«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-70.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-08 07:11:452024-07-17 15:56:29«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
57 . پنجاه و هفتمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
من این فایلو تو این 4 ماه ندیده بودم امروز دیدمش
گاز و ترمز
گاز : موقعی که شما دارین به سمت خواسته تون حرکت میکنید
ترمز : موقعی که باور هایی دارید که داره جلوی حرکت شمارو به سمت خواسته هاتون میگیره
خیلی خوشحالم که این فایل رو دیدم
من امروز موفق ترین بودم و حرکت کردم
و همه اتفاقات و موفقیتم رو در فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده نوشتم همه رو اگر دوست داشتین بخونیدش تمرین فوق العاده ای بود
و چقدر قشنگه میخوای و میشود
یاد چای خواستن دو روز پیشم تو کافه ای که بودم برای نقاشیم رفته بودم افتادم که گفتم خدا کاش برام چای میاوردن رایگان
که یکم بعدش خوابم برده بود یهویی دیدم صدای تق تق پا میاد و چای با بوی گل محمدی اومد چشمامو باز کردم دیدم چای جلو چشمم هست و روی میز
سعی خودمو میکنم ترمز ها رو به باور های قدرتمند کننده تبدیل کنم و خیلی خیلی لذت ببرم از مسیر
خدایا شکرت که من خالق زندگی خودم هستم بینهایت ممنونم ازت
که دو روز پیش بهم یاد دادی که بینهایت دست داری تا منو به خواسته هام برسونی و وقتی دیدم کسی بهم جواب نداد بگم باشه اشکالی نداره این دست نشد با این دست نقاشیم نرفت تو نمایشگاه خارج از کشور حتما باید دست دیگه به بهترین شکل میره نقاشیام
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
به نام خداوند بی همتا
ردپای شماره 57
هم مدارشدن با خواسته با استفاده از استعاره گاز و ترمز
الهی خداوندا ازت سپاسگزارم برای همین امروز و همین لحظه.
از نکاتی که در این فایل به من یادآوری شد در این چند روزه چندین بار به صورت ناخودآگاه استفاده کردم مثلا برای مسئله ای که در روابطم شکل گرفته بود اومدم با خودم فکر کردم الان خواسته من به طور واضح اینه پس چه عاملی در من هست یا چه ترمزی دارم که باعث میشه مقاومت همسرم رو به دنبال داشته باشه و باعث بحث بشه و واقعا خیلی راحت تونستم شناسایی شون کنم و ایراد باورهای خودم رو در بیارم چون دیگه حالا مطمئنم همه چی در منه، همه چی در باورهای خودمه،خودم رفتارهای دیگران با خودم رو با استفاده از باورهام برانگیخته میکنم و این نکته برام خیلی لذت بخشه که از دیدگاه قانون دارم به مسائلم نگاه میکنم و در اکثر موارد مسئولیت همه چی رو خودم پذیرفتم و باعث میشه خیلی چیزها برام روشن بشه و ترمزهای خودم رو در بیارم.
تصمیم گرفتم بشینم و ترمزهای مالیم رو هم دربیارم که چرا برای من اینقدر کند پیش میره یعنی چند روز با قدرت اراده و آگاهانه پامو میزارم روی گاز و بعد از چند روز به طورناخودآگاه دوباره میفتم روی ریل کندی واقعا برام آزاردهنده شده این مسئله و میخوام به عنوان تمرین این قسمت روی ترمزهای مالیم کار کنم.
باورهای مهم این فایل:
# جهان خیلی سریع به درخواست های ما پاسخ میده به شرط اینکه ما درمورد رسیدن به اون خواسته ترمز نداشته باشیم…
# خداوند بی نهایت دست داره برای اینکه اتفاقات رو رقم بزنه…
# وقتی باور داشته باشی که قانون اینه که افکار و باورهای من اتفاقات رو رقم میزنند وقتی اتفاقات رقم نمیخوره میای به خودت نگاه میکنی که چه افکار و باورهایی من دارم ،خروجی من به جهان هستی چه ایرادی داره که به نتیجه نمیرسه ، دیگه به عوامل بیرون از خودت کاری نداری…
به نام خداوند جان
درود بر استاد عزیزم و دوستان گل عباسمنشی
من برای جواب خواسته ای که داشتم اتفاقی هدایت شدم و این فایل را پخش کردم و بیشتر درک کردم که پام روی ترمز هست وارم گاز میدم و این جهان بر اساس قوانین کار میکنه و اگر من ترمز نداشته باشم به خواسته ام سریع تر میرسم . خداوند سیستم است و بر اساس سیستم کار میکند نر بر اساس گریه و تضرع و فرقی میان مذهبی بودن و نبودن قایل نیست و به باورها ما پاسخ میدهد یعنی کسی ممکن است مذهبی نباشد ولی زندگی خیلی خوبی دارد ولی فردی مذهبی است ولی زندگی درستی ندارد که من عینا این را دیدم چون باورهای درست دارد و با خودش در صلح است
من دوره کشف قوانین را خریداری کرده ام اما متاسفانه شروع به کار استفاده از ان نکرده ام و فعلا روی دوره فوق العاده قانون سلامتی تمرکز کرده ام
خداروشکر بابت مرا وجود استاد نازنین اشنا کرد که این اگاهی ها را به من برساند و جواب سوالاتم را بگیرم
شاد و سالم و ثروتمند باشید
به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها
سلام دوستان خوبم
این فایل نشونه من بودازطرف پروردگارمتعال
قانون جهان هستی=میخواهی ومیشود
واقعاخیلی راحت میشه به خواسته هامون برسیم مثل اب خوردن راحته
راحت میشه ثروتمندشدکه این خودش یک باورقدرتمندکننده هست درمقابل باور6ای محدودکننده وترمزهای مخفی ذهن که میگه بایدسختی کشیدتاپولدارشداماالان من بادیدن الگوهای زیادکه بایک ایده خیلی ساده دارن میلیاردهاتومان ثروت میسازند
اینوبه خودت1000باربگو=ثروتمندشدن اسونه وراحته
ثروتمندشدن نیازی به تلاش فیزیکی زیادی نداره ونیازبه تلاش دهنی داره وبایدباالهامات خداوندجلوبریم وخداوندماروهدایت میکنه وشهودروجایگزین عقل کنیم
تمام زندگی مادردرون خودماست وافکاروباورهای محدودکننده وبایداین افکارمنفی کاملاپاک بشن ومثل یک تخته سفیدکه درابتدای به دنیااومدن ماکه هیچ باورمحدودکننده ای نداشتیم وازقبل شیرمااماده بوده ولی باطی شدن سال هااین باورهاوخاطرات بد جایگزین افکارخوب شدندوبایدبرداشته شوندوپاک شوندوجای اون روالهامات وشهودالهی قراربگیره
چون مالایق هم صحبتی باخداوندیم
مابایدرهاباشیم وحالمون عالی باشه وبه خواسته هانچسبیم وخداوندخودش ماروهدایت میکنه وحمایتمون میکنه
خداوندسریع الاجابس وپاسخ میدهدبه درخواست های ماومابه راحتی به خواسته هامون میرسیم
کافیه تسلیم اوباشیم وشکایت نکنیم ومسعولیت تمام زندگیمون روبرعهده بگیریم
خداوندازطریق دستان بینهایتش ماروبه خواسته هامون میرسونه
رهاباش ودرلحظه زندگی کن
کافیه ترمزها روبرداریم وبه خودمون بگیم
بینهایت ثروت ونعمت دردنیاوجودداره واون هاروتحسین کنیم وشکرگذارباشیم والگوهاروببینیم
شادوموفق باشید
به نام خداوند بخشاینده ی موهبتها
پنجاه و هفتمین رو از تحول زندگی من
گاز و ترمز …
گاز استعاره از سرعت رسیدن به خواسته ها
ترمز استعاره از باورهای محدود کننده که نمیذاره به خواستم برسم
ما در جهانی زندگی میکنیم که هر چیزی رو قلبت بخواهیم به سرعت بهش میرسیم و اگر نمیرسیم علت بر این هست که پامون روی ترمز باورهای محدود کننده ای هست که باور داریم نمیشه
جهان به باور ما پاسخ میده آن هم به سرعت
باورت اگر شدنیه پس به سرعت بهت میده و باورت اگر نشدن و انواع سد راه ها هست همون رو برات فراهم میکنه
اردیبهشت همین سال من از صمیم قلب دلم گوشی جدید خواست و گفتم که من دیگه دفعه ی بعد خواستم گوشی بخرم سامسونگ سری s میخوام
قشنگ یادمه ته دلم گفتم گوشیه من که طفلک سالمه حالا تا گوشی بخرم و اینکه واقعا گرونه
جهان به جفت درخواست ام به سرعت پاسخ داد
گوشیم خراب شد و من تا آخر اردیبهشت گوشی سری s خریدم اما
من به دلیل اینکه خواسته ام خوب بود اما درش ناراحتی از سلامت گوشیم بود و نگران از قیمت ضرر کردم و برای خرید این گوشی اذیت شدم …
و چقدر این قوانین درست هست
گاز این درخواست داشتن و اشتیاق داشتن گوشی مدل بالا و ترمز آن نگرانی از سلامت و نگرانی از فشار اومدن بهم بابت قیمت
جهان دقیقا به همان احساس من با همان درجه نگرانی و لذت پاسخ داد
خواسته هام رو مینویسم و ترسها و نگرانی ها که همان ترمزها هستند رو پیدا میکنم قطعا راه برام هموارتر میشه
استاد عزیزم ممنونم از بابت این آگاهی
و خداوندا سپاسگزارم از تو بابت این آگاهی
بنام خداوند بی نهایت
سلام دوستای خوبم
چقدر این فایل رو گوش میکردم به یادم اومد من چقدر جاهای مختلف ترمز دارم و چه خواسته هایی که من میدونم با ترمز هایی که دارم به نتیجه نمیرسم ولی عجیبه حتی با اینکه میدونم خواسته هام با ترمزه که به نتیجه نمیرسه ولی باز نمیرسم به اونچیزی که میخوام ولی الان به ذهنم رسید از این به بعد خواسته هامو بنویسم و سعی کنم ترمزهامو شناسایی کنم میدونم لعضی از فکرا خیلی توی من ریشه داره مثلا این فکر که من فکر میکنم باید برای هر چیزی من باید خیلی سختی بکشم یا اینکه من همیشه فکر میکنم تو زندگی من روتین های من با سختی همراهه که شاید این فکر بخاطر بچگی و بعد بزرگسالی و اینکه همیشه واقعا روند زندگی من با سختی بوده ولی میخوام اینو حذف کنم و میخوام راحت زندگی کنم
خدایا من میخوام راحت زندگی کنم پس کمکم کن تزمرهامو شناسایی کنم و حدفشون کنم
روز شمار تحول زندگی من روز 57
هم مدار شدن با خواسته به کمک استفاده از گاز و ترمز
بنام یگانه خالق جهان هستی به نام خداوند بخشنده و مهربان، به نام خداوندی که خالق است و من رو هم خالق آفرید تا با افکارم و باورهام خودم خلق کنم خواسته ها و اهدافم را..
سلام به خداوند وهاب و رزاقم
سلام به خداوند نور و روشنایی و غفور و بخشنده و مهربانم
سلام به خداوند عشق الهی که منو لبریز از عشق و مهر و محبت کرده ای
سلام به آسونی هااا
چرا بعضی خواسته ها راحت رخ می دهد اما برخی به سختی و برخی از خواسته ها نیز هرگز رخ نمی دهد
دقیقا این سوالی است که همیشه با آن روبرو هستم ..
گاز استعاره ای است از نیروی حرکت به سمت خواسته. که با شور و شوق درونی برای داشتن آن خواسته و اهداف مون اقدام عملی به خرج می دهیم و ایمان و یقین داریم که به اون خواسته مون می رسیم.
البته بیشتر مواقع من همین شور و شوق رو دارم و همچنین انگیزه ی خوبی برای اهدافم دارم ولی انگار باید تکاملمو طی کنم .. در بعضی مواقع استپ می کنم و احساس می کنم با طولانی شدن برای رسیدن به خواسته ام انگیزه مو از دست میدم و این دیر رسیدن و دیر شدن نشان از باورهای نامناسبی است که در ضمیر ناخودآگاه من سالیانه سال لانه کرده و سبب محدود شدن باورهایم برای رسیدن به اون خواسته ام شده .. خب این باورهای نامناسب و محدود کننده همان ترمز ها، یا همان موانعی ذهنی است که سدّ راه خواسته هایم هست،. خب استاد جواب منو خیلی واضح در این قسمت پاسخ دادند اینکه یک پای شما روی گاز است و پای دیگر به شدت ترمز را فشار می دهد!
و این ترمزها نتایج همان تجربه های ناخواسته و باورهای محدود کننده ای است که در طی سالیان، از طرف جامعه خانواده و فرهنگ و مدرسه ای است که در آن بزرگ شده ایم، و به ما القا شده و کم کم جزو باورها و نگرش های ما نیز شده است..
وقتی خوب به این قضیه تمرکز می کنم میبینم یک عالمه ضرب المثل ها و باورها در ذهن ما هست که نشان از همون محدودیت های زندگی و جامعه مون هست .. مثلا هم خدا رو می خوایی هم خرما رو .. خب چرا که نه؟؟؟؟ یعنی آنقدر در وفور و فراوانی های این جهان هستی کمبودی وجود داره که نمیشه هم خدا رو بخوایم و هم خرما رو؟؟؟؟.. و هم روابط خوب و عالی عاشقانه رو و هم پول و ثروت رو و هم سلامتی و تندرستی و شادی و شادمانی و خوشبختی رو و هم مرغ تخم طلا رو!!!؟؟؟
واقعا دیگه خوب فهمیدم که اصلا نمی تونم از این نظر محدود فکر کنم یعنی همه چی رو با هم می خوام یعنی مثل استاد عزیزم می خوام یک پکیچ کامل در تمام جنبه های زندگی ام رو با هم داشته باشم …
ولی یک ترمز مخفی زیرکانه ی دیگه ای وجود دارد که ظاهری مناسب و منطقی داره و اصلا موزیانه عمل میکنه..
مثلا از بچه ها می پرسند .. بابا رو دوست داری یا مامان رو یاااااا خاله رو یا عمو رو یا داشت رو و یا عروسک ها و اسباب بازی هاتوووووووو … آخه چرا با این سوال ها ذهن ما رو محدود کردند و حق انتخاب یک مورد رو بطور غیر مستقیم بهمون القا کردند …
وای از وقتی که با استاد آشنا شدم خیلی از ترمزها و باورهای مسخره ی محدود کننده رو از ذهنم سعی کردم پاک کنم ….
مثلا میپرسند .. این خوبه یا اون خوبع .. این غذا رو می خوری یا اون یکی رو .. این لباس رو دوست داری و یا اون یکی رو .. مثال اینکه بپرسند روز خوبع یا شب؟؟؟ خب معلومه دیگه هم روز خوبع و هم شب .. هم خورشید خوبع و هم ماه و ستارگان .. هم گل خوبع هم درخت و هم علفزار و هم دریا و هم شنزار و هم کوه و تپه و هم باران و هم برف و هم باد و طوفان و هم همه چیییییییی…
ظاهر بعضی از ترمز ها بسیار منطقی و قابل قبول است. آنقدر که نه تنها به سختی می توان آنها را به عنوان یک مانع شناخت، بلکه گاهی در لباس یک ویژگی مهم و عالی ظاهر می شود که خیلی ها آن را لازمه رسیدن به خواسته می دانند. یعنی مثل گرگی در لباس بره ظاهر شده و کاملاً ما را از مسیر گمراه می کند..
. خدایا خودت کمکم کن که بتونم این گرگ بره نمای ذهن مو شناسایی کنم که همچنان پاهام روی ترمز سنگینی می کنه
و اما خواسته هایی که هرگز محقق نمی شوند??????، ترمزهایی بسیار قوی و ریشه دار با ظاهر منطقی هستند که حتی شناسایی آنها نیز کار ساده ای نیست چه برسد به حذف آنها. خدایاااا ذهن منو از گزند این موانع ذهنی و باورهای مخرب ریشه ای و عمیق ایزوله و پاک کن..
البته استاد عزیزمون پیشنهاد دادند. با دوره ی کشف قوانین زندگی تمام این گرگ های بره نمای ذهن رو می تونیم شناسایی کنیم …و همچنین کسب مهارت تشخیص ترمز ها و نحوه حذف آنهاست..
خدایا خودت کمکم کن که بتونم این دوره رو تهیه کنم خدایا. … خودت منو در مدار دریافتش قرار بده …
خدایااآاا کمکم کن که اون باورها و نگرش های محدود کننده ام رو شناسایی کنم
باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من شده اینکه..تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است
به هر آنچه که توجه می کنیم از ریشه و اساس همون موضوع وارد زندگی مون میشه..
بد نیست یک داستان جالبی که دیشب شنیدم رو اینجا هم بنویسم تا هم دوستان باورهای ذهنی شون بهتر بشه و هم یک ردپایی برای خودم باشه … دیشب یکی از دوستان قدیمی ام بهم زنگ زد همون دوستانی که چند ساله پیش ازشون اعراض کرده بودم … که همه شون هم پولدار و هم خیلی ثروتمند هستند.. دوستم به نیابت از دوستان گروهی چند سال پیشم یهویی زنگ زد و خواست حال و احوال پرسی کنه .. خلاصه کلی از پولداری و ثروتمندی دیگر دوستانم صحبت می کرد که آره فلانی میدونی چند تا خونه و ویلا و ماشین و عله بل داره .. آره اون یکی شوهرش خدا بیامرزش توی هامبورک کلی مغازه و توی ایران هم کلی زمین های هکتاری برای اونها به ارث گذاشته خلاصه کلی از پول و ثروتمندی و رشد و پیشرفت های ملک و املاکی اونها تعریف می کرد .. البته دوستم یکمی با حسرت و ظاهرا هم ناراحت نیست داشت آب و تاب فراوان از پول های میلیاردی صحبت می کرد … میدونید دوستان عزیزم داشتم پیش خودم در اون لحظه چی فکر می کردم ؟؟؟؟؟ داشتم فکر می کردم .. آره منم روزی جزو همون دوستان پولدارم بودم .. پس منم می تونم دوباره رشد کنم …. داشتم تحسین شون می کردم … بعدش به خودم گفتم .. پس مدارم تغییر کرده که دارم از این حرف های قشنگ قشنگ پول و ثروت رو می شنوم … بعدش داشتم با خودم مرور می کردم که حتما دارم دوباره پولدار و ثروتمند میشم که خبرش توی گوشم رسیده یعنی اینقدر بهم نزدیک شده که بهم زنگ زده شده و راجب این چیزها بشنوم .. راستش بعد از اینکه تلفن تمام شدو و کلی با خودم خوشحال بودم و احساس رضایت می کردم یهویی یک ترمزی رو شناسایی کردم و بخودم گفتم … ای بابا اینا آنقدر فوق پولدار و فوق ثروتمند شدند و آنقدر پله های ترقی رو بالا رفتند که من به گرد پاشون هم حالا حالاهااااا نمی رسم .. یعنی این باور محدود کننده ی زمانی ؟ در ذهنم خیلی ریشه داره … تازه فهمیدم که یعنی پولدار شدن خیلی هم زود انجام نمیشه .. یا اینکه همچین هم به آسونی پولدار نمیشی .. یا اینکه زمان طولانی از عمرت گذشته تو تازه می خوایی شروع کنی تازه شروع کنی کی می خوایی بجایی از سطح بالا برسی؟؟؟
وااااااایی خدای من .انگار باید روی این باورهای محدود کننده خیلی خیلی زیاد کار کنم . که همان شعر معروف
نابرده رنج گنج میسیر نمیشود
که اینقدر این شعرها و مثلها ورد زبان شده بود که حد نداره…..
خلاصه این نوع از افکار که تبدیل به باورهای محکم و پایداری در ذهنمان شده که اکثرا این باورها ناخود آگاه رو دلیل پولدار نشدن می دانیم و بقول استاد باید کشف شون کنیم
خدایااآاا کمکم کن بتونم این دوره ی کشف قوانین زندگی رو خریداری کنم و داشته باشم .. خدایا حالا که این نشونه رو برام فرستادی تا بتونم این ترمز بظاهر منطقی رو شناسایی کنم خودت هم کمکم کن باورهای قدرتمند فوق العاده ای رو جایگزین اون گرگ بره نمای کنم الهی آمین..
خدایااا شکرت ممنون و سپاسگذارم برای تمام این فایل های بینظیر الهی که توسط استاد نازنینم در این سایت منو هدایت می کنه خدایااآاا شکرت خدایااآاا مرسی
استاد عزیزم ممنونم که هستید خدایا شکرت
استاد عزیزم این فایل رو در میامی در ایالت فلوریدا تهیه کرده بودید .. چه همزمانی خوبی شد با(( سریال سفر به دور آمریکا قسمت 236)) الان بیشتر به زیبایی های اطراف این فایل توجه کردم ممنون و سپاسگذارم استاد عزیزم و خانم شایسته جانم ..
خدایاا خودت کمکم کن که توانایی اعراض از ناخواسته هایم را داشته باشم
خدایاااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و امنیت و آزادی آگاهانه در انجام دادن و جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایمان را داشته باشیم.
IN GOD WE TRUST
به نام خدای مهربان
«هم_مدار شدن با خواسته» به کمک استعاره گاز و ترمز
دسته بندیِ “برنامه نویس زندگی خودت باش”
واژههای گاز و ترمز و دورهی کشف قوانین زندگی
استعاره گاز، یک نیرو و اشتیاق در مسیر حرکت برای رسیدن به خواسته هاست.
استعاره ترمز؛ باورهای محدود کنندهای که اون اشتیاق ما رو برای رسیدن به خواسته کم یا متوقف میکنه. در واقع ترمز باورهای متضاد با خواسته هاست.
این ترمزها در 99 درصد ناخودآگاه هستند و باید کشف شون کرد
طبیعت جهان اینه که به محض به وجود اومدن یک خواسته، اگر مانع ذهنی سد راهش نشه، خیلی زود محقق میشود، به عبارتی جهان و خداوند سریع الاجابه است.
همه ما لیستی از خواسته های ریز و درشت داشتیم که به محض شکل گرفتن، خیلی سریع محقق شده. یعنی ما دربارهی اون خواسته ها ترمز نداشتیم.
اما یک سری خواسته ها هم هستن که خیلی دیر یا خیلی سخت برآورده می شود. چون ترمزهای خیلی قوی در مورد اونا داریم. یعنی ایراد و قصور از سمت ما و از درون ما هست، نه از جهان. بیشتر این ترمزها هم در حوزه مالی هست.
استاد در مورد ترمز مالیات گفتن و اینکه خدا برای بعضی ها میخواد و برای بعضی نه!!
واقعا کشف این ترمز ها خیلی سخت هست، چون به ظاهر اصلا ترمز نیستند
اولین قدم برای کشف ترمز های درون اینه که واقعا بپذیریم که افکار و باورهای خودم داره اتفاقات رو رقم میزنه. این قدم باعث میشه که تمرکز ما از بیرون برداشته بشه و شروع کنیم به دنبال ترمز ها در درون خود و شناسایی اون باورهای محدود، و به این شکل مهارت کسب میکنیم در شناخت افکار و باورهامون
فقط کافیه که درک و باور کنیم که جهان سریع پاسخ میدهد به خواستههای ما
باید دوباره کودک شویم برای رسیدن به خواسته ها که ذهنی پاک داشتیم، به این شکل که میخواهیم و میشود..
پایان روز 57
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام به استادعزیزم و خانم شایسته و همه دوستان
روزشمار تحول زندگی من روز 57
خداروشکر امروز هم یک فایل دیگه از سفرنامه رو دیدم و در اون کلی آگاهی درباره اینکه چرا به بعضی از خواسته ها زود میرسیم و به بعضی دیر ویا اصلا نمیرسیم و همونطور که استاد توضیح دادن این علت برمیگرده به باورهای اشتباه که استاد اونهارو در این فایل به ترمز تشبیه کرده و باورهای هماهنگ با خواسته رو به گاز تشبیه کرده.
من همیشه وقتی به این موضوع فکر میکنم یاد دوران بچگی میفتم که ذهنم پاک بود و هر چی که میخاستم احساسم به اون خوب بود اما نه فقط من بیشتر ما تو خانوادههایی با باورهای کمبود بزرگ شدیم . وقتی من بچه بودم مثلا اسباب بازی میخاستم یادمه چقدر گریه میکردم و حتی نهار و شام نمیخوردم و مخصوصا با پدرم قهر میکردم چون وقتی خواستمو میگفتم بهش ذهنش مقاومت داشت و دلیل میورد یا میگفت باشه برات میخرم ولی نه الان منم میگفتم کی میگفت بزار حالا ببینم و احساسم بد میشد اون موقع بچه بودم و نمیدونستم که دارن سرشت و روح پاک بچگیمو که قبل از تولد تصمیم گرفته بودم که به این دنیا بیام و کلی خواسته رو براحتی و با لذت بدست بیارم و تجربه کنم اما وقتی بدنیا اومدم و کودک شدم و کم کم بزرگ شدم و دراین مسیر بزرگ شدن متأسفانه ذهن من کم کم با باورهای محدود کننده و فقر برنامه ریزی شد چون خانوادم و اطرافیان و اجتماع این رو در من القا کرد و معصومیت و پاکی وجودم و روحم که اصلش این بود که تا بخواهم میشود رو با این برنامه ریزی فقیر گونه خدشه دار کرد.
ما گناهی نداشتیم و همینطور پدرومادر ما چون اونها هم از پدرومادرخودشون این باورهای کمبود رو دریافت کرده بودن اونها هم در بچگی روح و وجودشون به فراوانی و راحت رسیدن به هر خواسته آغشته بود و این چرخه و این سیکل معیوب نسل اندر نسل بوده و برمیگرده به نسلهای قبل ما که اونها هم باورهای محدود کننده رو به فرزندانشون انتقال دادن.
من الان که فرزند دارم بعضی وقتا دلم نمیخاد که باورهاشون از بچگی خراب بشه . اما من هم که سعی بکنم دیگران را چه میشه کرد .اما یاد جمله استاد میفتم که هر کی خودش یه روز تصمیم بگیره باورهاشو تغییر بده هدایت میشه .
در کل از خدای مهربان سپاسگزارم و از استاد عزیز هم سپاسگزارم.
درپناه الله یکتا باشید.
سلام به استادعزیزم ومریمجون عزیز.
«هم مدار شدن با خواسته »با استعاره گاز و ترمز.
استاد عزیز تو این فایل اشاره به دوره ی کشف قوانین کردن .
خاستم تجربمو بابت کار کردن این دوره بگم .
دوره ی فوق العاده خوبی بود.
الان دقیق 6ماهه از کارکردم میگذره ومن هنوزم که هنوزه دارم هرروز صبح که از خواب پا میشم طبق دستور العمل این دوره پیش میرم.
اولین جلسش بابت کدنویسی بود که مریم جون عزیز به طور مفصل راجع بهش صحبت کردن وما هم اطاعت امر کردیم .
همانطور که گفتم دقیق 6ماهه که روزانه دارم کد مینویسم وسعی میکنم طبق برنامه ای که مینویسم پیش برم .
تو این دوره هدفهای کوتاه مدت انتخاب میکنیم وسعی میکنیم با تمرکز کردن ، بهشون دست پیدا کنیم .
هدفهایی که دسترسی بهش راحت وزمان کمتری میخاد.
انصافا عالی بوده .
ب شخصه از این دوره احساس رضایت داشتم .همین که صبح به صبح پا میشم وبرنامه ی روزانمو مینویسم .نه فقط برنامه های عملی ،اتفاقا بیشتر نوشته هام و تمرکزم روی تغییر افکار وباورهامه .اینکه تو روز چطور مدیریت بر اجرای قوانین جهان داشته باشم .
واین خیلی خوبه .
و تکرارش باعث میشه کم کم وبه مرور زمان ملکه ی ذهنم بشن وانشالله عملکردهای بهتری داشته باشم.
مثلا چند نمونه از مطالبی که هرروز مینویسم اینه :
فقط برای امروز روابط خوب با همسرم ،دخترم ،پسرم .
مراقبت کردن از خودم .
اعتماد به نفس به فرزندانم دادن.
احساس گناه به کسی ندادن.
صلح درون .
هماهنگی بین ذهن وروح .
پذیرش اتفاقات .
اعتماد به خدا .
قضاوت نکردن .
کنترل ذهن .
کنترل نکردن کسی.
اینا از سمت خودمه .
ومطالب باارزشی که تو این دوره یاد گرفتم رو ینی هر جلسه رو در یه جمله ویک خط تکرار میکنم .
که تک تکشون بهم خیلی کمک کردن تا حال خوب وآرامش خوبی داشته باشم.
خودم فک میکنم افکاروباورهام خیلی وسیع تر از قبل شده .
چون اتفاقات ناجالب کمتری بوجود میاد.اگرم بیاد دیگه منو تکون نمیده .ب نظرم خیلی خونسرد وریلکس شدم .
به معنای واقعی اتفاقات رو میپذیرم بدون اینکه بترسم یا نگران چیزی باشم .
یا اینکه برنامم بهم بخوره وحشت کنم .
آگاهانه همون لحظه میگم الان تو این شرایطم، الان این اتفاق افتاده ،و الان چکاری انجام بدم بهتره ؟!
که خیلی وقتها کاری نباید انجام بدم وبدون درگیری ذهنی باید ازش بگذرم وخودمو دست زمان بسپارم.
به هیچ وجه دنبال مقصرنمیگردم .
قوانین جهان را تمام و کمال قبول دارم و جنگی با هیچکدوم از مباحثش ندارم .
باور کردم تمامی اتفاقات طبق افکاروباورهایی که من تو ذهنم پرورش میدم شکل میگیره .
میپذیرم اگه هنوز اون چیزایی که میخام بدست نیومده باز عامل اصلیش خودمم نه هیچ کس دیگه ونه هیچ چیز دیگه !
دنیا رو قشنگ وزیبا میبینم .ومیدونم به میزان توجه وتمرکز خودم به زیبایی هاش ازش بهره مند میشم .
اینکه هیچ عامل بیرونی دخالتی بر اتفاقات بیرونی من نداره.
و همه چیز دردرون منه .
لزومی نداره تو دنیای بیرون دنبال چیزی بگردم .
دیگه خوب میدونم همه ی اتفاقات خوب یا بد از درون من طبق افکار وباور هام شکل خوب یا بد به خودش میگیره .
بنابراین بیشترین حواس وتمرکزم باید به درونم داشته باشم .
باید ببینم در طول روز چ ورودیهایی به ذهنم میدم؟
با چافکاری درگیر میشم ؟
چ باورهایی سراغم میان ؟
آیا بااین افکار وباورها و ورودیها تونستم احساس خوبی داشته باشم ودر شرایط سخت احساس بدم رو کنترل کنم تا بتونم از اون حال بد بیرون بیام ؟
واقعن امروز با این نگرش به تمامی قضایا نگاه میکنم .
حتی یه وقتایی به هر دلیلی که میتونه از نداشته هام باشه یا میتونه از کمبودها باشه یا میتونه از شرایط سخت باشه ،در کل اینو فهمیدم که مهم نیست من الان چ فکری میکنم . مهم اینه که باید احساسم رو خوب نگه دارم .باید آرامشم رو حفظ کنم .کاملا باور کردم که هیچ دلیل منطقی برای جهان وجود نداره .
باید درگیری های ذهنم رو کنترل کنم .
باید شرایط رو بپذیرم وبا صلح درون از داشته هام لذت ببرم.
اصلا فکر مقصد یا رسیدن به خواسته ها را نکنم .به این فکر کنم که امروز چطور وچگونه باید از زندگیم لذت ببرم !
چ کاری یا چه کارهایی انجام بدم میتونم شادتر باشم؟
چطور از لحظاتم بهترین استفاده ها رو بکنم که شب قبل از خواب بگم خدایا سپاسگزارم ازت که تونستم روز خوبی رو با کمک تو به اتمام برسونم .
دیگه دقدقم خونه ی 300 متریم نیست که الان ندارمش ودلم میخاد داشته باشمش .
یا فلان ماشینی که دلم میخاد زیرپام باشه نیست و یا هر چیز دیگه ای !
میام نگاه میکنم میبینم خونه ای که الان توش دارم زندگی میکنم خوبه .پس خدایا شکرت.
ماشینی که زیر پامه ،خوبه .پس خداروشکر.
دارم راحت زندگی میکنم .
راحت میخرم راحت میپوشم راحت میچرخم پس زندگیم عالیه .بازم خداروشکر.
البته که آرزوها و خواسته های ما فراتر از این چیزهاس،اما الان نیست الان ندارمش .
حالا که نیست وندارمش بیام حال خودمو خراب کنم واز داشته هام لذت نبرم؟!!!!.
دیگه متوجه شدم که اینگونه افکار، فقط منو عقب نگه میداره واجازه ی هیچ رشدی نمیده .
دارم سعی میکنم با این باور که خوشبختی مسیر نه مقصد ،مدیریت تو افکار وباور هام داشته باشم تا به معنای واقعی لذت ببرم .
آیا میدونم چقدر وچند ساله دیگه زنده هستم ؟!
البته که نمیدونم بنابراین مدام به خودم یاد آور میشم که ناهید از امروزت استفاده کن .امروزت رو به بهترین شکل ممکن بگذرون .
گاهی قضاوتها وتوقعات دیگران به ذهنم میان ونجواهایی تو سرم میپرورونن اما بهشون بال وپر نمیدم .
به این فکر میکنم که اول آرامش خودم .
اول بالا بردن حس ارزشمندی خودم.
اول حس لیاقت خودم .
دلم نمیخاد تو جایگاهی باشم که مثل گذشته ،خودمو اسیر قربانی کردن کنم یا ذهنمو درگیر حس دلسوزی یا رضایت گرفتن ورضایت داشتن و یا دنبال تایید دیگران کنم حتی از پدر ومادرم .
تمام سعیم بر اینه که به کسی خسارتی نزنم .از کسی توقع بی جایی نداشته باشم در اصل اصلا توقع نداشته باشم .و به امورات وکارای شخصی خودم و خانوادم برسم .
کنترل ذهن کاری بسیار سخته اما وقتی بهش احاطه پیدا میکنی ،خیلی شیرین میشه .
اونوقته که خودتو تحسین میکنی که تونستی با احترام گذاشتن به خودت وخواسته های درونی خودت ،عزت نفس خودتو بالا ببری .
بله داشتن اعتماد به نفس وبالا بردن عزت نفس وپیدا کردن حس ارزشمندی چیزی نیست که من در دیگران پیدا کنم .یه چیز کاملا درونیه که خودم باید بدسش بیارم .
وقتی همه چیز با افکار ،من بوجود میاد باید بتونم به نجواها وزمزمه های شیطانی غلبه کنم .
من به تنهایی وبا قدرت زیاد میتونم دنیای بسیار زیبایی برای خودم بسازم.
اینجا نیاز به تقویت باورهای توحیدیم دارم که اونم تمرین میکنم تا بدسش بیارم.
اعتماد کامل به خدای مهربونم .
ایمان دارم قدرتی بالاتر از قدرتش نیست.
یقین دارم کمک گرفتن از خدا وبا هدایتش پیش رفتن وسپردن خودت به خدا ،باعث میشه رهاتر و بهتر زندگی کنی .
مطمئنم ودیدم وهزاران هزار بار تجربه کردم که هر جا حضور خدا رو حس کردم وخودم آگاهانه دعوتش کردم ،اونجا به بهترین نحو ممکن گذشته .
دوره کشف قوانین بهم آموخت که چطور با تضادها مقابله کنم ؟
چطور اتفاقات ناجالب رو بپذیرم؟
چطور آگاهانه اتفاقات رو خلق کنم ؟
چطور باورهامو تغییر بدم؟
اینکه قبل از وقوع هر اتفاقی پیش فرضهای مثبت داشته باشم.
در طول روز جویای حال درونی خودم باشم ینی به جورایی مراقب خودم باشم .واجازه ندم چیزی حالمو بد کنه وبه احساس بد برم.
باور کنم که وظیفه ی من تسلیم بودن و وظیفه ی خداوند برآورده کردن خواسته های من .
که به میزان باورم برام اتفاق میفته.
صبر وتوکل وپذیرش واحساس خوب وتسلیم وایمان واعتماد از من و دیدن وقایع خوب واتفاقات عالی از خدا .
هماهنگی بین ذهن وروح ینی همین !
صد البته وقتی هماهنگی بین منو وخدا بوجود بیاد زودتر به خواسته هام دست پیدا میکنم .
استاد عرض کردن که هرچیزی باید راحت بدست بیاد .اگه بدست نمیاد یا سخت بدست میاد حتمن مشکلی در درون خودمونه که میتونه ترمزها ومقاومتهای ذهنیمون باشه که خودمون گاهی ازش بیخبریم .
گاهی هم میدونیم اما دنبال تغییرش نیستیم .
با وجود اینکه هنوز خواسته های که میخام رو بدست نیووردم اما نمیپذیریم که باید سخت بدست بیاد.
شاید تو مرحله ی تکامل ورشد هستم و باید با همین روند پیش برم.
از اونجایی که خودمو تسلیم کردم ،مقاومتی ندارم تا ببینم چی پیش میاد.
تا حالا به خودمون خیلی سخت گرفتیم وبه خاطر باورهای مخرب زیادی خیلی از لذتها را ازخودمون محروم کردیم .
دلم میخاد رهاتر باشم تا ببینم چ نتایجی دریافت میکنم .
تجربه ی تلخ یا شیرین حتمن درسهای خودش رو داره .میخام مثل بچه ها فکر کنم که میشود .
تا جایی که میشه زیاد فکر نکنم .
فکر زیادی، خودش درد سر سازه .
در گذشته خیلی منتظر بودم اما میخام بدون انتظار ، از زندگیم لذت ببرم .
فقط برای امروزم با احساسی خوب از داشته هام لذت ببرم.
از یدک کشیدن احساسات بد ومنفی که نتیجه ی خوبی عایدمون نشد پس باید جهت مخالفش ینی با احساس خوب پیش بریم تا ببینیم چه اتفاقاتی میفته!
که میدونم همه چی خوب پیش خواهد رفت و به امید خدا آینده ای درخشان خواهم داشت.
استاد جونم مرسی .
مرسی که هستی .