آیا من خوش‌شانس هستم؟ - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

951 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آذر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1188 روز

    به نام الله مهربان

    روز 22سفر نامه

    ما با ارسال فرکانس در هر لحظه داریم زندگیمون رو می سازیم احساس خوب =اتفاقات خوب

    من هم مانند بقیه فکر می کردم که خدا به بعضی ها شانس داده واونها هر کاری میکنن براشون خوب تموم میشه وخلاصه تو هر چیزی شانس میارند گاهی وقت ها هم باخودم می گفتم چطور میشه که منم همچین شانسی داشتم.

    تا این که با استاد آشنا شدم و فهمیدم که ما خالق لحظه لحظه ی زندگیمون هستیم واین ما هستیم با باورهایی که داریم دست به اقداماتی میزنیم .که اگه باورهای درستی داشته باشیم مسلما کارهای ما هم به خوبی وبه راحت ترین روش انجام میشه.

    از خدا می خواهم که کمکم کنه بتونم به اون چه که میدانم بتونم عمل کنم.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Haana گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    درود بر استاد گرامی و عزیز دلشون

    عرض ادب و احترام خدمت سایر دوستان

    چند ماهی میشه با آقای عباس منش و سایتشون توسط یک دوست نازنین که البته همون چند ماه پیش در یک سفر دیدمشون، آشنا شدم. هنوز دوره ای نخریدم و از دوره های رایگان و مطالب موجود در سایت استفاده می کنم. خداروشکر خیلی خارج از مسیر نیستم، از دوران مدرسه علاقه به کتاب های موفقیت و روانشناسی داشتم و همیشه مطالعه می کردم و می کنم. جالب بود برام که استاد از دوران دانشگاه می گفتند که همه در حال درس خوندن بودن و ایشون کتاب های موفقیت می خوندند، منم همینطور بودم و یادم تو فرجه امتحانات البته کتاب های تاریخی می خوندم.

    تا حالا نشده هیچ مدرسی تو این حوزه اینقدر به دلم بشینه و من دنبالشون کنم. به حسم اعتماد دارم و می دونم جای درستی اومدم. با اعتقاداتی که دارم همیشه خدا دستم رو گرفته و لطفش شامل حالم شده، الحمدالله تو این مدت بیشتر شده، و البته خود من هم ریلکس تر شدم و مثل قبل به چیزی که می خوام نمی چسبم. به دو مورد اشاره می کنم، یکی اینکه برای یک ماه آینده با همسرم برنامه سفر خارج از کشور داریم. هزینه بلیط برای دو نفر 60 میلیون می شد که ما 40 میلیون داشتیم، البته همونو پرداخت کردم و منتظر بودم تا بقیه پولش جور شه (ولی هیچ ورودی نداشتم)، در یک اقدام باور نکردنی شرکت مربوطه برای بلیط آف زد و دقیقا 20 میلیون کمتر شد. یادمه وقتی شنیدم تو مترو بودم، فقط دستامو بالا بردم و راه می رفتم و خدا رو شکر می کردم. (بماند که با نگاه های بقیه هم کاری نداشتم) گفتم خدایا من مدام در فکر این بودم که چطور این پول رو جور کنم، اگرم نشد انصراف بدم، ولی تو گفتی حساب کتاب های تو با من فرق داره، جور دیگه ای این مسیر رو هموار می کنم.

    مورد دوم که واقعا برام شوکه کننده بود اینکه باید مبلغ مشخصی رو برای کاری ماهانه پرداخت می کردم که پول کمی هم نبود. اونم واقعا نداشتم، فکر می کردم چیکار باید بکنم!! انتظار داشتم هر چیزی رو بشنوم جز اینکه بگن به مدت چند ماه از محل دیگه ای پرداخت می شه و لازم نیست من حتی ریالی پرداخت کنم. (می دونم که از خزانه غیب خداوند هست) واقعا رو پام بند نبودم و نمی دونستم چی باید بگم، یک هفته از این موضوع می گذره و من مدام در حال شکرگزاری هستم.

    اصلا به شانس اعتقاد نداشتم و ندارم، به هر کسی هم که میگه مثلا فلانی شانس داره، میگم شانس وجود نداره، اون ی جایی یک کاری کرده که خدا الان داره جوابش رو میده، ما نمی دونیم.

