روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 53
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام
سومین برگ سفرنامه.
با دیدن این فایل بارها وبارها به این نتیجه رسیدم که هرکسی در هر دوره ای که میزیسته یک ابراهیم زمان داشته، شاید هم خودش ابراهیم گونه زیسته، وهرچه به شناخت عمیقتر از استاد میرسم،از دیدگاه خودم اورا ابراهیم زمان خود میشناسم، هر چند که استاد به تفاوت های خود با حضرت ابراهیم در این فایل اشاره میکنند، اما در جای دیگری نیز داستان مواجه شدن با از دست رفتن فرزند دلبندشان وآرامش بعداز چند ساعت از ایشان وتوکل کردن وتسلیم بودن در برابر رب را بارها وبارها از زبان ایشان شنیده ام.
پس با الگو گرفتن از حضرت ابراهیم و ابراهیم زمانه ام «استاد عباس منش» به این باور میرسم، که ما همیشه ودر هر لحظه از زندگیه خود تحت حمایت وهدایت پروردگارمان هستیم به شرطی که به او توکل صددرصد کنیم، از ترسهایمان بگذریم واسیر نجواهای شیطان نباشیم وبخاطر استدلال های منطقیه ذهنمان از الهامات قلبمان غافل نشویم، وهمواره در زندگی به همین الهامات اعتماد کنیم، هرچند که ذهنمان این اقدام را غیر منطقی ودور از عقل میداند ودیوانگی، اما یک الهامی در قلبمان ویا یک نشانه در زندگیمان مارا به مسیری هدایت میکند که حتی بدون هیچ ایده وراهکاری باتوکل کردن به آن الهامات، به آرامش شگرفی میرسیم وبه اطمینان خاطری عمیق، همانگونه که وقتی به الگوی قرآنی خود مینگرم، داستان رها کردن زن وفرزند در بیابان بی آب و علف، دیوانگی محض به نظر میرسد، ولی ابراهیم در آن زمان اسیر این نظر ذهن نشد، اسیر هوای نفس وشیطان نشد واسیر عشق زن وفرزند نشد وفقط با توکل به فرمایش الله، به آرامش قلبی رسید وان کار را انجام دادو….
وقتی به الگوی زمان خودم، استادم مینگرم، ایشان هم، زمانی که بهشون الهام شد که از بندرعباس به تهران مهاجرت کنند، بدون اینکه نه کاری، نه کسی، نه خانه ای، نه پولی، نه شناختی درآن شهر ببینند، توکل به رب کرده، وتسلیم روانه ی یک دیار غربت شدند، واین کار نیز از نظر ذهنی واستد لال ومنطقهای ذهن من، شاید نوعی دیوانگی به حساب میآمد، اما، ابراهیم زمان من، الگوی زنده ی من، دست خود را به ریسمان محکم الهی دراز کرد و ب خود را حامی وهدایتگر راهش ومسیرش در آن شهر غریب یافت، پس این است سرانجام تسلیم رب العالمین بودن، که حضرت ابراهیم را خلیل الله، واستاد عباس منش راهم خلیل الله وهم خلیل بندگان الله میسازد، خداوندا شکرت میکنم بخاطر این دوستی….
قبلا از استاد، فایلی دیدم که داستان آتش سوزی نفتکشی که استاد در آنجا کار میکردند وبه صورت کاملا تصادفی، استاد از آن آتش سوزیه محیب، جان سالم بدر بردند، وبعد وقتی به پیشگاه خداوند سجده میکردند ور حالت گریه وناراحتی که چرا ایشان زنده مانده اند ودوستانشان درآن سانحه از بین رفتند، در همان حال، به شکر گذاری هدایت شدند و به این الهام قلبی، که رسالتی در پیش دارند، استادم… من نظر شخصیه خودم را میگویم که شما را رسول زندگیم شناختم که علی رغم اینکه من هم سه بار از مرگ حتمی نجات یافته ام، پس زنده ماندن من هم به این دلیل بوده که باشما آشنا شوم و از طریق شما با خدای درونم وبا تنها فرمانروای جهان وتنها قدرت هستی آشنا شوم وبه خود شناسی وخداشناسی برسم، که داستان من و خدا داستان قطره و دریاست، وقطره از جنس دریاست وماهیت دریایی دارد، وبا شناخت خودش در مسیر تبخیرقرارمی گیرد ودوباره ابر، دوباره آسمانی میشود، ودوباره باران، ودوباره به آغوش دریا باز میگردد…….
سلام لیلا بشارتی عزیزم 🌼
خواهر نازنین عباس منشی ام 🌸
چقدر زیبا و با ابهت نوشتید .
قلبم به شعف و هیجان آمد از خواندن متن تان .
بسیار لذت بردم و ایمانم را قوی تر کردید و وجودم را شکرگزار تر که اینجایم و چنین موهبتی را خداوند در اختیار م قرار داده تا فرستاده ش را به سویم بفرستد و مرا به سمت خود فراخواند .
جملات تان ناب و دل نشین بود و پر از آگاهی .
از خداوند ایمانی طلب می کنم که عمل بیاورد .🙏🌸
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست❤️
روز هفتم :
با سلام به خانواده موفق عباسمنش
امیدوارم که همه دوستانی که این سفر رو شروع کردن تغیرات درونی رو روز به روز با این سفر تجربه کنند
تمام اتفاقاتی که ما تجربه میکنیم منشا ان از ورودی های ماست که باید مراقبت کنیم از اون چیز هایی که توی ذهنمون داره میگذره انسان که ذاتا به خاطر فضایی که تجربه کرده از بچگی و تاثیراتی که از اطرافیام مثل خانواده دوستان مدرسه…….
به ما تلقین شده و به خاطر ندانسن یا نداشتن اگاهی خیلی از حرف ها و باور ها به ما گفته شده و ما هم باور کردیم اما لان که خدا به درخواست ما جواب داده یعنی اگه کسی این مسیر رو داره میره یعنی یه روزی از خدا خواسته به راه راست هدایت بشه وارد این مسیر شده این جلسه برای من خیلی کلیدیه و واقعا دارم روش کار میکنم تا باور ها و نگاه های بسیار زیادی که از گذشته با من بودن رو با دیدگاه جدیدم عوض کنم قبل از هر چیزی گفتم به خودم که عظیم اول این شعر رو درک کن
“چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید ”
این تغیر نگاه شروع رشد و پیشرفت واسه تو هست و باید ریز بشی توی تمام چیز هایی که بهش بر میخوری پس بیا یه فیلتر بزار برای خودت که فقط حرف ها اتفاقاتی رو برای خودت رقم بزن که برای تو باور قدرتمند ایجاد کنه از هر جنبه مثل غذا خوردن که ما هر چیزی رو نمیخوریم
الان وقت بمباران کردن ذهن با رویداد های مثبته هر چیزی که ذهن تو رو رو تمیز میکنه و باید کنترل کنی که چی داری بخورد ذهنت میدی و فرمول رو همیشه یادت باشه ورودی + خروچی مثبت ورودی – اتفاق منفی
کافی اراده کنی و به خدا وصل باشی همه چیز برات رقم میخوره
خداروشکر میکنم که همین اتفاق هم افتاده تا الان و این دگرگونی رو دارم احساس میکنم چون احساسش میکنم پس رخ میده
دستان خداوند میان تو زندگیت و به خواسته هات میرسوننت
سپاسگذارم از استاد و گروه فعالشون
باسلام
دومین روز سفرنامه
آگاهی ١…این که هیچ کس غیر از خود انسان قادر به تغییر سرنوشت وزندگی او نیست، نه با ظلم ونه ستم ونه حتی نیکی وخوبی کردن، تنها خودمان هستیم که میتوانیم باورهای مناسب در هر لحظه بسازیم وفرکانسهای خوب ومناسب با خواسته هایمان را ارسال کنیم ودر مدار نزدیک به منبع انرژی کاءنات قرار بگیریم وجهان فرکانسهای مارا در آن مدار دریافت میکند و نتایج وتجربه ها واتفاقات دلخواه وخوب را از جهان دریافت خواهیم کرد
آگاهی ٢….ماانسانها نمی توانیم به دیگران ظلم کنیم تا زمانی که آن انسانها خودشان با باورهای نامناسب در مدار ما قرار نگیرند، تنها در این صورت هست که باعث میشوند کسی به آنها ظلمی کند یا حقی از آنها را ضایع کند، وگرنه طبق آگاهی ١، اگر انسانی جایی بخاطر باورهای نامناسب گذشته ی خود در مداری قرار گرفته که مورد ستم واقع شده، میتواند با تغییر باورها وفرکانسهای خود، مدارهای خودرا تغییر دهد وبه مداری هدایت شود که چه بسا ستم آن فرد به نفع و صلاح شخص تبدیل گردد، واین همان داستان مهاجرت در زمین پهناور است که فرشتگان به انسان هنگام قبض روح میگویند.
اگاهی٣… با دریافت این آگاهی های ناب تمام کسانی را که به نوعی خواسته یا ناخواسته به من بدی کرده بودند یا به تعبیر بعضی دوستان حق الناس کرده بودند را بخشیدم، چون دریافتم خودم مسؤل تمام آن نتایج ناخواسته از طرف آن افراد بوده ام، اگر باورهایم درست بود وفرکانسهای درست به جهان هستی ارسال میکردم. قطعا در مدار آن نتایج از آن انسانها قرار نمیگرفتم پس خود کرده را تدبیر نیست، همه رو بخشیدم چون کسی طبق قانون وطبق آیات قرآن، به من ظلمی نکرده است.
آگاهی ۴….با رسیدن به این آگاهی از کلام بی نظیر الله وتوضیحات شیوای استاد عزیزم، یک عمر عذاب وجدان را به خاطر حس گناهان خواسته یا ناخواسته در حق دیگران، از خودم جدا کردم. با رها شدن از حس گناهان در مورد دیگران وحتی در مورد خودم، به آرامش رسیدم، به ارزشمندی وحس لیاقت برای عشق خداوند ودریافت موهبتهای بیکران رسیدم، چراکه باورهایم را نسبت به گناهان در حق دیگران وحتی خودم تغییر دادم، به این باور رسیدم که جهان به صورت فرکانسی کار میکند، پس اگر افرادی که به عمد یا غیر عمد به آنها بدی کردم خودشان در مدار درست بودند وفرکانسهای درست ارسال میکردند به طور قطع به این نتایج از سمت من بر نمیخوردند. ودر مورد گناهانم در رابطه با خودم نیز با تغییر باور، که خداوند تواب است واگر من توبه کنم ودیگر آن اعمال را انجام ندهم مرا میبخشد ومن نتایج آن اعمالم نیز به خودم لطمه زده در زندگی، پس با بخشیدن خودم وبا داشتن احساس درونی خوب ورها نسبت به خودم وبه دیگران وماندن دراین احساس، آرام آرام به مداری هدایت خواهم شد که اتفاقات فوقالعاده ای برایم در راه است، همه ی انسانها خودشان مسئول سرنوشتشان هستند تنها خودشان قادر به تغییر این سرنوشت وروند زندگی میباشند.
آگاهی ۵… دوستان من 39 سال از عمرم میگذرد ودراین عمر گذشته از روزی که خودم را شناختم همیشه در مراسم عزاداری، یا نماز یاهر جایی که فضای راز ونیاز با خداوند بود، «فقط آن فضاها را مناسب راز ونیاز با خداوند میدانستم» هیچ گاه روی صحبتم با پروردگارم نبوده، همیشه بنا به جایی که درآن حضور داشتم از کس دیگری به عنوان واسطه بین خودم وخداوند میخواستم که دعاهایم را مستجاب کند، آن هم با حالت تضرع، اشک والتماس، حالا فهمیدم که چرا هیچوقت اجابتی ندیدم، رب من در وجود خودم بوده، از هر چیز حتی رگ گردن به من نزدیکتر، ومن به جای اینکه خودم با یگانه ربم سخن بگویم وخواسته هایم را بخواهم وطلب مغفرت کنم وبه آرامش برسم آن هم در حالت امیدواری، به بیراهه رفتم، وان چیزی که در خودم بود را ز بیگانه تمنا میکردم….. خداوند در قرآن چه صریح به پیامبرش فرمود که حتی اگر شما هم برای قوم خود طلب مغفرت کنید هیچ تأثیری در تصمیم الله نخواهد داشت، مگر آنکه خودشان توبه کنند ویا داستان حضرت ابراهیم وپدرش آذر که حضرت از پدرش اعراض میکند وهیچ تلاشی برای بخشش وتغییر پدرش نمیکند، چون آنان براستی که بدرستی به تمام قوانین جهان مسلط بودندواگاه وتسلیم آن قوانین که همه در سیستمی وضع شده بود که مدیرش ومدبرش رب العالمین بود.
این بود دومین سفرنامه ی من???
با سلام
بسیار سپاسگزارم دوست عزیزم خانم لیلا بشارتی عزیز، کامنت شما خیلی منو آگاه تر کرد و خیلی از مسائل رو بهتر درک کردم و کامنت شما تکاملم رو وسیع تر کرد.
ممنونم از شما دوست عزیزم. شاد و ثروتمند باشید
سفرنامه روز هشتم 13971123
سلام استاد عزیزم صدات عشقه صدات انرژی بخشه استاد عزیزم قول م ی دهم از تک تک نکات این کلیپ استفاده کنم و به نتایج مالی بی نظیری برسم و احساسم بزرگتر بشه بهتر بشه و راحت زندگی کنم خوب زندگی کنم و تعهد میدهم که باز هر روز تغییر کنم هرروز بهترین بشم و به خودم و خدای خودم ایمان داشته باشم و همه چیز های فوق العاده ای که میخوامشون را بدست بیارم استاد عزیزم دستتون درد نکنه با عمل کردن به قوانین همه باورهای قبلیم را حذف کردم دوستام حذف شد دوستان جدیدی پیدا کردم با من همسنگ هستند عین من فکر می کنند مشتریانی دارم که عین من فکر می کنند تامین کننده هایی دارم که عین من فکر میکنند گویا که من و اونها و خدا یکی هستیم خلاصه بگم همش حالم خوبه همش فکر میکنم بهتر از دیروزم همیشه فکر میکردم وقتی میگین حرکت حرکت فیزیکیه ولی حالا فهمیدم حرکت حرکت ذهنیه به سمت خدا به سمت روحمون به سمت جهان قدرت هایی از درونم خودنمایی میکنه که یه چیز رو گم میکنم و فقط با احساس خوب گیداش می کنم هرروز سه تا هدف اصلیم رو مینویسم جزییاتشون رو شرح میدم اول از همه هر صبح وشب تجسمشون میکنم و اگر تونستم قدم فیزیکی هم بر میدارم و اگر نتونستم قدم فیزیکی بردارم باز احساسم خوبه و شب دویاره تجسمشون می کنم و من الان گذشته خودم رو فراموش کردم و همیشه در هرلحظه ای میگم از همین حالا باید شروع می کنم و قدم هامو محکم برمیدارم چون بار ها بهم با نشانه ها ثابت شده که مسیرم درسته و هیچوقت منتظر کسی نمیشم چون با وجود خدا از تمام عوامل بی نیازم چون فقط روی خدا حساب میکنم و طوری زندگی میکنم که اگه یه دقیقه دیگه هم بمیرم احساسم خوبه چون با خدا در خدا غرق بودم من اونم اون منم منو اون فرقی نداریم خدایا سپاسپزارم که احساسم خوبه چه نردبونی که هرچقدر بخوام میتونم بلندترش بکنم بزرگترش بکنم و به میوهای بهتری دست پیدا کنم و همه اونها که واقعی جلوه میکنند دستان خدا هستند که به یاری من شتافته اند و من همواره لذت میبرم و خوشم همتونو دوست دارم عاشقتونم امیدوارم خوش باشید
سلام خدمت اعضای خانواده صمیمی عباسمنش؛
امروز روز 6 ام سفرِ منه. موضوع بحث امروز هم قانون تکامله. اصلا اسم بردن از این قانون به آدم آرامش میده، چه برسه به اینکه آدم باورهاش و کارهاش رو هم با این قانون مهم هماهنگ کنه. دقیقاً همینجاست که آدم به صحت جمله “عجله کار شیطونه!” پی می بره. عجله ای تنها ارمغانش برای انسان، تشویش، نگرانی و ناامیدیه.
من سالها کارمند بودم و چون تو زمینه برنامه نویسی کار می کردم، فکر می کردم اولِ بسم اله باید بشم یه برنامه نویس حرفه ای با سرعت عمل بالا و به قول برنامه نویس ها و IT کارها، بشم Geek برنامه نویسی!!! (Geek شدن، به معنای خوره ی یه کار کامپیوتری شدن هست).
متاسفانه مدیرم هم این درک از قانون تکامل رو نداشت و انتظار داشت که با پایین ترین حقوق کارمندی، من هر روز یه برنامه کامل و بی نقص تحویلش بدم. اینه که همون اولِ کار، بذر ناامیدی در زمینه برنامه نویس حرفه ای شدن رو در من کاشت و من از اون کار خارج شدم.
الان که این قوانین مسلم زندگی رو می دونم و با این دیدگاه، به اون موقع ها فکر می کنم، خنده ام می گیره. وقتی سواد برنامه نویسی الانم و هر زبانی که بعدها بخوام یاد بگیرم رو با اون موقع مقایسه می کنم، این تکامل رو بطور کامل درک می کنم. و می بینم که من اون زمان هم عملکردم نسبت به حقوقی که دریافت می کردم، خیلی خوب بود.
یه قانونی به اسم قانون 10.000 ساعت مطرح شده (به نظرم، آقای مالکوم گِلَدوِل این قانون رو تعریف کرده) که میگه برای کسب هر تخصصی و نامبروان شدن در اون، فقط کافیه که 10.000 ساعت رو به طور مداوم و پیوسته روی یادگیری اون تخصص زمان گذاشت که با یه حساب سرانگشتی، اگه آدم هر روز 5 ساعت وقت بذاره، میشه حدود 5 سال. فرقی هم نمی کنه چه تخصصی باشه؟!
از لوله کشی و برقکاری گرفته تا برنامه نویسی و آشپزی و …
همین ندونستن قانون، چقدر باعث شده که من در برهه های مختلف زندگی ام و کاریم، دچار ناامیدی و افسردگی بشم. می خواستم یه شبه تو کارم حرفه ای بشم، یه شبه بهترین ماژول ها رو طراحی کنم، یه شبه یه کسب و کار سودآور راه بندازم و …
اگه بخوام روراست باشم، باید بگم وقتی افرادی رو می بینم که تو سن کم پولدار شدن، مثل ایوان اشپیگل، مارک زاکربرگ، بنیانگذار Air b&b و …، به حالشون غبطه می خورم و از خودم بدم میاد که چرا من تو این عمر 32 ساله ام به اندازه اونها تلاش نکردم تا دوره تکاملم رو زودتر طی کنیم و سریعتر به استقلال مالی برسم.
من این فایل استاد عباسمنش رو فقط یک بار و اون هم سال 94 دیدم و اون موقع اصلا انگار نشنیدم که استاد از قانون تکامل توش صحبت کردند. قانون تکامل رو بار اول از دوره جهان بینی توحیدی 1 استاد درک کردم که همون موقع، یه حس اطمینان قلبی عجیبی رو به من اعطاء کرد.
الان فقط به ایجاد کسب و کار شخصی خودم فکر می کنم و به همین دلیل دعوت به یه کار دولتی تو سازمان امور مالیاتی (که آزمونش رو سال 94 داده بودم) قبول نکردم. برای منی که تا مدتی کار نداشتم، این تصمیم از قول اطرافیان، احمقانه ترین کاری بود که می تونستم انجام بدم. ولی من چون فقط به کسب و کار شخصی فکر می کردم، ناراحت نبودم. ولی الان که این فایل رو دیدم، استاد اشاره کردن که یه کار دیگه انجام بدین، برای مدتی پول پس انداز کنین و بعد بیاین کسب و کار خودتون رو راه بندازین و تا 6-7 ماه راه اندازی اولیه و خاک خوریش رو انجام بدین.
من در حال حاضر برای انجام کارم، فقط 800 هزار تومن دارم و از هیچ جایی هم فعلا درآمد مالی ندارم. ولی خوشبختانه هزینه آنچنانی هم ندارم و قصد دارم از اول سال 98 کارم رو راه بندازم به امید خدا.
اما هنوز تردید دارم که آیا 6 دونگ حواسم به کسب و کار خودم باشه یا جای دیگه هم کارمندی کنم تا یه پشتوانه مالی هم داشته باشم؟
همسفرای عزیزم، در حین اینکه دارین داخل کوپه ی قطار تخمه می شکونین:)، به من بفرمایید نظر شما چیه؟
سلام دوست خوبم خیلی عالی بود توضیحاتت . به نظرم باید تلاش کنی و حتی الامکان پروژه های فریلنس بگیری که بتونی کنار کارت درآمد داشته باشی این که فکر کنی کسب و کار شخصی خودمو راه بندازم و کنارش کاری نکنم ممکنه یخرده برات سخت بشه اما مطمئنم اگر بتونی کم کم و طبق قانون تکامل به صورت موازی کارتو پیش ببری و بعد از مدتی که دیدی درآمد خوبی داره از کسب و کارت جدیدت کسب میشه زمان بیشتری براش بذاری. موفق باشید.
سلام دوست عزیزم چرا باید سخت بشه ؟ اتفاقا درستش اینه که کاری که انجام میدیم فقط روی اون تمرکز کنیم هیچ چیزی سخت نیست همه چی دراین دنیا اسونه ، هرجا دیدین جایی کارتون سخته ببین جایی رو اشتباه رفتین … همه چی باوره دوست من اما با توجه به قانون تکامل
روز۲۷ سفرنامه من
نجواهای ذهنی ما ناشی از آخرین دیده ها وشنیده های ما هستن وقتی ما ورودی هامون کنترل میکنیم این نجوا ها هم به مسیر بهتری هدایت میشن و من بارها این تجربه رو داشتم که روزهایی که کتاب میخوندم گفتگوهای ذهنی ناب تری داشتم
پس متعهد میشم که برای هدفمند کردن این نجوا ها حواسم به ورودی هام باشه
روز ۲۶ سفرنامه من
نجواهای ذهنی ما ناشی از آخرین دیده ها وشنیده های ما هستن وقتی ما ورودی هامون کنترل میکنیم این نجوا ها هم به مسیر بهتری هدایت میشن و من بارها این تجربه رو داشتم که روزهایی که کتاب میخوندم گفتگوهای ذهنی ناب تری داشتم
پس متعهد میشم که برای هدفمند کردن این نجوا ها حواسم به ورودی هام باشه
سلام بر استاد نازم چند روز نیستید حتما ۱فایل خوب دوره جدید و باحال درست میکنید شما و خانم شایسته جان بیکار نمی شنید به حرف خانم شایسته در این مدت که نیستید مرور کردم سفر نامه رو چند تا نکته اساسی یادداشت کردم با خودم تکرار میکنم خاستم اشتراک بزارم نکات کلیدی در این چله سفرنامه ۱فقط روی خدا حساب کنیم ۲ شاد بودن ۳لذت بردن از زندگی ۴ سپاسگزاری کردن ۵کنترل ورودی ها ۶توجه به نکات مثبت در هر شرایط ۷ باورهای قدرتمند کننده هماهنگ با خواسته ها ۸سرمایه گذاری روی خودمون اینها معجون زندگی هستند اگر انجام بدیم کن فیکون میکنن بایت این سفر نامه تشکر منتظر دوره و فایل جدید هستم از خدا میخواهم اونقده ثروتمند باشم بتونم راحت محصولات رو بخرم حتما ثروتمند میشم صددرصد وقتی هزاران نفر از اعضا ی گروه استاد عباس منش تونستن بخرن من هم میتونم بخرم من امیدوارم دوستتون دارم
سلام دوباره خدمت همه خانواده صمیمی استاد عباس منش میخواستم درمورد مطلبی که همین ۳روز پیش رخ داد صحبت کنم که فقط یادآوری اون منو مجاب میکنه بیشتر و بیشتر سپاسگزاری کنم این خدای وهاب رو این خدای قدرتمند رو که هر چه بخوای برات فراهم میکنه به شرط پایداری در مسیر به شرط ایمان مدتی که رو خداشناسی و اعتماد به خدا و مباحث استاد بیشتر و بهتر کار میکنم با کمک خود خدا که نشانه هایی رو به من نشون میده تا ثبات قدم بیشتری پیدا کنم از اونجایی که من مذهبی هستم البته نه خیلی شدید تو خیلی مطالب مشکل داشتم به تازگی تو کلاسی شرکت کردم به نام عقل که این روحانی دوست داشتنی از نظر من که فردی محقق و عالم به عمل هست مطالبی رو میگفت به شکل دیگه ار احادیث که اکثرا مصداق پیدا میکرد با گفته های استاد از بخشش گرفته تا درخواست کردن از خدا به وسیله اهل بیت و اینکه خداوند میبخشه مارو شاد باشیم ایمان داشتن به خدا که معنی زهد بود یعنی نه به داشته هات بناز نه بخاطر نداشته هات یا از دست دادنات ناراحت شو بلکه بدون همش برای خداست و .. که به تمام دانسته هام داره استحکام میبخشه و باعث شد بخشش رو قوی شروع کنم که ۳روز پیش وقتی اتفاقی سوییچ و کلید خونه باعجله اومدم بیرون جا موند خونه مجبور شدم پیگیر کلیدساز باشم که گفتم ببینم چقدر پول دارم و چقدر هزینش میشه من تو فکرم ۶۰ نهایت پول تو کارتم بود اما اولش شوکه شدم ۴۷۰هزارتومن پول توحسابم بود شبش گردش گرفتم دیدم تازه شب گذشتش ۱۱۵ هزارتومن هم از حسابم برداشته شده بود درحالی که من پیش خانواده بودم اونموقع نمیدونم فقط شکر خدا رو کردم حتی اگه اشتباه شده باشه چون اینو نشونه دونستم گرچه پولم خرج کردیما ??? من هر روز میگم الانم که مکتوب کردم تا فرکانسش بزرگتر بشه و نتایج بزرگتر هم رقم بخوره شکرت شکرت شکرت ممنون که خوندید امیدوارم به کار شما دوستانم هم بیاد این تجربه تازه من شاد باشید و ثروتمند در پناه ایزد منان
روز ۲۶ سفر من همراه معجزه ای از خداوند
معجزه ای که به من ثابت کرد هر آنچه در ذهنم نتیجه باورهای خودم
خدا رو شکر میکنم برای اینکه متعهد شدم برای کنترل ورودی هام برای شناخت خووم و خدام برای یه جهاد اکبر و دقیقا از روزی که نشستم و باورهای اشتباه رو نوشتم و روی اون ها کار کردم و قبول کردم مسئولیت هر چیزی که برایم اتفاق میوفته به عهده خودم هست از همون لحظه که خیلی هم ازش نگذشته به قول استاد بمب بمب بمب اتفاقات شگفت انگیز برام داره میوفته اتفاقاتی که در ابتدا ظاهرشدن بد بود اما من به خیر بودن و نیک بودنشون ایمان داشتم و تبدیلشون کردم به بهترین اتفاقات لحظه ای که تصمیم گرفتم ترس از همه چیز رو کنار بزارم و ریشه شرک در وجودم نابود کنم و به اجرای خواستم برسم طولی نکشید که قلبم شنید وجودم روحم پرواز کرد . حسی وصف نشدنی دارم امروز و به زودی با کلی خبرهای عالی تر براتون می نویسم فقط باور کنیم . که تنها یک نفر میتونه زندگی ما رو متحول کنه خودم حتی نه خدا چون خدا هم این اختیار رو به ما داده . ما قسمتی از خداییم پس اکر اون قدرت کن فیکون داره ما هم میتونیم زندگیمون رو کن فیکون کنیم . خدایا شکرت با تمام وجووووووودم شکر گزارم که توی زندگیم هستی . وقتی در تضاد هایی که توی عراق برام پیش میومد به جای ناراحتی سریع می نشستم و خواسته هام می نوشتم مطمعن بودم دنیا بهم پاسخ میده و من امروز به جای عراق میخوام خودم رو آماده مهاجرتی بی نظیر کنم .و این ها زمانی اتفاق افتاد که من در درون قبول کردم که آسمون همه جا یک رنگ و من براهمین ایران هم می تونم بهترین باشم . موفقیت لوگاریتمی رشد میکنه اگر جهادکنی و هم نشین کافران نباشی .