«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 27
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-70.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-08 07:11:452024-07-17 15:56:29«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
روز پنجاه وششم سفرنامه
همین که در دلم آشوب میشه همین که میدونم دیگه فقط همه چیز خودم هستم همین که دیگه از پدرم از همسرم از دولت از تصمیمات دولت و….توقعی ندارم همین که میدونم باید روی باورهای خودم کار کنم یعنی در مسیر هستم همین که روزی بیست دقیقه مناجات میکنم همینکه پیاده روی میکنم همن که ذهنم را کمتر درگیر فرعیات میکنم یعنی در مسیرم.
آره درسته هنوز ترمزهای ناشناخته دارم هنوز باید روی ذهنم کار کنم هنوز ثروتمند نشدم اما گذشته رو فراموش نمیکنم همین پارسال بود که از فشار مشکلات و نا آگاهیها نه شب خواب داشتم نه روز آرامش و یک مرده متحرک بودم با کلی فشارعصبی واسترس.
اما حالا بعد از یک سال آشنایی با استاد گلم و بعد از سالها باورهای نادرست تازه فهمیدم تا الان زندگیم رو چطور گذراندم. آره هنوز بدهکارم و هنوز مشغول پر کردن چاله های زندگیم. گاهی وقتها خسته میشم میترسم نگران میشم از فشارها اما طولی نمیکشه که خودم رو جمع و جور میکنم و میگم اون خدایی که من رو از ته چاه نجات داد همون خداست و من دست به همون ریسمان گرفتم و مهم اینه که ریسمان رو رها نکنم ریسمان توحید وتوکل را ریسمان ایمان به رب به فرمان روای کیهان کسی که توکل کردن به او من رو به پادشاهی دنیا میرسونه و کمک بخوام از خودش با صبر وصلات بخوام که ترمزهام رو بهم نشون بده هدایتم کنه به شناختن ترمزها چون مقدمه هر کاری شناخت هست تا شناخت پیدا نکنم نمیتونم اقدامی انجام بدهم برای هم مدارشدن با خواسته هام.
و باید کودک شد برای دستیابی به خواسته ها دقیقا کودک شد نگیم نمیشه. چون من که اینقدر پول ندارم چون اونی که من میخوام خیلی گرونه یعنی من چقدر باید کار کنم تا پول اون ماشین اون خونه اون مسافرت اون وسیله و در یک کلام ثروتی که میخوام جور بشه (ترمز).
بگم پولش هست درآمدش هست اونهم از دستان بیشمار خداوند من فقط باید خودم رو آماده کنم برای دریافتش و به قول دوستمون اگر می رم حمام مثل وقتی حمام کنم که اون خواسته ها رو دارم و….
کم کم ذهن ترمزهاش رو برمیداره و براش شدنی میشه .
یادمه پارسال در اوج مشکلات مالی که در تامین پول نان خانه هم مشکل داشتم دخترم ازم دوچرخه خواست دو ماه وعده دادم دیدم یادش نمی ره و از طرفی نمیتونستم صراحتا بگم پول ندارم یعنی دوست نداشتم بگم .آخرش یک شب رفتم در مغازه یک آشنا و بنده خدا گفت ماهیانه بیا پولش رو بده هرچند دوست نداشتم قرضی بگیرم ولی اون موقع خیلی تو این زمینه ها کار نکرده بودم و ابتدای آشنای ام با استاد بود .میخوام بگم دخترم تو ی اون شرایط بد مالی من به خواسته اش رسید حالا اون به چگونگی اش کار نداشت و فقط خواستش براش مهم بود .
برای خواسته هامون و هم مدار شدن با اونها باید کودک بشیم از جلو مغازه که رد میشیم بگیم این رو من میخوام من میگیرمش مثل بچه ها مثل رها بودن بچه ها و نگران چگونگی اش نباشیم.
ایشالا که همه دوستان این خانواده به آروزهاشون برسند.
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
به نام خدای مهربان.
سلام.
وقت همگی بخیر.
«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز
فایلِ روزِ پنجاه و هفتمِ روز شمارِ تحولِ زندگیِ من.
منظرو از گاز اینه که وقتی ما داریم به سوی خاستمون حرکت می کنیم.
و منظور از ترمز باورهایی است که جلوی حرکت ما رُ به سوی خواسته هامون رُ میگیره.
99 درصد مواقع این باورها نا خود آگاهه .
ما باید سعی کنیم که این باور ها رُ ریشه یابی بر طرف کنیم؛ چون جهان داره به فرکانسهای ما پاسخ میده .
در واقع جهان به قولقرآن سریع الاجابه؛ یعنی سریع اجابت میکُنه خواسته های ما رُ .
وقتی ما تُرمُزی نداشته باشیم ، پامون روی تُرمُز نباشیم اراد می کنیم و خلق می کنیم( کُن فیکون می کنیم)
وایی خدای من؛ یعنی من در آینده ای نزدیک قراره کُن فیکون های بیشتری داشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت که در جهانی زندگی می کنم که این همه قوانین بدون تغیر بر آن حاکم است.
وایی خدایا شُکرت چه احساسی دارم؛ دارم حس میکنم که به روز تحول نزدیک میشم.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت.
من باید هرچه سریعتر بیشتر باور کنم که اگه باورهای خوبی بسازم و ترمز هم نداشته باشم خیلس سریع به سمتخواسته هایم هدایت می شوم.
عاشقتونم استاد، آخه وقتی با این لحن از قولِ آدمای نصیحت گو صحبت می کنید اصلا یه جوری می رسونید که چه قدر ین حرفا مُفت و محدود کننده است.
وایی خدای من؛ چه آپارتما نهای پلند و منظم و زیبایی.
چه برهای زیبایی.
چه چمنهای سبز و شادب و بلند و تمیزی.
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت .چه طرح و رنگ زیبایی زیر اون سایه بان بود.
وایی خُدای من؛ چه فروشگاه بزُرگ “همه چیز دار”ی. عجب بسته بندی هایی دره ین میوه ها.
خدایا صد هزار مرتبه شُکرت.
خدایا شُکرت عجب فیلم برداری.
وایی خدی من عجب پیتزایی مایک داره میخوره. نونش رُ دیدم یا نون های محلی خوشمزه افتادم.
عجب لباس زیبا و خوش رنگی داره اونکه پشت سر مایک نشسته.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت چه شیشه های تمیزی داره اون آپارتمان که اون جور شفاف آسمون رُ منعکس کرده.
چه جالب دقیقا جهان هم مثل همین ساختمان داره عمل میکُنه ؛ یعنی جهانم مثل آیینه عمل میکُنه.
خُب فایل تمام شُد.
دوست دارم قبل از اینکه دوره های روانشناسی ثروت رُ خریداری کنم چند تا از باورهای محدود کننده ای که خودم شناسایی کردم رُ اینجا بنویسم.
در مورد شروع کسب و کار شخصی این باور محدود کننده ( ترمز ) رُ دارم که هیچ کس مثل خودم که دارم برای صاحب کارم صادقانه و بدون فوت وقت و با عشق ( باور کنید با اینکه دارم برای کسی دیگه کار می کنم اما ونقدر در تلاشم که هر روز بهتر از دیروز کار کنم و انتظار می کشم که زود صبح بشه و برم سر کار ) کار می کنم نمیتونه برای من کار کُنه. اما دارم تلاش می کنم تا ببینم خودم چطور و با چه امیدی دارم برای فرد دیگری کار می کنم و این باور رُ بسازم که چرا باید دیگران برای من صادقانه و بدون فوت وقت کار کنند.
باور محدود کننده ( ترمز) ی دوم در باره ی مهاجرت: من ین باور رُ دارم که دُرُسته من مهاجرت می کنم به جای بهتری و بلا خره اون روستایی که من دوست دارم آباد تر شه آباد میشه . اما من این باور رُ دارم که ؛ نَه ، من باید بمونم و کمک کنم تا با سرمایه ام کمک کنم تا مثلا راه این روستا رُ آسفالت کنم و پُل بزنم و دیگر آبادی ها و تا وقتی که آزادی دارم اینجا می مونم و هر وقت که دولت محدودیت هایی ایجد کرد مهاجرت می کنم.
و همچنین در مورد کسب و کار ین باور رُ دارم که درسته که من می تونم کسب و کاری راه بندازم که ازادی مکانی داشته باشم اما حد قل باید یکی دوسالی خودم بالای سر کار باشم و بعد از اینکه روی غلتک افتاد بعد ازاد می شم.
و چند ده باور محدود کننده ی دیگر.
عاشقتونم .
امیدوارم هر کجا که هستید در پناهِ اللهِ یکتا شاد ، سلامت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
خدا نگهدار.
سلام دوستان اگه بخواهیم و بشود پس قانون تکامل اینجا چی میشه ؟؟
به نام خداوند مهربان
سلام به دوستان عزیز و استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز
بحث گاز و ترمز
_گاز یعنی وقتی ما داریم به سمت خواسته ها مون حرکت می کنیم ، ترمز یعنی این که ما باور هایی داریم که مانع رسیدن ما به خواسته مون میشه و این ترمز ها معمولا ناخودآگاه هست
_جهان طوری طراحی شده که از مقیاس کیهانی تا مقیاس اتمی جواب خواسته ها رو سریع میده خیلی سریع الاجابه
_اگر ما ترمز یعنی باورهای متضاد با خواسته مون نداشته باشیم به محض اینکه بخواهیم می شود
_خداوند فرموده ما جهان رو مسخر شما کرده ایم یعنی اگر بخواهیم می شود
_چرا بعضی خواسته ها به راحتی به دست می آید و بعضی خواسته ها به سختی ؟ جواب اینکه چون همه ما در بسیاری از مسائل ترمز داریم ، ترمز های بسیار قوی که هر چقدر هم گاز بدهیم فایده ندارد
_کسانی که باور دارند که افکار شون هست که اتفاقات رو رقم میزنه و خداوند این قدرت رو بهشون داده که می خواهی و می شود و اگر می خواهی و نمی شود ایراد از تو نه از جهان میان فکر می کنند و ترمز ها رو شناسایی و برطرف کنند و به خواسته شون برسن .
_باورهای محدود کننده توسط پدر و مادر و جامعه و مدرسه و تلویزیون به بچه ها داده میشود
در پناه خداوند سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید،💐💐💐💐💐💐
بنام خدایی که به شدت عاشقشم و روز ب روز عاشقتر میشم
روز 57 م از سفر رویایی م
خدایا شکرت چه مناظر زیبا رو می بینم
اصلا دهنم وا موند استاد
ی لحظه حیرت زده شدم از این همه زیبایی
بخدا اگه استاد حرف هم نزنه همین تصاویر انقد حال آدم رو خوب میکنه که حد نداره
با همین تصاویر به اندازه کافی مدار آدم تغییر میکنه من که خیلی لذت میبرم
نمی دونم من چ ترمزهایی دارم ولی می دونم ک دارم و باید پیداشون کنم که بیشتر درباره مسایل مالیه
دارم وقت میزارم تا پیداشون کنم و ب حسابشون برسم
باید ب خودشناسی برسم
باید ب ثبات برسم خسته شدم از اینکه ی روز خوبم و روز دیگه دوباره نا امیدم که ای بابا ول کن تغییبر میخای چکار
همین که هستی خوبه دیگه همین که داری کافیه دیگه خیلی ها همینم ندارن
چرا ب خودت استرس میدی
اما دوست دارم یک بار برای همیشه ترس رو بزرام کنار
از منطقه امنم بیام بیرون و یبعد دیگه از وجودم رو تجربه کنم
استاد همین الان که اینها رو میخونی لطفا برام دعا کن مسیر درست رو پیدا کنم و با پشتکار ادامه بدم
الان که قانونو میدونم میدونم سید بودن شما ربطی به خوب بودن شما نداره هستن کسایی که سیدن اما خوب نیستن اما بازم دوست دارم بازم بگم شما سیدی برا ما دعاکنید لطفا
حس خوبی بهم میده این سید بودن شما
از خدا میخام بهم ایمان واقعی واقعی بده
از اون ایمانها که لاخوف علیهم و لاهم یحزنون بشی
از اون ایمانها که عمل به دنبالش باشه
من از هرچی تقلب و تظاهر و فیک بودن نفرت دارم همه چی رو اصل و واقعی و نامبر وان میخام حتی ایمان
پس ای خدای مهربان و شنوا و دانای من به من ایمان واقعی بده سپاسگزارم
شاد و ثروتمند باشید
بنام خدایی ک هدایت میکند دلهای جویای حقیقت را…
سلام
ایستگاه ۵۷
داشتم با خودم فکر میکردم ک این فایل بهترین فایلی بود ک شنیدم…
ولی دیدم بعد از هر فایل دقیقا احساسم همینه…
ولی این فایل واقعا برام چیز دیگه ای بود…خیلی ب دلم نشست و خیلی خیلی بر ایمانم افزود…
دلم نمیاد بگم بهترین فایل بود برام چون تا ب این قسمت از سفر فایل های ارزشمند زیادی از استاد شنیدم و همه اشون برام بهترین بودن و پر از اموزه های عالی…
شاید درستش این باشه ک بگم اگاهی هایی ک از فایل های پیش ازین در طول سفر و در طول حضورم در سایت بهم اضافه شده ، هر کدوم ی پله شده تا من بالاتر برم و امروز ک بر ۵۷ اُمین سکوی این پله ایستادم حس میکنم دستم راحت تر ب بلندای اسمان میرسه…
اگه حسم بهم میگه فایل روز ۵۷ اُم سفرنامه منو ب رشد بالاتری رسونده علتش اماده شدن ضمیرم توسط اگاهی هایی هست ک در طول این سفر کسب کردم…
تمام این فایل ها شدن راهنمای من ، پله پله تا ملاقات خودم و پله پله تا ملاقات خدا…
خدای بزرگم میلیاردها سپاس تو را بخاطر تک تکموهبت ها و نعمت هایی ک ب من دادی تا درین مداری باشم ک هستم…
مداری ک برام پر از حسای خوبه …اونقد خوب کگاهی حس میکنم جسم فیزیکیم تاب تحملشو نداره ….
سپاس از مریم نازنیم ک دست نوشته هاش چنان متخصصانه و هوشمندانه و ناب ان ک منو بر این داشته کازین ب بعد متن های نوشته شده اشون رو با تمرکز بیشتر و عمیق تری بخونم…چون ایشون درک بالایی از قانون دارن و نوشته هاشون برام حکم گنج رو دارن..
الهی شکر برای وجود ایننازنینان…
استاد بزرگوارم از شما بی نهایت سپاسگزارم برای شیوه ی تدریس فوق العادتون…
چقدددددر داستان رو برام ساده تر کردین با بیان ترمز و گاز…
گاز یعنی همون شور و شوقی ک برای رسیدن ب هدف داریم…اگه ترمزی نباشه جهان سریع العجابه ما رو براحتی ب خواسته میرسونه….اگه ترمزی نباشه ب محض اینک میخواستیم ، می شد…ب همین راحتی….
زندگی استاد گواه این ماجراست…سرعت رسیدن ب خواسته ها در زندگی استاد شاهد عینی ماجراست…
چقد ایمانتون رو دوس داشتم موقعی ک میگفتید خدا در قران گفته ما جهان رو مسخر شما کردیم….یعنی گوش ب فرمان شما….چ ارامشی ب دلم انداخت…
چ خوبه ک هر بار قانون جهان رو از منظری متفاوت و با بیانی نو میگید…اینطور باعث میشه منطق قوی تری در ذهن ما شکل بگیره…
دوس دارم این فایل رو بارها بشنوم تا باورم ازینی کهست محکم تر بشه…چون برای بهتر شدن هیچ محدودیتی نیست و این راه بب پایانه…نا محدود…
اینموصوع ک باورهای محدود کننده اونقد موجه بنظر میان ک ما فکرشمنمیکنیم برامتلنگری شد ک حواس جمع تر باشم….
خدایا شکرت برای ذره ذره اگاهی هایی ک بهم افزوده شده…
حدیث تحسینت میکنم ک با عشق و تعهد ب سمت اهدافت پیش میری و پاداش ایمان ب غیب و این اراده ی محکم و عشق قطعا پاداشی بس بزرگ خواهد بود…
من ارزوهام قول رسیدن دادم…
و هر لحظه رسیدن بهشون برام منطقی تر میشه…خدایا هزار بار شکرت…
پایان
سلام به همه همراهان گرامی🙏😘😍
عه چقدر جالب تازه یادم اومد که چند روزی هست که از یکی از عادات بدم دست کشیدم با این منطق که وقتی من می خوام اون خواستهام رو با شرایطی که دوست دارم داشته باشم، پس چرا دارم اینکار رو انجام میدم. دقیقاً به خودم گفتم تو با این کارت داری عدم لیاقت خودت رو داد میزنی، حالا هرچی میخوای به خواسته ات فکر کن، تجسم کن و درموردش بنویس حالا هر چی میخوای جزئیات و ویژگیهاش رو لیست کن. بابا دنیا به فرکانس هات جواب میده، به باورات جواب میده و این باور هات توی اعمال و رفتارت پیدا هستند نه گفتارت. بابا تو داری به طرف غرب میدویی بعد انتظار داری طلوع خورشید رو هم ببینی! خودم از این رفتارم خیلی تعجب میکنم که تا الان چطور اینو انجام میدادم ولی اصلاً به اصل موضوع فکر نمیکردم. بعضی لحظات حس میکنم که اون قسمت از نورونهای مغزی که دیگه بهشون انرژی نمیرسه و یا خیلی کمتر میرسه مثل معتادا جیغ و داد می کنن و هی دوست دارن که دوباره فعال بشن و هی وسوسه برگشتن به اون رفتار رو تو ذهنم میارن. ولی واقعیتش اینه که دیگه طاقت دیدن حال بد خودم رو ندارم دیگه طاقت اینو ندارم که در ذهنم این نجواها شروع بشه که دیدی بازم نتونستی، هنوز ضعیف هستی، هنوز خیلی راه داری تا برسی و … خدا رو شکر از ساعتی که به این درک رسیدم نه تنها حالم بهتر شد بلکه احساس عزت نفس بیشتری دارم و کارهای روزانه ام روانتر انجام میشن.
چقدر جالب الان بهتر حرفهای استاد رو میفهمم که هیچ پرفکت و کاملی تو این دنیا وجود نداره که هیچ، خیلی از چیزهایی رو که بهش باور دارم هم شاید از مهمترین باورها و عوامل توقف و عدم پیشرفت من هستند. البته یکم بیشتر که فکر میکنم میبینم کل داستان همینه ، هرچه بیشتر ترمزها را کم کنم انرژیهای درونیام و خواستههایی که از اول تا الان در من جمع شده بودن راحت رها میشن و به سوی قرارگاه تحقق خودشون حرکت میکنند.
استاد چه تشبیه واضحی از ترمزها کردهاند که مانند سدهایی هستند که مانع جریان خواستههای زندگی میشوند. موضوع درعین سادگی و راحتی، پیچیدگی مرموزی داره. چونکه این موضوع طی سالیان سال در ذهن من زنگار بسته. بازهم چقدر ساده استاد میگن که ابتدا باید این موضوع را باور کنی و بشنوی تا بتونی درسدد رفع این سد و زنگار بر بیایی.
الان که فکر میکنم با راهنمایی استاد این موضوع برایم قابل درک و پذیرفتنی هست .پس طرف دوم معادله می مونه که خودم هستم که باید دست بکار بشم و با تفکر و تعمق درمورد دلایل عدم تحقق خواستههام جستجو کنم و یک سرک عمیق به رفتارهام بکشم .
چند تا کد، از کامنتای خوب دوستان هم دریافت کردم که باید آنها را هم لحاظ کنم و خلاصه که خیلی کار دارم، پس بزن بریم برای تارومار کردن ترمزها 💪💪🏃🏃
شاد و پیروز باشید 😊✌💖
به نام خداوند مهربانم
سلام به تمام نازنینان
سلام استاد عزیزم
استاد چقدر عالی برای ابهاماتم، یک تفکر منطقی و زیبا دارید .همیشه برای نرسیدن ،خدا نمیخواد رو شنیدم میگفتم پس برای چی باید بگی چی میخوای وقتی خدا انتخاب میکنه چی رو بهت بده و یا اینکه تو بخواه من اجابت میکنم توش شرط و شروط میاد ولیییییی این دید داره اختیار رو به خودت میده و قدرت خلق رو هم به خودت میده و این عییییین عدالت خداست خدا هستی رو در اختیارت گذاشته تا تو به هر آنچه که بخواهی برسی .
حالا میرسی به ترمز ها و این منم که باید پامو ازش بردارم تا با گاز دادن به سمت خواسته ام برسم و هر بار رسیدن باعث گسترش جهان بشم.
الان راه حل رو دارم یاد میگیرم نرسیدن به خواسته یعنی من یه مشکل دارم .پس باید ببینم چه ترمزی در ذهنم دارم که مانع حرکت به سمت خواستم میشه .باید باورهامو طوری بسازم که همسو با خواسته هام باشه.
چه باورهایی که در طول زندگیم در لایه های زیرین ذهنم پنهان شدند و من حتی بی خبرم و در زمان عمل و یا تفکر سراغ من میان.
کافیست پاتو از روی ترمز برداری تا به سرعت خواسته ها رو دریافت کنی .
خدایا شکرت برای قوانین درجه ی یکت .
استاد سپاس گذارم. دوستانم سپاس گذارم.
دوستتون دارم.
به نام خداوند مهربانم
سلام به تمام نازنینان
سلام استاد عزیزم
استاد چقدر عالی برای ابهاماتم، یک تفکر منطقی و زیبا دارید .همیشه برای نرسیدن ،خدا نمیخواد رو شنیدم میگفتم پس برای چی باید بگی چی میخوای وقتی خدا انتخاب میکنه چی رو بهت بده و یا اینکه تو بخواه من اجابت میکنم توش شرط و شروط میاد ولیییییی این دید داره اختیار رو به خودت میده و قدرت خلق رو هم به خودت میده و این عییییین عدالت خداست خدا هستی رو در اختیارت گذاشته تا تو به هر آنچه که بخواهی برسی .
حالا میرسی به ترمز ها و این منم که باید پامو ازش بردارم تا با گاز دادن به سمت خواسته ام برسم و هر بار رسیدن باعث گسترش جهان بشم.
الان راه حل رو دارم یاد میگیرم نرسیدن به خواسته یعنی من یه مشکل دارم .پس باید ببینم چه ترمزی در ذهنم دارم که مانع حرکت به سمت خواستم میشه .باید باورهامو طوری بسازم که همسو با خواسته هام باشه.
چه باورهایی که در طول زندگیم در لایه های زیرین ذهنم پنهان شدند و من حتی بی خبرم و در زمان عمل و یا تفکر سراغ من میان.
کافیست پاتو از روی ترمز برداری تا به سرعت خواسته ها رو دریافت کنی .
خدایا شکرت برای قوانین درجه ی یکت .
استاد سپاس گذارم. دوستانم سپاس گذارم.
دوستتون دارم.
سلام به عشق ترین و آگاهی دهنده ترین اساتید دنیا (سید و مریم عزیزم)
امروز رفته بودم خرید وارد یه مغازه ای شدم شاگرد مغازه داشت تلفنی به صاحب مغازه میگفت هنوز دشت نکردم ساعت حدود ۱۲ ظهر بود تو دلم گفتم نگران نباش خدا بزرگه بعد از چند دقیقه خداشاهده مغازه پر شد از مشتری چون خرازی هم بود همه هم داشتن سفارش میدادن که نوبت خودم نمیشد واسم حساب کنه گفتم ببین کار خدا رو
البته ما چون داریم رو خودمون کار میکنیم جهان باهامون هماهنگ تر هست واین اتفاقات زیبا می افته و ما واسطه ای هستیم واسه روزی دیگران
الهی میلیاردها بار شکرت
من یک سری ترمزها در بحث ثروت دارم که اینجا مینویسم شاید واسه دوستانم هم مفید باشه
✅من یه مقدار پول تو خونه گذاشتم تو ذهنم. واسه روز مبادا و این شرکه آخه افسانه مگه خدا تا حالا یک روز تو رو بدون روزی گذاشته روز مبادا کی هست دیگه یعنی روز مبادا دیگه خدا نیست خدا رفته دنبال کار دیگه وای چه شرکی خدایا منو ببخش
البته پس انداز خیلی خوبه ولی اینکه تو ذهنم نگران روزمبادا هستم این خوب نیست🙊
✅مشکل من کمالگرا بودنم هست دلم میخواد همه چیکامل باشه تا من کاری کنم مثلا من تو حوزه کارهای هنری میخوام یه چیزی درست کنم کلی وسیله دارما حالا اگه حتی یه چیز کوچیک نداشته باشم میگم نه بزار اونو بخرم بعد در صورتیکه دوستانم نصف وسایلای منم ندارن ولی درست میکنن و میفروشن
✅واسه کارم خیلی ارزش قائل نیستم میگم اگه قیمت بالا بزنم مشتری نمیخره هر چی ارزون تر بدم بیشترمشتری میاد سراغم درصورتیکه کار دست خیلی ارزشمند هست و باید واسه وقتی که میزارم ارزش قائل بشم
✅قبلا که کارم تو حوزه مقاله نویسی بود اول کار انجام میدادم تحویل هم میدادم بعد منتظر بودم پول پرداخت کنن که چندین نفر هم پرداخت نکردن تو ذهنم این بود بزار بعد کار یکجا بگیرم که پول زیادترداشته باشم اگه کم کم بگیرم اصلا نمیدونم چی میشه خب افسانه مدیریت پولات داشته باش تا اینجوری نشه🙊
✅یکم حرف بقیه روم تاثیر میزاره خب من همیشه تو حوزه درس و دانشگاه اول بودم حالا که رفتم سراغ هنر میگم وای حالا میگن این کارا چیه درصورتیکه من واقعا علاقه دارم به هنر البته من ادامه میدم این رو گفتم که این یکمی هم که هست باید برطرف کنم
✅وقتی یه چیزی میخرم از قیمتی که خریدم کمتر میگم چون تو ذهنم میگم حالا بهم میگن این ولخرجی ها چیه میکنی این همه پول دادی واسه اینا آخه ارزش داره مگه پول الکی بدست میاد که تو اینجوری میکنی واسه همین خیلی مواقع قیمت اصلی نمیگم البته از یک جهت خوبه حداقل این چرندیات رونمیکنن تو ذهنم
خدایا خودت هدایتم کن تا ترمزهای رو کشفکنم تا زودتر گازبدم😍
الهی شکر