر روح وروانم، وحتی کویر جسمم پربشه از شکوفه های زیبا درختان پرمیوه وبشه دشت ودمنی سبز وحاصلخیز که هم برای خودم منفعت داشته باشه هم برای دیگران…😊😊
من به لطف الله مهربان هدایت شدم به سمت مسیر زندگی الهی شما استاد عزیزم ومریم بانوی عزیزم…
خدارو هزاران بارشکر، قبل آشنایی با شمافهمیده بودم اون دشت ودمن سبزی که خداوند در وجودم گذاشته بود وپربوداز دونه های عشق،امید، صداقت، مهربانی، ایمان،توکل، وفاداری، درستی وراستی،پاکی، ونور الهی رو متاسفانه با ورودی هایی که از جهان پیرامونم گرفته بودم همونجا تو نتفه خفه کرده بودم وانا نتونسته بودن ریشه و جونه بزنن، وحتی هرکدوم از اونهاهم که گاهی جونه میزدن ومیخواستن سبز بشن باز با باورهای محدودکننده و غلط واشتباهم سریع خشک میشدن، ولی از وقتی کلام شما به جانم به روحم وبه قلبم نشست، شکر الله شد نور،شد آب، شد بارون،شد خاک حاصلخیز برای بذرهای مونده در تاریکی جهل ونادانی من، شد امید واونها کم کم ریشه زدن،سبز شدن جونه زدن واز خاک وجودم اومدن بیرون وحالا به لطف الله من دیگه وظیفه دارم ازشون مراقبت کنم😍😍😍
من هر لحظه وهرساعت از خداوند میخوام که کمکم کنه تا بتونم سبز باشم ،پاک باشم، شاد باشم، گل بدم ومیوه داشته باشم…
گلهای وجودم ومیوه های دشت وباغ وجودم باشند از عشق از محبت از مهربانی،از ایمان،از صداقت و وفا ودرستی، از یکتاپرستی وتوحید، تاهم خودم لذت ببرم از وجود خودم وهم دنیارو جای بهتری برای زندگی کردن برای هم نوعانم بسازم…
من فک میکنم اون اوایل مثل کسی بودم که یه لیوان آورده بود تا از این دریای شیرین وگوار ابی بر داره تا تشنگیش در لحظه رفع بشه،اما بعدها دیدم چه اب شیرین وگوارایی هست این دریای بزرگ واعظیم آگاهی های شما استاد عزیزم، که برای تک تک وجودم نیازهست برای رشد وارتقاع وپیشرفت من، برای اینکه همیشه سبز وسالم باشم و حاصاخیز،برای اینکه بتونم در همه ی جنبه های زندگیم موفق باشم و هم خودم از خودم راضی باشم وهم خدای خودم…
بعدها لیوان وجودم رو انداختم دور، وخودم رو همون کویرتصور کردم در برابر اعظمت یه دریا…
هر چقد بخوام ازتون تشکر کنم از خداتشکر کنم کمه در مقابل وسعت اینهمه نعمت آگاهی که هربار از شما به من میرسه…
مدتهاست به لطف الله به اندازه ای که در این مسیر صراط مستقیم هستم در همه ی جنبه های زندگیم هم درستی وراستی و یکتاپرستی و خودمراقبتی رو به وضوح می بینم وثمره اش آرامش وایمانی هست که حتی تو بدترین وسخت ترین شرایط زندگیم بهم کمک کرده ومیکنه تا شاد باشم امیدوارباشم و هرآنچه که سهمم هست با یاری از خدا پیدا کنم وانجام بدم وباقی رو به دستان قدرتمند خودش بسپارم واین موضوع باعث شده اعتماد به نفس وعزت نفسم بیشتربشه…
چون وقتی هدایت میخوام وهدایت ها از راه میرسه و من می پذیرمشون و حتی گاهی برام خیلی سخت هست پذیرششون اما چون به خودم متعهد هستم انجامشون میدم اونم بازم به لطف الله مهربان..می بینم هرآنچکه درست بوده انجام دادم وباقی دیگه سهم من نیست سهم خداست که در بهترین زمان وشرایط ومکان برام درستشون کنه وبرام بهترینهارو رقم بزنه…
منه مینای گذشته نه میدونستم خدا کیه چیه چه جوریه؟!! انرژی چیه فرکانس چیه قانون جهان هستی چیه، ارتعاش چیه، مثبت بودن چه جوریه وقتی همه چیز منفیه، آرامش داشتن چه جوری ممکنه وقتی همه چیز وهمه کس بر علیه آدمه، وقتی هیچ نور امیدی برای رسیدن به هدفهام دیده نمیشه، اصلا هدف چیه!! نه میدونستم تکامل چیه…
تا اینکه خداوند شمااستاد عزیزم رو سر راهم گذاشت و گفت:بنی آدم اعضای یک پیکرند ودر آفرینش زیک گوهرند رو بیا برات معنا کنم،
گفت بیا ببین یکی مثل خودت بوده ویکی هست که الان مثل تو نیست، یکی بوده که شرایطی مثل تورو ازسرگذرونده ولی الان شرایطش مثل تو دیگه نیست، یکی بوده مثل تو گم شده بوده اما حالا پیدا شده،میخوای توهم پیدا بشی،میخوای توهم مسیرتو پیداکنی،میخوای توهم خودتو منو جهانتو بشناسی؟!!
بیا یکی هست که باب دلته😍💗 میدونم حرفهاش وراز ورمزهاش و توحیدی بودنش وخداپرستیش، وانسانیت وشرفش، وراه ورسمش به دلت میشینه ومی تونه کمکت کنه🤩🤩🤩🤩
الهی هزاران بار شکر خدا استاد عزیزم اون آدم اون یه نفر که برای من یک نفر نیستید وهمه ی دنیاهستید شمایید…
به عنوان شاگردتون واقعا ازتون ممنونم به خاطر اینکه روزی از خدا خواستید که کمکتون کنه تا خدایی رو که پیدا کردیدبه دیگران هدیه بدید، ودعای اون سالهای شما رو خدا اجابت کرد وامروز شما خدای یکتا رو وقانون آفرینش جهان هستی رو به هزاران نفر هدیه دادید، دیگه این به عهده ماست که چطور از این هدیه گرانقدر مراقبت کنیم ..
من اول راهم واول راهی که به این زیباییست بی شک مسیری شگفت انگیز و مقصدی رویایی رو داره💗💗💗
بی نهایت ازتون سپاسگزارم
انشالله هممون در پناه امن خداوند شادو سلامت وپیروز وثروتمند وسعادتمند باشیم