روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 362

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 761 روز

    سلام به استاد آرامبخش و دوستان پرتلاشم

    خدا رو شاکرم برای همه نعمات آرامش بخشی که به زندگیم وارد کرده.. برای این خونه ی آرامش بخش، برای همسرم، برای خانواده پر تلاشم، برای خودم، برای داشتن خدایی که انقدر مهربان و هدایت کننده هست.. خدا رو شکر که فرصت بندگی دارم و هنوز زنده ام و زندگی میکنم..

    امروز روز اولم هست توی این سفر.

    ممنونم استاد، ممنونم برای همه این محتواهای ارزشمند رایگانتون.. برای همه چی ممنون. واقعا رزق دست خداست.. وقتی بارها و بارها تمام داشته هاتون رو بخشیدین و از صفر شروع کردین، وقتی این همه محتوای ارزشمند بصورت رایگان در اختیار ما قرار دادین، باید ایمان بیاریم که شما دست خدا هستین برای هدایت ما.. و خدا خودش با شما حساب میکنه. شکر برای همه مهربانی ها و همه سخاوت ها و همه خیری که در جهان گسترده شده.

    چقدر ممنونم و چقدر شکر گزارم که محتوای همین روز اول کاملا هم راستا و مرتبط به پاشنه آشیل اصلی زندگی من هست..

    پاشنه آشیلی که سخت درگیر راضی کردن پدر و مادر بود.. پاشنه آشیلی که فکر میکرد نه کار درست، نه فرکانس، نه ایمان، که فقط و فقط راضی نگه داشتن دیگران و علی الخصوص پدر و مادر میتونه ما رو به سعادت برسونه..

    و چه تضاد و تناقض بزرگی بوجود میاد وقتی تضاد های زندگی پدر و مادرت رو میبینی و رویایی بزرگ برات بوجود میاد و میری براش مطالعه میکنی و تحقیق میکنی و میخوای به روش متفاوتی عمل کنی و به روش متفاوتی نتیجه بگیری.. اونجاست که اختلاف نظر ها بوجود میاد، اونجاست که تو باید یاد بگیری نه گفتن ها رو. و مگه میشه بدون نه گفتن، به سعادت رسید. و این پروسه ی یادگیری شروع میشه. پروسه ای که از نابلد بودن ها شروع میشه به یکم بهتر شدن و یکم بهتر شدن و …. و دوباره یکم بهتر شدن.

    این پروسه درد داره، هم برای خودت هم برای اطرافیان. و اونجاست که احساس گناه گلوی آدم رو میفشاره و یه جاپای سفت برای خودش تعیین میکنه.. من خیلی دقیق یادمه چه رفتار هایی باهام شد که عزت نفسم رو ضربه زد و این احساس گناه رو دوست ناباب همیشگیم کرد.. حتی برای کار نکرده و ناراحتی هایی که تقصیر من نبود.

    و خیلی خوب یادمه که چقدر خدا هدایتم کرده و چقدر در تمام این دوران، حتی قبل از آشناییم با استاد، چقدر برای خودم زحمت کشیدم.. چقدر سعی کردم یاد بگیرم و یاد بگیرم و یاد بگیرم.. و اگر چیزی از عزت نفس برام باقی مونده باشه، اونو به لطف پروردگارم، با خون دل و زحمت، ساختمش.

    اما همچنان با هر ناراحتیی که از جانب مادرم پیش میاد، حتی به ناحق، از هم میپاشم و درگیر این دوست ناباب، احساس گناه، میشم.. بخاطر همین بارها این فایل رو گوش دادم، بارها و بارها.. و تقریبا از دقیقه 33 ش رو، واو به واش رو نوشتم.. تمامش رو نوشتم توی دفترم که هر زمان این احساس اومد سراغم سریع بیام و بخونم و به یاد بیارم.

    از باور هایی که استاد فرمودن:

    ▪︎اینکه من نمیتونم زندگی کسی رو نابود کنم.

    ▪︎اینکه خداوند بخشنده است.

    ▪︎اینکه من میتونم با هماهنگی با خداوندم جایی قرار بگیرم که رفتارهام درست باشه.

    ▪︎اینکه استفاده از تجربیات و اشتباهات باعث میشه من بزرگتر بشم، پیشرفت کنم.

    ..

    و استاد یک سوالی که دارم این هست که بسیاری از اون باورهای مربوط به حق الناس رو در یک برنامه تلویزیونی به نام زندگی پس از زندگی، تقویت میکرد.

    این برنامه از تجربه گرانی دعوت کرده بود که در یک اتفاق، روحشون از بدن خارج میشه و در اون دنیا برای اعمالشون مورد مواخذه قرار میگرفتن، و از مهمترین قسمت های اون مواخذه، حق الناس بود. و چیزی که این بحث رو از خیالات دور میکنه اینه که این تجربه گر ها اطلاعاتی رو از این دنیا ارائه میکنن که با توانایی های دنیاییشون نمیتونستن اون اطلاعات رو بدست بیارن…

    بهرحال برام جای سوال داره که آیا ما برای اشتباهاتمون در حق دیگران، اگر از روی نابلدی بوده باشه، اگر از روی سهل انگاری بوده باشه، فارغ از این دنیا، در آن دنیا هم مورد مواخذه قرار میگیریم یا خیر؟! آیا ما نیازمند و محتاجیم به رضایت گرفتن از دیگران در اشتباهاتمون یا نه؟! و اگر نه، پس تجربه ی اون تجربه گر ها چطور میشه؟!

    ..

    در مجموع همچنان شاکر و سپاسگزار خداوند و ممنون استاد عزیز و خانم شایسته گرانقدر برای این ایده فوق العاده شون هستم.. از خدا میخوام همیشه یار و یاور و همراهتون باشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه آقامحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1186 روز

    سلام

    روز17از سفرنامه من

    من امروز متعهد میشوم تقوا پیشه کنم و مواظب ورودی های خود باشم.و به نکات مثبت توجه کنم

    متعهد میشوم تمامیت خودم را در این مسیر بگذارم.

    متعهد میشوم به الهامات قلبی ام گوش دهم وان هارا عملی کنم

    به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    سلام

    من خیلی خوشحالم که الان اینجام و دارم روی باور هام کار میکنم. چند وقتیه که من به مشکلات جدی توی ثروت ساختن بر خوردم یه مدت رفتم سر کار همه چیز عالی بود ولی چون اون کار منو از هدفام دور میکرد کنارش گذاشتم و الان از خانواده ام پول میگیرم اما دیروز فایل اول لایو با استاد رو گوش دادم و متوجه شدم مسئولیت زندگی من با خودمه وظیفه ی پدرم نیست که به من پول بده . بر عکس قبلا که باور من این بود که اصلا نیاز نیست من برم سر کار باید روی درس و … تمرکز کنم و تا هر وقت که شده خانوادم باید منو حمایت کنن چون منو به دنیا اوردن ، من که نمیخواستم به دنیا بیام پس حالا که بدون خواست خودم اومدم اونا وظیفه دارن تا هر وقت که بتونن از من حمایت کنن اما این باور شرک آلوده من دوستش ندارم و دلم میخواد مزه ی به درآمد رسیدن از کاری که بهش علاقه دارم رو بچشم و چی بهتر از این . خیلی ها رو میشناسم که با کلی بهونه نزدیک سن 40 سالگی بازم از خانواده اشون پول میگیرن من نمیخوام جز این افراد باشم کلی هم خدا بهم ایده داده که چطور شروع کنم و میخوام دونه دونه ایده ها رو اجرایی کنم و به ثروت برسم میدونم که قطعا میتونم و خدا هست. همینکه خدا هست کافیه برام، اونه که قدرت مطلقه و منم که بندم بهش. من بنده ی این نیرو هستم هر جا که اون خواست میرم و تکاملمو طی میکنم و هر روز بهتر میشم.

    این سفر روز شمار خیلی توی من اشتیاق ایجاد میکنه و دوست دارم شروعش کنم و هر روز توی مسیر ساخت زندگیم و باورهام قدم بر دارم و میدونم که اگه هر روز وقت بگذارم ظرفم هم بزرگ تر میشه و من بهتر میتونم تشخیص بدم و عمل کنم.

    عجله هم نمیکنم میدونم زمان میبره نه خیلی ولی یک شبه هم اتفاق نمیوفته پس با ارامش و لذت پیش میرم ، توی هر جلسه رد پا میگذارم برای خودم و میدونم باید روی باور هام فکر کنم وگرنه تقلا کردن منو به جلو نمی بره و شاید اگر هم پیش برم بازم به خاطر اینکه سطلم سوراخه بعد از کلی تلاش ببینم که سر جای اولم پس من پیش میرم و به جای یه راست رفتن سراغ درخت اول ساعت ها وقت میگذارم و تبرم رو تیز تر میکنم.

    خدایا شکرت برای این روز قشنگ

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها و درکم از قانون

    ممنونم استادممنونم صبآ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    Smaeil rostami گفته:
    مدت عضویت: 572 روز

    سلام ، سلامی که از جنس نام زیبای خداست؛

    وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا؛ و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى‌کننده برایم قرار ده!».

    این کامنت اعلانیست برای اعلام شروع یک انقلاب درونی و سفری مقدس از وادی علم و آگاهی و سخن به سرزمین عمل گرایی و نتیجه،

    و پیمانی دو سویه ما بین بنده ضعیفی که اشرف مخلوقات است و خداوند توانایی که خالق مخلوقات است برای عبور از تاریکی ها و رسیدن به وادی روشنایی ، قسم میخورم که به یاری الله و با تلاش و تبعیت حداکثری از فرامین الهی و به کار گیری قوانین ثابت خداوند، زندگی و عمر از دست رفته خودم را باز ستانی کنم، با کنترل حداکثری ذهن و توکل به الله یکتا، برای طی این تکامل و گرفتن نتایج عالی به خودم 30 ماه تمام یعنی از الان که 30 مرداد 1403 میباشد تا اول فروردین 1406 زمان میدهم و حدود نتایجی که برای دستیابی به آن ها تلاش میکنم و بایستی به یاری خدای مهربان به دست آمده باشند به قرار زیر است : تکمیل کامل ساختمان و تغییر بنیادی لوکیشن کارگاه ، تغییر کامل تولید و جهش خطی و کمی و کیفی تولید، نقل مکان سربلندانه منزل به محل جدید ( پسندم آنچه را جانان پسندد ) .

    تغیبر کامل در پوزیشن شخصیتی و توانایی های عملی من و همچنین تغییر فیس و باز آفرینی جسمی .

    ایجاد امنیت شغلی و درآمدی پایدار به یاری خداوند

    و توسعه ذهنی آنچنان که بتوانم ضمن رساندن‌خودم به سرزمین روشنایی و صلح دستی شوم از دستان خداوند برای کمک‌ و یاری رساندن به بندگانش برای رهایی از بند تاریکی ها.

    و انبوهی از خواسته های دیگر که نیازی به لیست کردن همه آنها نیست چرا که : چون‌ که صد آید نود هم پیش ماست.

    من از این ساعت که 4 و 33 دقیقه صبح است تلاش میکنم مطابق همان قرار داد اولیه ای که روز ازل با الله داشته ام صرفا بنده خدا باشم و نه غلام شیطان .

    جهان آفرین ار نه یاری کند // کجا بنده پرهیزگاری کند؟. یا الله به امید تو .

    یا خدا گفتیم و عشق آغاز شد.

    بماند به یادگار؛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    بدری نبوی گفته:
    مدت عضویت: 402 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و تمام دانشجویان سخت کوش. من یاد گرفتم که هر روز صبح از خداوند صراط مستقیم را بخواهم یاد گرفتم که رها کنم و به. چیزی نچسبم من من کم کم کم آن شا الله به درجه استغنا میرسم. استاد جان نمی دانی به چه آرامشی رسیدم چقدر من شبانه روز از زندگیم لذت می برم استاد جان من به خودم افتخار می کنم که توانایی های زیادی دارم با اینکه 70 سال سن دارم و مهاجرت کردم به شیراز و تنها زندگی می کنم و با هیچکس برخوردی ندارم ولی نمیدانم خداوند چنان شور و شوقی وصف نا پذیر در من قرار داده که با چه عشقی سحرها ساعت 3 و نیم بیدار می شوم و تمرین ستاره قطبی را انجام میدهم با عشق و چنان به آرامشی رسیده ام که نگو و نپرس خدایا شکرت استاد جان من بسیار با لیاقت هستم و یکی از لیاقتهایم هم صحبتی با خداوند آست که مرا لایق دانسته استاد جان شما در یکی از فایل هایت فرمودی که این باور مخرب من خیلی تلاش کردم تا عوضش کردم و این باور این بود که هر چه ثروتمند شویم از خدا دور می شویم و شما از سختی آن صحبت کردی که چند سال طول کشید تا عوضش کردم ولی من این باور مخرب را ندارم چون من از خداوند درخواست کردم که رویه مبلم را عوض کنم که خداوند رقم زد و یک مغازه پایین آپارتمان ما همین کار را انجام می داد که تازه اجاره کرده بود و من براحتی و عزتمندانه رویه مبلم عوض شد و من بابت این مبل هایم که خیلی زیبا شدند هر روز صبح مبل ها می بوسم و از خداوند تشکر میکنم خب حالا اگر من ثروتمند شوم دیگه چقدر شکر گزاری او هستم و به او نزدیکتر می شوم و من امروز خیلی با خودم صحبت کردم و روی این باور کار کردم من به این سطح از درک و آگاهی از قوانین جهان هستی رسیده ام و چقدر خوبه که دارم با بهترین حال دنیا زندگی می کنم قربونش برم خدا بهترین شرایط را برای من رقم زده که فقط با او باشم. من در طول روز همش دارم روی باورهایم و کنترل ذهنم و ورودیها و کانون توجه ام کار می کنم و چقدر زندگیم زیباتر و آرامتر شده استاد جان من در تمرین ستاره قطبی و در شکر گزاریهایم برای وجود نازنین شما و مریم جانم از خداوند تشکر میکنم که شما را به زندگی من آورد خیلی خوشحال و خوشبختم دوستتون دارم بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    به نام تنها خالق زیبایی های بی پایان

    روزشمار تحول زندگی من قسمت سیزدهم

    سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من

    راستش منم می‌خوام از درکی که جدیدا بهش رسیدم بهتون بگم خیلی وقت که سعی میکنم از کسی درخواست کمک نکنم و تمام تلاشم را بکنم تا با تمام خودم در مسیر تغییر باورهام و رشد شخصیتم حرکت کنم باید سعی کنم ظرف وجودم رو بزرگتر کنم تا بیشتر به خواسته هام برسم و سهم بیشتری از باران نعمت و رحمت الهی که پیوسته می‌بارد داشته باشم با اینکه گاهی شرایط دلخواه من نیست باید آروم باشم و سپاسگزار داشته هام با اینکه صبر گاهی سخت باس دست از تلاش بر ندارم پاداش صبرمم بهم داده میشه بعد جدایی‌ام نخواستم باکسی باشم و درگیر رابطه های الکی بشم رابطم با خدا بهتر شده نمی‌دونم احساس میکنم به وقتش یه آدم خوب بهتر و خدا سر راهم قرار میده سیگار و ترک کردم خودمو با کار و پسرم شاهرخ مشغول کردم تا تونستم از آدم های نا مناسب و حواشی اونا دور بمونم گاهی مثل امروز ذهنم درگیر بنده خدا میشه و کارایی که باهام کرده ولی می‌دونم من توانی بر تغییرش ندارم و اونم از مسیری که رفته توش راضی نمی‌دونم اونا آپدیت هستن یا ما ساده اونا اشتباه میرن یا ما درست ولی فعلا بخاطر پسرم که تو زندگیم دارم سپاسگزارم از خدا سعی میکنم کمتر از قبل به اون و اتفاقات نازیبا توجه کنه ولی چه کنم ذهن چموش و شهر کوچک گاهی میشنوم و میبینم هرچند خوشایند من نیست و اون بقول خودش مجرد و مستقل به هر حال می‌دونم میگذره و من فقط با تغییر مدار و فرکانسم باید زندگی و شرایط و آدم های مناسب سمت خودم دعوت کنم بیشتر سعی کنم تنها باشم و کمتر به دیگران توضیح بدم بیشتر دنبال کشف خودم خواسته هام و قوانین باشم خدای من سریع الجواب مسیرم و از آدمای معمولی با روتین تکراری و حوس های لحظه ای جدا میکنم و با ایمان منتظر پاداش الهی میمونم امیدوارم شما عزیزان هم هرکجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    إلی گفته:
    مدت عضویت: 436 روز

    سلام سومین روز تعهدم

    مینویسم برای آینده‌

    آدم با ایمان شکرگزار است

    آدم باایمان مکر نمی ورزد

    آدم باایمان در زمان سختی صبور است

    آدم با ایمان پا روی ترس ها می گذارد

    آدم با ایمان به خداوند اعتماد می کند

    آدم با ایمان حال و احساس خوبی دارد

    آدم با ایمان نماز به پا می دارد

    روز سوم از فصل 1 سفرنامه.

    خدارو شاکرم من رو به این مسیر پراز آگاهی هدایت کرده.

    از خداوند میخام که من رو دراین مسیر زیبا ثابت قدم نگه داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مصطفی مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    به نام تنها خالق زیبایی‌های بی پایان

    روز شمار تحول زندگی من روز دوازدهم

    سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من

    مجدد استاد سپاسگزارم بابت اینکه بهم یادآوری کردی شانسی در کار نیست و هرچی برامون پیش میاد از باورهای خودمونه خدا را شکر می‌کنم بابت سلامتی که دارم بابت فرزند خوبم بابت مادر عزیزم و خانواده گلم خدا را شاکرم که بهم فرصت کار کردن روی باورهام روی سایت رو داده خدا را شاکرم که با شما و این حجم از آگاهی و تجربیات دوستانم آشنا هستم خدا را شکر می‌کنم بابت رشد خوب گل‌هام تویه گلخونه ام بابت فعالیتم توی کارگاه صنعتی و یادگرفتن بازسازی ماشین سنگین و صنعتی خدایا ممنون بابت فعالیتم توی حوزه ملک به عنوان مشاور و کارشناس فروش خدایا بهم صبری بده تا بتونم پایدار تلاش کنم و تو این سختی ها و فشار ها کم میارم خودت خداجون به کار و زندگیم برکت بده و هدایتم به سمت زندگی و آدم های خوب و زیبا سلامتی و زیبایی اندام ثروت فراوان و سعادت در دنیا و آخرت

    ممنون از همتون بابت کامنت های زیبا و دوست داشتنی تون بابت تجربیات قشنگتون و بابت کمک برای ساخت این فضای زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    إلی گفته:
    مدت عضویت: 436 روز

    سلام به هم فرکانسی های عزیز.

    سلام به استاد و خانم شایسته.

    روز دوم از فصل 1

    درگذشته وقتی کاراشتباهی انجام می‌دادم و یاخطایی میکردم

    دچار احساس گناه و عذاب وجدان میشدم فکر میکردم زندگی فرد مقابل رو تغییر دادم یا به اون شخص آسیب رسوندم و منو دچار ترس و احساس گناه شدیدی می‌کرد هربار که بیکار میشدم ذهنم به گذشته میرفت و خطای من رو دوباره برام یادآوری می‌کرد و هرلحظه احساس گناه و ترس رو درمن بیشتر می‌کرد اما امروز این آگاهی رو دریافت کردم که من نمیتونم زندگی و آینده کسی رو تغییر بدم

    من نمیتونم به کسی ظلم کنم

    من فقط با این احساس ترس و احساس گناه به خودم دارم ظلم میکنم و احساس بد من اتفاقات بد رو برای من رقم میزنه و بجز آسیب به خودم به هیچ کس دیگه ای آسیب نزدم و معنای کارما، در واقع نتیجه احساس بد منه.

    خدایاشکرت بابت آگاهی امروزم

    خدایاشکرت بابت امروز و این لحظه م

    خدایاشکرت که کمکم میکنی در این مسیر زیبا بمانم

    ردپایی برای طی کردن این مسیر پراز آگاهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهری ناصری گفته:
    مدت عضویت: 740 روز

    سلام استاد عزیز وبانو مریم عشق

    من در رشته ی هتلداری درس خوندم از پارسال تصمیم گرفتم که دیگه نرم سر کار وقتی قشم رفتم برای افتتاح هتل 5 ستاره کار رو در این شهر برای خانم ها سخت دیدم چون در فرهنگشون خیلی موافق با کار زن در بیرون از خونه نیستن ودنبال جای امن هستن

    تقریبا بالای 30 زن استخدام شد ومن خرسند از این اتفاق به تهران برگشتم وپیشنهاد یه هتل دیگه شد وهفته ی بعد خودم رو در آنجا دیدم دیگه نتونستم نه بگم ومعنی خالق بودن رو تازه فهمیدم وبه خودم قول دادم تا زمانی که بتونم تو این رشته افتتاح هتل کنم وسبب باز شدن سفره ی خانه ی مردم بشم امیدوارم که بتونم وظیفه ام را خوب انجام بدهم وهدفمند تر از قبل حرکت کنم خیلی خوشحالم که باشما واین خانواده مهربان آشنا شدم همه رو به خدا می‌سپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: