روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 65
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و خدا قوت خدمت تمامی دوستان عزیزم و ستاد گرامی
روز 24
اینفایل رو چند وقت پیش که گوش دادم شاید خیلی برداشت های کمتری رو داشتم اما الان فهمیدم که اگه میخوام تغیر بزرگی توی زندگیم رخ بده باید باور های بزرگتری بسازم چون بزرگی رویای ادم به بزرگی باور هاشه
تصمیم گرفتم از امروز دوباره مثل روال های رئز های قبل بیشتر روی باور هایی که دارم میسازم کار کنم
هر انسان موفقی رو که دیدم تحسینش کنم و خئاسته هایی رو که دارم باید برم ببینمشون تا به وضوح بیشتری برسند و این که باورهامو بزرگتر و بزرگتر کنم و هر روز در حال پیشرفت بیشتر و کشف بیشتر خودم باشم
با سپاس
سلام به همگی؛
امروز، روز 24ام سفر منه. ببخشید 5 روز تاخیر داشتم در نوشتن سفرنامه. مشغولِ انجام یه سری کارها و تعویض ویندوز و برنامه های کامپیوترم بودم و امکان کامنت گذاشتن برام نبود. موضوع روز 24ام سفر، فایل “به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگ کن” هست. من 2 تا نکته اساسی و پرتکرار توسط استاد رو از این فایل برداشت کردم:
یکی اینکه هر حرف یا باوری به گوشِت خورد، در صورتیکه بهت احساس خوب و مثبتی بده، قبولش کن و هر باوری که بهت احساس منفی میده، باور نکن. حتی اگه اون باور رو از برجسته ترین استاد اون حوزه شنیده باشی!
دوم اینکه به جای فکر منفی و تهمت زدن در مورد موفقیت دیگران، اونها رو تحسین و تشویق کنیم تا مشابه اون موفقیت ها رو در زندگی مون ببینیم.
دوستان به این نکته توجه کنید… واقعا خیلی وقت ها پیش میاد که ما بعد از شنیدن موفقیت دیگران، دچار استرس و احساس بد می شیم…واقعا چرا؟؟؟
جز اینه که فکر می کنیم اون تونسته و ما نمی تونیم یا خدا برای اون خواسته و برای ما نخواسته؟؟؟
جداً باید این آگاهی ها رو با آب طلا نوشت. چقدر احساس آدم خوب میشه وقتی می فهمه، ساختن ثانیه به ثانیه زندگی آدم، دست خودشه.
من خودم زمانی که کار می کردم، یک سری باورهای محدودکننده از مدیرهای بخش مون می شنیدم که خیلی بهم استرس می داد و احساسم رو بد می کرد. حتی یه موقع هایی از آینده ناامید می شدم. حتی زمان دانشگاه هم از چند تا از اساتید برجسته مون، باورهای محدودکننده می شنیدم که خیلی تو زندگی ام تاثیر منفی گذاشت.
اما از وقتی افتادم تو مسیر موفقیت و آموزه های اساتیدی مثل استاد عباسمنش عزیز و خانواده صمیمی شون رو دنبال می کنم، دیگه هیچ محدودیتی رو نمی پذیرم. از طرفی یه نیم نگاهی هم به قانون تکامل دارم:)
یه نمونه ی این نوع نگرش، تو تهیه فایل های خودشناسی ام هویدا شده. من اولِ خرداد سال 96، معیارهای ازدواج و انتخاب همسر آینده ام رو تو یه فایل 8 صفحه ای نوشتم. اون زمان، یه درآمد مشخصی رو برای همسر آینده ام تعیین و ثبت کردم. ولی امروز که داشتم اون فایل رو ویرایش و بازنویسی می کردم، اون درآمد به خصوص رو افزایش دادم و دیدم که مبلغ جدید از لحاظ فرکانسی بسیار برام باورپذیره….مَخلَص کلام اینکه دوستان به کم راضی نشید. در پیشگاه خداوند، یک میلیون تومن با یه تیلیارد تومن هیچ فرقی نداره. فقط ما وظیفه داریم فرکانس (تکرار) و مدارمون رو افزایش بدیم و تکاملمون رو طی کنیم. هرچی بیشتر باورهامون رو کالبدشکافی کنیم و اونها رو با باورهای قدرتمندکننده جایگزین کنیم، زودتر این مدارها رو طی می کنیم و ظرف ذهنی مون گسترده تر میشه.
من می خوام سال 98 رو سال موفقیت مالی ام نامگذاری کنم و تمرکز اصلی ام رو بذارم روی ایجاد باورهای قدرتمندکننده در مورد کسب ثروت و اقدامات عملی در اون جهت.
امیدوارم که خداوند همه ما رو در مسیر موفقیت ثابت قدم بداره… الهی آمین.
سلام به همسفران عزیزم
نکته روز بیست ونهم:
تنها کار زندگی ما تلاش برای بیشتر ماندن در هماهنگی با روحمان است . تمام معجزات زندگی ما وفرستادن بالاترین فرکانس ها در همین لحظه هماهنگی رخ می دهد. خدا میداند با این هماهنگی چه خواسته هایی محقق میشود و چه گسترشی ایجاد میشود. روح ما وقتی اگاه میشود به عبارت دیگر وقتی دانسته هایش را به یاد می آورد هر آرزویی را برایمان به رقم میزند و از عهده ی هر خواسته ای بر می آید همین قدر آسان ساده و در دسترس.
نکته روز سی ام:
در جهان بی نهایت مدار وجود دارد و در هر مدار یک سری افراد،ایده ها، شرایط و… هستند که هم فرکانس با آن مدار میباشند.ما در شهر های مختلف زندگی نمیکنیم بلکه در مدارهای مختلف زندگی می کنیم. تنها راه خروج از مدار تغییر باورهای خود فرد است. وقتی باورهایمان عوض شود (بهتر شود)و احساسی خوب در ما ایجاد کند مارا به مدار بالاتر میبرد. این تغییر باور با کنترل ورودی های ذهن و پذیرفتن بی چون و چرای باورهای درست شکل میگیرد. تنها کار ما کار بر روی ذهن است.باورهای ما در رفتار هایمان، ایده ها، راهکار ها و عملکرد خودشان را نشان میدهند. از طریق این مقایسه ساده میشود ترمز های ذهنی را بیرون کشید. باورهای ما ذهنمان را برنامه ریزی میکند .تا زمانی که ذهن بر روی فقر برنامه ریزی شده باشد نمی تواند ثروتمند شود .
شاد و پیروز باشید.
سفرنامه:
باسلام و خدا قوت به خانواده عزیزم و هم فرکانسی های گلم
برگ روز ۲۳
واقعا نمیدونم چطور بگم و بنویسم برداشت این جلسه روواقعا اینقدر استاد با ایمان حرف میزنه ادم فکر میکنه خود خدا داره باهات حرف میزنه
برداشت من از این فایل اینه که زندگیتو وقتی به دست خدا میسپاری و به اون توکل میکنی خداوند ازت حمایت میکنه ازت محافظت میکنه و هدایتت میکنه توی اون مسیر خیلی لذت بردم اونجایی که استاد گفت وقتی کارگری میکرد به این فکر میکردکه رشد میکنه و اونجا مسول اون بخش میشه و با گذروندن تکاملشون خداوند هدایتش کرد همون طور که توی کتاب انسان در جست جو معنا نوشته بود که من چند سال پیش، خوندمش توی قصر پارتنان توی بوه بوههه جنگ وقتی کشت و کشتار زیاد بود فقط تعدادی از افراد زنده موندن توی جنگ جهانی وقتی میان تحقیق میکنن ببینن اونا چیکار کردن که زنده موندن فهمیدند اونا کارهای نیمه تمامی در جهان داشتند که باید انجام میدادن یعنی هدف داشتن و باید میرسیدن به اون هدف خداوند اینقدر هوای ادمو داره وقتی یه چیزی رو میخوای ازش که هیچ چیزی نمیتونه مانعش بشه منم از این اطلاعات استفاده مبکنم برای ساختن خودم این که تنها قدرت جهان الله ، و باید توکل کنم بهش شرک نداشته باشم خودش منو هدایت میکنه به مسیر های خواسته هام حمایتم میکنه به مسیر خواسته هام و محافظت میکنه
بازم سپاسگذارم از خدای خودم که این مسیر رو جلو راهم قرار داد تا رسالتی داشته باشم برای گسترش جهان
و از استاد و خانم شایسته سپاسگذارم به خاطر این تجارب نابشون
سلام من تازه امروز این فایل رو دیدم در حالیکه سی امین روزش کامل شده٫ ولی من می خوام رد پای خودم رو بزارم٫ من سعیده ۳۸ سال دارم و نقاش هستم٫ هدف و آرزوی من رسیدن به ثروت و آرامش از طریق هنرم هست٫ توی این راه تمام تلاش و هدفم همین هست که به جایی برسم که زندگی ام از طریق فروش میلیونی آثارم بگذره٫ متاسفانه این تفکر خیلی غالب هست که ثروتمند شدن از طریق هنر مخصوصا نقاشی خیلی سخت و راه پرپیچ و خمی هست٫ اما من این باور رو پشت سر گذاشتم و در حال ساختن باورهای قوی برای کارم هستم تا بتونم این رد پا رو برای هنرمندهای بعد از خودم باز بزارم٫ کامنت های زیادی از دوستان خوندم اما هیچ کدوم در مورد دستیابی به ثروت از طریق هنر و به خصوص نقاشی نبود٫ در هر صورت این اولین ردپای من هست و من با قدرت و اعتماد به نفس پا در راهم می زارم و مطمین هستم که به ثروتی بی نهایت از راه هنرم خواهم رسید٫ نه خیلی دیر
درود بر تو دوست هم فرکانسی و ثروتمندم
خوشحال و خرسندو که با تقسیم کردن تجربیاتت به من و امثال من ایمان و قوت قلب بیشتری میدی و در راه رسیدن به خواسته ها و آرزوهامون کمک بزرگی می کنید. به قول استاد خدا همه چیه هم ثروته هم خوشبختیه هم عشقه.
منم قبلا باورهای محدودی درباره خداوند و ثروت داشتم و با تمرین و گوش دادن به فایل های استاد تا حدودی تونستم این باور کمبود رو برطرف کنم. در خانواده متوسط و رو به پایین با باورهای فقر زندگی کردم و بزرگ شدم تمام افکارم در مورد فقر و کمبود بوده و در تمام این سالها از خودم و اطرافیانم کینه نفرت و انزجار داشتم. به لطف خدا تونستم خودم و اطرافیانم رو ببخشم. وقتی فهمیدم اونها نادانسته این رفتارها رو داشتن و خودشون هم قربانی باورهای محدود جامعه و اجدادشون بودن بهتر و راحتتر اونا و خودم رو بخشیدم. البته هنوز به خیلی از خواسته هام نرسیدم ولی نشونه هاش رو تو زندگیم به وضوح میبینم و میدونم که خودم خالق زندگیم هستم و خداوند هم دوست داره من سعادتمند و خوشبخت بشم. رابطه اطرافیانم باهام تغییر کرده و حالا میدونم که تنها راه جهان راه سعادت و خوشبختیه و بر همین اساس دارم برای چندمین بار زندگیمو از زیر صفر شروع میکنم با توکل بر خداوند بزرگ.
باورهای جدید و زیبا میسازم و از لحاظ توحیدی هرروز سعی میکنم بیشتر خداوند رو احساس کنم. و با اعتماد به نیروی برتر سعادت و ثروت رو وارد زندگیم میکنم. میدونم که میشه چون خداوند بخشنده و مهربانه. من خودمو بخشیدم و خودمو دوشت دارم چون پاره ای از خداوند هستم به ناخواسته هام و افکار مسموم اطرافیان توجهی ندارم و افکارم در جهت ثروت و سعادته. برای همتون آرزوی سعادت و خوشبختی دارم. ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به همه دوستان خوبم :)
من در این فایل یک نکته ای رو متوجه شدم و این موضوع رو باز میکنم تا هم برای خودم و هم برای دیگران بتونه مفید باشه
همونطور که استاد گفتند میخوام ردپایی از خودم بگذارم و هم اینکه یادم بمونه و این روش رو ادامه بدم
موضوع اینه که تمام تجربه ای که من در مورد پول، میزان درآمد، روابط، عشقی که در روابط تجربه میکنم و سلامتی همه اینها در اثر جنس افکار من در زندگیم اتفاق میوفته
و من اگر میخوام به طور مثال درآمد بیشتری رو تجربه کنم، زمان آزاد تری رو تجربه کنم و روابط بهتر رو تجربه کنم چون این نتایج این اتفاقات وابسته به نوع و جنس افکار قوی من (که همون باورها اسمشون رو میزاریم) هستند پس کافیه که من روی باورهام کارکنم و این باورها رو تغییر بدم ، یعنی باگ ها رو پیدا کنم و باورهای درستی رو که به من کمک میکنه رو در فکرم ایجاد کنم کاملا صادقانه و واقعی.
اما من خیلی زمانها وقتی که مثلا میخوام درآمدم بیشتر بشه به این فکر میکنم که این موضوع وابسته به موافقت کارفرمای من داره یا یکسری عوامل که من هیچ قدرتی در تغییرشون ندارم باید موافق بشوند تا خواسته من اتفاق بیوفته و با این دید میرم جلو و حرکت می کنم و هرچقدر که بیشتر به این عوامل فکر میکنم ، استرس و نگرانی و اضطراب بیشتری رو حس می کنم.
و اما توی این فایل من یاد گرفتم که فقط روی اون چیزی که میتونم تغییرش بدم توان و توجه بگذارم. یعنی همون فکر خودم، انتخاب نگرش، انتخاب زاویه دید درست به موضوعات، شنیدن الهامات خداوند و توجه کامل و صد در صدی به الهامات و بدونم که وقتی که فکر من درست بشه و در راستای خواسته هام باشه، اون خواسته ها خود به خود و اتوماتیک اتفاق میوفته و در زندگیم تجربشون می کنم.
پس من این توضیح رو اینجا نوشتم که به این مساله خیلی دقیق تر و جدی تر نگاه کنم و واقعا در زندگیم اجراش کنم. واقعا بدونم اگر جایی از تجربه زندگیم مشکل داره یا میخوام تغییرش بدم نیازی نیست کلی جهان یا قسمتی از جهان رو تغییر بدم و فکر کنم که احتمالا یه جایی از جهان مشکل داره و داره بد کار می کنه یا از دستش در رفته حالا یه اشتباهیی هم داره میشه این وسط. بدونم صد در صد اون کدی که من نوشتم داره اجرا میشه بیام مشکلش رو پیدا کنم و اونجوری که میخوام تغییرش بدم و این چیزی هست که من باید تغییر بدم. با این دیدگاه و این روش زندگی واقعا واقعا آرامش بیشتری رو حس میکنم آینده بسیار روشن تر و زیباتری در ذهنم بوجود میاد و همینطور امید بیشتر و قشنگ تر به زندگی.
خیلی احساس خوبی دارم که این نکته رو با همه شما به اشتراک گذاشتم و منتظر نتایج درخشان اجرای این تصمیم در زندگیم هستم.
لحظاتی سرشار از عشق، زیبایی خوشبختی رو هر لحظه تجربه کنید.
با سلام و خدا قوت به تمامی دوستان هم فرکانسی و استاد و خانم شایسه عزیز
روز 22
واقعا از خدا سپاسگذارم که دستانی را سر راهم قرار داد و من را به مسیری هدایت کرد که با شناخت خدا و قوانینش قدرت خلق و نیرویی را کشف کنم که به سعادت و مسیر نعمت های خداوند هدایت شوم
این فیل رو که نگاه کردم خوب بازم دیدگاه متفاوتی داشتم که هیچ چیز یه هویی و الکی اتفاق نمی افته بلکه تمام انسان های موفقشدیدا روی خودشون و باورهاشون کار کردن و من هم باید شدیدا کار کنم روی باور هام تا با تکاملم همه چیز برام خلق بشه و تمام خواسته هام برام اتفاق بیافته
و بایل اصل ماجرا و اصل واقعیت رو درک کنیم این که کجا هستم و به کجا میخوام برم و روی خودک کار کنم تمام نیروی درونی رو بزارم برای رسیدن به خواسته هام و برای پیشرفت هزینه و بهاش رو بپردازم تا به ارامش و احساس شادی برسم این رو هم باید انجام بدم که برای رسیدن به خواسته هام باید با احساس خوب احساس عشق و شادی کنم و از مسیر لذت ببرم
پس باید همه چیز رو کنترل کنم اطرفیانم و ورودی های زندگی و ذهنم رو کنترل کنم برای ارسال فرکانس های خواسته هام و باید بیشتر روی فرکانس هام تمرکز کنم و یک تغیر اساسی ایجاد کنم پس هیچ چیزی شانسی به دست نمیاد بلکه باید با تمام وجود حرکت کنم تا وارد ریل خواسته ها بشم من باید ریلم رو پیداکنم و با انجام اصول قوانین و ارسال فرکانس های مناسب با خواسته هام این اتفاق می افته
و اخر جملم بازم متعهد تر با ایمانتر جدی تر روی خودم کار میکنم با توکل به خدا
سپاسگذارم از استاد عزیز ایشالله همیشه سالم باشی
با سلام خدمت استاد عزیزم بت این همه آگاهی های نابی که در اختیارمون میذاره و همه دوستان خانواده عزیزم خدا قوت
برگی از سفرنامه روز 19- 20 و21
یادم نمیاد از وقتی با این سایت آشنا شدم این فایل های ثروت رو گوش داده باااشماما یادمه دانلود کردم اون موقه ها هیچ درآمد خااصی نداشتم و هر چی میخاستم ب خانواده میگفتم و در کل هیچ حس خووبی نداشتم میخاستم هر چند کم هم باشه فقط ی درآمد داشته باشم که هر جور که میخام خرج کنم و نخام ب کسی سوال جواب پس بدم
ب لطف خدا چندین ماهه که با فقط نهایتا 4 ساعت کار در مغازه ماهی 400 تومان پول دریافت میکنم این در حااالی است افرادی که فروشندگی میکنن در مغاره ای باید هر دو شیفت کار کنن تا این پول را دریافت کنن و در حاال حاضر باز کار دیگری برایم جور شده که فقط با چند تمااس ماهی و گاهی 3 ماه بدون هیچ دردسر خااصی گاهی 800 و گاهی بیشترر از این ب دست میاورم
این در حااالی است که هنوز این فایل ها را گوش نداده بودم تنها با آموزهای دیگر ب اینجا رسیده بودم حااال اگر بخواهم تعهد بدهم چه شووووووووووووووود واااای خدددددای من
من اینجانب همین الان در این تایم شب که 3 بامداد 16 اسفند ماه 97 تعهد میدهم و باور دارم خیلی آسان وبدیهی ب وسیله کائنات تا سال آینده درآمدم بیشتر از 6 برابر شووود
میسپارمتان ب آغوش گرم الاهی
هرچی آرزوی خوبه مااال مااااااااااااا
سفرنامه 30 ام
13971215
امروز صبح به فایل میکس شده توسط دوست عزیزم آقای رضا عطار روشن هدایت شدم ایشون در این فایل سوره حمد را با صدای محمد البراک میکس کرده بودند فایل توحید عملی ۵ استاد فکر کنم، زیر دوش آب گرم اول صبح با شنیدن این فایل چنان باور من درباره توحید درباره خدا، درباره خودم تقویت شد چنان ارتعاش فرکانسی در من ایجاد کرد که احساس کردم قلبم باز شده و در حال شنا در نور الهی شدم، او آگاهی این بود که خدا وند تنها منبع قدرت جهانه و هیچ انرژی و یا قدرتی غیر از او نیست و من هم جزیی از آن قدرت هستم و وقتی به این قدرت ایمان بیاورم فرقی باهاش ندارم به راحتی خلق می کنم هرچه بخواهم، چند وقته پیش به یه فایلی برخورد کرده بودم که یه جوان اصفهانی برای چند ساعتی مرده بود و زنده شده بود یاد حرفای ایسان افتادم که میگفتند وقتی داشتم می میردم روح از بدنم جدا سد به سمت نور ی برده مکیده شدم و از پشت سر هم یک فشاری احساس میکردم و گذر از این قیف خیلی سخت بوده ولی تا رد شد در یک نور عظیم و بی نهایت و دلپذیر غرق شده انگار که همه چیز خودشه همه چیز خودشه و بعد اون توسط اون نوری که غرقش شده بهش ملحق شده از روزی که رفته توی جنین تو شکم مادرش و مراحل رشدش و تا لحظه مرگش براش مرور شده و چه جالب بود که به چند بعدی شدن همه چیز اشاره می کرد و لازم نیست که برای دیدن پشت سرت سرتو بچرخونی بلکه متوجه همه بعدها هستی و درک میکنی، دوست من شاید اینها مستند نباشه، ولی آنچه مهمه درکی که من الان دارم، دوست من، من دیگه بلدم چیکار کنم، بلدم یعنی این نیست که تموم شد همه چی را فهمیدم، نه منظورم اینه که در مسیرم در مسیرم، بخدا اینقدر پول و آدمها و امکانات بی نظیر از در و دیوار و حتی دودکش خونمون و از همه جا داره برامون میباره و من کاری نمیکنم، جهان داره اینکار رو میکنه خدا داره اینکار را میکنه، اگه هم میگم جهان هم میگم خدا اینها جداذاز هم نیستند بلکه یکی اند و من بخاطر کاسه کوچک فهمم که باید بزرگش کنم گاهی میمونم که رب ام را با کدام عنوانش که لایقترشه بیان کنم، خدای من اینها رو به من میده به من میگه، بچه ها خدا رو باور کنید توکل کنید فقط به خداوند و ببینید زندگیتون چی میشه وقتی شروع به نوشتن میکنم وقتی شروع به صحبت در مورد قوانین میکنم زمان فراموش میشه خودم فراموش میشم اصلا یادم میره که کجام و چکاره ام و اسمم چیه و اطرافم کیا خستند چون مثل همون دوست اصفهانی احساس میکنم در قید حیاتم و در وجود خدا یکی شدم، همین خودتون همین خودتون که رو کامنتهام نظر میذارید امتیاز می دهید حتی شما هم دستان هدایتگر خدا هستید تو پیامهای شما هم خدا رو می بینم خدا رو می خونم خدا را تنها منبع رزقرو خوشبختی و سلامتی می بینم و تنها از خدا یاری می جویم امیدواذم که در پناه الله یکتا ثروتمند وسلامتذو سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
ساعت 13:35
در حال استراحت ظهرگاهی بودم و چشمام را بسته بودم که چرت بزنم همش با خدا درونم عشق بازی می کردم که یهو الهامی بهم شد که برم کلیپ پیشواز برنامه کودک شبکه دو در دهه 70 را دانلود کنم و تو اینستاگرامم پست کنم و زیرش این کامنت را بنویسم و اینجا هم با شما به اشتراک بگذارم :
یادش بخیر، لحظه لحظه این کلیپ خیلی حرفا برای گفتن به من دارد، گویی که اون پسرک که دنبال پروانست من هستم و اون پروانه هدایت و الهاماتی است که منو راهنمایی میکنه تا به رویاهام برسم و اینها دشت زیبا، آسمان آبی، اسب بالدار سفید، دیو پلید(ذهن خرابکار، نجوای درون، شیطان، اهریمن یا هر اسمی روش بذارین) را باید رد کنم به آنها اهمیت ندم وابسته نباشم و فقط دنبال پروانه هدایتگرم باشم و در پایان رسیدن به خونه امن خودمون و غرق شدن در آرامش و تماشای زندگیمون از صفحه تلویزیون که لحظه لحظه زندگیمون رو نشون میده، البته تلویزیونی که تو ذهن منه چند بعدیه و این حرف منو اونایی که باید بفهمن می فهمن و بقیه شاید نگیرن که منظورم چی بوده و هست!!!
امروز دوست دارم بی نظیر ترین روز زندگی ام را خلق کنم
ساعت 18:18
دوستان باز هم قانون جواب داد ، امروز نجوای درون ام میخواست اذیتم کنه ، از تضاد های کوچولو می خواست کوه بسازه که متوجه اش شدم و مچش را گرفتم و تو اون تایم مغازه نرفتم چون تضاد در مورد مغازه بود و بجاش بچه هامو گرفتم و رفتیم پارک و بستنی خوردیم و شاد بودیم و بعد کلی احساس خوب برگشتیم و به سمت مغازه حرکت کردم و وقتی رسیدم مغازه با جمعیت زیادی جلو مغازه ام روبرو شدم و همونجا بود نجوای درون دست بکار شد و گفت میبینی جلو مغازه
دعوا شده، و منم گفتم نه خیره و رفتم تو مغازه و با سیل انبوهی از مشتری برخورد کردم که تقاضای تعمیر دوچرخه شان را داشتند و شاگردام انقدر سرشون شلوغ بود منم مجبور شدم کنارشون کار کنم و اینقدر انرژی گرفتم که نگو و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که مرا خالق زندگی آفرید