کلیپ انگیزشی شماره ۳ | استاد عباس منش - صفحه 22

1365 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sayed hosein گفته:
    مدت عضویت: 3121 روز

    با نام و یاد خدا

    سلام

    خداوندا من خوشحال و سپاسگزارم به خاطر آرامش ، سلامتی ، ثروت ،صبری که به من داده ای و روز به روز بیشتر و بیشتر می شود .

    خداوندا من خوشحال و شکرگزارم به خاطر وجود استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز که راهنمای ما در راه شناخت بیشتر خدا و راه دستیابی به نعمتهایت هستند .

    مغازه ای دارم که تقریبا 5 الی 6 ماه بود بسته بودم و مقدار خیلی کمی وسایل در آن داشتم که فکر نمی کردم بازار داشته باشه به خاطر همین بیشتر دنبال کارهای دیگه می گشتم و مغازه را به کلی ول کرده بودم مگر در شرایطی که خیلی بی کار بودم به آنجا می رفتم بعد از شروع سفرنامه که امروز روز هشتمم بود نگرشم به کلی آبدیت شد و گفتم که مغازه می شینم چون آرام است و کسی مزاحمم نمی شه و فایلهای استاد را گوش می دم که روز چهارم را کار می کردم به خودم گفتم باید حتما برم و یه کاری پیدا کنم تا ظهر گشتم و امیدوارانه تلاش می کردم موقع نماز ظهر بود گفتم خدایا من تسلیمم چون واقعا ذهنم به هیچ جا نمی رسه و به هر برکتی که از جانب خودت براین بفرستی به آن محتاج و راضی ام توی خونه استراحت کردم نماز عصر را هم خوندم و با خونسردی تمام به مغازه رفتم و تا امروز در مغازه ای که جنس نداره حدود 500 تومان فروش داشتم و مشترهای خیلی خوبی به مغازم میان و تصمیم گرفتم که مغازه را دوباره با نگرش و باوری تازه راه اندازی کنم و به قول استاد که فرمودن با همان سرمایه ای که دارید شروع کنید و دنبال وام و قرض و اینا نباشید و می خوام که توکل به خدا قانون میتوز را در کارم اجرا کنم و با برنامه ای درست پیش برم چون هدفم اسقلال و آزادی مالی است .

    من این هدف را همیشه داشتم ولی اکثرا می گفتم که من نمی خواهم بدهکار باشم ، من نمی خواهم در پیری فقیر باشم و همیشه می ترسیدم که فقیری گریبانگیرم باشد ولی با راهنمائیهای استاد خیلی خیلی عوض شدم استاد واقعا از صمیم دل سپاسگزارم .

    از خداوند برای شما سید حسین عباس منش عزیز ، خانم شایسته و تمامی کسانی که عضو سایت هستن از ته قلبم برایتان ثروت سلامتی آرامش را خواستارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    علی هاشم بیکی گفته:
    مدت عضویت: 2931 روز

    سلام

    امروز حدود ۱۰ صفحه نوشتم.

    هنوز برای ادامه‌تحصیل شک داشتم. خیلی سوال ها از خودم و خدای خودم پرسیدم. با صداقت تمام جوابهای خودم را نوشتم. به گذشته ها و آرزوها و کارهایی که کرده بودم رجوع کردم. آینده ی خودم را دیدم آینده ای بسی با آرامش و خوشبختی. دیدم که به استقلال مالی رسیدم و به کشور ومکانی که دوست دارم رفتم و بهترین زندگی را دارم.

    از امرور برنامه خودم را نوشتم ۳ ماه بیشتر وقت ندارم. پس باید از جون مایه بگزارم. من میتوانم.

    من حتما میتوانم.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    شیما گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    ???سلاااااام به همگی???

    من هم مثل خیلی از دوستان اولین فایلی که باعث آشناییم با استاد شد همین کلیپ بود و خدارو شکر میکنم که راه درست رو به من نشون داد

    هر دفعه که این کلیپ رو می‌بینم پر میشم از انرژی و خیلی بهم احساس خوبی میده

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    اکرم زینلو گفته:
    مدت عضویت: 3075 روز

    سلام به همه واستاد عزیزم

    من امروز بمناسبت تولدم یه شعری رو داشتم برا صفحه ی شخصیم پست میکردم که توزندگیم خیلی تاثیرداشته وجالبه که وقتی این کلیپ رو دیدم متوجه شدم چه شباهتی به این شعرداره واین رویه نشونه میدونم برای تایید خداوند …جالبه که این کلیپ استاد رو چندمین باره که میبینم وبقول استاد هرباریه چیزتازه ازش درمیاد….شعرازاین قراره….

    دیده اگرجانب خودواکنی؛درتوبودآنچه تمناکنی

    عاقبت ازغیرنصیب تونیست؛غیرتوای خفته طبیب تونیست

    چاره ی خودکن که طبیب خودی؛همدم خود شو که حبیب خودی

    پیرتهی کیسه ی بی خانه ای؛داشت مکان برسرویرانه ای

    گنج زری بود درآن خاکدان؛چون پری ازدیده ی مردم نهان

    جای گدابرسرآن گنج بود ؛لیک زغفلت به غم ورنج بود

    روز به دریوزگی ازبخت شوم؛شام به ویرانه درآن همچوبوم

    عاقبت ازناله واندوه وغم ؛مردگدامرد ونهان ماند گنج

    ای شده غافل زغم ورنج خویش؛چند نداری خبرازگنج خویش

    گنج توآن خاطرآگاه توست؛گوهرتواشک شبانگاه توست

    ازره غفلت به گدایی رسی؛ گربه خودآیی به خدایی رسی ..نظامی گنجوی

    (عاشق چندبیت آخرشم) خداوندنگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    به نام هدایتگر ثروت آفرین

    سلام به استاد و خانم شایسته و همه همکاران محترم خانواده صمیمی عباسمنش

    سلام به همه دوستان گلم

    برگ هشتم سفرنامه من:

    توی این برگ می‌خوام از حرکت ها و عملکرد خودم بنویسم:

    شوق حرکت کردن از حدود عید ۹۷ با فایل تمرکز بر داشته ها راه رسیدن به خواسته ها شروع شد. با ایده ای که به ذهنم اومد، ولی توی اون زمان ایده ام نیاز به سرمایه و یک تیم حرفه‌ای داشت. پس با همسرم شروع به راه اندازی یک کسب و کار کردیم که توی تیر ماه به سود نشست. ولی به دو دلیل منو راضی نمی کرد، یکی اینکه به خاطر اینکه همسرم با قانون آشنا هست ولی​ اونو به عنوان یک موضوع جالب می دونه ، نه عملکردی، من مرتب باید بهش انگیزه و امید و انرژی می دادم. و این باعث برداشتن تمرکز من از روی خودم می شد و دوم اینکه من سهم شخصی توی درآمد اون کسب و کار نداشتم، چون بنا به قول همسرم خرج زندگی مشترکمون می شد، البته واقعاً هم اینجور بود ، ولی من می خواستم کاری داشته باشم که درآمد مستقلی داشته باشم.

    حرکت دوم در ۹۷/۷/۷ بعد از گوش دادن به فایل مقدمه دوره کشف قوانین شروع شد، و استاد توی اون فایل گفتند و خدا هدایت تون می کنه و نشانه ها براتون واضح میشه و بهم الهام شد که دنبال ایده خودم برم. گفتم اوکی، خداجونم بهم بگو چطوری؟ کلام خدا بر زبان استاد « کد بنویس، برنامه نویس زندگی خودت باش، مثل یک برنامه نویس کد بنویس، حتی فایل های قدیمی استاد رو هم گوش می دادم می گفت کد بنویس،… حتی کامنت هایی که سایت می خوندم هم در مورد طراحی سایت و کد نویسی بود»

    گفتم جاننننننننننننننن !!؟؟؟ بابا من ۵,۶ ساله نه تنها هیچ کدی ننوشتم، حتی یک نرم افزار برنامه نویسی رو هم باز نکردم..(مقاومت ها اومدن، نجواهای ذهن شروع شد، برای خودش تجزیه تحلیل می کرد و از نشدن ها می گفت،…) پناهگاه کجا بود؟ جایی که بشه شارژ شد، بشه قوی شد ، بشه گفت من حرکت می کنم من به الهاماتم عمل می کنم؟ تنها لیست اهداف، و جعبه آرزوها و تابلوی آرزوها کافی نبود. یک موتور انرژی بخش قوی تر نیاز بود. بله سایت استاد دیدن فایل های استاد که حالا همشون آخرشون زیبایی های دنیا رو بهتر نشون می داد، تلاش برای رسیدن به خواسته ها را لذت بخش تر می کرد، کامنت های دوستان، توضیحات عالی خانم شایسته عزیزم در بخش راهکارها. پس حرکت کردم.

    حرکت سوم، طبق الهام بعدی…. رفتم یک دفتر خدمات کامپیوتری که کارهای نرم افزاری هم می کرد و زمان دانشجوییم هر کاری داشتم سراغ مهندس اون می رفتم، رفتم پیشش و جالب اینجا بود که کاملاً من و شناخت و کلی گرم برخورد کرد. در مورد اینکه یک ایده دارم میخوام اجرایی اش کنم براش گفتم، ازش راهنمایی خواستم که با کدوم زبان بنویسم بهتره؟ من زمان دانشجوییم ۱۲۰۰ساعت دوره فنی حرفه ای گذرانده بودم و به ۵ زبان برنامه نویسی برنامه نوشته بودم، ولی به خاطر فاصله ای که افتاده بود، یادم رفته بود. گفت دو تا مهندس خانم خوب می شناسم، بذار ببینم وقت دارن باهات چند جلسه کار کنند هم یادت بیاد و هم شیوه عملکرد اونا رو یاد بگیری، خودم شماره شون رو ندارم الان برات می گیرم، و به یک نفر زنگ زد و باهاش صحبت کرد و بعد قطع کرد گفت این شماره رو بگیر بعدا زنگ بزن از این خانم شماره شون رو بگیر الان جاییه. بعد هم کلی هم کارم رو تایید کرد و تشویقم کرد، کلی هم در مورد مهاجرت صحبت کرد.جالب تر اینکه شماره ای که بهم داد.استاد دانشگاه خودم بود .

    حرکت چهارم با استاد دانشگاهم قرار گذاشتم و رفتم دیدمش، کاملاً من و می شناخت و یادش بود و خیلی هم گرم و صمیمانه برخورد کرد. اونم کلی تشویقم کرد ، در مورد اون دو تا خانم مهندس هم گفت: کارشون خیلی عالیه، پروژه های بزرگی انجام دادند، قبلا تدریس خصوصی می کردن ولی الان سرشون خیلی شلوغه، فکر نکنم قبول کنند ولی من باهاشون صحبت می کنم. فرداش زنگ زد گفت یکی شون قبول کرده ولی گفته باید ببینم در چه سطحیه.

    حرکت پنجم با خانم مهندس قرار گذاشتم و رفتم شرکتشون، مدیر فنی اون شرکته و واقعا سرش شلوغه و تنها تایم خالی اش پنجشنبه ها عصر بود، و قرار شد برم پیشش.

    حرکت ششم مرور آموزش ها و کلی مطلب و راهکار عالی که خانم مهندس یادم می‌ده . در کنار اون خدا صفحه صفحه سایت های اینترنت رو برام ورق می زنه و هر چیزی رو که نیاز به یادگیری اش دارم کاملا رایگان برام مهیا می کنه.

    حرکت هفتم توی یک جلسه ای که آموزش می دیدم خانم مهندس بهم گفت که شرکتشون به یک برنامه نویس نیاز داره، شاید بتونه منو اونجا معرفی کنه، البته کلی هم تایید کرد و گفت فعلا اصلأ روش حساب نکن، چون تا حالا شرکت ما بدون سابقه کاری هیچکی رو استخدام نکرده. شرکتشون دفتر اصلی اش توی تهرانه و پروژه‌ های بزرگ وزارت خانه ای و دولتی و چند بانک رو دارند. همون موقع توی دلم گفتم اگر من نیاز داشته باشم که اونجا کار کنم تا چیزهایی رو یاد بگیرم که برای رسیدن به خواسته ام لازمه، خدام برام جورش می‌کنه. همین طور که خود ترو و همه چیز هایی که تا حالا لازم دارم رو جور کرده. چند روز بعد هم با یک مهندس از یک شرکت معروف آشنا شدم که اونا پروژه برای چند شرکت توی چند کشور دیگه هم طراحی کرده بودن و اتفاقا اونا هم به یک برنامه نویس احتیاج داشتن و وقتی که باهاش صحبت کردم گفت یه نمونه کار بزن برام بفرست. من تموم اینا رو به عنوان نشانه گرفتم و واقعا خودم رو توی دستان خدا رها کردم و گوش به زنگ ایده ها و الهاماتش هستم و مطمئن هستم هر چی خیره رو سر رام می‌ذاره.

    حرکت هشتم نیاز به نصب یک برنامه داشتم که روی لبتاب خودم نمی شد نصب کنم، آخه خیلی قدیمیه. از اونجا که فعلا شرایط خرید سیستم و لبتاب جدید رو ندارم و با خودم عهد کردم هر چیزی که می‌خوام بخرم باید نقدی باشه، مونده بودم چیکار کنم. همون روز خانم شایسته عزیز این فایل انگیزشی رو به عنوان هشتمین سفر انتخاب کرد و من گفتم که من باید حرکت کنم ، همون خدایی که منو تا اینجا هدایت کرده بقیه راه رو هم برام هموار می کنه.رفتم اون دفتر خدماتیه، که دیدم چندتا لبتاب رو هم گذاشته بود، یه دفعه به زبانم اومد و گفتم جایی هست که بشه لبتاب یا سیستم کرایه کرد. گفت برای چی میخوای؟ براش توضیح دادم، یک case کار کرده تمیز که برای فروش گذاشته بود رو گذاشت رو میز جلوش و مانیتور و صفحه کلید هم گذاشت و گفت ببر هر وقت کارت رو انجام دادی بیارش، اگر هم خواستی برش دار هر وقت داشتی پولش رو بیار. برای یک لحظه هنگ کرده بودم، واقعاً کافیه ما حرکت کنیم اون وقت خدا دلها رو برای ما نرم می کنه. جهان رو به خدمت ما در میاره. اون سیستم رو بهم داد بدون اینکه کرایه ای بگیره یا مدرکی از من بخواد. ایشون هیچ شناختی از من ، خانواده ام و حتی کجا زندگی می کنم، بجز فامیلی ام نمی دونه. حتی وقتی خواستم کارت ملی ام رو بهش بدم ناراحت شد.

    و خدا این‌گونه جهان را مقدر و فرمانبردار ما خلق کرده، چند رو پیش هم برادر همسرم گفته بود که می‌خواد case اش رو ارتقاء بده، همسرم در مورد این سیستمه گفته بود، مشخصاتش رو براش فرستادم، گفت اگر نخواستین من میخرمش، و خدا اینجوری منو فقط برای خودش میخواد، می‌خواد که با آرامش و حس خوب به مسیرم ادامه بدهم.

    حرکت نهم خانم مهندس بهم پیام داد که تا اول اسفند نمی تونه برام کلاس بذاره، و اون همزمان شد با فایل جدید استاد به نام سفر نامه گروه تحقیقاتی، که بهم الهام شد که شروع به طراحی سایت برای ایده خودم بکنم، مطمئناً هر جا نیاز به هدایت، اطلاعات و هر چیزی داشته باشم، خدا کمکم می کنه،

    حرکت دهم تعهد و همراهی در این سفر فوق‌العاده، تشکیل سفرنامه و خواندن سفرنامه دوستان و گوش دادن به فایل های استاد…

    و به یاری خدا این حرکت و این قدم ها تا همیشه با حس عالی ادامه خواهد داشت و بازم میام از حرکت های بعدی ام می نویسم.

    ????????????????

    در پناه خدا در تمام جوانب زندگی ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      هما سعادت گفته:
      مدت عضویت: 2884 روز

      خوندن کامنتهای شما دوست عزیز جزء هدایت خداوند برای منه…. رفتم تو صفحه ی شخصی تون ودارم کامنتهات رو در طی سفرمون میخونم…. اگه بدونی چه حالی هستم… برام سرشار از نشانه وهدایت…. ممنون دوست عزیر… وممنون ازین مکان مقدس که باعث آشنایی با این حجم گسترده از دوستان ثروتمند متعهد ونازنین شده…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مرضیه پری پور گفته:
        مدت عضویت: 2736 روز

        الان که صبح سی و سومین روز از سفرمونه و من مشتاقانه منتظرم که خانم شایسته عزیزم مقصد سفر امروزمون رو مشخص کنه، هدایت شدم به خوندن دیدگاه های شما برای کامنت هام و خدا می دونه که چه هدیه بزرگی رو دریافت کردم و لبریز از بهترین احساسات شدم. مرسی عزیزم که کامنتهای منو خوندی و مرسی که با گذاشتن دیدگاه در پایین اونا باعث بالاتر بردن انرژیم شدی،

        خیلی عزیزی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا سلطان دوست گفته:
      مدت عضویت: 1530 روز

      سلام خانم پری پور چقدر کامنتتون عالی بود ی تجربه‌‌ ای که باعث شد باور کنم که اگ حرکت کنیم خداوند تک تک لحظات همراه و حامی ماس و سنگ تموم میزاره با بهترین دستانش به یاری بنده ی باایمانش میاد خیلی ممنونم که از عملکرد خودتون گفتید همیشه حالتون خدایی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2750 روز

    سلام.

    اولین باری ک این کلیپ رو دیدم تازه با سایت آشناشده بودم و هنوز هیچ درک درستی از از قانون نداشتم.ولی وقتی گوشش میدادم.آروم میشدم.یادمه دقیقا زمانی بود ک ی تضاد بزرگ برخورد کرده بودم.اگه قبل شنیدنش بود قطعا ی دعوای اساسی باهمسرم داشتم.ولی عجیب اروم بودم .اصلا اون جمله ک استاد گفته بود همه در درون خودته .دنبال مقصر نگردواز ادم و عالم گلایه نداشته باش.منو بفکر فرو برده بود..

    اره من تغییر کردم.اروم شدم.خونسرد.انعطاف پذیر.دیگه گلایه ندارم از کسی.و همش تو خودم میگردم دنبال جواب.

    از لحاظ بقیه من عقلمو از دست دادم.خوب و بدمو تشخیص نمیدم.ولی من ب شدت راضیم?????

    فقط تنها کسی ک ن میپرسید ک این کیه گوش میدی بهش و گارد نمیگرفت همسرم بودکلا تو حالت خنثی?

    دیروز ک از سرکار اومد یهو گفت عقل کل همون سایت عباس منشه.

    با تعجب نگاهش کردمو گفتم تو از کجا میدونی.گفت داشتم اهنگ گوش میدادم تو ماشین یهو دیدم این پلی شد.منم گوشش کردم..گفتم اهان.میخوای چنتا دیگه برات بفرستم.گفت ن فعلا همینو باید خیلی گوش کنم..تو دلم گفتم اینه قانون بی بدیل خداوند امکان نداره مدارت تغییر کنه و همون شرایط قبل رو تجربه کنی.بله ادمای اطرافم بشدت تغییر کردن .همسرم هم تغییر کرده بود.اما اینکه فایل گوش بده رو یکم منو بفکر فرو برد.والبته خوشحال ک درست دارم پیش میرم.

    اولین هدف من اینکه پر قدرت البته ارام و مداومتومسیر باشم.میدونم ک وقتی تو مسیر درست باشم هدایت میشم.

    دوستون دارم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3636 روز

    کلیپ انگیزشی شماره ۳

    سلام

    واقعا چقدر حس خوب داد بهم این کلیپ.چون خیلی از نکاتش رو به تجربه بهش رسیدم.خدا رو شکر.

    قدمی که امروز من برداشتم این بود که رفتم سمت استادیوم و در تمرین و مسابقه دوستانه تیم شرکت کردم و روی خیلی از موارد کار شد امروز.سعی کردم که امروز حالم رو خوب نگه دارم و لذت ببرم و شرایط هم کمکم کرد تا لذت بیشتری ببرم.در حین بازی هم سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم.که مهمترین قدمی که به نظرم امروز برداشتم همین کنترل ذهن و توجه به نکات مثبتم بوده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سید محمد صادق حسینی گفته:
    مدت عضویت: 3850 روز

    سلام،قبلاً که بار اول اینو دیدم یه تلنگر برای من بود که به سوالات اول فایل به خودم پاسخ بدم و حرکت کنم و اقدام کنم و خدارو صد هزار بار شکر میکنم که توی این مسیر هستم و ادامه دادم و ادامه میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فردین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    خدا رو شکر که تونستم یکی از مسافرین این سفر زیبا و آموزنده باشم.جا داره تشکر کنم از استاد گلم آقای عباس منش و همچنین خانوم شایسته بابت این سفر پر هیجان و آموزنده.

    چند روز بود ک بین دو راهی برای حرکت ب سمت هدفم گیر کرده بودم.شکر خدا بعد از گوش دادن دوباره ی این فایل انگیزه ای برای حرکت کردن در وجودم ایجاد شد ک تصمیم رو قطعی کردم و متعهد ب انجامش شدم.??

    خدا رو سپاس گذارم ک راه رو برام روشن کرد.

    حتما نتیجه این حرکت رو برای دوستان ب اشتراک میزارم.

    ممنونم از همگی…دوستون دارم.???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فردین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    خدا رو شکر که تونستم یکی از مسافرین این سفر زیبا و آموزنده باشم.جا داره تشکر کنم از استاد گلم آقای عباس منش و همچنین خانوم شایسته بابت این سفر پر هیجان و آموزنده.

    چند روز بود ک بین دو راهی برای حرکت ب سمت هدفم گیر کرده بودم.شکر خدا بعد از گوش دادن دوباره ی این فایل انگیزه ای برای حرکت کردن در وجودم ایجاد شد ک تصمیم رو قطعی کردم و متعهد ب انجامش شدم.??

    خدا رو سپاس گذارم ک راه رو برام روشن کرد.

    حتما نتیجه این حرکت رو برای دوستان ب اشتراک میزارم.

    ممنونم از همگی…دوستون دارم???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: