روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 75

4447 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    خدایا شکرت بخاطر همین لحظه

    با سلام به همسفرهای عزیز امروز بیست و چهارمین روز از سفرم است و میخواستم تجربه ی خودم را بنویسم چند سال پیش که کنکور ارشد میخواستم بدم در رشته ی غیر متجانس یعنی لیسانس بازرگانی داشم میخواستم ارشد علوم سلولی شرکت کنم در صورتی که این دو رشته هیچ ربطی به هم نداشت ولی من به خودم باور داشتم و رفتم در یک موسسه در چند تا از کلاسها شرکت کردم و با اساتید انجا مشورت کردم و گفتند باید از کتابهای دبیرستان شروع کنی و چون پذیرش این رشته کم است بعید میدانیم قبول شوید چون افرادی که از لیسانس مرتبط شرکت کردند قبول نشده اند ولی شانس خودت را امتحان کن و من که به خودم باور داشتم و از خداوند خواستم هدایتم کنه با یکسری از فیلم های ویدئویی آشنا شدم که صفر تا صد چند تا از درسهای اصلی را بیان میکرد و من هم با دیدن آنها و زدن تستها باکمک خدا هم دانشگاه سراسری قبول شدم و هم دانشگاه آزاد و همه تعجب کردند یکی از دوستام که لیسانس زیست شناسی داشت و من سوالاتم را از او میکردم در این رشته قبول نشد میخواستم بگم به حرفهای دیگران نباید زیاد توجه کنیم آنها از باورهاشون با ما صحبت میکنند خدایا شکرت با تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته ی گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    عارف آرا گفته:
    مدت عضویت: 3290 روز

    سلام خسته نباشید به همه دوستان گلم و استاد عزیز

    من چند روزی بود که فکر میکردم چطور میتونم باورها و آگاهی هایی رو که قبلا آموختم تقویت کنم و چند مدتی هم که بود درست روی باورهایم کار نمیکردم و این کار نکردن روی باورهایم من رو اذیت میکرد و همش توی این فکر بودم که چطور این کار رو انجام بدم و باورهام رو قویتر کنم و آگاهی هام رو بهتر که امروز صبح یک چیزی درونم گفت که برم توی سایت و یک چیزی به نام سفرنامه هست اون رو جستجو کن که با انجام این کار رسیدم به این فایل و در ابتدای گوش دادن این فایل که بزرگ شدن ظرف رو گفتین با اینکه این جمله رو توی فایل ها هزاران بار شنیده بودم تازه الان فهمیدم که بزرگ شدن ظرف یعنی چی و همون ندای درونم این مثال رو برام زد که تا چند سال پیش وقتی که اتفاق بدی می افتاد برام اطرافیان من این جمله رو به من میگفتن که این حتما یک حکمتی داره و بعدا میفهمی که حکمتش چی بوده برات و میفهمی که این اتفاق به ظاهر بد برات خوب بوده و یک حکمت خوب داشته و من همیشه بعد از افتادن هر اتفاقی که اون لحظه فکر میکردم برام بد هست به خاطر این جمله به دنبال حکمتش بودم و همیشه بعد چند مدت حکمت آن را درک میکردم و میفهمیدم که چرا خوب بوده و الان که این فایل رو گوش میدادم درک کردم که اون حکمتی آن زمان میگفتم دقیقا همین بزرگ شدن ظرف وجود من است که درک من رو بیشتر میکنه یعنی حکمت همین بزرگ شدن ظرف ماست که در طول زمان باعث میشه که بفهمیم و درک کنیم یه حسی به من گفت که بیام این مطلب رو الان اینجا بنویسم الان نمیدونم چرا ولی مطمنم که بعدن حکمت نوشتن این مطلب رو درک میکنم ممنون از شما که وقت گذاشتین و خوندین و ممنون از استاد گرامی و ممنونم از خداوند به خاطر وجود این سایت و استاد و به خاطر همه ی داشته هایم

    هرکجا هستین شاد و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2675 روز

    سلام به دوستان گرامی، میخواهم آگاهی هایی که از این فایل درک کردم را با شما به اشتراک بگذارم:

    تکامل فرکانسی به این معناست که ما نمیتوانیم آگاهی همه ی جهان را دریافت کنیم و ما به اندازه ظرفمان آگاهی ها را دریافت میکنیم و هرچقدر ظرفمون بزرگتر شود میتوانیم آگاهی بیشتری دریافت کنیم بنابراین اگر با ظرف کوچکی آگاهی را دریافت کردیم «به اندازه» آن ظرف آگاهی را درک کرده ایم بنابراین وقتی ظرفمان بزرگ شود و همان آگاهی را به ما بدهند ما دریافت بیشتری از آن آگاهی میکنیم با اینکه آن آگاهی یکی هست و تفاوتی نکرده.

    کار ما این است که این مسیر و سفر را ادامه بدهیم، مانعی که منجر میشود این مسیر را ادامه ندهیم این نوع تفکر است که:

    – من آن فایل را فهمیدم

    – من آن دوره را استفاده کردم

    – من میدانم در فایل ها چه گفته شده است و دیگر نیازی نیست به آنها گوش کنم

    این مانع مانند این است که بگوییم من دیگر به غذا نیازی ندارم، من آب خوردم دیگر نیازی به آب ندارم که اگر چنین نگاهی داشته باشیم قطعا گرسنگی و تشنگی گریبانمان را میگیرد چون ما همیشه نیاز به آب و غذا داریم تا زنده بمانیم. تا سلول های بدنمان رشد کند. تا شاداب بمانیم. تا انرژی داشته باشیم. تا بتوانیم زندگی کنیم! بدن ما نیز حکم همان ظرف است که ورودی هایی که به آن میدهیم را استفاده میکند و خودش را با آن رشد میدهد و آماده میشود تا مواد بیشتری را دریافت کند تا بهبود و رشد بیشتری در خودش ایجاد کند. ضمن اینکه باید مراقب ورودی ای که به آن میدهیم باشیم و موادی را بدهیم که منجر به رشد و پیشرفتش میشود بایستی این مسیر را ادامه دهیم تا جسممان هر روز رشد و پیشرفت بیشتری پیدا کند و آماده دریافت موهبت های بیشتری شود و این روند به صورت همیشگی ادامه دارد.

    خود من بارها شده وقتی فایلی که قبلا گوش داده بودم را دوباره شنیدم انگار تا به حال کل آن فایل را نشنیده بودم و این به خاطر این است که من به اندازه ظرفم آگاهی را برداشت کردم و عمل کردم و نتایجی پدید آمد و ظرفم بزرگ تر شد و همان آگاهی را دوباره شنیدم و مقدار بیشتری دریافت کردم و با عمل کردن به آن و پدید آمدن نتایج و بزرگ تر شدن ظرفم و ادامه دادن مسیر باز هم اگر همین آگاهی را دریافت کنم به دلیل رشد ظرفم درک بیشتری نسبت به قانون پیدا میکنم و عملم بهتر شده و نتایجم بیشتر میشود و این روند مثبت ادامه خواهد داشت.

    بنابراین تفاوت است میان شنیدن و درک کردن

    تفاوت است میان شنیدن و عمل کردن و ما بایستی این مسیر را ادامه بدهیم.

    رمز ادامه دادن مسیر هم متعهد کردن خودمان به درک قوانین خداوند و عمل کردن بهشون هست، موضوعی که پاشنه آشیل من هست و روش کار میکنم با استفاده از فایل زبان و باور (تغییر باورها به روش استاد عباس منش)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علی رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    سلام

    امروز اولین روز سفرنامه منه

    من تو زندیگم ی،جاهایی اعتماد،ب نفس پایینی داشتم و همیشه فک میکردم ظاهرم مشکلی داری و یا به خاطر شرایط،مالی ضعیفم اعتماد ب نفس پایینی داشتم،با مواجه شدن با تضادها زود خودمو میباختم و زود ناراحت میشدم و اکثرا مواقع احساس بدی داشتم ازروزی که دارم رو باورام کار میکنم با اینکه شرایط مالیم بدتر شده ولی حس خوشحالی در وجودم هست و یقین دارم اگر خدا من را شایسته هدایت نمیدانست در این سایت کامنت نمی ذاشتم میدانم این مشکلات به زودی حل می شوند و من به همه ارزوهام میرسم چون در مسیر ارزوهام قدم برمیدارم.

    چیزهایی ک من از روز اول سفرنامه یاد گرفتم

    کسیو سرزنش نکنم و افرادی ک منو سرکوب و سرزنشش کردن ببخشم

    هیچ انسانی نمی تواند سرنوشت کسی را عوض کند و من نمی توانم ب کسی ظلم و یا کمک کنم.

    احساس خوب =اتفاق خوب

    درمدار درست بودن=هدایت شده

    اصلی ترین قسمت اعتماد به نفس =احساس خودارزشی

    عامل نداشتن اعتماد به نفس=احساس گناه،عذاب وجدان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نظری گفته:
    مدت عضویت: 3136 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه ی دوستان عزیزم ٫

    مدت زیادی از این ایده ایه که خانم شایسته گل گذاشتن روی سایت میگذره ٫

    اما من امروز با تمام وجود تصمیم دوباره فایلای استاد گوش بدم ٫ و تصمیم گرفتم از اینجا شروع کنم

    به قول خانم شایسته عزیز این یک تعهد غیر قابل مذاکره است و امروز تعهد میدم به خودم و به خدای خودم که با تمام وجود این سفر رو شروع کنم ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3271 روز

    اول از همه یک مقایسه ای داشته باشم بین من الانم و قبلیم و این سوال رو از خودم میپرسم که آیا توی این مدت پیشرفتی داشتی؟

    دستاوردی داشتی؟

    آری اینطور می توانم ذهنم را آرام کنم. در کل پیشرفت داشتم از همه لحاظ اما این پیشرفت برایم راضی کننده نیست.

    و می خواهم خیلی بیشتر از اینها پیشرفت کنم اینها که چیزی نیستند همه می توانند اینقدر پیشرفت کنند.

    می خواهم خیلی بیشتر پیشرفت کنم می خواهم به درآمد 5 تومنی برسم.

    مشکلی که هست اینه که من الان درآمدی ندارم و باید از عدد های پایین تر شروع کنم اما خیلی برام مسخره و کم هستند.

    این بار ششم است که دوباره سفرنامه را آغاز می کنم اما این بار با تعهدی بیشتر خواسته ی بیشتر.

    از خدا می خواهم نشانه ای برای ادامه این سفرنامه به من نشان بدهد. و از هر خیری که بهم برسه فقیرم.

    آری درکل که نگاه می کنم می بینم این توحید است که در نهایت مارا رشد می دهد تا به خوشبختی برسیم.

    اینبار سفرنامه را با تعهد و خواسته بسیار قوی تری شروع می کنم. و انتظار دارم نتیجه بگیرم انتظار دارم که خدا خودش را قوی تر از قبل نشان دهد و من ببینم.

    می خواهم از اعجاز قوی تر این نیرو استفاده کنم. می خواهم استقلال داشته باشم. سبک زندگی ام را باز سازی کنم.

    موضوعی که ذهنم را مشغول کرده این است که چرا افراد زیادی خواسته های مرا دارند اما حتی به آن نیاز و استفاده نمی کنند.

    و من که اینقدر شدید آنهارا نیاز دارم تا استفاده کنم ندارم.

    مثلا همه ماشین خوب دارند اما نه رانندگی بلدند و نه سلیقه دارند و نه انظباط دارند و نه از نظر فنی سر در می آورند.

    یا اینکه لپ تاپ خوبی دارند اما فقط می توانند با آن سرچ کنند یا فیلمی ببیند یا آهنگی گوش کنند.

    من فکر می کنم که این ها اصلا عامل نیستند و تنها بازگشت به اصل خویش هدف است.

    دارم مسیرم را اصلاح میکنم دارم . از خدا می خواهم مرا هدایت کند و مرا از مسیر نادرست به مسیر درست هدایت کند

    همان مسیری که به آنها نعمت دادی و نه اینکه بر آنان غضب کرده ای و به خودشان ظلم کرده اند.

    ای کاش روز های این سفرنامه هنوز ادامه داشتند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهرا آبیاری گفته:
    مدت عضویت: 2920 روز

    سلام به مریم شایسته عزیز وهمه دوستای خوبم

    من امروز اولین روزی است که سفر نامه را شروع کردم ونظرات دوستان را خوندم وهم مقاله خانم شایسته از همه اش لذت بردم واز نکات وتمرینهای خوبی که دوستان نوشته بودن نت برداری کردم که شروع کنم به تمرین برای ساختن اعتماد به نفس قوی تر

    من از چیزی که هستم رضایت دارم فقط چیزی که باید بیشتر روش کار کنم درخواست کردن از دیگران است کلا آدمی هستم که دوست ندارم از کسی درخواست کنم دوست دارم خودم کارهام را انجام بدم بعضی اوقات خجالت میکشم وبعضی اوقات هم غرورم اجازه نمیده این کار را بکنم تصمیم گرفتم شروع کنم به تمرین درخواست از دیگران که برام کاری را انجام بدن ودومین چیزی که باید روش کار کنم به سبک خودم زندگی کنم وجوری که لذت ببرم از زندگیم وبرام مهم نباشه بقیه دوست دارن یا نه چون الان آدم ملاحظه گری هستم که بعضی اوقات از حد میگذره وباعث میشه خودم اذیت بشم واین را دوست ندارم وتصمیم گرفتم تمرین کنم وبه سبک خودم زندگی کنم واول خودم ورضایتم در اولویت باشه.

    برای همه شما دوستای خوبم آرزوی بهترینها را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4031 روز

    با سلام به همسفرهای عزیز

    امروز دومین روز سفرم است و میخواهم هر روز تحول و تغییر رفتارهایم را بنویسم

    دیشب برادرم تماس گرفتند که فردا صبح حاضر شو بیایم دنبالت بریم خونه ی برادر دیگه ام حتی از من نظر نخواست که دوست داری بیای یا نه و خداحافظی کرد

    من هم اصلا دوست نداشتم تو جمع خانواده باشم

    و گفتم فردا چه بهانه ای بگیرم که نیام از طرفی هم نجواهای ذهنم می‌گفت اگر نروی ناراحت میشن من هم گفتم اگر برم که خودم ناراحت میشم خلاصه از خدا کمک گرفتم که خودت بگو که چی بگم

    فردا صبح که برادرم تماس گرفت گفت صبح نمیتونه بیاد و بعداز ظهر میاد واقعا با من مثل یه آدم بیکار رفتار میشه که هر وقت خودشون وقت داشته باشند با من تنظیم میکنن من هم خیلی محترمانه گفتم نمیتونم بیام خیلی خیلی کار دارم اگه دو سه روز پیش می‌گفتید بهتر بود چون من برای هر روزم برنامه ریزی دارم و از کارهام عقب می افتم و باورتون نمیشه بدون اینکه مثل سابق همش اصرار کنه گفتش باشه ما خودمون میرویم

    و من آنقدر خوشحال شدم و از خداوند تشکر کردم که حرفی زدم که نه دروغ بود و نه بی احترامی تغییر فقط به کمی شجاعت و توکل نیاز داره

    خدایا شکرت بخاطر همین لحظه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2289 روز

    سلام باعشق به استاد عزیزم و عزیز دل استاد وخانم شایسته وهمه دوستان خوب خانواده صمیمی من تازه شروع به فایل سفر نامه کردم و۲روز تصمیم گرفتم تا بیام بخونم سپاسگزارم از خداوند که من را هدایت کرد وافتخار می کنم که لایق بودم تا با این سایت واین خانواده با ارزش آشنا بشم واقعا کامنت بچه ها را می خوانم که چقدر می تواند تاثیر گذار باشه چه خدای داریم ما چقدر خوب چقدر بزرگ مهربون خیلی خوشحالم که وارد سفر نامه شدم وهر روز می خوانم تا بهتر انگیزه بگیرم وفایلهای استاد را هر روز گوش می کنم لذت می برم خدایا شکرت تشکر سپاس از استاد که دستی با ارزش از سمت خداوند وتشکر از عزیز دل استاد که ندیدیم برای ما هم عزیز وخانم شایسته عزیز که زحمت زیادی می کشید تا ما راهمان را بهتر پیدا کنیم آرزوی بهترینها را دارم از الله برای تک تک شما ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    کاظم گفته:
    مدت عضویت: 2327 روز

    سلام

    امروز (۲۷ خرداد ۹۸)* برای من، اولین روز از این سفرنامه است٫

    تعهد می دهم که در هر روز از این سفرنامه، بعد از خواندن متن آن روز، متن مربوط به فایل و شنیدن فایل؛ یک نکته، تصمیم، ایده ، راهکار یا برداشت در بخش نظرات فایل مربوط به همان روز بنویسم و ردپایی از خود برجای بگذارم٫

    *: این دیدگاه را ۲۷ ام نوشته ام اما ۲۸ ام ارسال کردم ٫٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: