روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 55
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت شما دوستانم امیدوارم حالتون عالی باشه امیدوارم شروع یه هفته عالی از هرنظر داشته باشید درمورد سفرنامه روز چهارم
قطعا من مطالبی رو دارم که انشاالله در طول روز مکتوبش میکنم هر وقت خدا جونم بیادم بیاره میام و در اختیارتون قرار میدم
سلام ب 3 بمب انرژی من استاد عزیزم خانم شایسته و خانم فرهادی عزیزم و همچنین دوستان خانواده عباس منشی گلم
سفرنامه روز 8 =
استاد عزیزم از خودم سوال کردم ک زندگیم دقیقا همون چیزیه ک میخوام؟قلبم بهم جواب داد . نه
اما ناامید نیستم افسرده نیستم نگران نیستم چون خداااایی رو الان داااارم ک میگوید تو بخواااه و من اجااابت میکنم این خدااا رو قبلنا نداشتم اووون منو داشت اما من اونو گم کرده بودم قبلنااا شمااا استاد عزیزم و این دوستان و خانواده رو ک یکی از هزران دستی از طرف خدااای مهربانم هستید رو نداااشتم
اصلا قبلن خودممم نداشتم …..
استاد از خودم پرسیدم
پرسیدم ک خیلی از خواسته هام برآورده شدن اما تمامش ن
چووون هر روز خواسته های جدیدتری در من متولد میشه و مسیرم واضحتر و هر روز بهتر از دیروووز میدونم چی میخاام
استاااد هدف دااارم خواسته دارم خواسته های روشن و هر ثااانیه فقط رسیدن ب اونو ب تصویر میکشه وجودم انگاااار هر وقت اسمی از هدف میشه ذهنم ی تااابلو و ی فیلم مخصوص اووون موقه رو میزززاره رو حافظه دستگاه تا پخش شه
استاد الان دیگه باووور دااارم تماااام دوستااان و دشمنااان من در من وجود داررد و من تنهاااا دوست و یا دشمن خودم خواهم بود
همانا باااور دااارم باااوری عمیق ک هرآنچه میخاااام را خیلی وقت است جذب کرده و مرااا فرا میخووواند و من آن را برای شروعی شکوهمند داااارم
استاااد آرررری من تصمیم گرفته بودم خیلی وقت بود براااای عاااالی بودن تصمیمم را گرفته بودم برای متفااوت بودن تصمیمم را گرفته بودم آررری استاد این را زماااانی متوجه شدممم ک با تمام دخترااان فامیل و آشنا از لحاظ افکاااری فرق داااشتم من جهاااانم را بیشتررر و زیباتر میدیدم و این جهانی را ک الان داررم را ک باااز خود برای خود ساخته ام را باور نداااشتم تنهاااا راه خروووج را بلد نبودم ک خداااا دستم را گرررفت و من را با این سااایت آشناااا کرد
استاد من ب دنیا نیووومدم ک ابزاااری برای تحقق خواسته های دیگراان باااشم من ب دنیااا اومدم ک ب خواسته ها و اهدافم برسم و زندگی را ب بهترین شکل زیر دهااانم مزه مزه کنم مزهااای از شاااادی عشق آرامش ثروت و سعااادتمندی را زندگی با خدددا را ک همااانا او در تمام اینهااا میگنجد
حیفم میاد این جملات استاد رو بازم اینجا ننویسم و حقااا جا داره ازش مجسمه ساخت و اونو با طلا سر هر شهر و دیار و خانه ای نوشت
زندگی ارزششو داره طوری زندگی کن تا ب خودت افتخار کنی تا خدا ب تو افتخار کند.
طوری زندگی کن که بعد از مرگت از تو ب عنوان ی قهرمان یاد کنند کسی ک خوب زندگی کرد و زمین را جای بهتری برای زندگی کرد
میسپارمتون دست خدااای مهربان و عاااشقم دوستووون دارم و براتون آرزوی خوشبختی سلامت عشق آرامش ثروت و سعادتمندی در دنیا و آخرت رو دارم
هرچی آرزوی خوب مااال توووو
و در پاااین این مطلب زیباا ک خواستم برای خودم و شما یاآور شه شما رو میسپااارم ب خدااااااااااااااااای مهرباانم
مردی با خود زمزمه کرد…
خدایا
با من حرف بزن!
یه سار شروع ب خواندن کرد …..
اما مرد نشنید !
مرد فریاد برآورد ….
خدایااااا…… با من حرف بزن………
آذرخش در آسمان غرید …
اما مرد اعتناایی نکرد!!
مرد ب اطراف خود نگاهی کرد و گفت:پس تو کجایی؟؟؟؟
بگذار تو را ببینم ……ستاره ای درخشید اما مرد ندید !!
مرد فریاد کشید ……. خدایاا یک معجزه ب من نشاان بده ….
کودکی متولد شد اما مرد باز توجهی نکرد !!
مرد در نهایت یاس فریاد زد …
خدایااااااا خودت را ب من نشان بده و بگذار تو را ببینم از تو خواهش میکنم ….
پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و ب راهش ادامه داد…..
ما خدا را گم میکنیم …. در حااالی ک او درکنار نفسهای ما جریان دارد
تا ب حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه ب او گفته ای؟؟
تا ب حال ب او گفته ای ک چقدر خوشبختی ؟
که چقدر همه چیز خوب است؟؟
که چقدر خوب است که او هست؟؟؟؟؟
تا خدا هست جااایی براای نا امیدی نیست……..
با سلام
دوست عزیزم ژیلا جان پیامت حس عالی رو به من داد ممنونم از این که نوشتید
واقعا: ما خدا را گم میکنیم …. در حااالی ک او درکنار نفسهای ما جریان دارد
سپاسگزارم دوست خوبم از اینکه باعث این حس عالی در وجودم شدی.
شاد و ثروتمند باشین
با سلام ، من همیشه مهمترین دعایی که میکردم این بود که خدا کسی رو برا هدایتم بفرسته ، ده سال پیش این اتفاق افتاد و شروع به خودسازی کردم و در حقیقت آگاهانه زندگی کردم و میدیدم خدا چطور داره منو هدایت میکنه ، خودم رو سپردم بدست کائنات و در برابر اتفاقهایی که برام میوفتاد و شرایطم سرسختی نمی کردم ، توی این مسیر سه سال پیش با ورود به یکی از شرکتهای نتوورک مارکتینگ با فایل های استاد عباس منش آشنا شدم و تا حدود دو ماه پیش فقط فایل های رایگان استاد رو گوش میدادم و تمرین میکردم ، فایل های استاد عباس منش برای من تکمیل کننده آموزشهای عملی و تئوری نتوورک و کتابهای موفقیت که مجبور بودم بخونم بود ، سه سال هست که اتوموبیل من 90 درصد مواقع فقط فایل های استاد عباس منش رو پخش میکنه ، توی این مدت با برنامه ریزی و نظم و تعهد و تلاش 24 ساعته تونستم به خیلی از خواسته هام برسم ، مهمترین اتفاقی که توی زندگیم افتاده رسیدن به آرامش هست ، و سلامتی .چیزی که خیلی ها دنبالش ولی بدستش نیاوردن ، دو ماه هست که دوره های عزت نفس و عشق و مودت در روابط و قوانین زندگی و کتابهای استاد عباس منش رو تهیه کردم ، بنظر من برای تغییر و موفقیت، داشتن تعهد از همه چیز مهمتره ، تعهد به خودمون برای موفق شدن ، تعهد به خودمون که با دیگران متفاوت باشیم . با اینکه عضو کانال تلگرام استاد هستم و هر روز پیام سفرنامه برام میومد ولی بدون اینکه متن رو بخونم ازش می گذشتم ، امروز تصمیم گرفتم چله این روز چهل روز سفرنامه رو شروع کنم ، با اینکه خیلی از فایلهای انتخاب شده توی سفرنامه رو بارها و بارها شنیدم و دیدم و شاید حفظ شده باشم ولی بازم توی این چهل روز میخوام انجامش بدم و مطمئنم که قراره بعد از این چهل روز یکی دیگه از معجزات زندگیم اتفاق بیوفته ، معجزه ای که با معجزات قبلی متفاوته.
سلام ب 3 بمب انرژی من استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و خانم فرهااادی گل و دوستان خانواده عباس منشی ام دوسسسستون دارررررم دستانی از دستان خداااااایم
سفرنامه روز 7 =غذای ذهن
یادمه از خیلی سااال قبل همیشه میگفتم و تو ذهنم بوود ک همونطور ک س وعده غذا گاهی هم بیشتر شکممون نسازه داره همون اندازه هم ذهنمووون نیازه داره ب غذا اونموقه هااا نمیدونستم دقیقااا غذااای اصلی این ذهن چیه اماااا الان از وقتی دونستم چ غذاهاای مسموم کنندس تمام گروهامو و همچنین کاناال و تمام برنامه ها رو حذف کردم ب ندددرت فیلم ببینم و خیلی کمتر از مشکلات یا مسائل نارحت کنندم ب دیگران شکایت میکنم
اما راستشو بخواید گاااهی غااافل میشم و در مورد اونچه ک نباید با دوستم حرف میزنم قبلن فک میکردم سبک میشم و یا حتی دیگه کمتر بهش فک میکنم و یا امکان راهنمااایی از اونا ک تجربشون بیشتره یاا … بیشتره اما الان میدونم هیچکدوم از اینا درست نیست و وقتی غفلت میکنم و حرف میزنم قلبم آلارم میده و بهم میگه بسته دیگه چیزی نگووو
گاااهی وقتااا از خودم دلگیر میشم ک شده اعتمادبنفسم پاااین اومده اما وقتی خودمو میبخشم بیشتر سعی میکنم رو تعهدم بااااشم و از خدددای ک انقدر هوشمندانه همه چیزو ب من میگه و منو میبخشه سپااااسگذارم گاااهی فک میکنم خدااا زوتر از من منو میبخشه من چرا انقد دیر خودمو میبخشم ک باعث شه بااازم اشتباهمو تکرار کنم
من عااااشق همچین خدااایی شدم و مطمئنم کسی ک همچین خداااایی رو تو وجودش و هر لحظه با خودش حس کنه سراسر زندگیش پر از موفقیت و سعادت و آرامش میشه
خدایا گااااهی میترسم از تمام مهربانیت میترررسم از تمااام خوبی هاااایت میترررسم گر تمااااام وجودت را ب من نمااایان کنی گر تمااام نورت را در من جااااری کنی قلبم توووان این همه مهربانی نور و سعادتت را نداشته باااشد و بایستد
دوستووون دارم و میسپاااارم شمااا را ب خدااای عاااشقم
براتون سلامتی ثروت عشق آرامش و سعادت در هر دو جهان را آرزومندم
هرچی آرزوی خوبه مااال توووو….
سلام ب س3 بمب انرژیهای من استاد عزیرم خانم شایسته و خاانم فرهااادی گلم و دوستان خانواده عباس منشی ام ک دستی از دستان خدااای مهربان و عاشقم هستند
امروز جمعه 26بهمن 97 ک میخاام برگی از روزهای سفرنامه رو بنویسم برای خودم
روز6=نمیخوام نکاااتی رو از اونچه ک استاد ب زیبااایی میگن بنویسم میخااام درسهااای رو ک تو رفتار گذشته افراد و خودم بوده رو بر اساس فایلهای استاد بنویسم ب امید اینکه باعث تکرار اشتباه نشه
استاد میخااام در مورد اشتباهی ک خانوادم مرتکب شدن بگم پدرم مقدار پولی داشت ک با مشورت و … خواست پارچه فروشی بزنه در این زمینه هم هیچ تجربه ای نداشت شروع کرد و تماااام پول رو همراه با مقدار ی قرض پااارچه گرفت مغااازه بزرگ بود و اصلا تمام خریدها تو مغازه دیده نمیشد تو ماهای اول فروش خوب بود و ب امید همین فروش باااازم پااارچه گرفتن اونم بااا چک و ماهااای بعد فررروش متاسفااانه خیلی کم شد و متاسفااانه چک ها پاس نمیشد و پدرم ب دلیل اینکه آبروش نره پیش خریدارهااا و چکش برگه نخووره وااامهای با سود کلان گرفت اما باز ب داد چک ها نرسید و متاسفاانه چک هاا برگه خورد و مجبور شد برای اینکه فروش بالا بره نصف قیمت جنسها رو بفروشه و تو همون یکسال مغازه رو جمع کنه با کلی وااام ک حتی ماشینهامونم براااش داد و کلی بدهی بالا آورد و الان بعد چند ساال باااز پدرم کار میکنه ک واام ها رو پاس کنه وقتی استاد تو این فااایل در مورد قانون تکامل حرف زد یاد این موضوع افتادم
استاد ی اعتراف دیگه در مورد خودم من چک ندارم و شغل خاصیم ندارم اما وقتی تو بازار میرم و از چیزی خوشم میاد با وجود اینکه پولی شاید تو اون لحظه نداشته باشم اونو میخرم با قرض و پولشم جور میشه نمیتونم از چیزی ک تو لحظه خوشم میاد بگذرم با وجود نداشتن پولش مگه انقدددر زیاد باشه ک بترسم ک جور نشه پولش و …
نکته دیگه ای هم ک هست اینه ک من با وجود اینکه رشته دانشگاهیم ب هنر ربطی نداره اما از موقعی ک یادمه ب رشته هنر و کلان هر هنری علاقه داشتم اما ب هزاران دلیل ب سمتش نرفتم الانم بین دو رشته هنری گیر کردم و نمیدونم سمت کدومش برم و روی کدومش متمرکز شم ک ب اون چیزی ک میخاام برسم خودمم موندم واقعااا قبلنا شاید اصلا بهش فکر نمیکردم و واقعا خیلی دور میدیدمش از خودم آرزمو اما الان نه.قدمهای کوچیکیم برداشتم اما یکم عجولم و مقایسه گر. ک انشاااله با کار روی باورهاام درست میشه
خدااااایا ب من کمک کن تا در مسیر خواسته هایم بهترین را انتخاب و نشانه هایت را آشکارا تر دریافت کنم
خدایا میدانم تو خود ب من الهام میکنی آنچه ک نیاز باشد و من در بهترین زمان و بهترین مکان بهترین انتخاب را خواهم داشت
همتونو ب دست عاااشقترین و مهربانترین خدای کیهان میسپارم
و براتون آرزوی سلامتی عشق آرامش ثروت و سعادتمندی در دنیا و آخرت رو داااارم
هرچی آرزوی خوب مال تووو……………
سلام و درود بر س بمب انرژی من استاد عزیزم خانم شایسته گل و خااانم فرهااادی عزیزم و دوستان خانواده عباس منشی ام ب راستی همه شماها دستی از دستان خداوند در راه درست کردن بهترین نسخه از خودمان هستید
برگی از 5 روز سفرنامه
وقتی استاد در مورد تغییر در مورد جوانب زندگی و نشانه های از طرف خدا حرف میزدن من رفته بودم ب گذشته و فکر میکردم تا قبل از اینکه با این سایت آشنا بشم در 80 درصد از زندگیم ن نشانه ای نمیدیم ن تغییری و ن امیدی و هیچی هیچی واقعا . و از بدشانسی خودم و هر عوامل دیگه حرف میزدم جز خودم یادمه اون مواقع ب تغییر همه فکر میکردم ک کار ناممکنی بود جز تغییر خودم تا اینکه ب امید تغییر دیگران ب چند تا سایت و استادهای موفقیت روی آوردم و فایلهاشون رو گوش میدادم ب همه حرفهاشون ایمان داشتم و میدونستم درسته حتی نکته برداری میکردم و آهسته آهسته میخواستم تغییر کنم اما هیچ حس قلبی خوبی نداشتم تا اینکه با این سایت آشنا شدم بعد آشنا شدن با این سایت و گوش دادن ب فایل های استاد روز ب روز خالی تر میشدم از نگرانی های گذشته و آرومتر میشدم و مهمتر از همه حسم خوب بود.
الان ک فکر میکنم یکی از بزرگترین مشکلاتم و همچنین درگیرهاام با خانواده بود و نگران آینده خواهرم و خودم بودم چون حس میکردم تو خانوادی استبدادی هستم ک نمیتونیم نفس بکشیم اما الان ک میبینم ب لطف خدا و فایل های استاد یادم نمیاد چیزی رو گفته باشم و خواسته باشم و انجامش نداده باشم و رابطم با خانواده خییلی بهتر و عااالی تر شده مخصوصا پدر و مادرم البته مشخصه و نشانه ها رو میبینم ک باید بیشتر کار کنم رو خودم و همچنین بیشتر رابطم رو با خواهر و برادرم بهتر کنم
خدا رو شکر ک خااااالی ام از نگرانی ها و ترس های گذشته هر چند باز مسائلی هست و وجود داره ک اونام با لطف خدا و انجام تمرین و تقویت باورهای درست روی خودم میتونم حلش کنم
میشپارمتون دست خددااای عاااشق و مهربونم و براتون آرزوی سلامتی آرامش عشق ثروت و سعادتمندی در این دنیا و آن دنیا رو میکنم
هر چی آرزوی خوب مااال توووووو
دوسسسسسسستووووون داااارم
سلام به دوستان هم فرکانسی؛
امروز، روز 8 ام سفره. موضوع امروز در مورد فایل انگیزشی شماره 3 هست. یادآوری اهداف، ایجاد انگیزه برای دنبال کردن اهداف و مهمتر از همه ایمان برای رسیدن به اهداف، موضوع اصلی این کلیپ هست. نکته ساده و بسیار مهمی که در این کلیپ اومده، اینه که:
“برای رسیدن به اهداف، نمی خواد کارهای عجیب و غریب یا خیلی بزرگی انجام بدیم. بلکه کافیه که فقط قدم های کوچک اما متوالی رو برداریم”. این نکته همون موضوع اصلی کتاب اثر مرکب هست. برداشتن قدم های کوچک به طور روزانه، انرژی زیادی از ما نمی گیره. ولی همین تسلسل و توالی کارهای کوچک هست که اثر مرکب رو پدید میاره و بعد از یه مدت مشخصی، نتایج باورنکردنی رو به بار میاره.
مورد بعدی، شروع کردن از همین زمان و همین مکان هست. یعنی از همون جایی که الان هستیم شروع کنیم و هی امروز و فردا نکنیم.
نکته بعدی هم خارج شدن از دایره امن و روبرو شدن با چالش های جدید هست. ذهن ما دوست داره که همواره حالت قبلی خودش رو حفظ کنه. قدرت نیروی ایستایی یا اینرسی از قدرت نیروی جنبشی بسیار بیشتره. فقط نکته اصلی که همیشه باید به خودمون یادآوری کنیم، اینه که سختی مقابله با نیروی ایستایی، فقط اولشه. اما وقتی که بیفتیم روی غلطک، این نیرو کمتر میشه و خبر خوب اینه که وقتی بیفتیم رو غلطک، تکانش هم به کمک ما میاد و اگه همینطور آهسته و پیوسته حرکت کنیم، هم فشار زیاد بهمون نمیاد و هم مدام در حال حرکت رو به جلو هستیم.
امیدوارم همه مردم جهان، به خصوص اعضای این خانواده دوست داشتنی، این حرکت رو به جلو و مداوم رو همیشه داشته باشن و از مشکلات پیش رو هم به عنوان ابزاری برای پیشرفت بیشتر و وضوح خواسته ها استفاده کنن.
موید باشید.
30 روز از همراهی من با این سفرنامه با سرعت گذشت و چقدر سریع گذشت روز اول با خودم فکر می کردم چقدر عقب هستم ولی چشم به هم زدم و گذشت و چقدر خوشحالم برای تعهدی که در روز اول دادم چون کائنات دنیا دست به دست هم داد تا من در تایمی قرار بگیرم که بتونم راحت توی خونه بشینم و فقط روی باورهام کار کنم و این داستانی که استاد می گفت رو من در زندگی یکی از نزدیکانم کامل دیدم خیلی برام جالب بود این شخص سالم پر تلاش و بی نهایت زحمت کش بود و سوال بززرگ زندگی من این بود که چطور این ادم موفق نمیشه و همیشه هشتش گرو نهشه و سالها پیش من وادار کرد به اینکه برم و توی کتاب ها و نتایج ادم های ثروتمند دنبال جواب بگردم تا اینکه کم کم به این مسیر هدایت شدم چون همیشه باور داشتم چیزی به اسم اینکه خدا تورو خواسته و خدا فلانی رو نخواسته اصلا وجود نداره و مطمعن بودم که داستان چیز دیگه ای هست و دقیقا مشابه همین ماجرا رو من جلوی چشمم دیدم اما خدارو شکر می کنم که هدایت شدم به این مسیر چون من مطمعن بودم اگر ثروت توی زندگی نیست یه جای کار میلنگه .
و توی این فایل ریشه یه سری باورها رو توی ذهنم پیدا کردم اینکه هم زمان میخوام چند تا کار انجام بدم نشون میده که هنوز ته ذهنم باور ندارم که اگر باورهام درست کنم از یک کار هم میتونم بی نهایت ثروت بسازم
برای همین امروز تصمیم گرفتم به جای دویدن دنبال چند تا خرگوش تمام وقتم بزارم برای کار کردن رو باور هام و از همین کاری که دارم پول بسازم
جالب اینه که هر بار که این فایل ها رو بیشتر گوش میکنم باورهای مخفی بیشتری در خودم پیدا می کنم که پاشنه های اشیل من بوده و در هر سری گوش کردن چیزهای بیشتری به من گفته میشه
خدا رو شکر می کنم برای اینکه من رو هدایت کرد
و ازش می خوام هدایتم کنه بیشتر و بیشتر و همیشه به راه کسایی که به اون ها نعمت داده
سفرنامه روز دهم
روز پنجشنبه
12971125
مسئله خوش شانسی یا اینکه همه چیز به نفع ما باشه یا اینکه به عبارت دیگه همه چیز عاشق ما و جذب ما بشوند، چقدر خوبه کلماتی که میخوام بنویسم تو خروجی ذهنم دارند همدیگر را هل می دهند تا جاری بشوند چقدر حال و هوای امروز عالی به هر طرف که نگاه میکنم بهر چیز و هر کس که نگاه می کنم احساس می کنم خدا داره باهام حرف بزنه و هدایتم میکنه امروز با هم تو این فایل از طریق استاد این پیام را گرفتم که فقط را نکات مثبت تمرکز کنم از اتفاقات مثبت زندگی ام صحبت کنم از شادی هام بگم و فقط دنبال اونها باشم و انتظار دیدن معجزات الهی باشم تا ببینم چطور اتفاقات خوبی را خلق میکنم و هدایت الهی را پذیرا باشم، امروز بین 400 نفر از همشهریان بودم که عاشق تغییر بودند و به یک سمیناری رایگان دعوت بودم و کلی مدرس آن جلسه را تحسین کردم بین 30 تا 40 سال سن داشت وای خدای من من امروز فهمیدم که چقدر بزرگ شده ام چقدر آگاه تر شده ام که داشتم تو یک سمینار شرکت میکردم که توش داشتند از موفقیت میگفتند ولی رفتن به این سمینار هم مهر تاییدی بر درست بودن مسیرم بر بهترین و خاص ترین بودن استاد عزیزم عباس منش، حقیقتش مدرس امروزی که من مهمان سمینار بودم تو دو ساعت حداقل چهار تا بور نادرست داشت ولی باز تحسینش میکردم چون تونسته بود 400 نفر را اونجا جمع کند و برایشان سخنرانی کند بنده خدا خیلی زحمت می کشید تا خوب و آگاه جلوه کند ولی هنوز کار دارد تا به گرد پای استاد من برسد وای دستش هم درد نکند که یک سوال من بین حرفهایش از جانب خدا از زبان ایشان پاسخ داده شد و سؤال من این بود که:
کنترل ذهن چگونه می تواند موجب سلامت زیستن ما بشود جوابش را بین یکی از اسلایدهای این عزیز یافتم :
خشم، عصبانیت و ناراحتی موجب از کار افتادن سیستم ایمنی بدن می شود
و در پایان سمینار شاهد یک باور درست و عمل صالح بودم که من همیشه فقط برای ربم رکوع و سجود می کنم ولی اون بنده خدا در برابر مردم رکوع کامل کرد و اینجا بود که رفیقم که تازه به عضویت سایت استاد عباسمنش در آمده رود گفتم می بینی؟
توحیدی که عباسمنش به مادرش داده اینست که فقط در برابر رب قدرت مطلق جهان سر خم کنیم خلاصه سمینار خوبی بود برای شناختن و آگاه شدن از درستی و توحیدی بودن آموزه های استاد عباسمنش عزیزم، استاد عزیزم حرف به حرف، حرفهایت را باور دارم و وحی منزل می دانم و به آنها متعهدانه عمل می کنم و با افتخار میگم که من نعمت اله صادقی عضو خانودا صمیمی عباس منش هستم و درکل روز عالی بود روزی که فراوانی ها رادیدم و با خانواده رفتیم و اهدافمون را لمس کردیم امتحان کردیم و دیدیدیم خیلی جا ها خیلی فروشگاهها همسرم خجالت می کشید که به داخل اون فروشگاهها بریم و یک تلوزیون 40 میلیون تومانی قیمت کنیم و یا یک لوستر 20 میلیون تومانی ببینیم ولی من از اعتماد به نفسی که حاصل 9 ماه کار شبانه روزی در این سایت بود من را میبرد جلو و قیمت میکردم جزئیات میگرفتم و اعتماد به نفسم بیشتر میشد و آنروز یک روز بی نظیری بود خیلی از دیروز بهتر بود و عالی و باور دارم فردایم از امروز هم بهتر خواهد شد سپاسگزارم از خدا که دوستانی چون شما دارم استادی چون عباس منش و خانم شایسته دارم
تن همتون سلامت جیبتون پر پول، لبتون خندون
سلام خدمت همسفرای عزیز؛
امروز، روز 7 ام سفر منه. فایل مورد بحث، در مورد غذای روح هست. اما سوالی که خانم شایسته به عنوان تمرین مطرح فرمودند، استفاده از اهرم رنج و لذت برای کنترل ورودی های ذهن هست. اهرم رنج و لذت طبق گفته دوستان این سایت، در دوره هدفگذاری استاد آموزش داده شده. من خودم دوره هدف گذاری رو تهیه نکردم. عوضش مراجعه کردم به فایل رایگان 3 قسمتی “عالم بی عمل” تا اهرم رنج و لذت رو از این فایل ها یاد بگیرم و تو اینجا، ایده ام رو برای استفاده از اهرم رنج و لذت بنویسم. تو قسمت اول مجموعه فایل “عالم بی عمل”، استاد یه سوال رو به عنوان مسابقه مطرح کردند که چرا ما به دانسته هامون عمل نمی کنیم؟ چرا با وجود اینکه صد در صد مطمئنیم که یه دانسته یا کار یا تمرینی درست هست، به اون عمل نمی کنیم؟ من قبل از اینکه برم سراغ فایل های بعدی این مجموعه، دوست دارم همینجا به جواب این سوال بلند بلند فکر کنم تا شما هم با خوندنش، این جواب رو بشنوید.
راستش اگه بخوام صادقانه جواب بدم، باید بگم که من هنوز دچار یه احساس دوگانه ای در مورد قانون ارتعاش هستم. یه خرده شک و تردید (یا بهتر بگم، شرک!!!) در مورد این قانون دارم. قلب و روحم با تمام وجود فریاد می زنه که این قانون درسته، ولی چون هنوز نتیجه خیلی قابل توجهی از قانون نگرفتم، دچار شک و تردید در مورد قانون هستم و تمریناتش رو انجام نمیدم. در واقع دلیل اصلی همراه شدنم در این سفر 40 روزه، خودکاوی و ملزم کردن خودم به انجام تمرینات هر روزه اون و گذاشتن ردپا از خودم هست. بهتره بگم، مثل یه درختی هستم که هنوز نهاله و فقط داره ریشه هاش رشد می کنه. ریشه هایی که قابل دیدن توسط دیگران نیست. باید بگم سرعت عملم در درک و اجرای قانون خیلی پایینه. و از همه بدتر، باید اعتراف کنم که ذاتاً آدم تنبلی هستم.
تو کل زندگی ام هم آدم تنبلی بودم. ولی الان واقعاً می خوام از این پیله ای که دور خودم تنیدم، بیام بیرون و رها بشم. دیگه واقعا خسته شدم از عالم بی عمل بودن. تو صفحات قبلی سفرنامه ام عنوان کردم که من یه دوره دیگه ای از قانون جذب رو هم شرکت کردم. ولی حتی تمرینات اون رو هم انجام ندادم. نمی دونم چرا یکی به نعل می کوبم و یکی به میخ؟!
هم یقین دارم که این قانون درسته و جواب میده و هم اینکه چون نتایج خیلی قابل توجهی به واسطه انجام ندادن تمرین ها در زندگی ام نمی بینم، از قانون مایوس میشم.
همه مون می دونیم که ایمانی که عمل نیاره، ایمان خالص نیست. بهتره بگم که من هنوز ایمانم خالص نیست و می خوام در طول این سفر، ایمانم رو با کمک شما دوستان پالایش کنم. می خوام تا آخر عمرم زندگی و اعمالم رو بسنجم. چراکه به قول یه فیلسوف یونانی، “زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد”، چرا که باید “حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا” رو اجرا کنم.
می دونم که تکرار این جمله که من تنبلم، من تنبلم، من تنبلم و … هم خودش ارتعاش منفی به جهان هستی ارسال می کنه. ولی چه کنم که این تنبلی و راحت طلبی از اول زندگی ام همراهم بوده و به همین دلیل، نتایج ملموس و قابل ملاحظه ای (به خصوص در مورد وضعیت مالی) در زندگی ام ندیدم. معلومه باورهای مالی ام خیلی خرابه که نتیجه خوبی تا به حال نگرفتم!
اما اگه بخوام به سوال استاد عباسمنش در قسمت اول فایل “عالم بی عمل” که پرسیدند چرا به دانسته هامون عمل نمی کنیم، جواب بدم، اینه که: چون اون دانسته ها رو عمیقاً باور ندارم که تنبلی هم همراهش میشه و عمل نمیاره.
تو قسمت دوم فایل “عالم بی عمل”، استاد اهرم رنج و لذت رو تعریف کردند که من اینجا میارم.
تعریف اهرم رنج و لذت:
مغز ما هر کاری انجام میده، برای فرار از یه رنج یا رسیدن به یه لذتی هست. اگه رنج آینده ی مربوط به انجام ندادن یک کار مفیدی مثل درس خوندن یا ورزش کردن یا تناسب اندام برامون بزرگ نباشه و لذت انجام اون کار برامون کوچک باشه، تلاشی در جهت انجام اون کار نمی کنیم. برای اجرای این اهرم رنج و لذت، ما باید بشینیم بنویسیم که اگر با همین روند ادامه بدیم، 5 یا 10 سال بعد، چه بلاهایی ممکنه سرمون بیاد. یعنی باید آینده نامناسب با انجام روند فعلی رو برای خودمون بزرگ کنیم. در مورد منافع و لذت ها هم همینطور. فواید و نتایج ملموسِ تغییر و اصلاح روندمون رو 5 یا 10 بعد، برای خودمون بنویسیم. این کار می تونه آدم رو هل بده به سمت عمل کردن به قانون. بعد، این نوشته ها رو 21 روز پیاپی بخونیم و با تمام وجود احساسش کنیم. اون وقت انسان دست به عمل می زنه. اما اهرم رنج و لذت در افراد ناموفق برعکس این هست!
استاد در فایل دوم گفتند که تنبلی وجود نداره و در واقع، همون بی انگیزگی هست. چیزی به نام پشتکار هم وجود نداره. اگر انسان انگیزه داشته باشه، پشتکار هم داره.
سوال فایل قسمت دوم این بود:
چی کار کنیم که ایمانمون به قانون بیشتر بشه تا به تَبَع این ایمان، به قانون عمل کنیم؟
جواب من اینه: دیدن هرچه بیشترِ نتایجِ استفاده از قانون در خودمون و اطرافیان، استفاده از نظرات موجود در سایت عباسمنش، ایجاد شدن احساس خوب در درونمون و دیدن الگوهای موفق.
استاد هم تو قسمت سوم فایل تاکید کردند به تکرار و تکرار و تکرار قانون و تایید نشانه های اون و تجسم اهداف. چون این آگاهی ها فرار هستند. و بعد من متوجه شدم که ذهن منطقی ام خیلی قوی تر از آگاهی های قلبم هست و این پاشنه آشیل منه.
جمله طلایی استاد هم این بود که “دنبال اطلاعات نباش، دنبال ایمان باش”.
پس نتیجه می گیریم: اگه الان خودمون رو درگیر مسائلی مثل قیمت دلار و وضعیت اقتصادی کشور و غر زدن و پیشرفت نکردن و درجا زدن کنیم، چه رکود و پسرفتی در انتظار ماست. کنترل ورودی های ذهن و روزه ی فکری و رسیدن به احساس خوب پایدار، یک تکلیف هست دوستان.
موفق باشید.