عقل کل رویای ریشه دار من بود، که به دلیل اصرار و استمرار من به تحقق پیوست تا فضایی سالم، متمرکز بر اصل و به دور از حاشیههای گمراه کننده باشد برای، «تمرینِ هماهنگی با قوانین زندگی به شکلی ملموستر» و زیستن به شیوهی راهکارها و آگاهیهایی که در فایلها و محصولات مختلف به شما آموزش دادهام، برای آنهایی که به دنبالِ بهبودی دائمی در تمام جنبههای زندگیشان هستند.
عقل کل، عقل جمعیِ همهی اعضای این خانواده است برای بهبود بخشیای مداوم و مستمر به راهکارها، ایدهها، و شیوههایی که هربار میتواند سادهتر، پرثمرتر، قابل اجرا با هزینهها و امکانات کمتر اما با نتیجهای بادوامتر باشد، تا هر بار ما را به طبیعتمان نزدیکتر، چرخ زندگیمان را روانتر و مسیر رشدمان را لذت بخشتر و آسانتر سازد.
ما سمتِ خودمان را انجام دادهایم و این کارگاه عملی را در اختیارتان قرار دادهایم تا، آنچه را درباره قوانین زندگی، شیوهی طبیعی زندگی کردن، شیوهی بدون تأخیر قدم برداشتن، شیوهی فکر خدا را خواندن و مسائل را به شیوهی خداوند حل کردن، هدایت شدن و طبیعی رشد کردن را که در محصولات و فایلها آموختهاید، در عمل تمرین کنید.
هربار که به قصد پاسخ به سوالات دوستانت وارد این بخش میشوی و با ذره بین قوانین، به مسائل مختلف نگاه میکنی؛
هر بار که به دنبالِ «راهکاری منطبق با قوانین» برای آن مسائل میگردی،
هربار که دربارهی راهکارهای مسائل مختلف صحبت میکنی یا مینویسی؛
نیرویی خلاق را در وجودت فعال میکنی که آگاهیهای آموخته شدهات را فراخوانی میکند و در نگاه، رفتار، عکس العمل و حتی استدلال های منطقیِ ذهنت جاری میسازد تا دیگر فقط اطلاعات انباشته شده و انبار شده نباشند، بلکه به شکل عادتهای رفتاری، تفکری و تحلیلگرانهی جدیدی در وجودت ظاهر شوند تا تو را در «مسیرِ اصل»، ثابت قدم نگه دارند؛
تا در تصمیماتات رسوخ کنند، ظرف وجودت را رشد دهد و نسخهی تواناتری از تو بسازند که از مسائلِ بیشتری بزرگتر شده است.
تا توانایی را در وجودت بیدار کنند و در خدمتِ تو قرار دهند، که تو را آمادهی ورود به مدارهای بالاتر و احاطه شدن با سطحِ عالیتری از کیفیت، در تمام جنبههای زندگی ات میکند.
تک تک لحظاتی که کانون توجهات در این مسیر خرج میشود تا بخشی از این عقل جمعی باشد که با پاسخهای متعدد و کاملکننده به یک مسئله و بررسی آن مسئله از زوایای متعدد، پرثمرترین و بهترین راهکار را خلق نماید،
لحظات رشدِ ظرف وجودت است؛
لحظاتی است برای تثبیت شدن باورهای قدرتمندکنندهی جدیدت و ریشه دواندنشان در اعماق وجودت؛
لحظاتی است برای نفوذِ آگاهیهای تازه آموخته شده درباره قوانین، در شخصیتات؛
برای همین است که با یقین میگویم، «عقل کل»، نمود واضحی است برای مفهوم :
«خوب زندگی کردن و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن»؛
رشد کردن و به واسطهی این رشد، جهان را گسترش دادن؛
زیرا در مسیری که برای تغییر در آن حرکت میکنیم، قطعا به سوالات و مسائلی برخورد میکنیم که دیگرانی قبل از ما، در این مسیر، به آن مسائل برخوردهاند و بهترین و سرراستترین راهکار را پیدا کردهاند و با اجرایشان، از آن مرحله گذشتهاند.
حالا هر کدام از ما در قسمتی از این مسیر تکاملی، یکی از آن «دیگران» هستیم که آگاهیها، راهکارها، تجربهها، تبحّرها و ایدههایی برای دوستانی داریم، که همان مسیری را تازه شروع کردهاند که ما قبلاً آن را پیمودهایم:
راهکارهایی که ارائهاش، اول خودمان را رشد میدهد
تجربهای که به اشتراک گذاشتنش، اول خودمان را به سمت تجربیات بهتر، هدایت میکند
ایدهای که پیشنهادش، اول از همه، بخشِ خلاقِ وجودمان را زنده نگه میدارد و ایدههای کاراتری را در وجودمان خلق میکند.
بنابراین، از فضای عقل کل، برای رشد ظرف وجودت بهره بگیر و با «جزئی از مسیر گسترشِ جهان بودن»، خودت را آمادهی دریافت پاداشها، نعمتها و برکتهای بیشتری نما.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD371MB25 دقیقه
- فایل تصویری توضیحات بیشتر درباره بخش «عقل کل»102MB25 دقیقه
- فایل صوتی توضیحات بیشتر درباره بخش «عقل کل»23MB25 دقیقه
سلام به استاد گرامی
استاد بخش عقل کل واقعا یک گنجینست…هرسوالی که آدم فکرش رو بکنه هست اونجا…منم گاهی اوقات جواب میدم تا قانون برام مرور بشه…کسی که سوال میپرسه طبق ظرف و آمادگی خودش دریافت میکنه…ولی منم جواب میدم تا هم کمکی کرده باشم و هم قانون برام مرور بشه…
هرچقدر ما در مورد راه حل ها صحبت کنیم، اول کمک میکنیم به خودمون برای اینکه ثابت قدم باشیم توی این مسیر و بعد به افراد دیگه هم کمک میکنیم…و باعث میشه همه چی واضح بشه برامون وقتی مینویسیم…
و استاد باز هم فراوانی توی زندگی شما نمود پیدا کرده، از ایننننهمه سوال و ایننننهمه جوابی که اونجا هست که هر روز و هر روز داره بهش افزوده میشه…این نمونه ی بارز فراوانیه…از تمام جنبه های زندگی شما فراوانی میباره…خدایاشکرت
و استاد چقدر خوبه که این فضا آماده شد چون خیلی از کسایی که محصولات رو خریدن و آگاهی های بهتری دارن و درک بهتری دارن، میان اونجا جواب میدن و یه عالمه کمک میشه به افراد…
و استاد چقدر شما صدها برابر بیشتر از اینکه محصولات دارید توی سایتتون، آگاهی هایی به صورت هدیه قرار دادید..فایل های دانلودی، عقل کل، مسائل زندگی و بقیه قسمت های سایت…واقعا به نظر من شما همه جوره دارید فریاد میزنید این آگاهی هارو توی این سایت و هیچ بهونه ای نیست برای افراد..واقعا سایت شما خیلی جامع و کامله…همه چی گفته شده توش…
پس ما هروقت در مورد قوانین با خودمون صحبت میکنیم، با بقیه صحبت میکنیم، تکرار میکنیم، مینویسیم و…داریم اول از همه به خودمون خیلی کمک میکنیم…
و استاد دقیقا همونطور که گفتید، شما یهویی نتیجه نگرفتید، ایده هاتون رو اجرا کردید، عمل کردید، تحقیق کردید، اگه جواب مناسب ایجاد نشد ایده های دیگه رو تست کردید، و هزاران کار دیگه کردید و با بهبود های روزانه و دائمی کم کم به این موفقیت ها رسیدید…موفقیت هیچکس توی هیچ موضوعی یهویی اتفاق نمیفته…
ما وقتی روی باورهامون کار میکنیم، ایده هایی الهام میشه بهمون که “باید” انجام بدیم و ادامه بدیم و بازم در ادامه ی مسیر به ایده های دیگه هدایت میشیم و همینجوری قدم به قدم خدا مارو هدایت میکنه به سمت بهبود و موفقیت های بیشتر و بیشتر…
و بله استاد توی قسمت های آموزش فنی هم خانوم شایسته همزمان با توضیح قوانین، مسائل فنی رو یاد میدن و واقعا این هنر خیلی بزرگیه..تحسین میکنم خانوم شایسته رو بخاطر این ذهن باز و هماهنگشون…
و این نکته ی بسیار مهم و اساسی رو همیشه به یاد داشته باشیم که ما باید همیشه و هر روز وقت بزاریم و کار کنیم روی خودمون و باورهامون و کسب و کارمون…اینکه کسب و کارمون رو ولش کنیم و بگیم خودش کار میکنه اشتباهه…باید هر روز وقت بزاریم روش و بهبود ببخشیمش…این قانونِ بهبود همیشگی توی هرچیزی هست…
قانون میگه که هرچقدر اوضاع بهتر شد باید بهترش کنی، هرچقدر راحت تر شد باید راحت تر کنی، هرچقدر ثروتمندتر شدی باید بیشتر ثروتمند تر بشی…هر روز بهتر و بهتر…
یامون باشه اهداف و خواسته هامون و استاندارد هامون بسیار بالا باشن، اما قدم به قدم جلو بریم…
ولی خواسته هامون رو کوچیک نکنیم…بلکه باورهامون رو بزرگ کنیم و قدم به قدم پیش بریم…
اگه میخوایم از زندگی لذت ببریم باید اینجوری رفتار کنیم…
*
و استاد من طبق آموزه های شما و رفتارهای شما اینو یاد گرفتم که کارهارو به صورت پارالل و آسون و لذت بخش انجام بدم: به این صورت که من هم فایل هاتون رو میبینم، هم تصویری میبینم، چون تصویری میبینم تمرکزم بشدت بالاست، همزمان نکات رو کامنت میزارم، همزمان که کامنت میزارم تجربیات خودم رو هم لابلاش مینویسم تا درکم بهتر بشه، چون دارم مینویسم بازم قدرتمند تر از شنیدنه، چون دارم مینویسم تمرکزم بالاتره بازم، چون به صورت عمومی منتشر میشه بازم دقت و تمرکزم بالاتر میره که چی مینویسم، همزمان که قوانین رو مرور میکنم سعنی میکنم عمل کنم، یعنی من توی کامنت ها علاوه بر آموزش ها، نکات مثبت شمارو مینوسیم و تحسین میکنم، چون اینکارو یاد بگیرم، نکات مثبت منظره ای که هستید رو مینویسم هرچقدر بتونم تا بازم تمرین کنم اینکار رو، و اینا همشون الهامات خداوند بوده و از امروز میخوام توی هر کامنت ۳ تا از نکات مثبت خودمم بنویسم چون اینم بهم گفته شد که انجام بدم…
و استاد چقدر زیباست این بهارِ پرادایس…چقدر منظره ی پشت شما زیباست، چقدر درختا سرسبز و پر از برگ های فسفری هستن…فوق العادست بخدا…
اون تنه ی درخت درخت افتاده روی زمین هم واقعا زیباست، خیلی قشنگ تر کرده منظره رو…خونه ی روی دریاچه که دیگه هییییچچ….فوق العادست..بسیار زیباست…چقدر لذتبخشه شبا آدم همچین جایی بخوابه و در کل زندگی کنه…خیلی لذت بخشه واقعا…دریاچه ی پر از آب و زیبا و پر از ماهی…خدایاشکرت واقعا…
و استاد موتور کوهستانِ شما هم فوق العادست…رنگش خیلی قشنگه و سوار شدنش که نهایت لذت رو داره…
و این چمن های زیاد و سرسبز که براونی و گِرِیس دارن میخورن و لذذذذتِ جهان رو میبرن..چقدر این اسب زیباست، چقدر در صلحه با خودش…حتی دیدن حیوانات حس خوبی به آدم میده…واقعا بودن با حیوانات خیلی حال آدمو خوب میکنه…
و استاد من از خدا سپاسگزارم بخاطر وجود شما…
از خدا سپاسگزارم که منو هدایت کرد در زمانی که شما حضور دارید و این قوانین رو آموزش میدید زندگی کنم…
از خدا سپاسگزارم بخاطر اینکه به شما و سایت شما منو هدایت کرد…
از خدا سپاسگزارم به خاطر اینکه میتونم از قوانینش استفاده کنم و دنیایی از امید و باور و قدرت و نتیجه و آرامش میده بهم…
از خدا سپاسگزارم که بهم دوتا چشم سالم و عالی داد که این مناظر زیبای پرادایس رو ببینم…
از خدا سپاسگزارم که کاملا سالم و سلامتم…
و ۳ تا نکته ی مثبت خودم بخاطر ایده ی الهامی: رو مینویسم، چون وقتی توی سایت بنویسم خیلی فرق میکنه با نوشتن تو فضای شخصیم…چون وقتی متعهد باشم توی تمام کامنتام انشالله از این به بعد ۳ تا نکته ی مثبت و موفقیت خودم رو بنویسم، دیگه تعهد دادم و نمیتونم بزنم زیرش و اینجوری ذهن من مجبور میشه که نکته ی مثبت پیدا کنه تا اینجا نوشته بشه، وگرنه جلوی اعضای سایت و جلوی استاد عباسمنش و جلوی خودم خجالت میکشم…پس اینجوری ذهن من مجبوره که سرچ کنه نکات مثبت من رو تا برای نوشتن یچیزی وجود داشته باشه…
و اینکه اینجوری خیلی لذت بخش تره برام که توی سایت بنویسم، چون همزمان با مرور قوانین و کار کردن روی خودم، تمرینات عملی رو هم انجام میدم…
اینجوری چون خیلی ها دارن کامنت من رو میخونن یا بعدا خواهند خوند، اون فشارِ خجالت و نگرانی از بقیه خیلی کم میشه تو وجودم…چون پابلیکه…حتی ممکنه که خیلی از افرادی که منو از نزدیک میشناسن هم بخونن…که ایرادی نداره…به قول شما استاد که این حرف مردم رو باید یک بار برای همیشه بزاریم کنار…
من اسم و عکس خودمم نزاشته بودم تا ۵-۶ ماه پیش، که دیگه متعهد شدم که روی خودم کار کنم و این یکی از چیزایی بود که باید انجامش میدادم و دادم…
حالا توی هر کامنتم انشاالله ۳ تا نکته ی مثبت خودم رو مینویسم و تکراری هم شد اشکال نداره…
اینجوری خودمم چون کامنتام رو میخونم بازم مرور و مرور میشه و تمرکزم پراکنده نیست، یعنی سعی میکنم تمام تمارین و کار کردنام رو توی سایت انجام بدم و دیگه دفتر بازی و کاغذ بازی نشه…اینجوری بسیار راحت ترم
و مهمتر از همه که این ایده ی خدا بود که اینکارو کن..چون یه شب بهم گفت که تو توی سایت شروع کن فعالیت کردن و غرق کردن خودت توی این آگاهی ها و من اینکارو کردم و الان هم اینو گفته…
۳ تا نکته ی مثبت من:
۱.من اسم و فامیلی بسیار قشنگی دارم، اسمم که خیلی زیباست واقعا و همیشه جدیده و همیشه دوست داشتنیه…امیرحسین
فامیلیمم خیلی زیباست..ادیبی
۲.من قدرت نوشتن خیلی خوبی دارم، یعنی با نوشتن خیلی خوب میتونم منظورم رو برسونم و بشدت روی مخاطبم تاثیر بزارم، یکی دوبار هم مستقیم بهم گفتن که تو خیلی خوب مینویسی و حرف میزنی…توی عقل کل بارها جواب دادم و بارها شده که بین تمام پاسخ ها، پاسخ من بیشترین امتیاز رو نسبت به بقیه گرفته…چندبار شده که سوال کننده فقط به جواب من ریپلای کرده و تشکر کرده ازم و خیلی خیلی ذوق کرده و تاثیر گرفته…خودم رو تحسین میکنم بخاطر این ویژگیِ عالیم…خدایاشکرت
۳.تایپ با کیبوردم خیلی سریع و تنده…خیلی موقع ها به مانیتور فقط نگاه میکنم و مینویسم بدون اینکه به کیبور نگاه کنم، خیلی سریع و کم اشتباه مینویسم…و این باعث شده سرعت بالا بره، تمرکز بالا بره، و کارایی بیشتر بشه…آفرین امیرحسین خیلی عالیه این مهارتت و خیلی به کار میاد…
*ما باید یاد بگیریم خودمون رو تحسین کنیم، چون خدای این جهان هم وقتی خلق کرده، به خودش آفرین گفته…تبارک الله احسن الخالقین…
سلام
من تو فایلی که در مورد قانون سلامتی هست کامنت گذاشتم و خیلی از دوستان لطف کردن رای دادن بهش…چند بار دیدم افراد رای دهنده رو ولی روی اسمشون کلیک نکردم
الان دیدم شماهم رای دادین ب من و اومدم روی پروفایل شما و زدم روی کامنتای شما
دیدم آخرین کامنت شما روی فایلی بود که منم آخرین کامنتم رو در این لحظه روی همون گذاشته بودم
یعنی توضیح در مورد عقل کل
اومدم این کامنت شمارو دیدم و متوجه شدم تعداد رای هاش با تعداد رای های کامنتی ک من گذاشتم توی معرفی قانون سلامتی و شماهم رای دادی برابره …۷۵ تا
و دیدم کامنت شما در مورد عشق الهیه…چیزیه من مدتهاست دنبالشم و خیلی خواهانشم و شب ها و شب ها اون حس رو از خدا خواستم..
و تو متنتون گفتید ک وصال نزدیکه و تو جواب یکی از دوستان گفتید ک خدا میخواد شما تسلیم بشی و بعد اون پرده رو برداره و به وصالش برسی…
نمیدونم چیشد ک خدا منو کشوند اینجا و نشونه ها و همزمانی ها مهر تایید زد ک این هدایت الله هست
اینکه من آخرین کامنتم تو همین فایل گذاشته شده
اینکه شما میای کامنت منو لایک میکنی و من از طریق پروفایل شما کشونده میشم اینجا
اینکه همون کامنتی ک شما لایک کردی تعداد رای هاش عیناً برابره با رای های این متن زیبای شما
حتما دلیلی داشته ک خدا منو کشوند اینجا…راستش من اصلا احساساتی نشدم از متن شما…فقط دوباره بزرگترین نیازم بهم یادآوری شد…تجربه ی عشق الهی به صورت دائمی
من ۲ بار این حالت بهم دست داده که در اون لحظه هیچی نمیخواستم فقط دلم میخواست چشمامو ببندم و لحظه لحظه رو زندگی کنم…اون احساس خیلی شیرین رو…
اما اون ۲ دفعه خیلی موقت بود در حد چند ساعت و بعدش محو شد
و من هر روز و هر روز نیازم به خدا و وصالش بیشتر میشه و نمیدونم چجوری باید به این حالت برسم و بمونه برام….
راستی شما هنوزم این روحیات رو دارید؟
سلام
بسیار سپاسگزارم بخاطر پاسختون
واقعیتش دقیقا همینطوره که گفتید….یعنی خودمم حدس میزدم دلیل این احساس چیه اما مطمئن نبودم…
شما کاملا منو مطمئن کردید…
من یک بار داشتم فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو نگاه میکردم و برای دقایقی ناآگاهانه ذهنم کاملا اومد در لحظه حال و فقط داشتم به خدا فکر میکردم، بعدش به خودم اومدم دیدم یه احساس عشق عجیب و شیرین درونم شکل گرفته…انگار شعله ی عشقش بود…و بار دوم هم داشتم ب فایل بهترین باور در مورد خدا همینجوری فکر میکردم و این حالت دست داد بهم…واقعا همینی ک شما گفتید درسته،ذهن من در لحظه حال بود…
از شما سپاسگزارم بخاطر راهنماییتون…
فکر میکردم راهش چیز دیگه ایه اما همونی ک حدس میزدم رو شماهم گفتید
💐💐