هر روز بهتر از دیروز - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-18 07:19:182024-07-17 18:59:16هر روز بهتر از دیروزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
نمیدونستم رد پای روزم رو تو کدوم فایل بنویسم که خواستم تو روز شمار فصل 7 بنویسم ، نوشتم روز شمار و چند تا فایل آورد و اسم این فایل رو دیدم ، برام جدید اومد فکر کنم گوش ندادم
حس کردم باید اینجا بذارمش و به آگاهی هاش گوش بدم
رد پای روز 18 شهربورم رو با عشق مینویسم
وای خدای من دقایق اول رو گوش دادم انگار دقیقا خدا بهم گفت اینو گوش بده تا متوقف نشی و متمرکز باشی و قشنگ به آگاهی هاش دقت کن
روی مهارتت کار کن و پیشرقت کن باید وقت بذاری براش
این پیام امروز خدا برای من بود
امروز من وقتی حاضر شدم تا برم تجریش برای ورکشاپ رایگان که چهارمین جلسه اش بود، اول رفتم حسن آباد تا کاموا بگیرم ، تا دوباره گل سر ببافم و خیلی خیلی خوشحالم از اینکه هفته پیش 2340 فروش داشتم و به خدا گفتم من دو برابر و سه برابر فروششو میخوام و البته که فروش نقاشیام و آینه دستیامم میخوام
و هدفمو گفتم و برای این هدف قدم برداشتم رفتم کاموا گرفتم تا بیشتر ببافم و بیشتر خدا ازم خرید کنه
هفته پیش که به نسبت هفته اول ،زیادتر بافته بودم زیادترم فروش رفت
این برای من یه نشونه و یه درسی داشت ،اینو درک کردم که به اندازه ای که دارم تلاش میکنم خدا بهم برکت میده ، نه فقط تو ثروت ،بلکه تو همه جنبه ها
مثلا هر چقدر بیشتر من سعی میکنم با آدما مهربون تر باشم و همچنین با خودم ،اول از همه ،مهربان و باعشق رفتار کنم به طرز شگفت انگیزی داره جواب میده اجرای در عمل این قوانین
و این هفته من کلی جوانه و گل بافتم و دارم حاضر میکنم تا ببرم جمعه بازار و بفروشم
اینارو که خدا بهم گفت و ایده بافتشو بهم داد اجرایی کردم
ولی امروز استادم یه حرفی بهم گفت که منو به خودم آورد ،متوجه شدم که من انقدر غرق در بافت گل سر شدم که طراحیو کنار گذاشتم و حتی برای تمرین رنگ روغنمم زمان کم میذارم و یه جورایی چسبیدم به این ایده
که نباید اینجوری باشه و جوری تنظیم کنم و برنامه ریزی کنم که هم تمرین هر روزه طراحیمو داشته باشم و هم تمرین هر روزه رنگ روغنم رو داشته باشم
وقتی رفتم حسن آباد و کاموا خریدم
جالبه الان که داشتم مینوشتم چشمم افتاد به کامواهام، یهویی یاد این گفته استاد افتادم که میگفت خدارو جوری شکل بده که به تو کمک کنه ،خدا یه ستاره هست ،یه حشره هست یه انسانه یه گیاهه و…
جوری شکل بده که به تو کمک کنه
و یه مثالی انگار بهم گفته شد که ببین طیبه مثلا تو الان داری کاموا میخری
کاموا شکل خاصی نداره جز اینکه یه شکل بیضیه ولی در اصل هیچ شکلی نداره و تو با همون کاموا مثلا رنگ زرد
هم جوجه میبافی
هم گل زرد میبافی
و هم زنبور ببافی
و یا تو فکر این هستی که شکلای دیگه هم ببافی تا فروشت بیشتر و بیشتر بشه
حالا تو سعیتو بکن که خدا رو به شکل هایی در بیاری که به تو کمک کنه طیبه
مثلا به شکل باور اینکه در جهان هستی انسان های با احترام و با عشق و مهربان فراوان هست
یا اینکه سلامتی هر لحظه و هر لحظه با هر دم و بازدمی که دارم در حال کد بندی و اجرا در کل بدنم هست و حتی تصور میکنم این کدها رو که روشون نوشته شده سلامتی و دارن به تک تک سلول های بدنم ارسال میشن
با اینکه من عاشق خودم هستم و برای اینکه لیاقتم رو به خدا نشون بدم قدم برمیدارم برای دوست داشتن خودم و مراقبت میکنم از تغذیه و جسم و روحم و هر لحظه سعی میکنم به قوانین عمل کنم و تا جایی که عمل میکنم ،همون اندازه هم نتیجه رو دریافت میکنم
و خیلی باورای دیگه که وقتی تکرارشون میکنم ،یه خوشحالی عمیق از ته دل سراغم میاد و توجهم میره به تکرار این باورهای قوی و ناب ، که خدا رو در وجودم با تکرار تک تک این باورهای قدرتمند کننده ،شکل میدم
و خدا مشتری میشه برای من
و خدا اون مسئولی میشه که وقتی من کاری دارم، سریع کارم رو انجام میده و به سرعت و ساده و طبیعی خیلی خیلی راحت کارهام انجام میشه
فقط کافیه بیشتر آگاهانه تکرار کنم این باور هارو و به رفتارهام دقت کنم تا باورهام به شکل مثبت تغییر کنه
من وقتی رسیدم حسن آباد بیشتر مغازه ها بسته بودن و منم رفتم چند جا رو دیدم و برگشتم و وایسادم تا باز کنن و چند تا کاموا خریدم ساعت 10 رسیدم اونجا و تا ساعت 10:30 مغازه ها باز کردن و خریدامو انجام دادم و رفتم تجریش
وقتی برگشتم و رفتم سر ورکشاپ دیدم مدل زنده چیدن و یه ظرف سفالی پنیر بود و روش پارچه گل گلی داشت و یه پارچ مسی نقره ای رنگ و دو تا هلو و دو تا ذرت و یه هاونگ مسی رفتم و شروع کردم به طراحی و تا بعد از ظهر 18 مشغول نفاشی بودم و کارای استادای دیگه رو میدیدم
وقتی مشغول رنگ زدن بودم دیدم عکاس که هر هفته میره از کارای بقیه عکس میگیره و بعدا میذارن تو پیج پاساژ ،رفت سمت کار همکلاسیم و از اون عکس گرفت و از استادای دیگه هم عکس گرفت
ولی از من عکس نگرفت
تو دلم گفتم چرا از من عکس نمیگیره کار منم خوب طراحی شده فقط رنگ زدنشو یکم بلد نیستم که عین واقعی دربیارم
بعد هی میخواستم خودمو کنترل کنم که حسادت نکنم و به خودم میگفتم اینکه از تو عکس نمیگیره یعنی کارت به اون حدی نرسیده که مهارتت بیشتر بشه
باید مهارتتو بیشتر کنی
وقتی کارم تموم شد و بردم استادم کار هفته پیش رو ببینه گفت که طیبه بیا یه چیزی بهت بگم
تو فقط تمرین کن هر روز تمرین طراحی داشته باش
الان بیضی هایی که تو ظرف هست درست طراحی نکردی و باید طراحیتو قوی کنی و هر هفته که میای اینجا پیشرفت داشته باشی
و خط کش آورد و گذاشت رو بیضی ها و گفت ببین کجه و باید انقدر تمرین کنی تا یاد بگیری
اصلا میای اینجا پیشرفت کنی دیگه مگه نه ؟
بعد بهم گفت مهارتت رو پیشرفت بده
اگر میخوای از کار تو هم عکس بگیرن باید بیشتر پیشرفت کنی تا کارت نسبت به روز قبلت عالی باشه
و اینکه متوقف نشو و هر روز تمرین کن حتی شده یک طراحی بکنی حتما طراحی رو انجام بده
و تمرکزتو بذار روش تا نتیجه بگیری
اونجا بود که من متوجه شدم که چسبیدم به بافت جوانه ها و زمان نمیذارم برای طراحی روزانه حداقل یک الی دو طرح و مدل زنده طراحی کنم
بعد تو ورکشاپ اومدن گفتن که هفته بعد قراره که بریم جلو پاساژ کنار میدان تجریش طراحی کنید و رنگ کنید و موضوعش طبیعت هست و هر جا دلتون خواست کنار پاساژ میتونید برید بشینید و کار کنید و محیط اطرافتون رو به تصویر بکشید
و این برای خودتون هم مفید هست که استادا میتونن جذب هنرجو داشته باشن با کارایی که به طور زنده طراحی و رنگ میکنن
وقتی اینو گفت من به خودم گفتم ، وای عجب چالشی
و راستش برام سخت اومد یه لحظه گفتم من که طراحی و رنگ زدنم پایین تره مثل بقیه نیستم که خوب کار کنم ، من چجوری برم تو فضای عمومی با استادا بشینم و شروع کنم به کار کردن ، مثلا یه قسمت از بازار رو بکشم و یا یه قسمت از کوه های تجریش رو بکشم یا آدمایی که مثلا نشستن تو یه قسمت بازار یا اینکه میوه فروشا
تو دلم اینم میگفتم که البته خوبه یه جور پیشرفت هست برای من و من سعی میکنم تو این چالش شرکت کنم
ولی یه چیزی هم بود که من به خودم میگفتم و این بود که
حالا چیکار کنم طراحیم ضعیفه ،ولی به خودم امیدواری میدادم میگفتم اشکالی نداره باید بیشتر زمان بذاری تا کار کنی و تجربه کسب کنی و یاد بگیری
یه لحظه دوباره فکر کردم گفتم ، اگر آدما که رهگذرن بیرون پاساژ اومدن کارمو دیدن و بیشتر به کارای استادا نگاه کردن چی ؟
و متوجه شدم که همه اش نجواهای ذهنه
آخرش گفتم ببین طیبه تو باید هفته بعد رو بیای و این چالش رو که در حضور اون همه جمعیت که در حال رفت و آمد هستن نقاشی بکشی پس تو میتونی و میشه و باید تلاش کنی
و اصلا مهم نیست که بیان به نقاشی تو نگاه بکنن یا نه
مهم اینه که تو قدم برمیداری و میری و این چالش رو انجام میدی
تو اومدی تا هر روز پیشرفت کنی نه اینکه با ترسات به عقب برگردی
تو باید رو به جلو بری پس این چالش قدمی هست برای پیشرفت تو
وقتی برگشتم خونه تو راه یه پسر فال حافظ میفروخت تو مترو ،اومد گفت ازم میخری گفتم نه ممنونم
بعد که رد شد و رفت شنیدم چرا نگرفتی ازش ؟ گفتم خب خدا نمیشه که هر دفه هر کس اومد ازش خرید کنم پولام تموم بشه بعد برای خرید لوازم کارم نمونه
ولی حس کردم و شنیدم که نه الان باید بخری چون میخوام بهت بگم چیکار کنی
و من چشم گفتم و ازش یه فال خریدم و وقتی بازش کردم کاملا بی ربط بود
خلاصه مینویسم، نوشته بود که :
این قسمتش خیلی باعث شد به فکر برم
اگر احساس میکنی شرایط تو به واسطه وجود کسی یا چیزی ،روز به روز بدتر میشود او را رها کن و سلامت و عافیت خود را مقدم برآن بشمر
وقتی خوندم و جملات دیگه اش رو خوندم گفتم چه ربطی به من داشت این
بهم گفت دقت کن متوجه میشی
وقتی یکم بیشتر دقت کردم حس کردم باید چند تا کار انجام بدم
اینکه تمام تمرکزمو سعی بکنم بذارم روی اصل
و تلاش کنم که هر لحظه از خدا کمک بخوام
و روی مهارت طراحیم بیشتر زمان بذارم و کار کنم و نگران اینه چجوری شهریه هر ماه کلاسم که اگر از آخر هفته برم کلاس رنگ روغن طبیعت باید هر ماه 3600 باید شهریه کلاس بدم
و باید فقط و فقط بندگیمو بکنم و دیگه به هیچی فکر نکنم ،به اینکه قراره چجوری بشه
تو این 8 ماه خدا هر ماهش رو جوری شهریه کلاس رو جور کرده و من سر وقتش واریز کردم به حساب استادم که حتما از این به بعدش رو هم خدا عطا میکنه
کافیه که بندگیمو بکنم و قدم بردارم و هیچی نگم
و اینم درک کردم که نباید فقط به بافت جوانه ها تمرکزتو بذاری
تو باید وقتت رو برنامه ریزی کنی تا هم به طراحیات برسی و هم به بافت جوانه
وقتی رسیدم خونه وسیله هامو مرتب کردم و کارامو انجام دادم
خوشحالم از اینکه خدا هر لحظه بهم کمک میکنه و نمیذاره از مسیر خارج بشم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش از خدا میخوام و بی نهایت ثروت باشه براتون
باسلام و خدا قوت خدمت استاد بزرگوار آقای سید حسین عباسمنش . ان شالله که خداوند شماو خانواده خوبتان رادر دنیا و آخرت سعادتمند و خوشبخت کند و همه دوستان و خانواده این سایت را در همه زمینه ها موفق گرداند. انصافا شما یک هدیه فوق العاده از طرف خداوند برای بندگانش در این ظلمات و تلاطم ها و امواج مخرب و منفی هستید تا راه حقیقت و سعادتمندی را از شقاوت و بدبختی بشناسند و با خیال راحت در مسیر خوشبختی قدم بردارند. ان شاله که سایه تان مستدام و عمرتان پر برکت باد.
سلام میکنم به تمامی دوستانم و استاد گرامی و همسر ایشون
من ارمین درتومی هستم و سپاسگذارم که خداوند به من فرصت داده تا مطلبی بنویسم
استاد میخوام که کمی درباره این مبحث قورباغه ارام پز صحبت کنم
بحث تحمل که استاد میگن از این کلمه متنفر هستم دوستان میگن که ازمایشی بر روی قورباغه انجام دادن و ازمایش این بود که قورباغه رو در ابی سرد انداختند و بعد زیر اب سرد حرارت قرار دادن و قورباغه اهمیتی نداد و تحمل کرد گفت چیزی نیسته خوب میشه و تحمل کرد تحمل کرد………
بعد از مدتی اب کلا گرم شد و به دمای بالایی رسید
و قورباغه دیگه نتونست نفس بکشه و مرد و از بین رفت میخوام بگم خدمت شما که هیچ وقت کثل قورباغه نباشید. من خودم مثل قورباغه بودم… و حسابی با تحمل کردن به خودم اسیب زدم و نابود شدم و زجر کشیدم تحمل پشت تحمل تا مطلبی از استاد شنیدم که میگفت چرا تحمل میکنی یا میخوای تحمل کنی تغیر کن و من از کلمه تحمل بدم میاد اینجا بود که زنگی در وجود من به صدا درامد و من شروع به تغیری اساسی کردم من یک فرد معتاد هستم نه به مواد مخدر به هیچ نوع مواد مخدری اعتیاد ندارم و اعتیاد من فرق میکنه و چندین روزی میشه که ترک کردم و شروع کردم به بازسازی خودم توجه کردم و دیدم که من واقعا دارم تحمل میکنم و از خودم تنها یک سوال پرسیدم؟.! چرا میخوای فقر و عصبانیت و اعتیادت و مرد خالی بودن را تجربه کنی و شروع کردم به ترک اعتیادم و کار کردن و تا الان به لطف خداوند یکتا ترک کردم و کار میکنم و شعار خودمون که هر روز بهتر از دیروز را در هر ثانیه بیاد میاورم
اینکه چه کسی بودم و چه کسی هستم را بیاد آوردم
بیاد اوردم که من باید خوشبخت و خوشحال باشم و زندگی تجربه کنم و لذت ببرم مطالبی که مینویسم تمامی مطالب خدواند میگه و من مینویسم مثل تمامی امتحانهایی که نخونده امسال پاس کردم و خداوند گفت و من نوشتم و من باوری حتمی دارم که خدواند در قلب ما است و از رگ گردن به ما نزدیکتره و من خداوند را دارم و من تغیر خواهم کرد یواش یواش عجله ای نیسته بسیار به خودم سخت گیر شدم و خواهم ماند و بهتر میشوم من وقتی میخواستم به دنیا مادی برای اولین با وارد بشم از خداوند خواستم که این شرایط را در اختیار من قرار بدهد و خداوند در اختیار من قرار داده من هیچ وقت اعتیادم را مشکل نمیدانستم و فکر میکردم مطلبی در اعتیاد من نهفته است که من باید یاد بگیرم و مطلب یاد گرفتم و بسوی زیبایی ها حرکت میکنم و این است زندگی من زیبا و ارزوی بهترین ها رو برای شما دارم
من ارمین درتومی هستم یک نابغه و فردی که استعدادی فراوان در پول ساختن و علم جدید بوجود اوردن دارد به زودی کتاب من را در دستگاه های چاپ خواهید دید کتابی با عنوان خداوند را بشناس و زندگیت را بساز تقدیم به شما عزیزان 🌹و دوستان من مطلبی مهم را بسیار بسیار خوب میدانم من حرکت میکنم من قدم اول را بر میدارم خدواند میگوید که چون باید کرد و یواش یواش در بیزینسی که میخواهم پیشرفت میکنم و یه روزی میرسد که من فرد موفقی و فوقعلاده ای از نظر خودم باشم و توانسته باشم و بتوانم دنیا را تغیر بدهم
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
استاد واقعا که بی نهایت بار چای تحسین داره افگار توحیدیتون و عملتون
به قول خودتون من ندیدم کسی تو این دنیا مثل افکار شمارو داشته باشه و اگر هم باشه خیلی کمه
و اما این که این افکار رو با دیگران یه اشتراک میزارین بیشتر جای تشکر و تحسین داره
این که سایت بی نهایت با ارزشه و کار شده روش صد در صد توسط من و همه کسانی که در سایت هستند داره درک میشه و فقط عشقه که میباره و فقط عشقه که میتونه همچین حرکتی رو بسازه و هیچ مقدار پول با این کار قابل برابری نیست
جایی که الان هستین کمترین جایگاه برای شماست و یقینا بهشت خیلی نعماتش بالاتر خواهد بود برای شما
واقعا اگر خداوند این عشق رو درون شما قرار نمی داد خیلی از ماهایی که در سایت هستیم شاید در دنیا نبودیم چون در دنیای ما مرگ بهتر از زندگی با ذلته
همین جمله تو خیلی از جاها منو به بالا برده و ایمان و درخواست از خداوند رو باعث شده
مثال اون گربه ای میزنین که وقتی در زیرزمین گیرافتاد و داشت کتک میخورد توسط صاحبان کفتری که خورده بود وقتی که دید راهی نداره جنگید و جنگید و تسلیم نشده و هر چه زور داشت زد و خدا در هارو براش باز کرد
مثال حضرت یوسف که فقط فرار کرد و در باز شد
واقعا به جایگاه مالی شما غبطه نمیخورم چون خودت بهم یاد دادی که منم باور کنم که میشه و باور کردم و بیشتر میشه نتیجش
به جایگاه عشق و عمل شما غبطه میخورم به جایگاه ایمان شما به حایگاه شناختتون از الله
نوش جونتتت نوش جان
سلام به استاد خوب ومهربان ودوست داشتنی سلام به خانم شایسته عزیزم وسلام به دوستان گل یه چند وقتی هست دچار تضاد شدیم منو همسرم ،باور کمبود مشتری، خیلی هم داره روی باورش کار میکنه ولی ارتعاشات نامناسب ارسال میکنه میدونم هیچ مدام میگه من که دارم کار میکنم رو باورم پس چرا خبری نیست از مشتری البته من خودم تو پول ساختن مشکل دارم .قبلا همش نگران بودم ،ولی الان ،شکر خدا اصلا نگران نیستم .وقتی بچه هامون نگاه میکنم که بدون دغدغه درخواست غذا لباس وعروسک میکنند فارغ از اینکه پولش از کجا میاد وهیچ نگرانی ندارندوخیلی شاد زندگی میکنند. وقتی خدای بزرگ من ،کرم رو داخل سنگ روزی میده .همه موجودات زنده هر روز درحال روزی خوردن از خدای وهابمن .پس ترس من وناامیدی من چیزی جز هربه شیطان نیس خدای من هیچ وقت دیر نمیکنه وهمیشه به وقت دستامومحکم میگیره
سلام الهام جان ممنون عزیزم از راهنمایت گفتم برام خبری خوبی که از دیروز هی بهم میرسه بگم.دیشب که نشسته بودیم با همسرم صحبت میکردم واز قانون این جور چیزها میگفتیم برا همسر پیام آورد واریز ۲۵۰ هزار تومان کمک هزینه فلان بانک اصلا با دیدن این پیام حالمان دگرگون شد که بابا عجب نشونه ایی خدا داره باهامون حرف میزنه وهی خوشحالی وهی شکر گزاری وصل دوباره یک واریزی دیگه یک میلیون پنجاه هزار تومانی وبایی ذوق واما بعد از ظهر یک سه میلیون تومن که اینورتر که عمرا اصلا فکرش میکردیم خدا روشکر میکنم کلا عاشق این باورم که من میخواهم پول به حسابم واریز میشه گفتم بنویسم تا باعث تقویت ایمان دوستان گل بشم بللللله هرچی بهتر وبیشتر رو باورمان کار کنیم نتیجه بزرگ تر میشه
سلام خانم مهربان عزیز
خیلی خوشحال شدم از خبرهای خوبتون و امیدوارم هر روز بهتر از دیروز باشین
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
???
سلام خانم مهربان عزیز
خیلی خوبه خدا رو شکر با وجود مسئله ای که عنوان کردین شما آرامش دارید و نگران نیستین به خدا توکل دارین وبه نکات مثبت زندگیتون که کم خدا رو شکر زیاد هم هستن توجه دارین.
در مورد این مسئله ای که عنوان کردین( کمبود مشتری) یه قسمت هست در عقل کل سایت که عنوانش هست راهکار برای مسائل زندگی که خانم شایسته عزیز به یه سری سوالات جواب دادن فکر کنم جواب به این سوال به شما کمک بکنه
???
چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کردهام، فایلهای استاد را گوش دادهام و تمرین انجام دادهام، اما نتایج دلخواهم وارد زندگیام نشده است.
???
البته اگر تمام جوابهای این بخش رو بخونید خیلی بیشتر بهتون کمک میکنه چون من خودم دارم از این قسمت استفاده میکنم و برام خیلی عالیه بوده تا الان حالا شما هم یه نگاه بیندازید مطمئنم بهتون کمک میکنه.
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
???
سلام به همگی
این چند روز که تازه همسفر شدم دارم به قانون تکامل پی میبرم و به اینکه هر سوالی رو از خود خدا بپرسی به جوابش میرسی
چندین بار شده که برام سوال پیش اومده بود و اومده بودم تو سایت تا به جوابش برسم یاحتی میخواستم تو عقل کل سوال بپرسم ولی حتی بدون سرچ کردن سوالم با دیدن سوال یکی دیگر از دوستان به جوابم رسیدم درباره قانون تکامل هم واقعا من بعضی چیزارو تو فایلای استاد نمیشنیدم که الان میشنوم واقعا ممنونم از خدا برای اینکه قدرت ساخت زندگیم رو به خودم داد
THANKS GOD????
به نام خداوند یکتا
سپاسگذارم از پروردگارم که منو هدایت کرد و در این مسیر قرار داد و با استاد بزرگوارم که نور خدا در وجودش هست اشنا کرد.
خیلی اتفاقات خوب هست که در این مدت کوتاه اشنایی من با استاد عزیز برام اتفاق افتاده هم از نظر مالی معنوی زندگی شخصی حال و احساس و موفقیتهایی که به لطف پروردگارم و اموزهای استاد توی مدت کوتاه برام رقم خورده.
زندگی من از هر نظر از هر نظر مثل یک معجزه تقییر کرد و بهتر و بهتر شد.
چیزی که امروز برام شگفت انگیزه اینکه انگار استاد ذهن من رو خونده کامل برسیش کرده مسایلی که باهاش رو برو بودم رو مسایلی که امروز باهاش روبرو هستم نه مسایل گذشته این لحظه رو برام پاسخ میده
این فایل اخر که گوش میدادم یه لحظه فکر کردم دقیقا داره با من صحبت میکنه جا خوردم
این بخاطر اگاهی که خدا به خاطر وجود پاک استاد انتقال میده هست چقدر خدا اگاهیهاش رو از طریق فردی مثل استاد خوب انتقال میده و چقدر استاد وجودش رو هماهنگ کرده با خالق یکتا.
از خدا میخوام وجودم رو مثل وجود استاد صاف کنه تا این اگاهیها در من هم ورود پیدا کنن. سپاسگذار خدا هستم و تشکر میکنم از استاد عزیزم جناب عباس منش
سلام دستاد عزیز و دوستان عزیزتر
من در حال گوش دادن به فایل صوتی استاد هستم. مدتها بود در سایت فعالیتی نداشتم ولی الان میخوام بهتون بگم تو این مدتها مشغول چه کاری هستم و نتایج فعالیتهای من چی بوده. خدارو هزار هزار باز شکر در یک قدمی موفقیتم قرار گرفتم. من هر روز که از خواب بیدار میشم با خودم میگم خدارو شکر یک صبح دیگه اومد پاشو امروز یک اتفاق عالی رقم بزن. هر روز و هر روز دارم عبارات تاکیدی رو گوش میدم و حالا نتیجه این فعالیت ها پیدا کردن شغل دلخواهم، پله به پله به هذف و آرزوم نزدیکتر شدن، سلامتی و خوشبختی درونی خودم،البته به قول معروف اندر خم یک کوچه ام ولی چنان فرکانس قوی برای رسیدم به رویاهام دارم که هیچوقت همچین حسی نداشتم و شک ندارم خیلی خیلی زود اونچه که لایق منه بالاخره محقق میشه. بازم خدارو شکر میکنم که به من جرات و جسارت ساختن زندگی ایده المو داده و همیشه حامی و یاورم هست. ممنون از تمام کسانی که منو برای رسیدن به هدفم چه خواسته و چه ناخواسته یاری میکنند.
سلام استاد عزیز تبریک میگم به خاطر سایت عالی تون، من خیلی وقت بود که عضو سایت بودم اما فقط فایلهای رایگان رو دانلود میکردم و متاسفانه فرصت نمیکردم یا فراموش میکردم که دیدگاه خودم رو بنویسم و زیاد فعالیت نداشتم حدودا یک ماه پیش متوجه شدم که حذف شدم و خیلی ناراحت شدم اما خوشبختانه بازم عضو شدم و البته این بار هدیه گرفتم که البته کتابی بود که داشتمش ولی بازم خوشحال شدم امیدوارم اینبار بیشتر بتونم در جمع این خانواده صمیمی باشم و از تجربیات و آموزش های دوستان استفاده کنم باز هم متشکرم
بنام خدای مهربان
سلام استاد جان
سلام به دوستان عزیزم
استاد دوروز پیش چشمام عمل کردم و خداراشکر الان عااالی هستم
قرار بود شنبه عمل بشم که کلا همه چیز دست به دست هم داد تا احساسم بد بشه ولی خداراشکر من اون لحظه با تلاش احساسم خوب کردم و توکل کردم به خداوند و گفتم خدایا به هر خیری از تو برسه سخت محتاجم و تمام اتفاقات خیر و خوبی دیدم و آروم شدم
نکات مثبت عملم میگم
استاد خیلی خوبه عشق خداوند که از دستان بی نهایتش به آدم میرسه
عزیزدلم که شب تا صبح بیدار بود بخاطر من تا صبح من همراهی کنه
دکتری که بیشتر از اینکه من پیگیر باشم اون پیگیر بود
خانواده ای که همشون بسیج شده بودن برای اینکه من راحت باشم و کل کارهام انجام دادن
منم مثل ملکه نشسته بودم رو صندلی وبه آدما نگاه میکردم
سه تا دختر تو اتاق عمل بودن من کمی ترسیده بودم اینقد مهربون بودن باهام و گفتن و خندیدیم ….بعدم دکتر همه میگفتن بداخلاقه ولی بامن مهربون بود خداراشکر
تازه میفهمم أدم که به خداوند تکیه کنه و فقط اون ببینه همه چیز واسش درست میشه و خدا همه چیز میشه واسه آدم
عشق میشه …پول میشه ….رابطه میشه…دکتر میشه ….
تو تک تک لحظات خداهست و خودش هوامون داره
خیر بودن اینکه عملم شنبه انجام نشد این بود که روز یک شنبه پزشک بهتری عمل انجام داد کسی که حتی اسمش هم تا اون موقع نشنیده بودم
از خداممنونم بخاطر همه چیز و بخاطر اینکه من به اینجا هدایت کرده