الگویی مناسب برای کسب و کار - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-05-13 07:57:332024-05-13 09:37:42الگویی مناسب برای کسب و کارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
موسی عصایش رو به دریا زد و دریا شکافت
کی؟؟؟
موقعی که نترسید و رفت و عمل کرد و دریا یک بن بست بود….
موقعی که بهش گفتن فرعونیان رسیدن،فرمود:
من به فرمانروام اعتماد دارم و اون هدایتم میکنه
صبر کن،لذت ببر و ببین چطور دریاها رو برات باز میکنه
کی؟؟
وقتی که باورش کردی….
خدایت شکرت
به نام الله یکتا
یک تجربه از خودم در کسب و کار رو مینویسم انشالله بدردتون بخوره…
من چند سال هست که مغازه دارم و قبلا بخاطر ندونستن قانون همیشه چکی کار میکردم و با وام و قرض کارهام رو پیش میبردم و زندگی من سینوسی بود یک مدت همه چی عالی پیش میرفت و بعد از چند ماه برمیگشتم خونه اول و یا حتی زیر صفر و بدهکار میشدم و همیشه در زندگیم سوال بود که چرا من همیشه به یک عالمه از هدفهام میرسم اما دوباره همه چی به هم میریزه و نه تنها درست نمیشه بلکه بدهکار هم میشم و دوباره باید شروع میکردم با هزار بدبختی به صفر میرسیدم و دوباره به یک مرحله میرسیدم و دوباره همون آش و همون کاسه…
با رسیدن به درک تکامل ،از پارسال کل چکهام رو پرداخت کردم و کل وامهام رو تسویه کردم
الان به یک شرایط نسبتا پایداری رسیدم به فضل خدا…
یکی از باورهای مخرب ذهن من این بود که من روی عوامل بیرونی حساب میکردم همیشه و اون عامل (جنس مغازه) بود،یعنی وقتی که مغازه پر از جنس بود من اعتماد به نفس بالایی داشتم و غرور داشتم و اگه مشتری یه ذره ناز میکرد دیگه رابطه ام باهاش بکل سرد میشد و برام مهم نبود که دیگه بخره…
جنس های مغازه همیشه چکی خریداری میشد،چکی که از اول منت سر من بود تا زمانی که پاس میشد،معمولا هیچ وقت سر موقع پاس نمیشد و چقدر آدم بی عزت میشه وقتی اینجوری کار میکنه…
یه وقتهایی که مغازه کم جنس داشت(بخاطر تسویه چکها) من به طرز عجیبی فروشهای خیلی بالایی داشتم و هر کی میومد خرید میکرد و به راحتی پول میداد و این فروش عالی برام همیشه سوال بود که من که الان خیلی مغازه ام خالیه اصلا اینا چی خریدن!!!
مثلا جنس هایی که چند سال روی دستم مونده بود و به هر کی پیشنهاد میدادم نمیخریدن رو الان مشتری میومد با قیمت به روز با عشق میخرید و میرفت…الله اکبر
این فروشهای عالی زمانی اتفاق میافتاد که من بدهیم رو تسویه کرده بودم و چک و وام نداشتم و به خاطر همین هم مغازه خیلی کم جنس داشت چون من دیگه چکی نمیاوردم
این فروش عالی در من حرص و طمع ایجاد میکرد که ببین دیگه خدا بهت رو کرده دیگه رسید اون خوشبختی که منتظرش بودی و این عجله و طمع به من میگفت: ببین تو الان جنس نداری و این فروش های عالی رو داری ،ببین اگر مغازه رو پر کنی چقدر میفروشی و همین حرص و طمع باعث میشد که من برم و دوباره کلی جنس چکی بخرم و بریزم توی مغازه به امید فروش چند برابری
و دقیقا از همون روزی که جنس های چکی رو میچیدم توی مغازه ورق برمیگشت و بازار دقیقا از همون روز میشد صفر
یعنی منی که با مغازه نسبتا خالی مثلا روزی 5 میلیون میفروختم بعد از پر کردن مغازه فروش میشد روزی 200 تومان با اون همه جنس…و هر روز بدتر و بدتر و اون استرس چک ها و اون ترسها و اون فرکانسها کاری میکرد که چک های چند ماهه پاس نشه و من مجبور بشم مثلا وام بگیرم تا چکهام رو پاس کنم…
نا گفته نماند که اون پولهایی رو که در اون روزهایی که جنس نداشتم به دست میآوردم به جای سرمایه گذاری روی کارم صرف خرجهای الکی میشد و همیشه میگفتم بذار بریم کیف کنیم جنس که همیشه چکی هست،تازه خودشون زنگ میزنن بیا جنس چکی ببر و این بخاطر ذهن فقیری بود که من داشتم و نمیدونستم و بلد نبودم…
تمرکز من روی کمبود جنسه
روی عدم فراوانی هست و قدرت رو به جنس مغازه داده بودم و وقتی نبود من خودم رو ناتوان میدیدم و هر روز شرایط سخت تر میشد و من نا امیدتر… و کار درست این بود که تمرکزم رو بذارم روی اون چیزی که الان هست و قدرت رو به الله بدم،اونی که مشتری رو میرسونه که محصول من رو با عشق بخواد و دنبالش باشه و به راحتی بابتش پول بده…
من باید تکاملم رو طی میکردم و الان ماه هاست که به این منوال کار میکنم و به لطف الله شرایط خیلی بهتری رو تجربه میکنم و دیگه هیچ خبری از اون چک ها و حرص ها و وام ها و قرض ها نیست به لطف الله یکتا
و چقدر عزتمندانه است زندگی بدون قرض کردن و بدون بدهی و ذهنی آرام و خوابی راحت و آرامش
ممنونم از استاد عزیزم بابت این فایل عالی
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
هر موقع کسی یا چیزی رو دلیل بر موفقیتت و پیشرفتت دونستی و بهش بها دادی…اینم جزء عوامل بیرونی هست
آفرین چقدر خوب گفتی،انگار باید توی مدار باشی تا درک کنی وگرنه خیلی فاصله است بین شنیدن و درک کردن
دلیل موفقیتم خودمم،دلیل موفقیتم خانوادمه،دلیل موفقیتم پولمه،اعتبارمه،زنمه،شوهرمه،شغلمه یعنی همه چی رو دخیل میدونیم در موفقیت الا خدا،در صورتی که تموم دلایل پوچن و تنها اون موفقیت،کار خداست و هر خیری که به ما میرسه از الله است
ممنونم ازت بابت این نوع نگاه که راهگشا شد برام تا بهتر درک کنم که نه خودم کسی هستم و نه دیگران و هر چی هست از خیر و برکت و سلامتی و ثروت از الله یکتاست که بسیار بخشنده و مهربان است
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
(استاد من قبلا خیلی میگفتم اگه فلان شرایطو داشتم الان یچیزی شده بودم تا زمانی ک دقیقا همون چیزایی ک میخاستم بدست آوردم و بعدش دیدم نه)
دقیقا این جمله ای هست که منم همیشه میگفتم و حتی میگم…
خودم رو گول میزنم تا فلان کار رو نکنم و یا از حلش فرار میکردم و به نظرم از مقایسه میاد
منم اگر مثل فلانی اینقدر پول داشتم میتونستم فلان مغازه رو بزنم و پول پارو کنم یا اگر منم مثل فلان شخص اینقدر زیبا بودم رابطه های آنچنانی داشتم و هزار مثال دیگه
احساس عدم لیاقت موج میزنه در این نوع رفتار،که البته با خودمم و کاری به کسی ندارم و یه زمانی فکر میکردم منم اگر سوار ماشین خارجی بشم wow چه حالی میده و چه جلب توجهی میشه و چه کلاسی میذارم و وقتی رسیدم گفتم همین!
همش همین!!!!!
روزها میشد با ماشین نمیرفتم و پیاده میرفتم و اون لذت پیاده روی هزاران برابر بیشتر از حس رانندگی با اون ماشین صفر کیلومتر خارجی بود
البته باید بهش میرسیدم و تجربه اش میکردم که به این درک برسم و الان میگم خوبه که ثروت رو تجربه کنیم و اون موقع بهتر میتونیم،بهتر بفهمیم که از زندگی چی میخوایم که البته این خودش تکامل میخواد و تا زمانی که زنده ایم ادامه داره این روند….
ازت ممنونم بابت این نوع نگاهت و نوشتنش تا تلنگری باشه برای من
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
چقدر تحسین برانگیزه این اقدامات و این کنترل ذهن و این صبر و استقامت
هر کسی بتونه به خدا وصل بشه همون الله براش کافیه و براش همه چی میشه…
توکل به الله باعث میشه آدم یکسری کارهای درستی رو انجام بده که به ظاهر نزد مردم اون کار، کار بسیار ناپسندی هست اما حرف مردم همیشه چرت و پرت بوده و هست…
این اقدامت که لباس مشکی نپوشیدی و حرف مردم رو با تمام وجودم درک کردم چون من خودم زمانی که پدرم فوت کرد همین کار رو کردم و اتفاقا به رسم مردم ایران که ریش هاشون رو نمیزنن واصلاح نمیکنن تا چهلم، من با توکل به الله اصلا ریش نذاشتم و مرتب اصلاح میکردم و با لباسهای متنوع ظاهر میشدم حتی در محیط کارم و اولش خیلی برام سخت بود اما کم کم به لطف الله تونستم ذهنم رو کنترل کنم و با وجود حرف ها و طعنه ها و چپ چپ نگاه کردنها این کار رو انجام دادم…
البته این رو هم از استاد یاد گرفتم که فرمودن وقتی بچه ام رو از دست دادم چند روز بعدش رفتم سمینار دادم و کلی هم احساسم رو خوب نگه داشتم و معمولی بودم،گفتم راه درست این هست و منم میتونم
البته که هر چی هست از صبر و استقامت و توکل همه و همه از آن الله هست و من هیچم
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
ممنونم بابت این کامنت عالی
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
اینکه خودت رو شرح میدی و برات نظر دیگران مهم نیست قابل تقدیره
تنها راه گذر از ثروت گذر از ثروت است و هر کسی بگه من ثروت رو دوست ندارم قطعا باورهای محدود کننده ای داره که ثروت رو در نظرش بد جلوه داده و یا با تلاشهای زیاد نتونسته به اوت ثروت برسه و الان به ظاهر اون رو بد میدونه در صورتی که نتونسته بهش برسه اینجوری وانمود میکنه تا درپوشی بذاره روی بی عرضگیش…
در حالت درست ثروت یک نعمتی است مثل سلامتی و ثروت داشتن باعث خوشنودی بیشتر الله به بنده اش میشه و تنها راه رسیدن به خداوند از ثروت میگذره و اینکه شما اینگونه زندگی رو میپسندی خیلی عالیه
خیلی خوبه،منم دوست دارم تجربه اش کنم و اون موقع که تجربه اش کردم میتونم انتخاب کنم که آیا دوست دادم ادامه اش بدم یا نه
اما الان به نظرم خیلی جذابه که جاهای بزرگ و لاکچری زندگی کنم و بی ریا پول خرج کنم و لذت بیشتری ببرم،این حس،خیلی حس خداگونه ای داره تا بخوای مثل بقیه لنگ اجاره خونه ات باشی و هی مشرک بشی و بدبخت و ادای آدمهای به ظاهر خوب رو دربیاری…
با آرزوی بهترین ها برای شما
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
تو شرایط خودت رو دخالت نده،تو باروت رو بساز به خدا ایمان بیار و حرکت کن،اون برات کاری پیدا میکنه که با شرایط الانت بشه انجامش داد و ….
چقدر عمیق اشاره کردین واقعا ممنونم
انگار یک پرده از جلوی چشمام برداشته شد…
به نظرم اگر فقط به همین یک جمله ایمان بیاریم و عمل کنیم جهانمون بهشت میشه….
خدایا شکرت بابت درک این همه آگاهی ناب و باز هم ممنونم از شما دوست عزیز
به نام الله یکتا
چقدر قشنگ نوشتی اونجا که گفتی نجواها با ما رشد میکنند
یک دلیل کاملا منطقی برای درک بهتر قوانین
یعنی من خودم فکر میکردم که من که رشد کنم نجواها در همون سطح اول میمانند و الان متوجه شدم که چه بسا نجواها قویتر عمل میکنند وقتی من بیشتر روی خودم کار میکنم و اینکه الان متوجه این موضوع شدم خیلی بهم کمک میکنه تا بهتر بتونم ذهنم رو کنترل کنم به لطف الله
مثل اینکه میدونی یک دشمنی هست که با فلان اسلحه رو به روت واستاده ،تو بهتر میدونی باید از چه سلاحی استفاده کنی تا حداقل بتونی فعلا مهارش کنی تا هدایت بشی به جای بهتر
قبلا نجواها با سنگ و چوب و شمشیر میومدن جلو و الان با تانک و من هستم که باید ایمانم رو نشون بدم تا هدایت بشم به جای بهتر و شنیدن الهامت،کی این اتفاق میافته ،زمانی که بتونم باور کنم الخیر فی ما وقع
ممنونم بابت این نوع از نگاهت و سپاسگذار تنها قدرت جهان هستم
به نام الله یکتا
یه تضادی یک ساعت پیش برام بوجود اومد و من کاملا در یک لحظه سست شدم و تنها چیزی که اومد توی ذهنم مثال موسی بود که گفتم ببین خدا به موسی گفت برو به سمت دریا و اون رفت و زمانی که رسید و هیچ راهی نبود اون موقع خدا گفت حالا عصایت رو به دریا بزن و خدا از قبل به موسی نگفت که چطوری قراره نجاتت بدم و فقط قدم به قدم بهش گفت چکار کنه،به کی ؟ به موسی
بعد آروم شدم و گفتم حتما قراره این مساله به آسونی حل بشه و خدا قدم به قدم به من میگه چکار کنم
به محض باز کردن کامنتها ،کامنت شما اومد جلوی روم که دقیقا از موسی نوشتی
چقدر خنده داره و چقدر شگفت انگیزه و چقدر آرامش بخشه
وسط این همه کامنت و دقیقا در اون لحظه ای که من به موسی فکر کردم الله به من این کامنت رو نشون داد…انگار مهر تاییدی زد تا دلم رو قرص کنه و بگه اولیا خدا نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند…
ممنونم ازت
سجده میکنم به درگاه تنها قدرت جهان
به نام الله یکتا
ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید
چقدر مفهومی و زیبا نوشتی
هر روز باید ایمان بیاوریم،هر لحظه باید ایمان بیاوریم،وقتی فکر میکنم میبینم هر چقدر هم ایمان بیاورم با یه بشکن اون ایمان میپره
خیلی باید روی خودم کار کنم،فکر میکنیم که خوب شدیم کافیه یه ذره شرایط سخت بشه،خیلی راحت میشیم همون آدم مشرک قبلی
شک نکن و ادامه بده و توکل کن و از سپاسگذاران باش،برای خودم نوشتم
ممنونم ازت بابت این آیه شگفت انگیز
یا ایها الذین آمنوا آمنوا