روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 349
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند آمرزنده و مهربان
با سلام خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان
روز اول از روز شمار تحول من 28 / 2 / 1403
عزت نفس و باور های قدرتمند کننده رفع احساس گناه
من خودم به علت نداشتن علاقه و تفاهم ، از همسرم با داشتن یک پسر 5 ساله جدا شدم و از این بابت تقریبا دچار عذاب وجدان و احساس گناه هستم . اما با آگاهی های این فایل که ما در سرنوشت کسی دخیل نیستیم و نمی توانیم به کسی ظلم کنیم و یا مورد ظلم قرار بگیرم ، سعی میکنم که این احساس گناه رو کمتر کنم .
اینکه طلاق چیز بدی نیست و ما قراراست به هر قیمتی به زندگی بدون عشق ، ادامه بدیم . بخاطر حرف مردم ، بخاطر دادن مهریه ، داشتن فرزند و غیره
همین امروز سر نگهداری پسرم با همسرم ، بحث شد و حسابی عصبانی شدم که طبق توافق عمل نکرد و احساسم به شدت بد شد و زمانی که با ماشین از خونه بیرون میرفتم و ماشین روشن بود و موبایلم داخل ماشین بود . زمانی که از ماشین پیاده شدم که در حیاط رو ببندم ، در ماشین روشن قفل شد و من نمیدونستم که چکار نکنم . ناچار از همسایه موبایلش رو قرض گرفتم و به دوستم زنگ زدم تا بیاد و در ماشین رو باز کنه.
اینکه احساس بد مساوی هست با اتفاق های بد رو امروز به عینه تجربه کردم .
آگاهی های امروز من از این فایل :
احساس گناه رابطه مستقیمی با عذاب وجدان داره و هر فرهنگی یک نوع وجدان مخصوص به خود دارد که در بیشتر موارد مخالف با طبیعت و ذات بشر هست و مرجع ما مسلمانان باید قرآن باشه و نه چیز دیگه
اینکه قرآن کتابی فرازمینی و فرازمینی هست
اینکه ما توانایی تغییر سرنوشت کسی بغیر خودمون رو نداریم
اینکه خدا تواب هست و از همه گناهان بغیر از شرک به خودش میگذره و ما قسمتی از خود خدا هستیم و خداوند عاشق ما هست
اینکه انسان جایز الخطا هست و باید از این اشتباهات درس نگرفت و تکرار نکرد و همین اشتباهات باعث رشد و پیشرفت ما میشه
اینکه ما از خدا هستیم و بسوی او بر میگردیم و زمانی که در مدار درست باشیم ، اصولا هدایت میشویم و کمتر خطا و اشتباه میکنیم
روز اول سفر تحول زندگی من:
سلام به همهی همسفران عزیزم..
از ابتدای همین فایل بسیار زیاد باور کردم و پذیرفتم و به یاد آوردم که به هیییییچکس نمیتونم ظلم کنم مگر به خودم و این یک حقیقت بزرگه!
ما آدمها با رفتار نامناسب، با نیت نامناسب، با کلام نامناسبی که بکار میبریم خودمون رو دچار عذاب وجدان و اندوهی میکنیم که هرلحظه بیشتر و بیشترش به خودمون برمیگرده! درصورتیکه هیچ لزومی نداشت اون رفتار نامناسب رو انجام بدیم یا تمسخر کنیم یا کسی رو ضایع و خجالتزده کنیم؛
یک نکته مهم دیگه که بهش ایمان آوردم اینه که ما هیچوقت نمیتونیم هیچکسی رو تغییر بدیم و خدای من شاهده که هررربار تلاش کردم کسی رو تغییر بدم(بخصوص برادرم رو که خیلی زیاد همیشه نسبت بهش حس دلسوزی داشتم) نه تنها کوچکترین تغییری نکرد بلکه باعث شد انرژی و تمرکزم روی خودم ازبین بره و اتفاقا حس ناامیدی بیشتری رو تجربه کردم!
بینهایت خوبه که به “فردیت” همدیگه احترام بزاریم؛ من منم و فلان نگرشهارو دارم(که کاملا به خودم مربوطه) و تو تویی و هرنگرشی که داری فقط به خودت مربوطه و هیچکدوممون حق دخالت در حریم هیچکس رو نداریم!
و هیچ نگرش و دیدگاهی حق آسیب رسوندن به کسی رو نداره.
خیلی خوشحالم که از این فایل استفاده کردم و لذت بردم، خیلی خوشحالم بابت آگاهی که دریافت کردم و منتظر نتایج عالی و ارزشمندش هستم
ممنونم از خانم شایسته عزیز که بهم یاد داد چیزی که یاد گرفتم رو بنویسم و همین روند رو تا پایان ادامه بدم
سبز باشید و خوبحال
سلام استاد گرامی وخانم خجسته گرامی خدایا شکرت ک منو با همچین انسانهایی اشنا و منو هدایت کرد ب اینجا
مگه چقدر و چند بار من باید رو دکمه نشانه وهدایت بزنم و درستم هدایت بشم ب طرف اون فایلی ک واقعا مال منه و منو هدایت میکنه من چن وقته دارم با خودم کلنجار میرم تا تغییر رو شروع کنم و امروز زدم رودکمه وهدایت شدم ب این فایل ک اولین فایل از اولین فصل از تغییر زندگی استاده وداره ب من میگه ک از اولین فایل و از اولین فصل شروع کنم تا اون تغییرات شروع بشه خدایا اول از تو هزاران بار تشکر میکنم ک منو ب این سایت هدایت کردی و از شما استاد وخانم خجسته گرامی تشکر میکنم
در پناه الله همیشه شاد وثروتمند باشید
سفرنامه
نام الله شروع کار من می شود این صدای ناب در ذهنم یاد می شود
او به من هدیه کرد این آیه ی قرآنی اولش قال یا رب آخرش عرفانی
تو به دنبال خدا در چیستی تو به دنبال خدا در خود نیستی
او درون تو هویدا می شود هر دم از یادش اشعارم سرو پا می شود
می گذارم رد پایم در کلاس درس او در اتاق شخصی جابر درون سایت او
درس امروزش به زیبایی خلاصه میشود ساز باورهای خود را خلق کن فردای خود را
سلام ارادت
برگ پانزدهم، رویاهایت را باور کن…
باور
باور
باور
این کلمه چقدر غریبه برامون…
هیچوقت…
تو هیچ مقطع تحصیلی…
تو هیچکلاس فوق برنامه…
تو هیچ مجلس و مهمونی و دور همی و هیچچچچ جا… هیچکس بهمون نگفت باور کنید…
فقط بهمون دیکته کردن یه سری قاعده قانونی روکه اصلا نمیدونستیم منبع ومرجعش کیه و کجاست و آیا بدون تحریف به ما رسیده یا نه و ما بدون اینکه بفهمیم باورشون کردیم…بدون اینکه ازمون بخان که باور کنیم باور کردیم!!!!
خدایا هزاران هزار بار شکرت که در زمان درست، در مکان درست و توسط انسان درست به طریق درست داری هدایتم میکنی…
طناز
18 اردیبهشت 1403
سلام به خدای مهربونم که من هرچی بی مهری کردم ولی اون بازم بهم حال داد.سلام به استاد عزیز وسلام به تمامی عزیزانی که این نوشته رامیخونن.خداجون این نامه را برای خودت مینویسم ومیدونم تک به تک کلماتش رامیخونی.مهربونم؛خالق من وتمام هستی.همیشه وقتی برنامه مستندنگاه میکنم ازاین همه اتفاق که همیشه وهمه جادرست رخ میده بیشتر به قدرت وخلقت وعظمتت پی میبرم درست همونجورکه توقران گفتی اگه به طبیعت بادقت نگاه کنید متوجه عظمت من میشین.یاحتی خداجون مسائلی که اینقدردیدیم وبی توجه گذشتیم مثل اینکه یه پدریامادروقتی بچه به دنیامیادمهرعجیبی تودل پدرومادرمیزاره برای مثال اگه بچه خودآدم خرابکاری کنه وپدریامادروقتی داره میشوره قربون صدقه بچه هم میره وباجون ودل وبدون هیچ احساس بدمیشوره بچه را؛ولی حتی نمیتونی بچه نزدیکترین افرادت مثل بچه برادر؛یابچه خواهریا….رابشوری اینقدر دلت بهم میخوره که نگو.اینارا خداجون گفتم که میفهمم چقدر بهم لطف داشتی وداری چقدربهم نعمت دادی ومن….؟خدای مهربونم میدونی بزرگترین آرزوم اینه که باتمام وجودم عاشق توباشم نه مثل این آدمایی که جامهرتوپیشونیشون سیاه شده وازباخدابودن فقط نمازش رابلدن ودیگه هیچ؛نه خداجون میخوام با تک به تک سلولهام عاشقت باشم وبفهمم رازخلقت را؛بفهمم قوانین دنیاراومهمتراینکه بهش عمل کنم؛؛؛ولی خداچرا؛چرادوباره فاصلم ازت زیاد شده؟چرااینقدر فاصلم زیاد شده که فکرمیکنم خودمم نمیشناسم؟خداجون اینقدردورشدم که دیگه هیچی نمیبینم چه برسه به نشونه؛چه برسه به الهام؛؛؛؛خداحالم بده؛خدامن تورامیخوام؛من آرامشی که باتوبودم رامیخوام؛من میخوام دوباره حست کنم؛؛خدای من همه وجودم راچشم میکنم تابتونم دوباره یه نشونه یایه هدایت ببینم؛خداجون همه وجودم راگوش میکنم وبرای شنیدن صدات منتظرمیشینم حتی تاآخرعمرم؛چون بهترین لحظه زندگیم وقتی بودکه یه بار فقط یه بار همه وجودم داشت جواب سوالم رافریادمیزدکه حاضرم به بزگی خودت به عظمت خودت قسم بخورم که این صدا؛صدای خودت بودوبعدش من بودم خوشحالی یه حالی که نمیتونم بگم چقدر خوشحال ازاینکه راهم درست بوده خوشحال ازاینکه همونی بودراهم که آرزوداشتم رابطم باخدای خودم این باشه.خدا الان ساعت4/26دقیقه صبح روزدوشنبه 19اردیبهشت 403اومدم تاازاول ازروزاول تاریخ شمارزندگی شروع کنم به پیداکردن خودت!پیداکردن خودم وساختن این دنیا واون دنیام ساختن یه زندگی عالی برای خودم وخانواده ام چون مالایق بهترین زندگی هستیم.مهربون من کمکم کن مثل همیشه خالق من ظرف وجودم رابزرگترکن تابیشتربشناسمت ودرک کنم.اینم ردپای رسول قبل شروع روزاول
عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان
روز سیزدهم، هممون به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم!
چقدررررررررر قشنگه… که هر جا ایستادی، به هر جا رسیدی، هرچی که داری، همشششش نتیجه تلاش خودته!
چقدر حالم خوبه وقتی فکر میکنم همه اونایی که چندساللللل فکر میکردم عامل اصلیه همه درد هایی هستن که دارم میکشم ، عملا هیچکاره بودن تو زندگیم و همه اون دردها نتیجش حاله خوبه الانمه!
بی پولی، بیکاری، خونه نداشتن، آوارگی، غربت و… هر حال بدی که تو گذشته تجربه کردم، تصمیماتی که در ادامه اون ها گرفتم و مسیری که در نهایت برام هموار شد باعث شد الان اینجا باشم و از جاییکه الان هستم واقعاااااا راضی ام….
هنوز خیلی فاصله دارم تا جایی که ایده آلم هست ولی همینکه در مسیر رشد کنار شما قرار گرفتم واقعا خوشحالم :)
دقیقاً در زمانیکه سوالی تو ذهنم ایجاد میشه با شنیدن فایل شما و صحبت هاتون به جواب همه سوال هام میرسم…
من امشب متن این فایل رو برای دوستی که خیلی حالش بد بود خوندم، حس کردم خیلی به شنیدن این حرف ها نیاز داشت….و حالش خوب شد…
بابت تمام حال خوبی که خودم و عزیزانم و همه دوستان اینجا با شنیدن صدای گرم شما بهش میرسیم ، از صمیم قلب ازتون ممنونم و براتون آرزوی سعادت و سلامتی میکنم.
طناز
16 اردیبهشت 1403
درود…
برگ دوازدهم، لاس وگاس
اساس این شهر بر پایه شانس هست!
خیلی خوشحالم از اینکه هیچ وقت حالم با شرایط مشابه چیزی که استاد فرمودند، خوش نبود…
این یعنی من در مدار درست بودم ولو اینکه توسط اطرافیان سرزنش یا قضاوت میشدم که چرا همرنگ جماعت نمیشم و لذت نمیبرم از لذتهایی که کاملاااااا سطحی و موقت و پوچ و بی ارزش بودند…
خدایا شکرت
خدایا ازت ممنونم که راه سعادتمند شدن و رشد و شناخت قدرتهای درونی رو بهم شناسوندی…
سپاس فراوان از خانواده خوب و ارزشمند عباس منش
طناز
16 اردیبهشت 1403
سلام خدمت استاد عزیزم عشق من از این سوی دنیا برای شما و مریم جان عزیزم خیلی دوستون دارم خدا و سپاسگزارم که هدایت رو روزی من کرد و کمکم کرد در مسیر عشق و نور و ثروت قدم بگذارم من در قدم هفدهم قرار دارم و انرژی فوقالعاده بالای دارم احساس زنده بودن دارم سپاس از شما خانم شایسته با توجه به متن انتخابی برای قدم شمار هفدهم منم دقیقا مثل شمام میخام به سمت رویا هام پرواز کنم لمسشون کنم و لذت ببرم از این که خداوند ببینه چیزی رو که عاشقشم خلق میکنم دقیقا مثل خودش پروردگارا سپاسگذارم برای هدایت برای زندگی برای نفس عاشقتم خدا عاشقتم استاد عزیزم عاشقتم مریم جون
به نام خدایی که یه عمرررررر اشتباه بهم معرفیش کردن…
روز یازدهم…حُزن!!!
قبل از اینکه فایل رو گوش بدم متن خانم شایسته رو خوندم….
گفته بودن حین ضبط این فایل بخاطر حرفایی که شنیدن شوکه شدن…
منم همینطور
دقیقا منم انتظار نداشتم تمام آنچه که یک عمرررررر از بچگی تا الان تو هر مناسبت و مجلس و عزا و شهادت و ولادت و حتی مدرسه و دروس دینی و اندیشه دانشگاه و غیره و ذلک….شنیده بودم، اشتباه باشه!!!!
ولی سوال اصلیم اینه که واقعا چرا؟؟؟
چرا دین و قرآن و خدا رو به ما اشتباه معرفی کردن ؟!
این اشتباه تعمدی بوده یا سهوا اتفاق افتاده و نسل به نسل سینه به سینه هر دوره چندتا چیز جدیدم بش اضافه شده تا رسیده به ماها به این شکل و شمایل؟؟؟
چی عاید کی نمیشه اگه ما شاد باشیم و حالمون خوب باشه و اتفاقات خوب رو جذب کنیم؟؟
که بابتش یه ملت رو به اشتباه انداختن؟؟
ماها ادم های تنبلی هستیم…
افسوسی که من الان دارم میخورم تاوان تنبلی هست که کردم و خودم نرفتم مثل استاد مطالعه کنم تحقیق کنم و بفهمم چی درسته چی غلط!!!
ولی دم شما گرم که همت کردید… کشف کردید و واقعیت هایی که درک کردید رو و به اشتراک گذاشتید …
حرفاتون مثل نور داره از روزنه ها یکی یکی میزنه بیرون…
دقیقا حس میکنم تو یه دخمه تاریک گیر کرده بودم و روزی یه دونه روزنه داره برام باز میشه و نور میتابه تو صورتم….
تا الان 11 تا روزنه باز شده برام :)
این تاریکی داره هر روز کمتر میشه
ممنون که هستین
بمونید برامون
طناز
11 اردیبهشت 1403