باورهای توحیدی و ثروت ساز علی(ع) در نامه 31 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عزیزم… راستش من تا حالا کامنت و نظر توی سایت شما نگذاشته بودم.. و همیشه هم میگفتم به خودم که چرا من مثل این آدم های داخل سایت که کلی کامنت های بلند و مثبت مینویسن و پر هستند از عشق توی نظرات.. چیزی نمینویسم؟!

ولی امروز که از خواب بلند شدم یه حس خیلی قوی بهم گفت بیام اینجا برای اولین بار بعد از یک سال دیدگاهم و نظرمو توی سایت شما بنویسم.. من دیشب به یه سری دلایل یکمی زود رنج شده بودم و کمی گریه میکردم ولی نه گریهٔ از روی نارضایتی و عدل خداوند… نجواهای شیطان باعث شده بودن دلم بگیره و یکمی آروم نباشم.. (البته اینم بگم توی این یک سالی که با شما آشنا شدم اکثر روز های زندگی پر از عشق و امید بودم و هستم) ولی خب آدمیزاد بعضی اوقات دلش میگیره و نیاز داره به درد و دل.. (از اونجایی که من این فایل رو چند شب پیش دیده بودم و شما گفته بودین که با خداوند بزرگ و حکیم تنها درد و دل کنید نه با بنده هایش..)

یهو این حرفتون به دلم الهام شد و به دلم نشست.. منم سریع نفهمیدم چیشد دیدم دارم با خدای خودم مدت هاست حرف میزنم و هرچقدر که میگذشت من آروم و آروم تر میشدم.. متعجب مونده بودم از این همه آرامش و عشقی که به دلم وارد کرد.. انقدر آروووووووم که وجودم رو سراسر عشق کرد و باعث شد شروع کنم به شکر گذاری.. و انگار چشمانم را با آرامی و لطافت بست و دم گوشم لالاییِ عشق و آرامش میگفت و من نفهمیدم چیشد که خوابم برد و ساعت 4 و خورده اییِ بود که یهو از خواب پاشدم و دیدم یک دقیقه بعدش صدای اذان صبح درومد اونجا من از خوشحالییییی نمیدونستم باید چی بگم بهش:))از همون لحظه تا به الان حس کردم خیلییی نزد خدا عزیزم.. انگار من رو گذاشته بود روی تخم چشماش..انگار عزیز ترین بودم براش.. اون بیدار شدن دم اذان صبح یه نشونه خیلییی بزرگ بود براام چون دیشب بهش گفتم یه نشونه بهم نشون بده خدا جونم.. و وقتی که منو یهو از خواب بلند کرد دم اذان صبح.. اصلا واقعا مو به تنم سیخ شده بود.. صدای اذان تا به حال منو به وجد نیاورده بود و همیشه ناراحت و غمگین میشدم از صدای اذان به علت باوری که از بچگی از اذان داشتم.. ولی این دفعه انگار صدای اذان داشت با من حرف میزد انگار داشت خدا بهم میگفت دیدی چقدر دوست دارم دختر قوی؟ دیدی بنده با لیاقت من با اون سن کمت؟

(الان که حرف سن شد، اینم باید بگم که من از 17سالگی خداوند هدایتم کرد به شما و الان 18سالمه و قبل از 17سالگیم من متاسفانه خداوند رو قبول نداشتم و قران رو اصلا جدی نمیدونستم و حتی مورد تمسخر هم قرار داده بودم.. و از خدای مهربانم عذر خواهیی کردم بابت روزهایی که خودش و آیه هایش را قبول نداشتم.. ولی الآن شاید باورتون نشه با این سن کم دوبار قرآن رو تموم کردم و روزی نیست که چشمانم رو باز کنم و قرآن نخوانم انقدر که این کتاب منو آروم میکنه..

یه چیزه جالب هم بگم راجب این که چطوری به قرآن هدایت شدم..

بعد از اینکه با شما آشنا شدم و راجب قرآن صحبت میکردید دل من پر میکشید برای خوندن این کتاب.. و فقط توی دلم اون روز گفتم برم دنبال یک قرآن و بخونمش شاید باور نکنند بعضی ها ولی به چند روز نکشید که یه قرآن قدیمی خودش بدون اقدام فیریکی من وارد اتاقم شد.. چجوری؟!.. برادرم به انباری خونمون میره و یه سری کتاب های زبانش رو از جعبه ها میاره بالا داخل خونه میزاره و میگه به دلم افتاد این قرآنم از انباری بیارم بالا!!! ببینید سیستم رو واقعا بی نظیره..

و من شروع کردم به خوندن این کتاب بی نظیر و هر جا میرفتم با خودم میبرم که مبادا روزی من این کتاب رو نخونم چون تقربیا روزی نیست که من حداقل یک سوره از قرآن رو نخونم در اون مدت که درحال خوندن این کتاب بودم دیدم یکم معانیش خیلی سخت و دشوارِ و نمیتونم بعضی جاها کامل متوجه آیه بشم و اونجا این تضاد باعث شد خودش

مثل یه موشک به جهان هستی بره و قرآنی رو به سمتم بیاره که معانی کامل و خیلیییییی خیلی خیلیییی عالییی و قابل فهم رو به سمتم جذب کنه :)) حالا چجوری این سیستم کار کرد؟!… برادرم که عضو سایت شما هستند هنگام خوندن نظرات دوستان به یه نظری برخورد میکنه که اون شخص نامِ یک مفسر و قرآن قابل فهم رو پیشنهاد میدهد به دوستان و اونجا برادر من پیگیری میکنه و بدون اینکه من بگم و چیزی بدونه برای من این قرآن رو سفارش داد و خیلی جالبه چون من عاشق رنگ صورتی هستم جلد قرآن به رنگ صورتیه و خیلی زیبا تر شده و من این کتاب عزیز و ارزشمند رو بالای سرم میگذارم

واقعا داستان این جذب قرآن برام فراموش نشدنی بود و هیچ وقت نمیتونم فراموش کنم… انگاری خدا خیلی دلش میخواسته این کتاب و آیه هایش رو بخونم:)واقعا خوشحالم که توی بهترین سن ممکن به این سطح از آگاهی ها رسیدم و همه چیز و همه کس را

در خداوند میبینم.. اینم از اولین کامنت و نظر من در سایت خفن شمااا😍امیدوارم لایک سبزتون رو بگیرم و کلی ذوق کنم که باز هم بیام کامنت بنویسم😍😍❤️❤️