روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 76
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزو خانم شایسته دوست داشتنی و همه دوستان عزیز که از کامنت های پر بارشان بهرمند شدم …..
من هم تجربه خودم را برای ساختن اعتماد به نفس در خودم بیان میکنم باشد که گره ای را باز کند……
من در گذشته انسان بسیار خجالتی با اعتماد به نفس بسیار پایین بودم به صورتی که حتی جمع ها و مهمانی خانوادگی هم برایم کابوس بود… ولی همین اهرم رنج سکوی پرتاب من به سوی خودسازی و حرکت در مسیر خودشناسی و خودسازی شد که در نهایت مرا به خداشناسی و قدرت بینهایت جهان و احساس هر لحظه ی لذت و شکر گزاری سوق داد… از این رو قدر دان و آن احساس نامطلوب گذشته ام هستم خدایا شکرت…
سالها کتابهای زیادی راجع به اعتماد به نفس ،درمان خجالت ، موفقیت فردی ،خودسازی ،تلقینات مثبت و…. خواندم تمریناتشان را بکار بردم تا حدی جلو رفتم… ولی بازم یه جای کار می لنگیددر جاهایی که توانمندی داشتم احساس خوبی داشتم اعتماد به نفس داشتم خود ابرازی می کردم .. هرجا بهترین بودم حال و روزم خوب بود ولی وای به اینکه در جایی یا مهارت یا کاری یا حتی ظاهر و لباس کسی از من برتر بود و یا از من سبقت می گرفت نجواهای ذهنی دوباره در من پا میگرفتند و احساس بی ارزشی در وجودم جولان می داد….من اعتماد به نفس ظاهری از موفقیتها و دستاوردهایم به عاریه گرفته بودم و از درون تهی…. در دام کمالگرایی منفی افتاده بودم که با کوچکترین اشتباه بارها خودم را به صلابه می کشیدم …. احساس ارزشمندی و اعتماد به نفسم فقط مختص به زمان و مکانی بود که می توانستم در اوج باشم …از آنجایی که به هر دستاورد و قله ای هم که می رسیدم بجای سپاسگزاری و لذت بردن دیگری را بر قله ای باشکوهتر می دیدم دوباره حقارت و حسادت وجودم را فرا می گرفت همیشه بین دو احساس غرور و اعتماد به نفس و حقارت و حسادت و سرزنش خودم در نوسان و تلاطم بودم و در نهایت از خودم برای رسیدن به قله ی شخصیت ایدعالم نا امید شدم…………….تا اینکه خداوند به زندگی ام وارد شد
با خدا آشنا شدم ؛ خداوند دستم را گرفت آرام شدم…. این جمله که من خلیفه و قائم مقام خدا روی زمین هستم یه جورایی مرا به اعتماد به نفس حقیقی رساند خیلی به من عزت نفس و اقتدار و زیبایی داد… قبلا وقتی در کنار کسی که از هر نظر چه ظاهری چه علمی چه مالی چه موقعیت اجتماعی قرار می گرفتم در درونم خودم را با او مقایسه و اگر پایین تر بودم خودم را تحقیر می کردم و اگر از من پایین تر بود در دلم احساس غرور و خودبرتر بینی می کردم… ولی وقتی خداوند دستم را گرفت هم خودم را تکه ای از وجود خدا و عزیز دل خدا می بینم و همه انسانهای دیگر… خدایا شکرت دیگر برای احساس خوب نیازی به برتری جویی و تقلا ندارم …. امروز خودم بدون پیش شرط ارزشمند می دانم و هم همه انسانهای پیرامونم با هر ظاهری و هر توانمندی و هر میزان دارایی .خدایاشکرت… امروز باهدایت خدا دیگر نه به خودم به دیده تحقیر نگاه می کنم نه به هیچ انسان و موجود دیگری خدایا شکرت…. هنوز هم گاهی وقتا بخاطر اشتباهات و شکست هایم سرخورده و حتی گاهی نا امید می شوم ولی خودم را خیلی سریعتر می بخشم همانطور که این روزا دیگران را هم سریعتر می بخشم و امکان اشتباه برای خودم و هر انسانی را می پذیرم خدایا شکرت… خدایا شکرت که می توانم خودم را به دستان قدرتمند تو بسپارم. …
این جملات تاکیدی است که برای خودم نوشتم و استفاده می کنم:
خداوند همیشه در کنار من است
خداوند بزرگتر از تمام سختیهای جهان است
خداوند خیلی بزرگتر از موانع جهان است
خداوند در کنار من است
خداوند می تواند ،من در کنار خداوند ،پس می توانم
خداوند بزرگتر از آن است پس من می توانم《آن:هر چیزی که در ذهن توبزرگ است》
خداوند بزرگتر از ضعفهای من است؛ پس من می توانم
خداوند بزرگتر از تنبلی و سستی است
من با وجود خدا؛ پس می توانم بر هر ضعفی غلبه کنم…
من می توانم
قدرت،دانش،بینش،و حکما خداوند بالاتر و برتر از همه گره های زمینی است…
من با وجود خداوند ؛پس می توانم
خداوند زیباترین معشوق و زیبنده ترین محبوب و مسجود است
الله اکبر خدابزرگتر از آن است پس من می توانم
الله اکبر خدا بزرگتر از آن است من با وجود خداوند می توانم
من به سوی کمال پیش می روم
من قائم مقام خدا روی زمینم؛ پس می توانم
الله اکبر خدابزرگتر از آن است
خداوند همیشه و در همه جا در کنار من است؛هوای مرا دارد، دستم را می گیرد و پشت من ایستاده است…
من با وجود خدا و در کنار او احساس قدرت می کنم
من جوری رفتار می کنم؛ من جوری عمل می کنم که خداوند به من مباهات کند ..
احساس ناامیدی،یاس،ترس ،ضعف و هرگونه کمبود دیگر با یاد خداوند برطرف می شود
من با وجود خداوند،پس می توانم
الله اکبر خدا بزرگتر از آن است. …
سلام امروز خیلی حس خوبی داشتم و یک خبر خیلی خوب دریافت کردم
گر چه ربطی به کارم و ترس هایم نداشت اما شادی دورنی ام را بیشتر و بیشتر کرد طوری که بعد از آن یک برخورد نا خواسته را که شاهدش بودم براحتی توانستم تبدیل به شادی بکنم و خیلی قوی به خودم گفتم این اون چیزی نیست که تو میخواهی و براحتی بعد از اون خواسته ام را ببان کردم و خودم را از فضای نا مطلوب دور کردم
سلام بر همراهان عزیز سفر آگاهی٫٫
در فایل صوتی این پست استاد از لزوم تعمیر سطل سوراخ صحبت کردن که بنظر من به افزایش احساس لیاقت اشاره داره٫به این خاطر تصمیم گرفتم اتفاقی که دیشب برام افتاد رو اینجا هم به اشتراک بزارم٫به لطف هدایت خدا و سخنان استاد من چند روزیه که متوجه شدم یکی از ترمزهای اصلیم “احساس عدم لیاقت برای ثروت” هستش و با فهمیدن این موضوع تمام توجهم رفته روی باورهای قدرتمند کننده این باور اشتباه٫دیشب همینجوری که داشتم توی خونه قدم میزدم و فکر میکردم چشمم به قرآن خورد٫یه حسی بهم گفت ازش کمک بگیر٫با باور و درخواست از خداوند که باور منو در مورد احساس لیاقت و فراوانی قویتر کنه قرآنو باز کردم :
توی چند خط اول چیزی دستگیرم نشد اما وقتی ادامه دادم با این آیه روبرو شدم :
سوره نمل،آیه ۶۰ : آن خدایی که آسمانها و زمین را خلق کرده و از آسمان برای شما باران فرستاد تا به آن درختان و باغ و بستانها را در کمال سبزی و خرمی رویاندیم٫٫٫
خدایا شکرت٫٫٫تویی که برای پیش پا افتاده ترین مخلوقاتت مثل گیاهان کمال (در نوع خودش) رو میخای برای اشرف مخلوقاتت چی میخای؟!تو لیاقت رسیدن به کمال در همه جنبه ها رو از روز تولد در من قرار دادی و هر چیزی که برای طی کردن این مسیر لازمه رو به وفور در جهان قرار دادی و من ناسپاسانه داشتم راهو کج میرفتم و باز هم رهایم نکردی و علاوه بر بخشش تمام نعمات از پیش و از روی فضلت، باز هم هدایتم کردی تا به راه مستقیم برگردم٫خدایا شکرت٫خدا یا مارا به راه راست هدایت کن،راه کسانی که به آنها نعمت دادی٫٫٫
به نام خدای خوبیها و زیباییها
سلام بر استاد و خانم شایسته ی عزیز
تو این چند روزه هدایت شدم به فایل سفرنامه خانواده صمیمی عباس منش فایلو دیدم تمام کامنتای دوستانو و سفرنامه هاشونو خوندم و رشد و تکامل بچه ها رو دیدم خیلی لذت بردم و درسای زیادی ازشون گرفتم ی محرک خوبی بود برای شروع
واقعیتش اون موقع ک خانم شایسته این سفرو شروع کردن زیاد جدی نگرفتم میگفتم اینارو که قبلا شنیدم میخوام ببینم تو دوره ها چی میگه استاد ،مثلا یه جمله جادویی بگه یا همچین چیزی که زندگیمون عوض بشه تازه دارم میفهمم معنیه انرژی و خدا و موجودیت فرکانسی ما انسانها واینکه چجوری به احساسات ما پاسخ میده و چجوری هدایتمون میکنه ح
انگار تازه می فهمم چی میگین استاد ازین که زمان بزاریم تفکر کنیم بنویسیم مشارکت کنیم تا درکمون بره بالاتر تا رشد کنیم تازه دارم قانون تکاملو یاد میگیرم هی عجله داشتم فایلا رو تند تند گوش بدم ببینم بعدی چی میگه تا رسیدم به قدم اول و چکاپ فرکانسی
دیدم دارم خودمو گول میزنم دارم قانونو دور میزنم اخه کسی که ازین فایلای رایگان (به نظرمن میلیاردها ارزششه) نتیجه نگیره از دوره ها نمیتونه
اونم از دوره هایی ک مبناش انجام تمریینات و زمان و انرژی گذاشتنه میخوام مرد عمل باشم
دوباره میخوام ازاول شروع کنم بدون عجله تمام فایلای رایگانو ببینم نظر بزارم برای خودم بنویسم بعد دوره هایی ک دارمو کار کنم این بار با یه دید دیگه با آرامش با یه تعهد جانانه
دیگه عجله ای ندارم زود به همه چی برسم چون قانونو یاد میگیرم که با رسیدن به خواسته ها به احساس خوب نمیرسم بلکه با احساس خوب به همه خواسته هام میرسم همه چی در زمان مناسب در مکان مناسب اتفاق میفته من بندگیمو بکنم خدا خداییشو خوب بلده
دیگه از کامنت گذاشتن نمیترسم میخوام از خودم ردپا بزارم خودمو همینجوری که هستم قبول میکنم با تمام اشتباهات و خطاهام چون من آفریده نیرویی هستم که جز ارزش نیافریده ذات من ارزشمنده من لایق بهترینام بهترین هر چیزی، من بهترینم چون شاگرد بهترین استادم
خدایا شکرت شکرت شکرت
توکل بر خدا
یعنی چی
تمام سلول های بدنم میلرزد
هر قدمی که به سمت موفقیت پیش میرم هم میلرزم شاید حس میکنم آیا نهایت کار را میتوانم اداره کنم و ترس برم میدارد
اما لحظه به لحظه دارم بیشتر حس میکنم که تنها نیستم که خدا خیلی خیلی بهم نزدیکه حتما کمک کمکم میکند
سلام با سپاس فراوان از آقای عباس منش و خانم شایسته عزیز که همت کردند و دوباره این فایلها را به جریان انداختند
نمیدانم در این کلام چه معجزه ای نهفته که حقیقتا حال تو را خوب میکند
امروز همچنان که در فکر بودم کارها چطور پیش میره و هر از گاهی نگرانی و استرس مرا در بر میگرفت. همینکه این فایل را گوش کردم کاملا سرحال شدم، دستم را در دست خدا گذاشتم و مطمئنم مثل پریروز بهترین مسیر را برایم رقم میزند
حالا که نمیتونم کاملا ابراهیم تسلیم باشم حداقل مثل فائزه بنده باشم
سلام ب تموم دوستان گلم وهمچنین استاد بزرگ وخانم شایسته ی عزیز…من امروز بصورت اتفاقی ب سمت سفرنامه ی استاد کشیده شدم..واسم خیلی جالب بود ک بمحض فکرکردن ب چندمورد و پیداکردن راهکار برای جواب اون فکرها ب این سفرنامه برخوردم…میدونم ک من خواستم و ب اینجاکشیده شدم…خیلی خیلی خداروشاکرم بخاطر اینهمه لطف ومحبتش اینکه منتظره من یه چیزی وبخوام باتموم وجودم ،واو بلافاصله برام مهیاکنه….
امروز تعهدنامه ام رونوشتم ک هرروز بیام واز اتفاقات خوب زندگیم بگم ..نکنه ک چراغ راهی بشه برای کسی کموقعیت الانش مثل گذشته ی من بوده وبادیدن این ردپا بتونه راه خودش وپیداکنه…خوشحالم ک هستم وهستید…..
سلام این فایل را شاید بارها و بارها باید شنید و تفکر کرد
براحتی نمیتونم سراغ روز سوم بروم هنوز دارم روی این فایل تفکر میکنم
اما اتفاقاتی که داره برایم میفتد بسیار ملموس شده بیش از پیش خدا را به خودم نزدیک میبینم
دیروز قرار بور کاری را انجام بدهم که برای انجامش چند تا گزینه توی ذهنم بود اما انگار فقط به یکی از اون راه ها داشتم هدایت می شدم اما ذهن من به گونه ی دیگری میخواست عمل کند پیرو ذهنم شد راه بن بستی بود و مجددا برگشتم همان راهی را که بهش هدایت شده بودم انجام دادم به چه راحتی مسئله برایم حل شد
باورم نمیشد که سپردن خودم در مسیر هدایت الهی این گونه میانبرها را راهنما میشود
خدایا ب بی نهایت شکرت
خدایا شکرت بخاطر همین لحظه
با سلام به همسفران عزیز به لطف خدا بیست و نهمین روز سفر م را سپری میکنم و از این بابت خیلی خوشحال و سپاسگزارم که حریف نجواهای درونی ام شدم و توانستم به تعهد خود عمل کنم
این دوره را من تهیه کردم و آگاهیهای نابی دریافت کردم که خدایی به من معرفی شد که اصلا قضاوت نمیکند فقط کمک میکند که باعث شد با ایمان بیشتری عمل کنم و فن نیروی قدرتمند و بی انتها راپشتیبان خود قرار دهم خدا یا شکرت من خیلی خوشبختم با تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان
سلام دوستان عزیز
ترس های زیادی احاطه ام کرده اند
با توکل به خود خود خدا میخواهم قدم بردارم