روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 68

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    روز اول

    فکر میکنم خیلی از این حرفها رو خیلی شنیدم ولی هیچوقت اینطوری به جانم ننشسته بوده. یا شاید زمان هدایت نرسیده بوده یا شاید من غافل بودم

    حس میکنم قبلا بال پرواز داشتم و آزاد و رها حسهای خوبی رو تجربه کرده ام اما نمیدونم کِی، کجا و چطور بالهام رو بستم یا اجازه دادم ببندنشون و دیگه کمتر پرواز کردم.

    الان احساس میکنم که حس پرواز برام آشناست وقتی ته دلم با این حس های توحیدی قلقلک میاد و یادم میاد که من قبلا تجربه اش کرده ام، قبلا باهاش زندگی کرده ام و قبلا باهاش پرواز و باهاش عشق کرده ام.

    باز میخوامش

    باز میخوام که تسلیم باشم

    و باز میخوام که در نور باشم

    به امید خودش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا رضایی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    سلام به استاد ارجمندم و خانم شایسته عزیز وتمام دوستان هم فرکانسیم که این مطالب رو میخونن، یادداشت روز دوم رو میخوام بذارم اول اینکه مطلب روز دوم بسیار بنیادی هست که با اومدن ناخواسته با فکر زیاد رو مطلب نمیشه حق خودمون رو بگیریم یا اون ناخواسته رو هل بدیم از زندگیمون بیرون و با این کار ناخواسته های بیشتری از اون جنس وارد زندگی میشه فقط با تمرکز رو خواسته ها و اعاقاد به این قوانین و الهامات که به خودمون و دیگران شده راه ورود زیبایی ها رو به زندگیمون باز کنیم الهاماتی که در قران در سخنان بزرگان امده و اساتیدی که همیشه روشنگر ما بوده و هستند،مثلا ان مع العسر یسری ،الخیر فی ما وقع و،،،، تمام لحظات زندگیمون رو با بصیرت و اگاهی باید طی کنیم لحظه ای غفلت تو مسیر ما رو فرسنگ ها به عقب میکشونه ما شدیم مثل کوهنوردی که داریم قلههای موفقیت رو طی میکنیم با یک قدم اشتباه و قدم ناصحیح در معرض خطر بیشتریم شاید تا حد افتادن ما اون زمین مسطح و جاده ای که مسیر همه روزمون بود رو طی کردیم و دیگه برامون لذتی نداشت اومدیم که تو اوج بودن رو تجربه کنیم پس بیشتر باید رو فرکانس ها و نفسمون دقت داشته باشیم برای همه دوستان ارزوی موفقیت و رسیدن به اوج موفقیت رو دارم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3179 روز

    سلام به همگی دوستان و عیدتون مبارک؛

    امروز، روز ۳۰ام سفره. موضوع فایل امروز در مورد «آپدیت ۳ برای دوره روانشناسی ثروت» هست. متاسفانه من این محصول رو ندارم تا ذهنم رو با آموزه هاش بمباران کنم. ولی همه اش سعی می کنم از طریق فایل های رایگان استاد در مورد ثروت، برای خودم باورسازی کنم. استاد تو این فایل در مورد یکی از آشناهاشون توضیح دادن که علی رغم تلاش فیزیکی زیاد، دست به طلا می زد خاکستر میشد. یعنی یک فردی که باورهای مالی اش به شدت مشکل داره و با وجود اینکه تلاش هم می کنه و اقدام عملی داره، باز هم به مدار ثروت وارد نمیشه. استاد تو این فایل، افراد رو به ۳ دسته تقسیم بندی کردند. یکی افرادی که در مدار ثروتن و روز به روز مدارشون میره بالاتر، یکی افرادی که صفرن و هر کاری می کنن باز روی صفر باقی می مونن که خود من هم فعلا در این دسته هستم. یکی هم افرادی که زیر صفرن و مدام بدهی پشت بدهی. من حدود ۵ سالی هست که با آموزه های استاد همراهم. ولی وضعیت مالی ام هیچ تغییری نکرده. اعتراف می کنم با اینکه استاد در فایل های رایگان و محصولاتشون بارها در مورد باورسازی توضیح دادند، من در مورد ایجاد باورهای ثروت ساز خیلی مشکل دارم. راستشو بخواین دلیل اینی هم که با این سفر ۴۰ روزه همراه شدم، به خاطر پی بردن به مشکلات باورهام و تغییر در زمینه مالی هست. نمی دونم چرا هر چی تلاش می کنم، حتی نشانه ای رو از تغییر وضعیت مالی ام تو زندگی نمی بینم. خودم باور عدم احساس لیاقت رو در درونم کشف کردم و یک سری باورهای ثروت ساز رو با صدای خودم ضبط کردم و هر شب قبل از خواب گوش میدم. ولی نمی دونم چرا اینقدر فرآیند تغییر من در این مورد کُنده. راستش در حال حاضر و تو این سال جدید، کسب ثروت مهم ترین دغدغه و مسئله ذهنی من هست. هیچ اصراری هم به دور زدن قانون ندارم و قانون تکامل رو باور دارم و دوست دارم یواش یواش و پله پله این مدارهای مالی رو طی کنم. ولی با وجود اینکه توانایی های زیادی رو در وجود خودم کشف کردم، کماکان درآمدم صفره و همه اش حسرت چیزهای زیادی رو که دلم می خواد بخرم ولی نمی تونم، می خورم. واقعا نمی دونم تا کِی باید روی خودم کار کنم تا حتی کوچکترین نشانه ای از تغییر وضعیت مالی ام ببینم.

    اگه من همه اش آرزوی ثروت دارم و هیچ نشانه خاصی در زندگی نمی بینم، پیداست هنوز خودم رو درست نشناختم. هنوز باورهام و چگونگی تغییر اونها رو نمی دونم. دلم می خواد تو سال جدید واقعا باورهای مالی ام رو درست کنم… دیگه خسته شدم. شما چه پیشنهادی برای من دارید دوستان؟

    در ضمن، اصلا دلم نمی خواست تو ردپای امروز از سفر و تو اولین روز عید سال ۹۸، پیام منفی بگذارم. فقط قصدم خودکاویه و اینکه با وجود اینکه سال هاست خودشناسی می کنم، چرا این مسئله مالی رو هنوز نتوستم حلش کنم؟!

    دلم می خواد از مدار ماهی ۵۰۰ هزار تومنم که شده شروع کنم و یواش یواش برم بالاتر… ولی نمی دونم چرا مدت هاست تو صفر موندم!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3179 روز

    سلام به همگی همسفرای خوبم؛

    امروز، روز ۲۹ام سفر منه. موضوع فایل امروز در مورد «گزارش استاد عباسمنش در مورد دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها» هست. من این محصول رو تهیه کردم. توضیحات خانم شایسته عزیز بیشتر حول جلسه ۹ و ۱۰ این دوره هست. دو جلسه ای که مفهوم دعا و تقدیر و خدا رو به زیبایی برامون جا میندازه. این دوره بسیار خوب و تاثیرگذاره. ولی من نتیجه قابل لمسی ازش نگرفتم تا حالا. اوایل فکر می کردم شاید دوره ایراد داشته باشه که من نتیجه قابل مشاهده ای ازش نمی گیرم (البته نتیجه درونی و آگاهی و آرامش درونی گرفتم ازش). بعد متوجه شدم که ذهن منطقی من خیلی قویه که اجازه نمیده این آگاهی ها به ناخودآگاه و عمق وجودم رخنه کنه. خیلی از این بابت متاسفم و همه اش سعی می کنم دریچه ذهنم رو برای پذیرش این آگاهی ها کاملا باز بگذارم، ولی به هرحال می دونم که راه ذهنی سختی رو در پیش دارم. واقعا ما اگر همه کارهامون رو با قلبمون پیش ببریم، نتایج خیلی سریعتر و راحتتر و با لذت به زندگی مون وارد میشه. دیروز یه کتابی می خوندم به اسم «Blink» از آقای مالکوم گلدوِل که موضوعش همین مورد بود. می گفت بسیاری از تصمیم ها نیازی به تحلیل بیش از حد مغزی نداره و با تصمیم گیری آنی و شهودی یا به قول کتاب، Snap judgement، قابل انجامه و اتفاقا نتیجه بهتری هم داره. یعنی برای پذیرش خیلی چیزا باید تحلیل های سنگین علمی و مغزی رو کنار گذاشت و با شهود، ناخودآگاه یا قلب تصمیم گرفت. این همون چیزیه که استاد تعبیر هماهنگی میان ذهن و روح رو بهش نسبت میدن. واقعا روح ما همه چیز رو می دونه و نیازی به آموختن نداره. تنها کار ما یادآوری هست. این یادآوری مدام باید صورت بگیره، چون کلمه انسان از ریشه نسیان میاد که به معنی فراموشی هست. بله…انسان یه موجود فراموشکاره. این موضوع در قرآن هم بارها خاطرنشان شده. یکی دوماهی میشه که من مجددا دوره راهنمای عملی رو شروع کردم به گوش دادن و کار کردن. تا جلسه ۱۰ام رو بارها و بارها گوش دادم. الان جلسه ۱۱ و ۱۲ مونده. ولی با خوندن این برگ سفر از خانم شایسته، تصمیم گرفتم دوباره برم جلسات ۹ و ۱۰ رو گوش بدم. امیدوارم بتونم ذهن منطقی ام رو که متاثر از آموزه های نسل اندر نسل خانواده و جامعه بوده، خاموش کنم و با لذت آموزش های ناب و حقیقی این ۲ جلسه رو گوش کنم و با گوش جان بپذیرمش. همچنین امیدوارم سال جدید برای من و برای همه شما عزیزان، سال موفقیت های عینی و قابل مشاهده باشه و لحظه به لحظه پر از خیر و برکت و ثروت و آرامش و شادی باشه.

    راستی، عیدتون هم مبارک… هم تولد مولا علی (ع) و هم عید نوروز.

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3179 روز

    سلام به همگی دوستان خوبم؛

    امروز، روز ۲۸ام سفره. موضوع فایل امروز، «کمبور را باور نکن، حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تایید کرد!» هستش. من از وقتی که باورهام رو با همراهی این سایت شناسایی کردم، متوجه شدم که باور «عدم احساس لیاقت» پاشنه آشیل من هست، اما هیچ وقت با باور فراوانی مشکلی نداشتم. یعنی همیشه به فراوانی اعتقاد داشتم و هر موقع در مورد این باور صحبت می شد، احساسم خوب می شد. اما خانم شایسته عزیز در توضیحاتِ موضوعِ امروز سفر، نوشتند که «محال است که به فراوانی باور داشته باشی اما آن را در زندگی ات نبینی» و «محال است که به فراوانی باور داشته باشی، اما همزمان نگران از دست رفتن فرصت ها و نعمت ها هم باشی»!

    این ۲ تا جمله واقعا من رو تکون داد…چون فکر می کردم که عمیقا به قانون فراوانی باور دارم. ولی با خوندن این جمله ها و وضعیت الان زندگی ام، متوجه شدم که نه… هنوز خیلی کارا دارم، هنوز خیلی فاصله دارم با اصلاح باورهام!

    خانم شایسته در یک جای متنشون سوال کردن که «چرا نمی توانی با وجود این همه نشانه واضح، فراوانی جهان را باور کنی؟». البته خودشون هم جواب این سوال رو دادن که: «چون نتوانسته ایم به اصل و اساس جهان که خوشبختی و فراوانی است اعتماد کنیم.»

    اما من یه جواب دیگه برای این سوال دارم… یا شاید جوابم از نگاه با زاویه ای دیگه به این سوال باشه:

    من معتقدم که خیلی از ماها واقعا به کمبود جهان باور داریم، چون استفان هاوکینگ یا ایلان ماسک اونو تایید کرده. چون استفان هاوکینگ که نماد علم در بالاترین سطحش هست، اونو تایید کرده. چون ایلان ماسک که نابغه تکنولوژی و داعیه تغییر جهان هست، اونو تایید کرده و قص علی هذا…

    همه ما می دونیم که علم و همچنین تکنولوژی که میوه ی علم هست، زندگی انسانها رو بسیار تغییر داده و بهتر و باکفیت تر و ساده تر کرده. همین موضوع سبب شده که ما برای علم اعتبار زیادی قائل باشیم. ما به علمی که نتیجه آزمایش، تجربه و تفکر انسانها هست عمیقا باور داریم ولی به کلام خدا که تنها نیروی قدرتمند جهان هست، باور نداریم. البته تردیدی نیست که علم دستآوردهای زیادی برای زندگی بشر داشته، ولی باید اذعان کنیم که نقص های جانبی هم در دیدگاه های علمی وجود داشته و داره که باعث گرفتاری های موجود شده. باید اذعان کنیم که بی نقص ترین دیدگاه نسبت به جهان و زندگی انسان ها، دیدگاه خداوند هست. همون دیدگاهی که در وجود ما انسانها هم ذره ای از اون به ودیعه گذاشته شده تا زندگی مون رو اون طور که می خوایم خلق کنیم.

    در واقع همین اعتبار بی چون و چرا دادن به علم و دانشمندان هست که باعث میشه دیدگاه های اشتباه و ناقص اونها رو هم مثل وحی منزل بپذیریم و دچار نگرانی بشیم.

    درسته که ما اعضای خانواده عباسمنش داریم تلاش می کنیم ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم و فقط چیزهای امیدوارکننده و مثبت و مطابق با خواسته هامون رو بشنویم، ولی به هرحال قدرت تبلیغات و پروپاگاندا رو که از بچگی از سوی خانواده و جامعه و رسانه ها به ما القا شده و همچنین تاثیر نامرئی اونها در نسل بشر هم نمیشه انکار کرد!

    یه مثال ساده و روزمره بزنم:

    نتیجه تحقیقات علمی در زمینه بازاریابی و فروش نشون میده که وقتی افراد دارن یه چیزی رو خریداری می کنن، اون قسمت از مغزشون تحریک میشه که موقع احساس درد دارن. یعنی خرج کردن پول همون احساس درد رو برای خیلی از ماها تداعی می کنه. مثلا وقتی می خوایم یه کیلو میوه بخریم یا یه لباس خوب بخریم، اول از همه به قیمتش توجه می کنیم و وقتی کارت بانکی مون رو میدیم به فروشنده و پول از حسابمون کم میشه، احساس کمبود میاد سراغمون.

    یا وقتی شغلمون رو از دست می دیم، همین احساس کمبود و عدم فراوانی میاد سراغمون. مدام تو رسانه ها شنیدیم آب کمه، صرفه جویی کنید. در مصرف برق صرفه جویی کنید – البته ما باید از نعمت های زندگی مون استفاده درست کنیم و الکی اونها رو هدر ندیم- ولی همین دست جمله ها، باور کمبود رو در لایه های زیرین ذهنمون نهادینه کرده. چون به توصیه های تلویزیون و رادیو و سخنرانان برجسته در این رسانه ها، اعتبار بی چون و چرا دادیم.

    لُب مطلبم اینه که برای تقویت باور فراوانی باید به قرآن رجوع کنیم و کلام خدا رو هضم و باور کنیم و ورودی هامون رو به شدت کنترل کنیم… مخصوصا الان که همه از قیمت دلار و آجیل و پسته و پرتقال عید می نالند!

    حتی منی که فکر می کردم تو زمینه باور فراوانی مشکلی ندارم، دیدم نَعععع… این باور ریشه ای تر از این حرفاست. چون طبق فرمایش «محال است که به فراوانی باور داشته باشی اما آن را در زندگی ات نبینی» از خانم شایسته، اگر عمیقا اعتقاد داشتم، مصداق اون رو در زندگی ام بیشتر می دیدم. در حالیکه همین الان وقتی کارت بانکی ام رو می کشم، کمی احساس کمبود بهم دست میده و هزینه هام رو هم یادداشت می کنم.

    راستی به نظر شما، ثبت هزینه ها کار درستیه یا با باور فراوانی مغایرت داره؟

    پ.ن: در ضمن، از استاد و خانم شایسته و خانم فرهادی هم خیلی تشکر می کنم که یکی از برگ های سفرنامه من رو داخل دفترچه ی کانال تلگرام عباسمنش گذاشتند… با دیدنش عمیقا خوشحال شدم:)

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    کورش Kourosh گفته:
    مدت عضویت: 2629 روز

    استاد عباس منش به نکته خیلی مهمی در دقیقه دهم اشاره کرد. اکثر ما بعنوان یک کارمند، ساعت ها برای رفتن به محل کار مون و ماندن در ترافیک وقت میذاریم، ولی حاضر نیستم حتی ده دقیقه روی تغییر باورهای محدود کننده مون، وقت بذاریم و ترمز های ذهنی مونُ برداریم و سطل دریافت باران نعمت مان را بزرگتر کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3179 روز

    سلام به همه همسفرای خوبم؛

    امروز، روز ۲۷ام سفره. موضوع فایل امروز در مورد «قانون اصلی کائنات» هست. واقعا خانم شایسته چقدر زیبا و خالصانه در مورد این فایل نوشتند. این نوشته ها که نسبتا هم طولانی بود، نشان از درک عمیق و نتیجه گرفتن خانم شایسته از این قانون هست که از ما هم دعوت می کنن که قانون رو درست درک کنیم و ازش استفاده کنیم.

    و اما… نکاتی که استاد در این فایل توضیح دادند:

    همه اتفاقات زندگی ما ناشی از فرکانس هایی است که در هر لحظه – دقت کنید، هر لحظه- به جهان هستی ارسال می کنیم و جهان میاد این فرکانس ها رو ترجمه و تفسیر می کنه و اتفاقات همسنگ با این فرکانس ها رو برای ما به وجود میاره. حالا برای اینکه خروجی مغزمون که فرکانس ها هستند، اتفاقات خوب و خواسته هامون رو برای ما رقم بزنند، باید ورودی های مغزمون رو آگاهانه کنترل کنیم. دوستان، مغز ما در هر لحظه دوست داره که حالت موجود خودش رو حفظ کنه و زیاد کار نکنه (تو فیزیک بهش میگن اینرسی). اگر ما آگاهانه ازش کار بکشیم که فقط به نکات مثبت توجه کنه و گفتگوهای ذهنی مون در مورد چیزهای مثبت باشه، خود به خود فرکانس های مثبت رو در لحظه به جهان ارسال می کنیم و بعد از اون نتایج خوب و عالی وارد زندگی مون میشه. برای کسی که ذهن پراکنده و کنترل نشده ای داره، اثبات این قانون یه کمی سخته… از جمله خودم!

    ولی خوبیش اینه که ارسال این فرکانس ها در لحظه انجام می گیره و گذشته ما – هر چقدر بد- تاثیری در آینده ما نداره. این خیلی نکته خوبیه که فرکانس های ما در هر لحظه می تونه کنترل بشه. اما معیار محک زدن فرکانس های ارسالی ما در هر لحظه، احساس درونی ماست. یعنی اگر در هر لحظه احساس خوبی داشته باشیم، می تونیم مطمئن باشیم که داریم فرکانس خوب به کائنات ارسال می کنیم. واقعا به قول استاد، انجام این کار خیلی راحت تر از کار فیزیکی هست. یعنی تنها کار ما کنترل ذهن میشه و عمل به این قانون اصلی. بعد از اون اتفاقات خوب خود به خود وارد زندگی ما میشه و نیازی نیست زیاد تلاش فیزیکی بکنیم. هر چی بیشتر این قانون رو برای خودمون مرور کنیم، بهتره. ضمن اینکه حداقل روزی ۲-۳ ساعت بودن با سایت استاد عباسمنش و اعضای این خانواده، در واقع همون کنترل ذهن، خودشناسی و توجه به نکات مثبت هست و می تونه نتایج خارق العاده ای رو برای ما رقم بزنه.

    امیدوارم کانون توجه مون رو همه اش به نکات مثبت زندگی معطوف کنیم تا گفتگوهای ذهنی مون هم همه اش مثبت باشه و نتایج عالی برای ما ایجاد کنه.

    موید باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فاطمه اقدم گفته:
    مدت عضویت: 3783 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گلم من حدود 3 سالی مشه که با استاد و این قانون آشنا شدم .من همیشه از خدا میخواستم راه رسیدن به اونو برام نشون بده راه درست رو و اونم استاد عزیز برام فرستاد از وقتی به فایل های استاد گوش دادم خیلی اروم شدم وجودم و ذهنم به آرامش رسیده ولی بازم راضی نیستم میخوام تو این راه توحیدی قدمهای بزرگی بردارم و استادو الگوی خودم قرار دادم برای همین تصمیم گرفتم تو این سفرنامه توحیدی باشم و هر روز یک معجزه تو زندگیمو براتون بنویسم.خیلی سپاسگذارم استاد گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    بهاره گفته:
    مدت عضویت: 3179 روز

    سلام به دوستان خوبم و استاد و خانم شایسته دوست داشتنی؛

    امروز، روز ۲۶ام سفر منه. موضوع مورد بحث، فایل «چه کسی مالک توست؟» هستش. با اینکه آگاهی های این فایل رو استاد مدام تو فایل های مختلف تکرار می کنن، باز هم شنیدنشون تازگی داره و آدم احساس می کنه که بار اوله که این آگاهی ها رو دریافت می کنه. به واقع، بین شنیدن و درک عمیق فرسنگ ها فاصله است…

    تو این فایل استاد در مورد توحید صحبت می کنن. در مورد اینکه «تمام اتفاقات زندگی ما بازتاب باورها و فرکانس های ماست» و خود ما هستیم که زندگی مون رو خلق می کنیم. مالک و صاحب اختیار حقیقی ما رب العالمین هست، نه مخلوقات خدا!

    استاد در مورد شرک صحبت می کنن که چه عواقب خطرناکی در دنیا و آخرت برای ما داره و احساس آرامش واقعی رو از ما سلب می کنه.

    دوستان به نظر من ماها اونقدر تو زندگی مون بر خلاف فرمایشات خدا عمل کردیم و فکر می کردیم داریم درست زندگی می کنیم که درک عمیق این آگاهی ها برامون سخته (حداقل برای من!).

    واقعا زندگی کردن بر پایه توحید خیلی ساده و طبیعیه. من نمی دونم که چرا ماها عادت کردیم لقمه رو از پشت سر بپیچونیم و بذاریم تو دهن مون؟!

    باورهای توحیدی خیلی آرامش بخش تر و مطمئن تر از باورهای شرک آلوده… ولی امان از دست عادت ها… امان از دست شیطان ذهن.

    هرچند معتقدم ما با نیروی ایمان می تونیم شیطان رو هم رام خودمون کنیم. فکر می کنم تو جلسه ۶ام جهان بینی توحیدی ۱، استاد در مورد اهمیت ندادن و خاموش کردن نجواهای شیطان ذهن صحبت کردن که خیلی آموزنده و ساده است.

    دوستانِ من، ما باید با جهاد اکبر به سراغ این عادت های شرک آلودمون بریم که از طرف خانواده و جامعه به ما القا شده و اونها رو طبیعی و نرمال می دونیم و همین نرمال دونستن اونها بزرگترین دامی هست که شیطان برای ما تدارک دیده.

    ربنا…اهدنا الصراط المستقیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهروز گفته:
      مدت عضویت: 2404 روز

      سلام همسفر عزیز

      عالی نوشتی و نکات زیبایی را بیان کردی ولی یه نکته را فراموش نباید کرد که:

      وقتی تغییر آغاز میشه و بقول شما زندگی بر پایه توحید روی ریل می افته و به آسانی در سراشیبی سعادت و خوشبختی قرار میگیریم که فقط و فقط یک تصمیم و یک حرکت انجام بشه:

      *اول تصمیم برای تغییر

      *دوم بخشیدن خودمان

      ملامت کردن و سرزنش بخاطر شرایط گذشته و حال باعث پایین ماندن سطح ارتعاشی میشه٫

      باید ابتدا یک عفو عمومی در خود اعلام کنیم و با گذشتی از جنس خداوند یکتا عذاب وجدان را کنار زده و با خودمان،خود خدایی مان آشتی کنیم٫

      با قلب

      با احساس

      با روح

      با تک تک سلول های بدنمان٫٫٫٫٫٫

      انوقت به آرامی نعمت های خداوند به سویمان گسیل می یابد و غرق در ایمان می شویم و ایمان یعنی همه چیز،یعنی سعادت،ثروت،سلامتی،عشقً٫٫٫٫٫

      بله«« ایمان»»

      ما آدم ها یک شبه ایمانمان را از دست نداده ایم که یک شبه بدست بیاوریم٫

      پس صبور باشیم و اینبار آجرهای دیوار ایمان را با دقت و حساسیت تمام روی هم بچینیم و با ملات مرغوب اعتماد به رب محکم و استوار بالا ببریم تا دیگر با نسیمی از جنس وسوسه شیطان فرو نریزد٫

      اما میدونی دوست من آجرهای این دیوار چی هستند؟؟؟؟؟؟

      باورها و اعمال توحیدی بهترین مصالح برای ساختن ایمان قوی هستند٫

      آری عمل،عمل،عمل

      به قول استاد عزیزم،ایمان بدون عمل حرف مفت است٫

      به نظر من بجای اینکه با سوال من نمیدونم چرا٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫باعث ایجاد تردید در ذهن خودت بشی،

      این عبارت را بکار ببر که راه مستقیم بهترین راه هست

      ?????????????

      با آرزوی زندگی زیبای توحیدی برای شما

      در پناه رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        بهاره گفته:
        مدت عضویت: 3179 روز

        سلام بر شما آقا بهروز گرامی و سپاس از لطفی که به بنده داشتید.

        واقعا صحبت هاتون رو باید با آب طلا نوشت. دقیقا نقطه ضعف بزرگ من، احساس عدم لیاقت و عذاب وجدان هست. همه اش با خودم میگم اگه در گذشته بیشتر کار می کردم، اینجوری میشد… اونجوری میشد…

        هنوز نتونستم خودم رو عمیقا ببخشم. من در طول روز زیاد می خوابم و همین خواب زیاد، باعث میشه هر روز خودم رو سرزنش کنم که چرا اینقدر زیاد می خوابم و به کارهام نمی رسم و … که می دونم این سرزنش ها، سم مُهلکیه.

        توصیه های شما رو save و آویزه گوشم می کنم تا این احساس گناه رو از وجودم ریشه کن کنم.

        مجددا ممنونم از شما و امیدوارم موفق باشید و به آرزوهای قشنگتون برسید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: