گام به گام برای به ثمر رساندن خواسته های نیمه تمام | بخش 2 - صفحه 3

61 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن بکرانی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    سلام به استاد عزیزتر از جانم وسلام خدمت دانشجویان عزیزه سایت…. یه سوالی داشتم از کسانی که اهرم رنج ولذت را به وضوح میشناسنش و ازش نتیجه گرفتند… میخواستم بدونم آیا میشود برای ازبین بردن ترس از این اهرم استفاده کرد؟؟؟؟ اون قانون درخواست که استاد توضیح دادن من هیچ جوره زورم به ذهنم نمیرسه و با اینکه یک سال روش کار کردم نشد که نشد و باز هم ترس هام جلومو میگیره و نمیذاره از کسی درخواست کنم… سن من چهل سال شده ولی هنوز مجرد و تنها هستم…. لطفا خواهشا منو راهنمایی بفرمایید که اگه اهرم بنویسم راجب ترس و اتفاقا یک عالمه دلیل هم دارم واسشون. آیا اهرم جواب میده یا نه؟؟؟ سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عاطفه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 815 روز

    به نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگیست

    با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم

    با خوندن نتایج و کامنت های دوستان در مورد مومنتوم مثبت موضوع مهمی یادم اومد که خالی از لطف نیست اینجا بنویسم

    داستان از این قراره که وقتی خواهر و برادرها دور هم جمع می شدیم مثل همه خانواده ها بعضی اوقات یکی از اعضای خانواده رفتارهای تکانشی بروز می داد، همسر برادرم به شدت حالت دفاعی می گرفتن و به اشکال مختلف اعتراض خودشون رو بروز می دادن و همچنان هم به من انتقاد داشتن که چرا من هیچ واکنشی نشون نمی دم، البته هیچ وقت حرفاش روی من تاثیر نمیکرد و همیشه سعی می کردم لحظاتی رو که کنار عزیزانم هستم بینهایت بهم خوش بگذره، خلاصه خدمتتون عرض کنم همین مومنتوم مثبت من باعث ارج و قرب من بوده و هست و مومنتوم منفی ایشون نه تنها باعث ایجاد اتفاقات خیلی بدی براشون شد بلکه متأسفانه باعث جدائیشون از برادرم و از بچه های نازنینش هم شد.

    یه داستان دیگه که باعث نتایج مثبت من با عمل به دوره ی 12قدم و مقوله ی تایم اوت شده اینکه در گذشته پاشنه آشیل من انتقاد بود، من به شدت از این کار متنفر بودم و نسبت به اون واکنشهای عجیب و غریب نشان می دادم چون به شدت فکر می کردم بزرگترین توهین ها به من شده اما الان نه تنها من رو برانگیخته نمی کنه بلکه باعث شده من با نگاه عمیق‌تری به موضوع توجه کنم و هر کسی رو با توجه به شخصیتش بپذیرم و نگذارم روی من تاثیر منفی بگذاره و اگر احساس بدی هم بهم دست بده سریع از تکنیک تایم اوت استفاده می کنم و موقعیت ذهنی خودم رو عوض می کنم تا وارد مومنتوم منفی نشم و خوشبختانه موضوع به نفع من تموم میشه و چقدر این حس عالی هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    علی کردنژاد گفته:
    مدت عضویت: 797 روز

    به نام خدا و با سلام

    تشکر از خانم شایسته

    راستش کلا من کم مریض میشدم چه قبل آشنایی و چه الان … ولی واقعا این چند روز حالم طوری بود و اصلا هم راحت نبودم ولی به روی خودم نمیوردم و هم کار فیزیکی باید انجام میدادم و هم جلسه ی چهار رو گوش میدادم و می نوشتم تو دفترم ،

    ولی دیگه طوری شدم که امروز آمپول زدم و … ،

    الان که افتاده بودم یه لحظه گفتم ادامه ی مقاله رو بخونم ،

    خواستم تشکر کنم و بگم که حالم با مطالعه بهتر شد، هم فکرم و هم جسمم ،

    ممنونم خانم شایسته بزرگوار، شاد و سلامت باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 170 روز

    سلام ودرودبه همه عزیزان

    استادشما درمقاله گفتی علفهای هرز وشاخ وبرگهای مزاحم به هر طریق ممکن حذف کن .و ازجای خطرناک جنگل رد نشو من 4ساله اینکارو ناخودآگاه انجام میدم .قبل ازویانا یک پسربارداربودم وشاخ وبرگهای مزاحم زندگیم شب وروز تمام تلاششونو کردن بچم سقط بشه که داغ بچه روبه دلم بزارن چونکه ارث پدرمو بهشون ندادم . وبه هدفشون رسیدن براحتی بچم سقط شد البته من اونموقع روی قوانین مسلط نبودم .ده ماه بعداز دفن کردن بچم توقبرستون . دوباره ویاناروباردارشدم ازوقتی که صدای قلب بچه روشنیدیم دوباره شاخ وبرگهای مزاحم تمام تلاششونو شب وروز کردن بچموسقط کنن که داغ بچه روبه دلم بزارن – بخاطر فقط پول .

    منم تنهایی شبا تواتاق میخوابیدم روی تختم که منو عمدانترسونن بعدشم نتونن انکارکنن – 4ساله تنهایی روتختم تواتاقم میخوابم -وشاخ وبرگ مزاحم پرتش کردم توپذیرایی :))

    ویانا که به سلامت بدنیا اومد حالا من داغ دیدن ویانا روبه دل علفهای هرز گذاشتم .میخام بیام امریکا با ویانا درآرامش وخوشبختی زندگی کنیم .

    به شاخ وبرگ مزاحم زندگیم نه غذا میزارم جلوش نه سلام میکنم بی محلی درحدبنز میکنم بعدسقط شدن پسرم – و شاخ وبرگ مزاحم زندگیم بمن میگه پرنیا خونه وماشینو چون کامل بنامت زدم براحتی الان میتونی بری داداگاه درخواست طلاق بدی ومنو بندازی بیرون من کارتن خواب بشم بشدت ازپلیس ودادگاه میترسه .

    ولی من منتظرم راه حل بهترپیدابشه .

    شایدم راه همین باشه استاااااااد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز

    چقدر این مقاله به من حس خوب میده الان دو بخش از مقاله اومده و من هر دو بخش رو دو بار خوندم با اینکه دوره رو خریدم و دارم از کامنت ها و فایلها استفاده میکنم اما انگار وقتی این توضیح رو جدا از دوره میخونم بهتر مطالب و انرژی اونها رو درک میکنم

    من حتی یه دقیقه وقت داشته باشم استاد روی سایت میام و از مطالب استفاده میکنم

    خداروشکرر که این سایت شده دقیقا تایم اوت من توی این روزا و چقدر عالی لحظه هام رو میگذرونم

    مرسی استاد بابت این دوره این مطالب و این مقاله ها

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    خدا را شکر که توانستم دوباره اینجا کامنت بذارم.

    دورادور خبرهای دوره هیجان انگیز جدید را دنبال میکنم و کلی ذوق میکنم. دم همه تون گرم.

    انشالله منم توفیق داشته باشم باهاتون همراه بشم.

    ممنونم که تجربیاتتون رو از این دوره مینویسین. خیلی خیلی جالب و لذت بخش هستند و حتی برای من که توی دوره نیستم، ایده جدید دارند.

    آقا خواستم یک اتفاق قشنگی که چند روز پیش برام افتاد رو باهاتون به اشتراک بذارم.

    هفته پیش، من و رفیقم، دکتر امینی، بعنوان نویسندگان کتاب‌های انتشاراتمان، برای گرفتن ایده، پیش یکی از مروجین معروف کتاب کودک رفته بودیم. ایشون خانم محترمی هستند که توی شهرما عالی کار میکنند. بهترین و دست اول ترین کارها رو برای بچه های کوچولو میارن و در یک باشگاه کودک به خانواده ها ارائه میدن.

    فضای اونجا کمپلکس انرژی مثبت هستش!! یعنی از بس انرژی مثبت و حال خوب داره، رو به انفجاره!

    نمیتونم توصیف کنم که چقدر زیباست دیدن بچه های آرام و شاد و کتابخوان، از سن یکسال تا هفتاد سال!!:))) اونجا، همه کنار همدیگه هستند. اتوپیای من، آن باشگاه هست!

    کتابهامون رو برای بازار یابی اونجا برده بودیم تا معرفی کنیم و ایده کتاب جدید هم بگیریم.

    وای خدایا، الان که دارم اینها رو مینویسم، میون آفتاب ، جل جل بارون بهاری توی آفتاب! روی شهر ما شروع شد!.. تبارک الله احسن الخالقین. ممنونم ارباب بی بدیل عالم.

    خلاصه، اونجا یک دختر کوچولوی یکسال و نیمه بود که چشمهای درشت کنجکاوش رو به ما دوخته بود. وقتی براش یکی از کتابهامون رو خوندیم، ذوق کرد و جوری خندید که من داشتم از خوشی بیهوش میشدم!

    خانم مروج کتاب ، میزبان ما، گفت که این دختر هوش بسیار غریبی داره که البته به خاطر رسیدگیها و توجه ویژه مادر دندانپزشکش هست که به خاطر حضور این فرشته، موقتا از کارش انصراف داده.

    القصه، ما سرگرم صحبت و مذاکره بودیم که متوجه شدم مادر آن دختر کوچولو، حدود یک میلیون تومان کتاب برای دخترش خرید و خواست با ما خداحافظی کند.

    در آن موقع، دختر کوچولو، یکی دیگر از کتاب‌های ما را که برای نمونه آنجا برده بودیم، از روی میز برداشت و عاشقانه توی بغل گرفت! من، آن کتاب را خیلی دوست دارم، چون 14 ماه، یکسره رویش کار کردم…برای من، آن کتاب، معنی خاصی داره. مثل یک بچه که ته دلت، بیشتر دوستش داری!!

    مادر دختر کوچولو گفت: یاسمین، تو اینو میخوای؟ ببخشید، این کتاب، فروشیه؟

    خواستم با ذوق بگم: نه، اصلا قابل نداره!

    ولی قبل از اینکه ما حرفی بزنیم، آن خانم پول کتاب را حساب کرد!

    وقتی متوجه شد که ما نویسندگان کتابیم و خانمم هم تصویرسازی کرده، گفت: دعا میکنم نور این کار قشنگی که برای بچه ها کردید، به زندگیتون بتابه.

    و من، یک هفته ست که لبخند و صورت قشنگ آن دختر کوچولو، جلوی چشمانم هست.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  7. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 170 روز

    سلام وعرض ادب استادعزیزم وهمه دوستان گل

    ماخالق زندگی خودمون هستیم -دراین آرامش به جای سرزنش دیگران واحساس ناکافی بودن به درون خود رجوع می کنیم هم مسئولیت شرایط کنونی را می پذیریم وهم ریشه حل مسائل را درخودم پیدامی کنم .فقط باید خود را درمومنتوم مثبت نگه دارم تا خداوند من رابه سمت چگونگی ها هدایت کند .استاد من با ویانا سه رو عظیمیه خونه مامانم بودیم – ومشغول تفریح واستراحت جسمی وذهنی بودیم ومقاله های شماروهم تیکه تیکه مطالعه میکردم وبهش عمیق فکرمیکردم – یک ایده کلی بهم الهام شد خدابمن گفت پرنیا این جمله توحیدی روباخودت خیلی تکرارکن که به ارامش عمیق برسی گفتم کدوم جمله تکرارکنم ؟!گفتش مگه تو با این جمله (خدایا من هیچی ازمریم مقدس کم ندارم -منو ویانا رونجات بده )تا بحال به خیلی ازخواسته هات نرسیدی ؟!بخودت خیلی بگو واین جمله روخیلی تکرارکن .الان که با ویانا توی این جنگل گم شدین و شاخ وبرگ مزاحم روبروت هست ازش پرهیزکن -و فقط این جمله روباخودت خیلی تکرارکن -توایام عید از علفهای هرز نجاتت دادم ازاین شاخ وبرگ مزاحم هم نجاتت میدم و تو ویانا رو به اون طبیعت شگفت انگیز که بی نهایت نعمت وارامش وخوشبختی و نزدیک شدن بمن خدا بینهایت هست هدایتت میکنم – آقااااااا ازوقتی این جمله روتکرارکردم باورت میشه ؟!ازلحظه اول برام معجزه ها شروع شد .ویانا خیلی حرف گوش کن ترشده – علفهای هرز یدفعه خودشون غیب شدن- من با آرامش به کارام رسیدم – امروزاون جمله رو که خدابمن گفت تکرارکردم برقها موقع کارهای ضروریم اومد – حفظ رشته افکارمثبت درباره یک خواسته وتقویت مداوم آن افکار تا رساندن به آستانه خلق خواسته رابخوبی درعمل اجرامی کنند .من دقیقا چندماهه به اشتباه یک نکته رو رعایت نکردم .قبلا خیلی خواسته هامو تجسم میکردم هرلحظه ازصبح تا شب باتجسم خواسته هام زندکی میکردم . ولی یک نکته رو اشتباهی برداشت کردم من اشتباهی فکر میکردم اگر یک خواسته رو یکبار بخدا بگیم کافیه این قسمت درسته -فقط اشتباهی فکرکردم دیگه تجسم هم باید خیلی کم باشه چون یکبار بخداگفتیم وکافیه – تجسم خیلی کم میکردم الان فهمیدم ااااااااا عجب اشتباه بزرگی تواین چندماه اخیر انجام دادم !!!

    قبلا اینقدرتجسم خواسته هامو میکردم یدفعه یک سگ بزرگ تو پارک ندیدم نزدیک بود بیوفتم روش .اگرمیوفتادم روش ودنبالم میکرد- با ویانا حال دویدن هم نداشتم :)))

    الان که خواسته هامو دوباره ازصبح تاشب تجسم میکنم واون جمله رو تکرارمیکنم خیلی آرومترهستم

    یک نکته دیگه که یادگرفتم ازمقاله شما اینه که دست ازتغییرهمسردلخواهم بردارم وحتی انتظاراتمم بهش نگم -وبه عقاید وباورهاش احترام بزارم -وتمرکز رو روی خودم بزارم -وتمرکز کنم روی شخصیت وذهن ورفتارخودم -به این شکل بستن نشتی های فکراایی مثل قضاوت دیگران ویا خود برتربینی و…..درنتیجه صرف تمام قدرت تمرکزبرای ارسال فکرخواسته -نتیجه این تغییرنگرش آرامش روانی -ورودپول وحتی تغییر رفتارهمسربدون هیچ فشار یاانتظار -استاد ازت ممنونم من فقط این نکته مهم رو تواین مقاله بهش عادت کنم خیلی پیشرفت میکنم آقاااااااامرسی از مقاله ای که دراختیارمون قراردادی -نکات عالی یادگرفتم خیلی نقطه ضعفم بود-

    بزرگترین نشانه تمایل ذهن به شکل دهی وتقویت ممنتوم منفی این است که وقتی فرد بامسئله مواجه میشود ذهنش بدترین سناریو ممکن را به اویاد آوری میکند وبیشترموانع احتمالی مسیر جلو چشم او می اورد .وبجای امید ترس ونگرانیهارو درذهن او فعال میکند واینجاست که من میگم وتکرارمیکنم خدایا من چیز کمتر ازمریم مقدس کم ندارم و منو ویانا رانجات بده .چندشب پیش خدایک الهامی رو بایک فیلم جلوچشمم آورد فیلم خارجی بود درباره حضرت موسی دریا بازشد وقوم موسی از وسط دریا ردشدن ودشمن از پشت بدنبال قوم موسی بودن همون یک تیکه رو دیدم چقدر طبیعی قدرت خدارو توفیلم جلو چشمم دیدم که هرلحظه باید بیادبیارم قدرت خدارو که چقدر زیبا وپرقدرت دریا روباز کرد تا بندگان صالح رد بشن ودشمن تودریا غرق بشه .

    تا وقتی که باورهای مرجع توحیدی درذهن ساخته نشوند ذهن تو دوباره به سمت همان مسیرهای عصبی قدیمی برمیگردد.ذهن من که جرات نداره برگرده اصلا کتک خورم ملث نیست :)))

    شناخت محرکهایی که نتایج راناپایدار ونشانه هارو ناپدید میکند.

    فرض کنید مکانی بسیار زیبا -جایی که بهترین مکان برای دریافت نعمتها -آرامش وهدایت وقدرت خلق -است اما بین جایی که الان ایستاده اید ورسیدن به آن مکان زیبا یک محیط درهم پیچیده علفهای هرز وشاخه های درهم تنیده وموانعی وجود دارد که باعث شده نتوانید هموارترین مسیربین خودتان وآن مقصد راببینید استاد این گم شدن توجنگل رو درفایل مرداد پارسال درفایل تسلیم خداوند باشیم خیلی زیبا توضیح دادی ومن چندبار اون فایل روگوش کردم –

    راهکارچیست؟راهکار ساختن یک جاده است اما این جاده همواریک شبه ساخته نمیشود -بلکه باصبر ودقت عمل قدم به قدم ساخته میشود-اول باید موانع بزرگ راحذف کنیدمثل قطع درختان مزاحم وعلفهای هرز -(به هرشکل ممکن )ازورود به محدوده این محرکها پرهیز کند وخودش را درآن فضا قرارندهد .

    درست مثل نشتی انرژی قدرت خلق کنندگی را خنثی می کنند .درحین انجام این تمرینات وقتی متوجه این محرکها میشودبا آگاهی که دریافت کرده ابزارهای دقیقی که دراختیار دارد آگاهانه خود را درمعرض ویاتله این محرکها قرارنمیدهد.برای لذت بردن ازجنگل گردی شمافقط کافی است واردآن محدوده خطرناک نشوید .همین آگاهی ساده جلوی سختیهای بیهوده رامیگیرد .

    آرام آرام آنچه از قدرت خلق درونی رلبه عوامل بیرونی داده بود پس میگیرددراین بازپس گیریها بیشتر وبیشتر به اصل خود بازمیگرددواتصالش بامنبع خلق را پیوسته ترو وقویتر برقرارنگه میدارد .این پیوستگی ابتدا خودش رادرقالب این نشانه ها نشان میدهد

    آرامش

    کم شدن نگرانی ها

    کم شدن ترسها

    باج ندادن به ترسها ونگرانیهایی که عوامل بیرونی ایجاد کرده اند

    وبعدآرام آرام این آرامش تبدیل میشود به نعمتهایی درقالب رفتارخوب دیگران-دریافت ارزش واحترام از جامعه اطراف-صلح درونی باهمه چیز-هدایا ونعمتها وپول-برطرف شدن نیازها درکمترین زمان-افزایش درآمد -ایده هایی که درآمد را افزایش میدهد.

    استاد اینقدرتوزندگیم از علفهای هرز وشاخ وبرگهای مزاحم پرهیز کردم ویاناهم یادگرفته ناخودآگاه انجام میده واونم پرهیز میکنه خداروشکر- باهرروش ممکن که بتونم انجام میدم و وارد محدوه خطرناک جنگل نمیشم تا ازجنگل گردی لذت ببریم آقاااااااا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    درس قشنگ## هدایت##

    دلیل های ناراحتی برای من نبود خیلی چیزاس

    فلانی نیس فلان دوره پول کار نیس خلاصه غر های منکه بی دلیل نیس یه چیزی میخام نیس

    مثلا همسری الان نیس کار داره

    از خانواده دورم کار دارند

    فلان دوره رو ندارم

    فلان کارو ندارم

    فلان درامد حامی ندارم

    جواب همه اینا یه کلمس هدایت

    تو حامیت خداس……

    وتورو توی بهترین شرایط گزاشته …

    اونو خیریت توی لحظه لحظه اتو پیدا کن

    مثلا…

    اتفاقی میوفته مثلا تنهایی

    زهنم شروع میکنه به غرر غررر

    من تنها چیکار کنم بی کار چکار کنم اخه این زندگی چه شیرینی داره و همش زهنم میگه من اینو میخام نیس ولی هیچ جوابی قانع کننده تر از ….هدایت لحظه به لحطه نیس

    به قولم نشونه خفنم

    جهان جاذبه داره حالا سختی نمیکشه اجسامو به سمت خودش جذب میکنه وهیچ وقتم از کارش پشیمون نمیشه اینکه ماه زمین انقد قشنگ به دور هم میچرخن اقا جاذبه دارن همیشه هم دارن

    حالا بله هدایتم وجود داره

    همیشه افراد شرایط مناسب برات اتفاق میوفته

    بعد حالا تو اگه در حال بهبود باشی ایمانت باورهات

    رابطه های مناسب اتفاقات مناسبم تور میکنی

    مثلا این مدت که توی سایتم

    ارامشم رفته روی هزار اصلا از توی عکسام معلومه انقد شاد تر شدم خندم واقعی تر شده

    توی اتفاقات زندگیم فراوانی میباره تو کاره طراحی ورشد شخصیت عزت نفس بالاتر وسلامتی بیشتری میسازم خداروشکر

    بله منم این نتیجه تپل گرفتم سلامتی ابدی دارم مدتهاس بدون قرص دارو شده برام جوک

    واین جدیدا یکم سرفه میکردم اونم یه بار همسری به زور یکم دارو بهم داد وبعد سینه ای که ظاهرا کلی خس خس میکردو عفونت اسوده خوب شد

    چون من توراه درستم وبدنم مثل هلو کار میکنه خداروصد هزار مرتبه شکر

    درس ##توجه به نکات مثبت##

    استاد میگفت اگه خوراک زهنتو مثبت کنی زهنت نمیتونه منفی سازی کنه چون خوراکش قطع شده

    مثلا یه فکر الکی یه ترس گنده مثل گرد باد میاد وسط هی تو زهنت میچرخه حالا تو به جای درگیر با این گرد باد وحشی میای توی سایتو لذت میبری وبعد میبینی عجیب این گرد باد رفته انگار اصلا نبوده که به خاد بره

    سایت توی نشونه توی کامنتا هدایتی چرخیدن توی سفرنامه بودن همه همه بهترین غذا برای روح زهنت هستند که میخام همیشه سعی کنم پزیرای خوبی ازش داشته باشم

    بله جمعه دهات رفتار ها بسیار باهام با محبت احترامی عجیب بود خیلی برام ارزش احترام میزاشتم عمه خانوم داداشیا میگفتن بازم بیا کلی مهربونی عشق بیشتر شدید تر دیدم ازشون

    خدارو صد هزار مرتبه شکر برای هدایت به این نوشتن کامنت فک کردم انجام دادم ولی یادم رفته بود واقعا جالب بود زهنم کلی براش درس هدایتش مرور شد شکرر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم زهرا دوست ارزشمند و توحیدی وفعال سایت

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود داشته باشید

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا محمد خانی گفته:
        مدت عضویت: 976 روز

        سلام دوست عزیز

        ممنون از کامنتت واینکه هدایت شدم به کامنتم دوباره چقد قلبمو باز کرد انگار دوباره برگشته بودم به اون گردباد واون کامنت دوباره ارامشی عجیب در قلبم جاری کرد

        صد هزار مرتبه شکر

        واینکه یادم اومد به جای جلب توجه از بقیه از هدایت کمک بگیرم ودر حال توجه به نکات مثبت احساس خوب باشم تا به هدایت ربم وصل باشم

        اقا اتفاقات خوب جدید

        خبر ارتقا شغلی خواهری

        و اینکه چقد خوشحال شدم از اینکه با این اتفاق باورهام قویتر شد واین الگوم جلوی چشمم نتیجه گرفته بهبود داشته پس منم خواهم داش

        و اینکه خداروشکر برای حظورت هدایت برای دونه دونه ما هست وهر که بخاد واقعا ویکوچولو سعیشو بکنه بهش میدی

        خبر حمایت رب

        امروز میخاستم زودتر بیدار بشم

        عجیب منی که به زور یازده دوازده بیدار میشدم ساعته شش ونیم قشنگ خابم پرید وتونستم چقد کاره باورسازی پیش ببرم

        اسونی کارها

        و چقد خوبه دیشب دوتا شام اوکی شد والان اسوده میتونم هدایتی پیش برم قدم های دیگمو تیک بزنم

        ممنون نشونه وتایید خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الی گفته:
    مدت عضویت: 3341 روز

    درود بی پایان به شما استاد عزیزم

    من طی این چند سالی که با شما استاد عزیز آشنا شدم خیلی چیزها رو یاد گرفتم و آگاهی های من نسبت به قوانین دنیا و خداوند افزایش پیدا کرد, به طوری که یک شخصیت متفاوت و جدیدی از من ساخت که اصلا هیچ ربطی به گذشته نداره.

    در این چند سال تمام سعی من این بوده که چیزهایی که از شما یاد میگیرم رو در زندگیم عملی کنم. تا یک حد بسیار خوبی هم پیش رفتم که باعث شد کلی اتفاق عالی و فوق العاده برام رخ بده.

    ولی همیشه یک چیزی من رو اذیت میکرد, پیش خودم فکر میکردم من دنبال اون هدف بزرگه ام! چرا نمی تونم بدستش بیارم؟!

    چرا تا نشونه هاشو میبینم و فکر میکنم که به قدر کافی بهش نزدیک شدم یک دفعه همه چیز خراب میشه؟

    همین سوال ها باعث نگرانی و ایجاد فکرهای منفی در ذهنم میشد و بعد از یک مدتی باعث افسردگی.

    پیش خودم میگفتم من که قانون رو میدونم , من که بلدم چه جوری به اهدافم برسم (و در واقعیت هم به یک سری اهدافم رسیده بودم) پس چرا نمی تونم به اون هدف بزرگه برسم؟؟!

    این افکار توی ذهنم بود تا اینکه دوره “هم‌جهت با جریان خداوند” رو در سایت دیدم. قلبم میگفت این همون چیزیه که دنبالش بودی و جواب همه سوالاتته.

    دلم گواهی میداد که این دوره میتونه جواب این سوال بزرگ و مبهم رو بده. با اینکه من در دوره های 12 قدم و قانون آفرینش هم شرکت کرده بودم ولی وقتی جلسه اول این دوره رو گوش کردم, انگار شاه کلید همه چیز رو پیدا کرده بودم!

    نمی تونستم باور کنم که انجام ندادن چیزی به این سادگی باعث میشد که این همه انرژی بزارم و در آخر هم به اون چیزی که میخوام نرسم.

    من هر باری که روی خودم کار میکردم نشونه ها رو میدیدم و اتفاقات عالی هم رخ میداد ولی دیگه از یک جایی به بعد ادامه نمیدادم. همین !

    الان که به این موضوع فکر میکنم می بینم که چقدر در حق خودم ظلم کردم! هربار که نتایج عالی میگرفتم میگفتم خب دیگه تموم شد, راه رو یاد گرفتم, ولی بعد از یه مدت برمیگشتم به همون حالت قبلی! این شده بود یه پروسه که هی تکرار میشد و باید از اول کلی انرژی میزاشتم.

    خدارو شکر با این دوره فهمیدم که اشتباه من کجاست. هر روز با خودم کار میکنم تا باورهای جدید رو جایگزین باورهای قدیمی کنم. به خودم قول دادم همیشه در همین مسیر بمونم.

    استاد عزیزم از شما ممنونم به خاطر دوره های عالی و فوق العاده که باعث تغییر در زندگی هزاران نفر شده. امیدوارم همیشه سالم و شاد و خندون باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    مریم روزبهانی گفته:
    مدت عضویت: 810 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون زیبا و دوستان. واقعا این دوره بینظیر تکمیل کننده تمام دوره های استاده هرچند تمام دوره های استاد بی همتاست اما این دوره به جرات میگم شاه کلید همه دوره هاست ومن هر روز دارم معجزات ریزو درشت اونو می بینم و تغییر در رفتارهای خودم تغییر در عملکردهام تغییر در زندگیم به نحو احسنت رو میبینم. جمعه شب که جلسه هشتم روی سایت قرار گرفت رفتم داخل سایت که جلسه هشتم رو دانلود کنم دیدم نوشته محدودیت در دانلود گفتم خیرتی هست فردا به خانم فرهادی تماس میگیرم و میپرسم فردا زنگ زدم از ایشون پرسیدم فرمودند که چیکار کنم رفتم که برنامه رو که باید دانلود کنم انجام بدم دیدم ای دل غافل اپل ایدیم روی ای کلودم هست و رمزشو ندارم گم کردم رفتم اپل استورگفت خانم باید سوال کنم از خارج از کشور که از روی ای کلودت ایدیتو‌بردارن دوباره یه ایدی جدید برات بسازم گفتم چقدر میشه گفت 7 تومن میشه الانم درست نکنی دلار هر چی بره بالاتره گرونتر میشه چون هزینه آش با خارج از کشوره باقیمت دلار بالا میره همینو‌که گفت یاد حرف استاد افتادم که فرمودن اگه کسی گفت الان نخری فرصت از دست میره گرون میشه بدون کلکی تو کاره سریع گفتم مرسی بعدا خبر میدم اول همه گفتم حتما این مسئله خیرتی توش بوده همه چیز به نفع من تموم میشه و اینکه باور فروانی رو در خودم ایجاد کردم که آدم خوب زیاده آدم متخصص که اینکارو بلد باشه و ایم کارمنو‌حل کنه زیاده آدم منصف زیاده وفقط توجه امو دادم به این افراد و فراوانی اونها و کانون توجه ام از آدم‌های کلک برداشتم. . بعدازظهر رفتم یه اپل استوری دیگه که قبلا میرفتم دیدم داره مغازشو جمع میکنه اینو‌بهش گفتم بارفتن به ستینگ و خاموش و روشن کردن یک دکمه درستش کرد و اپل ایدی قدیمی پاک کرد ویه جدید ساخت برام با کمترین هزینه به همین آسونی کارم با این دوره و راهنمایی‌های استاد حل شد. وساختن چند تا باور مرجع ای استاد فرمودن ‌استاد بااین دوره واقعا منو از نو دارن میسازن درتمام زمینه ها .استاد عزیزم عاشقتم ممنون وسپاس فراوان بابت این دوره که دارید اینهمه منو در همه زمینه ها اچارکشی میکنید و از نو خودمو دارم میسازم از منی بخاطر باور غلط در زمینه فراوانی که در اصل کمبود بود و خودم نمیدونستم سال 88 من 100 ملیون پولمو دادم به کسی که داستانش مفصله خورد سال 91 دوباره 200 ملیون و چندین و چند بار سر طمع و حرص که اگه الان پولام ندم نخرم دلار میره بالا ال میشه بل میشه و چندین چند بار برام تکرار شده اما بخاطر نادانی نفهمیدم چرا اینطور میشه با آگاهی‌های این دوره و دوره های قبل ‌تکمیل کننده آن این دوره هم جهت با جریان خداوند کلا ازمن یک آدم جدید ساخت آدمی با کارکردن روی باورهای فراوانی و الخیرو فی الوقع واین راه ادامه داره. منو‌تبدیل کرد به شخصیت جدید با باورهای درست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: