روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 309
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای رزاق و وهابم
سلام
روز ششم سفرنامه
همه چیز رو باورهای ما شکل میده باورها یعنی همون ظرف وجودمون همون اره ای که باید تیزش کنیم .
باورها تعین میکنه ما چقدر لایق هستیم چقدر ظرفیت دریافت داریم اگر باورهای درست نداشته باشیم نه روابط نه شغل نه سلامتی در جهت مثبت قرار نمیگیره و با وجود تلاش های زیاد ما هیچ نتیحه ای عایدمون نمیشه . باورها بعد اصلی جهان هستن بعدی که با چشم نمیشه دید و کمتر کسی قدرتشو میفهمه ولی تموم زندگی مارو در بر گرفته و ما به وسیله باورهامون هدایت میشیم خلق میکنیم و مدارمون تغییر میکنه ...
ولی قسمت خیلی مهم باورها اینه که ما باور کنیم که باورهامون اصل کاری زندگی ما هستن تا بتونیم با قدرت و شدت هرچه تموم تر روی اون کار کنیم و بدونیم مهمتر از شغل و روابط و هرچی داریم باورهامونه که اصل کاریه و بیشترین زمان رو صرف تغییر اینها کنیم
مساله اصلی خودم اینه که مدام اهمیت این قضیه توی ذهنم کمرنگ میشه … من هنوز به اون درک نرسیدم که چقدر باورهام مهمه….
باید بیشتر وقت بزارم و بیشتر کار کنم
….. توکل به خدا
سلام به استاد عباسمنش بی نظیر و خانم شایسته عزیز ️️
خدارو بسیار سپاس گزارم بابت وجود نازنینانی همچون شما
و قرار گرفتن در مدار عالی و بهره بردن از برکات تجربیات و آگاهی های ناب و ارزشمندتون
من قبلا این مسیر رو یکبار شروع کردم ولی به پایان نرسوندم و طبق معمول از مسیر خارج شدم و ذهنم رو پر از اطلاعات متفرقه ( کتاب های گوناگون ، مربیان جدید با بیان و دیدگاه های متفرقه و فضای مجازی و …) از اون زمان طولانی تا به الان تجربیات بسیاری رو در زندگی چشیدم و قطعا با همه مسایلی که تا به امروز (1402/4/25) پیش آمد برای خودم و خانواده ام با اون آدمی که یکبار می خواست این فصل رو شروع کن بسیار متفاوت از هر نظر شده .
اولین اقدامی که انجام دادم حذف کامل اپ اینستاگرام بود با اینحال که افراد موفق رو دنبال میکردم و سعی میکردم ورودی های ذهنم رو در جهت مثبت کنترل کنم اما در حقیقت زمانی رو از من در روز میگرفت که بسیار می تونه موثر باشه در یادگیری مهارت جدید و تمرکز بر پیشرفت شخصی خودم از همه جهات.
دومین اقدامم حذف قاطع آدم های سمی زندگی ام و کمرنگ کردن و کنترل کردن ارتباط با افراد بسیار زدیکم از محیط زندگیم.
سومین اقدام تمرکز کردن بر روی خودم و نوشتن محاسن و معایب شخصیتیم ( به قول استاد پیدا کردن سوراخ های سطلم) و تحلیل بر بهبود رفتارهام در طول روز با پر رنگ کردن محاسن و کمرنگ کردن معایب شخصیتیم و ایجاد باورهای صحیح در ذهنم و عمل به اون ها.
چهارمین اقدامم
استاد در این ویدیو بهش اشاره کردند و واقعا کیف کردم کنترل و کمک نکردن به بهبود شرایط اطرافیان تا زمانی که خودشون مصمم به تغییر نباشند، ( پاشنه اشیلم هست و دارم سعی میکنم با کار کردن روی خودم و نشون دادن نتایجم به اطرافیان آن ها را تشویق به تغییر کنم )
پنجمین اقدامم
ایجاد یک دیسیپلین و نظم دائمی در کل زندگیم که خداروشکر از روز اول بسیار نتایج برام آشکار و شفاف بودند ( تمیزی منزل ، نظم در چیدمان، حال خوب همسر و فرزندم و از همه مهمتر انرژی بسیار مثبت و حال خوب کن خودم️)
مهمترین اقدامم تمرکز بر روی سایت استاد عباسمنش و دیدن فایل های هدیه که امشب هدایت شدم به این صفحه و پیامی اومد که با این فصل همراه شو که هم ردپایی از تغییر خودم برای خودم و هم برای دوستان همراه سایت استاد عزیز بگذارم ، هم اینکه روی اراده نظم و استمرارم تمرین کنم و بتونم فصل رو انشاالله به پایان برسونم .
امیدوارم در زمان مناسب با کمک آگاهی هایی که از این فایل ها دریافت میکنم و عمل بهشون با درآمد حاصل از کار خودم که با عشق انجام داده باشم و به راحتی بتونم دوره های استاد رو تهیه کنم و روزبروز شاهد رشد خودم در همه زمینه ها باشم .
صحبت بسیار ولی بازم خدای بزرگ و توانمند رو بسیار سپاسگزارم که یک فرصت دیگه بهم داد تا بتونم دوباره از نو شروع کنم و به خواسته هایی که برای زندگیم دارم هدایت و دست پیدا کنم.
دوستدار شما مهرنوش
به نام تنها فرمانروای عالم
خدایی که قدرتش در فکر من نمیگنجد
روزشمار تحول زندگی من 25
خداروسپاسگزارم بابت این همه زیبایی و عشق در این دنیا
هرروز که میگذره بیشتر مفهوم باور هارو درک میکنم و هرروز که میگذره بیشتر از تغییر باور ها لذت میبرم و مفهومش رو درک میکنم وقتی نتایج بچه هارو تو سایت میخونم هی این باور در ذهن من شکل میگیره که:همه چیز باوره
و هرروز احساس خوب ناشی از این باور در زندگی من بیشتر میشه و اون حس قدرت خلق کنندگیه خیلی زیباست
واقعا هرروز که میگذره و من به سینای روز قبلم نگاه میکنم میبینم روز قبل که کلا پرت بودم تو فلان موضوع تو فلان اصل و وقتی باز این ظرف بزرگتر میشه همین اتفاق میوفته و این انتهایی نداره بقول استاد که میگفت: هرکسی به اندازه ظرف الانش میتونه توحید رو درک کنه و اگر ده سال دیگه از من بپرسی چیه شاید من یک جوابی شاید بدم که نشون بده بابا من اصلا ده سال پیش یک درصد توحید رو درک کرده بودم اما الان هرکس در جای درست خودش هست و بایذ تکامل رو طی کنه
واقعا هرروز من درکم از لذت بردن از مسیر بیشتر میشه حتی توی همین کامنت نوشتن وقتی خیلی آروم مینویسم و از کلمات لذت میبرم انگار کامنت ها بیشتر به دلم میشینه نتیجه عالی تر میشه و تجربه من بیشتر میشه
تصور کن یکی میخواد بره مسافرت که تجربه کسب کنه خب مثلا میخواد سفر کنه از جنوب به شمال و هدفش شهر فلان هست اگر این فرد توی کل مسیر فقط حواسش به جلو باشه و بگه تا نرسیدم شمال من نمیتونم تجربه کسب کنم خب حسابی فرصت هارو از خودش گرفته اما یکی دیگه که از مسیر لذت میبره از مسیر شمال تا جنوب اینقدز تجربه کسب میکنه اینقدر لذت میبره که وقتی برسه شمال دیگه دستش اومده و بازم بیشتر از اونجا لذت میبره و سفر لذتبخشی رو برای خودش رقم زده.
واقعا باید امروز رو زندگی کرد امروز رو بهترین خودمون رو بزاریم و این جمله جالب:فقط برای امروز زندگی کن که استاد توی فایل حاضری برای هدفت چه چیزی را قربانی کنی که از جلسات ترک اعتیاد بهش اشاره میشه رو توی زندگیمون اثر بخش کنیم
من قبلا خیلی میخواستم همه چیز رو بدون تکامل و بدو بدوبدست بیارم برای همین سم کمالگرایی منو درگیر کرد و احساسم رو به شدت بد کرد و نمیزاشت از قدم هام لذت ببرم نمیزاشت پیشرفت های کوچیک رو تجربه کنم
نمیزاشت درخت ها، مردم، طلوع، غروب مسیر رو ببینم و فقط دلش میخواست از جنوب برسه به شمال و خب این احساس بد هم هردفعه براش یک مشکلی ایجاد میکرد که روندش کند بشه علی رغم کوشش فراوانی که میکرد.
دلم میخواست همه باور هارو یک جا خوب کنم و بسازم میخواستم توی همه جنبه ها یه شبه باورام رو خوب کنم حوصله نداشتم یکی یکی کار کنم روشون
اما الان خیلی بهم میچسبه که مثلا من تمرکزی روی یک باور کار کنم و بعد نشانه هاش و نتیجه هاش رو ببینم (هر چند کوچیک) و بگم آره این من بودم من اینو خلق کردم و بعد برم باور بعدی و از یکجا به بعد که یکی یکی میرم جلو اینقدر عظیم هست نتایج که نمیتونم تصور کنم
وقتی میبینی روی احساس لیاقتت داری کار میکنی و بعد کمی روابطت بهبود پیدا میکنه، ایده هات بهتر میشه، همه بهت احترام میزارن، دوستت میدارن و باز یکم بیشتر گاز میدی و باور رو قوی تر میکنی و باز دوباره شرایط بهتر میشه خیلی حس خوبی داره
وقتی میبینی باور اینکه یا ثروتمند شدن به خدا نزدیک تر میشی رو هرروز روش کار میکنی و هرروز که کار میکنی ایده های پولساز توی زندگیت راحت تر و سریع تر میان لذت میبری
حالا دارم کم کم درک میکنم وقتی استاد میگفت من با عشق اون تایمی که روی باورام کار میکردم رو سپری میکردم
چون استاد ایمان صد در صد اورده بود به قوانین کیهانی به قانون باور ها
قبلا من کمی فراری بودم از تمرین کردن، تغییر باور ها و… چون ایمان نداشتم ایمانی که عمل بیاره
الان نمیگم پرفکت شدم ولی خیلی مشتاق تر هستم روی باور ها کار کنم چون نتایج کوچک رو تحسین کردم چون کدنویسی های روزم داره جواب میده. قبلا من شاید درخواست میکردم و نشونه هاش رو میدیدم اونقدر ذوق نمیکردم، اونقدر حالم خوب نمیشد اما الان کوچک ترین نشانه ایی که مربوط به کدنویسی صبحم هست رو میبینم سریع تایید میکنمش و همین باعث شده مشتاق کدنویسی های فردا باشم مشتاق حرکت کردن مشتاق تغییر باور ها
خیلی حس خوبی داره وقتی بفهمی فارغ از شرایطی که الان درش قرار داری میتونی هر رابطه عاشقانه ایی رو که دلت میخواد تجربه کنی، میتونی هر ثروتی که بخوای رو بسازی میتونی سالم سالم زندگی کنی میتونی رابطت با خدا رو هرروز بهبود بدی
اگر ترمز هارو شناسایی کنی و باور های خوب رو جایگزین کنی
پس بریم که از مسیر لذت ببریم
خدانگهدار…
روزشمار تحول زندگی من روز 24
خدایا سپاسگزارم که بازم یک فرصت دیگه برای زندگی بهم دادی
خب
امروز روز عالی بود: صبح زدیم طبیعت و یک صبحانه آتیشی مشتی خوردیم. چقدر تو خودم متوجه شدم که زیبایی هارو میبینم و تحسین میکنم و میپسندم همشونو خداروشکر.
چقدر اتفاقات خوب میفته که در گرو حال خوب هستش.
چقدر عزت نفسم داره میره بالاتر و کلی فرصت در زندگیم خلق میکنم خداروشکر
چقدر خداروشکر میتونم زندگی رو زیبا زندگی کنم و بسازم
و خوشحالم که این تحول رو در زندگیم ایجاد کردم
امروز یکم برنامه هام شلوغ بود وظایفی که نوشتم رو نتونستم تیک بزنم و خب اشکالی نداره چون کلی چیز بجاش یاد گرفتم و یک آفرین به خودم واسه این تغییرات گفتم
اما یکی از کارهایی که نباید امروز میکردم بنظرم من سر بحث رو با یکی از دوستام باز کردم که آره من عضو یک سایتی هستم و فلان اینا و آخر سر اسم سایت رو گفتم اما دوست نداشتم کسی این رو بفهمه تا وقتی که نتیجه نگرفته ام اما خب اتفاقی ک رخ داد اشکال نداره ایشالا این آدم آدمی از خودش بسازه توی سایت که بتونیم با هم درمورد قوانین صحبت کنیم
امروز گفتم برنامه زیاد داشتم اما فقط رسیدم دوتا فایل از استاد ببینم(که یکیش همین ردپا بود) دیگری هم توحید عملی 8 و فقط کدنویسی رو تونستم صبح انجام بدم
راستی خیلی دوست دارم تایپ ده انگشتی یادبگیرم تا سریعتر کامنت بزارم تو سایت و بقیه مزایا….
الان میخوام برم تمرین شب رو انجام بدم به خوبی ایشالا که بتونم
لتس گو
خدا نگهدار
روز شمار تحول زندگی من 23
به نام خدای عاشق
خدایی که منو دیشب با عشقش دیوونه کرد
حالمو دگرگون کرد
کلی اشک میریختم براش و باهاش عاشقی میکردم
بعد مدتها بود که این حس رو دریافت کردم عالی بود بینظیر بود اینقدر لذت بخش بود که بهش گفتم ببین من دیگه نمیخوام برگردم به مسیر قبلی من امشب متولد شدم امشب دوباره اومدم تو بغلت امشب.
چقدر حالم خوب بود و الان خوبه که دارم کامنت میزارم
خدایاااااا عاشقتم…
دیشب من یک تصمیمی گرفتم:
8 روز بود که دوره رو شروع کرده بودم اما اصلا تمرینام به دلم نمیچسبید کامل انجام نمیدادم فایل هارو درک نمیکردم هدف نداشتم و کلا یک نقص جدی در من بود که وجود خدای عزیزم رو احساس نمیکردم با اینکه
خدا همینجاست تو قلب خونه، تو عطر پاک گلای پونه
(این متنی که نوشتم رو خودش هدایتم کرد به کامنت یکی از بچه ها که اخرش این شعر رو خونده بود و چقدر موزیک قشنگیه بارها باهاش گریه کردم و الانم دارم گوشش میدم)
اما دیشب توی همون حال معنوی عالی تصمیم گرفتم تمام تمرین هامو از توی گوشی پاک کنم تعهد هارو پاک کنم و دوره رو از اول شروع کنم
چون میخوام نتیجه بگیرم.
کیفیت کامنت هام رو میخوام ببرم بالا و میبرم
واقعا وقتی آدم رابطه اش رو با خدا درست کنه فرکانسش اونقدر میره بالا که همه چیز خود به خود خوب میشه ایده هایی که بخاطر احساس خوب هست بهش گفته میشه
اون موقع دیگه خودش کامنت مینویسه نه من و من عاشق این خدام ;)
چقدر دقیق منوهدایت کرد و قلاب رو کشید تا بیام تو بغلش
امروز توی روز 23 روز شمار هم فایل توحید عملی 1 قرار داده شده که نشونه ایی هست از اینکه
خدا همینجاست
خدایا خیلی دوستت دارم
تو رب العالمین مواظب منی
کلی منتظرم بودی تا بیام توی بغلت و منو عاشقانه هدایت کنی باید بهت اجازه میدادم
چون به قول استاد هدایت اجازه دادنیه
خدایا خودت هدایتم کن..
بهترین آگاهی هارو بهم بده.
اینقدر این چندروز خودم میخواستم تلاش کنم و بدو بدو کنم تا اگاهی هارو دریافت کنم که ازم فرار میکردن اما از دیشب که بهت گفتم من تسلیم در جریان تو هستم خودت هدایتم کن عاشقانه ایده هارو بهم میگی و من باید به نشانه ایمان اونارو اجرایی کنم
خیلی مشتی هستی خدا
خیلی مهربونی
خیلی منو دوست داری
خیلی عاشقی
خیلی بخشنده ایی
خیلی ثروتمندی
خیلی قدرتمندی
تو رب العالمین هستی
عاشقتممممم بریم فایل توحید یک رو ببینیم خدا جون که استاد عباسمنش عزیز اماده کرده برای من ;)
بریم!
به نام خدا
سلام به همه دوستان
امروز روز 22 تحول زندگی من
و دلم میخواد این کامنت رو با این سوال شروع کنم:
بهترین نسخه من چه شکلیه
بهتربن شخصیتی که میتونم داشته باشم
متمرکز ترین، با انگیزه ترین، کسی که هرروز روی باورش کار میکنه کسی که با دقت آموزش هاشو گوش میده کسی که خوابش منظمه کسی که توی ارتباطات خوبه کسی که خوب پول میسازه کسی که رابطش رو با خدا هرلحظه درست میکنه
از امروز که قراره بهترین نسخه خودمون رو بازی کنیم
خیلی مهمه که این فقط یک حرف نباشه..
خلاصه کلی ایده مغزم داره که نمیتونم بگم و توضیح بدم که بهترین نسخه من چه شکلیه اما باید هیولا باشه هیولاااا
باید با تمرکز صد گوش بده فایل هارو
باید بدونه خودش خالق زندگیشه.
باید سرشار از انگیزه باشه هرروز
باید وجودش آتیش روشن باشه برای حرکت برای قدم برداشتن.
نمیدونم دقیقا بهترین من چیه(هرچند بهترین نداریم و همیشه بهترم میشه)
اما هر لحظه هر رفتاری رو که به نظرم بهتره انجام میدم تصمیم درست رو میگیرم نه تصمیم جاهلانه.
هرروز ورزش میکنم
هرروز توی سایت هستم
با عزت نفس قدم میزنم و صحبت میکنم
به خودم میرسم
تمیز هستم
عادت های بد رو کنار میزارم
غذای ناسالم نمیخورم
خودم رو دوست دارم
تمرین هارو هرجور شده انجام میدم (کامل و بدون نقص)
اینستا و تلگرام تعطیل..
برای کارم تحقیق میکنم
روی رابطم با خدا کار میکنم
نمیدونم دیگه هرچیزی که بشه
اما من دیگه ادم سابق نمیشم
چون همینطور که دیروز گفتم به نقطه عطف رسیدم.
خدانگهدار
سلام به استاد خوبم و خانم شایسته و دوستان
ردپای من در این فایل:
من اوایل مسیر، درک نمیکردم که چطور میشه هربار چیز جدیدی رو در فایلی شنید، با اینکه قبلش با فیلم یا مرور کتاب این تجربه رو داشتم. ولی طی دوره کردن فایل ها قشنگ این حرف رو درک کردم. الان حس میکنم هر بار که سوال جدید یا مسئله ی جدیدی دارم. گوش دادن به یک فایل یکسان جواب های متفاوتی رو بهم میده، نشونه های متفاوتی توشه چون من با دفعهی قبلی فرق کردم. فضای فکری من هر چی باشه، توی فایل ها و کامنت ها پاسخ های مربوط به این فضای فکری جدید رو پیدا میکنم برای همین احساس میکنم این سایت و آگاهی هاش به هر شکلی که هست، تمامنشدنی و بی نهایت است.
فهمیدم که فقط در صورتی میتونم این تکامل فرکانسی رو تجربه کنم که اون بار اولی که فایلی رو گوش دادم به مسیر ادامه بدم و هی دوره کنم، اینجوری تکامل ام طی میشه، با همواره قدم برداشتن.
یه جمله ای هست میگه بهتره به جای خواندن کتاب جدید، یک کتاب رو بارها و بارها بخونی.
شاید چون با مرور و ماندن در یک فضای فکری هست که یک آگاهی عمیق میشه و تبدیل به باور میشه و در زندگیم نمود پیدا میکنه.
هی از این شاخه به اون شاخه کردن آدم رو همه کاره و هیچ کاره بار میاره.
استاد هم فایل های خودشون رو بارها و بارها گوش میدن، منم باید همین کار رو کنم. میتونم نوشته های خودم رو هم مرور کنم حداقل برای اینکه ببینم چقدر رشد کردم. یا به همون تجربه ای که در مثال یک فایل کامنت کردم جور دیگه ای نگاه کنم از زاویه ای که الان بهم کمک میکنه.
این رو هم دوست دارم بگم که تجربه ی کامنت نوشتن و به اشتراک گذاشتن برای من راستگویی و صداقت و جرات رو خیلی پررنگ کرد. این جرات رو خوندن کامنت ها بهم داد اینکه میدیدم دوستان با صداقت میان درونی ترین افکار شون رو با غریبه ها به اشتراک میگذارند. خیلی لذت میبرم همیشه. برام خیلی باارزشه.
سعی میکنم به تعهدم عمل کنم و فایلی که گوش میدم رو بهتر استفاده کنم و کامنت های خوبی بگذارم.
به نام خدا
ردپا روز 21
سلام
سلام از طرف کسی که واقعا به نقطه عطف رسیده و این سوالو از خودش میپرسه که داری با زندگیت چیکار میکنی؟ یعنی همینقدر میخوای خلق کنی چرا روز چیت دی داری چرا دست میکشی از کارت چرا راضی میشی به همین اوضاع چرا چرا چرا شاید نسبت به خیلیا دارم خوب روی خودم کار میکنم اما درمورد نظر خودم درمورد خودم اصلا..
من باید عالی تر از این ها کار کنم.
خدایا کمکم کن
میدونی اونقدر که استاد با تعهد کار میکرد اوایل که قانون رو فهمید من کار نمیکنم و باید مثل استاد کار کنم
باید از خودم سوال کنم اگه استاد الان جای من بود چیکار میکرد
چطوری ذهنشو کنترل میکرد و از قوانین استفاده میکرد
وقعا به نقطه عطف رسیدم بسه دیگه!
من باید اونی بشم که میخوام راهیم جز اون نداره
خدایا شکرت که هرلحظه با تضاد هات من رو دوباره برمیگردونی به مسیر اما من دیگه نباید از مسیر خارج شم تا زیر تضاد ها له بشم
خدا به همرام…
به نام خدای مهربان سلام به شما دوستان عزیزم سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز امروز رد پای روز بیستم منه خدا را سپاس میگم که توی این 20 روز تونستم فایلها رو پیش ببرم و جا نزنم
اما آیا همین تعهد کافیه همین قدر باید زمان بزاریم برای گرفتن نتیجه؟
جالبه امروز یکی از دوستام رو دیدم که میگفت خداروشکر چن روز پیش دیگه بدبختیا تموم شد
گفتم چی شده گفت کنکور رو دادم رفت
داشتم ازش سوال میکردم که خب چقدر خوندی چطوری میخوندی و اینا..
و یک چیزی گفت تلنگر زد بهم
گفتش که من از 7 صبح میرفتم سالن مطالعه تا 11 شب و ناهار و همه چیم همونجا میخورد بعد این طرف اصلا علاقه ایی به درس نداره تازه ازش پرسیدم خب پس حتما باید خیلی خثب بدی کنکور و اینارو.. گفت ن بابا من استعدادش و ندارم و فلان اینا
دوتا موضوع به شدت منو به فکر فرو برد
1.
طرف فکر کن فخاطر موضوعی که علاقش نیست و اونقدر هم شاید براش نتیجه نداشته باشه میره 16 ساعت تو سالن مطالعه و روی درس کار میکنه بعد من گفتم پسر من نصف این تعهد و تمرکز رو برای قوانین زندگی نمیزارم قوانینی که اگر کار کنم اینقدر در تمام جنبه ها من عالی میشم و مالی هم یکی از اوناست که اکثرا هم بخاطر همین کنکور رو میخونن و با خودم گفتم این نظم و تعهد رو من باید بیارم تو زندگیم
2.
فهمیدم چقدر آدما با ندونستن قانون به خودشون ضربه میزنن یعنی طرف اومده میگه من 16 ساعت درس میخونم اما استعداد ندارم و خراب کردم کنکور و فلان و اینا و من هرچی بهش میگفتم افرادی بودن با نصف درس خوندن تو هم قبول شدن قبول نمیکرد و میگفت شانس و پارتی و فلان و اینا
و یک جورایی اون ترمز های ذهنیش قشنگ گاز دادن های فیزیکیش رو خنثی میکرد
حالا کاری که من باید بکنم چیه؟
باید مثل اون دوستمون یک لایف استایل درست داشته باشم و خودمو متعهد کنم به 16 ساعت کار مفید یا حداقل دیگه دوازده ساعت و انجام بدم (حتی دوازده ساعت رو هم انجام بدم خوشحالم چون کم کم. بهش اضاف میکنم)
یک ویدیو امروز دیدم:
میگفت شما بدنتون باید یک طوری باشه که 9 برین تو تخت تا 9.30 خواب باشین حداقل و اونجا دیگه تایمی هست که بدن کامل ریکاوری میشه و دیرتر بخوابین بدرد نمیخوره حتی دوازده ساعت و ساعت 3 نصف شب هم بعد از این قضیه شما اگر بیدار شین دیگه پر انرژی و قبراق هستین و بعد یک ویدیو دیگه بهش هدایت شدم که میگفت وقتی بیدار میشین سریع دستاتون رو به هم بمالین (مثل این مگسا:)) ) و همین باعث میشه پر انرژی تر بیدار شین
من هنوز درست غلطیش رو نمیدونم اما قراره از فردا شب تست کنم(الان چون ساعت یازده هست دیگه) و خب با نتیجه ببینم چی میشه
و این بحث خواب مشکل اساسی من بود واقعا. منو بینظم کرده بود
و بعد ویدیو دلیل نتایج پایدار از استاد دیگه تیر خلاص رو زد امشب واقعا باید کارای یک تعهد جدی رو توی زندگیم بکنم و بدم این تعهد لامصب رو و زمان بزارم براش
خدایا خودت هدایتم کن
خدایا واقعا ازت کمک میخوام و میدونم هدایت میکنی
خدانگهدار…
به نام تنها قدرت جهان
سلام به همه عزیزان
ردپا 19
خب امروز میخوام درباره نشتی وقت صحبت کنم
آره من به شدت وقتم رو الکی یواش یواش و کم کم هدر میدم و میندازم تو جوب و خودم متوجه نمیشم…
یعنی خیلی تایم مفید خالی دارم و میتونم استفاده کنم اما بهره وریم ازون خیلی کمه
حالا مشکل چیه مشکل تمرکز هستش یعنی من تمرکزم رو هزار بار همه جا میبرم مثلا همین امروز
من میخواستم تمرین کشف قوانین و جلسه 2 انجام بدم اما هی بعد هر سوال میرفتم درگیر یک مسئله دیگه میشدم میرفتم به چیزای دیگه فکر میکردم و کلا باز کلی باید انرژی خالی میکردم تا مغزم برگرده به حالت اولش و میدیدم مثلا یک سوال رو که واقعا 10 دقه جواب دادنش کاری بیشتر نداشت رو یک ساعت طول دادم و واقعا چیز مزخرفی هست وقتی میبینی برخلاف تایم زیادی که داشتی خیلی کار کمی انجام دادی
این رو میشت با یکسری شیوه ها درستش کرد
مثلا من خودم تایمر گذاشتن رو دوست دارم
یعنی مثلا دو ساعت تایمر میزارم میگم این دوساعت رو کامل میشینم پا کار و هیچکاری نمیکنم و وقتی تیک دو ساعت خورد باز برای استراحت مثلا ده دقیقه تایمر میزارم و بلافاصله بعد که خورد باز برای کار کردن تایمر میزارم
ویژگی مثبت این کار اینه که:
ذهن میدونه که یک تایمی داره برای فکر کردن به چرت و پرت (البته که با کنترل ورودی) یا حتی استراحت کردن در نتیجه اون تایمی که باید کار کنه و رو کار میکنه و وقتی تایمر رو میبینه سر جاش وایمیسته…
اینو خلاصه خواستم بگم برای ردپای امروز
الانم میرم یکم با ذهنم کلنجار میرم یعنی فکر نویسی میکنم حالا فکر نویسی چیه؟ اینه که مثلا من میخوام به یک موضوعی فکر کنم و هرچی که به ذهنم میاد رو مینویسم
مثلا میخوام انگیزه ایجاد کنم برای هدفم پشت سر هم صحبت میکنم برای مغزم ک باید انجام بدی اگه انجام بدی فلان میشه ندی فلان میشه و بوم! قانعش میکنم انجام بده خیلی شیوه باحال و خفنیه
مثلا برای پیدا کردن ترمز ها پشت سرهم از خودم سوال میکنم و جواب میدم و.. تا به جواب اصلی برسم و میرسم
الان میرم فکر نویسی کنم درمورد یکسری مسائل و بعدم تمرین و شب و خواب..
فعلا خدانگهدار