باورهای توحیدی و ثروت ساز علی(ع) در نامه 31 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-17.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-06-14 10:00:002020-10-19 00:19:09باورهای توحیدی و ثروت ساز علی(ع) در نامه 31شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عباس منش .اینجانب کوکب سبحانی بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی میباشم .سپاسگزارم .امیدوارم خداوند تن سالم ودل شاد به شما عطاکرده و بدانید دعای خیرم همواره باشما میباشد.
سلام
استاد من در حال استفاده از مجموعه گام به گام تا استقلال مالی هستم وخداراشکر وبه لطف خدای مهربان روز بروز اثار ان را در زندیگیم میبینم وبه این فایل و فایلهای معنوی خیلی نیاز دارم ممنون از زحمات شما برایتان ارزوی سلامتی وثروت میکنم تا یکشنبه ها لحظه شماری میکنم
سلام خدمت استاد عباس منش و این گروه تحقیقاتی فعالشون. من حدود 2 هفته است که از طریق یک از دوستان با سایت شما آشنا شدم، اولین فایلی هم که دانلود کردم، نتایج یکی از افرادی بود که از بسته روانشناسی ثروت استفاده کرده بود. به شدت مجذوب سایت و مطالب پرمحتوای سایتتون شدم. من اخیرا در یکی از رشته های مهندسی فارغ التحصیل شده ام و در حال محیا کردن راه اندازی بیزینس می باشم. به نظر من جای یک فایل در بین این همه فایل خوب خالی است و آن هم روش های تبلیغات می باشد. چیزی که خیلی از افراد آن را هدر دادن سرمایه می پندارند نه یک سرمایه گذاری. نظر شخصی من این است که تبلیغات خوب در کنار آشنا بودن به روانشناسی فروش همراه با تغییر باورها، معجزه ای در شغل های گوناگون ایجاد می کند که شاید احساس کنید که شرکتی که اکنون تاسیس کرده اید یا شغلی که اکنون شروع کرده اید سابقه یک روزه ندارد بلکه سابقه چند ساله دارد. در آخر از خداوند مهربان سپاسگزارم که دری از درهای رحمتش را به روی من گشود.
با عرض سلام خدمت استاد بزرگ و گروه ارزشمند تحقیقاتی ایشان
در مورد نامه 31 حضرت علی در جمعی صحبت کردم و اینکه خداوند فرموده بین انسان و خودش هیچ واسطه ای قرار نداده ، و خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است و به از هیچ کس نخواهیم که ما را محضر خداوند شفاعت کند چون شرک است ، خب افراد به من گفتند پس جریان دعای توسل چیست و من پاسخی نداشتم لطفا من را راهنمایی فرمایید ، سلامتی و ثروت و شادی را از درگاه خداوند مهربان برایتان آرزومندم . یا حق
برخی از شبهاتی که از سخنرانی عباس منش پیرامون نامه 31 حضرت علی (ع) برداشت کردم:
شبهه اول: اینکه به کسی توسل میکنند و میگویند فلانی چون به خدا نزدیک تر است حاجتم را به خدا بگوید، حاجت روا شوم، اشتباه است! زیرا خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است؛ خداوند به صورت یکسان به انسان ها نزدیک است لذا نیازی نیست کسی را واسطه قرار دهیم! از سوی دیگر ایشان میگویند فکر نکن که کسی از تو به خدا نزدیک تر است؛ زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!!
پاسخ: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (سورهی ق، آیه 16)
ترجمه: ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.
توضیح: عدهایی با استفاده از این آیه میگویند، خداوند فرموده من به انسان از رگ گردن نزدیکتر ام، بنابراین واسطه قرار دادن کسی جهت نزدیک شدن به خدا و رفع حوائج، کاری باطل و بیهوده است، زیرا خداوند به همه نزدیک است و نیازی نیست از واسطهایی جهت نزدیکی به او استفاده کنیم.
در پاسخ این شبهه باید گفت که درست است که خداوند به همه از رگ گردن نزدیکتر است، ولی آیا همهی ما به خداوند نزدیک هستیم؟ توسل و واسطه قرار دادن شیعیان بخاطر نزدیکی شخص به خداست نه نزدیکی خداوند به شخص! نزدیکی خداوند به انسان عام بوده و شامل تمام انسانها چه مسلمان و چه کافر میشود، اما نزدیکی انسان به خداوند خاص بوده و از راه اطاعت و بندگی او بدست میآید، این نزدیکی دارای ارزش است. (دقت کنید)
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
در مورد اینکه ایشون فرمودند ” زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!! ” باید عرض کنم که توحید بر 4 قسم است:
• توحید ذات: اعتقاد به یگانگی خداوند است.
• توحید صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، عین ذات مقدسش بوده و هرگز جدا و عارض بر ذات نیست؛ و باور به اینکه صفات الهی را فقط خداوند به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• توحید افعال (ربوبیت): اعتقاد به اینکه یگانه فاعل مستقل هستی خداست و هیچ موجودی در فاعلیت و تأثیر گذاری، مستقل از اراده و قدرت او نیست.
• توحید پرستش: اعتقاد به اینکه فقط باید خدا را عبادت و پرستش کرد.
شرک نیز بر 4 قسم است:
• شرک ذات: اعتقاد به دو، سه یا چند خدا است.
• شرک صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، جدا یا عارض بر ذات اوست یا باور به اینکه صفات الهی را کسی غیر خداوند همانند او به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• شرک افعال (روبیت): اعتقاد به وجود فاعل مستقلی غیرِ خدا، که در انجام و تأثیر گذاری فعل، مستقل عمل کند.
• شرک پرستش: اعتقاد به پرستش غیر خدا (انسان، جن، فرشته، چوب، سنگ، ستاره، خورشید و …).
شیعیان به هر 4 قسم توحید معتقدند و این اعتقاد را هنگام توسل نیز دارند، با این حال شما چگونه میگویید این فکر یعنی شرک؟؟؟ از کجا به این نتیجه رسیدید؟
مضافاً اینکه خدای مهربان در قرآن دستور داده وسیلهای برای تقرب به او بجوییم و مفهوم توسل در جای جای قرآن آمده که مختصرا به چند مورد از آن اشاره می کنیم:
1- آیه 35 سوره مائده
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
توضیح: اساساً ایجاد رابطه میان «انسان خاکى» با «ذات باریتعالى» بدون واسطه امکان پذیر نیست و مىبینیم که خداوند پیامهاى خود را به واسطه افراد بخصوصى- که همان انبیا هستند- به مردم ابلاغ مىکند و هرگز بطور مستقیم با مردم سخن نمىگوید. انسان نیز نمىتواند بدون وسیله و واسطه با خداوند ارتباط برقرار کند. حال این وسیله ممکن است یک عمل الهى باشد؛ مانند نماز، روزه و عبادات و ممکن است یک شخص الهى باشد مانند اولیاء اللّه. این معنا در آیات قرآن کریم به روشنى آمده است و تدبر در آنها ما را با حقیقت مطلب آشنا میکند. (تفسیر کوثر، جعفری، یعقوب، ج3، ص141)
وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مىشود شامل مىگرد (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج4، ص364) در این آیه خداوند متعال به مؤمنان دستور میدهد تا برای تقرب به او از وسیلهای استفاده کنند و روشن است هر چیزى که مورد رضایت و توجه خداوند باشد، مىتواند وسیله قرار گیرد. بنابراین وسیله میتواند از نوع اشیاء (مانند کعبه، حجر الأسود) باشد، یا از نوع افعال (مانند نماز، حج و جهاد) باشد، یا از نوع ترک کردنى (مانند روزه) باشد و یا از نوع اشخاص (مانند اولیاء اللّه – امامان، انبیاء، صلحا، و شهداء – ع – ) باشد؛ بالأخره هر چیزى که ما را به خدا نزدیک کند و خدا را به یاد ما بیندازد، مىتواند وسیله میان ما و خدا باشد. اولیاى خدا هم همین حالت را دارند و لذا در بعضى از احادیث، اولیاء اللّه به این صورت معرفى شدهاند، چنانچه طبری روایتی را از رسول اکرم (ص) نقل میکند:
حدثنا القاسم قال، حدثنا الحسین قال، حدثنا فرات، عن أبی سعد، عن سعید بن جبیر قال: سئل النبی صلى الله علیه وسلم عن أولیاء الله، قال: هم الذین إذا رُؤُوا ذُکِر الله. (جامع البیان فی تأویل القرآن (تفسیر طبری)، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، ج15، ص 120 (محقق: أحمد محمد شاکر؛ ناشر: مؤسسه الرساله؛ چاپ: اول 1420 هـ – 2000 م)
ترجمه: از رسول خدا در مورد اولیاء خدا سوال شد، حضرت فرمودند: آنها کسانی اند که زمانی که به آنها نگاه میکنید به یاد خدا میافتید.
شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار مىگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها، زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مىباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مىباشد جزء این مفهوم وسیع است. حضرت علی (ع) مهمترین وسیله ها را در خطبه 110 نهج البلاغه نام برده اند. و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص دادهاند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند، زیرا همانطور که گفتیم وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب مىگردد.
2- آیه 19 سوره محمد (ص)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ.
ترجمه: پس بدان که معبودى جز «اللَّه» نیست و براى گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را مىداند!
توضیح: در این آیه خدای مهربان به پیامبر اسلام (ص) دستور میدهد تا برای خود و مردان و زنان مؤمن طلب استغفار کن. مشخص است که پیامبر (ص) به حکم مقام عصمت هرگز مرتکب گناهى نشده، اینگونه تعبیرها یا اشاره به مسأله ترک اولی و حسنات الأبرار سیئات المقربین است، و یا سرمشقى است براى مسلمانان. (اقتباس از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج21، 452) این دستور خداوند به پیامبر (ص) برعلاوه اینکه جواز توسل است، مطلق نیز است و محدود به زمان مشخصی نشده و شامل تمام زمان ها (حتی بعد از وفات ایشان) میشود.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: چرا خداوند دستور داده است تا پیامبر اکرم (ص) برای دیگران استغفار کنند؟ خداوند میفرماید:
وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ. (سوره هود – آیه 90)
ترجمه: از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوى او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!»
آیا جمع بین این آیه که مؤمنین امر به استغفار و توبه شدهاند، و آیه قبل که خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور میدهد برای مؤمنین طلب مغفرت کند، جواز استفاده از وسیله و توسل را به صورت مطلق نمیرساند؟
3- آیه 64 سوره نساء
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً.
ترجمه: و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] بر خود ستم کردند نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
توضیح: این آیه با صراحت موضوع توسل و استفاده از واسطه را برای رسیدن به حوائج دنیایی و اخروی تأیید کرده و شرط آمرزش گناهکاران را توسل و استفاده از واسطه معرفی میکند. از این آیه به خوبى استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خداوند و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و با توحید منافات ندارد و اینگونه پاسخ دندان شکنى به کسانی که این گونه وساطت را انکار میکنند، داده میشود.
روشن است که پیامبر (ص) آمرزنده گناه نیست، ایشان از خداوند طلب آمرزش میکنند. نکته قابل توجه این است که قرآن نمىگوید: تو براى آنها استغفار کن بلکه میگوید: «رسول» براى آنها استغفار کند، این تعبیر گویا اشاره به آن است که پیامبر (ص) از مقام و موقعیتش استفاده کند و براى خطاکارانِ توبه کننده، استغفار نماید.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل جایز نیست چرا خداوند میفرماید اگر برعلاوه استغفار خودشان رسول (ص) نیز برایشان استغفار میکرد، آن زمان خدا را بسیار بسیار توبه پذیر و مهربان مییافتند؟ آیا آمرزش آنها فقط با استغفار خودشان و بدون بهره گیری از وسیله ممکن نبود؟
4- آیه 97 و 98 سوره یوسف
قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ﴿97﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿98﴾
ترجمه: گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بىتردید ما خطاکار بودهایم. (97) گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
توضیح: هنگامی که کردهی زشت پسران حضرت یعقوب(ع) بر ملاء شد، به پدر خود متوسل شده و از او خواستند که برایشان طلب استفغار کند، حضرت به خواسته شان جواب مثبت داده و فرمود که به زودى از درگاه خدا براى شما آمرزش مىطلبم.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل ناجایز است پس چرا به عنوان یک عمل تأیید شده در قرآن مطرح شده است؟ چرا یعقوب نبی (ع) که پیامبر الهی و معصوم بودند به جای اینکه فرزندان را از توسل بازدارند و بگویند چرا خودتان استغفار نمیکنید، به توسل آنها جواب مثبت داده و فرمودند به زودی برای شما آمرزش میطلبم، و خداوند نیز در قرآن کریم سخن یعقوب نبی (ع) را تأیید نموده است؟
5- آیه 37 سوره بقره
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
ترجمه: سپس آدم از پرورگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت، چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است.
توضیح: این آیه اشاره به توبه حضرت آدم (ع) دارد که خداوند به ایشان کلماتی را تعلیم فرمود تا به وسیله کلمات، خداوند توبه اش را قبول کند.
بسیاری از بزرگان اهل سنت مانند سیوطی، بنجوزی، و قندوزی تصریح کرده اند که مراد از کلمات، اسامی پنج تن آل عبا (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) است.
برخی دیگر از مفسرین و دانشمندان بزرگ اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، ابنکثیر، ابن عساکر، طبرانی، بیهقی، سمهودی و ابنتیمیه مراد از کلمات را فقط پیامبر اکرم (ص) میدانند.
نکته قابل تأمل اینجاست که حضرت آدم (ع) پیش از خلقت ظاهری و بعد از خلقت نوری خدا را به حق ایشان قسم داده و متوسل میشوند و سرانجام بخشیده میشوند.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل ناجایز است چرا خداوند برای حضرت آدم (ع) کلمات (و ابزاری جهت آمرزش) آموزش داد تا حضرت بدان توسل کند و مورد بخشش الهی قرار گیرد؟ آیا خداوند نمیتوانست حضرت را بدون توسل ببخشد؟ آیا خدائی که دستور به توحید میدهد دستور به شرک میدهد؟ (نعوذ بالله)
شبهه دوم: توسل همانند عمل مشرکینی است که خداوند در مورد آن در قرآن آیه 18 سوره یونس میفرماید:
وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُون.
ترجمه: و آنان به جاى خدا چیزهایى را مىپرستند که نه زیانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند و مىگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است.
سپس اضافه میکند که دیدگاه شیعه همانند بت پرستانی است که خدا را قبول داشتند ولی قائل بودند که ما درخواست خود را به واسطه های میگیم و واسطه های به خدا میگویند.
پاسخ: آیه 18 سوره یونس (وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ…) را نمیتوان منطبق بر توسل کرد زیرا:
الف: عبارت «یَعْبُدُونَ» یعنی «عبادت میکردند» به کار رفته، درحالیکه در توسّل و زیارت، کسى را پرستش نمىکنیم.
ب: ما به حیات برزخى معتقدیم، قرآن هم شهیدان را زنده مىدانند. (آیه 154 سوره بقره) ما از اولیای خدا که در راهش شهید شدهاند، تقاضاى دعا داریم. مقایسهى آنان، با سنگ و چوب، بىانصافى است.
ج: پرستش بتها، یا براى ترس است یا امید نفع. بتها، نه زیان مىرسانند که از روى ترس عبادت شوند و نه سودى مىرسانند تا لایق عبادت باشند، پس بهانهاى براى بتپرستى نیست.منطبق کردن پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)به مفهوم «لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ» یعنی «نه ضرری برایشان دارد و نه فایده ای» نیز جای تعجب است، چرا که اطاعت از پیامبر اکرم (ص) چه بعد از وفات و چه قبل از وفات، برای مسلمانان سودمند و عصیان وی در هر زمان زیانبخش است.
همچنان قیاس کردن گفتهی مسلمانان که پیامبران شفیعان ما هستند با گفتهی بت پرستانی که میگفتند: «هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا» قیاس مع الفارق است؛ زیرا شفیعان آنان دروغی بود ولی شفیعان شیعیان مشروع، و خداوند امر و جواز آن را صادر نموده است.
با توجه به قسمت آخر آیه که خداوند میفرماید:«آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است».
به این نتیجه میرسیم که آنان طوری بتها را شفیع قرار میدادند که شرک هم مرتکب میشدند زیرا برعلاوه دروغی بودن شفیعان، به استقلال آنها نیز معتقد بودند، در حالیکه شیعیان به کسانی که متوسل میشوند هیچ استقلال قائل نیستند، به عبادت شان نمیپردازند؛ و آنان را به منظور واسطهی فیض غیر مستقل میخوانند که جواز آن را خداوند متعال در قرآن داده است.
پس این آیه توسل مشروع را نفی نمیکند.
شبهه سوم: حضرت علی علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام میفرمایند: خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری.
پاسخ: در بخشی از نامه 31، سفارش حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) چنین آمده است که:
وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکفَّلَ لَکَ بِالاِجَابَهِ، أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ.
ترجمه: (فرزندم!) بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند. خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى.
در این نامه حضرت علی (ع) ضمن اشاره به نکاتی جهت تشویق به دعا میفرمایند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى». در اینجا حضرت به این موضوع اشاره میکنند که اساس اسلام بر این است که انسانها میتوانند رابطهی مستقیم با پروردگار خود پیدا کنند، همان گونه که همه روزه در نمازهاى خود از آغاز تا پایان، مخصوصاً در سوره حمد، با پروردگارشان خطاب مستقیم دارند به گونهاى که هیچ واسطهاى میان آنها و او نیست. این افتخار بزرگى است براى اسلام و مسلمانان، که اسلام راه ارتباط مستقیم با خدا را بر همه گشوده و جاى جاىِ قرآن مجید، شاهد و گواه بر آن است به ویژه آیاتى که خداوند را با تعبیر «رَبّنا» یاد میکند. بر خلاف بعضى از مذاهب باطله که پیر و مرشد و شیخ خود را واسطه میدانند و گاه ارتباط مستقیم با خدا را روا نمیپندارند.
در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا موضوع توسل و شفاعت که آیات و روایات فراوانی بر مشروعیت و مطلوبیت آن دلالت دارد است، با برقرارى ارتباط مستقیم با خداوند متعال منافات ندارد؟ با توجّه به این دو نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود:
اولاً: حضرت فرمودند: «(خداوند) به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند» درحالیکه شیعیان در توسل و شفاعت، برای پیامبر (ص) و امامان (ع) هیچگونه استقلالی قائل نبوده و معتقدند که ایشان به اجازه و قدرت الهی میشنوند و پاسخ میدهند، و اگر خداوند متعال نخواسته باشد مشکلی حل وحاجتی روا گردد، توسل هم سودی ندارد، با این اوصاف، درخواست از ایشان، درخواست از غیر خدا نیست.
ثانیاً: حضرت فرمودند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى»؛ درحالیکه محال است پیامبر (ص) و امامان (ع) بین انسان و خداوند حجاب (و سبب دوری) شوند. ایشان نه تنها حجاب نیستند بلکه سبب کوتاهی فاصله معنوی انسان با خداوند میشوند و به واسطهی وجود ایشان موانع فیض برداشته شده و مشمول فیض الهی میشویم، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا. (سوره نساء، آیه 64)
ترجمه: و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
برای توضیح این مطلب باید بگوییم، وقتی که میخواهیم با شخصی که دارای مقامات دنیایی است ارتباط برقرار کنیم لازم است شخصی را واسطه قرار دهیم و یا لااقل با رئیس دفتر آن شخص هماهنگ کنیم، اما امیرالمؤمنین علی (ع) در توصیف آسان بودن ارتباط با خداوند متعال میفرماید او با این همه جلال و عظمت ما را مجبور به آوردن واسطه و شفیع نکرده و هر کس بخواهد میتواند با او ارتباط مستقیم برقرار کند و مجبور به آوردن شفیع نیست.
حضرت در این بیان جبر بودن توسل و شفاعت را نفی میکنند نه جواز و مطلوبیت آن را و هرگز نمیتوان از این بیان برداشت عدم جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت را داشت. (زیرا لازمهی بودن چیزی نبودن چیز دیگری نیست – دقت کنید).
از سوی دیگر در کتاب معتبر نهج البلاغه خطبهایی از حضرت موجود است که ایشان در مصیبت عظیم و جانکاه رحلت پیامبر خدا (ع) پس از ابراز عشق و علاقه خطاب به پیغمبر اکرم (ع) عرضه میدارند:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ. (نهج البلاغه، خطبه 235)
ترجمه: پدر و مادرم فدایت باد! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و همیشه ما را به خاطر داشته باش.
و اینگونه میان خودشان و خداوند متعال، حضرت رسول اکرم (ص) را واسطه قرار دادند. اگر واقعاً گفته ایشان در نامه 31 نفی توسل و شفاعت است پس چگونه (برخلاف سخن خود) میان خود و خداوند واسطه قرار داده و توسل نمودند؟ (دقت کنید)
ثالثاً: در جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت به اذن خداوند تردیدی نیست؛ زیرا آیات و روایات زیادی به این موضوع دلالت دارد چنانکه خداوند متعال مىفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِى یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ». (سوره بقره، آیه 255)
ترجمه: کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟
بنابراین کسى که دست به دامان پیامبر (ص) و امامان (ع) برای شفاعت (در دنیا یا آخرت) مىزند در کنار آن میدانند که ایشان اجازه شفاعت را از سوی خداوند دارند، لذا از خداوند میخواهد که اذن شفاعت را از آنها نگیرد، پس مکمِّل آن نیز ارتباط مستقیم با خداست.
بخاری نیز در صحیح خود از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که فرمودند:
«أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَهَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِیَ الأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً، فَأَیُّمَا رَجُلٍ فِی أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاهُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْمَغَانمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَهَ، وَکَان النَّبیُّ یُبْعَثُ إلی قَوْمِهِ خَاصَّهً وَبُعِثْتُ إلی النَّاسِ عَامَّهً». «صحیح بخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، ج1، ص 128 (بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، 1407ق) »
ترجمه: به من پنج چیز داده شده که به هیچکس قبل از من داده نشده است؛ یکى اینکه من تا مسیر یک ماه به واسطه ترس یارى شدم، دیگر اینکه زمین براى من محل سجود و منشأ طهارت قرار گرفته است. پس هرکس در امّت من نماز او فرا رسید باید نماز گزارد. و غنائم براى من حلال شده ولى براى هیچکس قبل از من حلال نبوده است. و به من شفاعت داده شده است. و پیامبران قبل از من تنها بر قومشان مبعوث مىشدند بر خلاف من که بر عموم مردم مبعوث گشتهام.
همانگونه که ارتباط مستقیم با خداوند در جاى خود محفوظ بوده و مسلمانان شب و روز از آن استفاده میکنند، توسل شفاعت نیز در جاى خود ثابت است؛ به تعبیر دیگر هر دو در کنار هم، دو راه به سوى رحمت خداوندند ولی هرگز یکدیگر را نفی نمیکنند.
شبهه چهارم: من از سخنرانی ایشان چنین برداشت کردم که قانع بودن در برابر نعمات الهی بیهوده میدانند! زیرا در دقیقه 3:26 کلیپ نامه 31 حضت علی (ع) به امام حسن (ع) گفتند:
دوستان ما باید تو زندگی مون یاد بگیریم که از خدا چیز زیاد بخواهیم، من همیشه در دوره هام هم میگم، میگم انسان موفق، انسان خوشبخت، انسان سعادت مند، کسی که از خدا خیلی چیز میخواد، خیلی خیلی زیاد، هرچقدر که میخوای از خدا بخواه، هرچقدر از خدا نعمت بیشتری بخوای به معنای اینکه تو بنده شایسته تری هستی به معنای اینه که تو خدا رو بیشتر باور کردی، فکر نکن اگه از خدا کم بخوای بهتره ها، اصلا خوب نیست، از خدا همیشه، بخواه، زیادشو بخواه، اگر باور داشته باشی بهت میده، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، تو زندگیم یاد گرفتم که در مورد خدا بسیار بسیار جاه طلب باشم، بسیار بسیار زیاد، خدا به افرادی که جاه طلبانی ازش درخواست میکنند نعمت های زیادی میده، هرچقدر که میخوای بخواه، هرچقدر که بیشتر بخوای بیشتر عطا میکنه، هرچقدر که کمتر بخوای کمتر عطا میکنه،اگر کم از خدا میخوایم باور نداریم خداوند رو.
پاسخ: بدون شک راضی و قانع بودن به نعمات الهی از صفات بسیار پسندیده مؤمن بوده که آیات کلام الله مجید، روایات معتبر و علمای اخلاق به آن اشاره و توصیه نموده اند به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود ومعیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند (نهج الفصاحه . شماره 1980 )
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود. (اصول کافی. ج3 . ص207 . حدیث 3 )
امام رضا علیه السلام فرموده اند: کسیکه جز به روزی زیاد قناعت نکند، جز عمل بسیار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفایتش کند عمل اندک هم کافیش باشد. ( اصول کافی ج 3٫ ص 207٫ حدیث 5 )
حضرت علی علیه السلام فرموده است: به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد. (میزان الحکمه . ج8 . ص 283 – 282 )
حضرت علی علیه السلام نیز فرمودند: خوشا بحال کسی که به یاد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفایت قناعت کند و از خدا راضی باشد. (نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 41)
شبهه پنجم؛ خیلی ها فکر میکنن بسم الله الرحمن الرحیم، «رحمن رحیم» بیشترین ترکیبی است که با کلمه رحیم آمده در حالیکه بسم الله الرحمن الرحیم فقط یک آیه هست در قرآن! بقیه جاها را ما خودمان گذاشتیم!!!!! فقط در سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان آیه آمده است.
پاسخ: چگونه ایشان ادعا میکنند که بسم الله الرحمن الرحیم را ما خودمان گذاشتیم در حالی که قرآن از دستکاری مصوون است؛ خداوند در آیه 9 سوره حجر میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.
ترجمه: بى تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.
آیت الله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 1 سوره حمد پس از ذکر روایات با موضوع بسم الله الرحمن الرحیم میفرمایند: از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده مىشود که حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره مىدانند.(تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج1، ص18)
شبهه ششم: ایشان با ذکر سخن امام علی (ع) که فرمودند: (خداوند) هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را ده به حساب آورده است. میگوید:
ببین خدا چقدر مهربونه، بر عکس حرفهایی که به ما زدن ها! به خدا این ها برعکس حرفهایی که حد اقل به من زدن! حد اقل به من، یه حرفهایی دیگه ایی زدن!
من توی یه شهر مذهبی بزرگ شدم؛ من توی قم بزرگ شدم، بیست سالمو توی اون شهر زندگی کردم، دقیقا برعکس این حرفها رو در تمام جاهایی که مراکز دینی بوده، شنیدم، به خدا!
به من گفتند اگر کوچکترین خطایی کنی… اگه کوجکترین اشتباهی کنی….دیگه کارت تمومه… پل صراط پلی هست که باریکی مو و تیزی شمیر! به من احساس گناه دادن بخاطر اشتباهاتم، من و از خدا دور کردند، صبح تا شب این کارو کردند.
پاسخ: آقای عباس منش، خداوند در سوره زلزال قرآن میفرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ (7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ (8)
پس هر که هموزن ذرهاى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (7) و هر که هموزن ذرهاى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (8)
اما جناب عباس منش، تعبیر از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر شاید کنایه باشد. شیخ طوسی (ره) در رساله «آغاز و انجام» که شامل مباحث مبدأ و معاد است در این باره مینویسد:
«اینکه صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است ، یعنى هم تشخیص دادن وظیفه این چنین است و هم رفتن راه وظیفه اینقدر سخت است . انسان تا بخواهد بفهمد وظیفهاش چیست، مثل اینکه از راهى که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است، مىگذرد. و بعد از آن که وظیفه را تشخیص داد وقتى بخواهد به آن وظیفه درست عمل کند، مثل آن است که مىخواهد از راهى که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است عبور کند.»
سلام
مطلب شما رو کامل خوندم نه اینکه برام جدید باشه همه اش رو قبلا شنیده بودم فقط خواستم مرور کنم چی رو؟؟ باورهایی که خیلی از ما رو حتی خودم رو زمین گیر کرده امام رضا ( ع) میگه خداوند نزد گمان ( باور) بنده ی خویش است این حرف امام هشتم شیعیان است میتونید تحقیق کنید یعنی به اندازه ی گمان بندگان میشه خداباشه٫٫٫٫٫ میتونه نتیجه حدیث باشه
این باورهایی که شما دارید خدایی رو میسازه که زندگی فعلی شما رو ساخته و گمان( باور) استاد خدایی رو میسازه که زندگی فعلی اش رو شکل داده بحث بی فایده است نتایج مشخصه و هرکس میتونه انتخاب کنه چه زندگی ای رو دوست داره٫٫٫٫ ایمان ابراهیم ثروت سلیمان یا ٫٫٫٫٫٫
قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین٫٫٫٫
برخی از شبهاتی که از سخنان آقای احسان فهامی برداشت کردم:
در مورد شفاعت حضرت یعقوب از پسرانش و یا حضرت محمد (ص) از یارانش، همه زنده بودند و در این دنیا با هم امکان ارتباط را داشتند، در آن رویداد خاص با هم در محضر خدا حضور داشتند. بنابراین اصطلاحاً شفاعت در مورد آنها کاملاً عقلانی و درست بود.
اما در مورد ما که امکان دسترسی به حضرت رسول (ص) و امامان و حتی امام زمان را نداریم، اولین مرحله و شرط لازم (که رفتن به نزد این بزرگواران است، و به زعم شما دست به دامان آنها شدن ) در مورد ما صدق نمیکند …
خواهشاً نگویید که آنها در آن دنیا، صدای ما را در این دنیا میشنوند و یا ما را میبینند، که این عین شرک صفات و در مقابل توحید صفات (طبق گفته خودتان) میباشد. و تنها خداست که از رگ کردن به ما نزدیکتر است. و تنها اوست که در لحظه ما را میبیند و صدای ما را میشنود (در قرآن صفات سمیع و بصیر و علیم و قدیر و… فقط به خدا اختصاص دارد، نه کس دیگر). و خواهشاً نگویید خدا این قدرت را به این بزرگان داده، که نداده، طبق سوره توحید ( که مسلمانان حداقل باید روزی 17 بار در نماز بخوانند) ، که میفرماید: … هیچ کس همتا و همانند او نیست.
در ضمن اگه خدا اجازه شفاعت کردن به پیامبر (ص) داده، به هیچ وجه به ما اجازه شفاعت خواستن و دست به دامن غیر خدا شدن، نداده ( ایاک نعبد و ایاک نستعین ). بنابراین خیلی فرق است بین شفاعت کردن و شفاعت خواستن.
نهج البلاغه فلسفه مبعث پیامبراندوستان وقتی دنبال نشانه های قانون بودم خیلی از این سخنان بسیار با ارزش حضرت علی (ع) ایمان و باور های منو قوی تر کرد بار ها و بارها بخوانید.با تشکر از سایت فوق العادمون…
خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند. انگاه که در عصر جاهلیت ها بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین رو اوردند.و شیطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا کرد. خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود وهر چندگاه متناسب با خواسته های انسانها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورندو با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده ی عقل ها را آشکار سازندو نشانه های قدرت خدا را معرفی کنند. مانند سقف بلند پایه ی آسمانها بر فراز انسانها. گاهواره ی گسترده ی زمین در زیر پای آنها و وساعل و عوامل حیات و زندگی. و راههای مرگ و مردن و مشکلات و رنج های پیر کننده و حوادث پی در پی که همواره بر سر راههای آدمیان است. خداوند هرگز انسان ها را بدون پیامبر یا کتابی آسمانی یا برهانی قاطع یا راهی استوار رها نساخته است.
سلام و درود خدا بر شما استاد عزیز و همه اعضای این گروه الهی
بسیار سپاس گزار خداوندم که به لطفش تونستم از این فایل هم استفاده ببرم و دیدم گسترده تر بشه
فقط سوالی که مدت هاست توی ذهنمه اینه که چرا حضرت علی به امام حسن گفتند :”غم و اندوه خود را در پیشگاه خدا مطرح کن تا غم های تو را برطرف کند …”
متوجه علت مطرح شدن این فرمایش از جانب حضرت علی (ع) نمیشم
چون همیشه تو ذهنمه که مگه حضرت علی اگاه نبوده اند به اینکه نباید در مورد مسائلی که در ما احساس خوب ایجاد نمیکنه صحبت کنیم؟!
شاید هم منظور صحیح این فرمایش را نفهمیده ام
میتونم درخواست کنم درموردش لطف کنید راهنمایی کنید؟
با سپاس فراوان
به نام خداوند بخشنده ومهربان
استاد جان ممنونم به خاطر فایلی به این زیبایی که بارها باید گوش داد
من سوالی دارم ممنون میشم راهنماییم کنید
اینکه نباید کسی رو پیش خدا شافی قرار بدی چون مراسم شب احیا چی هست؟؟؟ایا اشتباهه؟
همه رو قسم میدن این از کجا اومده؟؟؟
و اینکه استاد میگه حتی با خدا هم درد و دل نکنید پس اینکه میگفتند حضرت علی با چاه درد و دل میکرده چی هست؟؟؟؟ این هم به دروغ گفتند؟؟؟؟
اگه اطلاعاتی دارید ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام دوست عزیزم
من جوابی برا سوالهاتون ندارم
من درمورد خودم ظرف باورها و دیدگاهمو خالی کردم مخصوصا این مباحث دینی تا دوباره با اگاهی و دید خودم بسازم و درک کنم ولی اینبار از خدامیخام ک هدایتم کنه ک درست ترین رو درک کنم و دنبال این نمیرم قبلا چی گفتن کدوم درسته یا غلط چون فقط تمرکز مارو بهم میریزه و سودی هم نداره
فکرکنیم حرفهای قبلا شنیدیم ۱۰۰ درصد درست
یا ۱۰۰درصد غلط
موضوع اینه ک نتیجه مطلوب و دلخواهمون حاصل نشده و البته ک خودمون اگاهانه بهش نرسیدیم فقط ایین پدرانمون رو تقلید کردیم بدون شناخت ک این هیچ تاثیری در زندگی و اخرت ما نداره تقلید کورکورانه! پس باید هرکسی خودش دوباره با فکر باز و اگاهانه بهش برسه و مسولیت ۱۰۰درصد دیدگاه و باوری ک بهش رسیده رو قبول کنه و دنبال مقصر نباشه!!
روزهاتون پراز شادی و ارامش
سلام به همه عزیزای دلم
یکی از بهترین فایلهایی بود که گوش کردم.
منو به شناخت بهتری از خودم رسوند.
منو به شناخت بهتری از خدای خودم رسوند.
منو به شناخت بهتری از حضرت علی رسوند.
در شبهای قدر از خدا خواستم تا آگاهی مو زیاد کنه اونم منو هدایت کرد به این فایل.
خدایا ممنونم از این همه هدایت و مهربانی.
شاید من تا الان به صورت دلی ازش چیزی نخواستم و یا کم خواستم … متوجه شدم باید زیاد بخام…
من به دلیل مقایسه (الانم توی دوره احساس لیاقت هستم) باعث جلوگیری از ورود نعمتها شده بودم.
یاد گرفتم نباید خیلی اهمیت بدم به مال دنیا، نه اینکه نخام من خیلی روی مال دنیا مثل ماشین حساسم.
یه ماشین خارجی داشتم که خیلی حواسم بهش بود خط نیفته کسی بهم نزنه. و یه جورایی اذیت میشدم وقتی سوار میشدم.
تا اینکه یا ماشین دیگه گرفتم که کارهای داخل شهرو با اون انجام بدم….
ابوالفضل جان باید یاد بگیری خیلی خیلی اهمیت قائل نباشی برای مال دنیا . نهایتا میزنی با ماشین تصادف میکنی، مگه ماشینو کی بهت داد؟ خدا. آفرین
پس میتونه بهترشم بهت بده
تو فقط به چیزی دل نبند.
نعمت بارونت میکنم.
خدایا شکرت
خیلی دوست دارم عشششق من
سلام استاد ،خدا قوت
واقعا ممنونم از تفسیری که بر این نامه امام علی گذاشتین فوق العاده پر از آگاهی بود میتونم به جرات بگم
که تا به حال این جور از دعا لذت نبرده بودم
لطفا این فایل وفایل قبلی دعای کمیل را به صورت پی دی آف تبدیل کنین تا اونو چاپ کنیم وراحت تر استفاده کنیم
مطمینم برای شما خیر کثیر خواهد داشت
سپاس از شما
یکی از دلایلی که ارادت منو به استاد عباس منش بیشتر میکنه اینه که باب جدیدی رو در اسلام پژوهی و شیعه پژوهی باز کردن و پنجره جدیدی از کامل بودن مذهب تشیع رو برای مردم گشودن…
حیف که این دو گنج بزرگ (قرآن و نهج البلاغه) اونطور که باید و شاید روشون کار نشده…
به هر حال … عباس منش مچکریم :)
سلام
من تحقیقاتیو تو همین زمینه انجام دادم و لازم دیدم به همه بگم که توسل اصلا شرک نیست
مخصوصا اینکه برای طلب امرزش باشه که بنا بر قران و مورد تایید بودن برادران شیعه و سنی خداوند( مقام المحمود) رو به پیامبر دادن و ایاتی تو همین زمینه توسل مردم زمان پیامبران داریم که برای استغفار به پیامبران خود متوسل شده اند مثل برادران یوسف نبی در ایات97و98 سوره یوسف
البته خب خیلی بهتره که ادم مستقیما از خدا چیزی بخواد چون دقیقا من همین کار رو میکنم هر چی که میخوام بعد متدی حتما بهم میده اگه نفع من درش باشه و حتی برا توبه هم هیچ واسطه ای قرار نمیدم اما توجه کنیم متوسلان به ائمه و نبی (ص) مشرک نیستند بلکه راه دیگه ای رو انتخاب کردن همین
((طبق ایات و روایات معتبر))
چرا ما شیعیان به جای اینکه مستقیما از خدا درخواست کنیم، حوائجمان را از ائمه(ع) می خواهیم؟
این مساله همان توسل است. در پاسخ باید قدری دقیق تر با مفهوم توسل و جایگاه آن در اندیشه اسلامی و فلسفه آن آشنا شویم.
«توسّل» در لغت، به معناى مدد جستن از «وسیله اى» براى نیل به مقصود است. انسان براى رسیدن به مراد خویش، باید به اسباب و واسطه هاى فیض، متوسل شود. ایجاد مزرعه اى آباد، جز از طریق شخم زدن زمین و کاشتن نهال و دادن آب و کود به مقدار مشخص و زمان معیّن و … امکانپذیر نیست. بر این اساس، توسّل – به معناى استفاده از اسباب – لازمه زندگى انسان در جهانى است که قانون اسباب و مسببات بر آن حاکم است.
مقصود از توسّل در اصطلاح کلامى مسلمانان، «تمسّک جستن به اولیاى الهى در درگاه خداوند، به منظور برآمدن نیازها» است.
ریشه قرآنى توسّل
خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکى به درگاه خویش قرار داده و ما را به توسّل به آن امور، فرمان داده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ مائده(5)، آیه 35.؛ «اى مؤمنان! پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید».
با توجه به عدم تقیید کلمه «وسیله»، اطلاق آن، شامل هر چیزى مىشود که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه خدا را دارد. همان طور که نماز، روزه، احسان به یتیم، دستگیرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و … اسباب تقرب به خداوند هستند؛ استمداد از پیامبران و اولیاى الهى نیز وسیله تقرب به خداوند است. از این رو هنگام دعا، خداوند را به حق بندگان صالح و آبرومند درگاه او، قسم مىدهیم و یا از اولیاى الهى مىخواهیم که براى ما در درگاه الهى دعا کنند. همچنین در روایت نبوى – مستند نزد شیعه و اهل سنت – آمده است: «کل دعاء محجوب حتّى یُصلّى على محمد و آل محمد»؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ کنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220؛ «هر دعایى محجوب است تا اینکه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود». بنابراین صلوات و درود بر پیامبرصلى الله علیه وآله و اهل بیت و توجه به آنان، یکى از مهمترین وسایل تقرب به خدا و بهرهگیرى از فیوضات الهى است.
ضرورت توسّل
بدون شک آدمى براى تحصیل کمالات مادى و معنوى، به غیر خود؛ یعنى، خارج از محدوده وجودى خویش، نیازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّک به سببها و وسایل براى رسیدن به کمالات مادى و معنوى، لازمه این نظام است.
بر همین اساس قرآن کریم، انسان را در جهت کسب کمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب کرده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ «اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشید و به سوى او وسیله تحصیل کنید»: مائده (5)، آیه 35. بنابراین همچنان که اصل دعا از اسباب و وسیله هاى فیض است و مىتوان حاجت را به طور مستقیم از خداوند درخواست کرد؛ توسّل به اولیاى الهى در هنگام دعا نیز از اسباب فیض و وسایل قرب به خداوند است.
حکمت توسّل
یکم. حکمت اعطاى این نقش به بزرگان دین و اولیاى الهى، جایگاه معنوى آنان است. همه موجودات عالم هستى، آیات و نشانههاى حضرت حقّاند. هر موجودى به اندازه وسعت وجودىاش، نشانگر اسما و صفات خداوند سبحان است. عالىترین و تابناکترین جلوه و ظهور حضرت حق، در آینه وجود انسان کامل (پیشوایان معصوم) محقق مىگردد. انسان کامل آینه تمام نماى اسما و صفات حضرت حق و جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است. توسّل به انسان کامل، در حقیقت توجه به جلال و جمال خدا و توسّل به چشمه فیض او است.
دوّم. اولیاى الهى انسانهایى از جنس خود ما هستند و به طور معمول خیلى راحتتر و زودتر مىتوان با آنان رابطه عاطفى، برقرار کرد.
سوّم. خداوند خواسته است اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد. توجه به آنان، به عنوان انسانهاى کامل و برقرارى ارتباط عاطفى و معنوى با آنان، تأکید بر حقانیت و اسوه بودن آنان است و موجب مىشود مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از ایشان، به طریق هدایت و سعادت، دست یابند.
عبادت و پرستش
«عبادت» نهایت ذلت و خضوع، در برابر کسى است که اعتقاد به الوهیت او داشته باشیم و یا او را فاعل استقلالى و غیر وابسته بدانیم. بنابراین عبادت دو رکن دارد: 1. نهایت ذلت و خضوع، 2. اعتقاد به الوهیت یا فاعلیت استقلالى و نا وابسته.
هرگاه یکى از این دو رکن، نباشد، دیگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمىکند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است، در مقابل آدم سجده کنند: «و یاد کن آنگاه که فرشتگان را گفتیم: آدم را سجده کنید». بقره(2)، آیه 34. و یا فرزندان را به نهایت خضوع و تذلل در برابر والدین دستور داده است: «و بالهاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو بگستران» اسراء(17)، آیه 24. بدیهى است، این اعمال عبادت و پرستش غیر خدا محسوب نمىشود؛ و گرنه خدا امر به آن نمىکرد.
توسّل و شرک
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مىخواهیم و هنگام دعا او را به حق اولیایش قسم مىدهیم که حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اکرم(ص) تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل مىکرد. کنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. براى تفصیل بیشتر ر.ک: پرسش 19. در چنین روشى هیچگونه احتمال شرک وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مىدانیم و از اولیاى الهى مىخواهیم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست کنند. در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غیر خدا نیست؛ بلکه اعتراف به این مطلب است که تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، او است.
در نوع سوم توسّل به طور مستقیم حاجت خود را از اولیاى الهى طلب مىکنیم و این نیز شرک نیست؛ زیرا تأثیرگذارى آنها، به صورت غیراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است. اسباب و واسطههاى فیض همچنان که در اصل وجود و بقاى خویش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعلیت و تأثیرگذارى نیز وابسته به اراده و قدرت خداوند مىباشند. بنابراین نه توحید در ربوبیت به معناى انکار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب و واسطههاى فیض، منافى با توحید ربوبى است. از این رو، تمسّک به آنها، منافاتى با توحید ربوبى ندارد.
بلى، اگر کسى اسباب و واسطه هاى فیض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و یا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد که خدا آن را سبب و واسطه فیض قرار نداده، دچار شرک گشته است.
بنابراین توسّل و حاجت خواستن از اولیاى الهى، تمسّک به رابطه هاى فیض الهى و اسبابى است که فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتیجه این حاجت خواستن، شرک در ربوبیت نیست؛ همچنان که تمسّک به سایر اسباب (مثل پزشک و دارو)، شرک در ربوبیت نیست. از سوى دیگر، چون کسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمىداند؛ بلکه تمام افتخار اولیاى الهى این است که بنده و مخلوق او هستند، شرک در الوهیت (شرک در ذات) هم نیست.
با توجه به آنچه در تبیین مفهوم «عبادت» گذشت، شرک در عبادت و پرستش نیز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت معبود است. بنابراین هیچکدام از اقسام شرک، بر این نوع از توسّل، صدق نمىکند.
بر خلاف پرستش بتها و شفاعتجویى مشرکان که خداوند درباره آنان مىفرماید: «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»؛ یونس (10)، آیه 18..
آیه شریفه، مشرکان را به دو جهت، مورد سرزنش و توبیخ قرار داده است:
1. عبادت و پرستش بتها،
2. اعتقاد به وساطت بتها.
مشرکان مکه، اعتقاد به الوهیت بتها نداشتند و آنها را «اللَّه» نمىدانستند؛ زیرا مىگفتند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ». اما دچار شرک در ربوبیت بودند؛ یعنى، بتها را موجوداتى مىدانستند که مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثیر و جلب خیر و دفع ضرراند. به همین جهت با قربانى کردن و خضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضایت آنها بودند.
در نتیجه عمل مشرکان مکه از سه جهت مورد نکوهش است:
1. شرک در ربوبیت،
2. شرک در عبادت،
3.اعتقاد به ربوبیت و عبادت در برابر سنگ و چوبى که با دست خود تراشیده بودند. تعبیر «ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» اشاره به شدّت پستى این اعتقاد و عمل است.
در حالى که توسّل به اولیاى الهى، اعتقاد به وساطت کسانى است که خداوند به آنان چنین منزلتى داده است. ما اولیاى الهى را نه «اللَّه» مىدانیم و نه اعتقاد به ربوبیت و فاعلیت استقلالى آنان داریم؛ بلکه به نظر ما، هر گونه فاعلیت و تأثیرگذارى اسباب و واسطه هاى فیض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
از طرف دیگر باید توجه داشت که توسل به اولیای الهی در میان همه فرق مسلمانان اعم از شیعه و سنی امری مقبول و پذیرفته شده است و حتی در موارد متعددی نقل شده که مسلمانان و حتی خلفا از جمله عمر بن الخطاب پس از رحلت پیامبر بر سر قبر آن حضرت حاضر شده و به ایشان متوسل می شدند و تنها وهابی ها با توسل مخالفند.
خدا اصالتا و بالذات بر هر کاری تواناست و اولیای الهی به اذن او بر برخی از کارها توانا می شوند واین در خود قرآن بیان شده است , چنانکه خداوند به حضرت عیسی(ع) می فرماید اذ تبرئ الاکمه و الابرص باذنی تو شخص دارای برص و … را به اذن من شفا می دهی . در این آیه شفا دهنده عیسی است آما به اذن خدا.
در ادامه مطالب زیر را نیز جهت اطلاع تکمیلی تقدیم میکنیم:
شیعه و اهل سنت در اصل توسل به بزرگان و شفاعت خواستن از آنها حتى اگر آنان پیامبر و امام نباشند، اتفاق نظر داشته و آن را جایز مىدانند چنان که در کتابها و مدارک معتبر اهل سنت آمده است که هرگاه قحطى و خشکسالى پیش مىآمد، عمر از طریق توسل به عباس عموى پیامبر، طلب باران مىکرد:
«عن أنس(رض) أنّ عمر بن الخطاب کان إذا قحطوا استسقى بالعباس بن عبد المطلب، فقال: اللهم إنّا کنا نتوسل إلیک بنیّنا صلى الله علیه وسلم فتسقینا، و إنّا نتوسل إلیک بعم نبیّنا فاسقنا»
از انس روایت شده است که عمر بن خطاب هرگاه قحطی میشداز عباس بن عبدالمطلب درخواست باران میکرد و اینگونه میگفت: پروردگارا! ما قبلاً به پیامبرمان صلی الله علیه و سلم متوسل میشویم و تو برایمان باران فرو میفرستادی، و حال به عموی پیامبرمان متوسل میشویم پس بارانت را فرو فرست!
صحیح البخاری: ج4 ص209.
اما وهابیت که یکی از رؤسای آن محمد بن عبدالوهاب است هرگونه توسل و شفیع خواستن از غیر خداوند را حرام و شرک میداند و در این زمینه میگوید:
«اگرمقصود شفاعت خواهان،طلب شفاعت ازملائکه، پیامبران و اولیـاسـت که به واسطـه آنها تقـرب به خـدا جـویند، این همان چیـزی اسـت که به واسطـه آن خونها و اموالشان مباح شمرده می شود.»
این گفتـارمحمدبن عبـدالـوهاب برگـرفته از ابن تیمیه است که میگوید:
کسانی که پیامبـر با آنها جنگیـد به جهـت همان چیـزی اسـت که بیـان کردیم و آنها به آن اقـرار میکردند. و نیز قائـل بودند که بتها مدبّر چیزی نیستند و پناهشان به بتها از روی شفاعت خواهی است. ازاین رو اگر کسی از صالحان شفاعت بجوید، همان نظر کافران را دارد…
رویکرد عقلانی بر باورهای وهابیت : ج 1، ص 49 و 50
و یا ابن تیمیه میگوید:
اگر شخصـی خطاب به مردهای که در بـرزخ به سـر میبرد، بگوید: مـرا دریاب، یا کمکـم کـن، یا شفیـع من باش و یا مـرا بر دشمنـم یاری گـردان و مانند این جمـلات ( که انجام آنها فـقـط درقدرت خداوند است) ازاقسام شرک است.
الهدیة السنیة، ص 40.
وی در کتاب رسالة زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور مینویسد:
کسـی که نـزد قبـر نبـی یا انـسان صالحـی آید و از وی کمـک طلبـد، مثلاً بگوید مـرضش را زایـل کنـد یا قـرض او را ادا کنـد، شـرکـی آشکار است که گوینـده آن باید توبـه کند و اگر توبـه نکرد باید کشته شود.
نیز میگوید:
بسیاری از افـراد گمـراه میگویند: این شخص از من به خداوند نزدیکتر است و من از خداوند دورتر هستم و من نمیتوانم او را بخوانم، مگر به واسطه این شخص، و مانند این جملات. اینها همه گفتار مشرکان است.
کشف الارتیاب، ص 214
شیخ عبدالعزیز، بنباز مفتی اعظم سابق حجاز میگوید:
توسـل به جاه و برکـت یا حـقِ کسی، بدعـت است ولی شرک نیست؛ از این همین رو هـرگاه کسی بگوید: « اللهم انّی اسألک بجاه انبیائک و … جایزنیست، بلکه بدعت و عملی شرک آلود است.
مجموع فتاوی ومقالات متنوعة شیخ بن باز ج 4، ص 311
ناصرالدین البانی که بن باز او را بخاری دوران میخواند میگوید:
من معتقدم کسانی که به اولیاء و صالحان و … توسل میکنند از راه حق گمراهند.
فتاوی الالبانی ص 432
در حقـیقـت پیـروان فرقـه ضالّه و گمـراه وهابیـت معتقـد هستنـد که فقـط باید از خداوند طلـب شفاعـت کرد تا پیغمبـر یا اولیـاء را شفیـع انسان قـرار دهد. امّا درخـواسـت مستقیـم شفاعـت از پیغمبر یا هریک ازصالحان و اولیاء شرک اکبر است.
نقد نظروهابیت درمورد توسل :
با مراجعه به برخی از متون شیعه و سنّی به این مطلب بر میخوریم که وهابیت با اجماع مسلمانان در این مورد مقابله کرده است:
شافعی میگوید:
گاهی توسل به پیامبر صلّی الله علیه و آله طلب امری از آن حضرت است، یعنی ایشان در این امر سبب واقع شـود و از خداوند برای شخص امـری را درخـواست کند و یا برای شخصی از خداوند شفاعـت بخواهد. چنین توسلی از حضـرت رسول همان طلب دعا از ایشان است، گـرچه عبـارت مختـلف میباشد. (توسـل، شفاعـت، استغـاثه و…) همین نوع است گفتار کسی که به حضرت می گوید: از تو خواهانـم که همـراه شما در بهشت باشم. هدف وی آن است که پیامبر صلّی الله علیه و آله سـبب و شافـع وی در ورود به بهشت بشود.
وفاء الوفاء ج 2 ، ص 421
قسطلانی از علمای بزرگ اهل سنت میگوید:
بر زائـرشایسته است که زیاد دعـا و تضـرع نماید و نیز استغـاثـه و تـشفـّع و تـوسـل به جناب پیامبـر صلّی الله علیه و آله بجـوید. در نتیجه سـزاوار است کسی که از او طـلـب شفاعـت مینماید، خـداونـد هم شفاعـت شفیع را درحقش قبول بنماید … استغاثه، توسل، شفاعت خواهی … و توجه به نبی صلّی الله علیه و آله چه قبل و چه بعد ازخلقت ایشان و چه در مدت حیات دنیـاییاش و چه بعد از مرگ که در برزخ به سر میبرد و چه بعد از آن که برانگیخته خواهد شد، بدون اشکال است.
مسند ج 5، ص 317 ـ المواهب اللدینیة، ج 3 ، ص 417
مرحوم علامه امینی در توجیه و توضیح توسل میفرماید:
توسـل بیش از این نیست که شخصی با واسطه قراردادن ذوات مقدسه به خدا نزدیک شود و آنان را وسیـله برآورده شدن حاجات خود قـراردهد؛ زیرا آنان نزد خدا آبرومندند، نه این که ذات مقدس آنان را به طور مستقـل در برآورده شدن حاجت هایـش دخیـل بداند، بلکه آنان را مجـاری فیض، حلقههای وصل و واسطه های بین مولی و بندگان میداند … با این عقیده که تنها مؤثر حقیقی در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام کسانی که متوسل به ذوات مقدسه میشوند همین نیّت را دارند، حال این چه ضدیّتی با توحید دارد؟…
الغدیر ج 3، ص 403.
سیره مسلمین در توسل و شفاعت
سیره مسلمین از گذشته تا کنون، استغاثه به قبـور پیامبران و صالحان است و علماء هم فتوا به جواز چنین عملی دادهاند که نمونههایی از آن بیان میشود:
1ـ استغاثه به قبر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله:
از دارمی نقل شده است:
اهل مدینه دچار قحطی شدید شدند و به عایشه شکایت بردند. وی به آنها گفت: به قبـر پیامبـر توجه کنید و سـوراخی از قبـر به طـرف آسمان قـرار دهیـد تا بین قبـر و آسمان سقـفـی قـرارنگیرد. راوی میگوید: این کار را انجام دادند، درنتیجه بارانی بر ما بارید به طوری که علفـزار رویید و شتـران چاق گردیدند و دنبـه گوسفنـدان از کثـرت چربی سـرباز کرده و به اصطلاح، فتق گردید. و آن سال، سال فتق نامیده شد.
سنن الدارمی ج1، ص 56 ـ سبل الهدی و الرشاد ج12،ص347 ـ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1374 ـ کشف الارتیاب ص 313.
2ـ قبر ابو ایوب انصاری:
حاکـم گـویـد:
مردم به سـوی قبـر او میرفتند و آن را زیارت میکردند. و وقتی که دچـار قحطی میشدند از آن قبر استسقا (طلب باران) مینمودند.
مستدرک الحاکم، ج 3، ص 518 ــ صفة الصفوة، ج 1، ص 470.
3ـ قبر امام موسی بن جعفر علیهما السلام:
رئـیس حنابله، ابوعلی خلال میگفت:
هر مشکلی که بـرایم پیش میآمد، آهنگ قبر موسی بن جعفر میکردم و به او متوسل می شدم. خداوند نیز آنچه را که دوست میداشتم، برایم آسان میکرد.
تاریخ بغداد، ج 1، ص 120.
شرایط شفاعت
اما آنچه گفته شد به این معنا نیست که شفاعت و توسل بدون هر گونه قید و شرطی باشد بلکه این مهم نیز دارای شرایطی است:
شفاعت اولیاى الهى در روز قیامت براى گنهکاران و واسطه شدن آنان در رساندن رحمت، مغفرت و آمرزش الهى، بدون حساب نیست؛ بلکه مورد شفاعت قرار گرفتن، متوقف بر شرایطى است که در آیات و روایات بیان شده است که این شرایط عبارتند از:
1ـ رضایت خداوند:
همانگونه که در تبیین شفاعت گذشت، شفاعت از سوى خداوند آغاز مىشود. شفاعت، فیض مغفرت الهى است که مانند تمام فیوضات از جانب خدا اعطا مىشود و شفیعان اسباب و واسطه و مجارى این فیض هستند. فیاض و اعطا کننده این رحمت، خداوند است. به همین جهت در آیات و روایات، شرط اصلى و اساسى شفاعت، این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانى هستند که خداوند آنان را براى این امر پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است؛
«یومئذ لا تنفع الشفاعه الا من اذن له الرحمن و رضى له قولا»؛
(در آن روز شفاعت سودى ندارد؛ مگر کسى که خداى رحمان به او اجازه دهد و سخن او را بپسندد»
طه(20) آیه 109.
2 ـ صلاحیت شفاعت شوندگان:
شفاعت شوندگان نیز کسانى هستند که مورد رضایت و پسند خداوند باشند؛
«و لا یشفعون الا لمن ارتضى»؛
(شفیعان شفاعت نمىکنند؛ مگر براى کسى که موردرضایت و پسند خداوند باشد)
انبیاء (21)، آیه 28.
شفاعت شفیعان در حق کسى مؤثر واقع مىشود که به مقام رضاى الهى نایل آمده باشد؛ یعنى هم اصل شفاعت از سوى خداوند و اعطاى اوست و هم شفیعان را خداوند براى این مقام تعیین کرده است و هم شفاعت شوندگان کسانى هستند که خداوند مىخواهد.
3 ـ شفاعت حد و محدوهای دارد: (کافر و مشرک شفاعت نمیشوند)
گنهکارانى مورد شفاعت قرار مىگیرند که گناهان آنان، اصل ایمانشان را به خطر نیفکنده باشد. به همین جهت در منابع دینى آمده است که کافر و مشرک در روز قیامت شفاعت نمىشوند. و شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنان سودى نخواهد داشت و از کسی شفاعت میکنند که ستونهای دین او سالم باشد.
شفاعت در قیامت، با شرائط و خصوصیاتی که در باره آن ذکر شده است، از ضروریات تمامی مذاهب اسلامی و مورد اجماع تمامی علمای مسلمان است که آیات بسیاری در قرآن کریم آن را تأیید میکند ؛ از جمله:
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى.
و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد ، تا خرسند گردى .
الضحی / 5 .
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا .
و پاسى از شب را زنده بدار ، تا براى تو نافله اى باشد ، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند .
الإسراء / 79 .
تمامی مفسران شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق دارند که مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است .
فخر رازی از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت در این باره میگوید :
أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله علیه وسلم شفاعة فی الآخرة وحمل على ذلک قوله تعالى ( عسى أن یبعثک ربک مقاما محمودا ) و قوله تعالى ( ولسوف یعطیک ربک فترضى ) .
تمامی امت اسلامی بر این مطلب اجماع دارند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در قیامت حق شفاعت دارد و این دو آیه « امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند » و « و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد ، تا خرسند گردى » را به همین معنا حمل کردهاند .
تفسیر الرازی ، ج 3 ، ص 55 .
مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره میفرماید :
اتفقت الإمامیة على أن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) یشفع یوم القیامة لجماعة من مرتکبی الکبائر من أمته ، وأن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) یشفع فی أصحاب الذنوب من شیعته ، وأن أئمة آل محمد ( علیهم السلام ) کذلک ، وینجی الله بشفاعتهم کثیرا من الخاطئین .
امامیه بر این مطلب اتفاق دارند که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت گروهی از کسانی را که گناهان کبیره انجام دادهاند ، شفاعت میکند . و نیز بر این مطلب اتفاق دارند که امیر المؤمنین و بقیه ائمه گناهکاران را شفاعت میکنند و با شفاعت آنها خداوند بسیاری از گناهکاران را نجات میدهد .
أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقیق مهدی محقق .
و مرحوم علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز در این باره میفرماید:
أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فیها بین المسلمین بأنها من ضروریات الدین وذلک بأن الرسول یشفع لأمته یوم القیامة ، بل للأمم الأخرى … .
تمامی مسلمین بر این مطلب اتفاق دارند که شفاعت از ضروریات دین است . و شفاعت ، یعنی این که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلکه امتهای دیگر را نیز شفاعت خواهد کرد .
بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 29 – 63 .
و نووی از شارحین صحیح مسلم به نقل از قاضی عیاض بن موسی مینویسد :
قال القاضی عیاض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصریح قوله تعالى (یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) وقوله (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى) وأمثالهما وبخبر الصادق صلى الله علیه وسلم وقد جاءت الآثار التی بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة فی الآخرة لمذنبی المؤمنین وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة علیها .
قاضی عیاض میگوید : مذهب اهل سنت بر این است که شفاعت عقلا جایز و شرعا واجب است؛ به دلیل این که خداوند به صراحت در آیه قرآن فرموده است: در آن روز، شفاعت سود نبخشد، مگر کسى را که رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. و نیز گفته خداوند که فرموده: و جز براى کسى که رضایت دهد، شفاعت نمىکنند و امثال این آیات. و همچنین به خاطر روایات پیامبر راستگو صلی الله علیه وآله وسلم مبنی بر صحت شفاعت در آخرت برای گناهکارانی از مؤمنین که مجموع این روایات به حد تواتر میرسد. تمامی علمای اهل سنت؛ از گذشته تا کنون بر صحت شفاعت اجماع دارند.
شرح مسلم، النووی، ج 3 ، ص 35 .
و تاج الإسلام أبو بکر الکلاباذی متوفای 380 هـ در این باره میگوید :
إن العلماء قد أجمعوا على أن الإقرار بجملة ما ذکر الله سبحانه وجاءت به الروایات عن النبی ( صلى الله علیه وآله) فی الشفاعة واجب، لقوله تعالى: (وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى) ولقوله: (عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا) وقوله: (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى). وقال النبی (صلى الله علیه وآله): شفاعتی لأهل الکبائر من أمتی .
علما بر این مطلب اجماع دارند که اقرار به تمامی آنچه که خدا و رسول او (صلی الله علیه وآله وسلم) در باره شفاعت گفتهاند، واجب است. به دلیل فرموده خداوند: «و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردى» و فرموده خداوند: «امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند» و نیز فرموده خداوند: «و جز براى کسى که رضایت دهد، شفاعت نمىکنند» و همچنین سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود: «من گناهکارانی از امتم را شفاعت میکنم».
لتعرف لمذهب أهل التصوف ، ص 54 _ 55 ، تحقیق د . عبد الحلیم محمود ، شیخ الأزهر الأسبق .
و با وجود مخالفتهایی که از ابن تیمیه در فرازهایی در بالا ذکر شد اما با این وجود به حدی این مسأله از قطعیات و مسلمات اسلام به حساب میرفته است که حتی در کتابهای ابن تیمیه نیز میتوان ردّ پاهایی از شفاعت در قیامت را پیدا نمود و به عنوان نقضی بر عقاید خود در کتابهایش و دیگر وهابیت که جیره خواران او به حساب میآیند ذکر کرد:
للنبی (صلى الله علیه و آله) فی یوم القیامة ثلاث شفاعات… وأما الشفاعة الثالثة فیشفع فی من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلى الله علیه وآله) ولسائر النبیین والصدیقین وغیرهم فی من استحق النار أن لا یدخلها ویشفع فی من دخلها .
برای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در روز قیامت سه شفاعت است … شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، سایر انبیاء ، صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت میکند .
مجموعة الرسائل الکبری ، ج1 ، ص403_ 404 .
همچنین است داستان تناقض گویی محمد بن عبد الوهاب که او نیز در این زمینه دچار تناقض گشته و بر خلاف آنچه در بالا از او گذشت اما این متن را میتوان از خود او به عنوان نقضی به حساب آورد:
وثبتت الشفاعة لنبینا محمد (صلى الله علیه وآله) یوم القیامة ولسائر الأنبیاء والملائکة والأولیاء والأطفال حسبما ورد ، ونسألها من المالک لها والآذن فیها بأن نقول : اللهم شفع نبینا محمدا فینا یوم القیامة أو اللهم شفع فینا عبادک الصالحین ، أو ملائکتک ، أو نحو ذلک مما یطلب من الله لا منهم … إن الشفاعة حق فی الآخرة ، ووجب على کل مسلم الإیمان بشفاعته … .
شفاعت برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قیامت و نیز برای سایر انبیاء، ملائکه، اولیاء و اطفال بنابر آن چه که وارد شده است، قطعی است. و ما درخواست میکنیم از مالک و اجازه دهنده شفاعت به این صورت که میگوییم: بار خدایا! پیامبر ما را در روز قیامت شفیع ما قرار بده. یا اینکه میگوییم: بار خدایا! صالحان و ملائکه خود را شفیع ما قرار بده! و مانند این سخنان که از خداوند طلب میکنیم نه از غیر خدا. شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلمانی که به آن ایمان داشته باشد.
الهدیة السنیة ، الرسالة الثانیة ، ص42 .
اینها نمونههای کوچکی بود از نظرات علمای شیعه و سنی در این باره که به جهت اختصار به همین تعداد بسنده میشود.
اما آنچه که از بین تمامی فرقههای اسلامی، تنها وهابیها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را مشرک میدانند، شفاعت در دنیا؛ یعنی همان توسل است؛ که این مطلب را در توضیح دادیم . و شواهدی از کتب اهل سنت ذکر کردیم.
مدیر سایت چرا رفتارتون مشکوکه چرا نظر درست منو برای عموم به نمایش نمیذارین چرا باعث گمراهی مردم میشید البته تو این زمینه این طرز فکر مختص وهابیت هست نه شیعه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوست عزیز
منم با حرفهای شما مبنی برای حذف پیام و مشکوک بودن رفتار مدیر سایت موافقم
خودم چندین بار پرسیدم آقای عباس منش تحصیلاتشون چیه؟ در چه زمینه ای در دانشگاه تحصیل کردند؟
وقتی پیامم حذف شد به این سایت شک کردم حالا هم پسرشون رو وارد این وادی کردند
سلام
آیا استاد عباس منش به شما صدمه زده اند؟
و اینکه استاد عباس منش چه می کنند و پسرشان چه می کنند به کسی مربوط است؟
آیا بهتر نیست به جای سرک کشدن در کارها و زندگی مردم، به فکر توسعه شخصی خودمون باشیم؟
سلام
آفرین سحر جان
دوست عزیز، تحصیلات دانشگاهی آقای عباس منش کاردانی کامپیوتر می باشد. ایشان بعد از اینکه متوجه شدند در دروس دانشگاهی چیز زیادی برای تحول در زندگیشان یاد نمی گیرند، از ادامه تحصیل منصرف و تمام زمان خود را به مطالعه کتابهایی در زمینه رشد و پیشرفت شخصی، موفقیت مالی و قرآن گذاشتند. البته بعید می دانیم که تحصیلات دانشگاهی ملاکی برای موفقیت یا شکست افراد باشد و این موضوع که استاد چه تحصیلات دانشگاهی دارند به واقع اصلاً مهم نیست
موفق باشید.
سلام و مرسی از پاسخ گروه عباس منش
چرا همیشه باید قضاوت کنیم ؟ چرا همه ما راه درست را در پیش نمی گیریم و به سختی که گفته میشود به بیراهه قضاوت می کنیم.
نظر هر کسی برای خودش محترم است و دوست دارم حرفهایی که بر ضد باورهای من است را نشنوم
سلام
در ارتباط با اینکه میگویید ارتباطی ندارند تحصیل و موفقیت موافقم چون خودم از جمله طرفداران ایشون هستم و به دوستانم پیشنهاد کردم حتما از مطالب سایت استفاده کنندچون خودم هم با نظر ایشون موافقم که ادامه تحصیل در تحول زندگی نقش مهمی نداره منتها تمایل داشتم بدونم ایشون تحصیلاتشونم کمک دهنده برای پیشرفتشون بودم که دیدم خیر عوامل مهم دیگر دخیل هستند و من درست فکر میکنم و استاد هم نظرشون همین بوده
ممنونم از پاسخگویی
دوست عزیز برعکس روش خیلی کار شده.قرآن و نهج البلاغه کتاب های کوچیکی نیستند که ما این جوری در موردش صحبت کنیم،این اطلاعات ماست که پایینه.