    جایی استاد تو صحبت هاشون گفتند، چند نفر جرات دارند که کار و محل زندگی و … ترک کنند و …

    من اینکارو کردم. دو ماهه از یک کار دولتی که پست خوبی هم داشتم خودمو بازخرید کردم، (البته 3 سالی میشه که در فکرشم، پارسال خواستم اقدام کنم که بنا به ملاحظاتی نشد و الان دیگه وقتش شد) به دلیل اینکه با این تورم، حقوق دولتی مبلغ خاصی نیست و می خوام دنبال رویاهام برم و درآمد و شغل خودمو داشته باشم. به قول استاد باید پل های پشت سر رو خراب کرد تا به سمت آینده حرکت کرد. مطمئنم تو این مسیر لطف و راهنمایی های استاد گرانقدر و همراهی شما دوستان هم فرکانس، یکدل و صمیمی رو خواهم داشت. برای همه انسان ها طلب خیر، برکت، عشق، نور و ثروت بیکران در همه زمینه های می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیر علی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    بنام خالق قدرتمند جهان هستی.

    بنام خالق قدرتمند زیبایی های جهان هستی.

    بنام تنها قدرت مطلق جهان هستی.

    سپاسگزارم از خالق قدرتمند جهان هستی که قدرت خلق تمام خواسته هایم رو به من داده است.

    سپاسگزارم از خالق قدرتمند جهان هستی که به من قدرت انتخاب داده و مسئولیت خلق همه اتفاقات زندگیم را به عهده من گذاشته است و من پذیرفتم.

    سپاسگزارم از استاد سید حسین عباسمنش عزیزم که الگوی عملی در شناخت و درک و عمل به قوانین برای من هستند.

    سپاسگزارم از خانوم شایسته مهربان که این مسیر رو فراهم کردن که هر روز قدمی بردارم برای بهتر شدن.

    سپاسگزارم از خانواده صمیمی عباسمنش که در درک بهتر قوانین به من کمک میکنند.

    سپاسگزارم از خودم که مسئولیت اتفاقات زندگیم رو پذیرفتم و تصمیم گرفتم زندگی رو که میخوام خلق کنم و برای بهتر شدن خودم و کیفیت زندگیم هزینه کنم.

    امروز روز 22 سفرم و سی و یکم فروردین 1402.

    امروز وقتی صبح از خواب بیدار شدم کاری کردم که تا به اینجای عمرم انجام ندادم صبح از خواب پاشدم و گفتم امروز میخوام یک تغییر اساسی تو زندگیم بدم.

    تمام فایل های استاد رو از گوشیم پاک کردم و به خودم گفتم من میخوام خدایی رو بپرستم و عبادت کنم که ببینمش و بشنومش و باهاش حرف بزنم ، گفتم امروز متولد شدم و نه دینی دارم نه خدایی می شناسم و نه سید حسین عباسمنش‌.

    فقط مهارت یادگیری دارم.

    فقط مهارت تفکر دارم.

    فقط مهارت سوال پرسیدن دارم.

    از یک نفر که اعتماد داشتم پرسیدم خدا چیه و کیه، گفت خالق هر چیزی که میبینی و حس میکنی و لمس میکنی و می شنوی و بو میکنی.

    گفتم عالی حالا میخوام بدونم اسلام چیه گفتن یعنی تسلیم در برابر خدا بودن.

    گفتم آیا اصول دینی که شما میگی قابل تقلید هست گفت نه باید قلبا بهش برسی.

    ایشون گفتن باید مرجع تقلید داشته باشی

    گفتم باشه میشه الان با مرجع تقلید صحبت کنم گفت باید با دفترشان هماهنگ کنی ببینی کی وقت داره.گفتم باشه پس من نمیخوام تقلید کنم.

    بعد اومدم دوتا کتاب داشتم برداشتم اول قرآن که دستم بود جالب بود که این قرآن ترجمه فارسی نداشت و نمیدونستم پس شد نشونه ای که باید قرآن رو به زبان عربی بخونم.

    و دوم کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم نوشته سید حسین عباسمنش.

    رفتم تو اینترنت تا قرآن صوتی رو بگیرم با یک قاری به اسم محمد جبریل آشنا شدم و به خاطر اینکه محمد جبرائیل اول خوندمش گفتم نشونه دومه چند قسمت از شروع قرآن رو دانلود کردم و شروع کردم به شنیدن. سوره فاتحه.

    بعد که چند بار گوش کردم گفتم میخوام کتاب سید حسین عباسمنش رو بخونم و دوباره شروع کنم.

    صفحه اول کتاب این جمله رو خوندم شناخت صحیح خداوند می تواند زندگی بهتر در تمامی جوانب را به من هدیه بدهد و من را به آرامش برساند.

    پس اومدم تو سایت و روز 22 سفرم رو متن ها رو خوندم و رفتم تو کامنت ها و کامنت ها رو خوندم و این جمله رو دیدم.

    تصمیم بگیر پول و انرژی و زمانت رو برای چه چیز میخوای هزینه کنی؟

    منم تصمیم گرفتم پول و انرژی و زمانم رو برای بهبود تمام جنبه های زندگیم و کیفیت زندگیم هزینه کنم، برای ثروت بیشتر ، سلامتی و شادی و آرامش بیشتر ، سفرهای بهتر ، خانه ای بهتر وسیله ای بهتر و روابطی بهتر و ……

    این اولین فایل نبود که بهش برخوردم قبلش به فایل سرمایه اصلی من چیست هدایت شدم و تصمیم گرفتم روی ساختن شخصیتم، مهارت هایم هزینه کنم از صفر بسازمشون.

    هدف های امسال من استاد بزرگوارم.

    انس با قرآن.

    درک و عمل به کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم.

    استقلال مالی

    استاد سپاسگزارم ولی تصمیم امروزم در شروع روز دوباره شناخت بهتر خداوند و هدایت دوباره ام به سمت شماست برای بهتر شدن.

    خدا را دارم می شنوم میبینم حس میکنم و با بند بند وجودم میخواهمش در تمام لحظه های زندگیم.

    سپاسگزارم بابت بودن تان ، نفس کشیدنتون و زندگی کردن شما.

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    یکتا گفته:
    مدت عضویت: 933 روز

    سلام به همگی عزیزان

    5- 2- 1402

    بعد از چندین روز تاخیر

    فایل بیست و دو از سفرنامه

    …..

    استاد این مدت که نبودم میتونم بگم هم از مسیر دور شده بودم ولی توجه ام سر نکات مثبت بود

    و هم اتفاقات خوب برام افتاد

    مثلا مسافرت به ایذه

    یا ماجرای خواستگاری – نیما

    یادگیری تخته نرد ، حکم

    تیراندازی‌ کردن

    آهنگ خواندن

    یادگیری روتین و محصولات پوستی

    کمی یاد گرفتن چرخاندن چوب بامبو

    اما خب چون فایل های سفر نامه رو یک مدتی گوش ندادم ته دلم از خودم راضی نبودم

    و در ضمن برای یادگیری مهارت هم اقدام خاصی نکردم چه انعطافم – چه رقص

    مسافرت به ایذه به من یاد داد که اگه میخوای روزات تکراری نباشه هر روز یه چیز جدید یاد بگیر

    ولی خب من هنوز مهارتم رو افزایش نمیدم

    و این مسافرت و اداماش بهم یاد دادن که تو خوبی تو عالی هستی خجالت نکش خیلی با ارزشی و با استعدادی خیلی قشنگی خیلی کافی هستی همین که هستی عالی هستی و یه جورایی عشق رو توی دلم جاری کرد

    راستی یه نتیجه ای که من در مورد آزادی گرفتم این بود که من قبلاً اصلا نمیتونستم جلو ی بابام برقصم ولی الان یه تکونی هایی میدم

    ولی واقعیتش اینه که الان من خیلی کمتر از قبل غصه ی آزادی نداشتنم یا فکر کردن به م ب رو میخورم

    و برای همین هم هست که آزادیم حس میکنم بیشتر شده

    یه نکته هم که فهمیدم اینه که من باید برای ورود به رابطه خوب رابطه های سمی و بی پایه و اساس رو قطع کنم .

    چون تا زمانی که این روابط سمی باشن ، رابطه خوب نمیاد تو زندگیم

    راستی ایذه که بودیم من در حد سی ثانیه رقصیدم و دو تا از خانمهای اونجا اصرار که ما میایم کلاس و فلان و ما هفته ای یه بار میایم شهر شما تروخدا ولی من همش میگفتم نه عزیزم اختیار دارید و خلاصه خودم با دستای خودم و با تعارف کردن های خودم خرابش کردم .

    علتش شاید اینه که من مهارت کافی ندارم و میترسم اشتباه کنم یا اینکه میترسم بابام اجازه نده کلاس بزارم . یا شاید کار من با ارزش نیست .

    البته این روزا خیلی بیشتر از قبل حس میکنم کارم با ارزش هست و بهش افتخار میکنم

    خدایا امید وارم این روند همین طوری پیش بره و پیشرفت هام و اتفاقات خوب زندگیم بیشتر و بیشتر بشه .

    خودم این کامنتمو خیلی دوست دارم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علی والا گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گرامی

    روزشمارتحول زندگی من

    روز بیست و دوم

    سپاسگذارم استاد عزیزم ازین آموزشهای گرانبها که بی منت و رایگان در اختیار همه قرار میدین که چقد زندگی ساز و باور سازه

    من خودم به شخصه از کسانی بودم که بشدت به شانس اعتقاد داشتم و خودمو خیلی بدشانس میدونستم و بقول شما هرجا سرمایه گذاری میکردم یا چیزی میخریدم همش ضرر میکردم و باور شده بود برام بدشانسم

    هنوز وارد معامله نشدم میگفتم حالا میخرمش ولی منکه میدونم بخام بفروشمش ضرر میکنم شانس نداریم و دقیقا هم همینطور میشد و بر عکس دوستی داشتم خاک میخرید سود میکرد

    من یادگرفتم این قوانین جهان چقدددددد ثابت و بی نقص و تغییرناپذیره و فقط و فقط داره به فرکانسهای من در هر لحظه جواب میده و به هیچی کار نداره

    با این شناخت ازین جهان دیگه جایی برای شانس نمیمونه و کاملا نقض میشه این مورد

    شانس رو خودمون خلق میکنیم با باورهای قدرتمند

    اینکه من خالق زندگی خودم هستم

    منم که تعیین کننده صفرتاصد زندگیمم که چطور باشه

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    پیش ما آید نداها را صدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    به نام خداوند مهربان و یاری رسانم

    سلام استادم سلام مریمم سلام دوستانم .

    خدارو شاکرم که عضوی از این خانواده ام .خداوند رو شاکرم برای استادم برای همسفرایی عالی که هر کدومشون دغدغه شون رشد و تکامله.

    خدای من ،منم زهرا همون زهرای کوچولویی که یادمه تو هوای برفی زمستون که رفته بودم ظرف نفت رو پر کنم از تانک نفت برای بخاری ،تو اون تاریکی حیاط بزرگ به آسمون خیره شده بودم به آسمون نگاه میکردم که دونه های برف به زیبایی و آهستگی بر روی صورتم مینشست اشک می‌ریختم. پول نمیخواستم آسایش و راحتی نمیخواستم و یا هر چیز دیگه ای که میشه از خدا خواست .اشک می‌ریختم و خودشو میخواستم حال خوب .با خودش بودن رو میخواستم. میخواستم مثل آدم های درجه یکی باشم که هر لحظه با حضورش دارن عشق بازی میکنن.

    حس نزدیکی خدا حسی هست که با هیچ چیزی نمیشه عوض کرد همون چیزی که استاد میگه.افکار ثروتم اشتباه بود ولی اینو میدونستم نزدیکی به خدا احساس بینهایتی میده که دیگه کمبودی احساس نمیکنی .باورهای ثروت درستی نداشتم ولی الان میفهمم که یکی از معنوی ترین کارها ثروتمند شدنه .که با خواستم هم جهته .

    چه شبهایی که بعد نماز اشک می ریختم و احساس میکردم خدا رو میشه در گریه هام پیدا کنم .استاد الان خدا رو داره و از هر لحاظ به بهترین شرایط دلخواهش رسیده .کسی که در چه شرایط و چه اتفاقات ناخواسته ای بوده .من حقیقت فکر نمی‌کنم یک صدم اون شرایط رو داشته باشم ولی استاد در همون شرایط

    تصمیم گرفت که برای چی هزینه کنه؟ برای شادی بیشتر و سلامتی و تفریح و ثروت و پیشرفت و یا برای بیمارستان و دادگاه و هزار تا بلای دیگه .

    استاد تصمیم گرفت شرایط رو تغییر بده و حرکت کرد وقت گذاشت .تفکر کرد،تعمق کرد،و راهی پیدا کرد که اصل و قانونه.هیچ گاه تغییر نمیکنه و تا ابد ثابت میمونه .

    استاد انتخاب کرد حذف آدمهایی که در مسیر خواسته هاش نیست .

    استاد تغییر داد شهری که جایی برای رسیدن به خواسته هاش نیست .

    استاد زمان گذاشت برای رسیدن به خواسته هاش و تغییر باورهاش.

    استاد برای رسیدن به خواسته هاش بهاش رو پرداخت و باورهایی رو ساخت که اون رو به خواسته هاش رسوند .

    استاد تعهد داد برای تغییر باورهاش .

    استاد با ایمان و یقین در این مسیر پیش رفت .

    من و هر کسی که در این مسیر گام بر میداریم باید با اراده ،مصمم و متعهد برای تغییر باورها پیش بریم در ضمن اینکه حاضر باشیم برای امری که زندگی ما را میسازه بهای زمانی و مالی و یا حذف هر چیزی که مانع پروازمون میشه رو پرداخت کنیم اون هم بی درنگ و با نهایت عشق .و مراقب باشیم

    چی صحبت میکنیم .

    به چی فکر می‌کنیم

    به چی گوش میدیم .

    به چی نگاه می‌کنیم.

    به چی بها میدیم .

    برای تغییر حرکت کنیم و خودمون تغییر کنیم .

    جایی برای توقف نیست به قول استاد همیشه باید به فکر بهتر شدن باشیم .

    خدای من شکر .خدای من شکر. خدای من شکر

    استادم متشکرم برای اشتراک آگاهی هایی که دریافت کردید .

    زهرا دوستت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    سلام بر استاد عزیز

    درود بر دوستان خوب خودم

    فایل های استاد خیلی برای من انگیزه بخش است و خیلی من با شنیدن و دیدن این فایل ها درس هایی می گیرم و هر زمان که نکته های این فایل ها را در زندگی خودم رعایت می کنم و آنها را عملی می کنم موفق ترین خواهم بود

    خداوند را سپاسگذارم که اینگونه من را هدایت می کند

    از صحبت های استاد این را دریافت کردم که هیچ چیز شانسی و اتفاقی نیست

    جهان ما همیشه بر طبق قانون کار می کند و این برای من خیلی مهم و قابل درک است

    پس وقتی که این جهان اینگونه با نظم و زیبا کار می کند من هم باید به بهترین شکل ممکن از این قوانین در زندگی خودم کمک بگیرم و هر روز و هر روز زندگی عالی تری را برای خودم بسازم

    زمانیکه من روی خودم کار می کنم

    از قوانین این جهان پیروی می کنم

    جهان زیبا هم اتفاقات و ایده هایی را به من الهام می کند که وقتی آن ایده ها را عملی می کنم نتایجی در زندگی من رخ می دهد که واقعا باور نکردنی است

    من بجای اینکه دنبال حاشیه های زندگی خودم باشم

    به دنبال این باشم که روی خودم کار کنم و از کار کردن روی خودم و باورهای خودم لذت ببرم

    این درسی عالی امروز برای من بود

    این نکته را در نظر بگیرم که من می خواهم وقت و هزینه خودم را صرف چه چیز کنم

    برای رشد و بهبود زندگی خودم و یا برای حاشیه ها مثل باقی مردم

    پس راهی را که انتخاب می کنم باید تا آخر آن راه را بروم و در آن مسیر متعهد باشم

    هر چه بیشتر برای خودم و باورهای خودم هزینه کنم زندگی من دستخوش تغییراتی می شود که هرگز باور نخواهم کرد که چطور این همه تحول و تغییر در زندگی من رخ داده است

    یک درس عالی دیگر باید حرف و عمل من با هم یکی باشد

    وقتی که چیزی می گویم باید در زندگی خودم هم به آن عمل کنم و این عمل کردن همان رمز موفقیت من خواهد بود

    این عمل کردن همان تعهد من به قوانین این جهان هستی است

    این عمل کردن همان است که من به جهان هستی نشان می دهم که می خواهم تغییر کنم و حرکت می کنم و جهان هستی هم با توجه به همین حرکت کردن من ،مسیر و راههای را برای من باز می کند که من روز به روز هم آرامش من بیشتر می شود و هم نعمت های فراوان زیادی دیگر وارد زندگی من می شود

    برای این تغییر و بهتر شدن باید بهای رسیدن به خواسته های خودم را بپردازم

    دوستانم

    شهرم

    اخبار و رسانه

    و هر کار دیگری که مانع از حرکت من می شود و نمی گذارد که من براحتی به جلو حرکت کنم

    فقط می توانم بگویم خدای من تو را سپاس بخاطر این همه نعمت و فراوانی و این همه حال خوب و آرامش

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    رد پای روز ٢٢ م

    برای خودم مشخص کرده بودم که هر روز ی فابل از سفرنامه رو گوش بدم ، بنویسم ،و کامنت بذارم

    ی روزایی واقعا نمیشد که نت برداری کنم

    و همین باعث شد نت هام چند روز عقب بیوفته

    فایلها رو تا روز ٣٠ م گوش دادم و تا جایی که ذهنم یاری کرد رد پا هم تو سایت گذاشتم

    چندتا نشانه اومد که عجله نکنم و برای هر فایل ب اندازه ای که نیازه زمان بدارم

    برای همین اومدم و دیدم نت هام تا جلسه

    ٢٢

    دوباره این جلسه رو گوش دادم

    نتم چک کردم

    ایا من خوش شانسم

    ی زمانی فکر میکردم خیلی خوش شانسم

    همه جا مورد توجه بودم

    توی قرعه کشی مسابقه مدرسه اسمم درمیومد

    توی شهر بازی چنگک دستگاه برای من اسباب بازی برمیداشت

    توی دانشگاه کار پیدا کردم و …

    ولی حالا

    از استاد یادگرفتم ک چیزی ب نام شانس وجود نداره

    باورهای ماست که اتفاقات رقم میزنه

    و وقتی ب اون زمانهای خوش شانسیم فکر میکنم

    میبینم تو اون روزا خیلی حالم با خودم خوب بود

    و فرکانسهام برام اتفاقات بهتر رقم میزد

    استاد تو این فایل میگن

    باید بها پرداخت کنیم

    من نتیجه اش مثلا توی قبولی ارشدم دیدم ، تمرکز لیزری روی هدفم داشتم و موفق شدم

    هزینه کردم مالی و زمانی و فکری

    وقت مرده نداشتم

    از کوچکترین زمانم برای خوندن درسهام استفاده میکردم

    حالا باید با همین تعهد

    با الگوی موفقی که قبلا ازش تونستم ب هدفم برسم

    باورهام تغییر بدم

    من میتونم

    حرکت میکنم و خدا هدایتم میکنه

    من میخوام وقتم صرف یادگیری و پیشرفت در هنر کنم

    من میخوام پولم صرف خرید مدادرنگی های با کیفیت ( پریسماکالر و پلی کروم)مورد علاقه ام کنم

    خرید پیانو

    تجهیز اتاق کارم

    شرکت در دوره هنر ب صورت حضوری و خصوصی

    خرید ی گوشی جدید

    سفرهای خارجی

    عوض کردن ماشینم و خرید ماشین خارجی ( دلم النترا میخواد)

    و …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1556 روز

    به نام خدای مهربان، خداوندی که جهان رو قانونمند آفریده

    روز بیست و دوم روز شمار تحول زندگی من

    در این فایل استاد در مورد این موضوع صحبت میکنه که خیلی‌ها فکر میکنن دلیل موفقیت‌های من خوش شانس، اتفاقی، خدا براش خواسته یا چیزهای شبیه به این بوده در صورتی که نه به خاطر سید بودن من بوده این موفقیت‌ها و نه به خاطر چیزهایی شبیه به این. دلیل موفقیت‌های من این بوده که من روی خودم کار کردم. زمانی که افراد دنبال حاشیه‌های زندگی بودن، زمانی که افراد برای درس و دانشگاه وقت میگذاشتن، زمانی که افراد دنبال کنجکاوی‌های بیهوده بوده و وقتشون رو تلف میکردن من داشتم با عشق روی خودم کار میکردم و هزینه می‌کردم برای ایجاد این زندگی ای که الان دارم.

    نکته بسیار مهم: قانون این جهان اینه که شما چه بخواهی و چه نخواهی در هر صورت باید هزینه کنی. همه تو این جهان در حال هزینه کردن هستن. ولی تصمیم گرفتن برای اینکه روی چی هزینه کنی دست خودت هست اما اینطور نیست که فکر کنی تو این جهان میشه هزینه نکرد. نه به هر حال باید هزینه کنی حالا میتونی تصمیم بگیری برای چی هزینه کنی. یا انرژی و زمان و پول و .. ات رو میگذاری برای اینکه ثروتمند بشی، سلامت باشی، روابط عاشقانه داشته باشی، عزت نفس و احساس ارزشمندی و لیاقت داشته باشی، تفکر مثبت داشته باشی، سپاسگزار باشی، احساس خوب داشته باشی، اتفاقات زیبا برات بیفته، به مردم کمک کنی، احساس عشق کنی و.. یا زمان و انرژی و پولت رو هزینه می‌کنی برای اینکه بری دکتر و دوا بخوری، بیمار باشی، احساس بد داشته باشی، اتفاقات بد و عجیب و غریب برات بیفته، فقیر باشی و با مسائل و مشکلات فلاکت بار فقر رو به رو میشی، پول اجاره خونت رو نداشته باشی و اضطراب داشته باشی، ماشین نداشته باشی و حسرت بخوری، یک خونه از خودت نداشته باشی و در نگرانی و ترس به سر ببری، ترسو باشی و این ترس کل زندگیت رو بگیره و هر روز ضعیف تر از دیروزت کنه مشرک ترت کنه، هزینه میکنی برای اینکه روابط ناسالم و نازیبا داشته باشی و خلاهای عاطفی داشته باشی و حالت از زندگی و آدم ها و روابط به هم بخوره، و در یک کلام هزینه میکنی برای بلاها و مصیبت ها و چیزهایی که نمیخواهی. راهی جز این دو وجود نداره، اینو دارم به آقا محمدصادق عزیزم میگم که راهی جز این وجود نداره یا هزینه میکنی برای خوشبختی و عشق و سلامتی و زیبایی یا باید هزینه کنی برای بدبختی و ناراحتی و بیماری و اتفاقات نامناسب. نمیتونی هزینه نکنی. بالاخره این انرژی و زمان و پول و .. باید هزینه بشه حالا تصمیم بگیر میخوای برای چی هزینه کنی. برای خوشبختی یا برای بدبختی. خب قطعا وقتی قانون جهان اینه تصمیم میگیرم که سعی کنم برای خوشبختی هزینه کنم هر چند که منم انسان هستم و فراموش میکنم ولی باید سعی کنم و تلاش کنم که همواره خودم رو در مسیر درست قرار بدم.

    نکته دیگه‌ای که استاد در این فایل اشاره کرد این بود که خیلی ها در مورد موفقیت اشتباه میکنن و فکر میکنن همه چیز شانسی بوجود اومده و مثال معروف مترو روسیه که دلیل تارعنکبوتی بودنش و این سیستم حمل و نقل سریع و با کیفیتش .. میگفتن که هوشمندی نبوده بلکه جای ته فنجون قهوه استالین بوده! یعنی انقدر شانس رو عامل موفقیت میدونن. و خیلی ها هم در مورد استاد عباس منش این باور رو دارن که شانسی به این جایگاه رسیده در صورتی که اینطور نیست.. روی خودش کار کرده هزینه کرده برای خوشبختی وقت گذاشته انرژی گذاشته زمان گذاشته و جالبی اش اینجاست که استاد به جای اینکه مثل خیلی از افراد موفق بیاد بگه من زجر کشیدم و بدبختی کشیدم تا به اینجا رسیدم (اشاره به هزینه ای که برای موفقیت کردن) میاد میگه من با عشق روی خودم کار کردم. یعنی این هزینه‌ای که میکردم برای موفق شدن با عشق بوده. چون به هر حال باید هزینه کرد. مگه کسی هست تو این جهان که هزینه نکنه؟ مگه میشه هزینه نکرد؟ نه اینطور نیست.. ولی وقتی استاد تصمیم گرفته برای مسیر خوشبختی و کار کردن روی باورها و اجرای الهامات الهی و .. هزینه کنه با عشق این کار رو کرده چون طبق قانون میدونسته چه هزینه شیرینی هست و بعد هم نتایج شیرین گرفته و عشق ادامه پیدا کرده.

    پس من هم باید با عشق روی خودم سرمایه گذاری کنم. چون تصمیم گرفته ام در مسیر خوشبختی هزینه کنم و نتایج خوب و شهد شیرین اش رو بچشم و این هزینه‌ای عاشقانه است زیرا از هزینه برای بلا مصیبت دور میشی.

    نکته دیگه که استاد در این فایل اشاره کرد که نکته بیزینسی و اخلاقی ای هست اینه که من اگر محصولی رو تولید میکنم باید 1000 برابر آنچه فرد پرداخت میکنه، سلامتی و ثروت و خوشبختی در زندگیش ایجاد کنه و اگر به این نتیجه نرسم محصولی رو تولید نمیکنم. من باید چنین معیاری برای محصولاتم داشته باشم.

    نکته دیگه این هست که دلیل تاثیر گذاری من این هست که آنچه آموزش میدهم رو بهش «عمل میکنم»، «ازش نتیجه گرفتم»، «بهش باور و یقین دارم» و «بهش رسیدم» به همین دلیل این تاثیر رو توی زندگی دیگران میگذاره.

    نکته دیگه ای که استاد در این فایل اشاره کرد این هست که باور کردم بدن من هیچگونه نیازی به مواد شیمیایی نداره و بدن من به لطف خداوند تمام امکانات و شرایط لازم رو برای بهبود خودش داره و با این باور 15 ساله که هیچ قرص و دارویی نخوردم و بدنم همواره سالم سالم هست.

    این نکات رو در زندگیم مد نظرم قرار میدم که بهشون عمل کنم. امیدوارم بتونم عمل کنم و برای همتون دعا میکنم که خداوند این توان و انرژی و قدرت ذهن رو بهتون بده که به نکات آموزنده عمل کنید.

    عاشقتونم. در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    معصومه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1601 روز

    سلام به استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم

    دیروز دنبال جواب سوالی بودم که امروز توی این فایل فهمیدم

    از چند روز پیش با خودم عهد بستم که هر روز یه چیزی برای خودم بخرم فقط برای خودم و جدا از هزینه خوراک و فرزند و قسطها هر روز یه پولی رو برای خودم خرج کنم چون برام خیلی سخت بوده این کار و خیلی وقتها پول هم داشتم اما با خودم میگفتم حالا این پول باشه الان چیزی نیاز نداری شاید یه زمانی لازم بشه و خلاصه برای خودم خرج نمیکردم برای خونواده می خریدم اما خودم نه !

    چند روز بود که گفتم عملا میخوام به جهان ثابت کنم که میخوام برای خودم هزینه کنم .خب دو سه روزی خریدم اما دیروز گفتم خب امروز بیا آخرین قسط یکی از وامها رو که هنوز تاریخ سر رسیدش نیومده بود رو بده و بابتش خوشحال باش که تموم شده فردا برای خودت هزینه کن و رفتم با اضافه پولم یه چیزهایی که خیلی هم برای خونه لازم نبود خریدم و اومدم خونه که قسط رو پرداخت کنم هر کاری کردم نتونستم واردهمراه بانکم بشم ،تا شب چندین بار تلاش کردم اما پیامک ورود برام ارسال نمیشد ! با خودم گفتم چرا من که میخواستم بدهی رو پرداخت کنم و واجب بود که اونو بپردازم پس چرا نشد ؟

    امروز این فایل رو شنیدم و استاد میگفتند

    میخوای برای چی هزینه کنی برای صف دکتر یا برای سلامتی؟ برای سفر و تفریح یا برای بدهی و تعمیر ؟ به هر حال شما باید این هزینه رو انجام بدید این زمان این هزینه و انرژی به هر حال خرج میشه ببین که توچه مسیری میخوای خرج بشه.

    و فکر کردم به پولها و زمانهایی که برای خودم خرج نکرده بودم ولی عاقبت توی دست خودم هم نمونده بود و توی شرایط و چیزهای نادلخواه خرج شده بود خیلی وقتها خیلی.

    شاید خدا میخواست بهم بگه برو سر عهدی که بستی باش .درسته که وام گرفتی و مقروض هستی تا الانم قسطهاتو من پرداخت کردم تو نبودی که !

    پس احساس سرزنش و عذاب وجدان نداشته باش برای اینکه برای شادی خودت خرج کنی و هر روز مقداری از درامد رو برای خودت خرج کن و خودت رو لایق اون بدون . به بهونه پرداخت قسط و نیاز ندارم و حالا چیزی دلم نمیخواد خودت رو گول نزن اینا نجوای شیطانه که تو رو لز خرید برای خودت پشیمون کنه چون به این کار عادت کردی و نجواها نمیزاره به این راحتی کنده بشی اما تو تلاشت رو بکن خدا هم با توهست و میگه بهت که چی درسته چی اشتباهه

    حالا که بدهی ها رو به اتمامه دیگه خودت رو مقروض نکن اما به خاطر گذشته ات عذاب وجدان و سرزنش نداشته باش و برای شادی و لذت خودت زمان و انرژی و پول خرج کن تا جهان هم باز خورد این قدمها رو با نعمتهای بیشتر بهت نشون بده

    سپاسگزارم استاد گرامی امیدوارم در پناه خدا سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      سلیمان رفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1407 روز

      سلام بر خانوم ابراهیمی بزرگوار ،

      چه ایده ای چه رنگی به ذهن من زدین ، هر روز سعی کنیم چیزی برای خودمون بخریم به نظر من فرکانس لیاقت ام می‌فرستیم با اینکار و به جهان داریم میگیم من بیشتر از اینا می‌خوام ، حالا میشه بپرسم مثلادوه چیزهایی برای خودتون میخرین؟

      چون من می‌خوام این تمرین رو انجام بدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        معصومه ابراهیمی گفته:
        مدت عضویت: 1601 روز

        سلام و درود بر شما

        عذرخواهی میکنم به تازگی متوجه پیام شما شدم

        بله درسته به فرکانس لیاقت فکر نکرده بودم سپاسگزارم از نظر شما.

        و اینکه چه چیزی خریده بشه هر چیزی که برای شما ارزش ایجاد میکنه و این برای هر کسی متفاوت خواهد بود

        در پناه خداوند شاد و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: