روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 314

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا سلام، صبحت بخیر.

    امروز روز چهارمه تعهد 60 روزه ی منه که بهذخودم قول دادم تحت هر شرایطی به تمریناتی که برای خودم مشخص کردم، برای رسیدن به خواسته ام، عمل کنم.

    البته امروز، روزشمار روز سوم رو مینویسم جون دیشب نتونستم بنویسم.

    از خدای خودم سپاسگزارم که دیروز روز نسبتا خوبی داشتم و با اینکه ذهنم اذیتم میکرد اما سعی میکردم بتونم شرایط رو تو دستم بگیرم.

    از خدای خودم سپاسگزارم.

    من امروز که 3 روز از این تعهدم میگذره به خودم قول میدم هم اهرم رنج و لذت در روابط رو رکورد بگیرم و هر روز گوش کنم و هم اینکه به این سه تا الهامی که بهم شد عمل کنم.

    1/تمامه توجه رو گذاشتن روی نکات مثبت زندگیم و اطرافم

    2/دقققیقا مشخص کنم که چی ازش میخوام و بهم گفته شد که هرررچی در روابطت و مسافرت میخوای تجربه کنی بهم بگو

    3/به اینکه خداوند به راحت ترین شکل ممکن این قدرت رو داره خواسته ات رو اجابت کنه، ایمان بیاوری.

    پروردگارا از تو یاری میطلبم که کمکم کنی تا امروز بسیار متعهد و جدی و عملگرا و قدرتمند و در پناه هدایت تو مسیر رو پیش ببرم.

    خداوندا هزاران مرتبه شکرت که در آرامش بسیار زیادی دارم زندگی میکنم با توجه به شرایط نامناسبی که در ظاهر هست اما با آرامش خییییلی عالی دارم زندگی میکنم.

    خداوندا تو اصل هستی، تو ذات ماندگار هستی، تو قدرت برتر هستی و از تو یاری میخواهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    شکوفه گفته:
    مدت عضویت: 1030 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان شایسته

    امروز 1402/5/22 تصمیم به تیز کردن اره م گرفتم

    بعد از کلی زحمت فیزیکی برای رسیدن به خواسته م و کسب “هیچی” تصمیم گرفتم که به قول استاد لیزری روی تلاش متافیزیکی تمرکز کنم و قدم اول رو امروز بداشتم

    من هر گونه کاری که به ذهنم رسیده انجام دادم

    تنهایی و با دست خالی مهاجرت کردم، مهارتهای جدیدی رو یادگرفتم، روزی بیشتر از 10 ساعت پای لپتاپم، رفتار بد کارفرما رو تحمل کردم، حرف های بقیه بابت ریسک هایی که کردم و شکست خوردم رو تحمل کردم، حتی کف زمین رو هم طی کشیدم و خلاصه هیچی نخریدم هیچ جا نرفتم و هر کار فیزیکی که فکر میکردم باید انجام بدم که شاید من رو به هدف برسونه انجام دادم، اما “هیچ” اینکه میگم هیچ واقعا هیچ.

    ولی اینجا توی این سایت فهمیدم همه ش بخاطر باورهای محدود کننده و ایمان نداشتن به موفقیت هست، بخاطر ترس هامه، بخاطر عدم اعتمادم به خداست، بخاطر اینکه در ناخودگاهم خودم رو شایسته موفقیت و شایسته رسیدن نمیدونم، بخاطر اینکه کارهایی که انجام میدم رو ارزشمند نمیدونم …

    تصمیم جدی گرفتم که روی تلاش متافیزیکی (تیز کردن اره) تمرکزم رو بذارم، قدم به قدم پیش برم و تکاملم رو طی کنم

    این دفه مطمئنم موفق میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهرنوش گفته:
    مدت عضویت: 2430 روز

    با نام او…

    روز بیست و یکم

    رب عزیز و دوست داشتنی رو بسیار سپاسگزارم

    بابت آگاهی هایی که روزبروز به زندگی من وارد میکنه

    این روزها سرشار از انرژی ام انقدر که به فراوانی ثروت و نعمت توجه ام بیشتر شده

    انقدر که حالم با داشته های الانم خوبه

    خدارو بابت تک تک نعمت های بی نظیر و بی دریغ سپاسگزارم

    تمرین این جلسه رو در دفتر اهدافم وارد کردم

    و با ایده هایی که دارم سعی خودم رو میکنم که صدم رو توی این مسیر بزارم تا انشاالله تا اسفند ماه به درآمد حداقل ماهی 10 هزار دلار دست پیدا کنم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام به استاد عزیزم

    امروز 1402/05/21 هست روز دوم روزشمار زندگی من

    خداروشکر میکنم بابت اینکه به این قسمت از سایت هدایت شدم، خدایا شکرت که به ساده ترین شکل ممکن سنتور هدیه گرفتم از تو با قیمت خیییییلی مناسب.

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که بیشتر طول روز بهم یادآوری میکنی که در رفتارم روی عزت نفسم کار کنم، خدایا شکرت که امروز بخاطر تعهدم در دوره ی عزت نفس، با اینکه خیلی خسته بودم ولی تا ظرفارو نشستم نرفتم استراحت کنم درصورتی که ذهنم میگفت فعلا برو دراز بکش تا بعدا ولی من میدونم همین بعدا میشه انجام ندادن.

    خدایا هزاران مرتبه شکرت که همه ی تمریناتم رو انجام دادم،خدایا شکرت که من رو به مهمترین خواسته ی این روزهام یعنی زندگی با همسری که در لحظه لحظه ی زندگیم احساس عشق واقعی، احساس آرامش واقعی، احساس شکرگزاری از وجود چنین نعمتی که هدیه ی توست، رسوندی.

    خداوندا هزاران مرتبه شکرت که هر لحظه کمکم میکردی که یادم باشه که باید روی تعهدم بمونم.

    ای رب العالمین من از تو کمک میخوام برای موندن با نهایت جدیدت پای این تعهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    مهری ناصری گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    سلام استاد بزرگوار ومریم مهربان استاد چقدر این فایل منو به گذشته برد وچقدر خندیدم که چقدر هزینه کردم وچقدر زمان گذاشتم برای خوش شانسی رو خریدن از این دعا نویس به اون یکی یادمه یکیش میگفت شانس نداری دستت بی نمکه باید همزادت رو بکشم ودفن کنم چند متر کفن بیار زیر پیراهن 3ایکس لارج بیار من زیر پیراهن لارج بردم گفت این که کوچیکه همزاد ت بزرگه دوستم پیشم بودگفت این زیر پیراهن رو برای خودش برمی‌داره پول نده چرتو پرته

    ولی من اصلا باور نداشتم کلی پول گرفت ،نتیجه هیچ

    وخدارو شکر میکنم که بیدار شدم وسالهاست از این قصه میگذره وهر وقت یادم میوفته میخندم وخدا روشکر میکنم که باسایت شما آشنا شدم

    در پناه خداوند مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1401 روز

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته و دیگر دوستان هم خانواده ام.

    امروز 1402/05/20 هست و من بخاطر تضادی که در روابطم برام بوجود اومد به خودم تعهد 60 روزه میخواستم بدم که تحت هر شرایطی روی چند تا موضوع کار کنم که هدایت شدم به روزشمار من

    مهمترین تعهداتی که در این 60 روز برای خودم قرار دادم این ها هستند

    1/اعراض کردن، فکر نکردن، توجه نکردن، ادامه ندادن به آن چیزی که ذهن در روابطم نشخوار میکند،و در کل هر آنچه که احساسم را بد میکند به هررر روشی، با هر ترفندی، با هر زوری شده یک ذره ذهنم را از اون احساس بد دور کنم و در احساس بد نمانم.مهم نیست آن احساس بد در که زمینه ای باشد یا چقدر حق با من باشد!

    من نباید در احساس بد بمانم

    2/تماااامه تمرکزم، تماااامه توجه ام، تماااامه تجسمم رو افکارم رو بزارم روی هرآنچه که دوست دارم در روابطم با عشقم، با همسرم ، با همدمم تجربه کنم. از کوچکترین موضوع تا بزرگترین موضوع

    3/آگاهانه تمرکز و توجه به هرآنچه که زیباست و خوب است و نعمت است و حالم را ییییک ذره بهتر می‌کند از پتو، برق، کولر، آسانسور گرفته تااا شغلم، پدرم، مادرم، برادرم، موبایلم، استاد عباس‌منش و…

    4/هررر روز صبح و هررر شب قبل از خواب نوشتن در مورد هرآنچه که دوست دارم در روابطم تجربه کنم، دوست دارم در زندگی ام تجربه کنم

    5/هر روز گوش دادن و عمل کردن به دوره ی عزت نفس.

    6/هر روز صبح و هر روز ظهر و هر شب گوش دادنه فایل های ضبط شده ی اهرم رنج و لذت در زمینه ی روابط

    من از امروز تا 60 روز دیگه یعنی تا 1402/07/20متعهد میشوم فااارق از آنچه که در روابطم چه شرایطی وجود دارد، فارق از آنکه هییییچ تغییری در شرایط ایجاد نشده است متعهد میشوم که پای عهدم به خودم و به خدای خودم بمانم و با تمامه وجودم این60 روز را متمرکز و متعهد فققققط روی این 6 مورد کار کنم.

    وظیفه ی من عمل به این 5 مورد است و وظیفه خداوند تغییر شرایط است.

    تنها دلیلی که من 5 سال است در این مسیر مانده ام این است که هیییچوقت در هیچ زمینه ای نشد که من این مسیر را بروم و دست خالی برگردم.

    ای رب العالمین از تو یاری می‌طلبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1343 روز

      سلام به برادر عزیزم ابراهیم

      من خواستم فقط با دادن پنج ستاره ی طلایی حرف شما رو تحسین کنم ولی شما چنان با شجاعت تاکید کردید که باید 60روز متعهدانه بدون نگاه به شرایط کنونی بسازید زندگیتون رو که لذت بردم

      و خواستم بگم من هم مثل شما متعهد شدم و چند روش برای ساکت کردن ذهنم یافتم که بر خودم واجب دونستم که پیش شما و عزیزانی که دارند مطالب رو میخونند مطرح کنم

      مورد اولی اینکه ذهنم همش میخواست منو تحریک کنه که گمان بد کنم و نسبت به همسرم بدبین و شکاک باشم،و من اینطور ذهنم و ساکت میکردم مثلا ذهنم میگفت الان همسرت میره فلان جایی که تو راضی نیستی،و من میگفتم اشکال نداره اون یه انسان آزاده و من مشکلی با این قضیه ندارم،من قدرت کنترل زندگیم دستمه و کنترل افراد کار من نیست و شرایط رو بدتر میکنه،من همه چیز رو بخدا میسپرم و خداوند بهترین افراد و شرایط رو برام میچینه….

      یا گاهی که میخواستم احساس نیاز به حضور همسر داشته باشم سریع چند تا عکس از خونه های مورد علاقم رو نگاه میکردم و شروع میکردم به تجسم سازی کنار عشقم

      یا همیشه اینو یادآوری میکنم که اگه من دنبال آدم مناسب برای زندگی هستم خودم هم باید اون آدم مناسب باشم

      من محبت میکنم فقط برای اینکه خودم لذت میبرم،ولی قبلا به ظرفیت و لیاقت طرف فکر میکردم و محبتم و دریغ میکردم،با خودم میگفتم این بی لیاقته باید باهاش سرد رفتار کنم و این بدترین روش بود،ولی الان عاشقانه بغلش میکنم،عاشقانه باهاش حرف میزنم،و عاشقانه کنارش هستم فقط برای اینکه خودخواهم و از خدا به عشق پاک و بی نظیر خواستم،هیچ وقتم روی همسرم زوم نکردم،یعنی گیر ندادم که عشق رو ففقط از سمت همسرم میخوام

      من بی توقع عشق میورزم،ولی قبلا هرکاری که میکردم بخاطر جبران بود و میگفتم من این کار رو میکنم تا اون این لطف و درحقم بکنه،ولی الان میگم من اینکار و میکنم چون لذت میبرم

      و روز به روز رابطمون بهتر میشه

      رابطه ای که هرروز از خدا میخواستم درست نشه و ازهم جدا بشم

      اما منکه قدم برداشتم برای جدایی ،اما خداوند ما رو وصل کرد

      دعای خیرم بدرقه ی زندگیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 762 روز

      سلام به ابراهیم مشاوره ارزشمند روابط…

      آقای ابراهیم..همین الان درگیر یه تضاد در زمینه روابط بودم که کلی انرژی منو گرفت ..

      سرشب از شما ایمیل دریافت کردم ولی بخاطر هیاهوی اون ساعت..گفتم الان وقت خوندن نیست …

      نیمه شب 23 مرداد دارم میخونم کامنت شمارو که سراسر تعهد هست…

      اول اینکه تحسین می‌کنم شمارو مرد بزرگ بخاطر اینکه اینقدر عاشق و پاک هستین که دارین اینقدر عالی روی خودتون کار میکنید برای نجات عشق!!!!

      تحسین می‌کنم شمارو مرد عاشق…

      امروز دو روز از تعهد شما گذشته ، نمی‌دونم چقدر به این 5 مورد متعهد بودین !!!!!

      اما آرزو میکنم دست خالی برنکردین و مطمعنم بر نمی‌گردین…

      از کامنتی که نوشتین و ایده های که دادین خیلی خیلی لذت بردم و استفاده کردم ..

      امیدوارم خدا امضای خاص خودش رو پای این تعهد جانانه برات بزنه

      با درود ها و قلب فراوااااان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1401 روز

        خیییییلی خیییییییییییلی ممنونم دوست خوش قلبم

        چقور خوشحالم کردین با این کامنتتون. خیییییلی دوستون دارم و خوشحالم که کنار شما هستم.

        من یه چیزی رو از صمیم قلب میخوام بگم.

        من هیییچوقت برای نجات عشق تلاش نمیکنم و نخواهم کرد من فققققط بخاطر 1 چیز دارم روی خودم کار میکنم.

        اونم بخاطر اینکه من به خودم خیییییلی خیییییییییییلی بدهکارم!

        من کلی روزای خوب رو به خودم بدهکارم

        من نشون دادنه دریا رو به چشمای خوشکل خودم بدهکارم

        من نشون دادنه ستاره ها تو کویر رو به چشمام بدهکارم

        من لمس موجه آب دریا رو به انگشتام بدهکارم

        من ذوق دیدنه سرخی طلوع و غروب خورشید رو به قلبم بدهکارم

        من قدم زدن تو جنگل رو به پاهام بدهکارم

        من استشمام بوی چمن های تازه ای که کوتاه شدن رو به بینی ام بدهکارم

        من دراز کشیدن زیر سایه ی ابر های لطیف و حسه وزش نسیم خنک و بستنه چشمام با حاله خوب رو به پلکام بدهکارم

        من محبت دیدن و عزت داشتن در برابر اطرافیان رو به روحم بدهکارم

        من دراز کشیدن و بعد از 20 ثانیه خوابیدن از روی آرامش رو به ذهنم بدهکارم

        من رسیدن به رویاهام رو به خودم بدهکارم

        من تجربه کردنه ارزوهام رو به خودم بدهکارم

        من هیییچوقت برای نجات دادنه چیزی تلاش نمیکنم

        من امشب دوستم بهم زنگ زد گفت میتونی بجام بری سرکار!؟

        گفتم آره حتما میرم با کلی ذوق گفت خیییییلی ممنونم برات جبران میکنم، وقتی گفت جبران میکنم بدم اومد!

        با حالت محکم گفتم جبران چیه!؟

        مگه دو دوتا چهارتاست!؟

        خودم دوست داشتم، شرایطش رو داشتم بجات میرم سرکار.

        میدونی دوست خوبم چرا عصبانی شدم!؟

        چون حسه این بهم دست داد که دارم بخاطر اون از خودم میزم که مشکل اون رو حل کنم، در صورتی که تحت هیییچ سرایطی من حاظر نیستم بخاطر کس دیگه ای خودم رو اذیت کنم، من اگر کاری انجام میدم از روی قلب و عشقیه که داوطلبانه میدم.

        امیداورم هر لحظه در پناه هدایت خداوند باشیم.

        بازم از شما و محبتتون ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 762 روز

          سلام به برادر ارزشمندم آقای ابراهیم…

          خیلی ممنونم از محبتی که به من دارید دوست عزیز و همشهری ارزشمندم..

          شما یه نمونه و الگوی بی نظیر برای من هستید که دوست دارم یه رابطه ایده آل و الهی رو جذب کنم…

          یک ماه پیش که به کامنت شما توی عقل کل برخورد کردم..اینقدر محو دیدگاه های شما شدم ..اینقدر پر از آگاهی بودن که نشستم همه رو از اول تا آخر خوندم …و شمارو فالو کردم..گاهی اینقدر شفاف و قشنگ می‌نویسید..که آدم میخکوب میشه…

          آقای ابراهیم عزیزم ، چقدر متعهد هستین…چقدر بهتون افتخار میکنم…

          یادمه به خواهرم که اونم چند سالی عضو این سایت هست گفتم کامنت های ابی جان رو دارم میخونم، گفت : ولی بدرد تو که مجردی نمیخوره ،بیشتر برای زندگی مشترک هستن!!!

          گفتم نه اینقدر این مرد عاشق و خوب و پاکه که دلم میخواد بخونم تا باور کنم هنوز مردای عاشق واقعی وجود داره!!!!

          آقای ابراهیم عزیز، منظورم از عشق این نبود که بگم دارین دست و پا میزنید تا عشق بین خودت و همسرت رو نجات بدی,

          منظورم این بود که خودتونو لایق دیدن و میخواین کلی تجربه ارزشمند و عاشقانه و همین چیزایی که دوست دارین توی زندگی بهشون برسید ، رو به خودتون ببخشید!!!!

          همون جمله ای که میگه ما یه زندگی به خودمون بدهکاریم، و همه ماها که اینجا هستیم، داریم تلاش می‌کنیم که این زندگی رو به خودمون ببخشیم!!!! هدف همه ماها همینه که هرچی توی دلمون بهمون الهام شده رو بهش برسیم!!

          این حق ماست این خق شماست دوست خوبم!!!!

          همونطور که مولانای جان فرمودند:

          هرکجا عشق آید و ساکن شود

          هرچه ناممکن بود، ممکن شود

          منظورم از نجات عشق این بود!!!! عشقی که توی قلبت شماست و لایق بهتریناست…

          داداش نازنینم، کلی ایده از نوشته هات میگیرم..خوندنشون الهام بخش!!

          خیلی خیلی متشکرم که سعادت اینو دارم که توی مدار خوندن نوشته های شما هستم …و الهی شکررررت که منو هدایت کرد به این سایت و این دوستان ارزشمندم!!

          دوستتون دارم

          امیدوارم خدای خوبم به قلب نازنینتون بدرخشه!!

          با قلب و درود های فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            ابراهیم خسروی گفته:
            مدت عضویت: 1401 روز

            واای چقور خندیدم به کامنتون و الانم که دارم مینویسم باز هی میخندم

            این خنده از روی شوق و ذوقیه که محبت یه دوست، از جنس مهر خدا به قلبم نشسته،خدایی که نمیدونم برنامش چیه!

            خدایی که توی فاصله ی نوشتنه اولین کلام این کامنت قهقه ی خنده میزدم از شوق حس محبتی که از کامنتتون گرفتم، اما الان اشکام رو روی گونه هام جاری کرده بی اختیار!

            میدونی الان که دارم کامنت شما رو جواب میدم، باده ایه ی قرآن افتادم که میگه هر وقت 2 نفر با هم صحبت میکنن من نفر سوم هستم، هر وقت 3 نفر با هم صحبت میکنند من نفر چهارم هستم، یعنی میخواد بگه منم هستم،

            همیشه بودم وبعدا هم هستم!

            من این حالمو خیلی دوست دارم!!

            اون روز تو شرکت داشتم یه قطعه ی چند تنی به بزرگی یه کامیون رو جابجا میکردم با جرثقیل، چند نفر هم زیر بود و خیلی خطرناک بود، مهندسه مسئول اجرا خیلی استرس داشت همنیجور اون کاگرا!

            من من در حین کار نمیتونستم درست ببینم!

            نه بخاطر کثیف بودنه شیشه ی جلوم!

            نه بخاطر اینکه همون لحظه قدرت خدا اومد تو ذهنم و اشکام سرازیر میشدن تو چشام، تو همون فضای کار به اون حساسیت!

            میدونی آدم وقتی با خدا دوست بشه خیییییلی ضعیف میشه در برابر خدا

            خییییلی خودشو ناتوان میبینه،دیگه سوختنه غذا ناراحتش نمیکنه، دیگه پشت چراغ قرمز موندن عصبانیش نمیکنه،میدونی چی میگم!آدم ساکت میشه، آروم میشه

            من همیشه همین جال رو میخواستم

            شما گفتین همشهری من هستین، میدونین الان چه شرایط آب و هوایی رو داریم! امشب پنج شنبه ساعت 10 شب تا ساعت11و ده دقیقه من داشتم تو خیابونا قدم میزدم و باهاش حرف میزدم!

            بهش گفتم ببین! تو از من، فققققط خودمو میخوای،منم از تو تو رو میخوام!

            اما من ضعیفم به قلبم قدرت بده و هررر آنچه که تو رو از من میگیره ازم بگیر

            آخه کسی که تو رو داره دیگه به کسی نیاز نداره

            اگه خیلی از دوستان تو سایت بهم لطف دارن دلیلش اینه که اون میخواد با انگشت های شما، با کامنت های شما قلبم رو خوشحال و اشکام رو سرازیر و منو به خودش نزدیک تر کنه.

            امیدوارم تونسته باشم منظورمو رسونده باشم

            میدونی چیه!؟

            اون خیییییلی خیییییییییییلی نزدیکه!

            بخدا جدی میگم!

            اون خیلی نزدیکمونه!

            شما فکرشو کن من از روزی که تصمیم گرفتم برم مسافرت چقققدر داره نشونه بهم میده

            مثلا:

            اندازه ی پول بلیط اتوبوس، از جایی که اصصصلا فکرشو نمیکردم بهم روزی رسوند!

            یا اینکه 2 روزه دارم تو سرویس شرکت میام و تو این 2 روز رادیوی اتوبوس یه آهنگه شمالیه معروف به اسم (ماه تی تی) رو پخش میکنه، خواستین گوشس کنین اهنگه قشنگیه.

            جون من مقصدم شماله این رو بعنوان نشونه واسم فرستاد.

            من اینارو ازش در طول روز میبینم که از خودش فققققط خودش رو میخوام.

            ممنونم که حاله خیییییلی خیییییییییییلی لذت بخشی رو با کامنتتون بهم انتقال دادین.

            دوستون دارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 762 روز

              سلام ابی جان توحیدی عزیز ،

              نمیدانم الان داری چیکار میکنی شمال!!!

              اما مطمعنم فایل جدید رو دیدی و کامنت هم گذاشتی و مثل همیشه پر از آگاهی و حس خوبه….

              امیدوارم این دو روز که سفر بودی ، هزار پله به خدا نزدیکت کرده باشه

              دلم میخواد بدونم چطوری داری استفاده میکنی از طبیعت زیبا و بکر شمال!!!!

              ابراهیم عزیز، دوست خوبم اول از هرچیز عذر میخوام اسم قشنگتون رو مختصر کردم به ابی!!!!!

              نمی‌دونم بدتون میاد یا چی!!!!!

              اما خودمون رو آسون کنیم برای اسونی ها!!!!!!!!!

              داداش خوبم، بله کاملا متوجه هستم که وقتی با خدا باشی دیگه سوختن غذا ناراحتت نمیکنه..!!

              همین الان بوی سوخت غذام اومد..خخخخخخخ شاید باورت نشه..غذام سوخت!!!! چون داشتم کامنت شمارو میخوندم ..!!!!

              ببین چیکار می‌کنی!!!!!؟؟

              ابراهیم جان، بله همین دیشب بود داشتم به دوستم میگفتم دیگه هیچی نگرانم نمیکنه…دیگه نگران هیچی نیستم ..

              بهش گفتم نمی‌دونم از کی ولی دیگه نگرانی ندارم….

              همه چی رو سپردم دست خدا!!!!

              چی میخواد بشه بابا!!!؛

              چی از دست می‌خوام بدم…!!!؟؟؟؟؟؟؟

              الان مهمه ..الان من چی میخوام!!!!

              من حال خوب و حس خوب می‌خوام..

              اونم وقتی هست که به خدا وصل بشم..دیگه نگرانی چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده رو با خودم به یدک نمیکشم!!!

              خودش می‌دونه چطوری باید حلش کنه ، من فقط ازش می‌خوام و منتظر معجزه اش میمونم…

              ابی جان باورم نمیشه از وقتی دارم اینارو با خودم تکرار میکنم…. چقدر همه چیز آسون شده….!!!!!! همه نگرانی هام دارن یکی یکی حل میشن…!!!!

              الهی شکرررررت…

              من فقط دارم اعتماد میکنم به خدا و ترسامو دور میندازم‌…

              من فقط روی خودش حساب کردم…

              ابراهیم عزیزم میدونی‌‌ چیه، چقدر تو بزرگ شدی..چقدر عزیز شدی …چقدر الهی شدی…!!!

              بهت افتخار میکنم….

              سفر خیلی خوشبگذره دوست خوبم

              دوست دارم توی بهترین زمان و مکان ممکن ، شمارو ببینم و از آگاهی های نابتون استفاده کنم…

              در پناه الله یکتا بدرخشید

              دوستتون دارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مژگان سعیدی گفته:
          مدت عضویت: 1202 روز

          سلام ابراهیم عزیز

          خداروشکر که امروز هم یه کامنت قشنگه دیگه از شما خوندم و اگاهی جدیدی کسب کردم

          کامنتهای شما بی نظیرن. خیلی به دل میشینن. مخصوصا جاهایی که از زندگی روزمره تون مثال میزنید

          تو این مثالی ک اینحا زدین و درباره کمک کردن و بجای همکارتون به محل کار رفتن ، صحبت کردین میشه بیشتر توضیح بدین؟

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            ابراهیم خسروی گفته:
            مدت عضویت: 1401 روز

            سلام به دوست عزیزم.

            ممنونم از لطفتون.

            ببینید من نسیت به شرک آدمه خیلی خیییییلی خیییییییییییلی ترسو و زخم دیده ای هستم.هرچیزی که ذذذذره ای بوی شرک بده رو ازش میترسم و فرار میکنم،

            وقتی همکارم بهم گفت برات جبران میکنم تهه حرفش و معنی اون حرفش 1 چیز بود(البته اون بنده خدا از روی جبران محبت من این حرف رو زد)

            اما برای من که سرک بسیار بهم ضربه زد هیچوقت از هیچکس نمیخوام برام جبران کنه

            اگه نیاز به کمک داشته باشم، درخواست میکنم اما تهه جمله ی دوستمون که گفت جبران میکنم چند تا معنی بود اینکه :

            1/اگه روزی کمک خواستی روی من حساب کن

            2/من هواتو دارم اگه جایی نیاز به کمک خواستی

            3/تو به امتیاز مثبت پیشه من داری یادت باشه

            من کمک هیچکس رو نمیخوام!

            من رو هیچکس حساب نمیکنم!

            اگه نیاز نیاز به کمک داشته باشم با نهایت احترام و عزت نفس درخواست میکنم اما تو ذهنم هیییچوقت این موضوع رو ندارم که یادت باشه، به فلانی، فلان روز کمک کردی یکی ازش طلب کاری میتونی برای روزی که نیازش داری از این بلیطت استفاده کنیا!

            یادت باشه

            نه عزیزم من روی هیچکس جز خودش حساب نمیکنم و هیچکس مثله خدا برام جبران نمیکنه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    روز شمار تحول زندگی من

    سلام به استاد عزیز خودم و تمامی دوستان هم مسیر

    امروز تصمیم گرفتم که روز شمار زندگی شردع کنم کاری که خیلی وقت میخواستم انجام بدم و از این تاریخ تعهد میدم توی مسیر بمونم و هر روز برداشتهای خودمو نسبت به فایل کامنت کنم 20/5/1402

    من بارها با وجود گوش دادن به فایل و چندین بار تکرارش وقتی یه مدت بعد شروع کردم به گوش دادنش چیزهای ازش متوجه شدم که حس میکردم هیچ وقت گوششون ندادم ..

    بقول استاد اینکه ما درک کنیم هر اتفاقی که در اطراف ما در حال به وقوع پیوستن دلیلش افکار ماست خیلی سخت و با وجود اینکه بارها با خودم تکرارش کردم اما درکش سخت برام و فقط در حال تلاشم که با هر اتفاق دنبال ربط دادنش به افکارم باشم

    و این بزرگترین هدیه ای هستش که خداوند تا الان به واسطه آموزشهای استاد عزیز به من داده یعنی منی که هیچ وقت به دلیل اتفاقات اطرافم فکر نمیکردم الان با هر لتفاق کوچیکی به فکر فرو میرم و دنبال دلیلش هستم

    زندگیم خیلی زیباتر شده ،با معنی تر شده ،آرامشم بیشتر شدهو مهمتر از همه درکم از جهان و خداوند و سیستمش خیلی بیشتر شده

    نگاهمو دوسدارم و میخوام تا آخر عمرمم هر روز بهبودش بدم

    سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم بخاطر این سایت فوقالعاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    سلام بر استاد گرانقدر و همسر مهربانشان، به همه دوستان عزیز، رد پای روز پنجم من، جنبه های از زندگی من که نیاز به تغییر هستند تقریبا تمام جنبه هاست ولی باید اولویت بندی شود و بر اساس ضرورت اولویت ها تمرینات انجام شود به نظرم در زمینه روابط با همسرم اولین اولویتی هست که نیاز به تغییر دارد البته بهتره بگم اولین اولویت رابطه خودم با خودم باید اصلاح شود و روی عزت نفس واعتماد به نفس خودم باید کار کنم که اگه این مورد ارتقا یابد بقیه روابط هم اصلاح می‌شود موارد بعدی ارتقا باور فراوانی، ارتقا ایمان و توکل که شاید اهمیتش از همه موارد بالا بیشتر باشه، ایده ای هم که دارم اینه که تمرینات را با جدیت بیشتر انجام بدم به خصوص تمرین ستاره قطبی، مورد بعدی تحقیق در قرآن، و زمانی که برای گوش دادن به فایل ها میذارم باید افزایش دهم و هر نکته که یاد گرفتم یاد داشت کنم و آخر روز یادداشت ها رو بخونم، به امید اینکه هر روز کامل تر از دیروز باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    سلام به استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز، و به همه دوستان، رد پای روز چهارم، نکات مثبت زندگی من، بی شک اگه بخوایم دقیق بشیم توی زندگی بی نهایت پیدا می‌کنیم، ولی من سعی کردم بزرگترین نکاتم به عنوان رد پام ثبت کنم وجود خودم خیلی نکته مثبتی در زندگیم هست من از بچگی به خودم علاقه داشتم وقتی خودمم با بقیه اطرافیان مقایسه میکردم میدیدم چقدر متفاوت از همه نظر علاقه مندی سرگرمی تفریح عقاید و…، حتی خیلی با افراد خانواده هم متفاوت بودم بعد فکر میکردم که خدا منو متفاوت دوست دارم یا به عبارت عامیانه نظرکرده هستم، ولی الان فهمیدم اینجور نیست من فقط چون خیلی خوشبین و خوش قلب ومهربان بودم اینجور به نظر می‌آمد به عبارتی نا آگاهانه از قانون استفاده می‌کردم الان متوجه شدم مسیر چه جور و دارم ایرادات خودم رو میشناسم و روش کار میکنم، نکات مثبت دیگه زندگیم دخترهه که از نظر خودم اونم خیلی خاصه، این میسریه که توش قرار گرفتم که اول راهم، خانواده خودم وهمسرمه، وبعد هم دارایی‌های مادیه، خدا رو بابت همه اینها بی نهایت شاکرم که همیشه پیشم بوده حتی وقتی این قوانین رو نمیدونستم تو سخت

    ترین شرایط منو به درست ترین راه هدایت کرد،به امید اینکه هر روز بیشتر در مسیر تکامل پیش بریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    بنام الله یکتا رب هدایتگرم

    من مدتیه ک درمورد این سفرنامه زیاد دیدم تو کامنت های دوستان

    وامشب هم ب طور مستقیم حس کردم این سفرو باید انجام بدم

    پس تصمیم گرفتم از همین امشب شروع کنم دیگه عمل کنم بسه هرچه اطلاعات جمع کردم

    میخوام آگاهانه رد پا بزارم چون حسم میگه این مسیر خییلی ب رشدم کمک میکنه

    پس ب توکل نام اعظمت

    بسم الله الرحمن الرحیم

    من میخوام اره مو تیز کنم برای بریدن درختهای ک نماد باورهای محدود کننده در ذهن من هست

    و ب جاش باورهای قدرتمند کننده بکارم

    من میخوام نتایج عالی بگیرم باید براش تمرینات و انجام بدم

    متعهد باشم

    ک خوب زندگی کنم

    ک خالق زندگی خودم باشم

    باید وقت بزارم ظرفمو بزرگ کنم

    باید رو خودم کار کنم رو باورهام

    رو دیدگاه هم رو افکارم و..

    من امروز صبح از خدا درخواست کردم ک هدایتم کنه درمورد کارم

    (کارم خیاطی هست)ک بتونم پروژه جدیدم ک تاحالا انجام نداده بودم و عالی انجام بدم

    تاحالا خیلی پیش اومده آموزش ی مدل جدید و ندیده بودم ولی هدایت شدم همیشه

    چون باخودم تکرار میکنم ک من فقط باید قسمتی رو ک بلدم انجام بدم مرحله ی بعد بهم گفته میشه

    و خداروشکر این بار هم جوابمو گرفتم و کارم خیلی خوب شد

    و قشنگ مراحل تو ذهنم نقش میبست و اینبار انگار بهتر درک کردم الهاماتم رو

    چرا چون با وجود اینکه میدونم خدا هدایتم میکنه وکارم خوب درمیاد

    ولی باورهای محدودکننده درمورد کارم دارم:

    اینکه خیاطی کار فیزیکی هست و باید خییلی کار کنم تا بتونم پول دربیارم ازش نمیشه راحت ازش پول ساخت

    و اینکه من تو روستا زندگی میکنم و جا برای پیشرفت ندارم

    تو این محیطی ک هستم نمیشه کاری کرد

    بخاطر همین افکار مدتی کار نکردم

    مدتیه ک متوجه شدم باید رو باورهام کار کنم

    کمتر کار میکنم

    ولی امروز خیلی قشنگ و واضح متوجه هدایت الله شدم ک چطور مرحله ب مرحله بهم گفت چیکار کنم

    امروز متوجه شدم من مسئول 100%تمام شرایط زندگیم هستم

    امروز نشانه ها رو دریافت کردم در مورد ازدواجم

    امروز روابطم با خانواده بهتر بود خداروشکر

    صبح ک از خواب بیدار شدم ومادر و دیدم ک آروم خوابیده و داره نفس میکشه خداروشکر کردم بابت حضورش تو زندگیم وپدر هم همین طور

    وقتی رفتم تو باقچه مون تاآب بدم باقچه رو ی نسیم خنکی پوستم و نوازش کرد

    ک حس کردم خداست ک داره نوازشم میکنه چقد حس خوبی گرفتم از این تجسم

    و صدای زیبای بلبل و گنجیشک ها چقد روح نواز بود

    الهی صدهزاربارشکرت بابت ابن همه زیبایی

    عاشقتممم

    پس آگاهانه میخوام بهترین زندگی رو برای خودم بسازم با کمک الله یکتا

    و امشب اولین قدمو برداشتم

    ب لطف الله

    از خدا هدایت میخوام ک تواین مسیرثابت قدم باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: