«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 15

777 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرتضی افشار گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان مهربونم در این خانواده صمیمی.

    امروز این مطلب رو خوندم دوست داشتم با شما عزیزان به اشتراک بزارم و باورهایی که استاد عباسمنش شب و روز دارن به ما یاداوری میکنن تقویت بشه.

    قصه اسکار فیگوئرا؛ مردی که بدون دست قهرمان وزنه‌برداری المپیک شد

    قصه-اسکار-فیگوئرا؛-مردی-که-بدون-دست-قهرمان-وزنهبرداری-المپیک-شد

    وبسایت رسمی برنامه نود – اسکار فیگوئرا دیشب یک بار دیگر به دنیا ثابت کرد اراده انسان می‌تواند هر چیزی را شکست دهد. او یک بار دیگر ثابت کرد فقط خواستن مهم است نه چیز دیگر.

    به گزارش سایت نود، وزنه بردار ۳۳ ساله کلمبیا نه تنها یکی از بهترین ورزشکاران دسته ۶۲ کیلوگرم دنیاست بلکه خارج از زمین هم یک الگوی فوق‌العاده به شمار می‌رود. او که از سن خیلی پایین ورزش حرفه‌ای را شروع کرد یکی از مهمترین ورزشکاران کشورش به شمار می‌رود. فیگوئرا با قهرمانی در المپیک ۲۰۱۶، اولین طلای کاروان ورزش کشورش را تصاحب کرد و در جایگاهی که شایسته او بود از دنیای حرفه‌ای خداحافظی کرد. داستان زندگی ورزشی او، یکی از خواندنی‌ترین داستان‌های دنیاست.

    مصدومیت و پایان دنیا

    اسکار فیگوئرا وقتی فقط ۲۱ سال داشت اولین بار در المپیک حاضر شد. او در دسته ۵۶ کیلوگرم با رکورد خوب ۲۸۰ کیلوگرم در مجموع به مقام پنجم رسید. مقامی که برای یک وزنه بردار کلمبیایی در دسته سبک وزن، مقامی نسبتا خوب به شمار می‌رفت. دو سال بعد در یک وزن بالاتر نقره رقابت‌های قهرمانی جهان را به دست آورد و نامش را سر زبان‌ها انداخت. یک سال بعد از این نقره، با یک کیلوگرم اختلاف به مدال نرسید و چهارم شد.

    سال ۲۰۰۸ اسکار فیگوئرا با قدرت وارد صحنه مسابقات شد. او با رکورد ۳۰۴ کیلوگرم در مجموع مدال طلای مسابقات پان آمریکن را تصاحب کرد. نماینده کلمبیا با آمادگی فوق‌العاده‌ای که داشت، یکی از شانس‌های کسب مدال در المپیک پکن بود. سرنوشت اما بازی دیگری در نظر داشت. فیگوئرا در حرکت یک ضرب به شدت مصدوم شد و از دور رقابت کنار رفت. تصاویر مصدومیت او آنقدر دلخراش بودند که رسانه‌های دنیا امکان انتشار کامل آن‌ها را نداشتند.

    فیگوئرا به کلمبیا برگشت و دستش را جراحی کرد. سه هفته بعد رسانه‌های این کشور اعلام کردند پزشکان دارویی در محل آسیب‌دیدگی تزریق کرده‌اند که حس را از دست او گرفته. اسکار فیگوئرا، دست راستش را از دست داد.

    بازگشت جنگجو

    دنیای وزنه‌برداری آماده خداحافظی با یکی از استعدادهای خوبش بود. کسی انتظار نداشت ورزشکاری که در المپیک به شدت مصدوم شده و دست راستش را تقریبا از دست داده، بار دیگر در رقابت‌های حرفه‌ای حاضر شود. اسکار فیگوئرا اما کسی نبود که تسلیم شود. او برگشت و ۴ سال دیگر دوباره به المپیک رسید. نمایش فیگوئرا در لندن فوق‌العاده بود. رکورد ۳۱۷ کیلوگرم مجموع او با نماینده لهستان برابر بود اما به خاطر وزن کمتر مدال نقره را تصاحب کرد.

    اشک‌های فیگوئرا روی سکوی المپیک به تاریخ پیوست.

    قهرمانی و پایان ماموریت

    نایب قهرمان شدن در المپیک ۴ سال بعد از یک مصدومیت وحشتناک که می‌توانست پایان دوران حرفه‌ای هر ورزشکاری باشد، به نظر پایان خوبی برای فیگوئرا بود. جنگجوی کلمبیایی اما فقط به یک پایان فکر می‌کرد. ۸ آگوست ۲۰۱۶، او که حالا یکی از باتجربه‌های وزن ۶۲ کیلو به شمار می‌رود، در ریو روی تخته رفت. وزنه‌بردار ۳۳ ساله کلمبیایی با نمایش خیره‌کننده‌اش و رکورد مجموع ۲۱۸ کیلوگرم مدال طلای المپیک را تصاحب کرد. او حالا یک تصویر تاریخی دیگر دارد.

    وقتی کفش‌هایش را درآورد و آن‌ها را روی تخته جاگذاشت، همه می‌دانستند که ماموریت او تمام شده. جنگجوی کلمبیایی، بالاخره به چیزی که می‌خواست رسید و ماموریت ورزشی‌اش را تمام کرد. او با اشک‌های بی‌پایان مدال طلای المپیک را گرفت و به خبرنگارها گفت اینکه کفش‌هایش را از پا درآورده یعنی پایان راه ورزش حرفه‌ای او.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    امینه گفته:
    مدت عضویت: 2826 روز

    سلام

    میخواستم بعدا که نتایج بزرگتر گرفتم بنویسم ولی دلم نیومد همین نتایج بظاهر کوچیک که برای من ارزشمند هست رو ننویسم. استاد من زبانم قادر به تشکر از شما نیست که چطور ما رو دارین آشنا میکنین با توحید و یکتاپرستی. بله خدا همه چیز هست. چند روزه اتفاقات بظاهر کوچیک داره از طرف خدا برام میوفته ولی مطمنم اگر حال خوبم رو ادامه بدم و مدارم رو ببرم بالا نتایج بهترم میگیرم. فقط برای امروز رو تعریف میکنم. صبح داشتم میومدم کتابخانه تو راه همش تو دلم میگفتم خدایا پس چرا پول برام نمیفرستی (اخه فقط ۳۰ تومن پول داشتم و تا اخر ماه باید باهاش سر میکردم)، گفتم خدایا تو شهر غریب ۱هفته چطور سر کنم، واقعا از ته دلم میگفتم خدایا من پول میخوام. اصلا ۱ساعت هم نشده بود و هنوز وارد سالن مطالعه نشده بودم مسیج اومد که حقوقم ریخته شد اخه امروز ۲۴ام هست تاحالا انقد زود حقوق نداده بودن، فقط خدا خواست و این اتفاق افتاد. الان ۱ساعت پیش مسیج اومد که باز ۱۰۰ تومن به حسابم ریختن اصلا نمیدونم چرا و طلب چی داشتم که برام ریختن. همش میگم خدایا شکر شکر شکر .

    داشتم درس میخوندم، تو حل یک مساله گیر افتادم (رشته ام ریاضی هست)، دیگه بعد از چند ساعت روش فکر کردن کلافه شدم بلند شدم تو حیاط دور زدم ، با تمام وجودم گفتم خدایا خودت کمکم کن مساله رو حل کنم، اومدم سر میزم ده دقیقه بیشتر طول نکشید که خدا هدایتم کرد و بهم الهام کرد مشکل چیه، بله فقط جای یک متغیر رو ۳ هفته پیش اشتباه نوشته بودم، فقط همین. آخه این خداااااا دیروزم حل یک مساله رو بهم الهام کرد. آخه من دیگه چی میتونم بگم ، خداااااایا …….

    استاد من اشک تو چشام حلقه بسته. از شما که ما رو با این خدای واقعی اشنا کردید متشکرم. در ضمن من فقط از فایلهای رایگان استفاده میکنم و دارم نتایج میگیرم. البته هروقت حرفهای توحیدی و دوری از شرک شما را بیشتر عمل میکنم، نتایج بهتر میگیرم. انشاله به زودیه زود نتایج بزرگتر خواهم گرفت و برای شما خواهم نوشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    نفس آریان گفته:
    مدت عضویت: 2765 روز

    سلام دوستای عزیزم….امروز توی قسمت نظرات دوره راهنمایی عملی رسیدن به رویاها کامنت دوستمون سمانه رو خوندم که خ خ عالی بود و انرژی و انگیزه زیادی ازش گرفتم. با اجازه این دوست عزیزم اینجا براتون به اشتراک میذارمش که شماها هم کلی انرژی بگیرید…

    سلام به روی ماه همه تون

    اومدم اعتراف کنم و بگم: اگه این روزا کمتر به سایت سر میزنم و کمتر نظر میذارم اتفاقا به قول استاد به خاطر اتفاقات خوبی هست که خدا رو شکر پشت سر هم دارن منو سوپرایز میکنن .

    این روزا بارون تو زندگی من خیلی میباره ” باران اتفاقات خوب” حتی گفتن این عبارت حالمو خوب و خوب تر میکنه . امروز فهمیدم خییییلی قانون رو خوب یاد گرفتم . شنیدم استاد میگه تو باور خیلی ها این هست که واسه موفقیت باید زجر بکشی و حتی قبلا خود استاد عباس منش هم یه همچین باوری رو داشته که برای موفقیت باید شدیدا تلاش کنه و حتی چند بار زمین بخوره و از صفر شروع کنه و به قول خود استاد که فکر میکرده اگه یه آدم چند بار زمین بخوره و دوباره از صفر شروع کنه آدم بهتریه ، یه مرد واقعیه …… خدا رو شکر من از همون روزای اول حتی وقتی که استاد راجب خودش صحبت میکرد و راجب مسافرخونه و از صفر شروع کردن و اینها …. همیشه با خودم میگفتم به قول خود استاد همه ی ما انسان هستیم و هیچ کس تو جهان نیست که ۱۰۰ در ۱۰۰ باورهاش درست بوده باشه . پس من با اینکه استاد رو شدیدا دوست دارم و ازش خییلی چیزها یاد گرفتم اما تو مسیر پیشرفت و موفقیتم اصلا دلم نمیخواد هیچ گونه سختی ای رو تحمل کنم . همیشه به خدا میگفتم من موفقیت رو میخوام ولی بهای موفقیت من خوش گذرونیه . به خدا میگم باشه منم بهای موفق شدن و رسیدن به اهدافم رو میدم اما بهای من خوش گذرونیه . لذته . تفریحه . خندیدنه . کتاب خوندنه . فایل گوش دادنه . جت اسکیه . رستوران رفتنه . فایلهای استاد رو نوشتنه . کتاب خوندنه . نقاشی کردنه . ….. و یه عالمههههههه کارهایی که من ازشون لذت میبرم .بهای موفق شدن من این چیزاست که اتفاقا خییییییلی هم دارم بها میدم ههههههههههه یووووووهوووووووووو

    قدرتمند شدم . باورتن نمیشه هرررر اتفاقی میفته هرررررر چی پیش میاااااد هرررر چی رو که میخوام به اولین چیزی که فکر میکنم اینه : بمیخوامش پس باور رسیدن بهش رو میسازم . دنیا مال منه چون هر چیزی رو میخوام درباره ش باور میسازم . تو باور ساختن خیلی قوی شدم . باورهایی رو میسازم که شاهکاره .

    بچه ها من خوشحالم تو جمعتون هستم تو دوره ی عشق و مودت من بارها تو نظراتم نوشتم کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو بخونید . الآنم همینو میگم اون کتاب بهم یاد داد تکرار کنم و تکرار کنم و تکرار . دارن هاردی تو اون کتاب میگه تو از همه قوی تری چون با تمرین و تکرار میتونی به هرررررررر چیزی برسی و حتی اگه فردی توی فلان کار استعداد مادرزادی هم داشته باشه باز هم تو جلوتری . چون تو این راز رو میدونی که با تمرین و تمرین و تکرار میتونی از همه بهتر و جلوتر باشی. دارن هاردی میگه اگه تمرین و تمرین و تکرارا کنی میبینی که تو روزای اول نتایج خیلی کمه اما اگه فقط و فقط ادامه بدی و باز هم تمرین کنی و تکرار کنی اون موقع به تصاعد میرسی . به معجزه ی تصاعد به چیزی که استاد میگه : که هر سال زندگیش نسبت به سال پیش دو برابر بهتر نمیشه بلکه چند برابر بهتر میشه . بچه ها راجب تصاعد بخونید چون دونستن و درک قانون تصاعد تو مسیر کمکتون میکنه بهتون صبر کردن با امید رو یاد میده .

    راجب معجزه ی سپاسگزاری هم میخوام بگم . به نظر من سپاسگزاری معجزه میکنه تو زندگی من که معجزه کرد .

    راجب روابط هم میخوام اینو بگم که هررررر چیزی رو که دوست داری تو رابطه ی عاشقانه طرف مقابل بهت بگه به خدا بگو . تمااااااااام قربون صدقه هاتو، تمام جملات عاشقانه تو ، تمام احساسات خوبت رو ، تمام شیطنت هاتو ، تمام دلبری هاتو به خدا تقدیم کن ….. ببین چی میشه …… ببین که خدا عاشقانه های تو رو چند برابر میکنه و از طرف کسی که دوسش داری بهت برمیگردونه . و اتفاقا همین ها باعث میشه رابطه و تو با خدا خوشگل تر شه .

    به خدای آسمون قسم اگه به این باور برسی که اولویت اول و آخرت تو زندگی خدا هست . خود خدا یه کاری میکنه که اولویت اول همه بشی .

    به خدای آسمون قسم که اگه از خدا تشکر کنی و دائما به یادش باشی و همییییشه بهش چشمک بزنی و با حرف زدن باهاش دلبری کنی و ازش مشورت بخوای به جایی میرسی که دیگران آماده به خدمت تو می ایستن. دیگران میشن دستهای خدا روی زمین که به تو خدمت کنن . فقط بعدش یادتون باشه که وقتی با این همه خوشی روبه رو شدین به این جمله که ” همیشه همه چیز خوب نمیمونه ” فکر نکنید و اتفاقا با خودتون دائما تکرار کنید که من لایق بهترین ها هستم . خدا ی من همییییشه به من بهترین ها رو میده چون من لیاقت دریافت عشق رو دارم . باور کنید که دنیا برای ما همیییییشه بهترین میمونه .

    یه کار قشنگ دیگه: یه دفتر خوشگل بردارین و توش راجب چیزای خوب بنویسید . من یه عالمه ماژیک رنگی و روان نویس رنگی خریدم و دفترهای خوشگل و فانتزی رو انتخاب میکنم و توشون مشق مینویسم

    یادتونه کلاس اول که بودیم باید مداد مشکی و مداد قرمز میداشتیم و بین کلماتمون خط تیره میذاشتیم ؟ یادتون میاد اون مشق ها چه احساس قشنگی به ما میدادن

    حالا من دفتر مشق دارم توش مینویسم : سمانه بهترینه – سمانه عالی ترینه – سمانه بنده ی خاص خداست – سمانه اولویت اول خداست – خدا اولویت اول سمانه هست – زندگی من هررررر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشه – من دست به خاک بزنم طلا میشه -اتاق من نورانی ترین جای دنیاست – کارای منو خود خدا شخصا پیگیری میکنه – آدمها آرزوشونه به من خدمت کنن و هر کاری از دستشون بر میاد فقط واسه یه ” لبخند رضایت من” انجام بدن – هر جااااایی من میرم هوا خوبه – من آفریده شدم فقط و فقط لذت ببرم – خدا منو آفریده فقط واسه خوش گذرونی – اصلا من شادی میکنم و تفریح میکنم خود خدا شخصا خوشحالی میکنه – هر چی من بخوامه هر چی من بگمه هر چی من آرزو کنمه – من موشک خواسته هامو به جهان میفرستم و خدا بشکن میزنه و میگه ” موجود باش” – مینویسم و با روان نویس قرمز بینش خط تیره میذارم . یکی از فانتزی هام شده دفتر مشقم .

    مشق مینویسم و همش مشتاقم تا دفترم رو با نوشتن خواسته هام پر کنم و برم یه دفتر خوشگل دیگه بخرم . مشق مینویسم و لذت میبرم . مشق مینویسم و وقتی به دفتر مشق قبلیم که قبلا پر کرده بودم نگاه میکنم از شوق اشک میریزم . مشق مینویسم و میبینم که به اهدافم میرسم . مشق مینویسم و موزیک بی کلام گوش میکنم و موشک خواسته هامو به جهان میفرستم . مشق مینویسم و دونه دونه اهدافمو تیک میزنم .

    منم دارم بهای رسیدن به اهدافمو میدم . بهاش رو با خوش گذرونی میدم . با مشق نوشتن . با همیشه فایل گوش دادن . با کتاب خوندن . با فقط و فقط راجب خواسته ها حرف زدن . با تفریح . با خوش گذرونی . با اینکه تو اوج لذت و خنده هم یهو به خدا چشمک بزنم و بگم خدای نازم حواسم هستاااااااا که الآن هر چی دارم تو بهم دادی . حواسم هستااااااا که تمام خنده ها و انرژی ای که تو زندگی دارم رو تو بهم دادی . منم دارم بهای رسیدن به اهدافم رو میدم . بهاش رو با تلاش برای اینکه همیشه با یاد خدا باشم دارم میدم . با تلاش برای اینکه ثانیه های بیشتر و بیشتر یادم بمونه که باید ایمان داشته باشم . و سپاسگزاری کنم . دوستای خوبم قانون و عمل کردن به قانون سراسرش سود بردنه . استاد میگه باید همیشه حستون رو خوب و خوب تر کنید و همییییییشه از هرررر چیزی که ” الآن ” دارید لذت ببرید تا لذت و شادی بیشتری نصیبتون بشه . به نظرم بهای موفقیت همینه . اینکه حسمون رو خوب نگه داریم . اینکه از هررررر چیز کوچیکی لذت ببریم تا جهان لذت های بزرگتری رو به ما تقدیم کنه .

    وقتی این طوری به جهان نگاه میکنم همه چیییییییز تو تمام زمینه ها و تا همیییییشه خوب خوبه .

    استاد بزرگوارم شما همیشه میگین یکتا پرستی هدفتونه . راجب من به این هدف رسیدین . من واقعا یکتا پرست شدم . تو لحظه هایی یاد خدا میکنم و حواسم هست که قدرت مطلق خداست که خودم باورم نمیشه . بنده ی خوبش شدم و کلی دوسم داره و دارم تلاش میکنم بیشتر و بیشتر بهش “ایمان” بیارم و “باورش” کنم .

    استاد خوبم پاداش خوبی ها و راهنماییهاتون رو گذاشتم رو دوش خدا که خودش هرررر طوری خوشگل تر و قشنگ تره بهتون بده .

    راستی بچه ها استاد عباس منش میگه یه خدای درون داره که بهش کمک میکنه . ما هم داریم . کافیه باورش کنیم . الآنم خودش گفت بیام و اینجا براتون نظر بذارم .

    دوستون دارم دوستایی که هیچ وقت ندیدمتون ولی به شدت احساس راحتی میکنم که تو جمعتونم .

    اینجا ….. توی این سایت ….. همه چشم دیدن خوشحالی و شادی دیگران رو دارن …. همه از خوشحالی هم لذت میبرن …… همه تو مسیر موفقیت ها و یگانگی گام بر میدارن …….

    اینجا …… درست همین سایت …… درست همین جا…… مثل یه جزیره میمونه که فقط عباس منشی ها میتونن توش زندگی کنن .

    اینجا تو جزیره ی ما با احساس خوب داشتن و تفریح و لذت بردن از زندگی میتونی به آرزوها و اهداف بیشتر و بیشتری برسی .

    اینجا قوانینش همه به نفع ما هست .

    اینجا همه از هم الگو میگیرن و آرزوشون موفقیت خودشون ودیگران هست.

    اینجا ….. نقطه ی عطف زندگی منه .

    استاد بزرگوار و دوستای خوبم الهی روز به روز خوش تیپ تر و شاداب تر شید و جووووووون و شاد بمونید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    سولماز گفته:
    مدت عضویت: 2592 روز

    سلام بر استاد عزیز

    ممنونم از این سخنان عالیتون و آن منظره های عالی که روحم را در اولین نگاه به پرواز در آورد و باعث شدی زیبایی های و فراوانی ها جهان و نعماتی که خداوند بهمان داده را ببینم و همین دیدن ها مدارم را بالاتر برد. از صمیم دل ممنونم. آمدم تا چیزهای که از این فایل آموخته ام را بنویسم و هم تشکری کرده باشم البته هزاران نکته میشود فهمید که اگر بخواهیم بنویسم خودش برای خود ی کتاب کاملی میشود:

    1- اگر من با تمام وجودم باور لیاقت داشتن ثروت و فراوان بودن پول و ثروت را در خودم نهادینه کنم و هیچ شکی نداشته باشم که من بینهایت ثروت میتوان بسازم دیگر ترسی از مالیات و مخارج بالای زندگی و مسافرت های لاکچری و حقوق کارمندان ماهر و ….. نخواهم داشت و همین بدون ترس زندگی کردن باعث شادی و احساس خوبم میشود.

    2- از آن قسمتی که گفتین به محضی که اراده کنیم انگشتمان را تکان بدیم همون لحظه تکان میخورد به این نکته رسیدم که از همان لحظه که چشم به جهان می گشاییم خودمان میبینیم و یادمون میدهند که میشود انگشتها را به راحتی تکان بدهیم فقط کافیه بخواهی تا بشود. اگر الان هم همین باورهای ثروت را اینجوری بسازیم همین که اراده کنم میتوانیم بینهایت ثروت بسازیم چون شکی در وجودمان نخواهد بود و ذهنی که در آن هیچ ترس و شکی نباشد جایگاه خدا میشود.

    3- به نظر من قوی ترین کدهای که خیلی از ما میتوانیم برای برنامه نویسی خواسته هامون به بکار ببریم این است که:

    * من لیاقت بهترین ها را دارم.

    * جهان پر است از فراوانی ها و ثروت ها و خوبی ها

    * من میتوانم بینهایت ثروت بسازم

    * من خودم خالق زندگی خودم هستم.

    4- ما اگر تمام تمرکزمان بر روی فراوانی و خوبی ها و زیبایی ها و اینکه خداوند ما را خالق زندگی خودمان قرار داده است باشد( مثل محیط ایزوله) خود به خود ترمزها برداشته میشود و روان و سریع به سوی خواسته هامون میرسیم و از مسیر لذت میبریم بدون اینکه از وجود ترمزه با خبر باشیم ( مثل بچه های دو ساله). و آن زمان که میشنویم یا میبینم ترمزی وجود داشته تازه میفهمیم که ترمزی بود که ما خبر نداشتیم و ناخودآگاه بهش تمرکز میکنیم( مثل زمان بزرگسالی که بقیه با ذهن منقطی شان بهمون میگن نمیشه) و حالا اگر بیاییم با آگاهی و شناخت تمام اینکه چطوری ترمزها را برداریم( باورهای خوب بسازیم) و باور اینکه من میتوانم و میشود را داشته باشیم و خودمان را برای سرعت زیاد آماده کنیم و از مسیر تازه نترسیم و باور کنیم که بهترین راننده هستیم و خداوند هدایت کننده و این مسیر مستقیم و بدون خطر است واینکه لیاقت بهترین مسیرها و مقصدها را داریم، آنوقت است که با تمام سرعت بدون توقف به سوی خواسته ها میرویم و اگرم کسی بگویید ترمز وجود دارد یا ترمز دیگران را ببینیم دیگر ترسی نداریم که آن ترمزها مانع ما هم خواهند بود چونکه ما آگاهانه آن ترمزها را برداشته ایم.

    خداروشکر میگویم که به این سایت هدایتم کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مجید گفته:
    مدت عضویت: 2565 روز

    سلام دوستان منهم مثل شما هستم این اولین بار واردشدم به علت وظعیت مالی از فایل های رایگان استفاده می.کنم ولی از لهاظ مالی به مشکل برخوردم لطفا اگر متوانید راهنمایمکنید باتشکر از خداوند که مارا افریده تا بهم کمک کنیم وتشکر هم می کنم از استاد عباس منش که باعث شد تا من ایمانم قویتر بشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ثروتمند نابغه ... گفته:
    مدت عضویت: 3203 روز

    سلام دوستان عزیز میخواستم به یک نکته اشاره بکنم بعدش هم دستاورد هامو براتون بگم .

    امیدوارم این دیدگاه رو بخوانید و اگر خوشتون اومد یا این که نظری داشتین برام بنویسین دوست دارم باهام صحبت کنید

    درسته که من بجز رویاهایی که رویا نیستن هیچ کدام از محصولات رو خریداری نکردم دلیلش هم بدهکاری زیاد بوده ک… بگذریم هیچ?

    ولی همه ی فایل های رایگان رو گوش کردم و با خواندن نظرات شما عزیزان کم کم چیزایی فهمیدم که تو محصولات استاد عباس منش چه چیز هایی گفته شده و چیز های با ارزشی دستگیرم شده … بعضی جاها دوستان گفتن برای ایجاد باور ها باید بریم دنبال افرادی بگردیم و پیدا کنیم که بدون سرمایه مثلا کارشون رو شروع کردن و یا دنبال افرادی بگردین که بدون ارث ثروتمند شدن …شما همتون انقدر سرگرم انجام تمرینات بودین و سرگرم استفاذه از محصولات شدین که سه چیز رو اصلا حواستون نبوده از کنارش گذشتین??

    یکی این که تمام اون افرادی که برای الگو گرفتن در دنیای بیرون دنبالش میگردین تو همین سایت هستن چرا جاهای دور میرین همین سایت پره از اذم های ثروتمند خود ساخته بابا بخدا ??

    دومین مطلب اینه که با خواندن نظرات دوستان بهتر در مدار قرار میگیرین چون هم فرکانسی های خودمان وقتی چیزی رو میزارن و مینویسن ما بهتر متوجه میشیم فرض مثال استاد عباس منش انقدر مدارش با من فاصله داره که شاید اصلا حرف هاش رو متوجه نشم ولی همون صحبت رو یک دوست هم مدار توی نظرات مینویسه سریع ذهنم بدون مقاومت میپذیره

    سوم این که حواستون باشه با گذاشتن یک سری نظرات دارین محصولات استاد رو لو میدین من با خواندن نظرات متوجه شدم همه محصولات چجوریه از تمرین دسته چک و بخشش بگیر تا ایجاد انگیزه ????

    از اینا بگذریم

    من روزگاری بود تقریبا سه سال پیش که تنها راه حل خودکشی مونده بود برام .کسی که یک رسوایی بزرگ و بی ابرویی اجتماعی رو کم کم داشت فراموش میکرد یک مرتبه یک رسوایی مالی برایش پیش امد کسی بودم که تو عمرم بیست میلیون پول یک جا ندیده بودم صد و هفتاد میلیون بدهکاری بالا اوردم تقریبا شانزده نفر از من پول میخواستن .یک مغازه داشتم اجاره ای که فروش اندازه ی شام و نهارم در نمیاورد . کارگرا ترکم کردن .اجار چند ماه عقب افتاده بود .شریکی داشتم که سه برابر حقشو ازم گرفت و رفت کل بدهی ها هم گذاشت رو دوش من گفت خودت قول دادی که اگر ضرر کردیم تو حقتو بگیر خلاصه یک ریال گرشت نکرد هیچ بخدا قسم سه برابر حقشو گرفت با زووور و بی حیایی منم چون دوست نداشتم در و همسایه از مشکلمون سر در نیارن قبول کردم حالا بماند چقدر سود دیر کرد همه ی چک هارو پرداخت کردم .خلاصه من خودمو زندانی کرذم تو انبار مقداری نون گرفذم و چند تا کنسرو لوبیا مغزه رو بستم و تو انبار نشستم چقدر ادم ها زنگ میزدن برا پول هیچ تازه دو سه جا حساب هام اشتباه شده بود و پولی که مطمئن بودم پرداحت شده گفتن پرداخت نکردی و من هم نتونستم ثابت کنم چون هر بار شماره کارتی میدادن منم خودم هر بار با کارت دیگه فرستاده بودم بهر حال بجز بدهی ها دوسه جا هم اون پولی که پرداخت کرده بودم رو دوباره پرداخت کردم از ی طرف خانواده ی نامزد و نامزدم چه فشار هایی نیاورده بودن که عروسی کنیم یا طلاق . از طرف دیگه من حتی کرایه نداشتم برم تا خونه ی نامزدم سر بزنم به قول استاد کل جهان بسیج شده بودن برا بدبخت کردن من همه چیز دست به دست هم داده بودن که بیچاره ترم کنند حتی باد و بارون که همه چیزامو خیس کرد و خراب شد ریختم بیرون ?

    بهر حال چقدر دعا کردم که خدا حد اقل دلیل این گرفتاری هامو بهم بگه چون خیلی خودمو قبول داشتم هیچ کس مثل من کاری نبود هیچ کس مثل من فاکتور های موفق شدن رو نداشت خودمو از همه بالا تر و با لیاقت تر میدونستم

    همش میگفتم خدایا چرا اینجوری میشه تیکه کلامی داشتم میگفتم (نمیدونم چرا هی نمیشه)

    بهر حال اون شب که عاجزانه از خدا خواستم یک فیلمی از طرف یک ناشناس ک عضو کانال تلگرامم بود برام ارسال شد گفت بزار کانال .من اون فیلم رو باز کرذم (قانون جذب در قرآن ) این یک معجزه بود من تازه از خدا خواسته بوذم سریع مستجاب شد

    جواب کل سوالام رو استاد عزیز تو اون فایل داد بعد من سرچ زدم تو گوگل دیدم واااای خدای من چقدر فیلم این چنینی و نشستم تاصبح همشو نگا کردم آرامش عجیبی داشت کم کم از طریق همین سایت با استاد های دیگه مث احمد حلت شاهین فرهنگ و ازمندیان اشنا شدم دیدم احمد حلت خیلی پر انرژی حرف میزنه (البته قسم میخورم هیچ کدامشون مثل استاد عباس منش قانون رو درک نکردن ) فقط قشنگ حرف میزد من خیلی انرژی ازش گرفتم . صبح خوابیدم ظهر بیدار شدم گوشیم زنگ خورده بود بله یک دوستی بهم زنگ زد گغت کاری برات سراغ دارم مغازتو ول کن بیا اینجا پول خوبی میده توکه کار نداری الکی وقت خودت تلف نکن ..معجزه ی دوم اتفاق افتاد سال نودو چهار اون موقه محصول روانشناسی پانصد هزار قیمتش بود من کاری پیدا کردم برجی سه میلیون و نیم ک با اضافه کاری میشد چهار میلیون هههههه خدایا این باورنکردنیه .مغازه رو تحویل دادم پول پیش هرچی داشتم پیشش موند بجای اجار عقب افتاده ولی دیگر نگران نبودم گفتم بقیه اش هم برا خودت خخخخ انباری ارزان قیمت گرفتم وسایل مغازم انداختم داخلش تا وقتی که مشتری پیدا بشه بهش بفروشم . برجی چارصد تومان اجار انبار بود بعد مدتی زنگ زد گفت باید اجار رو بیشتر کنی من هشتصد میخوام منم بدون نگرانی گفتم چشم اگر نتونستم تا جمعه وسایلم رو ببرم بیرون اجارو بالا میبرم مشکلی نیست نزاشتم تضاد ها باعث بشن دوباره نگران بشم من تازه به احساس خوب رسیده بودم نمیخواستم مسایل مالی حالمو بد کنن

    معجزه ی حال خوبم این بار این بود که طرف خودش دوباره زنگ زد گفت انبار خیلی بزرگه وسایل تو رو میچینم گوشه ای یک چی میکشم روش قسمتی از انبارو اجار میدم تو برجی دویست تومن بده کافیه خخخخخخ از چهارصد تومن کرایه رسید به دویست تومن این نشانه های ایمانی بود که در درونم ایجاد شده بود . ما کار کردیم و بدهی های کوچیکمون دادیم یک کانالی هم مسابقه گذاشته بود که هرکی برنده میشد سکه بهش میدادن بله معجزه ی بعدی این نبود که سکه رو من برنده شدم معجزه این بود که هیچ کس بجز من تو مسابقه شرکت نکرده بود خخخخخ هر چند تاریخ مسابقه رو بارها عقب انداخت ولی هیچ کس شرکت نکرد خخخ رفتم سکه رو گرفتم و برگشتم به همین سادگی . بخاطر این که طولانی شد معجزه هامو فقط میگم ازین ببعد خلاصه ش میکنم معجزه بعدی این بود قبل از خواب تو گوشیم داشتم به یک گل رز زیبا نگا میکردم دیرین دیرین صبح اول وقت یک دست گل خوشگل از شاگردم دریاغت کرذم خخخخ معجزه ی بعد تضاد بود حکم جلب اومد منو گرفتن خخخخ شاکی پول کرایه نداشت منو ببره شهر خودمون هر کاری کرد پولش جور نشد یک تومنی کرایه میخواستن کلانتری هم گفت باید شاکی این پولو بپردازه ک نشد و من اذاذ شذم خخخخخخ با خیال راحت عروسی کردم معجزه خونه بدون پول پیش گیرم اومد .. معجزه پول کولر نداشتم خود صاحب خونه برام کولر نصب کرد بدون این که ازش درخواست کنم …به خداوندی خدا از اون روز همچنان معجزه رو تجربه میکنم که وقت نیست بنویسم به خدا توکل کنید نزارید هیچ چیز حالتون رو خراب کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      نفس آریان گفته:
      مدت عضویت: 2765 روز

      سلام آقای نابغه. کامنتتون رو خوندم خ عالی بود. خ خوشحال شدم که اینهمه موفقیت بدست آوردین و مشکلاتتون رو براحتی حل کردین.بهتون تبریک میگم که قاتون رو خ خوب درک کردین… لطفا بیشتر از باورهاتون بگین و اینکه بفرمایید چه تمریناتی در طول روز انجام میدین؟؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ثروتمند نابغه ... گفته:
        مدت عضویت: 3203 روز

        سلام نفس ? راستش باور خاصی که باعث موفقیتم شده نمیدونم ولی اینو مطمعنم که ایمان به خدا و خونسردی باعث شد این اتفاقا بیفته ..تمرین خاصی هم نداشتم فقط در مقابل تضاد ها مقاومت نمیکردم با خودم میگفتم نهایتش اینه که بمیرم یا بی اعتبار بشم ..من از این دو تا هم باکی ندارم چون دلم به خدا قرصه .. بهش توکل میکنم هرچی پیش اید خوش آید . و برای حل کردن مسائل هیچ اقدامی نکردم خودشون حل میشدن من تنها یک کارو بلدم اون هم اینه تو مواقع وحشتناک سخت خودمو آروم میکنم و با خودم میگم هرچی میخواد بشه بشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حمزه نظری گفته:
    مدت عضویت: 3509 روز

    سلام خدمت شما استادعزیزم وسلام خدمت تمام دوستان عزیزم درگروه تحقیقاتی عباسمنش.

    وقتی داشتم به این فایل نگاه می کردم یهو صدای یه هواپیما روشنیدم ودیدم استاد یه لحظه مکس کرد وبلافاصله گفت که چه هواپیمای قشنگی .

    اون لحظه دیدم که استادچه استادانه توجهشوازروی افکارمنفی برداشت وبه نکات مثبت اون هواپیما گذاشت .

    صدای هواپیما یه لحظه روی اعصاب استاد بود ولی استاد خیلی سریع توجهشو ازروی نکات منفی برداشت وروی نکات مثبت گذاشت .

    توی فایل های قبلی استاد خیلی به این نکته اشاره می کرد که آقا توجهتو روی نکات مثبت هرچیزی بزار وبه نکات منفی وآزاددهنده بردارجهان مابقی کارهاروبرات انجام میده وبه خواستت میرسی .

    شما ورودی های مناسب داشته باش جهان خروجی های مناسب وهماهنگ باافکار قالبت وهماهنگ بافرکانست بهت میده.

    درنگاه اول اگه وارد سایت بشی وبه لیست قیمت محصولات عباسمنش نگاه کنی طرف به خودش میگه آخه مگه کسی هم هست یا پیدامیشه انقدر پول برای یه دوره آموزشی بده .میگم باورتودرست کن خداخودش مشتریاتو میفرسته خودتو باورکن بدون که لیاقت بهترین هاروداری بدون که حرفات ،محصولی که تحویل مردم میدی باارزشه ،مطمئناافراد باارزشی پیدامیشن که محصول توربخرن .

    توبرای اونا ارزش خلق کن مشتری ها هم ارزش محصول تورو میدون درست مثل شرکت اپل که مردم برای خرید یه ایفن جدید صف های طولانی میبندن .

    استاد اون چیزیو روکه میگه خودش داره زندگی میکنه .

    معلومه که نتیجه زندگیش میشه این که توی بهتری جاهای دنیا سفر کنه وبه اختیار خودش هرکجا که دوست داشت زندگی کنه .

    اون باورهاشو عوض کرد زدگیش عوض شد .

    یه دفتر برداشتم وهمه جا پیشمه هرجا که دیدم یه چیزی برخلاف خواسته های منه ومن اون روانجام دادم ویاوقتی که بادوستان حرف میزیم به چیزی میگم که خودم ارگفتنش تعجب میکنم منی که این همه روی خودم وباورهام کارکردم بلافاصله اونو مینویسم چون این مسئله به پیغامه برای من که آها این یه باگه ،این یه ترمزه وبلافاصله به این فکرمیکنم که چرااینو گفتم ایراد کارمن کجاس وچه باورهای روباید بسزام که این ترمزروبردارم .

    ازوقتی چند تا فایل آخری روکه استاد توی سایت گذلشتن عجیب دارم این ترمزهای مخفی زندگیمو پیدا میکنم که اصلا نمیدونستم اینا ازکجا اومدن واصلا کجا بودن امیدوارم که هرروز وهرروز بیشتروبیشتر روی خودم کارکنم واین باگ های ذهنمو که مانع رسیدن من به اهدافم میشه روپیدا کنم .

    براتون بهترین ها روآرزومیکنم وامیدوارم که شما هم این دفترروآماده کنید وتوی اون دفتر هرروزبیشتر وبیشتر افکار وباورهای ثروت آفرین بنویسید .

    درپناه حق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2933 روز

    درود بر استاد عزیز من که خیلی آگاه شدم که تا حالا چه ترمزهایی داشتم و خودم خبر نداشتم ممنون از استاد بزرگوار که باز هم نقطه کور دیگری را به ما نشان داد و ما رو متوجه ترمز هایی کرد که خودمان خالق آنها هستیم ………. با تشکر فراوان از استاد خوب و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3096 روز

    سلام خدمت همه ی عزیزان. من از موقعی که با سایت آشنا شدم، مدتها بود که سؤالی(بهتره بگم یک نجوای شرک آلودی) در گوشه ی ذهنم بود و سؤال هم این بود اگر استاد از این دنیا بروند و یا به هر دلیلی با استاد نشه ارتباط برقرار کرد و کلا این سیستم و سایت و… جمع بشود ما چی کار کنیم؟

    خودم میدانستم که این سؤال اشتباه است اما هیچ جوابی برایش نداشتم و هر چند وقت یکبار اذیتم میکرد و من همان دفعه ی اول جوابش را به خداوند سپردم که به من بگوید.

    الان چند وقتی است که دارم روی باورهای توحیدی ام کار می کنم و در همان اوایلی که داشتم کار می کردم جواب را گرفتم و میخواهم برایتان تعریف کنم که چه شد و مطمئن هستم که خیلی حالتان را خوب می کند:

    یک روز بعد از ظهر بود که پای کامپیتر خوابم گرفت و خوابم برد و وقتی که از خواب بیدار شدم دیدم که وسط کارم خوابم برده است و بلند شدم که بروم به صورتم آبی بزنم تا بیایم و دوباره ادامه ی کارم را بکنم که یه چیزی توی وجودم گفت : من دارم هدایتت می کنم( روی من تاکید بسیار زیادی بود ). تا این رو شنیدم انگار که یک وزنه ی چند صد کیلویی سربی را از قلبم باز کردند و نفس کشیدنم خیلی راحت وعمیق شد و انگار که شش هایم میخواستند سینه ام را بشکافند و یک حس خیلی خوبی داشتم و بعدش ادامه داد: یادت میاد؟ مگر به من(تاکید محکمی روی من) نگفته بودی که هدایتم کن؟

    _چرا.

    _خُب، الانم من(تاکید محکمی روی من) دارم هدایتت میکنم، کسی بین من و تو واسطه نیست، این من (تاکید محکمی روی من) هستم که دارم با تو حرف میزنم نه استاد،کسی بین من و تو واسطه نیست.مگه میدونستی که قراره به اینجا هدایت بشی؟توی این جمع پر از صفا و صمیمیت؟

    _نه.

    _ پس چرا نگرانی که اگه اینجا تموم بشه میخوام چی کار کنم؟ ، من (تاکید محکمی روی من) هدایتت میکنم ، منم که همیشه هستم، دیگه نگران چی هستی؟!! ???

    در حین این ارتباط تمام جملات واون صحنه هایی از تمام فایلهای استاد اومد توی ذهنم که استاد میگفتند: بابا!! یکی داره این حرفها ر و میزنه اینها من نیستم . یا اون جاهایی که استاد می گفتند که من خودم فایلهایم را بعد از گذاشتن روی سایت یا قبل از اینکه روی سایت بذارم چندین بار با ذوق نگاه می کنم تا ببینم چی گفتم ، چون وقتی که میشینم جلوی دوربین یکی دیگه حرف میزنه و من خودم نیستم . هم چنین اون جملاتی از مقالات مختلف خانم شایسته عزیز که می فرمودند : وقتی استاد میرفتند توی اتاق ضبط و وقتی که میخواستند ضبط کنند ،خودشون نبودند و یا اون موقعی که استاد برای ضبط میرفتند توی اتاق و میامدند بیرون و می گفتند که امروز هیچی برای گفتن نمیاد. بعد با خودم گفتم که ببین داره راست میگه ها، این هم نشونه هاش .

    اینها رو هم حسم گفت که بیایم و در اینجا بگویم .

    دوستتون دارم خیلی زیاد،

    موفق و ثروتمند و شاد و سلامت، در پناه خداوندی باشیم که بخشش اش از حد بگذرد.????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      محمد علی محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 2944 روز

      سلام محمد رضا احمدی عزیز و بزرگوار … محمدیانی هستم که با هم انتهای کلاس مینشستیم ….

      تو به من درس های بزرگی دادی

      درس شجاعت

      درس عدم ارتباط با آدم های غیر هم فرکانس

      درس رو آوردن به علایق

      درس خروج از محیط شرک آلود

      هر جا هستی بهترین اتفاقات رو تجربه کنی … امید وارم مثل استاد، زندگی هزاران نفر رو تغییر بدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مسلم گفته:
    مدت عضویت: 3502 روز

    توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم

    طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم

    یکی گفت : بلند بگو

    گفتم : یک کلمه سه حرفیه

    ازهمه چیز برتر است

    تو جمعمون یه بازاری بود سریع گفت: پول

    تازه عروس مجلس گفت: عشق

    شوهرش گفت: یار

    کودک دبستانی گفت: علم

    بازاری پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، سکه

    گفتم: ارباب! اینا نمیشه

    گفت: پس بنویس مال

    گفتم: بازم نمیشه

    گفت: جاه

    خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه

    مادر بزرگ گفت: مادرجان، عمر!

    سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

    دیگری خندید و گفت: وام

    یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

    خنده تلخی کردم و گفتم: نه

    اما فهمیدم

    تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی

    حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !

    هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم

    شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش

    کشاورز بگوید: برف

    لال بگوید: حرف

    ناشنوا بگوید: صدا

    نابینا بگوید: نور

    و من هنوز در فکرم

    که چرا کسی نگفت:

    خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: