روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 290

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    سلام

    من میخوام دوباره سفرنامه رو با تمرکز شروع کنم. در این چند روز اتفاقاتی برام افتاده که کنترل ذهن رو خیلی سخت کرده ولی من میخوام با رمز تقوا این گردنه ی صعب العبور رو رد کنم و همچنین با رمز تقوا سفرنامه رو از نو شروع میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ARASH گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ

    سلام خدمت استاد عزیزم ،خانوم شایسته و همه ی دوستان عزیز

    1_

    من اوائل اسفند ماه یک ایده در رابطه با فایل های دانلودی به ذهنم رسید که خدا رو صد هزار مرتبه شکر الان دارم اجراش می کنم…

    ایده چی بود؟

    (من از اوائل سال 1401 که فقط چند ماه بود با استاد و این مباحث آشنا شده بودم شروع کردم به گوش کردن فایل های هدیه … فایل های مصاحبه با استاد رو سه بار گوش کردم و یک بار نوشتم که الان اون دفتر رو هم دارم و نگه میدارم تا زمانی که به رویاهام رسیدم دوباره نگاهش کنم…

    و تمام فایل های دانلودی رو تا اوائل پاییز گوش کردم بجز زندگی در بهشت،سفر به دور آمریکا(که الان 100 قسمتشو دیدم)،و گفتگوی استاد با دوستان )

    و اما ایده ی اسفند ماه :چون برنامه دارم دوره راهنمای عملی رو برای سال جدید تهیه کنم برای تهیه کردن پولش گفتم تمام فایل های هدیه ی استاد رو که در رابطه با پول ساختن هست جمع کنم دسته بندی و مرتبشون کنم و الان روزی یکی دوتا رو گوش می کنم نکات مهم متن و صوت رو داخل دفتر مخصوصی که براش کنار گذاشتم یادداشت می کنم و از دل اون آگاهی ها تمارینی طراحی می کنم و آخر

    یادداشت های اون فایل با رنگ جدید می نویسم.

    این کار من دقیقا شبیه همین سفرنامه ی سایت است و من ام اسم کارم رو سفرنامه ی ثروت میذارم و بعد از اتمام این سفرنامه جهان بینی توحیدی که با جمع کردن فایل های هدیه ی در این رابطه است و بعد از اون سفرنامه دستیابی به رویاها با جمع کردن فایل های در رابطه با رسیدن به اهداف است شروع می کنم

    و همین طور به کار کردن روی خودم ادامه خواهم داد

    2_

    توی یکی از همون فایل ها(ترمزهای ذهن) یک سوالی رو مطرح کردید که دوستان برای جوابش کلمنت نوشتن و شما هم در مورد کامت نوشتن تاکید کردید

    = اونجا ذهن من یه ذره رفت سمت اینکه به نوشتن بیشتر اهمیت بدهم

    + الان قبل از گوش کردن فایل سفرنامه فایل 36 مصابه با استاد رو دیدم که شما بازهم در مورد نوشتن صحبت کردید

    = که بازهم یک جرقه توی ذهن من خورد بنویسم یا چیزهای رو

    + بعد از گوش کردن فایل مصاحبه ،هدایت شدم به فایل سفرنامه، شما بازهم گفتید که کامنت بنویسید و بعد از هر فایل بنوسید که چه تهعدی می‌دهید بعد از این فایل ،و همون لحظه من تصمیم گرفتم که از این به بعد هر فایلی رو گوش میدم یک کامنت زیرش بزارم

    دیدم چند لحظه بعدش خودتون گفتید ،همین الان تهعد بدهید که کامنت بزارید

    (من همین لحظه که این کامنت رو نوشتم تاثیرش رو حس می کنم)

    همین…

    خدا رو شکر می کنم بخاطر این آگاهی ها و همچین استادی

    * اینجانب آرش صادقی با توکل به خداوند مهربان تهعد می دهم که از این بعد برای رشد و تکامل خودم ،هر فایلی که در بزرگ ترین سایت موفقیت جهان ،دیدم یا شنیدم یا مطالعه کردم ،یک کامنت بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ژیلا بشارت گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    سلام ، از زیبایی های امروزم باران زیبای بهاری، جوانه های نودمیده و خاک پربرکت، محبت خدا که از طریق زبان استاد و قلم شما جاریست، محبتها و زحمات همسرم، بهترین پسر مهربانم و دختری متعهد و وظیفه شناس، تن آرامم و قلب خوشحالم و فوران امید در سلولهای جانم، امنیت، غذای خوشمزه، سلامتی عزیزانم و روزی من از این صفحه و هر آنچه گفت باشد و شد.سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ژیلا بشارت گفته:
    مدت عضویت: 899 روز

    همه چیز از جایی شروع شد که به ناآگاهی خودم پی بردم بعدش دیگه تبدیل شد به یک بازی، هر چی بیشتر جلو میرفتم و قانونها را میدیدم انگار بازی شیرین تر میشد، دیگه سخت نمی گیرم فقط میبینم و میشنوم و رد میشوم، و فقط از طرف خودم زندگی میکنم نه از طرف دیگران

    خیلی از مهم ها بی اهمیت شدند

    استرس رفته و جاشو به توکل داده.

    خدا اومده توی وجودم، دنبالش نمیگردم چون همینجاست.

    درآمدم به سرعت بیشتر و بیشتر میشه.

    لم زندگی کمابیش دستم اومده.

    و الان برای داشتن فیزیکی بهترین دوستان به خدا درخواست دادم و منتظرم هر آن از راه برسه، آماده ی استقبال از دوست جونم هستم که بیاد که من به او و او به من در رشد و یادگیری و بالندگی کمک کنیم.

    اابته استاد عباسمنش و خانم شایسته بهترین همراهان من هستند که از دیدن و شنیدن حرفاشون لذت میبرم

    قبلا فکر میکردم که حتما من دیوانه شدم که یه همچین موضوعاتی برام مهمه ، حتی یک نفر حرفامو نمی فهمید

    الان دیگه تنها نیستم و به اندازه ی تمامی شما دوستان همراه دارم‌.

    و خدا هر آنچه دهد نیکوتراز نیکوتراز نیکوترین است.

    خیلی دوستون دارم

    خانم شایسته مهربانم دستان مهربانت را به گرمی میفشارم و خیر و برکت در دنیا و آخرت براتون آرزومندم.فقط بدونید که زحمات شما نتیجه های بی نظیری داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    معصومه گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام به مریم شایسته عزیز و همه همسفران خوش دلم

    خوب تمرکز رو نکات مثبت برای من سخته خیلی هم سخته. امروز گفتم لحظه ای با خودم باشم و ببینم چرا نمی تونم.

    خوب راستش دیدم اول لازمه اگه بابت موضوعی ناراحتم یه همدردی واقعی بابتش با خودم داشته باشم و کاملا به خودم حق بدم.

    بعد که این کارو کردم یهو حس رهایی اومد

    انگار تونستم اجازه بدم ناراحتی بره

    حالا بعد از همدردی با خودم، و تجربه عمیق حس غمی که بابت یه موضوعی داشتم، تونستم تمرکزم رو از اون موضوع بردارم و به چیزای مثبت زندگیم فکر کنم

    مثلا اینکه چند روزه خواهرزادم پیش من مونده. و یه حس خوبی داره بودنش اینجا. باهاش می تونم دنیا رو از نگاه یه دختر هفده سال جوونتر ازخودم ببینم. خیلی شیرین و مهربونه. الانم اومد ماسک صورت باز کرد و دوتایی گذاشتیم رو صورت هامون . ومن در حالتی که ریلکس کردم درس امروز رو خوندم و دارم تمرینم رو انجام میدم

    به امید روزی که بیشتر و بیشتر و بیشتر بتونم نکات مثبت زندگیم رو ببینم و روش متمرکز بمونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    شکیلا گفته:
    مدت عضویت: 1232 روز

    درود و احترام استاد گرامی، وقت بخیر

    درود به خانم شایسته‌ی عزیزم

    و درود به دوستان عزیز

    امیدوارم حال دلتون عالی، عالی و عالی باشه.

    من شکیلا هستم. دوست دارم اول درباره‌ی باورهای اشتباهی که داشتم صحبت کنم و برای من خیلی با ارزشه چون این باورها رو پیدا کردم. استاد عزیز، همین طور که خودتون گفتید وجدان در فرهنگ‌های مختلف متفاوته. من هم وقتی کوچیک بودم دقیقا یکبار روی سنگ قبری پا گذاشتم و تا یک روز بعدش حال دلم بد بود؛ نکنه خدا دیگه دوستم نداره، نکنه مُرده بیاد سراغم شب که می‌خوام بخوابم و … . الان 26 سالمه دو سالی میشه که من و همسرم با شما یک خانواده شدیم سر سفره شما هستید مسافرت میریم هستید پیاده‌روی می‌کنیم هستید سر کار و کلاس دانشگاه هستید. من کسی بودم که وقتی بدون همسرم میرفتم بیرون عینک آفتابی نمیزدم می‌گفتم مردم چی میگن. وقتی مانتوم از روی پام رد میشد خیلی احساس ناراحتی می‌کردم نکنه اون آقاهه فکر کنه من منظوری داشتم. نمی‌خندیدم و با هیچ کس صحبت نمی‌کردم. دوست صمیمی نداشتم و با کسی رفت‌ و آمد نمی‌کردم. از همه‌ی مردها می‌ترسیدم. اعتماد به نفس نداشتم و این‌ها بخاطر باورهای اشتباهی بود که خانواده و مدرسه وارد ذهن ما کردند. اما بگذارید الان براتون بگم من دختری هستم با اعتماد به نفس وقتی توی خیابون راه میرم سرم رو بالا می‌گیرم و به آسمون نگاه می‌کنم خداروشکر می‌کنم از دیدن آدم‌ها لذت میبرم. خیلی محترمانه سلام می‌کنم. میخندم و سعی می‌کنم بقیه رو بخندونم. پیاده‌روی می‌کنم خودم رو به یک قهوه مهمان می‌کنم. پارک آبی رفتم منی که اعتماد به نفس رفتن به این مکان‌ها رو نداشتم. خودم رانندگی می‌کنم خرید میرم دانشگاه میرم و سرکار از محترم‌ترین و کاردرست‌ترین مدرس‌های اونجا هستم. لبخند میزنم به بقیه کمک می‌کنم. عشق به زبان‌آموزانم هدیه می‌کنم و ازشون عشق هدیه می‌گیرم. دیگه به خودم سخت نمیگیرم من عاشق خودم هستم. وقتی خونه‌ی کسی می‌رفتم خجالت می‌کشیدم غذا بخورم و یا دستشویی برم اما الان خیلی راحت تا جایی که بتونم بدون تعارف غذام رو میخورم و خداروشکر می‌کنم. من در حال یادگیری هستم و عاشقانه دوست دارم زندگی کنم و زندگی دیگران رو زیباتر کنم. این‌ رفتارها شاید کوچیک باشن اما وقتی اشتباهاتم رو پیدا کردم و دارم درستشون می‌کنم حالم با گذشته قابل مقایسه نیست. کوچیک که بودم همه‌ می‌گفتن فلانی‌ها خیلی خوبن نماز میخونن قرآن میخونن و من هم نماز می‌خوندم تا دیگران بگن من هم آدم خوبی‌ام اما من توی خاطره‌هام از رفتارشون چیز زیادی از خوب بودنشون یادم نمیاد. توی مدرسه می‌گفتن اگر حواست نباشه و پات به شلوار دوستت بخوره و کثیفش کنی تا ازش معذرت‌خواهی نکنی از ته قلبش تو رو نبخشه خدا هم تو رو نمی‌بخشه و من همیشه خودم رو اذیت می‌کردم و با احتیاط رفتار می‌کردم که مبادا خدا از دستم ناراحت بشه‌. من به هیچ کس جز خودم ظلم نکردم.

    و حالا حال دلم خوبه خداروشکر می‌کنم. سپاسگزارم از تمام تلاش‌‌ها و راهنمایی‌های شما استاد عزیزم

    برایتان سلامتی، عشق، ثروت و آرامش آرزو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    وجیهه بانو گفته:
    مدت عضویت: 1866 روز

    به نام خداوندی که به من فرصت زندگی کردن داد

    خدای عزیزی که به من فرصت دریافت آگاهی داد

    خداوند مهربونی که به من فرصت آشنایی خودم و خودش رو داد

    خدایا شکرت

    هزاران درود به استاد بزرگوارم ، جناب عباس منش عزیز که این روزها شده صدایی از طرف خداوند برام.

    هزاران درود به استاد نازنینم، بانو مریم شایسته عزیزم که دست خداوند شده برای هدایتم در مسیر سبز زندگیم.

    و هزاران درود به همه دوستان همسفرم

    به توصیه استادم از خودم رد پا میزارم تا وقتی به پشت سرم نگاه کردم یادم بمونه چی بودم و کجا بودم…..

    من وجیهه بانو هستم دهه چهل زندگیمو با عشق سپری میکنم.

    19سال مربی ورزش بودم و الان خانه دارم

    از تاریخ 13تیر سال99 توسط یک فایل انگیزشی در تلگرام با استاد عزیز آشنا شدم و وارد سایت شدم

    ولی از اونجایی که فرکانسم و افکارم خیلیییییییییییی فاصله داشت با آموزشهای استادعزیز فقط گاهی میومدم و یک سری میزدم و اگر سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا بود نگاه میکردم و میرفتم این در حالی بود که من مدعی بودم(مدعی بودم هاااااا) که آنچه راجب به موفقیت هست مطالعه کردم و میدوووووونم.

    آموزشهای مربی های موفقیت زیادی رو در ایران و خارج از ایران دنبال میکردم، از آنتونی رابینز و برایان تریسی و باب پراکتور گرفته تااااااااا اقایان احمد حلت و آزمندیان و امیر شریفی و…..

    اماااااا

    امااااااااا

    امان از ذهن وسوسه گر که اگر افسارشو نتونی بگیری و کنترلش نکنی و رامش نکنی چنان به زمین و زمان میکوبت و در عین حال چنان تو رو رام خودش میکنه که نمیفهمی کی برده ش شدی….

    نمیفهمی هاااا…….

    فقط چشاتو باز میکنی میبینی بابااااااااااااا چیزی ازت نمونده نه اعتماد به نفسی

    نه عزت نفسی

    نه شخصیتی

    نه آرامشی

    نه دینی

    نه ایمانی

    نه زندگی دنیایی

    نه زندگی آخرتی

    بله……..

    البته باید اینو هم بگم که بالاخره اون همه کتاب موفقیت خوندن و اموزشها بی اثر هم نبود و دستآوردش شکر خدا یک رابطه زیبا و عاشقانه با همسرم بود و هست که زبانزد دوست و فامیله

    ولی به قول ضرب المثل معروف: گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره……..

    خلاصه بعد از انواع شکستهای متنوع و جور واجور و در مسیر انواع آدمهای کلاهبردار قرار گرفتن ، که بعید میدونم کسی این همه اتفاق رو یکجا تجربه کرده باشه(همه کسانی که ما رو میشناختن میگفتن بس که شما رابطه تون خوبه،چشمتون زدن …ههههه) یک روز با همسرم تصمیم گرفتیم از شهرمون مشهد مهاجرت کنیم به تهران..

    اون روزها که از شرایطمون خسته و وامانده شده بودیم اتفاقی یک فایلی از استاد تو تلگرام گوش کردیم که میگفتن: من تو بندرعباس همه چی داشتم و اوضاع خوب پیش میرفت ولی احساس کردم دیگه جای رشد ندارم…….. همه لوازم زندگیمو گذاشتمو با یک ساک قرمز راهی تهران شدم…

    (این ویس کامل نبود و یک بخشی از فایلهای استاد بود که من بعدا متوجه شدم کلا اون کانال تلگرام فیک هستش و بدون اجازه استاد متاسفانه محصولات ایشون رو با تخفیف های عجیب و غریب میفروختن ولی باعث خیر شد که من از طریق همون کانال و همون ویسها متوجه شدم استاد سایت دارن)

    خلاصه با شنیدن این ویس بدون آگاهی کامل و بدون این که ما تکاملمونو طی کنیم ، تصمیم گرفتیم روش استاد رو پیش بگیریم و ایده مون هم این بود چون استاد ریسک کرده و گام برداشته، موفق شده پس ما هم همین کار رو میکنیم….

    و جالبه اون موقع همون قسمتی از فایل رو شنیدیم که دلمون میخواست…

    صادقانه بگم بیشتر از اینکه بخوایم برای رشد کردن مهاجرت کنیم، میخواستیم از اون شرایطمون فرار کنیم.

    لوازم زندگیمونو (که به اندازه یک خونه 175متری سه خوابه بود) در مشهد با همه مخالفتها و تعجب نزدیکان بخشیدیم به این و اون و به خیال خودمون مثل استاد ، با یک وانت لوازم واجب دست خالی و جیب خالی اومدیم تهران

    بدون هیییییچچچچ ایده ایی

    بدون هییییچچچ تجربه موفقیت انچنانی از گذشته

    بدون هیییبچ دستآورد خاصی

    بدون هییییچ پلنی

    و کلااااااااااااااا بدون هیچ آگاهی لازمی

    ( هر موقع به این قسمت از ماجرای زندگیم میرسم به خودم نگاهی عاقل اندر سفیه میکنم….. هههه)

    مهاجرت کردیم چه مهاجرتی…….

    به عجز افتادیم تا ی خونه کوچولو پیدا کردیم

    و یک سااااااااال تمااااام در این عجز دست و پا زدیم

    کلااااااااااااااا سایت استاد که هیچی ، خودمونم فراموش کردیم و همه ذهنمون دویدن دنبال نون و قسط و اجاره بود…

    نگم براتون که چه ماجراهایی رو پشت سر گذاشتیم تا این که یکسال از مهاجرتمون گذشت و کم کم دوباره روحم گرسنه آموزش شد به شدتتتتتت……

    البته خدای مهربونمو هزاران بار شکر که اون ماجراها و سختی ها خیر محض بودن ، من که با زبون خوش متوجه نشده بودم خدا میخواست حتی با چک و لگدم شده منو بچرخونه به اون مسیر سبز سر پایینی ، آسفالته خوش آب و هوا و ایمن

    اون خدا خدا کردن هام

    اون گریه کردن هام

    اون نمیه شبها بیدار شدن هام

    به مقدار زیادی منو رقیق کرده بود و روحمو لطیف

    کرده بود برای دریافت الهامات

    با همه سلولهای وجودم از خداوند میخواستم کمکم کنه میگفتم خدایاااااااااااااااا هرررررررر آنچه از تو به من برسه به اون محتاجم ..

    تا این که به لطف خدا از جایی که به گمانم نمیوند مبلغی پول وارد حسابم شد، من بودم و کلییییییییی نیازهای متفاوت از تغذیه و پوشاک و بهداشت گرفته تااااا قسط و بدهی..

    باید تصمیم میگرفتم و اهم و مهم میکردم

    ولی خیلی راحت با قلبم به نتیجه رسیدم و به عنوان هدیه برای همسرم

    دوره 12قدم رو در تاریخ 12بهمن 1401 با ایمیل ایشون خریدم

    و…..چی بگم از معجزاتی که یکی پس از دیگری تو همین مدت رخ داد

    از حاشیه تهران به مرکز تهران اومدیم

    کار همسرم به مرور پیشرفت خوبی داره

    حالمون با خودمون و با همدیگه عالیه

    حال دلمون با خدای عزیزو مهربونمون عالیه

    تقریبا هفته ایی نیست که حداقل چند بار جشن نگیریم برای خودمون بابت دستآوردهای کوچولو کوچولومون

    27 روز از قدم اول گذشته بود که به راحتی و زیبایی قدم دوم رو خریدیم

    و امروز هدایت شدم که بیام اینجا و این رد پا رو بجا بزارم از خودم هر چند ذهنم میگفت بزار مدتی بگذره و یک نیتجه عالیتر بگیری بعد کامنت بزار…

    همسفرا اینجا گنجینه ایی هست که یقین داشته باشید خداوند بخشنده در اختیارمون قرار داده تا مسیر خوشبختی رو راحت تر و لذت بخشتر طی کنیم..

    امیدوارم همگی مون با اراده و مصمم پیش بریم و در این مسیر الهی آروم آروم، منِ بهتری بشیم برای خداوند….

    خوب زندگی کنیم و دنیا رو جای خوبتری قرار بدیم برای زندگی دیگران…

    در پناه الله یکتا شاد پیروز و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    روز دوم سفر نامه

    یاد گرفتم قانون اینه که هر دعای خیر به خودم برمیگرده و دعای دیگران برای من چه خیر یا شر تاثیری نداره و برعکس هم همینطور

    یاد گرفتم فقط خودم هستم که خودم تو مدار خوشبختی یا بدبختی قرار میدم

    و دعا و استغفار هیچ کس نه مدر ن مادر ن پیامبر بر من تاثیری نداره

    من هرچه که میخام برای دیگران دعا میکنم چون همون بر میگرده به زندگی من

    خدایا شرکت که تمام اتفاقات زندگی من بدست خودم رقم میخوره و همه چیز دست من هست و هیچ کس کوچک ترین تاثیری در زندگی من نداره

    امیدوارم خیلی سریع خیلی آسان و خیلی شاد زندگی مرفه و شاد و ارامش و درآمد چند صد میلیونی را تجربه کنم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    بنام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم سلام مریم جان سلام دوستان گلم

    داستان از اینجا شروع میشه که من دوباره به یه جایی از زندگی رسیدم که برای درک و عمل بهتر به قوانین و بهتر شدنم تعهد دوباره به خودم دادم به خاطر همین هدایت شدم به این فایل تا دوباره شروع کنم این سفر رو به خودم قول دادم که رد پا بگذارم بیام و بنویسم همینطور که خودتون گفتین با دقت گوش بدم هر فایل رو و بخونم توضیحاتش رو و نظرات برتر بچه ها رو و عمل می کنم به درک و آگاهی که از هر فایل میگیرم. می خوام واقعا این دفعه بهتر عمل کنم متعهد در عمل بهش باشم قدم های محکم تر بردارم با ایمان بیشتر جلو برم و بهش عمل کنم. اولین قدم هم همین بود که به خودم تعهد بدم و شروع کنم به گوش دادنشون هر روز گوش بدم بنویسم فکر کنم و اون آگاهی رو که میتونم در عمل بیارمش.

    واقعا برای من خیلی پیش اومده که حتی شده یک فایل رو چندین مرتبه پشت سر هم گوش دادم و هر بار مطلب جدیدی توش شنیدم هر بار درکم ازش بیشتر شده واقعاً قبول دارم که هرچی ظرفم بزرگتر میشه درکم بهتر میشه متعهد تر در عمل بهش میشم دوست دارم از مسیر تکاملی خودم نشونه بجا بگذارم تا بعدا ببینمش من خیلی کم می‌نویسم و دوست دارم اینبار متعهدانه تر درکم رو از قوانین که انرژی هست رو با نوشتن بهش جریان ببخشم من خودم سال گذشته فایل های دانلودی رو تمامشو گوش دادم و واقعاً نتیجه گرفتم اونموقع هنوز هیچ محصولی نخریده بودم و کلی نتیجه گرفتم الان می‌خوام دوباره شروع کنم و بهتر عمل کنم تا نتایج بهتری بگیرم میدونم که این درکی که پیدا میکنم تجربیاتم و نوشته هام یه انرژیه که اگه جریانش بدم دوباره در زندگی خودم در جهت رشد خودم نشر پیدا میکنه حالا به یه شکل دیگه …

    الان می خوام فایل ها رو گوش بدم بنویسم و کامنت های برتر رو بخونم و درکی که ازش پیدا می کنم رو بنویسم وقت بگذارم ببینم افکاری که در گذشته داشتم چی بوده و ریشه اش بر میگرده به چه باور مخربی آیا هنوز دارم با همون باور میام جلو باورهای محدود کننده رو کشف کنم و تغییرش بدم با افکار جدید با ورود های جدید با باورهای جدید و آگاهانه با دلایل منطقی باورهای قدرتمند کننده در ذهنم بسازم فکر کنم و قدم به قدم جلو برم با هر بار گوش دادن هر فایل از سفرنامه ترمزهام رو پیدا کنم و حلش کنم تا ظرفم بزرگتر بشه و جالبه من از موقع آشنایی با قانون این اصل رو که میگه ما« تنها خودمون خالق زندگی خودمون هستیم » فکر میکردم درکش کردم هر بار رفتم جلوتر دیدم اصلا درکش نکرده بودم دوباره درک بهتر ازش پیدا کردم و چقدر جا برای بهتر شدن همیشه هست چقدر این انرژی که تمام جهانو گرفته خداوند رو بهتر میشناسم خودم رو بهتر میشناسم جهان رو بهتر میشناسم و بهتر میتونم بهش عمل کنم از این به بعد تعهد میدهم که این قدم ها رو در این سفرنامه بردارم به تمریناتی که برا خودم ساختم عمل کنم چون دوست دارم که خوب زندگی کنم شادتر زندگی کنم و هربار بهتر و بهتر بشم چون دوست دارم زندگیم رو خلق کنم به شکلی که میخوام

    می خوام که متفاوت فکر کنم و متفاوت نتیجه بگیرم انشالله به لطف خداوند همواره در این مسیر بمونم و متعهد باشم .

    استاد عزیزم مریم جان از خدا می خوام که همواره سلامت باشین حال دلتون خوب باشه و هر روز و هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر بشید .

    دوستتون دارم انشاالله در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    من فاطمه امروز این سفرنامه رو شروع میکنم و به خودم تعهد میدم که مداوم و ب ترتیب همه قسمت ها رو جلو برم و آموزشهای شما استاد عزیز با دل و جان انجام بدم امروز که این سفر شروع میکنم آرامش عجیبی دارم که بابتش خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم و از خدا میخام این آرامش در وجودم همیشه همراه من باشه و حالا که در مدار درآمد ماهانه 5 میلیون تومان هستم طی این سفر به زندگی مستقل و ازاد در خانه ای بزرگ و نوساز ماشین پورش مشکی شاسی بلند ماشین دو درب سفید بنز و ماشین دو درب قرمز مدل بالا با سلامتی آرامش و درآمد ماهانه چند صد میلیونی برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: