روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 37

نحوه آشنایی من با استاد عباس منش

سلام

من ۲ سال و نیمه که با استاد عباس منش آشنا شده ام. وقتی در دفترم به یادداشتهای روزهای قبل از آشنایی با استاد نگاه می کنم می بینم که تمام نوشته هایم تلخ و سیاه است و کاملا یادم هست که چقدر احساس بدبختی می کردم و همیشه در تنهایی خودم گریه می کردم و حوصله حرف زدن با هیچ کس را نداشتم. تیر ۹۵ بود و من عزادار روابط های داغونی که تا ۳۰ سالگی تجربه کرده بودم، در حال جستجو و تماشای فیلم های عروسی و خوشبختی دیگران در یک کانال تلگرام بودم و حسرت و اندوه و حس تنهایی و بدبختی همه وجودمو گرفته بود. در بین فیلمها یک فیلم ۵۷ دقیقه ای بود با این عنوان: ” می دانم که موضوع این فیلم هیچ ارتباطی به این کانال ندارد، اما شاید کسی با مطالب موجود در این فیلم تغییری در زندگیش ایجاد شود.” فیلم را دانلود کردم و اینجا نقطه آشنایی من با آقای عباس منش بود. فایل تصویری حزن در قرآن آقای عباس منش بود، هر چه به پایان فیلم نزدیکتر می شدم، غم و اندوه از سینه من بیشتر بیرون می رفت. انگار خدا اختصاصی داشت با من حرف می زد و سینه ام را پر از شور و شعف و امید می کرد. من از همان روز تصمیم گرفتم این باور کهنه که خداوند خریدار دلهای شکسته و محزون است و برای انسانهای غمگین دلش می سوزد و دعایشان را اجابت می کند، برای همیشه دور بریزم. من قبلا در سال تعداد روزهایی که حالم خوب باشد انگشت شمار بود، اما اکنون به یک ثبات فرکانسی رسیدم که همیشه حالم خوب است. قبلا چشمان غمگینی داشتم و همیشه بغضی داشتم که لبخند زدن را برایم دشوار کرده بود، اما اکنون تبدیل به دختری شاد و پرانرژی شده ام و بسیار احساس خوشبختی می کنم. چند وقت بعد، من این فایل را برای تمام دوستان و اقوامم فرستادم، اما همه آنها به بهانه طولانی بودن فیلم و حجم بالای فایل تصویری، آن را دانلود نکرده بودند، به جز یکی از همکارانم که مثل گذشته من بسیار غمگین بود. او بعد از شنیدن حرفهای من مشتاقانه فایل را گوش کرد و به اندازه من تحت تاثیر قرار گرفت. من بارها و بارها این فیلم را دیدم و بعد تصمیم گرفتم برای دانلود فیلمهای بیشتر به آدرس سایت موجود در فیلم سر بزنم و عضو سایت شوم. از آن روز تغییرات زندگی من شروع شد و در کامنتهای بعد حتما در مورد این تغییرات خواهم نوشت.